ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه می‌کنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.

اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود‌، کاملا واضح و شفاف توضیح می‌دهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.

موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمی‌توانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجه‌تان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.

استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی می‌کند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.

نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.

اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.

یه تجربه از خودم می گم:  وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.

گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛

از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینه‌های زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.

از همون اول به اندازه‌ای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.

مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.

دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگی‌شون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.

چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!

اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!

دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.

چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن

اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.

من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.

مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دوره‌ها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دوره‌های بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.

نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟

ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.

من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،

وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜

من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دوره‌ای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دوره‌ای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهی‌ها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.

بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.

به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.

محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.

 توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده. 

دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!

برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟

این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.

شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست

خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهج‌البلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.

من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دوره‌ها میام میگم، هر چقدر نتیجه‌های من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.

زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهت‌دهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه.  به اندازه‌ای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.

قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازه‌ای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازه‌ای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.

تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه

میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترس‌ها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا

چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.

بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو  بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان

به شرطی که ایمان داشته باشی

ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!

 از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟

نه، از عملکرد می فهمیم.

کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.

اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سمیه» در این صفحه: 2
  1. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    به نام الله یکتا ، یکتای هدایتگر ثرررروتمند❤

    باید خلاصه بنویسم، آخخخخخخ سلاااااام استاد جانم، عاشقتم مَرد توحید، خدا حفظت کنه

    باید خلاصه بنویسم و حتماً یه روزی میام و با فراغ بال مفصّل هم می نویسم. فقط کار کنید کار کنید منظورم روی فایل ها کار کنید ، چه دانلودی چه محصولات ، حقیقتاً که حقایق در این دو یکی هستند و واقعاً استاد چیزی برای مخفی کردن نداشته و نداره و نخواهد داشت. با اینکه روانشناسی ثروت ۱ رو داشتم و قدم اول رو اما از یه جایی تصمیم گرفتم که مثل کسی رفتار کنم که نداره و اومدم تمرکزی روی سایت و شروع کردم با دسته بندی .اولش گم بودم اما پایداری من همراهی کائنات رو به ارمغان آورد و به دسته بندی نابی من رو رسوند ، تو یه مقطعی خیلی نگران بودم که وقتم کمه و چجور رو سایت کار کنم ! تا اینکه سعی کردم ذهنم رو کنترل کنم و این نگرانی رو بریزم دور ! و بعد تو یه فایلی از استاد شنیدم که گفت چقدر می تونی رو خودت وقت بذاری بیست دیقه ، یه ربع ، یه ساعت ؟چقد؟ هر چقد که می تونی به خودت تعهد بده همون مقدار رو هر روز رو خودت کار کنی و انگار تمااااام نگرانی های من در این زمینه تا ابد از من دور شد! آره مهم این پیوسته بودنه! مهم عمل کردن به تعهدم هست حتی اگه یک ربع باشه ! اما وقتی برای همیشه بهش پایبند باشم نتیجه میده نتیجه میده و نتیجه هم داد! و من تنها کاری که کردم وقتی که باید روی خودم کار می کردم رو با هیچی ، تاکید می کنم با هیچی عوض نکردم! و یهو شروع شد، جواب کائنات شروع شد و مدهوشم کرد!شاگردانم بیشتر شد و جالبه شاگردان خصوصیم بیشتر شد! و درآمدم ۶ برابر شد و تنها چیزی که نیاز داشتم که بهتر بشم کمی بیشتر از آزادی زمان بود که فقط درخواست دادم و در عرض سه روز بعد هدایت شدم به تنظیم کلاس هام به طوری که با همون تعداد شاگردان ، یه تغییر کوچیک تو تنظیم کلاسام باعث باز شدن حیرت انگیز وقتم شد ، بازده فکری و مدیریتی من بسیاااار بیشتر از قبل شد، خلاقیت های تدریسم بیش از پیش شکوفا شد و من به پاس این هدایت و آزادی زمان ، برای کار کردن روی خودم وقت بیشتر و متعهدانه تری گذاشتم .

    باید بگم که پارسال کاری رو شروع کردم که هر چه سعی می کردم نتیجه نمی داد و از راه های مختلف انجامش دادم اما بی فایده بود و بسیااار انرژی بر بود و اون موقع با هدایت الله فهمیدم که باید بذارمش کنار و گفتم چشم.و جالبه دیروز وقتی داشتم رو همین فایل کار می کردم ، یه لحظه وسط نوشتن بهم گفت یه کم دراز بکش و استراحت کن! منم خودکارم رو گذاشتم رو دفترم و دراز کشیدم پای میزم و سه چهار دقیقه چشمام رو بستم دقیقاً لحظه ای که چشمام رو باز کردم دیدم، هدایت الله رو دیدم که روش درست و دقیق انجام کار رو دقیقاً جلوی چشمم تصویر کرد! پشت همین میزم و با امکاناتی بسیااااار ساده دقیقاً با همین امکاناتی که الان دارم !!!یعنی صد سااااال اگه فکر می کردم نمی تونستم به این روش برسم!…..الحمدلله ربّ العالمین🙏🙏🙏❤

    به اونایی که شک دارن به مسیر و یا حتی ندارن می خوام بگم ادامه بدین ، هر کسی که نتیجه ی دلخواهش رو هنوز نگرفته ، در هررررر زمینه ای که هست ، بدونه که باید و باید به درون خودش برگرده و ببینه که کجا ها رو باید درست کنه! کار که کرد و متعهدانه کار کرد و استمرار ورزید، محااااااااله نتیجه نیاد! کائنات خطا نمیکنه! کائنات خطا نمیکنه ، و نظام هستی بسیااااار دقیق داره رو قانون خودش پیش میره و این ما هستیم که باید خط خودمون رو با مسیر قانون یکی کنیم و تمام سعی خودمون رو بکنیم و اونوقت کائنات به طور طبیعی، به طور طبیعی ما رو تو مداری که لایقش هستیم قرار میده و ما باز هم همچنان باید روی خط باشیم و متعهد برای حفظ کردن و حتی بیشتر کردن اون نتایج.

    سپاااااسگزارم از الله یکتا برای هدایت من به این مسیر زیبا

    سپاسگزارم از استاد عزیزم که حقایقی به این با ارزشی رو در اختیار ما گذاشته که میلیااااردها میلیارد می ارزه

    و سپاسگزارم از خودم که متعهدانه از روزگاری که خیلی ها رو مقصر می دونستم با شجاعت کندم و انگشت اشاره رو به سمت خودم گرفتم و مدت هاست که دارم تلاش می کنم و امیدوارم که این تعهد ادامه داشته باشه که اصلاً پایبندی به این تعهد خودش برام یکی از لذت بخش ترین کارها شده

    و خدایی که از رگ گردن به من نزدیک تر است و در من است و با من است🙏❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سمیه گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    به نام حضرت دوست که هر چه دارم از اوست

    یه سلام پر انرژی به استاد عزیزم!

    از دیشب دارم فکر می کنم که کجای سایت این دیگاه رو بذارم

    تا اینکه الان که داشتم به اونچه که می خوام بگم فکر میکردم دیدم جاش دقیقاً تو همین صفحه هست!

    نتیجه ای که می خوام ازش حرف بزنم سال ها آرزوم بوده و سال ها من و همسرم براش تلاش می کردیم و بی نتیجه بود!

    هفته ی آخر اسفند ماه هدایت شدم به فایل بی نظیر “هدفی انگیزه ساز” برای امسالت انتخاب کن! که استاد جان برای نوروز سال ۹۵ گذاشته بودن.وااااااای خدای من این فایل رو دیدم و جوششی در قلبم ایجاد شد که زود باش و هدفت رو انتخاب کن! این فکر دیگه ولم نمی کرد! تمام وجودم درگیر شده بود! جمله جمله ی این فایل تو مغزم صدا می کرد!و هی تکرار می شد! تا اینکه رفتم پشت میزم و گفتم من چی می خوام؟ من واقعاً چی می خوام؟ دیدم اولین و آخرین چیزی که دلم می خواد اینه که لذت ببرم از زندگی ، دیدم دلم می خواد برای بچه هام بیشتر وقت بذارم دیدم دلم تنگ شده برای اینکه براشون لقمه بگیرم ، دیدم دلم تنگ شده برای اینکه با آرامش هر کاری انجام بدم و به خودم قول دادم که سعی کنم از لحظه هام لذت ببرم ! اگه دارم از تو حیاط رد میشم و دیدم گلدونمون گل داده مکث کنم و بنشینم نگاهش کنم! اگه میرم به مرغامون غذا بدم یه کم بیشتر نگاهشون کنم و به این کار مثل وظیفه و اجبار نگاه نکنم!(تو پرانتز بگم این طرز فکر و این الهام ها قبلاً هم برام پیش اومد و انگار هر بار تکاملی محکم تر و بهتر از قبله و این اولین بار نبود که با خودم اینطوری می گفتم ولی انگار این بار خییییییلی مصمم تر شده بودم! ) بعد گفتم حالا دو سه تا هدف برای خودم انتخاب کنم که خییییلی برام مهمه !و نوشتم آب کردن چربی های دور شکمم !که چند ساله ذهنم درگیرشه و خیلی کارا کردم براش ، من تو هشت سالگی از ارتفاع با صورت افتادم زمین و بینی ام شکسته و خیلی ها به من می گفتن برو جراحی زیبایی بینی اما من همیشه می گفتم اگه چنین پولی داشته باشم میرم شکمم رو درست می کنم یعنی اینقدر برام مساله شده بود! بعد هم خیلی دلم می خواست که ماشینمون رو عوض کنیم که این رو هم نوشتم! و در آخر نوشتم دلم می خواد که تا دو سال دیگه یه تیکه زمین بخریم! و بعد هر روز بارها و بارها اون فایل رو نگاه می کردم حتی وقتی تو آشپزخونه بودم فایل رو پلی می کردم و تبلت رو جایی می ذاشتم که بتونم ببینم و آخر فایل وقتی استاد با یه لحن زیبایی می گفت ان شاءالله که هر کجا هستید در پناه الله یکتا شاااد ، شااادِ شاد ، سالم ، سالمِ سالم ، ثروتمند! از در و دیوار ثروت براتون بیاد ، ثروت فقط یک موضوع ذهنیه…. من همراهش تکرار می کردم و می گفتم چشم استاد چشم! وقتی میگفت شاد ، شاااد شاد حال دلم رو صد برابر خوب تر می کرد و حتی برمی گشتم و بارها همین قسمت رو پلی می کردم و ….. و بعد به سه هدفم فکر می کردم که چه کارایی الان می تونم براشون انجام بدم؟! کارها رو زیر هر هدف نوشتم! و واااااااااای خدای من! و دیگه می دیدم هررررر فایلی از استاد گوش می کنم انگار برداشتم یه جور دیگه ای شده و یکی یکی چراغ تو ذهنم روشن می شد و هر اشتباهی از خودم رو سعی می کردم برطرف کنم ! حتی اشتباه هایی که شاید خیلی مسخره به نظر برسه!مثلاً اواخر اینقدر سرم شلوغ بود که می خواستم مربا درست کنم کلی زحمت می کشیدم اما آخرش می سوخت! من که تو درست کردن یه سری از مربا ها خیلی حرفه ای شده بودم! حتی به این جور اتفاق ها فکر کردم و دلیلش رو پیدا کردم ، دیدم درست در لحظه ای که اگر فقط دو دقیقه تو آشپزخونه بمونم کار مربا تموم میشه با خودم یه لحظه میرم فلان کار رو می رسم و میام ولی میرفتم که می رفتم و مربا هم می سوخت! تو اخلاق و رفتارم دیدم که من آرامشم رو حفظ می کنم اما یهو قاطی می کنم و بهم می ریزم … خلاضه هر فایلی که از استاد گوش می کردم یه تمرینی برای تغییر پیدا می کردم! و ادامه دادم و ادامه دادم و البته هنوز هم دارم ادامه می دم و از این بعد صد براااابر محکم تر و مصمم تر ادامه میدم ! چرا ؟! الان میگم

    وقتی که ورزش هایی که برای شکم و پهلوم بود رو شروع کردم بعد از دوسه روز استخوان مفصل رانم به شدت درد گرفت طوری که نمی تونستم بنشینم و حتی یه افطاری دعوت بودیم من و دخترم نرفتیم!گفتم شاید دیسک کمر باشه ورزشای کمر رو انجام دادم درد بدتر شد و بدتر شد و هر چی ادامه دادم دیدم بی فایده است.تا اینکه همسرم گفت که یه زنگ بزن دکترت وبریم اصفهان.گفتم نه! من اگه پول داشتم که قانون سلامتی رو می خریدم! و مطمئنم که پام که هیچ کلی از مشکلات دیگه ام بر طرف میشه! همسرم گفت باشه می خریم! و خیلی معجزه وار پولش جور شد و خریدم و همون دو هفته ی اول کلی از چربی های شکمم آب شد و سبک بال و پر انرژی شدم و از طرفی با برنامه ی پیاده روی هم پادردم خوووووووووب شد! خدایاااااااا! چجور شکرت کنم ؟! چجور شکرت کنم؟!عاااااشقتم خدای مهربان! سرمنشاء تمام خوبی ها و فراوانی ها!تو را سپاس!فرااااااوان سپاس!

    و اما اون دو تا هدف دیگه! با خودم فکر کردم که ما که چند بار پول جمع کردیم چی شد که نتونستیم زمین بخریم ؟! تا هدایت شدم به جواب ها و یکی یکی ایراد های خودم و همسرم رو در این زمینه پیدا کردم و تصمیم گرفتم که دیگه اشتباهاتم رو تکرار نکنم و شروع کردم به انجام حداقل کارهایی که این مدت می تونستم در راستای هدفم انجام بدم! و یکی از حساب هام رو اسمش رو توی گوشیم تغییر دادم و نوشتم هدف: خرید زمین محبوب مان! یعنی هر پیامکی که از هر جا و هر کسی میومد وقتی باکس رو باز می کردم و می خواستم بیام بیرون این اسم رو می دیدم و همیشه هم پیامک های غیر لازم رو پاک می کردم که این مخاطب بالا باشه و ببینم و یه حس خیییلی خوبی بهم می داد!تا اینکه یهو متوجه شدیم صاحبخونه می خواد خونه اش رو بفروشه! ثانیه اول که فهمیدم نجوا گفت تو می خواستی زمین بخری حالا همینم از دستت رفت!!! سریع گفتم نه این حتماً حکمتی داره! و به همسرم گفتم بیا بریم باهاش صحبت کنیم ببینیم چجوریه و اگه میشه ما بخریم! رفتیم اما با شرایط ما جور نبود و گفت یک درصد احتمال داره بفروشم! اما فکر خرید زمین دیگه ولم نکرد و به همسرم گفتم بریم و بگردیم! تو اینترنت گشتم و زنگ زدم ، بی فایده بود! رفتیم بنگاه املاک بی فایده بود! یه جا هم به یه مهندس که دفتر مهندسی داره و یه جورایی هم آمار منطقه خودمون و مناطق اطراف دستشه گفتیم گفت عمراً با این توان شما این اطراف نمی تونیین بگیرین. خونه ای که ما توش مستاجریم یکی از خوش آب و هواترین و زیباترین روستاهای اینجاست و من آرزو داشتم یه چنین جایی زمین داشته باشیم!پرسیدم امیرده چطور؟! گفت اوه امیرده متری سه چهار تومنه و معمولاً هم متراژ بالاست! گفتم دو تا روستا

    بالاتر و بعد از امیرده چطور ؟ گفت اونجا ها که اصلاً خوش نشین شده و قیمت نجومیه!شما نمی تونید! همون جا تو دلم‌ گفتم ، خدایا من همین رو می خوام ، از خلق تو دیگه نمی پرسم و نمی خوام! خودت هدایت کن و همین خوش نشین رو هم می خوام!اینکه چطور هدایت شدیم خیییلی مفصّله ، فقط همین قدر بگم که قدم قدم دست ما رو گرفت و مستقیییییم برد به همون منطقه ی خوش نشین ها! و با نصف قیمتی که اون مهندس می گفت یه زمین صد متری معامله کردیم! با تمممممممااااااااام وجودم این چند روز کرنش کائنات رو دیدم ، چه در مورد خرید قانون سلامتی و چه در مورد خرید زمین و دقیقاً جایی که آرزوش رو داشتیم !

    فقط مونده ماشین که البته برای خرید زمین ماشین رو قراره بفروشیم و ماشین یه ذره رسیدگی لازم داشت و الان پولش رو نداشتیم ، وقتی به داداش کوچیکه ام گفتم زمین خریدیم و گفتم باید ماشین رو بفروشیم گفت بهش یه کم برسید گفتم نمی تونیم ! گفت آبجی ! گفتم جانم ؟گفت پول نمی خوای گفتم یعنی چی؟ گفت خودم بهتون پول میدم به شرط اینکه سریع پیگیر کار بشید و عقب نندازین! خدایا!خداییییا! عاشقتمممممممم! همین جا برای برادرم هم دعا می کنم که هر چی می خواد به همین سرعت خدا بهش بده!

    و مطمئنم که همینطور به کار کردن روی باورهام و رفتارم و عملکردم ادامه بدم ماشین که هیچ ،خیییییییییییلی از رویاهام یکی یکی از راه می رسند و دیگه رویا نخواهند بود.

    اینکه این صفحه رو انتخاب کردم برای نوشتن این دیگاه برای این بود که بگم هم به خودم بارها و بارها و هم به دوستانم که خواهشاً هررررر فایلی از استاد گوش میدین شاخک هاتون رو برای دریافت تمرینی که استاد میگه تیز کنید و به محض اینکه درک کردین سریع عمل به اون ها رو شروع کنید و با توکل و با توکل و با توکل به الله یکتا پیش برید! هدفی که تو ذهنم دو سال دیگه می خواستم برسم در کمتر از دو ماه به طرز معجزه آسایی بهش رسیدم و تمامی این چند روز من و همسرم بهت زده بودیم و اینقدر درک این حجم از کرنش جهان برامون عجیب بود که ساکت بودیم و اگر هم حرفی می زدیم فقط در مورد همین قضیه بود! و جالب بود که در تمام لحظه ها حرف های استاد میومد تو ذهنم و کاملاً با آرامش مراحل رو پیش رفتیم.

    استاااااد عباس منش عزیز! الان خیلی دوست دارم برم فایل خوش آمدگویی رو دوباره ببینم ، و امروز رفتم اولین کامنتم که دقیقاً روز اولی که عضو سایت شده بودم رو خوندم و حال خوشی بهم دست داد و خیییییییلی خوشحال شدم که من در برابر این کامنت گذاشتن مقاومتی نداشتم و از همون روز اول شروع کردم و امیدوارم که بارها و بارها و بارها از این دست دیدگاه های حاوی نتایج بنویسم و می دونم که این نتایج ماست که با شما حرف می زنه و شما رو خوشحال می کنه و این من رو هم خییییلی خوشحال می کنه و باید بگم این جمله ی شما برای من یه کاتالیزوره و هی به خودم میگم با نتایجت از استادت قدردانی کن.

    خدای مهربان رو هززززززاااااران هزززززار شاکرم که در آذر ماه سال هزار و سیصد و نود و هشت من رو در مدار شما و آگاهی های ناب شما قرار داد.

    از شما هم سپاسگزارم که هم خودتون خوووووب زندگی می کنید

    و هم این خووووب زندگی کردن رو به دیگران آموزش میدین!

    و خدایی که از رگ گردن به من نزدیکتر است❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: