ایمانی که عمل نیاورد‌، حرف مفت است!! - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

1135 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    jamal گفته:
    مدت عضویت: 2434 روز

    سلام استاد فایل عالی و لازم بود

    امروز یه سر رفتم قرآن بخونم احساس کردم که خداوند تو قرآن محکم و رک پوست کنده حرف میزنه

    و از همون اول تو آیه دوم بقره خیلی رک خیلی پوست کنده محکم و راحت میگه که: ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین : یعنی اینکه آن کتابی است که در اون هیچ شکی نیست و مایه هدایت تقوی کنندگان است

    یعنی راحت میگه که این کتاب واسه تقوی کنندگان کنترل ذهن کنندگان و کسایی رو خودشون کار میکنند هست و به بقیه کاری نداره چه دکتر مهندس باشه یا معلم و چوپان باسواد بیسواد بزرگ کوچیک

    آیات دیگه رو که خوندم واقن به خودم گفتم واقن قرآن خیلی محکم حرف میزنه بعضی موقع ها میترسونه ولی به خودم گفتم اگه قرار باشه چیزی از این قوانین رو منم بخام بگم و من هم به مردم حالی کنم داستان رو خیلی محکم و رک و پوست کنده و بدون تعارف باید حرف بزنم اگه بخام این راهو تبلیغ کنم یا بفهمونم و الکی با انگیزه دادنو تشویقو حالا بیا شروع کنی یه اتفاقی می افته اینا نه

    این فایلتون هم تقریبا همچین چیزی بود البته یکم نرمتر هم بود ولی خیلی خوبه بعضی موقع ها خیلی جدی و محکم صحبت بکنید حتی از این محکمتر و خیلی بدون تعارف . بیشتر تاکید کنید که اگه جدی باشی جواب میده

    برای من هم خوب شد یک تلنگر خوبی خوردم و تصمیم گرفتم که خیلی جدیتر ادامه بدم

    خیلی خیلی ممنون بابت این فایل خوب

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    امید گفته:
    مدت عضویت: 2408 روز

    سلام استاد تا حدود دو ماه قبل بخاطر طلاق همسرم از نظر روحی داغون بودم که به لطف خدا با شما آشنا شدم.باور نمیکنید چقدر حالم عوض شده و روز به روز هم دارم عالی تر میشم چه از نظر روحی چه مالی چه جسمی.اینقدر عالی شدم که اطرافیان باور نمیکنند.منی که تا دو ماه قبل واقعا از همه چیز خسته شده بودم الان تو بهترین شرایط زندگی میکنم.و روز به روز هم بهتر میشم به لطف خدا بعد از 12 قدم هم به همه آنچه میخوام میرسم.دوستتون دارم در پناه خدا موفق و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  3. -
    ویدا قربانی گفته:
    مدت عضویت: 2451 روز

    سلام استاد جان روز زیباتون بخیر حسابی با عزیزای دلتون لذت ببرید

    واقعا چه زیبا گفتین استاد هنوز فایلتون رو روی موبایلم نتونستم باز کنم فقط همین مقاله و حرفای بعضی از بچه ها رو خوندم

    اما حس جدیدی توی وجودم جوانه زده

    اونقدر توی وجودم احساس شور شعفو ارامش دارم که میگم خدایااااااااااااا وااااااااااای این همه ارامشو عشقو لذتو چطوری اخه ساختی عزیز دلم توی رفتارم به خودم نگاه میکنم میبینم که چطوری و کجا ایمان داشتم یا فقط مثل مسکن بهش نگاه کردم

    استاد این حرفتو باید با طلا نوشت

    استاد از روزی که اومدی فریاد زدی همه چیزو دستانی از خدا ببین گوش منم صداتو شنید چه زندگیم تغییر کرد چه ارامشی اومد توی وجودم

    استاد ما داریم چکار میکنیم واقعا وقتی به دنیا و ادما و کارها و فکرهایی که میکنن نگاه میکنم راستش خندم میگیره اخه دارن چکار میکنن چه فکرایی که ندارن چه باورایی که ندارن

    وقتی به خودم قبل از ورود به سایت نگاه میکنم تازه من دو سال بود یه‌چند کیلومتری جلو اومده بودم ولی بازم‌کیلومترها با الانم فاصله داشتم میگم واااااااااااااای دختر ما به کجا رسیدیم ما کجا اومدیم

    چه گنجی رو تونستیم به دست بیاریم استاد وقتی میگفتی همه ی ما برنده ایم واقعا ما برنده ایم خدا رو چطور شکر گزاری کنم استاد خدا با من چکار کرد عاشقشم من صداش زدم چطوری اومد دستمو گرفت

    وااااااااااای استاد برم دیگه کمک مادرم دل خدا رو شاد کنم به به

    اومدم بگم عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      طیبه مرادی گفته:
      مدت عضویت: 3025 روز

      به نام خدای یکتا

      وویدای عزیزم یک تبریک بخاطر اتفاق خوب وزیبای زندگیت دارم بهت دلم خیلی خواست بیایم واز صمیم قلبم برایت آرزوی خوشبختی کنم .بایت ازدواج وخبر خواستگاری آمدن فرد مورد نظرت که عاشقانه دوستت دارد .?????????????اینم کادوی من به شما وارزوی بهترین ها براتون .??????

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ویدا قربانی گفته:
        مدت عضویت: 2451 روز

        ای جانم مرسی زیبای من چقدر خوشحال شدم

        جالب طیبه جان اینجاست که همین الان به خدا گفتم چرا بچه ها خبر نامزدیمو با عشقم بهم تبریک نگفتن??

        بعد سریع خدا هدایتم کرد اومدم اینجا یه دفعه چشمم به تبریک شما خورد

        مرسی خیلی ممنون???

        ارزوی منم واسه شما مهربانو

        براورده شدن عمق بی انتهای خواسته هات از هر بعدیه

        در خدا شاد و خوشبخت باشی?

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    گیسو گفته:
    مدت عضویت: 2538 روز

    اقای عباس منش عزیز

    دقیقا به خودم برگشتم و نشانه ها رو تو زندگی ام پیدا کردم که وقتی ایمان داشتم و عمل می کردم چطور معجزات اتفاق می افتاد

    این نشونه رو دوست دارم براتون تعریف کنم:

    من تو یه شرکتی کار می کردم سال ها پیش ،یک بار به یک کارگاهی رفتیم و دیدم استاد اون کارگاه خیلی همفکر من هست و واقعا با سواد٫٫٫٫

    ارزو کردم که با ایشان کار کنم، ایشون دستیاری داشت که خیلی قبولش داشت و مرتب تعریف می کرد گفتم خدایا می شود من مثل این دستیاری حرفه ای باشم همه قبولش دارند اسمش زبانزد هست٫

    از کارگاه که بیرون اومدیم همون شب به استاد ایمیل زدم و گفتم واقعا کارشون عالی بوده خدا شاهده بدون ذره ای اغراق یا خودشیرینی٫

    واقعا تعریف واقعی کردم و ارزو می کردم با این استاد کار کنم٫

    اینقدر این موضوع رو می خواستم که از کارم استعفا دادم در صورتی که در شرکتی که کار می کردم گل مجلس بودم و اصلا باور نمی کردند من چرا دارم استعفا می دهم سه روز در هفته نیمه وقت کار می کردم و منتم رو می کشیدند و ده سال پیش برای سه روز نیمه وقت پانصد هزار تومان خیلی زیاد بود

    اینم بگم که من اصلا نمی دونستم استاد اصلا ساکن ایران نیست که بخواد با من کار کنه؟؟؟؟؟

    دو روز از استعفای می گذشت که از طرف استاد با من تماس گرفتند که یک سری کارگاه در فلان دانشگاه برگزار می شده اولش فکر کردم می خواهند من تو کارگاه ها شرکت کنم و چون هزینه کارگاه های ایشان بالا بود پیش خودم گفتم ای بابا حالا باید پولم بدیم اما یهو شنیدم گفت که استاد چون ایران نیستند شما رو برای برگزاری این کارگاه ها معرفی کردند????

    باورتون میشه؟

    دو سال بعد من نه تنها دستیار استاد شدم بلکه از استاد هم معروف تر شدم٫

    حالا می بینم من اینقدر ایمان داشتم که اصلا استاد میگه مطمین بودم چنان مطمین بودم که ذره ای شک نداشتم و اتفاق افتاد

    تا مدت ها من همش از استاد تشکر می کردم که من رو انتخاب کرده

    اما طی این شش ماهی که با استاد و اموزه هاش اشنا شدم تازه فهمیدم که عزیزم خدا برات فراهم کرد نه استاد٫

    حالا مرتبا نشانه ها را پیدا می کنم و خدا را شکر می کنم و می گویم خدایا باز هم میشود اگر ایمان داشته باشم٫

    به قول شاعر

    گفت ای دیوانه لیلایت منم

    در رگ پیدا و پنهانت منم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  5. -
    seyed Hossein Kia گفته:
    مدت عضویت: 2186 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربون، خدایی که بهترین رفیق مونه

    بچه ها خیلی شما رو دوست دارم، دلم برای شما ، برای استاد عباسمنش عزیزم تنگ شده بود، چند وقتی بود که کامنتی نذاشته بودم. این فایل برای چندمین بار دگرگونم کرد، میدونم خیلیا رو متحیر کرده و به خودشون اورده. این دفعه خدا بهم تلنگر زد : پس ایمانت کجا رفته؟ اون ذوق و شوقی که توی شروع کار داشتی چیشد؟ اون همه خواسته و رویا رو فراموش کردی؟ من رو باور داری که هرچی بخوای بهت میدم؟

    کلی باهام حرف زد. اصلا من انگار هدایت شدم به همین فایل. توی هارد کامپیوترم هدایت شدم، وقتی پوشه رو باز کردم همین فایل بود که انگار داشت داد میزد و چشمک میزد که برم سراغش ببینم چی گفته شده. قبلا این فایلو دیده بودم ولی به قول استاد مثل « یه فیلم و سرگرمی » دیدمش.

    اصلا همین کامنتی که میخواستم بذارم نمیدونین چه قدر ترس و شک توی ذهنم نجوا میکرد.

    ترسایی که ممکنه بعضی از شما هم تجربه کرده باشین… انگار نجواها میگفتن کامنت بذاری آخه کی میخونه؟ کی دنبال نظر تو میگرده؟ نکنه کامنتت لایک سبز نگیره و استاد اهمیتی نده؟ و ….

    توی این مدتی هم که کامنتی نذاشتم بیشتر ترسم همینا بود.همین الان پاشنه آشیلم رو پیدا کردم « کمال گرایی» چیزی که نمیذاره هیچ وقت شروع کنی تا وقتی که بی نقص نشدی، و همیشه موکول میکردم به روزی که هیچوقت نمیاد. روزی که فکر میکردم باید درجه یک بشم بعد کامنت میذارم. اما نه. خدایی که من میشناسم این قانونش نیست، قانون اینه که من حرکت کنم حتی اگه پر از عیب و ایرادم، چه عیبی داره منم دیدگاهم رو انتقال بدم؟ حالا لایک و امتیازم نگیره ، حتی یک نفرم اگه براش مفید باشه و قانون توی ذهنش تایید بشه و ایمانش بیشتر ، من کارمو درست انجام دادم. اصلا من کامنت میذارم که رد پایی از خودم باشه. این تنها کامنتی نیست که روی این فایل میذارم، شاید ماه بعد اگه بدرستی تکاملم طی بشه یه کامنت بهتر و با درک بیشتری از قانون بنویسم

    من درگیر حاشیه شده بودم، اصل کار همین مشارکت و تایید و باور کردن قوانینه. امروز فهمیدم من هیچ ایمانی ندارم. همه ش ادعا بوده ولی در عمل وقتی فهمیدم ایمانم ضعیفه که خواستم یه « کامنت ساده » بنویسم، انچنان ترس و نگرانی اومد دیگه تا تهش رفتم چه خبره. خیلی باید روی خودم کار کنم. من قانون رو جدی نمی گرفتم. وقتی حالم بد میشد یه فایل دقیقا مثل مسکن میذاشتم گوش بدم یا ببینم بلکه یه حرفی بشنوم که حالم بهتر بشه، استاد دقیقا مخاطبت خودم بودم؛

    بعد یه مدت شاکی میشدم پس چرا نتیجه نمیگیرم، چرا زندگیم متحول نمیشه؟ در صورتی که خیلی چیزا رو فراموش کردم: تکامل و باور و ایمان .

    ۱- توقع داشتم در عرض یه ماه نتایج خیلی بزرگ بیاد توی زندگیم، بعد که دیدم نتایج به اندازه توقع بیش از حد من نیست نگران میشدم فکر میکردم قوانین ایراد داره، درصورتی که مشکل همینجاست: « خود من» بارها شنیدم از استاد که نتایج آروم آروم رخ میدن انقدر عجله نکنید باور های مخرب یک شبه به وجود نیومدن که یک شبه هم از بین برن. ستاره قطبی جواب تمام سوالاتم بود اما من از بس که عجول بودم کلافه میشدم و دقیقا زمانی که باید از زندگیم لذت میبردم و فقط احساس سپاسگزاری و خوشبختی میداشتم همش میگفتم پس نتایج چی میشن… میدونین بچه ها این ترس و نگرانی ترمز و مانعی میشد که هرچی پام روی گاز بود که با شتاب برسم به خواسته هام از یه طرف ترس و استرس جلومو میگرفت.

    ۲- یعنی یه کوچولو توکل و ایمان از خودم نشون نمیدادم ، همش میگفتم تا نتایج نیاد باورم قوی نمیشه، درسته که نتایج باور سازه، ولی نتایج فقط ۱۰ میلیارد پول نیست که. نتایج میتونه همون خبر خوب باشه، حتی همون مقدار پول نسبتا کمی که بعد از مدت ها خودم ساختم باشه، رفتار محترمانه ی دوستم و پدر و خانواده باشه. الان که دور و برم رو نگاه میکنم کم نتیجه نگرفتم ، کم رو خودم کار نکردم، ولی این ذهن فراموشکار یادش میره من از کجا به کجا رسیدم

    یه مدت قدم ۱ رو کار کردم کلی هم نتیجه اومد ، رفتم قدم دوم رو کار کردم و همین طور شرایط داشت بهترمیشد زندگی داشت راحت تر میشد برام، ولی متوقف شدم. فکر کردم دیگه من باورام تغییر کرده افتادم توی سرپایینی. یه جورایی خودمو گول زدم . یه ماه گذشت دیدم ترس ها و شک ها و بد اخلاقی ها داره بر میگرده. نتایج داره ثابت میشه ، رشد داره قطع میشه. « الان که این صحبت استاد رو گوش دادم دیدم بابا من اصلا یمدت ول کرده بودم انتظارم داشتم همه چی بهتر بشه. خب وقتی غذای مناسب به ذهن و روحت ندی این چه توقعیه. » این فایل رو نشونه ای الهی میدونم و یه تلنگر فوق العاده ، بالاخره باید به خودم میومدم، این غرور کاذب باید شکسته میشد

    باید میومدم اینجا اقرار میکردم که آقا من یه مدت روی کنترل ذهن و باورهام کار نکردم و سرجام متوقف شدم، کلی از پاشنه های آشیل و ترس هامو توی این فایل پیدا کردم.

    این اقرار بهم جسارت میده، ایمان بیشتری میده، همین که پا روی اون ترس ویرانگرم گذاشتم و تجربه مو نوشتم. استاد واقعا ممنونم که این فضا رو در اختیار مون گذاشتی که رو خودمون کار کنیم. همین صداقت و باور و ایمان قوی شماست که منو عاشق خودتون کرده ، بچه ها از همه تون ممنونم تا اینجا نوشته هام رو خوندین. از همین لحظه میخوام قوانین رو جدی بگیرم، الان خالص تر از قبلم. از خدا میخوام بهم کمک کنه اینجا رشد کنم. تکاملم رو درست طی کنم، با یه تضاد کوچیک سریع جا نزنم، خوشحالم که دوباره به این خانواده فوق العاده برگشتم خدا رو صدهزار بار شکر این ترس از نوشتن تجربه و دیدگاهم شکسته شد، از الان به بعد بیشتر با شما هم مسیرم. این خودش یه نشونه عالیه …🌺🙏👍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  6. -
    آینا راداکبری گفته:
    مدت عضویت: 3379 روز

    سلام

    هر چقدر که روی خودمان کار کنیم بیشتر نتیجه می گیریم چون اصلا خودبه خود و آرام و آرام اینقدر تغییر ایجاد میشود و باورهای درست داریم و جایگزین قبیلها شده که خود آدم هم باورش نمی شود وقتی که با کسی صحبت می کند که اصلا در سایت و این مسائل نیست؛ می فهمم که چقدر تغییرات داشتم و هر چه که بیشتر روی خودم کار کنم نتایج هم بیشتر است.

    چند روز با کسی صحبت می کردم در مورد موفقیت و خودشناسی؛ ایشان هم یک سره بیرون است و تحصیلات دارد وووو وقتی گفتم شاخم در آمد گفت موفقیت یعنی چی یعنی چی میشه خودشناسی چیه من نمی فهمم که چی می گی گفتم یعنی اینکه بفهمیم در ذات ما چیست و باید چه کار کنیم گفت خوب مگه الان نمی دانیم !!! خوب داریم زندگی می کنیم دیگه ! منم کلا دهانم را بستم چون اصلا حتی یک مولکول هم توی این فاز نبود. یعنی ایشان صبح تا شب از این پاساژ به آن پاساژ هست و مدل زندگیش این طوری است بعد گفتم خوب کسی که مدل زندگیش اینه خوب با من خیلی فرق داره اصلا نمی فهمه من چی می گم من باید بشناسم که به کی چی بگم . نمی گم کار ایشان بده یا خوب ایشان با کسانی دوست است که یکسره با هم کافی شاپ و خرید وووو و کلا عالمش با من فرق داره ولی برای من این مهمه که هر روز یک چیزی را از خودم کشف کنم روی خودم کار کنم ووو

    همه چیز در عمل است حتی هر روز فقط یک قدم یک قدم برداریم جلو بعد از چند روز اصلا نمی تونیم کار را انجام ندیم چون با قدم برداشتن نتایج می آید عزت نفس ما بیشتر میشود و آن قسمت اشتیاق و انگیزه که خیلی مهم است کم کم درجای اصلیش در ذهن ما قرار میگیرد.

    کافیست که هر روز هدفگذاری کنیم حتی برای همان روز و تمام کارهایی که روزانه نوشتیم را تا شب متعهد باشیم که انجامش دهیم.

    تنها کسی که می تونه به ما کمک کنه فقط و فقط خودمان هستیم پیشرفت کردیم کار خودمان است نکردیم هم کار خودمان است.

    Just do it now

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    ملیحه مهارتی گفته:
    مدت عضویت: 761 روز

    سلام استاد عزیز و مریم جان دوست داشتنی و همه ی دوستان هم فرکانسم

    من بعد از نزدیک به 6 7 ماه که با شما و آموزه های سایت آشنا هستم تازه امروز هم مدار شدم با دیدن این فایل و چه فایل بی نظیری.

    یه مثال خیلی جالبی به ذهنم رسید ، برای من الان دیگه این سایت و آموزه هاش مثل مواجه ی سندباد با غار پر از گنج و یاقوت و جواهره

    وقتی وارد غار شد و اون حجم از گنج ها رو دید که داشت بهش چشمک میزد و نمیدونست کدوم سمتی بره و کدوم یکی رو برداره و قایم کنه تو جیب هاش و یا کیسه ش رو پر کنه.

    منم الان اینطوری شدم در مورد سایت که هر روز با کلی ذوق و شوق سراغ یه بخشی از سایت میرم و البته هدایت خدا رو میخوام که اونم انصافا کم نمیذاره و سهم آگاهی اون روزم رو برام تو سایت مشخص میکنه :)

    الان تو ذهنم اینه که من تا آخر عمرمم وقت بذارم رو این سایت بازم مطلب نخونده و درک نشده دارم و چه لذتی بالاتر از این که هربار یه فایلی رو کشف میکنم و میبینم و غرق در آگاهی ش میشم و کیسه م رو پر میکنم از یاقوت و جواهر :)

    میدونین چیه استاد ؟ الان بعد 7 ماه تازه دارم به این درک میرسم که اصلا ماجرا چیه و چیکار باید کرد و انگار از یه دید بالاتر و کلی تر متوجه داستان میشم و تکه های پازل تو ذهنم کامل میشن و درکم عمیق تر میشه .

    مثل این سریال های نتفلیکس و هالیوود که دیدین چند اپیزوده و هرچی جلوتر میره سریال یه سری معماها حل میشه که تازه میفهمی کل قضیه چی بوده و نقشه ی کلی تر برات آشکار میشه ؟ ( مثال تو ذهنم سریال Lost که هرچی داستان رفت جلوتر از اون درک سطحی از اتفاقات خارج شد و به اصل قضیه رسیدیم.)

    الانم این مسیر برای من همین شده .

    من 7 ماه پیش اومدم تو این سایت که پولدار بشم ، که رابطه ی عاطفی خوبی رو داشته باشم.

    اما اول از همه هدایت شدم به خرید دوره قانون سلامتی با اینکه فکر میکردم سالمم و مشکلی ندارم . بعد بهم گفته شد دوره کشف قوانین رو بخرم که انقدر اولش برام سنگین بود که درکی ازش نداشتم و الان که دوباره و سه باره دارم کار میکنمش تازه دارم میفهمم عجب گنجی.

    بعد خرید دوره عشق و مودت در روابط بهم الهام شد و دنیای جدیدی پیش روم باز شد و الانم که در دوره فوق العاده ی احساس لیاقت هستم.

    اما نگم از فایل های دانلودی هدیه که مربوط به توحید هست که چه درک تازه ای از خدا دارم پیدا میکنم و این درک داره میشه پی و پایه ی ساختمون جدیدی که از باورهام دارم میسازم.

    دوره هایی که تا حالا تهیه کردم هم که قراره هرکدومشون سوار شن رو همین پایه و اصل توحید و نتایج بزرگ و بزرگ تری کم کم پدیدار بشن.

    دوره 12 قدم هنوز بهم گفته نشده که بخرمش امیدوارم به زودی در مدار دریافت آگاهی هاش قرار بگیرم و یه کیسه ی دیگه پر بشه از در و گوهرهاش :)

    الان دیگه مثل قبل عجله ای ندارم و دارم از این مسیر تغییر نهایت لذت رو میبرم .

    (جمله ای که یه روزی همون اولا خدا خیلی واضح تو پیاده روی بهم گفت و شنیدمش در قلبم که : صبور باش و از مسیر لذت ببر . هر روز دارم بیشتر میفهمم یعنی چی )

    این احساس خوبه در مسیر بودن یکی از بهترین احساساتی که دارم این روزها تجربه ش میکنم .

    ممنونم از استاد و خدایی که من رو هدایت کرد به سمت شما .

    امیدوارم به زودی با نتایج بزرگترم بتونم سپاسگزار واقعی آموزه های شما و لطف پروردگارم باشم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    مریم فروزانی گفته:
    مدت عضویت: 2485 روز

    سلام ودرود خدا وند خدمت تمام هم فرکانسی های عزیزم

    جالبه من تا امروز صبر کردم تا نشانه ای از طرف خداوند دریافت کنم برای خرید دوره .تا قبل از اینکه دوره بیاد روی سایت با خودم میگفتم حتما تهیش میکنم وهمش توی ذهنم یه عدد میدیدم۸۷وهرچی فکر میکردم نمیتونستم ادامش رو ببینم با خودم میگفتم حتما یه عدد کوچکتر هست و…

    تا اینکه اون روز رسید ودوره روی سایت قرار گرفت ووقتی قیمت رو دیدم اول جا خوردم برای عددش که دقیقا ۸۷بود وبعد برای صفرهاش

    فایل مقدمه رو چند بار گوش کردم ودیدم وفکر کردم که چطور میتونم این مبلغ رو تهیه کنم وبه ذهنم رسید که یه چیزی میفروشم وتو طی دوره اونقدر اوضاعم عالی میشه که میتونم چند برابرش رو بخرم

    بعد گفتم بذار دنبال نشونه ها بگردم .من از وقتی کارجدیدم رو شروع کردم یه دفترچه وام خونگی باز کردم به مبلغ یک میلیون تا این لحظه هشتصد هزار تومن از این قسط ها رو با پول کار کرد خودم پرداخت کردم وهنوز نبرده بودم .استاد شما گفتید به محض دیدن این فایل یه اتفاق خوب براتون می افته وبرای من افتاد من برای دوهفته دیگه این پول رو برنده شدم چون هر هفته قر عه کشی میشه واین بار به تقاضای خودمون بیست هفته آخر قرعه کشی شد ومن اینو فردای اون روزی شنیدم که فایل مقدمه رو دیدم اما متاسفانه بهش دقیق نشدم وفقط شکرگزاری کردم ونشونه رو نگرفتم .

    تا اینکه دیروز به یه نفر زنگ زدم برای مشورت واون حرفای زیادی زد که این همه پول رو الکی خرج نکن واینا همشون دنبال پولن وفلان ….

    حالا چرااینا رو گفتم ,برای اینکه ساعت چهار صبح بی دلیل از خواب بیدار شدم ویکی بهم گفت برو سراغ اینترنت ببین چیزی جدید نیومده؟

    ومن عمل کردم واین فایل رو دیدم ,در حین صحبتهای شما داشتم به زندگیم قبل از سایت وزندگی الانم نگاه میکردم وزندگیم از جلوی چشمام گذشت …

    من توتمام جنبه های زندگیم بهتر شدم مخصوصا روابط عاشقانه با همسرم ,حتی تو شرایط مالی هم که فکر میکردم پیشرفتی نداشتم از چند ماه پیشم خیلی بهترم .هر کس منو میبینه میگه که مریم چقدر شادتر شدی ,چقدر قشنگتر شدی ,حتی امروز برادرم میگفت نمیدونم تو قدم چند بهش یاد دادن که خوشحال باشه ,یا اینکه چیزی مصرف میکنه …منم اونقدر بلند به حرفش خندیدم که همه خندشون گرفت ,,واین شادی نتیجه توجه به نکات مثبت هست ,دیدن چیزهایی که هیچوقت نمیدیدمشون .به یه جایی پشت خونمون هدایت شدم که یه رودخونه فوق العاده داره واز شنیدن صدای آب لذت میبرم ….

    استاد عزیز من به این دوره نیاز دارم تا حداقل یک بار برای همیشه بفهمم من کجا قرار دارم .باید بدونم چی از زندگیم میخوام .هر تمرینی که تو فایلای رایگان بوده رو استفاده کردم ودرست عین جمله شما هر از گاهی با یه تکون کوچیک زندگیم یه تکون میخوره ودوباره کلی باید تلاش کنم تا برگردم به حالت قبلم .

    دوهفته هست دارم تلاش میکنم که یه سرویس آشپزخونه رو توبرنامه دیوار بزنم اما هر بار شماره تلفنم تایید نمیشه …

    الان میفهمم که یه ترمز ذهنی به نام تبلیغات دارم وفکر میکنم اگر برای کارم تبلیغ نکنم از کجا باید مردم متوجه بشن که من این محصول رو دارم غافل از اینکه جهان این کار رو برام میکنه .من به خیلیها محصول فوق العاده خودم رو فروختم وخداوند برام تبلیغ میکنه …

    از امروز تعهد میدم که محصول دوازده قدم رو تهیه میکنم وبا ایمان تمریناتش رو انجام میدم

    استاد عزیز من تو کلاسهای زیادی شرکت کردم ,وحرفای خیلی ها روشنیدم اما جنس حرفای شما با همه فرق میکنه .امشب وقتی اون عکس ها رو دیدم لابلای حرفاتون وزندگی جدیدتون رو دیدم به رویاهام بیشتر باور پیدا کردم وایمان دارم اگر خداوند به شما این زندگی رو داده حتما به من هم میده

    پس با تمام توانم به حرفاتون گوش میکنم وعمل میکنم چون بزرگترین نتیجه ای که گرفتم رابطه فوق العاده عالی هست که هیچ وقت به این نزدیکی وبه این زیبایی با خدا نداشتم حتی زمانهایی که تمام وقت یا نماز میخوندم یا قران میشنیدم یا داشتم برنامه های مختلف تلویزیونی رو میدیدم که در مورد اخرت وخداوند و…..توضیح میداد والان میفهمم که اکثرشون شرک بوده

    استاد عاشقتونم وبیشتر از خودتون عاشق خداتون هستم همون خدایی که میگه موجود باش وبی درنگ موجود میشه

    در پناه اللله یکتا شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    نجات حمید گفته:
    مدت عضویت: 2351 روز

    سلام استاد من تازه به جمع خانواده صمیمی شما اضافه شدم من با فایلهای رایگان شما کلی نتیجه گرفتم از طریق یوتیوب برنامه‌های شما رو دنبال میکردم واقعا به شما و به حرفاتون ایمان دارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: