ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه می‌کنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.

اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود‌، کاملا واضح و شفاف توضیح می‌دهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.

موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمی‌توانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجه‌تان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.

استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی می‌کند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.

نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.

اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.

یه تجربه از خودم می گم:  وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.

گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛

از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینه‌های زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.

از همون اول به اندازه‌ای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.

مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.

دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگی‌شون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.

چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!

اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!

دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.

چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن

اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.

من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.

مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دوره‌ها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دوره‌های بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.

نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟

ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.

من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،

وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜

من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دوره‌ای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دوره‌ای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهی‌ها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.

بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.

به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.

محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.

 توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده. 

دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!

برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟

این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.

شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست

خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهج‌البلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.

من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دوره‌ها میام میگم، هر چقدر نتیجه‌های من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.

زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهت‌دهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه.  به اندازه‌ای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.

قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازه‌ای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازه‌ای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.

تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه

میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترس‌ها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا

چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.

بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو  بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان

به شرطی که ایمان داشته باشی

ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!

 از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟

نه، از عملکرد می فهمیم.

کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.

اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عادله کیانی فر» در این صفحه: 10
  1. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    من اشک ریختم دقایق طولانی سجده ی شکر بجا آوردم ؛ چرا ؟؟؟ بخاطر اینکه من فرق کردم،

    بخاطر اینکه آگاهی های زیادی به من داده شده،

    بخاطر اینکه خداوند توسط سید حسین عباس منش

    به من یاد داد نترسم ، نگران نباشم ، شاد باشم ، غصه نخورم منی که فکر میکردم باید با گریه به خواسته هام برسم ، یه زمانی اونقدر با خودم کلنجار رفتم و به خودم ثابت کردم که وقتی نمیشه خداوند رو با متافیزیک ثابتش کرد پس وجود نداره

    من این انرژی رو نادیده میگرفتم .

    من اونو پس میزدم اون بیشتر به سمت من میومد

    و بقول خانم زدکارتیست عزیزم که گفت میتونست مچمو بگیره اما دستمو گرفت

    بجای اینکه جونمو بگیره ، به من جون داد زندگی داد

    منی که هر لحظه داشتم سعی میکردم خودمو بُکشم…

    شاید بخونی این جمله رو سر سری ازش رد شی

    اما اینکه یه شخصی از مرگ از جهنم به بهشت رسیده یه انسان کاملا متفاوتیه …

    من نوشته هامو دارم از سن ۱۶ سالگی که تو خط به خط خاطرات گذشتم گریه کردم و گله کردم شکایت کردم و به خدا میگفتم تو چرا تو قرآنت انقدر از خودت تعریف میکنی میگی من این قدرتو دارم فلان کارو میتونم بکنم اما نمیتونی یه کاری که من ازت میخوام و اون فقط سه حرفه رو عملی کنی یعنی “مرگ “چرا نمیدیش بهم من از رگ زدن میترسم …

    من اولش با استاد شهبازی آشنا شدم ، تفسیر اشعار مولانارو درس میدادند من بو کشیدم این مسیرو وقتی شنیدم که انسان از جنس شادیه گفتم این چی داره میگه ؟ من تا گریه نکنم که خدا دلش برام نمیسوزه ، بعد با راز آشنا شدم کتابشو خریدم کتابای برایان تریسی رو پدرم همشو خرید خوندیم من نتیجه ندیدم فقط مدارم یکم تغییر کرد …

    بعد از چند وقت با استاد عباس منش آشنا شدم

    من از بیماری های شدید به سلامتی کامل رسیدم

    سر سری از این جمله رد نشو

    چنگ زدن فرش از درد رو ندیدید و الهی هیچوقت نبینید …

    بخاطر بیماری غذا نخوردن رو نچشیدید

    نمیخوام در موردش بنویسم چون کلمات انرژی دارن…

    من کسی بودم که هیچی نداشتم ، فایلای رایگان استاد منو شاغل کرد به درامد رسیدم

    و درامدم خرج میشد جوری نبود که محصول بخرم البته اگرم پولشو داشتم نمیخریدم چون من حسااابی با فایلای رایگان کار کردم رو خودم،اشک شوق ریختم،پاز کردم سجده کردم ، گوش دادم نتیجه گرفتم ، ذهنمو کنترل کردم به شادی رسیدم.

    من بعد از کار کردن روی خودم تکاملمو طی کردم

    خداوند این نیروی دقیق و منظم هزینه ی محصول رو نه کمتر نه بیشتر برای من تو پاکت به مدت دو هفته کنار گذاشت …

    وقتی کامنتای دوستان رو تو مقدمه ی دوره خوندم اون گلایه ها و شکایت هارو، اولش میخندیدم

    بعدش گریه کردم گریه کردم خدارو سجده کردم

    گفتم خدااایاااا

    تو توهمین مسیرم باز آدمارو گروه گروه تقسیم میکنی

    من از یه جامعه ی پوچ کنده شدم

    من از یه گروهی که با باورای پوسیده بودن کنده شدم به مسیری که فقط شادیه ، لذته ، آرامشه ، سلامتیه ، احترامه

    بیا اینارو بگو پیش یکی بخدا مسخرت میکنن

    بخدا میخندن بهت

    میگن چی ؟؟؟طبق فلان چیز تو حتما مریض میشی مگه میشه آخه مثلا من آنفلونزا داشته باشم تورو ماچت کنم تو مریض نشی

    برات دلایل علمی میارن

    جرات دارید پیش بقیه بگید میشه تو شهر خیلی کوچیک درامد زیاد داشت .

    دیدم خدای من خدای من

    تو همین سایتی که من هدایت شدم ، من نتیجه دیدم، به هرچه خواستم رسیدم اما باز هستند کسایی که

    ” میشنون حرفهارووو ها  اما نمیشنون ”

    “گنج دستشونه هاااا اما لمسش نمیکنن ”

    چون گوششون فعلا کَرِ برای شنیدن این حرفها

    چون دستشون فلجه برای لمس کردن این گنجها

    من ۱۶ سالم بود بو کشیدم این مسیرو 

    سه دسته تقسیم میشن آدما

    دسته ی اول نمیشنون این چیزارو

    دسته ی دوم بو میکشن

    دسته ی سوم درکش میکنن وارد مسیر میشن به نتیجه میرسن بهشتو خلق میکنن .

    من همیشه آقای عباس منش رو پیامبر مدرن خودم میدونم ، مگه پیامبرای دیگه چی میگفتن ؟ غیر از اشاعه ی توحید ؟ غیر از اینکه دعوت کنند مردم رو به مهمانی خداوند ؟

    این سایت منو یاد امام حسین (ع) و یاراش میندازه

    وقتی امام میخواست جنگ کنه ، گفت آتیشارو خاموش کنید و هرکسی خواست بره ، چند نفر بودن ؟؟؟ چند نفر موندن ؟؟؟ ۷۲ نفر ، از اون همه آدم ۷۲ نفر ایمان راسخ داشتند .

    وقتی شکایات رو میبینم میگم همه که نمیتونن جز ۷۲ نفر باشن !!!

    من به آرامش رسیدم

    یعنی چی ؟؟؟؟

    یعنی اون عجله هایی که تو ذهنم بود قبلا، که عادله سنت بالا رفتاااا هنوز فلان دوره رو تموم نکردی بجنب دیر شداااا بجنب به ثروت نرسیدیا فلان تحصیلو نکردیا فلان مدرکو نگرفتیا ، آبروت رفتا ،

    اینا جز غم برای من چیزی نبود

    ببینید چند هزار نفر هروز بخاطر این منیت ذهنی گریه میکنند نگران آیندشونن ؟؟؟

    یکی از آرامشام اینه که نگران آینده نیستم و این باعث شده از جوونیم لذت ببرم

    چقدر آدما ترسای عجیبی دارن؟؟؟

    من نه دیگه تهمتی میشنوم، نه غیبتی میشنوم

    یه تنهایی فوق العاده دارم با خودم و خدای خودم

    من قبلا غرق شبکه های اجتماعی بودم اصا شب و روزو نمیفهمیدم میگفتم یعنی چی آخه چقدر مسخره اس هعی شب میشه هعی صب میشه باید غذا بخورم ،درس بخونم، …

    چه نگاه کثیفی داشتم به زندگی قشنگم

    چقدر تغییر

    من دوسال پیش حرفهای استاد رو یه جور دیگه میشنیدم ، الان اصا فرق میکنه ، نحوه ی دریافت من فرق کرده ، اگر شما یک ماهه عضو سایتی باید بهت بگم که خیلی کار داری خیلی کار دارم

    خیلی باید تمرین کنم . ولی خداروشکر الان راضی ام ، من با اینکه استاد تو زندگیم بود رو خودم کار میکردم اما بازم تضاد داشتم گریه میکردم، مریض میشدم اما متعهد بودم و هستم . قانون مذرعه رو رعایت کردم کوچولو کوچولو تغییر کردم

    شما برید قانون تکامل رو تو موسسات زبان ببینید

    برید قانون مذرعه رو تو آموزشگهای نقاشی ببینید

    برید قانون جبران رو تو باشگها ببینید

    کدوم شخصی اولین روز ثبت نام زبانش میتونه به زبان خارجه صحبت کنه ؟ چند ترم لازمه کلاس بره چند ساعت باید تمرین کنه ؟؟؟ چقدر باید شهریه پرداخت کنه ؟؟؟

    برید دست به قلم شید پرتره بکشید چی از آب در میاد ؟

    برید باشگاه ۱۸۰ بشینید

    چه اتفاقی میوفته ؟؟؟؟

    تمرینایی که استاد میده چه فرقی میکنه ؟ چه فرقی میکنه ؟” کنترل کردن ذهن کار آسونی نیست “، کنترل کردن این انرژی کار آسونی نیست .

    اما با تمرین هرچیزی ممکنه هرچیزی ممکنه

    الان من سفالگر زندگیم هستم ?

    من دارم لحظه لحظه زندگیمو شکل میدم

    چند روز گذشته از شروع دوره ؟

    تمرین ستاره ی قطبی منو دیوانه کرد .

    من قبل از اینکه بهای محصول رو بدم تمرین فانوس دریایی رو یاد گرفته بودم انجام میدادم اما کو نتیجه اش ؟؟؟ من بهای محصول رو دادم طبیعتا نتایجشم وارد زندگیم میشه …

    چقدر این قانون دقیقه ؟!!

    یکی از عذابای روحیم بی هدفیم بود

    اینکه نمیدونم به چی علاقه دارم

    وقتی شروع کردم رو کار کردن خودم

    دیدم این فکر آرومم نمیزاره گفتم باید یه هدفی داشته باشم اولین هدفم که بهم آرامش داد این بود که تصمیم گرفتم جز شاگرادای برتر استاد عباس منش باشم . و این تصمیم منو هل داد بعدش پشت اون کلی هدف بخاطر ارامشی که داشتم بوجود اومد و تلاش و انگیزه ایی که صبح زود منو بیدار میکنه منی که معروف بودم به کسی که همیشه عاجزِ خوابِ الان به عشق خوندن کامنتای سایت صبح زود بیداره و مشغول زندگیه بی نظیرشه .

    من یه دختر ۲۳ سالمه ام که بدجور عاشق لباسم

    من همیشه گیر این بودم چی بپوشم

    دغدغه ی خیلی از خانوماس ، اصا یکی از اتفاقای شیرین امسالم اینه که من از جمله ی ” چی بپوشم” به “کدوم لباس قشنگمو بپوشم” منتقل شدم و اونم خودبه خود …از بس هدیه دریافت کردم این مدت

    سوای نتایج بزرگ زندگیم که تو دیدگاه های دیگه ام نوشتم یه نتیجه ی خیلی شیرین امروز دیدم که خدا خیلی بهم حال داد این بود که من دیروز در مورد یه بیسکویتی صحبت میکردم که تو دوران بچگیم بود پدرم همیشه برام میخرید و گرونم بود سالها بود اون بیسکوییت رو نخورده بودم و دیگه ندیده بودمش امروز تو محل کارم ، خوردم …

    الان با خودتون میگید ، خوب بیسکوییته دیگه ؟!

    من دارم میگم بیسکوییتی که من سالها ندیدمش ، فکر میکردم دیگه تولید نمیشه فقط در موردش حرف زدم و اتفاقا به خواهرم گفتم فک کنم دیگه تولید نمیشه اما امروز خوردمش …

    خیلی جاها ذهنم منو به شک میندازه

    اما دفتر نتایجمو باز میکنم و میگم نیگا کن

    خواسته هایی رو که پشت هم تیک زدی …

    خدایا شکرت خدایا شکرت

    صبح که بیدار میشم میگم خوب ، یه فرصت دیگه دارم ،بهم داده شد سپاسگزارم باید تجربه کنم لذت ببرم و چیزای جدید یاد بگیرم …

    مثلا دیروز لذت چیدن سبزی خوردن تو باغچه ی عزیز فرنگیس بدجوری بهم حال داد، آفتاب ملایم صورتمو نوازش میکرد ، سبزی های محلی و معطر رو میچیدم بوی خوش نعنا و سیر روانیم کرد .

    لذت دیدن اتاق مرتب و تمیزم بعد خونه تکونی بهم لذت داد

    گرفتن هدیه اونم وقتی که صبح همینجوری برا خودم اینکه یه چیزی نوشته باشم ، گفتم خدایا هدیه میخوام امروز نمیدونم از کی اما میخوام دیگه… و چند ساعت بعد آره خواستمو هشت و نیم صبح نوشتم قبل دوازده محقق شد

    اصلا چی از این لذت بخش تره که من خالق زندگیم هستم ؟؟

    اینکه آدمی زنگ میزنه به من به من عشق میده بلامیسر بلامیسر میگه که تا یه سال پیش دشمن آشکار من بود و همه میدونستن و بحث و دعواهامون تمومی نداشت . یعنی عادله بیین از کی داری عشق میگیری ؟

    بعضی موقع به خدا میگم میدونم فدات شم میخوای بهم عشق بدی دیگه با دشمنای گذشتم آخه ؟؟؟ سختشون میشه ? ولی خوب چه کنیم خدا دوس داره از همه کس از همه چیز به ما عشق بده …

    ?عاشقی کردی ، دیوانگی کردی

    هوش زِ عقل بردی دیگر نیاوری?

    اینجا سرزمین عجایبه ، از لحظه لحظه اش استفاده کنید .

    عادله کیانی فر

    زمستان زیبای ۹۷_۱۳اسفند ?

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 114 رای:
  2. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    سلام استاد قشنگم سلام خانم شایسته ی قشنگم

    سلام خدای قشنگم

    من همیشه سعی میکردم آدم خوبی باشم

    اگه یکی دلش ازم میگرفت یا ناراحت میشد دلم اروم نمیگرفت باید سریع از دلش در میاوردم

    ادم کینه ایی نبودم

    از دروغ همیشه بیزار بودم حتی پنهون کاری رو هم بدتر از دروغ میدونستم

    خدا جونم من همیشه در طول زندگیم سعی میکردم آدم خوب و مهربونی باشم همیشه دوست داشتم اطرافیانمو دوستانمو شاد کنم و بهشون عشق بدم اما بخاطر باورهای غلطی که داشتم همیشه به پستم آدمایی بر میخوردن که واقعا اشتباهی بودن همیشه گِله میکردم ازت که چرا آدمات انقد بدن ؟چرا انقد بی رحمن چرا من خوبی میکنم بهشون اما بدی میبینم چرا من دلم جعبه ی اسراره اوناست اما من تا یه حرفی بهشون میزنم عالم و آدم از رازکوچولوم خبر دارن

    یادته خداجون همیشه ازت گله میکردم ،؟؟

    چقدر محبت به دوستام میکردم همشون یا بهم ضربه زدن یا تنهام گذاشتن

    همیشه میگفتم چرا پس من مهربونم بدی که جایگاش بهتره ..این شد که یه روزایی با اینکه بد بودنو بلد نبودم اما بد شدم ، سعی میکردم بد باشم خو آوردم به غمگین بودن دپرس و عصبی بودن

    تا یکی یه چیزی میگفت بش میپریدم و هرکسی که بهم نزدیک میشد با حرفام و رفتارم خوردش میکردم،اعتماد به نفسو ازش میگرفتم چون فک میکردم بد بودنو آدما بیشتر دوست دارن جالب اینجاست که وقتی سعی کردم آدم خشک و مغروری بشم واقعا داشتم سعی میکردم خیلی از آدما جذبم میشدن اما اون من نبودم داشتم اذیت میشدم ، کم کم داشتم سمت چیزای بد میرفتم هرچیزی که فکرشو کنید. بعد از اینکه یه اشتباهی رو مرتکب میشدم دلم انقد سنگینی حس میکرد که تا صبح گریه میکردم میگفتم خدایا این من نیستم من نمیتونم گناه کنم نمیتونم کار اشتباه کنم ، همون روزا بود که با استاد آشنا شدم و خودمو پیدا کردم و چقدر الان خودمو دوست دارم چقدر خوب بودنمو دوست دارم اینکه اشتباهی ازم سر نمیزنه اگرم بزنه مثه اینه که ناآگاهانه کسیو قضاوت کنم و بعدش تلنگر بهم میزنه وجودم یا ناخواسته غر بزنم و شکایت کنم و اتفاق لحظه رو نپذیرم

    و الان تمام سعی ام اینه که به خدای خودم وصل بشم

    وقتی اومدم تو سایت گفتم خدااایاااااا

    با چه زبونی ازت تشکر کنم ؟؟؟ که به من نشون دادی و گفتی بلامیسر این همه آدم خوب رو زمینه نگران چی هستی ؟؟؟ نیگا کن چقدر آدم مومن و با خدا هست ؟ نیگا چقدر پاکن ؟؟

    گفتم خدایااا من تنها تورا میپرستم و هر لحظه تنها از تو یاری میجویم تو تنها کسی هستی که میتونی نجاتم بدی ‌.

    زندگی من خیلی تغییر کرده وقتی من سعی کردم تغییر کنم خانوادمم خواهرم عشقم عزیز دلم چقدر تغییر کرد و هدایت شد به این مسیر و کمک کار منه تو خونه وقتی من دارم غر میزنم میگه آبجی حواست باشه انرژی بد ساطع نکن .

    قربون خدا برم که همچین خواهری بهم داده

    و انقدر زیباست که خدای خودم رو تو روی ماهش میبینم قدرتش رو تو تک تک اجزای صورتش میبینم وقتی چشماشو نگاه میکنم میگم خدای من خدای من تو چقدر زیبا و توانایی با چه ظرافتی چشمای خواهر منو آفریدی و چقدر عاشق من بودی که چنین خواهری بهم دادی تا نظاره گر زیبایی باشم هروز و هر ساعت .خدای من من تنها تورو میپرستم و تنها از تو یاری میطلبم .

    خدایا شکرت بخاطر نتایج فوق العادام بخاطر هدایتی که کردی بخاطر نعمتی که بهم دادی خدایا شکرت .

    استاد خوبم این فایلتون اونقدر ارزشمنه که به قول ابجیم دلم میخواد هندزفری رو بدوزم به گوشام.

    استاد از اون ساعتی که من و خواهر متعهد شدیم به این دوره و تمریناش،هر دقیقمون معجزه است.

    خیلی باید تمرین کنیم خیلی باید تمرین کنیم .

    “و انسان هر کاری رو بخواهد میتواند انجام دهد”

    و امسال هدف من اینه که شاگرد ممتاز استاد عباس منش باشم و خوشحالش کنم از نتایج فوق العادم .

    البته هروز من نتیجه میبینم و پیشرفت میکنم …?

    آرزو میکنم نتایج شیرین و موفقیت تک تک اعضای خانواده ی عباسمنشیمو ببینم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  3. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    سلام طیبه ی مهربانم

    سلام طیبه ی ثروتمند و آگاه و نویسنده ی من

    هنرمنددددددد چقدر قشنگ مینویسی دست و پنجت طلا

    چقدر قشنگ این خدا رو توصیف میکنی همون خدایی که منو هر لحظه عاشق ترم میکنه .

    یادمه روزی رو که بهش گفتم خدااا جون میخوام معشوق من تو باشی عشق من تو باشی نمیخوام وابسته ی آدمات باشم میخوام سرگشته ی عشق تو باشم

    هر حس وابستگی که داشتم ریشه اش خشک شد من الان نه به شهرم حس مالکیت دارم نه به کشورم احساس خاصی

    من متعلق به تمام این جهانم و تمام جهان برای من ساخته شده ، وقتی بهم میگن چطور دلت میاد خانوادتو تنها بزاری چطور میتونی از شهر و دیارت دل بکنی بری یه کشور دیگه ؟

    خیلی راحت جوابشونو میدم که من وابستگی ندارم ، من متعلق به جای خاصی نیستم

    من همه جارو دوست دارم تجربه کنم .

    همین خدایی که انقدر قشنگ باهاش عشق بازی میکنی

    منو دیوانه کرده طیبه جان

    با شروع دوره اتفاقایی داره برام میوفته که من فقط میتونم نگاه کنم به نتایج و اشک بریزم و سجده کنم جز این کاری نمیتونم بکنم .

    هر روز صبح صداش مییزنم میگممم صبح بخیرررر خداااابزرگههههه

    یاد بده خلق کردنو به

    خدااااا کوچیکه .

    بخاطر آرزوی قشنگی که کردی( تهش بغض سفت بغلم ‌کرد)ازت ممنونم

    خوشحالم که تو یه مسیریم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  4. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    سلام دوست هم فرکانسی و ثروتمند من

    سلام آقای جاوید مهربان

    بخاطر متن قشنگی که نوشتید و به عشق من اضافه کردید ازتون به انتها ممنونم

    چرا که یکی از خواسته های قشنگم این بود که کامنتی که میزارم رو استاد مطالعه کنه و لایک سبز رنگ بگیره و کامنت قشنگ پشتش بیاد

    و همینم یکی دیگه از خلق کردنام بود ?

    هر روز صبح از خدای خودم میخوام و میگم

    خدااااا بزرگهههه

    یاد بده خلق کردنو

    به خدااا کوچیکه

    من خیلی از این دیدگاهتون خوشم اومد که ما همه یکی هستیم

    دقیقا منم دیگران رو جدا از خودم نمیبینم ، همه ی ما قطره قطره شدیم و باید به دریا برگردیم …

    اینکه همشهری میاد برای من مینویسه این حسو به من میده که ما هم فرکانسی ها چقدر بهم نزدیکیم و چقدر زود همدیگرو پیدا میکنیم ?

    از اینکه با شما دوستان همسفرم بسیار خرسند و شادم

    آرزو میکنم امروز براتون آقای جاوید که یه نتیجه ی فوق العاده بزرگ تو زندگیتون رخ بده و اونقدر هیجان زده بشید و برای من بله برای من که امروز براتون آرزو کردم و تمام انرژی های خوب رو براتون فرستادم بنویسید که به یکی از خواسته های بزرگم رسیدم …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    دوست قشنگ من

    من فدای اسمت بشم

    الان برات مینویسم که چرا اسمتون منو انقدر به وجد آورد

    ازت ممنونم که پیام قشنگی برای دیدگاه من تایپ کردی و اعتماد به نفس منو افزایش دادی .

    دوست قشنگ ترینم

    این متنو من ننوشتم

    من فقط تایپ کردم

    وقت حالت خوبه وقتی با خودت آشتی میکنی وقتی تو تمام مسائل زندگیت خداوند رو میبینی وقتی با خودت تعهد میکنی که خدا تمام هدفم اینه رو خودم کار کنم

    نتیجه اش این میشه که این انرژی بسیار واضح با کلام شما صحبت میکنه

    با صدای بلند تو گوشت فریاد میزنه

    منی که همیشه از یه نونوایی نون میگرفتم ، چون خلوت بود همیشه اما اون روز بعد از کارم با اینکه خسته بودم این خدای درون این انرژی پاک با صدای بلند بلند به من میگفت برو اونور خیابون نون بگیر

    میگفتم الله اکبر همینجا میگیرم دیگه چه کاریه پاشم برم اونور کلی ام باید راه برم تازه

    گف نه باید بری اونور

    بسم الله

    عجب یه دنده ایی هستی خدا جون

    هیچی دیگه رفتم

    چند دقیقه منتظر موندم نونوایی به قدری شلوغ شد که نمیتونستم باور کنم

    گفتم خدااایااا استاد راست میگه

    میگه برید تو شهرتون نیگا کنید مغازه هارو ، یه محصول تو یه خیابون انقدر تفاوت ؟؟ یکی مگس میپرونه یکی نمیدونه چطوری همه رو راهی کنه

    من نونو گرفتم و تا خونه داشتم تایید میکردم فراوانیو،ثروتو،کلام استادُ

    و اینکه خدایا دم خودم گرم که دارم بچه ی حرف گوش کنی میشم

    با تمام خستگیم گوش دادم به حرفت

    میخوام بگم وقتی باهاش دوست میشی اون رفیق جون جونیت میشه

    انقدر عاشقمونه که اصلا حد و اندازه نداره

    همین خدا دیشب اشک منو دراورد

    من هفت سال بود که با یکی از بهترین دوستام مشکل داشتم من عاشقانه محبت میکردم و اما اون بنا به شرایطی که داشت زخم میزد اما همین دیشب بعد از هفت سال ازم حلالیت گرفت و اشک ریخت

    منم اشک ریختم بخاطر اینکه از زمانی که دفتر جدیدی تو زندگیم باز کردم و دوره رو شروع کردم زندگیم متحول داره میشه و اون آدم که مثل خواهرم عاشقشم ازم با جون و دل معذرت خواهی کرد و ما دوباره باهم رفیق شدیم و خداوند رفیقمو بهم بخشید.

    و یه دوست دیگه داشتم که دشب اتفاقا درموردش بهش گفتم ، گفتم تو زندگیم من دوتا دوست داشتم یکی تو که بینمون شکراب شد یکی ام مریم که بعد از اون همه سال الکی بینمون فاصله انداخت .

    امروز صبح وقتی چشمامو باز کردم پیام محبت آمیز شمارو دیدم مریم عزیز تر از جان

    دوستی که از جانب خداوند برای من فرستاد که دقیقا همون نام اما با فرکانس بهتر

    دوست فرکانسی من

    تو هم عالی مینویسی و به خودت ایمان داشته باش و بیا و برامون بیشتر بنویس از نتایجت تا سوختمون هروز بیشتر شه برای پرواز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    دوست عزیزم

    مروا جان سلام

    چه اسم قشنگی ?

    اینکه بعد از آشنایی با استاد به سلامتیه کامل رسیدم اولش برای خودمم عجیب بود اما الان میدونم که سالم بودن ثروتمند بودن موفق بودن طبیعیه و باید اینا باشه تو زندگیمون

    اما برای اطرافیانم خیلی عجیبه که من چرا مریض نمیشم

    و همین دیشب ازم پرسیدن

    مهمون داشتیم و هرکدوم با یه دردی داشتن دست و پنجه نرم میکردن یکی میگیرن یکی کمر درد یکی …

    بعد ازم پرسیدن گفتن تو چرا هیچوقت سردرد نمیکنی ؟؟

    سکوت کردم

    چی میگفتم اون لحظه ؟

    جالب اینجاست همشون استاد عباس منش رو میشناسن و حرفاشو مسخره میکنن

    بخاطر همین سکوت رو ترجیح دادم .

    بهتون افتخار میکنم که الان سالم سالمید و این بزرگترین موفقیت زندگیه ?

    آرزو میکنم هم خودتون هم خانواده ی خوبتون همیشه سالم سالم باشید و از زندگیتون بی حد و اندازه لذت ببرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    دوست خوبم سلام

    باعث خوشحالیمه که بعد از مدتها باز این کامنتها این رد پاها تاثیر گزار هستند.

    دوست خوبم نمیدونم چند سالته، اما اگه سی سال چهل سال با دیدگاه رسانه، پدر مادر، معلمای دینیمون زندگی کردیم قبول این حرفا کمی سخت میشه، هرچی سن بالاتر باشه شکوندن این بتن من ذهنی سخت تره، دوست من بهت قول میدم که همین مسیر رو بری جلو اونقد اتفاقای خفن برات میوفته که ذهنت میگه اینا شانسیه میگه عادی برات اتفاق میوفتاد، بدون پرسیدن هیچ سوال و کنجکاوی به حرفهای استاد گوش کنید، کلام الله بدونیدش، اونقدر زندگیتون از هر جهت تغییر کنه که انگشت به دهن بمونید. با تمام پیش داوری ها و قضاوت های ذهنی فایلهای رایگان رو گوش بدید بتن ها بالاخره شکسته میشن، کم کم محصولات استاد را با کمک حستون خریداری کنید.

    بهتون تبریک میگم بدلیل شجاعتتون

    انشالله در این مسیر ثابت قدم بمونید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    الای نازنیم

    هر بار که اسمت رو میبینم قلبم سرشار از عشق میشه، تو تک تک کلماتت عشق و محبت و تحسینه

    تماما تمرکز کردی روی زیبایی ها و چقدر زیبا خداوند تورو هدایت می‌کنه به سمت زیبایی ها

    بخاطر این کامنت فوق العاده، که پر از احساس و انرژی پاک خدایی بود خیلی ممنونم

    ازت سپاسگزارم که انقدر بی آلایش تحسین میکنی، خیلی لذت بردم

    ازت ممنونم قشنگ من

    خیلی ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    سلام اقاحسن عزیز و گل

    امیدوارم حالت مشتی و توپ و عالی بااااشه

    نمیدوووونییییید چقدر انرژی گرفتممممم چقدر نیشم تا بناگوش باز شد چقدر لبخند زدم چقدر حس خوب دادید بهم

    واقعا از ته قلبم میگم انقدر لذت بردم از خوندن کامنتتون که حد نداره

    ساعت دو شبه و من اصلا خوابم نمیبرد

    طبق معمول وقتی این موقعها خوابم نمی بره قلبم منو میییکشه سمت خونم

    اینجا خونمونه

    جایی که کلییی رفیق مشتی داریم که منتظرمونن

    جاییی که خدا منتظره

    جایی که خدا حرف میزنه

    جایی که خدا بهت آگاهی میده

    جایی که ازش عشق و محبت و درس میگیری

    خلاصه که اومدم تو خونمونو کنار خانواده صمیمیم

    دیدم چنتا از اعضای خونواده دوستداشتیم برام کامنت گذاشتن

    بعضیا از دوره قدم بودن بعضیا از اخرین کامنتم اما جذب کامنت شما شدم که روی کامنت قدیمیم پاسخ گذاشته بودید

    خلاصه با شوق و ذوق اول کامنت خودمو خوندم که ببینم چی نوشته بودم و چه تغییراتی کرده بودم

    هرچقدر بیشتر می خوندم بیشتر خداروشکر میکردم

    چون اون موقع کجا بودم و چه شرایطی داشتم و الان خدارو هزار مرتبه شکر به لطف خدا و اموزه های استاذ الان تو چ شرایط رویایی هستم

    بعد کامنت به آفرین عزیز و نازنینم رو خوندم که اصلا ندیده بودمش و در آخر کامنت پر از شور پر از حس و حال بینظیر شمارو مطالعه کردم

    انگار یک برادری داشتم که ازش خبری نداشتم و برام نامه ای نوشته

    همچین احساسی از کامنتتون گرفتم

    خیلی احساس نزدیکی و فوق العاده عالی

    ممنونم از شما

    خوب حالا می خوام براتون بنویسم که چرا الان کامنت گذاشتیذ برای من

    من امشب هدایت شدم به خوندن کامنت خانوم الهه سوادکوهی عزیز در عقل کل

    که از روند تکاملی رسیدن به حرفه مورد علاقشون و پولسازیشون نوشته بودن

    من خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم از خوندن کامنتشون

    بعد امشب هم به کامنت شما هدایت شدم که از این صحبت کردید که هدایت شدید به سمت کاری که بهش علاقه دارید

    خوب

    چرا؟

    به این دلیل که این روزهای من گره خورده به یک تصمیم

    تصمیم به اینکه مسیر مورد علاقمو که پیدا کردم حالا وقتشه گام بردارم سمتش

    خوندن کامنت شما دو بنده خوب الله مهربان باعث شد من مصمم تر و قوی تر بشم

    چون در زمان جادویی من کامنت شما دو بنده خوب رو خوندم

    خلاصه اینکه خیلی ازتون سپاسگزازم

    خیلی خیلی براتون خوشحالم که بسیار با اراده این مسیر رو ادامه میدید

    انقدر نتایج بزرگ میشه که مات و مبهوت می مونید از این عشق عظیم پروردگار مهربان

    به هر آنچه که میخواید می رسید

    با شوق و ذوق فراروان هر روز بایذ اموزه ها دنبال بشه

    استاد تو همه فایلا عرض میکنند که برای خودتون تمرین بسازید از من انتظار نداشته باشید لقمه رو بجوم بزارم دهنتون

    اگر دقت کنید اگه یه نفر لقمه رو بجوه و بزار تو دهن ما چقدر وحشتناک میشه داستان

    خوب

    قضیه تغییر باورها هم همینه

    استاد راه رو نشون ما داد

    حالا با خلاقیت و با حس خوب و با کمک خداوند تمرین طراحی کنیم

    من یک تمرینی به ذهنم رسید و بلافاصله انجام دادم و به مادزم و خواهرم هم گفتم و انجام دادن

    تمرین چیه حالا

    برای باور ثروت ما نوشتیم

    تو یه برگه خیلی بزرگ اول خط می نویسید ثروت

    بعد به اون کلمه نگاه میکنید

    با تمرکز

    تو سکوت

    در خلوت

    می رید به گذشته

    به دوران کودکی

    هر آن چیزی که

    هر خاطره

    هر جمله

    هرچیزی که مربوط به کلمه ثروت میشه رو

    به ترتیب با شمازه گذاری می نویسید

    اینجوری

    تمامم آشغالای ذهنیتون می ریزه بیرون

    بعد از خوندن تک تک اون جملات

    از دل اون خاطرات و جملات

    باورهای مخرب ثروت ر‌و در بیازید

    و تو یه برگه جداگانه

    باورهای مثبتش رو بنویسید

    بعد میشه آگاهانه روی باورهای مختص خودتون عمیقا کار کنید و معجزشو ببینید

    در پناه الله باشید رفیق عزیز

    سلامت و تندرست باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
  10. -
    عادله کیانی فر گفته:
    مدت عضویت: 2447 روز

    خداااای من

    خداااااای من

    یعنی این قانون خطا نداره

    این قانون خیلی درسته

    من چند روز پیش داشتم کامنتایی که برام اومده بود رو می خوندم که جذب کامنتت شدم و خاطرات تداعی شد تو ذهنم و اومدم کامنتاتو خوندم

    لبخند زدم، دلم تنگ شد، کلی بهت فکر کردم اینکه این همه باهم صحبت می کردیم با بچه ها چقدر همه بهم عشق می دادیم چقدر لذت بخش بود و اینکه کی همو میبینیم انشالله

    بعد چی شد؟ شوما موج فکری و قلبی منو گرفتی حبیبی

    امروز دیدم طبق معمول چندین پاسخ دارم و دیدم اولیش محمد جاااان فتحی هستش

    مثل همیشه نیشم تا بنا گوش باز شد و غرق خوشحالی

    از دیدن پیام دوست عزیز تر از جانم

    و چقدر چقدر تو مرد شجاع رو تحسین کردم در دلم

    همیشه وقتی حرف از مسافرت و طبیعت گردی میشد عادله خانوم همیشه یه مثالی داشت اون مثالم اقای مارکوپولو محمد فتحی جان بود که تنها بدون هیچ ابزار و پول خاصی به جاهایی سفر کرده و کمپ کرده که در مخیلتون نمی گنجه

    همیشه این شجاعتت رو تحسین کردم و میکنم

    الانم که اونقدر بزرگ شدی که دیگه حد نداره

    واقعا بخاطر موفقیتات خیلی خیلی خوشحااالم

    می دونم و یقین دارم جهانگرد خیلی خفنی ام میشی

    درست مثل وقتی که ایرانگردی میکردی

    به امید دیدار رفیق ترین و شاد ترین عزیز دنیا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: