ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه می‌کنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.

اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود‌، کاملا واضح و شفاف توضیح می‌دهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.

موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمی‌توانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجه‌تان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.

استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی می‌کند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.

نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.

اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.

یه تجربه از خودم می گم:  وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.

گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛

از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینه‌های زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.

از همون اول به اندازه‌ای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.

مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.

دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگی‌شون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.

چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!

اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!

دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.

چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن

اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.

من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.

مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دوره‌ها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دوره‌های بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.

نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟

ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.

من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،

وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜

من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دوره‌ای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دوره‌ای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهی‌ها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.

بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.

به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.

محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.

 توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده. 

دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!

برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟

این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.

شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست

خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهج‌البلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.

من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دوره‌ها میام میگم، هر چقدر نتیجه‌های من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.

زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهت‌دهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه.  به اندازه‌ای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.

قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازه‌ای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازه‌ای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.

تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه

میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترس‌ها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا

چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.

بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو  بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان

به شرطی که ایمان داشته باشی

ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!

 از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟

نه، از عملکرد می فهمیم.

کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.

اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «آرزوی خوب» در این صفحه: 5
  1. -
    آرزوی خوب گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    سلام به همگی عزیزان،

    این اولین پیام من در گروه هست هرچند که بیش از یک سال و نیم مرتبا از این سایت و فایلهای رایگان و کامنتهای دوستان بصورت فعال استفاده کرده بودم تا حالا پیامی رو ارسال نکرده بودم٫ کلا حضور در اینجا لذت بخش هست بالاخص که احساس میکنی که با عزیزانی هستی که اونها هم باورهای مشابهی با تو دارن٫ این انرژی جمعی، بی نظیر و فوق العاده هست٫ از جناب عباس منش عزیز که این فضا رو ایجاد کردن و این ایده های ناب و عالی رو با بقیه به اشتراک میذارن هم صمیمانه سپاسگزارم٫

    مختصری در مورد تجربه شخصی خودم،

    مدتها پیش از آشنایی با سایت حاضر، بنده هم با استفاده از کتابهای خانم راندا برن بخصوص کتاب “magic” و “راز” تغییرات بسیار عالی و فوق العاده ای ای در زندگیم ایجاد کرده بودم٫ میتونم از اهم اونها به این موارد اشاره کنم :

    • پذیرش در مصاحبه کبک کانادا به عنوان نیروی متخصص کار بصورت بسیار ساده و آسان علیرغم اینکه ظاهرا با یکی از سخت گیرترین آفیسرهای سفارت مصاحبه شده بودم و اتفاقا ظاهرا در همان روز افراد زیادی را همون ایشون رد کرده بودن٫ این دقیقا همونطوری اتفاق افتاد که خودم درخواست و تجسم کرده بودم٫

    • مهاجرت آسان و بی دغدغه: در شرایطی که همه در بدو ورود به یک کشور بیگانه نگران مسکن و شغل هستن من با ایمان قوی آرزوهای خودم (مسکن عالی، کار عالی، ماشین عالی، و ٫٫٫ ) رو تصورمیکردم که حتی این آرامش من همسرم رو که آدم خیلی منطقی (ذهنی) ای هست عصبی میکرد

    • پیدا کردن کار عالی در یک شرکت بسیار خوب در شاخه تخصصی خودم ظرف کمتر از یک ماه

    • خرید مسکنی که در دفتر آرزوهام درخواست و تجسم کرده بودم در کمتر از یک سال

    • خرید ماشینی که در دفتر آرزوهام درخواست و تجسم کرده بودم

    • پیدا کردن کار عالیتر از جای نخست با دقیقا رقم حقوقی مکتوب در دفتر آرزوهام که واقعا اشک شوق و شعف را از دیدگانم جاری کرد٫

    • و ٫٫٫٫

    بعد از اینهمه خلق مثبت یک اتفاق ناگهانی باعث شد تجربیات و خاطرات تلخ گذشته ام رو که در پس ذهنم مخفی کرده بودم مجددا در من زنده و برانگیخته بشه و تکرار هر روز اون خاطرات، احساس من رو روزبروز بد و بدتر و بدتر کنه تا اونجایی که یواش یواش همه چی زیباییهاش رو برام از دست داد و روزبروز مشکلات جدیدی در زندگیم شروع به شکل گرفتن کرد بعلاوه فشارهای روانی ازسمت خانواده که قادر به کنترل استرس نبودند و مطلقا اعتقادی هم به آموخته های جدید من که بعضا با اونها به اشتراک میذاشتم نداشتن٫ تمام این عوامل من رو کاملا بی سلاح کرد تا جایی که هر روز ضعیفتر میشدم سلامتیم به خطر افتاده بود و روز بروز در باتلاق احساسات مخرب عمیقتر فرو برم و در نهایت به افسردگی مبتلا بشم٫ این تجربه عجیبی برای من بود من که همیشه به شادی و طراوت و خوش صحبتی معروف بودم در اون حال قرار بگیرم٫!!!! هر دکتری می رفتم همه قرص ضد افسردگی برام تجویز میکردن ولی من ممانعت میکردم٫ چون هنوز یک سوسوهایی از امید ته دلم باقی بود٫

    هنوز به نیروی ذهن ایمان داشتم مرتبا به کتابهای مختلف، ویدیوهای مختلف هدایت می شدم و ریشه مشکلات ذهنی ام رو یکی پس از دیگری کشف میکردم٫ ذهنم مرتبا تشنه آموزه های تازه بود٫ با انواع و اقسام ابزارها و متدها آشنا شدم٫ یک مدت بکار میبستم تاثیری نمیدیدم٫ یا تاثیرات موقتی بود٫ تصمیم گرفتم حتی اگه دو ساعت از روز در احساس خوب باقی موندم اون رو بنویسم و سجده شکر بگزارم٫ این کارها رو میکردم٫ با تست همه متدها و همه مسلکها باز احساس درونم قانون جذب رو فریاد میزد میگفت قرص تو اینجاست هرروز به موفقیتهام توجه میکردم نوشته هام رو که به تحقق پیوسته بودن رو مطالعه میکردم٫ کمی کمکم میکرد تا اینکه یک روز با تایپ یک سوال در گوگل به سایت عباس منش هدایت شدم٫

    نکته جالب برام این بود که تقریبا خلاصه تمام آموزه هایی که از اینجا و اونجا کسب کرده بودم رو در اینجا جامع دیدم البته عصاره همه رو٫ دیدم حرفهاشون با ندای قلبم و اونچه ته دلم باور کرده بودم همساز هست٫ تقریبا هرروز از صبح تا عصر فایلهای رایگان آقای عباس منش رو گوش میکردم و هر بار مسائل رو از دریچه جدیدی میدیدم٫ شروع کردم به بکار بستن تمام تمرینات شکرگزاری، هدف گذاری و ورزش و هر تکنیکی که تو این مدت یاد گرفته بودم٫ و هر روز و در هر شرایطی که امکانش بود همچنان این فایلها در گوش من نجوا میکرد٫

    خلاصه در این کش و قوس و مطالعه و تعمیق بیشتر در خود متوجه شدم که من خودم آگاهانه این شرایط بد و افسردگی شدیدی رو با احساس منفی خودم ایجاد کرده بودم٫ تصمیم گرفتم تمام توانم رو جمع کنم٫ ایمان داشتم میتونم با کنترل ذهنم خوب بشم و شروع به ایجاد این باور بصورت قوی در خود کردم٫ در ابتدا بخشهایی از بعضی روزها، بعد روزهای بیشتر، بعد زمانهای اکثر روزها احساس و حال بهتری داشتم تا اینکه بالاخره بعد از تقریبا ۹ ماه بدون حتی یک قرص ضد افسردگی به حال عادی خودم برگشتم٫

    دلیل بیان داستان زندگی ام صحه گذاشتن براین قانون و تائید صحبتهای آقای عباس منش عزیز هست و تاکید بر اینکه هر باوری که در ذهن ما ایجاد بشه درهمان زمان قدرت تجلی اون هم به ما داده شده و همونطور که ایشون میگن فقط باید ایمان و اطمینان و صبراز انجامش داشت و گام برداشت٫ ولی باز هم باید بدونیم که تداوم و تعهد در ادامه دادن به مسیر شرط بعدی هست٫ این یادآوری به خودم هم هست!

    امیدوارم بیان این داستان واقعی انگیزشی برای یکایک عزیزانی باشه که شاید در شرایط مشابه قرار گرفتن٫

    راستی علیرغم مسائل و موانعم برای خرید محصولات، من محصول قدم اول رو تهیه کردم با این ایمان که تحولات مثبت بیشتری در زندگیم ایجاد خواهد شد٫ ?

    موفق وشاد و پرآرزو، صبور و با ایمان باشین!

    آرزو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    آرزوی خوب گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    سلام فاطمه جان

    خوشحالم اگر حتی کمی هم شادی و ایمان بیشتر براتون ایجاد شده باشه٫ خدا رو شکر! باز هم بخاطر این فضای صمیمی و فوق العاده از آقای عباس منش عزیز متشکرم واقعا!?

    راستش در مورد هر خواسته ای در زندگیم که تحقق پیدا کرده نگاه میکنم این مشترکات رو میبینم:

    ۱- من اون خواسته رو با تمام احساسم از خدای خودم میخواستم٫

    ۲- بارها در تجسمم خودم رو در اون شرایط یا در حال داشتن اون خواسته میدیدم٫

    ۳- احساس شعف از داشتن اون خواسته یا آرزو بعضی مواقع من رو سرشار از هیجانی میکرد که حس میکردم میخوام از جام بپرم وشادی کنم٫

    ۴- بعد رهاش میکردم٫

    ۵- حالا به سمت اون خواسته آگاهانه حرکت میکردم و قدمهای لازم رو جهت تحقق بخشیدنش بر میداشتم٫

    ۶- یک چیزی این وسط دائمی بود و اونهم احساس شعف ناشی از ایمانی بود که بهم میگفت سفارش تو در راهه٫

    اینها قدمهایی بود که من پیش از اومدن به کاناد برمیداشتم هنوز با کتاب Magic آشنا نشده بودم٫ ولی کتاب راز رو چندین بار خونده بودم٫

    در مورد پذیرش در کانادا ما باید یک سری امتیازات بابت مدرک و شغل و زبان و ٫٫٫ کسب میکردیم و در نهایت هم در سفارت کانادا یک مصاحبه فرانسه رو پاس میکردیم٫ بنابراین باید این زبان زیبا و پر چم و خم رو هم من و هم همسرم بصورت عالی یاد میگرفتیم٫

    خوب من برای این موضوع یک اعتقاد بنیادین و دو تا اعتقاد در مورد خودم داشتم:

    اعتقاد بنیادین: هر آنچه از خدا بخواهی به بهترین شکل در بهترین زمان و مکان برات ایجاد میکنه٫ پس ازاو خواسته بودم و آرامش داشتم که مسیر قطعا هموار خواهد بود٫

    اعتقاد در مورد خودم:

    ۱- مرتب در درونم میگفتم من بسیار استعداد زبان بالایی دارم و بسیار باهوشم و با کمترین زمان، بیشترین پیشرفت رو در زبان فرانسه میکنم٫ مرتبا میگفتم پیشرفتی که من ظرف ۲ ساعت مطالعه میکنم ممکنه دیگران در ۸ ساعت بکنن٫ (واقعا هم همینطورشد ظرف حدود ۶ ماه سطح زبان من با بقیه سه همسفر بعدیم (همسرم، دوستم و همسرش) قابل مقایسه نبود)

    ۲- در مورد مصاحبه هم من، همش خودمون رو در یک جو صمیمی و صحبت دوستانه با آفیسرمیدیدم و همش میدیدم که اون خیلی زیاد از ما خوشش اومده٫ به خودم و همسرم میگفتم مصاحبه عالی برگزار میشه و ما با شادی مدرک پذیرشمون رو میگیریم٫ باور کن مو به مو همین رو خداوند برای من خلق کرد٫ این ور رو هم بگم دوستم دقیقا شرایط امتیازیش مثل من بود ولی بشدت آدم منطقی(ذهنی) هست و باور داشت که قطعا شغلش در نظر آفیسر امتیاز مربوط به شغل رو کسب نمیکنه و کلا احتمال رد شدنش زیاده و تلاش های من هم مبنی بر اندیشیدن به نتیجه دلخواه بجای تمرکز به اما و اگرها و ناخواسته ها اثراتی موقتی میکرد٫ خداوند این رو هم مو به مو خلق کرد٫ فقط خدا رو شکر که باورش ردی قطعی نبود در نتیجه با شرط و شروط فراوان و درخواست مدارک بیشتر اونها هم پذیرفته شدن ولی با سختی بیشتر فقط بخاطر ارسال فرکانس ناخواسته دوستم٫

    در مورد دوران پس از کانادا دیگه قانونمندتر از قانون استفاده می کردم دانشم در این زمینه بیشتر شده بود٫

    یک روز مفصلا وقت گذاشتم در تمام زمینه های زندگیم خواسته هام رو در یک فایل در کامپیوترم نوشتم و انتهای هر کدوم هم سه بار واژه “ممنونم ” رو اضافه کردم٫ این فایل رو نه به کسی نشون دادم نه با کسی راجع بهش حرفی زدم٫ فقط خودم و خدای خودم٫ بعد شروع کردم هرروز تمرینات زیر رو انجام دادن٫ خدایی نه اینکه هر روز هم صد در صد انجام بدم٫ هر وقت یادم می افتاد٫ (باید این قسمت رو اصلاح کنم و تمرین بیشتری بکنم ?)

    • شکرگزاری از نعمت های حاضر در شروع روز٫

    • به پایان رسوندن روز با تمرین سنگ شکرگزاری٫

    • در طول روز هم فقط توجه به زیبایی ها و لذت از زندگی و کنترل ورودیها٫

    • چند بار هم در روز نگاهی به دفتر آرزوهام میکردم و اصلا خود خوندن اونها کلی احساس عالی در من ایجاد میکرد و سرشار از سپاس از خداوندم میشدم که درخواست من در حال رسیدن بمن هست٫

    • یک راز طلایی هم این وسط بود، در مواردی که نیاز به عمل بود اقدامات بموقع انجام میدادم٫ مثلا زمانی که برای کار اقدام میکردم با علم به اینکه کار مورد نظرم در شرکت مورد نظر و با حقوق مورد نظرم مال من هست قطعا شروع به مطالعه میکردم و کلی برای مصاحبه خودم رو از جهت علمی حسابی آماده میکردم٫

    • و البته و صد البته که کلا مسیر رسیدن به آرزوهایم برای من همواره سرشار ازشعف و لذت بوده و این من رو در احساس خوب قرار میداد٫

    اگه بخوام کلا تجربیاتم رو خلاصه کنم هر وقت احساسم خوب و عالی و شاد بوده اتفاقاتی از همون جنس رو تجربه کردم و بالعکسش هم که در پیام قبلیم شرح دادم٫ کلا احساس نقش اصلی رو بازی میکنه بنظر من و البته آقای عباس منش عزیز هم همین رو مرتبا تکرار میکنند٫

    یک نکته دیگه اینکه بهتره جملات تاکیدی که از دیگران میشنویم رو مطابق سلیقه خودمون که احساس بهتری بهمون بده با جملات و کلمات خودمون بازنویسی و بعد تکرار کنیم اینطوری تاثیرش بمراتب بیشتر شه٫

    امیدوارم تونسته باشم سوالتون رو جواب داده باشم٫

    به امید موفقیت روز افزون و تحقق آرزوهای بیشتر شما

    آرزو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    آرزوی خوب گفته:
    مدت عضویت: 2391 روز

    مرضیه جان

    ممنونم بابت محبت و انرژی بالایی که در کلامتون دارین. خدا رو شاکرم که شما دوست خوبم از خوندن تجربه ام حس خوبی پیدا کردی.

    به امید شادی روز افزون و موفقیت های عالی برای شما.

    آرزو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: