ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!

در این فایل استاد عباس منش در مورد تجربیات خود در به کارگیری قانون صحبت می کند
واقعیت این است که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه می‌کنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.

اما استاد عباس منش در این فایل با بیان داستانی در مورد زندگی خود‌، کاملا واضح و شفاف توضیح می‌دهد که چطور این قوانین را در عمل اجرا کرده، چطور بر ترس هایش غلبه کرده و چطور ایمان به خدا را در وجودش نهادینه کرده است.

موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمی‌توانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجه‌تان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.

استاد عباس منش در این برنامه با توضیحات فراوان سعی می‌کند به شما کمک کند که این قانون را باور کنید از آن استفاده کنید تا در آن به مهارت برسید.


متن بخشی از صحبت های استاد عباس منش در این قسمت:

بعضی از دوستان قانون رو درست درک نکردند. من صدها فایل به صورت رایگان روی سایت قرار دادم. هر کدوم از این فایلها رو اگه درست درکش کنید شرایط زندگیتون به طور کاملا محسوس تغییر میکنه. اگه زندگیتون تغییر نکرده به این دلیله که اون حرفا رو باور نکردین.

نگاه خیلی از دوستانی که نتایج خیلی بزرگی توی زندگیشون نمیگیرن اینه که این حرفها حرفهای فانتزیه، حرفهای خیلی قشنگیه و فقط مثل یه قرص مسکن بهش نگاه می کنن اما هیچ باوری وجود نداره، در نتیجه هیچ عملی وجود نداره.

اون دوستانی که توی مسیر با من ادامه دادن و نتایج بزرگ گرفتن و همیشه با ما هستن این حرفها رو باور کردن، نتیجه گرفتن، اگه از فایل های رایگان یا از دوره های مختلف که روی سایت هست استفاده کردی و تغییری در زندگیت رخ نداده حالا تغییر در تموم جنبه ها، سلامتی، روابط و ثروت تغییر محسوسی رخ نداده به این دلیله که این حرفارو باور نکردی، مثل یه روزنامه نگاه کردی بهشون، مثل یه آهنگ گوششون کردی، مثل یک فیلم نشستی پاش و نگاهش کردی.

یه تجربه از خودم می گم:  وقتی که برای اولین بار این نکته رو فهمیدم که افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه، برای من دیگه تموم شد.

گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام؛

از لحاظ مالی هم من برای تغییر زندگیم و تغییر باورهای محدودکننده ام کلی هزینه کردم. توی همون شرایطی که شرکتمون درآمدش کم بود هزینه‌های زندگی هم بود، یه مبلغ کمی میموند رو کتاب می خریدم.

از همون اول به اندازه‌ای که عمل میکنی جواب میگیری. حالا جواب بزرگتری می خوای، باید بیشتر و بهتر به قانون عمل کنی.

مثل پیانو هست هرچقدر بیشتر تمرین میکنی بهتر میتونی کار کنی. مثل هر ورزش دیگه ای، مثل هر ساز دیگه ای، مثل نقاشی، مثل هر کار دیگه ای، وقتی روی قانون بیشتر کار میکنی مهارتت بیشتر میشه. به همین دلیل هم وقتی اومدم آمریکا چیزی با خودم نیاوردم، هیچی با خودم نیاوردم.

دوستانی که مهاجرت کردن میدونن میان کلِ زندگی‌شون رو میفروشن و تبدیل میکنن به پول و دلار و بلند میشن مهاجرت میکنن. من نه، من هرچی که داشتم گذاشتم گفتم اگه قانون اینه که میام خلقش میکنم.

چون من قبلاً توی مهاجرت از بندرعباس به تهران این کارو کرده بودم. به این فکر کنید که چطور من دارم از قانون استفاده میکنم، از این قانونی که دارم فریادش میزنم توی آموزش هام و نتایج من رو هم شما دارید می بینید که بین میلیون ها سایت-بدون هیچ تبلیغی- این حد از افراد میان توی سایت و دوره های من رو می خرن و از نتایجشون می نویسن و به محض اینکه یه فایل جدید می گذارم اینهمه نظر میاد روی سایت اون هم بدون اطلاع رسانی و تبلیغ؟!!

اونهم توی زمانی که همه دارن تبلیغات میکنن، هر کسی یه چیزی داره میره توی بوق و کرنا میکنه، هزاران سایت تبلیغ میکنه!

دوستانی که توی حوزه کاری ما هستن میلیون ها میلیون تومان فقط توی هفته تبلیغ میکنن، توی کانال های تلگرامی، صفحه های اینستاگرامی، سایتها، رادیو، تلویزیون.

چی میشه یه آدمی نه اصلن تبلیغاتی داره، نه اصلاً کار خاصی میکنه، نشسته و این حد از مخاطب عاشقانه میان از برنامه هاش استفاده میکنن، پول میدن میخرن محصولاتش رو، بدون اینکه یک ریال تبلیغ کنه، بدون اینکه یک ریال برای این کار اصلاً خودش رو به زحمت بندازه، اونم در حالی که همه تون میدونید که همه به خاطر یه لقمه نون چه جوری دارن میدوئن، اونایی که قانون رو بلد نیستن

اینا باید به شما یه سری چیزها رو یاد بده باید به شما یه سری چیزها رو بگه، یه تفاوتی هست، اتفاقاتی داره میفته، اون باور و ایمانی که من داشتم این نتایج رو برای من رقم زده اینا باید به شما بگه که یه نوع اتفاقات دیگه هم میتونه بیفته توی همین شرایط، توی همین روزها، میتونه یه جور دیگه باشه.

من کسی هستم که نتایج زندگیم داره ثابت میکنه صحت طرز فکرم رو.

مگه من فقط دارم توی دنیا این کارو انجام میدم، چرا نتایج من اینقدر متفاوته؟ چرا افراد اینقدر عاشقانه میخوان دوره‌ها رو تهیه کنن؟ چرا اینقدر بچه هایی که دوره های قبلی رو تهیه میکنن میان برای دوره‌های بعدی و قبل از اینکه یه دوره آماده بشه صدها بار از طرق مختلف درخواست میکنن که دوره جدید آماده بشه.

نمیدونم نگاهتون چه جوریه؟ نمیدونم چطور دنیای اطرافتون رو میبینید؟

ولی این اتفاقات باید به شما بگه یه چیز متفاوتی داره اینجا گفته میشه، یه اتفاق متفاوتی از اطرافتون داره میفته، بزرگترین برند ها صبح تا شب دارن تبلیغ میکنن، میلیاردها دلار داره هزینه تبلیغات میشه، من گفتم اگه باورهام داره کارها رو انجام میده نیازی نیست من تبلیغ کنم، من خودم رو توی مدار مناسب قرار میدم خداوند همه کارها رو انجام میده، من نیازی نیست که برم داد بزنم بیایید این فایل هست این برنامه هست نه من نیازی نیست این کارو بکنم.

من اومدم یه قانون ساده گذاشتم گفتم این قانونی که خداوند توی قرآن بارها و بارها گفته که زندگی ما توسط خودمون فقط خلق میشه، توسط خودمون داره ایجاد میشه و بارها و بارها توی قرآن خداوند به شیطان میفرماید که تو هیچ تسلطی بر بندگان من نداری، اونی که بندگی منو میکنه که تاج سر توعه، تو که کاریش نمیتونی بکنی،

وقتی من گفتم آقا اگه داستان اینه که من دارم خلق میکنم زندگیم رو، پس میشینم خلق میکنم زندگیم رو. کل کار اینه که بتونم افکارم رو کنترل کنم، کل دوره های من بِیسش همینه⚜

من هیچ وقت ادعا نمیکنم توی دوره هام چیز جدیدی میخوام بگم، هیچ وقت من این ادعا رو نداشتم، ولی این ادعا رو میکنم که هر دوره‌ای برای خودم کلی باورهای بهتر ایجاد میکنه، کلی مسیرو صاف تر میکنه، مثل همون بحث تمرین پیانو هست. هر دوره‌ای داره دست های منو آماده تر میکنه. من اصلاً یه سخنران نیستم، من انگیزش بخش نیستم، من عمل کننده به یک سری قوانین هستم و افراد از فرکانس من، از نتایج من به این آگاهی ها میرسن و اونها هم عمل میکنن و نتیجه میگیرن. یعنی اصلاً نگاه من این نیست که بیام برای شما یه سری حرف های قشنگ بزنم خودم برم یه جور دیگه زندگی کنم بگم من به عنوان بیزینس دارم به این قضیه نگاه میکنم . من با این آگاهی‌ها زندگی میکنم، هر کسی که عباس منش رو باهاش یک ساعت بوده باشه میدونه که عباس منش این نحوه زندگیشه، این روش زندگیشه، نتایجش هم مشخص میکنه، در تمام ابعاد مشخص میکنه.

بنابراین دوره های من برای همه نیست، برای اونایی که آمادگیش رو دارن.

به همین دلیل هم ما تبلیغی نداریم جایی. اونایی که توی مدار هستن خودشون ما رو پیدا میکنن، هیچ وقت من برای همه صحبت نمیکنم، برای اونایی که آمادگی دارن. اونایی که آمادگی دارن اونایی هستن که تمرین ها رو جدی میگیرن، باور میکنن و نتیجه میگیرن.

محصولات من برای فردی هست که همون ایمان شروع کار منو داشته باشه. اگه میخواد به عنوان یه چیز فانتزی نگاه کنه یه مدت حالش خوب بشه، مُسَکن باشه براش، من نمیخوام باهاش کار کنم، مبلغ و هزینه های دوره های من برای کسیه که بتونه اون مبلغ رو پرداخت کنه.

 توی این دوره ۱۲ قدم، شما قدم اول رو میایی اگه قدم اول تاثیری داشت باید یه تاثیری نشون بده که بتونی از شرایط مالیش برای خرید قدم دوم استفاده کنی، اگه نداشت اصلاً قدم رو ادامه نده. 

دلیل اینکه شما از کلام من تأثیر می پذیرید، بحث فرکانس هست و نه کلام. «فرکانس»، از عمل به آگاهی ها میاد نه از یک سری حرف های قشنگ زدن. هزاران نفر دارن حرف های قشنگ توی اینترنت میزنن چرا شما با اونا ارتباط برقرار نمیکنید؟!

برید ببینید توی کامنتها هزاران نفر نوشتن ما با فلان دوره های مختلف موفقیتی آشنا شدیم بعد که یه ذره مدارمون رفت بالا با شما آشنا شدیم و تازه اونجا شما رو شناختیم هر کدوم از یک طریق مختلف، این چی رو نشون میده؟؟

این اینو نشون میده که وقتی شما روی خودت کار میکنی، روی مدار بالا قرار میگیری افرادی که توی اون مدار قرار میگیرن میان روی خودشون کار میکنن میان بالا تو رو پیدا میکنن، لازم نیست کاری بکنی.

شما برید توی بازار، برید توی صنف های مختلف، پارچه فروش ها، توی هر صنفی توی بازار، طلا فروش ها، ساعت فروشها، آهن فروش ها، برید توی بازار یه قدمی بزنید یه سری مغازه هست اصلا قُلقله هست سرشون، مغازه های بغلی اونها اصلاً پرنده پر نمیزنه، اونجا سوزن بندازی زمین نمیخوره اینقدر که جمعیت هست

خدا وکیلی برید توی بازار شهرتون هر شهری که هستید یه نگاهی بکنید به مغازه ها آخه جاشون که یکیه، جنسشون هم که یکیه، مردم هم که همون مردم هستن، شرایط اقتصادی هم که همون شرایط اقتصادیه، پس قضیه چیه که بعضی ها دارن این خان نعمت الهی رو اینجوری ازش استفاده میکنن؟؟ کرور کرور نعمت و ثروت وارد زندگیشون میشه بقیه دارن همینجوری با حسرت و حسادت به اونایی که موفقن نگاه میکنن توی همون بازار. چند وقت بعدش ورشکست میشن میرن سراغ یه کار دیگه، فکر میکنن کار ایراد داشت، فکر میکنن اون بازاره ایراد داشت، اون مغازه هه ایراد داشت، اون رقیبه نمیذاشت کار بکنن، این تفاوت ها باید به شما یه چیزهایی رو بگه، یه نوع نگاه دیگه ای هست به قول حضرت علی الرزق رزقان یه رزقی هست که تو دنبالش میری. من این جمله رو وقتی اولین بار تو نهج‌البلاغه خوندم اصلاً ذهن من متلاشی شد میگه الرزق رزقان ما دو نوع رزق داریم، یه نوع رزقی که تو دنبالش میری، یه رزقی که اون دنبال تو میاد، من گفتم من میخوام یاد بگیرم که چه باورهایی داشته باشم که رزق دنبال من بدوود نه اینکه من بدووام دنبال رزق.

من هیچ چیزی رو برای مخفی کردن نذاشتم من هیچ فوت کوزه گری رو نذاشتم، من آنچه رو که دریافت کردم و آنچه رو که عمل کردم بهش و آنچه رو که باهاش نتیجه گرفتم رو توی دوره‌ها میام میگم، هر چقدر نتیجه‌های من بزرگتر میشه آگاهی من خالص تر میشه و من میام میگم و این مسیر تا ابد ادامه داره، تا هر وقت که به من الهام بشه و احساس کنم باید گفته بشه، این کارو انجام میدم.

زندگی شما هر روز داره توسط ورودی های ذهنی شما خلق می شه. وقتی داری روی افکارت کار میکنی و کنترل میکنی و افکارت رو آگاهانه جهت‌دهی می کنی، اتفاقات دلخواه رو خلق می کنی. مثل بدن شما. بدن شما چه جوری کار می کنه؟! هر روز داره غذا رو به عنوان انرژی دریافت می کنه. اگه غذای بد بخوری انرژی بد دریافت میکنی. اگه غذا نخوری انرژی دریافت نمیکنی، ماشین تو داره چه جوری حرکت میکنه؟ این نیست که یکبار بنزینش بزنی بگی ماشین باید تا ابد حرکت کنه.  به اندازه‌ای که از ماشین استفاده می کنی، داره سوخت مصرف میکنه، هر وقت خواستی دوباره ازش استفاده کنی باید دوباره سوخت واردش کنی، ذهن هم همینه. همیشه باید بهش ورودی بدی. ورودی خوب بدی نتیجه خوب خلق می کنی.

قانون اینه که باورهای تو هستن که اتفاقات رو دارن رقم میزنن. به محض اینکه روی خودتون به صورت واقعی کار میکنید نتایج میاد. اما نتایج به اندازه‌ای که داری روی خودت کار میکنی. کسی که یک عمر با ترس زندگی کرده، یک عمر با نگرانی، با اضطراب بوده، انتظار بی جایی هست که با یک فایل دیدن مغزش تغییر کنه، برای من هم این اتفاق نیفتاده، ولی به اندازه‌ای که میاد تغییر میکنه، باور هاش رو عوض میکنه، به همون اندازه نتایج شروع میشه، و بعد میفته روی دور و تغییر کردن هی براش راحت تر میشه. چرا؟ چون تمرین کرده، چون تغییر کردن و باورهای خوب ساختن براش راحت تر میشه، نتایج بزرگتر هی راحت تر براش به وجود میاد.

تو مسائل مالی که خیلی هاتون پاشنه آشیل تونه، دلیل اینکه زمان بیشتری میبره به خاطر اینه که باورهای مخرب بیشتری توی ذهنتون هست، خیلی هاتون دیدید در مورد یک موضوعی مثلاً در مورد روابط عاطفی همیشه ترس داشتید، نگران بودید، میایید روی خودتون کار میکنید ولی با یه تلفن بد، با یه اتفاق بد، با یه خبر بد، کل ترس ها با هم برمیگرده، معلومه که به اندازه کافی روی خودت کار نکردی که اینقدر راحت همه چیز تغییر میکنه

میای روی مسائل مالی روی خودت کار میکنی یه ذره اوضاع بهتر میشه با یه نشانه بد از بازار، با یه اخبار بد، یا همکارت میاد میگه اوضاع خرابه، همون اول ترس‌ها برمیگرده دوباره، به همین راحتی با یک خبر کل این داستان دوباره خراب میشه، اگه به این راحتی داستان خراب میشه به این دلیله که زیاد روی خودت کار نکردی، به این دلیل که هنوز باور ها رو درست نساختی، وقتی که باور ها درست ساخته بشه به این راحتی تغییر نمیکنه، ولی چون باورهای منفی درست ساخته شده خیلی خوب، محکم، با پایه و اساس تو مغزت ساخته شده یه ذره که میای خرابش میکنی با یک خبر، دوباره روی این علف های هرز یه ذره کار نمیکنی سریع میزنن میان بالا

چون پایه اش خیلی خوبه. چرا پایه اش خوبه؟ چون خیلی تکرار شده نسل در نسل در نسل تکرار شده، مخصوصاً در مورد مسائل مالی اینارو گفتم که باز قانون رو بهتر درک کنید.

بنابراین دوست داشتم تفاوت ها رو  بدونید. برای اینکه قانون همیشه داره کارش رو درست انجام میده، اون که کارش رو درست انجام نمیده خودمون هستیم. وگرنه خداوند بی نقصه، خداوند سریع الاجابه هست، خداوند عالیه، خداوند میگه درخواست کن من همیشه در حال اجابتم: اما به یه شرط، ایمان

به شرطی که ایمان داشته باشی

ایمان رو چی نشون میده؟ از کجا میفهمی یه آدمی ایمان داره؟!

 از جای مهر روی پیشونی؟ از ریش بلند؟ از تسبیح؟

نه، از عملکرد می فهمیم.

کسی که بلند میشه و قدم برمیداره، حرکت میکنه، اونجوری که باور داره عمل میکنه. عمل میکنه به آنچه که میگه.

اونایی که عمل کردن، اونایی که باور داشتن، اونایی که ایمان داشتن، این ایمان باعث حرکتشون شده.

با تشکر از ساحل عزیز برای نوشتن متن بخشی از صحبت های استاد در قسمت نظرات.


  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    197MB
    58 دقیقه
  • دانلود با کیفیت HD
    607MB
    58 دقیقه
  • فایل صوتی ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!!
    51MB
    58 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا احمدی» در این صفحه: 3
  1. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    خدا امتحان میکند چون خودش گفته

    اصلا خودش هم نگفته باشد ، بسیار بدیهی است که امتحان میکنه تا بفهمه که کی راست میگه و چه کسی دروغ میگه همونجوری که ما خودمون دوست داریم ببینیم چه کسی واقعا ما را دوست دارد و به ما اعتماد دارد یا نه؟؟

    البته این امتحان خدا برای اینه که به خود ما ثابت کنه که آیا داریم لاف میزنیم یا واقعا ایمان داریم؟ و گرنه او که از قلب های ما آگاهه…

    (أَحَسِبَ ٱلنَّاسُ أَن یُتۡرَکُوۤا۟ أَن یَقُولُوۤا۟ ءَامَنَّا وَهُمۡ لَا یُفۡتَنُونَ

    وَلَقَدۡ فَتَنَّا ٱلَّذِینَ مِن قَبۡلِهِمۡۖ فَلَیَعۡلَمَنَّ ٱللَّهُ ٱلَّذِینَ صَدَقُوا۟ وَلَیَعۡلَمَنَّ ٱلۡکَـٰذِبِینَ)

    [سوره العنکبوت ٢و٣ ]

    اصلا امتحان میکنه تا شاگرد زرنگ ها و تنبل ها را از هم جدا کنه تا به شاگرد زرنگ ها پاداش نیک بدهد  و به شاگرد تنبل ها…

    به قول قرآن

    (هَلۡ یَسۡتَوِی ٱلَّذِینَ یَعۡلَمُونَ وَٱلَّذِینَ لَا یَعۡلَمُون)

    [سوره الزمر 9]

    آره دیگه ، امتحان الهی یک ضرورت است

    امتحان الهی را خدا وضع کرد تا ایمان به غیب معنا پیدا کنه

    یعنی باید باشه تا نظم بر قرار باشه

    اگر نباشه هرج و مرج میشه و همه چی بهم میریزه

    مثل یک مدرسه ای میشه که از دانش آموزانش هیچ امتحانی نگیره ، اصلا میشه تصور کرد چنین مدرسه ای را؟

    حال یعنی سیستم خدا به اندازه سیستم یک مدرسه نیست؟

    اصلا میشه چنین چیزی را برای سیستم خداوندی که همه چیش از روی نظم هست در حدی که لحظه سال تحویل را با ذکر ثانیه پیدا میکنیم ، تصور کرد؟؟

    خب حالا چجوری امتحان میکنه؟؟

    امتحانات بسیار ساده ای هم دارد

    مثلا مادر موسی میگه خدایا بهت ایمان دارم که بچه ام را از دست فرعون و دار و دسته اش نجات میدهی ، فقط تو بگو من چه کنم؟

    خب خدا وقتی که ایمان او را میبیند که واقعا راستین است و به قول قرآن

    (یَقُولُونَ بِأَفۡوَ ٰ⁠هِهِم مَّا لَیۡسَ فِی قُلُوبِهِمۡۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یَکۡتُمُونَ)

    [سوره آل عمران ١۶٧]

    نیست ، از طریق قلبش به او میگوید که

    (وَأَوۡحَیۡنَاۤ إِلَىٰۤ أُمِّ مُوسَىٰۤ أَنۡ أَرۡضِعِیهِ)

    اول به بچه ات شیر بده تا قشنگ سیر بشه

    حالا جالبیش اینه که حکمت چنین دستوری اینه که قراره که این بچه تا چند ساعت دیگه از سینه هیچ زنی شیر نخوره و خب طبیعتا باید سیر باشه تا بتونه دوام بیاره و همین شیرنخوردنش حکمتی  بشه تا دوباره بچه به دامن مادرش برده

    حالا که شیرش دادی و ترس از مامورای فرعون‌ را در وجودت دیدی

    (فَإِذَا خِفۡتِ عَلَیۡهِ فَأَلۡقِیهِ فِی ٱلۡیَمِّ)

    بندازش توی آب

    نمیدونم ولی شاید اون لحظه شیطان هم شروع کرد به نجواکردن و در چند ثانیه این گفتگوها در ذهن مادر موسی رد و بدل شده

    وای خدایا شوخیت گرفته؟

    حداقل بگو یه چاله ای بکنم بگذارمش توی چاله

    این دیگه چه کاریه که بیام عزیز دلم را که نه ماه در شکمم بوده و براش زحمت کشیدم بندازم توی آب؟؟

    ولی خب از اونجایی که خدا ‌، خدای آسانی ها هست و راهکارهایش بسیار آسان است ، این راه ساده را که بچه سبک وزنت را بر روی آب بگذار ؛ به او پیشنهاد داد و بهش پیشنهاد نداد که برو چاله بکن و بچه را در آن بگذار چون کندن چاله انرژی جسمی بیشتری میخواد و…

    خلاصه مادر موسی ایمان و اعتمادش را به خدا نشان میده و بچه را رها میکنه

    حالا در جنگ بین این الهام خداوندی و نجواهای شیطانی خدا بهش میگه

    وَلَا تَخَافِی وَلَا تَحۡزَنِی

    مگر به من ایمان نداری که بچه ات را نجات میدم؟

    خب منم راهکار را بهت گفتم

    پس دیگه نترس و غمگین مباش

    تو به من ایمان واقعی داشتی و من راهکار را بهت گفتم و اولین نشانه از ایمان واقعی را که عمل بود ، با رها کردن فرزندت بروی آب انجام دادی

    و حالا حواست باشه که  نشانه دیگر ایمان واقعی را داشته باشی

    یکی عدم ترس نسبت به آینده بچه ات

    و دیگری غمگین نبودن نسبت به کاری که کردی

    که ترکیب این دو تا میشه آرامش

    آره خدا این دو نشانه را برای ایمان قرار داد تا با آن بسنجه که چه میزان ایمان ما واقعی هست ، در واقع این دونشانه در همه آدم هایی که خلق کرده هست فقط کافیه خودمون صادقانه بشینیم و بسنجیم که

    (ٱقۡرَأۡ کِتَـٰبَکَ کَفَىٰ بِنَفۡسِکَ ٱلۡیَوۡمَ عَلَیۡکَ حَسِیبࣰا)

    [سوره اﻹسراء ١۴]

    چند مرده حلاجیم ، به قول شاعر

    عاشق آن است که حرفش به عمل ختم شود

    ورنه   هر   مدعی   لاف   زنی   عاشق   بود

    پس حواسمون باشه که ایمان واقعی دو نشانه داره:

    یکیش همان عمل است که ایمانی که عمل نیاره حرف مفته برای همینه که در قرآن ایمان همواره با عمل صالح آمده

    مثلا در مورد آتش ما ایمان 100 درصدی داریم که سوزنده است و برای همین عمل میکنیم و دستمان را از آتش دور میکنیم

    ولی آیا در مورد روز قیامت ایمان 100 درصدی داریم؟خب خودمون بشینیم با خود فکر کنیم اگر به چنین روزی ایمان داریم آیا دزدی نمیکنیم؟ آیا غیبت نمیکنیم؟و….

    دومیش هم آرامش است که در واقع همان وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ است به تعبیر دیگر ایمانی که آرامش نیاورد هم حرف مفت است

    مثلا اگر موقع خریدکردن نگرانی و میترسی که از میزان حسابت کم میشه یعنی به فراوانی و رزاقیت خدا ایمان نداری و…

    (ٱلَّذِینَ ءَامَنُوا۟ وَتَطۡمَئنُّ قُلُوبُهُم بِذِکۡرِ ٱللَّهِۗ أَلَا بِذِکۡرِ ٱللَّهِ تَطۡمَئنُّ ٱلۡقُلُوبُ)

    [سوره الرعد ٢٨]

    با یاد خدا باید آرامش پیدا کنی و اگر‌چنین نباشد اون چیزی که داری میگی ذکر نیست بلکه

    (یَقُولُونَ بِأَفۡوَ ٰ⁠هِهِم مَّا لَیۡسَ فِی قُلُوبِهِمۡۚ وَٱللَّهُ أَعۡلَمُ بِمَا یَکۡتُمُونَ)

    [سوره آل عمران ١۶٧]

    است.

    و خوشا بحال مومنان راستین

    (إِنَّمَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلَّذِینَ إِذَا ذُکِرَ ٱللَّهُ وَجِلَتۡ قُلُوبُهُمۡ وَإِذَا تُلِیَتۡ عَلَیۡهِمۡ ءَایَـٰتُهُۥ زَادَتۡهُمۡ إِیمَـٰنࣰا وَعَلَىٰ رَبِّهِمۡ یَتَوَکَّلُونَ

    ٱلَّذِینَ یُقِیمُونَ ٱلصَّلَوٰهَ وَمِمَّا رَزَقۡنَـٰهُمۡ یُنفِقُونَ

    أُو۟لَـٰۤئکَ هُمُ ٱلۡمُؤۡمِنُونَ حَقࣰّاۚ لَّهُمۡ دَرَجَـٰتٌ عِندَ رَبِّهِمۡ وَمَغۡفِرَهࣱ وَرِزۡقࣱ کَرِیمࣱ)

    [سوره اﻷنفال 2و3و4]

    مومنانی که وقتی ذکر خدا را میگویند قلبشان تکان میخورد چون که ایمان در قلبشان رسوخ کرده و به قول قرآن

    ( قَالَتِ ٱلۡأَعۡرَابُ ءَامَنَّاۖ قُل لَّمۡ تُؤۡمِنُوا۟ وَلَـٰکِن قُولُوۤا۟ أَسۡلَمۡنَا وَلَمَّا یَدۡخُلِ ٱلۡإِیمَـٰنُ فِی قُلُوبِکُمۡ)

    [سوره الحجرات ١۴]

    اینچنین نیستند

    و وقتی نشانه های خدا بر آنها گفته میشود بر ایمانشان افزوده میشود و در اوج ایمان مجددا ایمان می آورند

    (یَـٰۤأَیُّهَا ٱلَّذِینَ ءَامَنُوۤا۟ ءَامِنُوا۟ …)

    [سوره النساء ١٣۶]

    و خوشا به حال چنین مومنانی که نزد خدا درجهٌ ندارند بلکه درجاتٌ دارند

    به طور خلاصه موج هدایت الهی بروی فرکانس آرامش هست و در این فرکانس هست که صدای ذهن خاموش میشود و صدای قلب رساتر میشود و به همین جهت بود که خدا مادر موسی را به وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ که همان آرامش است دعوت کرد تا قلبش آرام باشد و بروی فرکانس الهی تنظیم باشد تا ارتعاشات الهی از خود ساطع کند و به ثبات رسیدن  این ارتعاشات نتیجه الهی را رقم بزند

    خب رسیدیم به اینجا که خدا به مادر موسی گفت آرام باش و به او یک وعده داد

    (إِنَّا رَاۤدُّوهُ إِلَیۡکِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ ٱلۡمُرۡسَلِینَ)

    [سوره القصص 7]

    وعده بازگشت دادن فرزندش و به رسالت رساندنش را به او داد و به قول قرآن

    (وَمَنۡ أَوۡفَىٰ بِعَهۡدِهِۦ مِنَ ٱلله)

    [سوره التوبه 111]

    وفادارتر از خدا به عهدش کیست؟؟

    و از اینجا بود که فرآیند بازگشت موسی به مادرش شروع شد بدین ترتیب که

    همان خدایی که به آتش دستور دادکه بر ابراهیم گلستان شود این بار به دریا و امواجش دستور داد که او را آرام در بر بگیر و به نهنگ دریا دستور داد که او را نخور و…

    به قول پروین اعتصامی

    نقش هستی، نقشی از ایوان ماست

    خاک و باد و آب،  سرگردان  ماست

    و بعدش همان خدایی که برای محمد

    (فَبِمَا رَحۡمَهࣲ مِّنَ ٱللَّهِ لِنتَ لَهُمۡ)

    [سوره آل عمران 159]

    شد و دلهای اعراب را به سمت او متمایل ساخت این بار برای موسی هم اینچنین شد ودل فرعونی که همه نوزادان را از دم تیغ میگذارند  به او نرم کرد و کاری کرد که موسی به قصر فرعون برود تا در ناز و نعمت بزرگ شود

    حال که به قصر فرعون رفت خدا کاری کرد که این بچه از هیچ زنی شیر نخورد و یک نفر ظاهرا خواهر موسی بود در آن جمع بود که گفت من شما را به زنی راهنمایی میکنم که این بچه از او شیر میخورد و برایش خیرخواه است و نتیجه همان وعده إِنَّا رَاۤدُّوهُ إِلَیۡکِ شد که شرح این ماجرا در این آیه قرآن آمده است

    (وَحَرَّمۡنَا عَلَیۡهِ ٱلۡمَرَاضِعَ مِن قَبۡلُ فَقَالَتۡ هَلۡ أَدُلُّکُمۡ عَلَىٰۤ أَهۡلِ بَیۡتࣲ یَکۡفُلُونَهُۥ لَکُمۡ وَهُمۡ لَهُۥ نَـٰصِحُونَ)

    [سوره القصص 12]

    حالا بریم سر اصل داستان

    این داستان یک نکته بسیار مهم دارد

    نکته مهمش اینه که خدا به مادر موسی تخفیف داد ، چون میدانست در وجود مادر موسی ضعف است

    حالا یه سوال

    تخفیف در ایمان دیگه چیه؟؟

    جواب در این دو آیه است

    (یَـٰۤأَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ حَرِّضِ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ عَلَى ٱلۡقِتَالِۚ إِن یَکُن مِّنکُمۡ عِشۡرُونَ صَـٰبِرُونَ یَغۡلِبُوا۟ مِا۟ئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُم مِّا۟ئَهࣱ یَغۡلِبُوۤا۟ أَلۡفࣰا مِّنَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوا۟ بِأَنَّهُمۡ قَوۡمࣱ لَّا یَفۡقَهُونَ

    ٱلۡـَٔـٰنَ خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنکُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمۡ ضَعۡفࣰاۚ فَإِن یَکُن مِّنکُم مِّا۟ئَهࣱ صَابِرَهࣱ یَغۡلِبُوا۟ مِا۟ئَتَیۡنِۚ وَإِن یَکُن مِّنکُمۡ أَلۡفࣱ یَغۡلِبُوۤا۟ أَلۡفَیۡنِ بِإِذۡنِ ٱللَّهِۗ وَٱللَّهُ مَعَ ٱلصَّـٰبِرِینَ)

    [سوره اﻷنفال ۶۵و ۶۶]

    قانون اینه که

    بیست نفر آدم مومن به غیب حریف دویست نفر میشوند یعنی هر یک نفر مومن حریف ده نفر از دشمن میشه

    ولی خب خدا میدونه که اینها مومن صد در صدی نیستند ، چون خودش خلقشون کرده و میدونه ضعف دارند برای همین بهشون تخفیف داد

    (خَفَّفَ ٱللَّهُ عَنکُمۡ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمۡ ضَعۡفࣰاۚ)

    و گفت هر یک نفر شما حریف دو نفر از آنها میشه

    چقدر‌جالب شد

    خدا هم اهل تخفیف دادنه

    خب توی داستان مادر موسی‌چجوری بهش تخفیف داد؟؟

    (وَأَصۡبَحَ فُؤَادُ أُمِّ مُوسَىٰ فَـٰرِغًاۖ إِن کَادَتۡ لَتُبۡدِی بِهِۦ لَوۡلَاۤ أَن رَّبَطۡنَا عَلَىٰ قَلۡبِهَا لِتَکُونَ مِنَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)

    [سوره القصص 10]

    در این آیه میگه نزدیک بود این راز الهی را فاش کنه ولی ما دلش را محکم کردیم تا ایمانش پابرجا باشه

    خب خدا میدونست که شیطان با تمام قوا میاد تا ایمان مادر موسی را متزلزل کنه و از طرفی به ضعف ایمان مادر موسی آگاه بود برای همین خدا کمکش کرد تا ایمانش پابرجا باشه

    در کل خوشگلتر شدن ایمان در‌ عمل و آرامش هست اینکه عمل‌کنیم و نترسیم و نگران‌نباشیم ،مثل این گروه مومنان که خدا ازشون تعریف میکنه که نترسیدند که هیچ بلکه بر ایمانشان هم افزوده شد

    (ٱلَّذِینَ قَالَ لَهُمُ ٱلنَّاسُ إِنَّ ٱلنَّاسَ قَدۡ جَمَعُوا۟ لَکُمۡ فَٱخۡشَوۡهُمۡ فَزَادَهُمۡ إِیمَـٰنࣰا وَقَالُوا۟ حَسۡبُنَا ٱللَّهُ وَنِعۡمَ ٱلۡوَکِیلُ)

    [سوره آل عمران ١٧٣]

    در این موقع این گروه از مومنین حتما با خودش گفتند

    آخ جوون  امتحان جدید داریم تا بریم کلاس های بالاتر خدا را درک کنیم

    خلاصه در داستان مادر موسی اینگونه بود که مادر موسی از این امتحان الهی سربلند بیرون آمد

    در واقع این از دید ما یک امتحان بود بلکه از دید خدا یه راهنمایی ساده بود

    (فَرَدَدۡنَـٰهُ إِلَىٰۤ أُمِّهِۦ کَیۡ تَقَرَّ عَیۡنُهَا وَلَا تَحۡزَنَ وَلِتَعۡلَمَ أَنَّ وَعۡدَ ٱللَّهِ حَقࣱّ وَلَـٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَعۡلَمُونَ)

    [سوره القصص 13]

    و مسلما مادر موسی با یادآوری این داستان برای خودش درس ایمان و اعتماد به خدا را بهتر فهمید تا در کلاس بالاتری از ایمان قرار بگیرد

    و این درس را لالایی موسی قرار داد تا فرزندش را طوری تربیت کند که در آینده ای نزدیک موسی هم مثل خودش شود و چنان ایمانی او را فرابگیرد که برای فرار از دشمن با ایمان به خدا به سمت دریا فرار کند و با زدن عصایش به آب….

    آری خدا اینگونه به ما درس ایمان میدهد

    اول باید در کلاس ایمان ثبت نام کنیم و شرط ثبت نام در این کلاس

    ( فَٱخۡلَعۡ نَعۡلَیۡکَ إِنَّکَ بِٱلۡوَادِ ٱلۡمُقَدَّسِ طُوࣰى)

    [سوره طه 12]

    است

    و بعداز ثبت نام در کلاس اول ایمان مینشینیم ولی خدا از ما امتحان نمیگیرد بلکه فقط درس میدهد و درس

    درسش اینگونه است که نشانه های واضحش را به ما میگوید تا در آن تدبر و تفکر وتعقل کنیم تا بدانیم که خدا هست و همه چیز حساب و کتاب دارد و اینگونه با نشانه های به حقانیت او پی ببریم

    مثلا درس های خدا اینگونه است

    (أَوَلَمۡ یَرَ ٱلَّذِینَ کَفَرُوۤا۟ أَنَّ ٱلسَّمَـٰوَ ٰ⁠تِ وَٱلۡأَرۡضَ کَانَتَا رَتۡقࣰا فَفَتَقۡنَـٰهُمَاۖ وَجَعَلۡنَا مِنَ ٱلۡمَاۤءِ کُلَّ شَیۡءٍ حَیٍّۚ أَفَلَا یُؤۡمِنُونَ)

    [سوره اﻷنبیاء ٣٠]

    داره میگه در آب نگاه کن که همه چیز را بواسطه آن زنده کردیم

    و جالبیش اینه که آخر آیه میگه آیا ایمان نمی آورید؟

    خب اینجا اون‌شاگرد زرنگا میپرسن آره چه جالبه ، همه چی از آب هست ، چه کسی این آب را اینجوری قرار داده؟؟

    یا مثلا میگه

    (هُوَ ٱلَّذِیۤ أَنزَلَ مِنَ ٱلسَّمَاۤءِ مَاۤءࣰۖ لَّکُم مِّنۡهُ شَرَابࣱ وَمِنۡهُ شَجَرࣱ فِیهِ تُسِیمُون یُنۢبِتُ لَکُم بِهِ ٱلزَّرۡعَ وَٱلزَّیۡتُونَ وَٱلنَّخِیلَ وَٱلۡأَعۡنَـٰبَ وَمِن کُلِّ ٱلثَّمَرَ ٰ⁠تِۚ إِنَّ فِی ذَ ٰ⁠لِکَ لَـَٔایَهࣰ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ)

    [سوره النحل ١١ و ١٢]

    داره میگه در آسمان بنگر که آب باران از آن نازل میشود و بواسطه آن در زمین سرسبزی‌ ایجاد میشود

    خب اینجا اون‌شاگرد تنبل ها اصلا از کنار‌باران ساده رد میشوند ولی شاگرد زرنگا با خودشون میگن این باران از یه جایی میاد و حالا از کجا میاد؟

    یا مثلا میگه

    (وَمَا ذَرَأَ لَکُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ مُخۡتَلِفًا أَلۡوَ ٰ⁠نُهُۥۤۚ إِنَّ فِی ذَ ٰ⁠لِکَ لَـَٔایَهࣰ لِّقَوۡمࣲ یَذَّکَّرُونَ)

    [سوره النحل 13]

    داره میگه جهان رنگارنگه

    حالا شاگرد زرنگه می پرسه ، چرا او سفیده و اون یکی قرمز ، یعنی کار کی میتونه باشه؟

    یا مثلا میگه

    (وَمِنۡ ءَایَـٰتِهِۦۤ أَنۡ خَلَقَ لَکُم مِّنۡ أَنفُسِکُمۡ أَزۡوَ ٰ⁠جࣰا لِّتَسۡکُنُوۤا۟ إِلَیۡهَا وَجَعَلَ بَیۡنَکُم مَّوَدَّهࣰ وَرَحۡمَهًۚ إِنَّ فِی ذَ ٰ⁠لِکَ لَـَٔایَـٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ)

    [سوره الروم 21]

    بحث زوج آفریدن انسان هاست

    خب شاگرد زرنگه می پرسه چه جالبه که عده ای مرد میشن و عده ای زن ، یعنی کار کی میتونه باشه؟

    و از این قبیل مثال ها که در قرآن فراوان هست

    خب بعد از این همه درس امتحان میگیره ، یک امتحان ساده

    چه کسی اینها را خلق کرده؟

    جواب واضحه خدا

    خدا کیه؟

    همان کسی که ما و این جهان بی نظیر را خلق کرد و هدایت را بر خودش واجب کرد

    خب میریم مرحله بعد که وارد عمل میشویم

    چجوری؟

    خدا میگه و ما عمل میکنیم و با دریافت نتیجه بر ایمان ما افزوده میشه

    مثلا تشنه ای و میگی خدایا آب میخوام و بعدش میبینی یه حسی درونت میگه بطری ات را بردار و برو آن طرف خیابان ،حالا یدفعه دوستت را میبینی که اونجا هست و یه آب معدنی بزرگ خریده و اضافه آن آب را میریزه داخل بطری  تو

    اینجا به اجابت کننده بودن خدا ایمان میاوریم و با یادآوری این داستان به خود آماده یک کلاس بزرگتر میشویم

    به قول قرآن متذکر میشویم که وعده

    (وَقَالَ رَبُّکُمُ ٱدۡعُونِیۤ أَسۡتَجِبۡ لَکُم)

    [سوره غافر 60]

    خدا حق است ؛ تا این تذکر و یادآوری برایمان سودبخش باشد

    (وَذَکِّرۡ فَإِنَّ ٱلذِّکۡرَىٰ تَنفَعُ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ)

    [سوره الذاریات 55]

    سود بخش از این جنبه که مثلا باور کنیم‌که

    خدایی که آب حیاتی را براحتی برایم فراهم کرد ، براحتی هر چه تمامتر خانه لوکس پانصد متری هم برایم‌فراهم میکند ، زیرا که در نزد خدا آب و خانه لوکس پانصد متری یکیست

    و همینجوری کلاس های بزرگتر و بزرگتر تا جایی که دیگه چنان ایمانی وجودت را فرا میگیرد که خالص و خالص میشی که دیگه حتی شیطان هم راهی به سمت تو نداره

    (قَالَ رَبِّ بِمَاۤ أَغۡوَیۡتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمۡ فِی ٱلۡأَرۡضِ وَلَأُغۡوِیَنَّهُمۡ أَجۡمَعِینَ إِلَّا عِبَادَکَ مِنۡهُمُ ٱلۡمُخۡلَصِینَ)

    [سوره الحجر 39و40]

    و با همین شیوه کارمان بجایی میرسد که هر اتفاقی را درسی برای افزایش ایمان خود میگیریم ؛ به قول قرآن

    (وَلَمَّا رَءَا ٱلۡمُؤۡمِنُونَ ٱلۡأَحۡزَابَ قَالُوا۟ هَـٰذَا مَا وَعَدَنَا ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥ وَصَدَقَ ٱللَّهُ وَرَسُولُهُۥۚ وَمَا زَادَهُمۡ إِلَّاۤ إِیمَـٰنࣰا وَتَسۡلِیمࣰا)

    [سوره اﻷحزاب ٢٢]

    خدایا چرا اینها را به من گفتی؟

    مسلما هدفمند بوده

    خب پس

    ای که مرا خوانده ای راه نشانم بوده

    به من نیرویی بده تا الهاماتت را با صدای واضح دریافت کنم تا بدانم که از سمت توست

    و به قول خودت که به حضرت محمد دعایی زیبا یاد میدهی که

    (وَقُل رَّبِّ زِدۡنِی عِلۡمࣰا)

    [سوره طه ١١۴]

    من هم اینگونه به درگاهت دعا میکنم

    رب زدنی علماً وایماناً و یقیناً و فقهاً و هر چه که زیبایی هست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  2. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    آگاهی یک نعمت است از طرف الله مهربان و شکر این نعمت عمل به این آگاهی است

    و با عمل به آن آگاهی شکر نعمت را بجا می آوری و نتیجه چه میشود آگاهی بیشتر و بیشتر و….

    و از آنجایی که هیچ محدودیتی برای نعمت های خدا نیست و این آگاهی هم جزو نعمت های خداست با هر بار عمل به این آگاهی ها به آگاهی های بالایی میرسی تا به مدار راسخون فی العلم وارد میشوی…

    اینجا من سخن امام باقر علیه السلام را میفهمم که در نقلی میفرمایند:

    هر کس به آنچه که میداند عمل کند ، خدا آن چیزهایی را که نمیداند به او می آموزد

    چنین مفهومی هم در قرآن ما داریم که در انتهای بزرگترین آیه سوره قرآن خدا میفرماید:

    و اتقوالله و یعلمکم الله

    یعنی شما کنترل نفس و ذهن داشته باشید آن وقت خدا معلمتان میشود

    آره دیگه

    ما الان این آگاهی را کسب کردیم که قدرت خلق زندگی ما در اختیار فرکانس های ماست و فرکانس های ما توسط باورهای ما به جهان ارسال میشود و باورهای ما در اثر تکرار افکار ما پدید می آید

    خب پس بیایم عمل کنیم

    چجوری؟

    ورودی های خوب بدیم به ذهنمون و در مورد خوبی ها صحبت کنیم و بشنویم و بنویسیم و ببینیم و…. تا این ورودی ها تبدیل به افکار غالب ما شوند و….

    اگر به همین آگاهی عمل کنیم ، مجوز این صادر میشود که در دوره بعدی خدا شرکت کنیم

    ولی وای به روزی که فقط به فکر انبار کردن آگاهی ها باشیم که قرآن خیلی صریح ما را تشبیه میکنه به الاغ

    مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا

    وصف حال آنان که علم تورات بر آنان نهاده شد (و بدان مکلف شدند) ولی آن را حمل نکردند (و خلاف آن عمل نمودند) در مثل به الاغی ماند که بار کتابها بر پشت کشد (و از آن هیچ نفهمد و بهره نبرد)

    آره اینجوریاس

    اگر توی جامعه یه نفر به ما بگه الاغ به ما برمیخوره ولی وقتی طبق گفته قرآن اگر…

    پس بیایم تلنگری بزنیم به خودمون تا عملگرا باشیم

    فقط خدا کنه همین نشانه برای ما کافی باشه تا تغییر کنیم و هیچ وقت به مدار آیه ۱۷۹ سوره اعراف

    أُولَٰئِکَ کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ

    وارد نشویم که دیگه…😶

    خدای اجابت کننده من توفیق ایمان به همراه عمل و عمل با ایمان به همه ما عطا کن

    تا الان فقط از استاد و خانم شایسته بابت این فایلا تشکر میکردم ولی الان با خودم فکر میکنم خیلیا نقش دارند در این کلیپ

    از آقا ابراهیم و خانم فرهادی

    از اون شرکتی که سرور سایت را پشتیبانی میکنه تا ما بتونیم خیلی راحت به سایت دسترسی داشته باشیم

    از اون شرکتی که گوشی و لب تاب تولید کرده تا جلوی ما باشه برای دسترسی به سایت

    از اون شرکتی که اینترنت تامین میکنه برای ما تا دسترسی داشته باشیم به سایت

    از اون شرکتی که میکروفون جلوی استاد را تولید کرده تا صدای واضح به ما برسه

    و….

    واو😍😍چقدر زیادن😁 اصن لا تعد و لاتحصی هستند

    اصن من نمیتونم همین فراوانی نعمت هایی که باعث میشن برای چند دقیقه کوتاه در سایت باشم را بشمارم دیگه چه برسه به این همه نعمت…😀😀

    خدایا شکرت بابت این فراوانی

    از همتون ممنونم خاصتا از استاد عباس منش و خانم شایسته🌺🌺🌻🌻🌻❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رضا احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1781 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام شکوفه خانم بهاری نازنین…

    تحسین میکنم این جهاد اکبر شما را که به درون خود سفر کردید و در حال پاکسازی اندرون خود از هر چه غیر خدا ؛ هستید

    و پیشاپیش آینده زیباتر شما را که حاصل این وَلۡتَنظُرۡ نَفۡسࣱ مَّا قَدَّمَتۡ لِغَدࣲ های شماست را بهتون تبریک میگم…

    خدا رو شکر میکنم دوستان عزیز و فرکانس بالایی مثل شما دارم ، دوستانی که بودن در بینشون موجب احساس خوب و بازشدن دریچه الهامات و آگاهی ها بروی انسان میشه…

    خدا رو شکر میکنم بخاطر این توجه شما به نظرات ربّ وجود من

    هر چه دارم از خدا دارم و اعتبار همه این آگاهی ها مربوط به خدایی است که قدرت و توفیق تفکر را به من بخشیده…

    یادمه این آگاهی را در دوران سربازی ام نوشتم در اون لحظاتی که بیکار میشدم و نُت گوشی ام را باز میکردم و مینوشتم و همین چند روز پیش که در نت گوشیم این آگاهی را دیدم و گفتم در زیر این فایل استاد منتشرش کنم و خوشحالم که برای شما مفید واقع شده

    در پناه خدا باشین شکوفه خانم ، در پناه همون خدایی که از زبان مولانا به همه ما میگه

    بخواه ای دل چه میخواهی ، عطا نقد است و شَه حاضر

    که آن مَه رو نفرماید که رُو تا سال آینده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: