https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/02/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-02-26 22:54:292024-07-24 10:42:34ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است!!
1135نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
بقرآن بقرآن بقرآن عمل به همیییییین یک ساعت حرف هایی که استاد گفت برابر با کسب صدها نتیجه ست … چقدر من ایده گرفتم چقدر باور هام تغییر کرد با تمام این یک ساعت … چه پاسخ هایی که دریافت کردم …..بارها گفتم که این فایل ها به هییییییییییچ عنوان ، رایگان نیستند …. فایلهای دانلودی ، گنجینه ای نفیس است برای خانه تکانی قلبها و سلامت تَن ها و بهبود ذهن های افسرده و منبع ایجاد رزق و نعمت الهی و جذب عشاق و تشنگانی که همدیگر را در پیچ ها جا گذاشته و گم کرده اند …..
یاد خودم افتادم ، یک سال و نیم پیش حدود ساعت سه شب ، دربدر دنبال راهی برای نمردن ، دربدر دنبال خدایی که من را ببیند و صدایم را بشنود ، دربدر بخدا ، بقرآن دربدر بودم …. سقفی بود بالای سرم ، همسری مهربان و فرزندانی سالم و شغلی مستقل که از من یک کارآفرین ساخته بود ….اما من دربدر بودم ، پول نداشتم ، آرامش نداشتم ، نگران و مضطرب ، پریشان و خسته و ترسو بودم ….دربدر خدایی که چهره اش را از یاد برده بودم و در کودکی جایش گذاشته بودم …. آواره کانال های موفقیت تلگرام و دست آویز جایی که کمکم کنند که کمی برخیزم ، بخندم ، کسی که فقط امید بمن بدهد ، از موفقیت ناامید بودم و راضی شده بودم به حرفهای قشنگی که لحظه ای آرامم کنند که حداقل جانی برای خندیدن با بچه هایم و آشپزی داشته باشم …. چقدر بدبخت بودم … یک سال در دوره های یک نفر شرکت کردم که فقط ادای موفق ها را در می آوردم ، این شخص تبلیغ زیاد میکرد و بعد از جذب مخاطب به هیچیک از وعده هایش عمل نمی کرد و حتی کارمندانش با هم به مشکل برخوردند و من شروع به سرچ کانال های موفقیت میکردم و شبها از غم و غصه و نگرانی خواب نداشتم و در همان بیداری های شبانه فایلی صوتی را دانلود کردم که بیدار تر شدم ، حدود یک ساعت و نیم بود و من تا صبح بیدار موندم و چنان انرژی و جانی در تنم جاری شد که تا صبح شد تمام خونه را زیر و رو کردم و یک وانت لوازم بلااستفاده که البته نو بودند را بخشیدم و همان روز از موسسه خیریه بمن زنگ زدند و گفتند چه آدم هایی که برایت دعا کردند ….و بعد حریص و تشنه بودم که بدونم این صدای چه کسی بود که من را دیوانه کرد…. به یکی از کارمندان همان شخصی که در دوره هایش شرکت کرده بودم پیام دادم و فایل را برایش فرستادم و گفتم این کیه گفت :«این صدای عباس منشه» و من سرچ کردم و فکر میکردم عباس منش ، کسی با سن بالا با ظاهری مذهبی و ریش باشه که وقتی چهره استاد را دیدم باورم نشد که اون حرفهایی که من را شیدا و دیوانه کرده بود را این مرد گفته باشه چهره ای جوان ، زیبا ، دوست داشتنی ، خودمونی ، انگار که سالها میشناختمش ، کانالش را پیدا کردم و به خانم فرهادی عزیزم زنگ زدم وقتی از قیمت محصول شاکی شدم و ایشون که سرشار از تجربه هستند من را راهنمایی کردند که ما شصت هفتاد تا فایل رایگان روی سایت داریم اول اونها را گوش کن بعد حتما میتونی محصول بخری ، مثل یک دانش آموز که به حرف معلمش گوش می کنه و مهمتر از گوش کردن ، باور میکنه ، من این حرفشون را بعنوان روند آموزش هاشون گوش و باور کردم و خوشبختی من ، از اون روز شروع شد …… استاد عزیزم شاید فایل های تو از نظر خودت رایگان باشه ولی قسم می خورم و به جرأت میگم که از گرون ترین دوره های موفقیت ، باارزش تر و تاثیر گذار ترند و اگر کسی نتیجه نمی گیره قطعا در وجود خودش باید دنبال علتش بگرده….. هزاران سپاس و سپاس و سپاس
سلام به استاد مهربونم و خوش قلبم و خانم شایسته ی مهربان،
سلام به همهی دوستان عزیزم، در سایت،
3 سال زمان برد تا من درکم مثل درک استاد بشه که کل اتفاقات زندگی من داره توسط خودم توسط افکار خودم توسط باور های خودم رقم میخوره،
از کجا اینو میگم ؟ از اونجایی که حرکت کردم،از اونجایی که تو این سه ساله کلی نتیجه گرفتم،
درسته که هنوز خیلی فراره و ما خیلی راحت گول میخوریم در مورد اعمال فیزیکی ،
اما خدارو شکر الان تو سطحی هستم،که هر روز دارم به یاد خودم میارم که علی اتفاقات داره با افکار تو رقم میخوره ها،به جای کارهای بیهوده به جای دویدن دنبال یه قرون دو زار به جای حساب کردن روی اینستاگرامو پدرو شغل پدرو استادتو هررررر عامل بیرونی ،
باباااااا
بیا بشین این مغذتو درست کن،
بیا بشین خواستتو تجسم کن خودش اتفاق میوفته
روز های اول نمیتونستم این جمله رو بپذیرم،چون ناآگاه بودم اما وقتی به یاد آوردم کل اتفاقات گذشته ی زندگیم رو که خودم با افکارم اون اتفاقات رو به وجود آوردم،بعد هم که با دوره یمقدس دوازده قدم ، قدم به قدم این موضوع رو امتحان کردم آگاهنه و تجربه کردم،
بااااور کردم که کل اتفاقات داره توسط افکار من رقم میخوره،
کل اتفاقات زندگی هر فردی که ما میبینیم چه فقیر چه ثروتمند به مشهور چه غیر مشهور چه موفق چه بد بخت ،
بازتاب دقیقی هست از افکار درون و باور های خودشون،
من هم مثل همه همه چی رو عامل میدونستم الا ذهن خودم،
خدا خدا هم میکردم یه جاهایی هم که بهش توکل میکردم نتیجم میگرفتم،اما بازهم ته ذهنم این بود که شانس وجود داره،اگه بشه چی اگه نشه چی وجود داره،
اطمینان خاطر نبود،باور نبود،
من هم واکنش نشون میدادم به اتفاقات به آدم ها به پدرم به مادرم
منم میرفتم روضه میرفتم حرم امامان بلکه مورد قرب درگاه الهی قرار بگیرم،
دریغ از اینکه خدای من از رگ گردن به من نزدیک تر بوده ،اجابت کننده ی درخواست درخواست کننده
,
میدونید ما خیلی چیزا رو باور کردیم اما واقعا چرا ما خدارو باور نکردیم؟! چرا به همه چیز قدرت میدادیم الا خدا؟!
،
البته من حس میکنم حتی کشف حقایق و شناخت خداوند یک مسیری هست در این دنیای مادی که هرکس خودش بخواد بهش هدایت میشه ،
.
استاد جان این شما میگید من که نه تبلیغی کردم نه کاری کردم نه رفتم داد بزنم آی بیاید از محصولات من استفاده کنید،هرکس که آماده باشه جهان هدایتش میکنه به سمت من،
این باور شماست همون خداوندی که به ما معرفی کردین داره این کارو برای شما انجام میده،
بزارید از خودم بگم
آره وقتی من آماده بودم خداوند منو هدایت کرد به سمت شما، وقتی من در مدار شما قرار گرفتم خیلی قشنگ صحبت های شمارو پذیرفتم و وارد سایت شدم و ثبت نام کردم و تحول باورهای من شروع شد،
چقدررررر استاد حرفتون درسته ،چفدر این راحته چقدر عزت مندانست که اجازه بدی خداوند افراد درست رو در زمان درست به سمت شما هدایت کنه،
دیگه ما چی باید ببینیم تا باور کنیم؟!
من هم بعد از خدمتم با یک سری کتاب های موفقیتی آشنا شدم در واقع همون ها هم کاملا هدایتی بود،خداوند منو هدایت کرد،منو آماده کرد،
وقتی میدیدم تو کتاب های خارجیا هم حرف از خداوند میشه مقاومت هام کمتر شد،چون فقط فکر میکردم خدا برای کسایی که به امامان اعتقاد دارن یا شیعه هستن!!! به خاطر ورودی های ذهنم و تبلیغ مذهبیون،
اما خداوند مهربان لطفشو شامل حالم مردم و هدایتم کرد،قلبمو نرم کرد برای پذیرفتن حقایق،
خود من هم دقیقا از کسایی هستم که قبل از شما با یکی دو تا از این بچه های موفقیت آشنا شدم یک مقدار انگیزه و امیدم بیشتر شده بود و بعد در زمان مناسب،
استاد من از طریق شاگردمون که یک زندانی بود آشنا شدم!!!
ما بیرون یک کارگاه هم داشتیم که زندانیانی که تحت حمایت انجمن بودن پیش ما کار میکردن و فایل های شما از طریق یکی از همون ها به من معرفی شد،
استاد یه چیز جالب تر،
وقتی من یک مقدار داشت مدارم از لحاظ ثروت هم تغییر میکرد و احساسم به سمت ثروتمند شدن تغییر میکرد، باز از طریق یکی از همون زندانی ها دائم به من اسرار میشد که علی آقا بیا این ارز دیجیتال و بخر کاری ندارم که با مبلغ دو میلیون میتونی 1 میلیارد از این سهم بگیری و این خیلی رشد میکنه،
اولش مقاومت داشتم،از نشونه و این داستانا هم خیر نداشتم،و فکر نمیکردم شاید این پیام خداوند باشه،
بعد من گفتم آخه دو تومن چیه دیگه،من خریدم،
استاد بعد از چند ماه اون ارز چنان رشد کرد که همه به من میگفتن تو چطوری فهمیدی این ارز رشد میکنه و خریدی؟
اما من به خاطر ذهن فقیرم همون تو رشد های اول فروختمش،اما الان همون 2 میلیون نزدیک به 2 میلیارد قیمتش شده،
نمیخوام بگم ارز دیجیتال ثروتمند میکنه نه،
وقتی من در مدار مناسب قرار گرفتم از طریق دستان خداوند هدایت شدم و عمل کردم و اون نتیجه شد،
و این همون باوره که وقتی من در مدار مناسب قرار بگیرم به بی نهایت طریق خداوند ثروت رو وارد زندگیم میکنه نه از طریقی که بقیه میگین
،
من روزهای اولی که این فایل شمارو میدیدم،همش فکر میکردم باید پاشم یه کار فیزیکی بدون فکر و ایمان و باور انجام بدم،
حتی من اون اوایل پاشدم اومدم تهران اما اصلا من باوری نساخته بودم،خدارو باور نکرده بودم هنوز،و به محض اینکه پولم داشت تموم میشد ترسیدم برگشتم اصفهان،
اما بعدش وقتی آماده تر شدم خداوند به اون طریق که خودش میدونست خیلی شیک و مجلسی تو پر غو منو آورد تهران و بزرگم کرد و رشدم داد و آماده ترم کرد،
من اصلا اون موقع نمیفهمیدم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است یعنی چی،
اما الان میخوام یک مقدار از این روند صحبت کنم که هم برای خودم یاد آوری بشه هم شاید برای دوستان تازه وارد یک مقدار مفید باشه،.
ایمان با عمل یه آکاهی ها به وجود میاد،
وقتی استاد کارهایی که گفتن تو دوره ی دوازده قدم انجام دادم ،آروم آروم داشتم خدارو باور میکردم باور میکردم که همه خداوند داره کار میده داره جواب میده به درخواست ها و فرکانس های من،
وقتی من اینو یک کوچولو باور کردم بیشتر بهش عمل کردم،وقتی بیشتر بهش عمل کردم بیشتر داشتم نتیجه میگرفتم به خصوص تو مواردی که مقاومتم کمتر بود مثل روابط اما بود،تو روابط خیلیییی نتیجه گرفتم الان همه عاشقم میشن همه بهم کمک میکنن همه ی درخواست هام قبول میشه،
خب این نتایج باعث شد جنس اقدامات من یک مقدار شجاعانه تر بشه یک مقدار فرق کنه،
وقتی عمل کردم و در مسیر های متفاوت حرکت کردم با باور درست دیدم که اونطرف هم داره کار میده،
واین ایمانی رو هر روز داشت در من تقویت میکرد که هم به صورت ذهنی بیشتر روی خودم کار کنم هم به اون قدم هایی که بهم گفته میشه با ایمان بیشتر عمل کنم و حرکت کنم،
مثل الان که من برای اینکه ایمانم قوی شده که من در هر مسیری که حرکت کنم خداوند بهم کمک میکنه و با کار کردن روی باورهای ثروت آفرینم هر کجا که باشم پر هر شرایطی هدایت میشم که پول هم بیاد تو زندگیم،
من حرکت کردم و هر قربانی لازم بود برای رسیدن به هدفم پرداخت کردم هر شجاعتی لازم بود به خرج دادم توکل کردم،
و با یک چمدون الان توی یک باشگاه زندگی میکنم برای اینکه تمرکز صد در صدی روی تمریناتم باشه و کل ذهنم تو این فضا باشه ،اولش ترس داشت اما صدای الهام خداوند خیلی بلند تر بود برای حرکت کردن
و من فقط عمل کردم،
الان هم باید باز هم عمل کنم،باید خیلی جدی تر روی ذهنم کار کنم تا روی فیزیکم،
در واقع این ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست،
هم باید در مورد عمل به قانون باشه که خیلی مهم تره میتونیم بگیم 99 درصد کاره و هم باید در مورد حرکت فیزیکی باشه همون قدمی که بهمون الهام میشه بهمون گفته میشه،که 1 درصد کاره،
باید روی ایمانمون کار کنیم، باید بیشتر خدارو باور کنیم،.به خدا خود من هنوز توکلم به خیلی از موارد بیشتر از خداونده،
یه موقع های شرمنده ی خدا میشم،که من به این اپلیکیشنه بیشتر توکل دارم تا خداوند،
اما به خدا قدرت خداوند میلیارد ها برابره قدرت انسانه،
وقتی من رابطه ی بین کار کردن روی باور هام و احساس خوب رو با نتایج میفهمم،همینو باید بارها و بارها به یاد خودم بیارم که این اصله بابا ،
این وظیفه ی منه،بقیش وظیفهی اونه،
وظیفه ی من اینه که به احساس خوب برسم احساس یقین ایمان توکل فراوانی ،خداوند به بی نهایت طریق نعمت هارو وارد زندگیم میکنه،
،
آره استاد الان خیلی حواسم هست و خیلی دارم به این موضوع عمل میکنم که به جای اینکه به عوامل بیرونی گیر بدم بیام این درون خودمو درست کنم،
هر چیزی اون بیرونه بازتاب دقیقی از درون منه،
خدایا شکرت،
شکرت به خاطر درک این لحظم،
و از خدای مهربانم میخوام مثل همیشه کمکم کنه هدایتم کنه تا باورهای تقویت بشه،ایمانم بیشتر بشه،صبرم بیشتر بشه،توکلم بیشتر بشه،
و من باید با افکار خوب منتظر اتفاقات خوب باشم،من باید با ورودی خوب و رسیدن به احساس بهتر منتظر اتفاقات خوب باشم و همینطور برعکس،
واقعا هر خیری به ما میرسه از طرف منبع هست،منبع خیر و برکت ،منبع رزقو روزی،و هر سری به ما میرسه،برای اینه که ما از منبع دور شدیم ،و درگیر عوامل بیرونی شدیم،درگیر قوانین زمینی شدیم،
این فایل خیلی خوبه خیلی آگاهی بخشه و هر بار تو مسیر به من کمک میکنه،
با تمرکز نشستم پشت میز تحریرم و شروع کردم به گوش دادن روزشمار امروز. « ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است » گوش دادم و تمرکز کردم و کیف کردم و خواسته هام رو تجسم کردم و ایمان استاد رو تحسین کردم. میخواستم بیام کامنت بذارم که دستم خورد اومدم رو کامنت شما. نگهش داشتم چون مطمئن بودم این اتفاق شانسی نیفتاده. شروع کردم به خوندن کامنتت و بعد از هر پاراگراف بیشتر تعجب میکردم از این نشانه های واضح؛ از این هدایت شفاف. تو تک تک جملاتت داشتم جواب سوال هام رو میگرفتم. دو سه جا درمورد دو راهی هایی که الان توش هستم حرف زدی و من فقط میتونستم بگم خدایا شکرررررررت. تو امروز دستی از دستان خدا شدی برای هدایت من. نشانه ای شدی برای حرکت در مسیر درست. امیدوارم توی هر لحظه بهترین اتفاقات ممکن برات بیفته. موفق و مؤید باشی ️
سلام به استاد بادیدن فایلها وخواندن دیدگاها من انرژی گرفتم وتصمیم گرفتم مبلغی ازدرامدم راهزینه این فایلها کنم که روزبه روز من راشجاعتر مکند من یک شب تصمیم گرفتم که به قبرستان روستایمان بروم وببینم چه اتفاقی می افتد ورفتم ودیدم به غیر از خدا هیچ کس انجا نبود ونتیجه این فایلهاست که من میبینم وروز به روز شجاعترمی شوم و ایمانم قویتر می شودوخدارا هروز شاکرم که لیاقت داشتم کهخداونداستاد راسرراه منگذاشت و دوره تکاملم داره تی مشود وباور کنم که رزق میاید به دنبالم نه من به دنبال رزق بروم باتشکر ازهمه واستاد خوبم
بچه ها ی موضوعی رو میخواستم درموردش صحبت کنم. موضوعی که به این فایل و محتویش یعنی توحید عملی=ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته مربوطه
الان داشتم با خودم در مورد نتایج عالی که امروز گرفتم صحبت میگرفتم و میگفتم که چرا وقتی تو اوایل راه هستیم و یا وقتی همیشه به قانون عمل نمیکنیم، با عمل کردن به قانون نتیجه ای رو میگیریم ذهن شروع میکنه به گفتن این مطلب که خب افرین این نتیجه خوب رو گرفتی، حالا بیا برو مرخصی (خودم اینجوری تعبیر میکنم)؟؟؟!!!!!
یعنی انگار سیستم مغزیمون یجوری طراحی شده که انگار عمل کردن به قانون، تو هر جنبه ایش، توجه به زیبایی، اقدام کردن و عمل کردن به الهام و هر چیز دیگه ای براش ی کار طاقت فرساس که ازش انرژی میگیره و وقتی یبار انجامش میده میگه خب دیگه انجامش دادی، حالا بیا برو تو جمع بشین یکم اختلاط کن، یکم حرف مفت بزن، یکم غیبت کن، یکم فیلم ببین، یکم بر خلاف قانون عمل کن!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟
هی میگفتم چرا اینجوریه؟
این الهام بهم شد.
اینکه هنوز قانون رو باور نکردی!!!!
خب در چه زمینه ای باور نکردم؟؟؟؟
در این زمنیه که فک میکنی زندگی طبیعیه اینکه همش مشکل وجود داشته باشه، ترس باشه، کارا خوب و ساده پیش نره و …..
و این نتیجه ای که حالا گرفتی و خوب پیش رفت ی چیز شانسی بوده، پس خودتو الکی خسته نکن!!!!!
خب اینجوری میشه که همش یکم عمل میکنیم دوباره روز از نو روزی از نو!!!!!!!!
بعد گفتم خب راه کار چیه؟؟؟
ک گفت اول باور کن قانون و طبیعت جهان اینه که همه چیز با فرکانس تو ساخته میشه.
طبیعیه اینکه که همه چیز همیشه عالی باشه، همیشه پر برکت باشه، همیشه شادی باشه، همیشه روابط عالی باشه، ثروت از درو دیوار برات بریزه، همیشه ارامش باشه، ازادی باشه و در یک کلام
همیشه ساده تر از قبل زندگی پیش بره و در تمام جهات عالی و هر بار هم باز ساده تر و عالی تر (:
وقتی اینو باور کردی خب بیا آگاهانه شکرگزار باش.
وقتی ب قانون عمل میکنی و نتیجه میگری هی بیا در موردش صحبت کن و سپاسگزار باش و به خدا بگو که خدایا شکرت که اولا قوانین ساده ای رو وضع کردی که همیشه ثابته و دوم اینکه به من این قدرت رو دادی که از این قانون استفاده کنم و زندگیم رو اونجوری که میخوام رقم بزنم.
پس اول به خودم میگم
1) قانون اینه که من فرمانروای زندگیمم و خودم زندگیم رو رقم میزنم، اونم هرجوری که بخوام
2) روال طبیعیه زندگی اینه که وقتی من فرکانس همسو با خواسته رو میفرستم، این نتایج عالی هم پیش بیاد
پس 3) اگاهم به این قدرت و اگاهانه براش به درگاه خداوند سپاسگزارم
گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آن گاه که از جانب من راهنمایى براى شما آید، آنان که پیروى او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد
این آیه رو وقتی خوندم دقیقا همون هدایت هایی که توی این یکسال و به خصوص توی این دوماه ، که دوره هارو کار میکنم و خدا ریز به ریز بهم میگفت و هدایت میکرد و سبب آرامشم میشد ، که سبب میشد قدم بردارم برای ترس هام و به شجاعت و توحید در عمل تبدیل بشه ، یادم اومد و دستامو به صورتم گذاشتم و تشکر کردم و دستامو بوس کردم چقدر لذت بخش بود ،
وای من تاحالا تو این یک سال این سوره رو چندین بار خونده بودم
اما هیچ وقت متوجه نشده بودم که منظورش همینه که طیبه وقتی خدا ریز ریز هدایتت میکنه و هر روز تو داری توجه میکنی و شاخک هاتو تیز میکنی تا دریافت کنی ، و وقتی سعی میکنی عمل کنی بهشون و ترس هات رو به شجاعت تبدیل میکنه و بعد قدم برمیداری
هرگز ترس و اندوهی به تو نخواهد رسید طیبه
شاید این که من بارها تو این سال سوره بقره رو خوندم و این آیه رو متوجه نشدم ،دلیلش این باشه که من اون موقع به این مقدار سعی و تلاش نداشتم که شاخکام تیز باشه و یا ترس هایی داشتم که هنوز به توحید در عمل تبدیل نشده بود ، برای همین وقتی آیه هارو میخوندم هیچی متوجه نمیشدم
اما الان همین که این آیه رو خوندم تک تک لحظه های این دوماهم اومد جلوی چشمم و داشتم لذت میبردم از یادآوریشون
چون من ترس هامو تبدیل به شجاعت کرده بودم و ایمانم رو به خدا نشون داده بودم
و این آیه رو که خوندم، گفتم دقیقا من الان به قدری درآرامشم که حس فوق العاده ای دارم
چقدر جذابه این آیه
من توی این دوماه به قدری ترس هام تبدیل به شجاعت شدن که من وقتی به چکاب فرکانسیم نگاه کردم متحیر بودم، از این همه تغییر خودم ، در عرض دو ماه و البته یک ماهش، تغییرات ،بیشتر بود
چون من بیشتر سعی کردم در عمل ایمانم رو در مورد خیلی چیزا نشون بدم و مهم ترینش ،رهایی از خواسته عشق بود
الان میفهمم چرا استاد در دوره عشق و مودت و عزت نفس نمیدونم کدوم یکی بود که میگفت خودتون حتی درمسیر درست باید مسیرتون رو پیدا کنید و کورکورانه از من پیروی نکنید
هر کس حتی در مسیر درست حتی از استاد عباس منش با اینکه درست هست پیروی کنه ،درست نیست
و میگفت خودتون برین قرآن رو بخونین
من الان که دارم قرآن رو میخونم درک میکنم و کم کم انگار وقتش شده
چون من قبلا هیچی از این آیات درک خاصی نداشتم
با اینکه حتی این آیه رو بارها خونده بودم
من وقتی متوجه این آیه شدم لذتش چندین برابر شد که من انگار یه درک عمیق تری نسبت به این موضوع نترس و نگران نباش داشتم
که انگار خدا به وضوح داره بهم میگه که ببین طیبه
تو قدم برداشتی و من درک آیات رو دارم یکی یکی طبق مدارت بهت عطا میکنم تا رشد کنی
تا وقتی درک کردی و به یاد تک تک کارهایی که انجام دادی و سبب رشدت شد ، افتادی
اینجوری راحت تر درک میکنی معنی آیات رو
در همه جنبه ها عمل کنی ، میری مرحله بعدی ، همه چیز به عمل کردن تو بستگی داره طیبه
قدم برداری درک همه چی رو بهت میدم
خدای من سپاسگزارم
الان که دارم مینویسم نمازمو خوندم و با خدا دُلمه خوردیم و بعد الان 6:7 هست که دارم قرآن میخونم و مینویسم
میگم دلمه خوردیم؟!
آره دلمه برگ انگور
یه غذای بهشتی
صبح زود مادرم و خواهرم رفتن جمعه بازار
دلمه درست کرده بود ،منم یه کاسه برداشتم و بعد نمازم که تموم شد گفتم خدا موافقی دلمه بخوریم ؟
رفتم یه کاسه برداشتم و دلمه هارو با لذت خوردیم ،به قدری خوش طعم و بهشتی بود که لذت بردم از این همه طعم های زیبا
اى بنى اسرائیل، به یاد آرید نعمتهایى که به شما عطا کردم، و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم، و تنها از من بر حذر باشید
وقتی این آیه رو خوندم یاد عهدی که با خدا بستم که به من یاد داده بود که فقط و فقط جای خدا در قلبم هست و بندگی خدارو بکنم ،و دیدگاهم رو که دارم تغییر میدم ، عهد کردم .
هر لحظه سعی میکنم یادم بیارم بگم که این دنیا گذرا هست و از دوره عشق و مودت و عزت نفس یاد گرفتم
و من میخوام در لحظه بهترین حس هارو تجربه کنم و رها باشم و میدونم که این خداست که بهترین هارو از طریق بی نهایت دستانش به من هدیه میده
و یارى جویید از خدا به صبر و نماز، که نماز امرى بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان فروتن
نماز=توجه
یاد خودم افتادم
من قبلا نماز رو به سختی میخوندم، فکرم هزار جا میرفت و اصلا متوجه نبودم معنی آیات چیه حتی به قدری ترس داشتم که با خدا سر نماز صحبت کنم ، حس گناه شدید داشتم
اما الان وقتی این آیه رو خوندم با خودم گفتم چقدر من با خدا دوست شدم و الان که فکر میکنم نماز برای من به قدری شیرین و دل انگیز شده که من وقتی نماز میخونم با خدا میخندیم و با معنی آیات، که دارم تو دلم میگم کیف میکنم
حتی من دو روزه وقتی عربی آیات رو میخوندم سر نماز یه جریانی حس کردم و بعدش به فارسیش بلند معنیاشو گفتم و حس کردم اینجوری خیلی برام راحت تره
و چقدر رفته رفته نماز خوندن و با خدا صحبت کردن آسون و آسون تر میشه برای من
و حذر کنید از آن روزى که هیچ کس به کار دیگرى نیاید، و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود، و فدا و عوض از کسى قبول نکنند، و هیچ یارى کننده و فریاد رسى نخواهند داشت
چقدر لذت بخش بود خوندن آیات قرآن
خدایا شکرت
من امروز یه حرفایی با خودم میزدم ،میگفتم طیبه عجله نکن ،باید تکاملتو طی کنی و اگر عمل نکنی هیچ اتفاقی رخ نمیده
امروز یه چیزی عجیب بود
نمیدونم با اینکه میدونم که خدا هدایتم میکنه و همیشه ریز به ریز و با حالت تاکیدی هم همیشه کمکم میکنه و هدایتممیکنه
اما بازم هنوز برام عجیبه و بعد میگم نه این عجیب نیست
حیرت انگیزه
خدا داره هر لحظه هدایتت میکنه
ریز به ریز
من امروز رفتم اینستاگرام تا از اکسپلور نشونه ای بگیرم از خدا ،که همیشه فایلایی که از استاد عباس منش و یا آیات قرآن و یا صحبت های استاد الهی قمشه ای رو میشنیدم
میگفتم الان صد در صد همینا هست
اما نه
انگار کل 80 درصد صفحه اکسپلور یهویی تغییر کرده بود به مصاحبه های قهرمان سنگنوردی سرعت ،رضا علیپور
متعجب شدم
چرا انقدر تکرار
اما نه ،میدونستم هدایته ، ولی باز متحیر بودم
و میدونستم که با این تکرار و تاکید ،خدا صد در صد میخواد با من صحبت کنه و یه چیز مهم بهم بگه
قبلش یه فایل از استاد دیدم
در مورد تغییر مدار و باور، داشت صحبت میکرد میگفت :
اگر میخوای مدارهات تغییر کنن ،باید روی باورهات کار کنی
هرچقدر بیشتر روی باورهات کار کنی
میتونی تغییرات سریع تر داشته باشی
اما هرچقدرم سریع تر بشه
یک شبه نمیشه
هرچقدرم کار کنی ،سیستم باورها اینجوری نیست
یعنی فرکانس اینجوری نیست ،که بشه یهویی تغییرش داد
مثل یه کاشت درخت میمونه
نمیتونی یه کاری بکنی ،یه درخت درلحظه رشد کنه و میوه هم بده ،هر کاری بکنی اتفاق نمی افته
این با قانون جهان در تضاده
میتونیم رو باورامون کار کنیم و آرام آرام پله هارو طی کنیم
مدارهارو طی کنیم
اگر میخوای به ماهی 100 میلیون ،100 میلیارد برسی
اول باید مدار های کوچیکتر رو چیکار کرده باشی؟ تجربه کرده باشی و یه نکته خیلی مهم
باید مدارهای کوچک رو ، درش به یک مقداری هم توقف کرده باشی
اینو که شنیدم به فکر رفتم باخودم گفتم طیبه دوباره به این فکر نباش که تابلوی جدیدت رو شروع کنی و به مبلغ بالاتر بفروشی
تو هنوز تکاملت رو در فروش نقاشیات طی نکردی
باوراتو درمورد فروش نقاشی قوی نکردی
بعد وقتی دیدم پشت سر هم به صورت تاکیدی فایلای مصاحبه رضا علیپور قهرمان سنگ نوردی جهان رو نشون میداد
شاخکامو تیز کردم و به دقت صحبت هاشو گوش دادم
یه قسمتشو دیدم میگفت :
اونجایی که من بزرگ شدم محبتی نبود و خلاف بود و …
معلمش بهش گفته علیپور از اوناست که معتاد میشه تو جوب میمیره میگید نه نگاه کنید
و اون پسری که معلمش گفته بودن میمیره
قهرمان جهان شده
بعد گفت : توی دیوار مدرسه ما نوشته بود
آدمی ساخته افکار خویش است ،فردا همانی میشود که امروز می اندیشد
گفت اون داستان اینکه من قهرمان شدم ،اون دو خط بود
و میگفت من هیچ جوره نباید قهرمان جهان میشدم
من نه مربی داشتم
نه امکانات در سطح جهان ،اصلا من سطح کشور هم نداشتم
من جایی مدال آوردم که اصلا دنیا تعریفی واسه مدال من نداشت
من جایی قوانین رو عوض کردم که کشورایی عین آمریکا و ژاپن قواعدشون تغییر کرد
تو سن 19 سالگی قهرمان دنیا شدم
من بدون مربی قهرمان جهان شدم
میگفت وقتی بچه بوده خانواده اش میگن این دیوونست
این حرفارو که میشنیدم انگار خدا میگفت ببین من هر روز دارم بهت تاکید میکنم اما جدی نگرفتی
8 ماه زمان داری
تو هم میتونی
بعد هی پشت سر هم ادامه مصاحبه هاش به صورت تیکه ای تو اکسپلور میومد و نگاه میکردم و از هر فایل یه پیام دریافت میکردم
یکی از صحبتاش میگفت نسبت به خودم بی رحم بودم
وقتی تمرین میکردم دستم درد میکرد انقدر رو دستم میزدم تا دردش مثل آتیش بشه و درد رو نفهمم
میگفت اهمیتی نداشت برام که عضله هام پاره بشه ،میدونستم اما اهمیت نداشت
یا باید این راهو تموم میکردم یا باید برمیگشتم تو اون تاریکی
صحبتاشو که شنیدم یاد نوشته استاد عباس منش افتادم که میگفت تو یه کیف گذاشته بود و گردنشون آویزون کرده بودن که دقیق جمله شون یادم نیست
فکر کنم اینو گفتن که یا میمیری یا موفق میشی
وقتی گوش میدادم به صحبت هاش متوجه شدم که من دارم افکار محدودم رو میگم
میگفتم مگه گناه نیست آدم به بدنش سختی برسونه و اعضای بدن شکایت میکنن از ما که چرا سخت گرفتی بر بدنت
یا اینکه چرا شبو نخوابیدی بدنت تحلیل میره و کلی باور محدود دیگه که میدونستم چرا من نمیتونم شبا بیدار بمونم
چون به قدری باورای محدودم قوی بودن که تا میومدم بیدار بمونم هم خوابم میگرفت هم میترسیدم که از بی خوابی مریض بشم
تا اینکه متوجه شدم و به خودم گفتم ببین وقتی این سنگ نورد میگه من شبا نمیخوابم و خوابم کمه و حتی از استاد رنگ روغنت شنیدی که دو ساعت میخوابه
یا از خیلی از نقاشا
حتی استاد فرشچیان میگفت دو ساعت میخوابیده
پس نترس طیبه
عادت میکنه ذهنت به شیوه جدید
وقتی این همه آدم بیدار موندن و سلامتن و مهم تر از همه صورتشونم پوستش خوب هست
پس تو باید باور قوی بسازی و انقدر تکرار کنی که ذهنت قبول کنه و شبا بیدار بمونی و نهایت 4 ساعت بخوابی
……
بعد دیدم میگفت
یه مربی دارم خیلی بی رحمه
هیچ رحمی بهم نداره
حتی بهم یه روز استراحت نمیده
مکث کرد و گفت
اون خودمم
آره
اون مربی خودمم
تلاش کنید ،متوقف نشید
دنیا برای ترسوها نیست
…….
و گفت وقتی درد رو پذیرفتم دیگه دردی رو نفهمیدم
درواقع چیزی که میخوام بگم پذیرفتنه
هر شرایطی که داری باید بپزیری
تا زمانی که نپذیری شکوه سراغت نمیاد
…..
وقتی تمام این صحبت هارو شنیدم منم تصمیم گرفتم تو دفترم بنویسم و نوشتم
نوشتم و با خودم عهد کردم
میدونم بارها تو این چند ماه عهد کردم و یه سریاشونو عمل نکردم
اما سعی کردم و قدم هایی برداشتم
اینبار از خدا کمک خواستم که قدم هامو بیشتر بردارم و عمل کنم
میدونم من باید قسمت خودمو درست انجام بدم و همه اش برمیگرده به باورام
من باید بشینم و از خودم سوالایی بپرسم که چرا سبب میشه تعلل کن
و اینم میدونم که همه تعلل کردن هام به ترس هام برمیگردن و شرک هستن
و البته که به قول استاد عباس منش ،یک شبه نمیشه موحد شد مثل حضرت ابراهیم تسلیم بود
اونم تکامل داشته
پس من به خودم میگم طیبه تو فقط یه کاری انجام بدی
و اون اینه که به قول استاد که میگفت تکامل رو اگر میخواین به سرعت طی کنین ، تجربیاتتونو بیشتر کنید سرعت میگیره
تو باید وقتی یه کاری رو انجام دادی به سرعت بری سراغ کار دیگه و انجامش بدی
اینجوریه که سریعتر طی میکنی
و تبدیل به ایمان میشه
من در دفتر مخصوص خودم نوشتم و امضا کردم به خودمگفتم طیبه شبا هم کمتر میخوابی ، یا میمیری یا موفق میشی که پیشرفت کنی در مهارتت نقاشی
و تلاش ذهنی رو 99 درصد انجام بدی
حتی خدا بارها به من گفته بود شبا نخواب و من کمکت میکنم ،حتی به من گفته بود از طریق بی نهایت دستانش و نشونه هاش ، که حتی تو میتونی فقط دو ساعت بخوابی
من کمکت میکنم
و عهد کردم که این سوال و جوابی که تازه یاد گرفتم ،هر روز از خودم بپرسم و باورهای قوی رو بنویسم و ضبط کنم درهمه جنبه ها و تکرار کنم
بعد نوشتم و نوشتم
دقیقا این جمله رو می نوشتم :
من نمیدونم چی قراره رخ بده
فقط تاریخ 1404/07/12 رو بهمنشونه دادی و 12 دی گفتی 9 ماه مانده وبه من درک این نشونه ات رو دادی و گفتی که باید تمرکز بذارم
هیچی نمیدونم
درهمه جنبه ها عشق ،شادی ،سلامتی ،آرامش ،ثروت و نعمت و نقاشی و طراحی های ایده الهام شده توسط خدا
هیچی نمیدونم و نمیدونم هیچی درموردشون بگم
میخوام اعتماد کنم ، در همه جنبه ها میخوام بی نیازم کنی ربّ من
اینارو که نوشتم مسجد کنار خونه مون قرآن قبل اذان مغرب رو گذاشت
قشنگ یه حسی بهم گفت گوش بده به آیات
نشونه ای برای تو هست
من دقت کردم اما چند آیه رو که خوند نمیتونستم تشخیص بدم
هی گوشامو تیز میکردم متوجه بشم آیات رو ، تا اینکه یه تیکه از آیه رو متوجه شدم و تو برنامه قرآن گوشیم نوشتمش
و کلیدهاى خزائن غیب نزد اوست، کسى جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکى و دریاست همه را مى داند و هیچ برگى از درخت نمى افتد مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانه اى در زیر تاریکى هاى زمین و نه هیچ تر و خشکى، جز آنکه در کتابى مبین مسطور است
مگه میشه این همه هماهنگی
اگر با منطق بخوای بگی ، نه نمیشه
اما منطقی وجود نداره ، وقتی خدا قدرتمند ترین ربّ جهان هستی ،به این دقت داره میچینه و به این دقت داره ریز به ریز کمکت میکنه و هدایتت میکنه تا با دیدن این نشونه ها تو مسیر ایمان به خدا ثابت قدم باشی و ادامه بدی
من دقیقا اون لحظه در دفترم نوشتم ، میخوام اعتماد کنم
نوشتم که هیچی نمیدونم
بلافاصله بعد نوشتنم ،قرآن خوند
و وقتی آیه ای رو تلاش میکردم بفهمم و معنیشو ببینم
دقیقا آیه ای رو شنیدم و متوجه شدم و نوشتم که دیدم معنیش مرتبط بود با همین نوشته من، که گفتم میخوام اعتماد کنم
اینا یعنی چی ؟ یعنی اینکه خدا حتی ریز تر از اون چیزی که من فکرش رو میکردم داره هدایتم میکنه
حتی تو آیه 59 بهم گفت که
گفتی اعتماد میکنم
و من با این آیه کلید دادم بهت و کلید های خزائن غیب دست اوست …
دیگه اگر کوتاهی کنی خودت کم کاری کردی طیبه
من قسمت خودمو همیشه درست انجام میدم و ببین چه ریز به ریز دارم بهت هدایت میرسونمو مشتاق تر از تو هستمکه هدایتت کنم و به خواسته هات برسی و این تویی که باید باورهاتو قوی کنی طیبه
چون من با باورهای تو هست که بهت پاسخ میدم
پس دیگه از این به بعدش با توست
یا از 9 ماه که تقریبا 8 ماهش مونده ،با عمل کردنت ،زندگیت دگرگون میشه
یا اینکه با عمل نکردنت هیچ اتفاقی برات رخ نمیده
تصمیم با تو هست طیبه
من همه جوره کمکت میکنم
اما
زمانی که عمل کنی
عمل کنی
عمل کنی
عمل کنی
ادامه بدی
ادامه بدی
و باورهاتو قوی کنی
و….
وقتی نوشتم و امضا کردم ، رفتم برگه ای که کنار بوم نقاشیام چسبونده بودم ،نوشته بودم چکش خورد
به مبلغ 974 میلیون دلار
تاریخ سال بعد رو نوشتم
یه حسی بهم میگفت تاریخ ننویس
تو هنوز تکاملت رو برای فروش نقاشیات طی نکردی
تاریخ ننویس
اما تلاش کن
ولی نوشتم و میخوام یه برگه دیگه بنویسم بدون تاریخ و به خدا اعتماد کنم و رها باشم
و در مسیر تکاملم لذت ببرم
من امروز به قدری خوشحال بودم که ، خدا کاری کرد که آب ساختمونمون با فشار قوی بیاد تا طبقه 8 و خیلی خیلی خوشحال بودم
امروز باورهایی که مجدد نوشته بودم با صدای خودم ضبط کردم و یک ساعت شد
و از خدا نشونه خواستم و گفتم به من نشونه بده و دوباره شگفت زده ام کرد
سفر به دور امریکا 77 نشونه اومد
خیلی لذت بخش بود این قسمت برای من
و آهوهایی که دیدم
خدایا شکرت
این روزا من تمرینای دیگه رو هم انجام میدم
اینکه عشق رو خود خواهانه برای حس خوبم میبخشم
عشقی که برای من نیست و من از خودم هیچی ندارم
خدا داره یادم میده
من در طول روز چند باری چشمامو میبندم و یا وقتی میرم بیرون به آدما نگاه میکنم و تجسم میکنم که یه عشق بی نهایت عظیم که خدا به قلبم هدیه داده و به قدری بی نهایته که منم بی نهایت میتونم ببخشم و میدونم که بی نهایت به توان بی نهایت به قلبم این عشق باز میگرده
و خودخواهانه میبخشم و به قدری به وضوح حسش میکنم که
چند باری وقتی چشمامو میبستم قشنگ انرژی عشق رو میدیدم که به قلب آدما و کسانی که تجسم میکردم ارسال میشه و حتی دریافت کردنشون رو هم حس میکردم
خدایا شکرت
من کل روزم رو سعی کردم شاخکامو تیز کنم
وقتی کارامو هم انجام میدادم و به فایلای باورای قوی که با صدای خودم ضبط کردم گوش میدادم و به فایلای استاد گوش میدادم
مادرم که شب از جمعه بازار اومد
گفت طیبه یکی از آینه دستیایی که نقاشی کار کردی فروش رفته ، خیلی خوشحال بودم
دو هفته بود آینه هام فروش میرفت
یه بار بیشتر از هزینه آینه واریز کرده بودن و این هفته آینه ای که جند ماه بود فروش نمیرفت فروخته شده بود
اینا همه اش نشونه هست ، اینکه خدا میگه باورای نقاشیتو تکرار کردی داره جواب میده پس ادامه بده به تکرار باورها
بعد مادرم گفت طیبه درصد فروش امروزم رو بهت میدم و 300 به من داد
با پول فروش آینه دستیم 450 شد
این سبب شد من بیشتر سعی کنم آینه دستی رنگ کنم و شروع کردم به سرعت
خدایا بی نهایت سپاسگزار این همه ریز ریز هدایت هات هستم
میدونم که برات عزیزم و عاشقمی ،منم عاشقتم ربّ دلم ،ربّ ماچماچی جذابم
شکرت بی نهایت سپاسگزارم
الهی که نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت و نعمت جاری بشه در زندگی استاد عزیز و مریم جان شایسته و همکارانتون و تک تک عضو خانواده صمیمی عباس منش و تمام انسان های جهان هستی
سلامممممممم استاد خوبم دستی از دستان خداااااااای بینظیرم
استاد شما بینظیری عشق رو میشه از تو نگاهتون دریافت کرد فرکانس محض بودن حرفاتووون تو تک تک لحظه ها با هر حرکت و کلامی رو میشه درک کرد
استاد میدوووونم لاااااایق شرکت در این دوره هستم و نشانه هاشم دریافت کردم
یادمه شبی ک فایل مقدمه دوره رو گذاشتید تو تلگرام منتظر جواب یکی از دوستام بودم و همزمان داشتم فایل ها رو گوش میکردم و دیدگاهم رو مینوشتم فک کنم
ک یهو تو تلگرام دیدم فایل مقدمه معرفی دوازده قدم اومده
راستش اول شکه شدم چوووون بی نهایت منتظر دوره قرآنی بودم چوووون تو هر زمینه ای پاشنه های آشیلم رو ردیااابی میکردم ب مباحثی ک در مورد قرآن و اسلام و…. گفته بودن میرسیدم
اما زود رفتم و گوووش دادم فایل روو و از اینکه دوره قرآنی رو شامل میشه خیلی خوسحااال شدم
بعدش تو دلم این خواسته ک قبلنم بود ایجاد شد با ی حس خاص تر ک خواستم شرکت در دوره ای بود ک قبل از اتمامش بتونم بااااشم و متعهدانه تر همراه شما و دوستان همفرکانسیم باااشم
یااادمه با همین خواسته خووابم گرفت و همزمان اون شب و ی شب دیگه هم خواب دیدم ک من و تمام دوستای همفرکانسی ام تو خوونه شما آمریکاا هستیم و از هموون روز فک کردم و حسم و قلبم ب من یقین داد ک من هم تو این دوره هستم
استاد من امشب ب صورت اتفاقی فهمیدم
اونم با اومدن این فایل تو تلگرام
چون فک میکردم تو تلگرام هم دوره شروعش اعلام میشه
نمیدونم درسته یااا نه اما من فعلا فقط یکم از پول دوره رو دارم البته تا اول فروردین پولی ک مال خودمه ک قبلنا نداشتمش اما ایجادش کردم دستم میاد ک قرار بود ی دوربین عکاسی بگیرم اما میخام برای اینکه از دوره و بچها عقب نمونم از دستی از دستان خدایم پول بگیرم تا پول خودم دستم میاد
چوووون ارزششو دارررررره
تصمیممم همینه امیدوارم بر اساس قااانون درست بوده باااشه
عااااااااشقتم استااااد
خوووونه من بینظیرررررررررر تر از خوووونه شماست استاد
امااااا حتماااااا تو همین خووونه یا اوون آپارتمانیه یااا ویلایه حتمااااااا حتمااااااا میبینمتوووون و با اشک شوووق بااااااا کلی انرژی از تمااااااااام نتیجهام براتون میگم بررررای شمااااا و تمااااام دوستااااان
چقد بینظیر میشه همه دوستاااان بااااشن و هر کدووووم برررررای مدت خااااصی فرررصت بیان نتایجشون رو داشته باااااشن
وووووای خددددای من بینظیرررررر میشه رودرو چشم در چشم
سلام به همگی سلام به استاد خوبم که با صحبت هاش وعمل وباور ما زندگیم هر لحظه در تغییره
با گوش دادن همین فایل زیبا وعاللییئی دوباره خداروشکر کردم که دوباره بهم نشونه داد
من مدام با سپاسگزاری از خداوند درخواست میکردم میگفتم خداجونم خودت پول قدم اول رو رسوندی پول بقیه شم برسون الان با این خدا بهم گفت تو با تمام تلاش ت فقط کار کن باوراتو بساز من هواتووووو دارم
البته من شب قدم اول رو همون روز به لطف خدا خریدم فقط باید متعهد باشیم
منو همسرم اول از فایلهای رایگان استفاده کردیم تغییر کردیم مخصوصا مهاجرت کردنمون و فایل سه برابر شدن درامد که جواب داد دوباره همون سه برابر رو برای سه برابر کردن مجدد استفاده کردیم
بعد کم کم محصول خریدیم این سومین محصوله به لطف خدا البته به جز کتابها
میخوام بگم تکامل باید طی بشه
الان شاکر خدا هستم که قدرت پرداخت هزینه باورهامو میرسونه به سادگی
من برا این باورم هیچی اتفاقی نیس حالا دارم یاد میگیرم با کمک استاد زندگیمو خلق کنم که روزق دنبال من باشه
باورهای مخرب رو هر روز پیدا میکنیم روشون کار میکنیم
تکامل ما از اروم یکم بیشتره چون با همسرم همراه هستیم ورودی مون خیلی ایزوله شده حتی توی صحبت اگه جمله ای اشتباه گفته باشه سریع تصحیح میکنیم تا نهادینه بشه
امروز بیدارشدم هنوز رو تخت بودم تا اومدم تو سایت دیدم وای جلسه دوم اومده اخ جون فایل رایگان اومده اونم اخ جون
در همون حالت زدم رو دانلود براشون شکرگذاری کردم
حااالم عالیه دوره ۱۲قدم عااالیه امروز تا همین الان که دارم کامنت میذارم دوتا خبر خوب بهم رسیددده شک ندارم تاثیر وبرکت دوره س
نم نم بارونه که داره عشق رو میباره و فراوانی رو یادآوری میکنه هر لحظه .
خداروشکر میکنم چون رفته رفته داره حسم خوب و بهتر و عالی و اینا میشه .
تک تک چیزایی که لحظه به لحظه دارم درک میکنم بخاطر خواسته ی عمیقیه که از خدا داشتم که هدایتم کنه .
داشتم تمرین فانوس دریایی رو انجام میدادم ، تمرینی که جسته گریخته انجام میشد و گاهی پشت سر هم برای مدت کوتاهی که نتایجی به همون اندازه هم حاصل شده و گاهی هم دو در میون .
امشب که انجامش دادم تازه درک کردم که هدف از انجام این تمرینها چیه . مدتهای قبل هم که تمرین رو انجام میدادم عمیقا با احساس خوب انجام میشد و قطعا احساس بهتری هم دریافت میکردم ، اما اینبار با احساس متوسط (که البته چون احساس خیلی خوبی داشتم مدت زیادی وقتی یکم انرژیم فروکش میکنه میاد به سطح متوسط که خداروشکر کنترلم نسبت به قبل بهتر شده ) تمرین رو انجام دادم و به حال خوب رسیدم و تونستم کارایی تمرینو بیشتر متوجه بشم . من تا امروز انجام تمرین ها رو مثل تکلیف دوران دبستان و راهنمایی میدیدم که تقریبا میتونم بگم وقتایی که حسم خوب بود انجام میدادم و اوقاتی که حس خوبی نداشتم ولش میکردم ، هدفم از انجام تمرین رفع تکلیف بود . و با این دیدگاه هم اصرار داشتم وارد دوره ای بشم که پایه و اساسش انجام تمرینه ، تمریناتی که به خودم کمک کنه . ولی الان قشنگ میشه متوجه شد دلیل پیشرفت کم من چی بوده . تا قبل از این لحظه تعهد برای من گفتن یسری جملات بوده یا نوشتنشون ، چیزی که سال 95 انجام دادم و علیرغم عدم آگاهی با این حال باورهایی داشتم که پیشرفتهایی رو داشته باشم ولی اون چیزی که من میخواستم نبود . با گذشت زمان و پیگیری فایل ها و تفکر و قبول بی چون و چرای حرف استاد گفتم الان دیگه تعهد میدم ، فکر کردم دیگه فهمیدم تعهد چیه بازم نوشتم و کمی کار کردم روی باورهام و باز هم به همون اندازه نتیجه حاصل شد و دوباره منو فرار و گریز از تکلیف . دقیقا شبیه تکلیفای دوره ی دبستان .
من دقیقا هیچی نفهمیدم از قانون ، من فقط گوش کردم ، فقط شنیدم . من نه متوجه شدم که تعهد چیه ، نه متوجه شدم تغییر باور چجوریه . من هنوز منتظر یچیزی از بیرونم برای تغییر . من هنوز درک نکردم درونم باید تغییر کنه . من هنوز فکر میکنم اگه فلان دوره رو داشته باشم همه چی تغییر میکنه . من هنوز فکر میکنم اگه فایل جدید نباشه عقب میمونم . من هنوز متوجه نشدم که اگه حتی فقط یدونه از فایل های رایگان رو هم تمام و کمال روش کار میکردم و کاملا درکش میکردم الان انقد نتیجه داشتم که نمیتونستم بنویسم . حقیقت همینه دیگه ، من هنوز منتظر یه چیز بیرونیم .
گفتن این حرفا اولش برام سخت بود ولی اینکه تونستم بفهمم که نفهمیدم ینی تازه وارد مدارش قراره بشم .
من اون رهروی هستم که گه تند و گهی خسته رفتم .
اما بهرحال از اینجا به بعد دیگه باید شروع شه تازه رسیدم اول خط و خداروشکر که تونستم اولشو پیدا کنم چون دیگه تنها کار رفتن تا آخرشه و بس .
از الان به بعد آهسته و پیوسته رفتن رو یاد میگیرم . از اینجا به بعد تعهد رو یاد میگیرم . از اینجا به بعد تغییر درون رو یاد میگیرم .
از اینجا به بعد یاد میگیرم تمرینارو با حس تکالیف دبستان انجام ندم ، بلکه با حس امضای سند خواسته هام انجام بدم .
کامنت دوستی رو خوندم که نوشته بودن چرا خودمو بند این سایت کردم و اینکه خداست که هدایت رو میده ، کامنتی بود که اول درونا رفتم به سمت جبهه گیری و بعد یادم افتاد خود استاد گفتن که بی نهایت راه برای هدایت شدن هست و همه آزادن به سمت خواسته هاشون حرکت کنن و هدایت خدارو دریافت میکنن . من حتی این حرف استاد که از هیچ کس برا خودتون بت نسازید رو متوجه نبودم و کامنت دوست عزیزمون خیلی بهم کمک کرد که بتی که از استاد ساختم رو بشکنم . اما الان بیشتر از قبل استاد رو دوست دارم . الان بیشتر از قبل قبولشون دارم . اطمینان کردن به دستی از دستان خدا خیلی راحت تر و قشنگ تره تا اطمینان فقط به یک استاد . از این به بعد تکیم به خدای استاده که از طریق استاد یا هر دست دیگش که بستگی به مدار خودم داره منو هدایت میکنه .
استاد الان بیشتر از خودتون عاشق خداتون شدم . ممنونم که منو به این مرحله از درک رسوندین .
استاد الان متوجه میشم که چرا تعریفا زیاد خوشحالتون نمیکنه ، حق دارین شما به چیزی بالاتر از همه ی اینا رسیدین ، توجه خدا خیلی قشنگتر از توجه بنده ی خداست .
استاد عزیزم امیدوارم روز به روز بالاتر و بالاتر و بالاتر برین تا مسیر رو برای ما هموارتر کنین .
دوست عزیزم مریم محمدی نازنین کامنتت خیلی به دلم نشست یقیین دارم خدا هدایتم کرد تا کامنتت رو بخونم چقدر زیبا نوشتی که از استاد بت نسازیم، دقیقا کاری که فکر میکنم خیلیامون میکنیم. از الگوهای مذهبی گرفته تا رهبران ، از ادما واسه خودمون بت میسازیم و به جای اینکه به حرفهاشون عمل کنیم به جای اینکه پا جا پای استاد بزاریم استادو میپرستیم، منم دقیقا به همین نتیجه رسیدم که باید بیشتر از قبل عملگرا باشم. منتظر معجزه نباشم که با تهیه محصولات رخ بده بلکه به منبع تمام اعجازها که در درون خودمه وصل بشم، عاشق تهیه کردن دوره ی جدیدم و با تمام وجود میخوام در اون شرکت کنم ولی به خواسته ام اصلا نچسبیدم، سپردمش به خدا که اگه تو مدارش بودم خودش برام تهیه کنه اگه هم نبودم باید تلاش کنم که بیشتر با خواسته هام هم مدار بشم. این راهیه که به درستیش ایمان دارم پس باید بیشتر بهش عمل کنم، باید بیشتر تلاش کنم که ذهنم رو کنترل کنم باید بیشتر تلاش کنم که طبق قانون عمل کنم، قبلا میترسیدم از قافله عقب بمونم کلی نگران میشدم و دست و پا میزدم تا از قافله جا نمونم اما الان دیگه میدونم قافله و کاروان درون خودمه. میدونم که رهبر اصلی من خداست و استاد عزیزم دستی ارزشمند و قدرتمند از جانب خدا که با آموزه های ناب و ارزشمندش هربار قانون رو ساده تر و با شیوه ی بهتری ارائه میده اما منم باید تلاش کنم که فقط و فقط عملگرا باشم، دوست عزیز ممنون از اینکه با کامنتت تمام اینا رو بازهم به من یادآوری کردی. خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.همواره و در همه حال ما رو به راه راست هدایت کن و لحظه ای به حال خود وامگذار، در همه حال هدایتمون کن تا بتونیم این اسب چموش و ناارام دهن رو رامش کنیم و افسارش رو در دست خودمون قرار بدیم تا بتونیم به کمک این اسب رام شده و قدرت خلق کنندگیمون زندگی رو اونطور که میخوایم خلقش کنیم.
خوشحالم که کامنتمو خوندی و مفید واقع شده . و ممنونم که این سیر انرژی رو راه انداختی . باید بگم این کامنت شما هم در وقت مناسب اومد و خوندش لازم بود متشکرم .
دقیقا تنها کار ما وصل شدن به اصله چیزی که استاد توی همه ی فایل هاشون تاکید دارن و من فقط میشنیدم .
منم خیلی دوس دارم توی دوره باشم و دقیقا منم رها کردم و نچسبیدم بهش
مطمئنا در موقع مناسبش خواهم داشتش .
از ته دلم دوس دارم موفقیتتون رو ببینم
آرزوی پیشرفت و رفتن به مدار بالاتر رو برای هممون دارم
کامنتتون خیلی قشنگ و تاثیرگزار بود خیلییی? مخصوصا اونجا که نوشتید چرا استاد تعریفای بقیه زیاد خوشحالش نمیکنه…. چون توجه خدا خیلی قشنگتر از توجه بنده خداست
ای خدا? این چند روزه خیلی درگیر یه مساله درونی بودم و جوابمو بهم دادی مطمئنم از زبان این دوستمون باهام حرف زدی
اره وقتی ادم توجه تو رو میبینه ( میبینه تو چقدر راحت کارای ادمو انجام میدی چقدر راحت و سخاوتمندانه پاداش میدی ،میبینه…..) یعنی آهای بنده من! من بهت توجه دارمااااا من هواتو دارما….. بنده من خوب داری از قانونم استفاده میکنی ایول داریا….. اخه این بهتره یا توجه بنده اش…..
خدایا ممنونم ازت??? دوست عزیز از سما هم ممنونم که دستی از دستان خداوند شدی واسه دادن نشانه ام???
سلام زیباترین کلمه ایست که میگویم زیرا سلام برای شروع میآید.زیرا بعداز هر سلامی اتفاق ویا رویداد مثبتی انتظار میکشد .هیچ کسی برای یک اتفاق منفی سلام نمیگوید.
سلام میگویم به همه عزیزان فارسی زبانی که در ابتدای این راه هستند همانند من.
ومیخاهم از همه خانواده عزیزم بخاهم که با همه وجود وباورشان حتما سرگذشت من را بخوانند.زیرا من با یک اتفاق ساده با خانواده وخود اقای عباس منش اشنا شدم.ودر عرض این10 ماه به تمامی باورهای مکتب عباس منش بدون خرید محصولات وتنها با استفاده از فایل های رایگان ایمان اوردم.
زیرا من با اختیار خود باورهایی که همان قوانین واگاهیهایی که جزو جبر الاهیست. را اول باور کردم.بعد فهمیدم ودر اخر اجرا کردم.واز همان ابتدا شاهد معجزات اجرای قانون بودم.
بله عزیزانم از همان ابتدای کار معجزات عجیبی در زندگی م به وقوع پیوست.بگذارید برایتان عین وقایع را بگویم.
من 40 سال سن دارم واز 17دسالگی تا الان در بازار وبیزینس هستم.البته شغلهای زیادی عوض نکردم وکلا 4 شغل داشتم.از سن 20 سالگی وارد کار سنگ ساختمان شدم وتجارت خودم را به صورت دلالی وبدون سرمایه شروع کردم از کارخانه های سنگ نمونه میگرفتم وبه ساختمانهایی که از قبل یک بار به دیدنشان رفته بودم نشان میدادم واز هر 10 ساختمان یک مشتری بعداز مدتی 2 مشتری وبعد از 8 ماه به 5 مشتری میفروختم.ودرامد خوبی پیدا کرده بودم.من در سال 83 به درامد 2 میلیون در ماه رسیدم.واعتبار بالایی پیدا کردم.تا اینکه یک کلاه بردار حرفه ای سر راهم سبز شد وبعد 5 ماه کار کردن واعتبار پیدا کردن 150 میلیون سفارش داد که 50 میلیون نقدی و100 تومن چکهای مختلف قرار شد بده.من که تا اون لحظه همچون مساله و تجربه ای نداشتم معامله رو انجام دادم.واین اولین ورشکستگیم بود .وخود خداوند شاهده که من با چه مشکلات بزرگی .چه چالشهایی .مواجه شدم.چون عین این پولو بدهکار بودم.از اون زمان من 3 سال تلاش کردم برای صاف کردن بدهی هام.وبا توکل به اون همه رو برگردوندم.بعداز اولین ورشکستگی 2 بار دیگه اتفاقهای مشابهی افتاد ومن یه 50 میلیون دیگه واخرینش در سال 95 بود یعنی من تبدیل شده بودم به شخصی که میدوید برای پرداخت بدهی دادن.والان میفهمم که این تبدیل به یک باور شده بود در من یعنی شکست خوردن وبا تلاش وتعهد وپشتکار از اون شکست بیرون امدن.ونهایتا در سال 96 از کاری که متنفر بودم استقبال کردم.یعنی کارمندی.که البته این با اصرار خانواده ومخصوصا همسرم مجبور به این کار شدم.چون من زبانم کوتاه بود وراه دیگه ای نبود.یک سال از کارمند شدنم میگذشت ومن روز به روز افسرده تر میشدم.چون زندگی یکنواخت کارمندی برای منی که عاشق خلق کردن بودم قابل تحمل نبود.تا اینکه با سایت عباسمنش اشنا شدم وبا ویس رویاهایت را باور کن شروع کردم.وبعد ویس بعدی وبعدی وبعدی.با هر ویس انگار دری برای من باز میشد انگار که یک چراغ جادوی علاالدین برایم به وجود امده بود.بعداز ویسها شروع به خاندن کتاب کردم .انگار یه دنیای جدید به وجود امده بود ومن شروع کردم باورهای جدید ساختن واولیش این بود که (من سبکبال در لوای قانون قرار میگیرم)روزی 400 بار
من خالق زندگی خویشم400 بار.(مرا درراه درست قرار ده)400 بار.
این سه عبارت ضمضمه من بود وبعداز 2 ماه اولین اتفاق افتاد:من اخراج شدم وبه بیمه بیکاری معرفی شدم.
این اولین دستاورد بود.
ولی باوری که داشتم ته دلم این بود که تا بیمه بیکاری میگیرم پشتم به دیوار نیست.روزنه واب باریکه باز است.خیلی مسخره بود ولی همه دنبال بیمه بیکاری گرفتن بودن ومن از اون بدم میومد .دنبال ایده هام بودم چون من یک نوع متریال خیلی زیبا برای دکوراسیون داخلی به وجود اورده بودم که 2سال روی اون کار کردم.یه وام 5 میلیونی 2 سال پیش گرفته بودم وانقدر ازمون وخطا کردم که به محصولی که میخاستم رسیدم وکل اون 5 میلیونو صرف تحقیق کرده بودم.وحتی اون محصولو به اسم خودم ثبت کردم.الان میخاستم به تولید برسونم ولی با کدوم سرمایه؟؟حتی 1میلیون هم نداشتم.ولی من شبانه روز ویسهای رایگان استاد با هنسفیری توی گوشم بود .روزی 2 ساعت کتاب میخاندم.وقانونو با همه وجود باور داشتم.خودمو سبکبال در دریای قانون رها کرده بودم.برای وام مشکلی نداشتم ولی به خاطر شکستها وبدهی ها کسی رو برای ضامن نداشتم.ولی پس چرا حالم خوب بود ؟؟چرا شاد بودم؟؟چرا عبارات تاکیدیم رو با خنده روی لب واشک روی چشم میگفتم.تصمیم گرفتم اقدامم رو شروع کنم.که یه اتفاق افتاد ؟چون روی تپسی کار میکردم مامور بیمه توی تحقیق اینو فهمید وبیمه بیکاریم قطع شد.باورنمیکنید وقتی مامور بیمه اینو بهم گفت من خنده ام گرفت.ماموره فکر کرد از ناراحتی زده به سرم.وبهم گفت خدا بزرگه مت بازرست نبودم وکس دیگه ای بوده که خیلی ادم عوضیه.بهش گفتم نباید به کسی که کارشو درست انجام داده بگی عوضی.من تکیه بر یه قدرت عظیم دارم.کارمنده تامین اجتماعی گفت.راستی یه سوال دارم ما توی اداره قبلا یه همکار داشتیم که هم فامیل شما بود.میشناسی؟گفتم بله ایشون پدرم هستن.
گفت تو پسر حاجی فولادی هستی؟اون که با رییس اداره خیلی رفیقه؟رییس الان کارمندش بوده .بگو پدرت بیاد راحت کارو حل کنه؟؟گفتم کار من از جای دیگه حل میشه.وخندیدم ورفتم.ولی توی دلم گفتم حالا دیگه حامد هیچ عددی نداری.فقط به هیچ کس نباید بگی.ولی پس چکار کنم؟؟چند روز گذشت ومن نمیدونستم از کجا امرار معاش کنم.تپسی رو هم میرفتم ولی ته اون چیز زیادی نمیموند.ولی حالم خوب بود.خنده رو لبام بود توی خونه همسرم میگفت حامد چی شده خیلی وقته انقدر شارژ ندیدیمت؟ومن جوابم لبخنو بود.وعبارت تاکیدی.ایمان داشتم روزهای خوب میرسه.تا اینکه موبایلم زنگ خورد.رسول دوستم بود.گفت حامد یه مقدار از اشغال سنگات که اوردی تو کارخونه من به علاوه 30 متر سنگ خوبا که از انبارت مونده بود و6 ساله کسی نمیخره مشتری اومده و4 میلیون میخاد؟بدم بهش؟خندم گرفته بود گفتم اینا رو هم 1 میلیونم نمیارزه 4تومن میخاد؟یارو کلاه برداره ومیخاد چک پاس نکنه.
گفت دیوونه میگه کارت میکشم.انگار سر سنگاییه که 8 سال پیش کار کرده وکل اصفهانو گشته ودیگه نیست ازش.گفتم خوب 30 متر دیگه هم یه جای دیگه دارم.واون شخص 7 میلیون نقد برا سنگی پرداخت کرد که 2 تومنم نمیارزید.اون شب فقط رانندگی کردم واشک میریختمو میگفتم اخه تو چه قدرتی داری؟؟تو چقدر زیبایی؟.تو کی هستی ؟ای قدر قدرت عالم.توکه هستی ای تنها عاشقو معشوق حقیقی.یاربم بیشتر از این که از پولی که الان بهم رسوندی مجنونم کردی؟؟از اینکه قانون تو را دارم میفهمم خوشحالم.ای زیباترین زیباروی عالم.واشک واشکو اشک؟؟از فردا افتادم دنبال مکانی برای کارگاه البته 7تومن گذاشتم برای امرار معاش وهیچ حسابی روش باز نکردم.الان 3 ماه از قطع بیمه ام گذشته بود ومن با معجزه بدون داشتن درامد.بدون قرض کردن ماهی 1میلیون ودویست به حساب همسرم میریختم چون من اونو مسئول خرج کردن کرده بودم چون بسیار درست خرج میکرد برعکس من که حتی 30 میلیونم بدن یه شبه خرجش میکنم واین نعمت بزرگی بود که خداوند به من عطا فرموده همسری که در تمام لحظات سخت زندگی با من همراه بوده است.
واز طرف دیگه قطع شدن بیمه بیکاری رو من به خانواده نگفتم چون نمیخاستم دوباره توی استرس قرارشون بدم.وقتی بیمه قطع شد من رشد رو درون خودم حس کردم ردپای توحیدو حس کردم من همیشه با امید وتوکل از چالشهای زندگیم خارج شدم.هیچ وقت یادم نمیره زمانی که تهران انبار سنگ داشتم وبازار بسیار خراب بود به صورتی که من 7ماه حتی یک فاکتور هم نزده بودم.دخترم بیتای عزیزم بیمار شد.تبش از 40 پایین نمیومد.ما اون موقع رودهن زندگی میکردیم وحتی 1000 تومن هم نداشتم که بیتا رو ببرم دکتر دخترمو بغل کردم وبه همسرم گفتم پاشو بریم گفت پول نداریم گفتم من قویترشو دارم.نشستیم توی ماشین واز رود هن تا تهران چند مسافر زدم وبیتا رو بردم دکتر.*
اینجا بودم که بیمه قطع شد .من هر روز تپسی میرفتم وبا برنامه ریری روزی 2 ساعت اقدام میکردم برای استارت کارگاهی که میخاستم بزنم .همسرم میگفت اخه تو میگی توی کف حالت 30 میلیون برای تجهیز کارگاه میخای.از کجا میاری ؟خاهش میکنم یه جایی برو سر کار.ومن با لبخند میگفتم روزشمار استارت کارگاه 1 ماه دیگه است.
توی اینیستا روز شمارو استوری کردم وبه همه اعلام کردم وه 30 روز دیگه استارت مجتمع دکوراسیون اساطیر میخوره.
من حتی پول رهن یه کارگاه کوچکو هم نداشتم ولی با ایمان مطمعن بودم سر تاریخ انجامش میدم.10 روز پیش یکی از دوستام گفت حامد من یه وام 30 میلیونی با بهره پایین امتیازشو کسب کردم و10 تومنشو احتیاج دارم.تو هنوز جواز کسب داری؟؟گفتم اره چطور؟؟ِگفت من گیر یک ضامن هستم وجواز کسب تو بیا ضامن شو وجوازتم بزار من 10تومن برمیدارم تو 20 تومن بقیه شو تازه این وام 4درصده وماهی 400 تومن قسط تومیشه.وای وای وای مگه میشه یا ربم؟ مگه میشه ؟تو چقدر بزرگی؟؟اصلا تو چی هستی؟تو کی هستی؟دوباره اشک واشکو اشک.دوستانم خانواده عزیزم باورتون میشه در عرض3 روز وام کارهاش انجام شد وداخل حسابم شد؟توحید توحید توحید.به خداوندیه خدا من فقط با توحید خالص جلو اومدم.هنوز 10 تومن کم داشتم.بچه ها به عزیزانم قسم کلمه به کلمه عین خود ماجرا رو دارم میگم.برای عزیزانی که هنوز به مکتب استاد ایمان ندارند.مکتب استاد مکتب توحید صرفه ولاغیر.وحالا ببینید اخرین معجزه سال 97 منو.
معجزه ای که غیراز همین کلمه اسم دیگه ای نداره.
پدرم خیلی اتفاقی فهمید بیمه من قطع شده.زنگ زد به من وهرچی میتونست بارم کرد که چرا به اون نگفتم؟گفتم پدرم کاریه که شده والان هم 8 ماه ازش گذشته وکاری نمیشه دیگه کرد.بهم گفت صبح بیا باهم بریم بیمه.منم چون نمیخاستم دلش بشکنه رفتم.وتوی بیمه هم گفتن اصلا نمیشه کاری کرد.ماهم بی نتیجه برگشتیم.2روز بعد موبایلم زنگ خورد وشخصی خودشو معرفی کرد وگفت من بازرسی هستم که تو رو گزارشتو رد کردم.الان پسرم بیکار شده وتپسی میره ازت معذرت میخام ولی تازه فهمیدم تپسی شغل ثابتی نیست منو حلال کن من دارم بازنشسته میشم.ومیخام برای اینکه حلالم کنی یه اصلاحیه رو گزارش قبلم بذارم.دوباره اشک دوباره معجزه چون 8 ماه حقوقمو یکجا در عرض2 روز درست شد دقیقا 9میلیون وششصد هزار عزیزانم من با صفر به 30 میلیون سرمایه ام رسیدم والان توی کارگاهی که یک روزه اجاره کردم دارم مینویسم.من راه رو فهمیدم وایمان اوردم.با همه وجود امیدوارم سرگذشتم راه توحید رو برای حتی یک نفر هم شده اثبات کنه.الان حتی پول 12 قدم رو هم دارم که بخرم.وبهتون ثابت میشه سال 98 چه سال پربرکتیه.
سلام دوباره به همه عزیزانم در خانواده توحید.ممنونم دوستان بابت نظرات بسیار زیباتون.میدونید بچه ها به نظر من بزرگترین کاری که استاد انجام داده تزریق یک ادرنالین بسیار قدرتمند در خانواده به نام توحیده.این ادرنالین باعث شده یک جو عرفانی در یک خانواده مجازی به وجود بیادوهمین جو داره این سایتو تبدیل به یک قدرت بلامنازع در علم موفقیت میکنه.من مطمئن هستم اگر زبان ما انگلیسی بود چندین برابر الان از همه کشورها وارد سایت میشدن.بچه ها اتفاقاتی که ماجراشو گفتم مال همین الانه ومن میخام روز به روز روندمو با بچه ها شیر کنم.چون اینطوری برای خودم مسئولیت به وجود میارم.یه معجزه دیگه ای که همین دیروز به وجود امد در مورد مکان کارگاهمه.من با همه وجودم باور داشتم که یک مکان عالی برای کارگاهم میگیرم.وقبل از گرفتن وام وتزریق شدن پول از طرف اوس کریم.تمام بنگاههای منطقه ای که مدنظرم بود رو گشتم ونهایتا یک جای خوب پیدا کردم که البته اجاره ورهنش از چیزی که برنامه ریزی کردم خیلی بیشتر بود ولی پریروز با بنگاه تماس گرفتم وگفتم من اونجا رو میخام وبرای فردا قرار قولنامه رو بذار که گفت متاسفانه صاحب ملک پس فردا میتونه بیاد.وقرارمون افتاد برای امروز.دیروز با اینکه اجاره انجا خیلی بالا بود ولی با مدد اوس کریم وسبکبالی خودم حال خوبی داشتم.که یه تماس از طرف یکی از دوستان قدیمیم گرفته شد که خیلی وقت بود خبری ازش نداشتم.توی حرفام وقتی فهمید میخام کارگاه بزنم گفت خوب ادم دیوانه ما کارخانه مونو تعطیل کردیم وگذاشتیم برای فروش بیا برو تو یکی از سوله ها کاگاهتو بزن ویه مغازه کوچکم دم در اصلی داریم اونو نمایشگاه کن .من گفتم حسین جان اونجا برای من عالیه ولی میدونم کرایه اش بالاست ومن الان توان پرداخت ندارم.که گفت اخه مگه من لنگ کرایه گرفتن از تو هستم من میخام هم تو ورایه وپول پیش ندی وهم یکی توی کارخونه باشه که فکر نکنن خالیه وبیان همه چیزو بدزدن.تازه میتونی از دفتر اداری هم استفاده کنی.وای وای وای بچه ها من فقط گفتم ببخشید والان میام دویدم سمت دستشویی ودرو قفل کردم وترکیدم باز هم گریه گریه وگریه.خداوندا یاربم تو با من چه کردی اخه مگه مبشه همچین مکان لاکچری وعالی برای من درست بشه ؟؟مکانی که ده بذابر بهتر از جاییه که میخاستم بگیرم وخدا تومن کرایه بدم؟؟اونم مجانی پیدا بشه خداوندا تو داری با من چه میکنی.؟خدایا توی این 3ماهه به اندازه کل زندگیم معحزه دیدم از تو.یاربم ممنونم اقای من ممنونم وقسم میخورم تا جان در بدن دارمدر راه هدف والا بجنگم تا خود را به بالاترین نعمت تو برسانم.یاربم تمام هدف من رسیدن به بالاترین نعنت توست. یعنی همان قرب الاهی
سلام دوست گرامی ..خدای من اینجا چ خبره …خدایا مرسی منووو ب خوندن این کامنت سراسر معجزه هدایت کردی ..دوست گرامی هر خطتتوونو با اشک خوندم ولذت بردم وففط گفتمممم خدایا شکرتتتتت پس میشه پس جواب میدع …نمیدونم کامنتتووون یه جور دیگه خدایی بود و تووو خط خط واتفاقاتش فقط خدارو دیدم ..خدایا توو هستی فقط باید بلد باشیممم چ جوری ازت بخوایم ..دوست گرامی با تمام وجودم از موفقیتتون خوشال شدم واز همین لحظه برای خلق خواسته هام صد چندان انگیزع گرفتم …مرسی سپاسگزارم ک تجربه فوقالعادتونو ب اشتراک گذاشتین ..واقعا تکان دهنده بود برام ..متشکرم …
اولش کلی گریه کردم ولی به خودم اومدم و گفتم نرگس تو قراره با اینهمه آگاهی یه تفاوتی با دیگران داشته باشی
این تضاد اومده تا تو رو رشد بده
مطمئن باش این اتفاق حاصل باورهای گذشته خودت بوده پس پذیرفتمممم و توبه کردم به درگاه خدا و سپاسگزاری کردم برای دیگر نعماتم و تصمیم گرفتم بیشتر و بیشتر بخونم تا آگاهی هام بالا بره و ازین تضاد بهترین نتیجه رو به نفع خودت رقم بزنی
خدایا شکرت برای هدایتم به این سایت
خدایا شکرت که تونستم خودمو کنترل کنم
خدایا شکرت برای این استاد بی نظیرررررر
واقعا هم استاد نیازی به تعریف نیست از دوره های شما واقعا رایگانن در برابر محتوای ارزشمندش
واقعیت اینه که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه میکنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.
استاد کاملا قبول دارم من در چند ماه اول که اومده بودم تو سایتتون عین یه فیلم فقط نگاه می کردم و البته نتایجمم همونقدر بود اما وقتی متعهد شدم کن فیکون شدممممممم
استاد وقتی قوانین رو فهمیدن شروع کردن به خلق زندگیشون طوری که دوست داشتن
استاد چقدر شما در بندرعباس با ایمان بودید
ازون جهت میگم که اونموقع تازه با قوانین آشنا شده بودین ولی چقدر خوب عمل می کردید آخه
اینه که هر چه بیشتر عمل کردید بیشتر نتیجه گرفتید و امروز در بهترین نقطه جهان زندگی میکنید اینها برای اینه که شما قوانین را در عمل اجرا کردین
بر ترس هاتون غلبه کردین
ایمان به خدا را در وجودتون نهادینه کردین .
موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمیتوانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجهاتان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.
ما میتونیم با کمک آموزه های استاد باورهای بنیادینمون را تغییر دهیم و با این تغییرات زندگی مون رو به صورت کاملاً طبیعی متحول کنیم
شادی، ثروت، خوشبختی، سعادت و سلامتی همه این ها می توانند به راحتی وارد زندگی افرادی شوند که می توانند افکارشان را کنترل کنند.
اره واقعا یه تفاوتی هست بین استاد و باقی اساتید موفقیت (نه تبلیغی میکنند و نه هیچی ولی اینهمه آدم مشتاق تهیه محصولات ایشانن)
واقعا این خصلت توحیدی بودن استاد نظیرررررر نداره
به خدا ندیدم همچین آدمی
اینقدر توحیدی
اینقدر با ایمان
اینقدر خالص
مث شرکت تسلا موتورز
چقدر ایلان ماسک رو دوست دارم و تحسینش میکنم این حجم از اعتماد به نفس و توحیدی بودن رو
اینا تفاوت هاست تو باورها که نتایج متفاوت رو ایجاد میکنه
استاد پکیج موفقیت رو میخواسته نه پول تنها رو
استاد نتایج شما میگه که مرد عملی
واقعا شما عمل کننده به یک سری قوانینی
چقد قشنگ بود این جمله
دوره های من برای همه نیست
لامبورگینی برا همه نیست
بنز اس کلاس برا همه نیست
شرایط شما قراره تغییر کنه چطور؟ با تغییر باورهامون
من استاد مث روزای اول شمام تو بندرعباس که در حال گریه کردنم از نتایج کوچکم
و به خودم قول دادم و متعهد شدم که روی خودم بیشتر و بیشتر کار کنم
و هیچوقت به زندگی قبل عباسمنشم برنگردممم
من الان تو قدم دهمم و با صدای رسا اعلام میکنم که بی نظیرترین آگاهی های زندگیم رو دریافت کردم در این ده قدم
البته که من به اندازه ظرفم نتیجه گرفتم
استاد شما خودتون ورودی ها رو انتخاب کردین
و شما برگی توی باد نبودید
برای همینه که خدا داره مدام هدایتش میکنه و این نتایج هیولا رو میگیره
فرکانس از عمل به آگاهی ها میاد
وقتی شما روی خودت کار میکنی و در مدار بالا قرار میگیری آدمایی که تو اون فرکانسن میان سمتت مثال مغازه ها( چرا بعضی مغازه ها سوزن انداز نداره؟ ولی مغازه کناریه مگس می پرونه) الرزق رزقان دو نوع رزق داریم که یکیش اینه که تو بدوی دنبال رزق و یکیش اینه که رزقه که دنبال تو بیاد خدایا عجب جمله ای بود دیوانه شدم 😭😭😭خدایا شکرت
و استاد شما همیشه رزق اومده دنبالت اونم چجورررررر
نعمت همیشه میاد تو زندگیتون وقتی که قانون تکامل رو طی کنی آروم آروم رشد میکنی تا کی؟ تا وقتی که ادامه بدی و ترک نکنی این مسیر رو
بدن ما چطور انرژی میگیره ؟ با غذا خوردن و این غذا مث سوخته همیشه نیاز بدنه
پس ذهنم همینجوره همیشه باید روش کار کرد
نتایج به اندازه ای که روی خودت کار میکنی وارد زندگیت میشه
در مسابل مالی باورهای مخرب چون بیشتره دیرتر نتیجه میگیریم
وقتی باورا درست ساخته بشه اینقد زود تغییر نمیکنه با کوچکترین خبر منفی اگه خیلی زود انفاقات بد از مسیر دورت میکنه ینی اینکه هنوز باورهای درست خوب ساخته نشده
آخ استاد این موسیقی دیوووونه م کرد دیگه
با عکسای داخل و بیرون خونتون
عاااااااشق این خونتونم
٨ تا اتاق آخه چقدر رویایی
چقد عاشق این خونتونم با اینهمه نعمت و فراوانی و ثروت
موتورارو چقد هیولان
آشپزخونه و تجهیزاتش که دیگه تیر خلاص رو زد بهم چقد پرفکت و درجه یک آخه
خدایا شکرت برای داشتن این الگو که این باورهای ثروت رو در ذهنم قویتر کرده
خدایا شکرررررت خدا جوووووونم ممنونتم
خداوند بی نقص و سریع الاجابه به شرطی که ایمان داشته باشیم
نشانه ایمان چیه ؟ از عملکرد میشه فهمید
کسی که با ایمان مهاجرت میکنه حتما نتیجه میگیره
ایمان باعث حرکتشون شده
قران کتاب آسونیه برا فهمیدن
باورهای شما درون شماست
نعمت و ثروت خداوند همیشه هست فقط برای کسانی که روی خودشون کار میکنند نه برای همه
استاد چون خودشون این قوانین رو شناختند و درک کردند و عمل کردند تاثیرگذارترند تا نسبت به بقیه همکارانشون
خدایا شکرت که منم جزو کسانی بودم که وارد دوازده قدم شدم و همچنان دارم ادامه میدم
خدایا تو این فرصت رو به من دادی که زندگیم رو اونطوری که دوست دارم خلق کنم سرشار از سلامتی و ثروت و نعمت
انشالله
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای هدایتم به این آگاهی ها
بقرآن بقرآن بقرآن عمل به همیییییین یک ساعت حرف هایی که استاد گفت برابر با کسب صدها نتیجه ست … چقدر من ایده گرفتم چقدر باور هام تغییر کرد با تمام این یک ساعت … چه پاسخ هایی که دریافت کردم …..بارها گفتم که این فایل ها به هییییییییییچ عنوان ، رایگان نیستند …. فایلهای دانلودی ، گنجینه ای نفیس است برای خانه تکانی قلبها و سلامت تَن ها و بهبود ذهن های افسرده و منبع ایجاد رزق و نعمت الهی و جذب عشاق و تشنگانی که همدیگر را در پیچ ها جا گذاشته و گم کرده اند …..
یاد خودم افتادم ، یک سال و نیم پیش حدود ساعت سه شب ، دربدر دنبال راهی برای نمردن ، دربدر دنبال خدایی که من را ببیند و صدایم را بشنود ، دربدر بخدا ، بقرآن دربدر بودم …. سقفی بود بالای سرم ، همسری مهربان و فرزندانی سالم و شغلی مستقل که از من یک کارآفرین ساخته بود ….اما من دربدر بودم ، پول نداشتم ، آرامش نداشتم ، نگران و مضطرب ، پریشان و خسته و ترسو بودم ….دربدر خدایی که چهره اش را از یاد برده بودم و در کودکی جایش گذاشته بودم …. آواره کانال های موفقیت تلگرام و دست آویز جایی که کمکم کنند که کمی برخیزم ، بخندم ، کسی که فقط امید بمن بدهد ، از موفقیت ناامید بودم و راضی شده بودم به حرفهای قشنگی که لحظه ای آرامم کنند که حداقل جانی برای خندیدن با بچه هایم و آشپزی داشته باشم …. چقدر بدبخت بودم … یک سال در دوره های یک نفر شرکت کردم که فقط ادای موفق ها را در می آوردم ، این شخص تبلیغ زیاد میکرد و بعد از جذب مخاطب به هیچیک از وعده هایش عمل نمی کرد و حتی کارمندانش با هم به مشکل برخوردند و من شروع به سرچ کانال های موفقیت میکردم و شبها از غم و غصه و نگرانی خواب نداشتم و در همان بیداری های شبانه فایلی صوتی را دانلود کردم که بیدار تر شدم ، حدود یک ساعت و نیم بود و من تا صبح بیدار موندم و چنان انرژی و جانی در تنم جاری شد که تا صبح شد تمام خونه را زیر و رو کردم و یک وانت لوازم بلااستفاده که البته نو بودند را بخشیدم و همان روز از موسسه خیریه بمن زنگ زدند و گفتند چه آدم هایی که برایت دعا کردند ….و بعد حریص و تشنه بودم که بدونم این صدای چه کسی بود که من را دیوانه کرد…. به یکی از کارمندان همان شخصی که در دوره هایش شرکت کرده بودم پیام دادم و فایل را برایش فرستادم و گفتم این کیه گفت :«این صدای عباس منشه» و من سرچ کردم و فکر میکردم عباس منش ، کسی با سن بالا با ظاهری مذهبی و ریش باشه که وقتی چهره استاد را دیدم باورم نشد که اون حرفهایی که من را شیدا و دیوانه کرده بود را این مرد گفته باشه چهره ای جوان ، زیبا ، دوست داشتنی ، خودمونی ، انگار که سالها میشناختمش ، کانالش را پیدا کردم و به خانم فرهادی عزیزم زنگ زدم وقتی از قیمت محصول شاکی شدم و ایشون که سرشار از تجربه هستند من را راهنمایی کردند که ما شصت هفتاد تا فایل رایگان روی سایت داریم اول اونها را گوش کن بعد حتما میتونی محصول بخری ، مثل یک دانش آموز که به حرف معلمش گوش می کنه و مهمتر از گوش کردن ، باور میکنه ، من این حرفشون را بعنوان روند آموزش هاشون گوش و باور کردم و خوشبختی من ، از اون روز شروع شد …… استاد عزیزم شاید فایل های تو از نظر خودت رایگان باشه ولی قسم می خورم و به جرأت میگم که از گرون ترین دوره های موفقیت ، باارزش تر و تاثیر گذار ترند و اگر کسی نتیجه نمی گیره قطعا در وجود خودش باید دنبال علتش بگرده….. هزاران سپاس و سپاس و سپاس
به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر
سلام به استاد مهربونم و خوش قلبم و خانم شایسته ی مهربان،
سلام به همهی دوستان عزیزم، در سایت،
3 سال زمان برد تا من درکم مثل درک استاد بشه که کل اتفاقات زندگی من داره توسط خودم توسط افکار خودم توسط باور های خودم رقم میخوره،
از کجا اینو میگم ؟ از اونجایی که حرکت کردم،از اونجایی که تو این سه ساله کلی نتیجه گرفتم،
درسته که هنوز خیلی فراره و ما خیلی راحت گول میخوریم در مورد اعمال فیزیکی ،
اما خدارو شکر الان تو سطحی هستم،که هر روز دارم به یاد خودم میارم که علی اتفاقات داره با افکار تو رقم میخوره ها،به جای کارهای بیهوده به جای دویدن دنبال یه قرون دو زار به جای حساب کردن روی اینستاگرامو پدرو شغل پدرو استادتو هررررر عامل بیرونی ،
باباااااا
بیا بشین این مغذتو درست کن،
بیا بشین خواستتو تجسم کن خودش اتفاق میوفته
روز های اول نمیتونستم این جمله رو بپذیرم،چون ناآگاه بودم اما وقتی به یاد آوردم کل اتفاقات گذشته ی زندگیم رو که خودم با افکارم اون اتفاقات رو به وجود آوردم،بعد هم که با دوره یمقدس دوازده قدم ، قدم به قدم این موضوع رو امتحان کردم آگاهنه و تجربه کردم،
بااااور کردم که کل اتفاقات داره توسط افکار من رقم میخوره،
کل اتفاقات زندگی هر فردی که ما میبینیم چه فقیر چه ثروتمند به مشهور چه غیر مشهور چه موفق چه بد بخت ،
بازتاب دقیقی هست از افکار درون و باور های خودشون،
من هم مثل همه همه چی رو عامل میدونستم الا ذهن خودم،
خدا خدا هم میکردم یه جاهایی هم که بهش توکل میکردم نتیجم میگرفتم،اما بازهم ته ذهنم این بود که شانس وجود داره،اگه بشه چی اگه نشه چی وجود داره،
اطمینان خاطر نبود،باور نبود،
من هم واکنش نشون میدادم به اتفاقات به آدم ها به پدرم به مادرم
منم میرفتم روضه میرفتم حرم امامان بلکه مورد قرب درگاه الهی قرار بگیرم،
دریغ از اینکه خدای من از رگ گردن به من نزدیک تر بوده ،اجابت کننده ی درخواست درخواست کننده
,
میدونید ما خیلی چیزا رو باور کردیم اما واقعا چرا ما خدارو باور نکردیم؟! چرا به همه چیز قدرت میدادیم الا خدا؟!
،
البته من حس میکنم حتی کشف حقایق و شناخت خداوند یک مسیری هست در این دنیای مادی که هرکس خودش بخواد بهش هدایت میشه ،
.
استاد جان این شما میگید من که نه تبلیغی کردم نه کاری کردم نه رفتم داد بزنم آی بیاید از محصولات من استفاده کنید،هرکس که آماده باشه جهان هدایتش میکنه به سمت من،
این باور شماست همون خداوندی که به ما معرفی کردین داره این کارو برای شما انجام میده،
بزارید از خودم بگم
آره وقتی من آماده بودم خداوند منو هدایت کرد به سمت شما، وقتی من در مدار شما قرار گرفتم خیلی قشنگ صحبت های شمارو پذیرفتم و وارد سایت شدم و ثبت نام کردم و تحول باورهای من شروع شد،
چقدررررر استاد حرفتون درسته ،چفدر این راحته چقدر عزت مندانست که اجازه بدی خداوند افراد درست رو در زمان درست به سمت شما هدایت کنه،
دیگه ما چی باید ببینیم تا باور کنیم؟!
من هم بعد از خدمتم با یک سری کتاب های موفقیتی آشنا شدم در واقع همون ها هم کاملا هدایتی بود،خداوند منو هدایت کرد،منو آماده کرد،
وقتی میدیدم تو کتاب های خارجیا هم حرف از خداوند میشه مقاومت هام کمتر شد،چون فقط فکر میکردم خدا برای کسایی که به امامان اعتقاد دارن یا شیعه هستن!!! به خاطر ورودی های ذهنم و تبلیغ مذهبیون،
اما خداوند مهربان لطفشو شامل حالم مردم و هدایتم کرد،قلبمو نرم کرد برای پذیرفتن حقایق،
خود من هم دقیقا از کسایی هستم که قبل از شما با یکی دو تا از این بچه های موفقیت آشنا شدم یک مقدار انگیزه و امیدم بیشتر شده بود و بعد در زمان مناسب،
استاد من از طریق شاگردمون که یک زندانی بود آشنا شدم!!!
ما بیرون یک کارگاه هم داشتیم که زندانیانی که تحت حمایت انجمن بودن پیش ما کار میکردن و فایل های شما از طریق یکی از همون ها به من معرفی شد،
استاد یه چیز جالب تر،
وقتی من یک مقدار داشت مدارم از لحاظ ثروت هم تغییر میکرد و احساسم به سمت ثروتمند شدن تغییر میکرد، باز از طریق یکی از همون زندانی ها دائم به من اسرار میشد که علی آقا بیا این ارز دیجیتال و بخر کاری ندارم که با مبلغ دو میلیون میتونی 1 میلیارد از این سهم بگیری و این خیلی رشد میکنه،
اولش مقاومت داشتم،از نشونه و این داستانا هم خیر نداشتم،و فکر نمیکردم شاید این پیام خداوند باشه،
بعد من گفتم آخه دو تومن چیه دیگه،من خریدم،
استاد بعد از چند ماه اون ارز چنان رشد کرد که همه به من میگفتن تو چطوری فهمیدی این ارز رشد میکنه و خریدی؟
اما من به خاطر ذهن فقیرم همون تو رشد های اول فروختمش،اما الان همون 2 میلیون نزدیک به 2 میلیارد قیمتش شده،
نمیخوام بگم ارز دیجیتال ثروتمند میکنه نه،
وقتی من در مدار مناسب قرار گرفتم از طریق دستان خداوند هدایت شدم و عمل کردم و اون نتیجه شد،
و این همون باوره که وقتی من در مدار مناسب قرار بگیرم به بی نهایت طریق خداوند ثروت رو وارد زندگیم میکنه نه از طریقی که بقیه میگین
،
من روزهای اولی که این فایل شمارو میدیدم،همش فکر میکردم باید پاشم یه کار فیزیکی بدون فکر و ایمان و باور انجام بدم،
حتی من اون اوایل پاشدم اومدم تهران اما اصلا من باوری نساخته بودم،خدارو باور نکرده بودم هنوز،و به محض اینکه پولم داشت تموم میشد ترسیدم برگشتم اصفهان،
اما بعدش وقتی آماده تر شدم خداوند به اون طریق که خودش میدونست خیلی شیک و مجلسی تو پر غو منو آورد تهران و بزرگم کرد و رشدم داد و آماده ترم کرد،
من اصلا اون موقع نمیفهمیدم ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است یعنی چی،
اما الان میخوام یک مقدار از این روند صحبت کنم که هم برای خودم یاد آوری بشه هم شاید برای دوستان تازه وارد یک مقدار مفید باشه،.
ایمان با عمل یه آکاهی ها به وجود میاد،
وقتی استاد کارهایی که گفتن تو دوره ی دوازده قدم انجام دادم ،آروم آروم داشتم خدارو باور میکردم باور میکردم که همه خداوند داره کار میده داره جواب میده به درخواست ها و فرکانس های من،
وقتی من اینو یک کوچولو باور کردم بیشتر بهش عمل کردم،وقتی بیشتر بهش عمل کردم بیشتر داشتم نتیجه میگرفتم به خصوص تو مواردی که مقاومتم کمتر بود مثل روابط اما بود،تو روابط خیلیییی نتیجه گرفتم الان همه عاشقم میشن همه بهم کمک میکنن همه ی درخواست هام قبول میشه،
خب این نتایج باعث شد جنس اقدامات من یک مقدار شجاعانه تر بشه یک مقدار فرق کنه،
وقتی عمل کردم و در مسیر های متفاوت حرکت کردم با باور درست دیدم که اونطرف هم داره کار میده،
واین ایمانی رو هر روز داشت در من تقویت میکرد که هم به صورت ذهنی بیشتر روی خودم کار کنم هم به اون قدم هایی که بهم گفته میشه با ایمان بیشتر عمل کنم و حرکت کنم،
مثل الان که من برای اینکه ایمانم قوی شده که من در هر مسیری که حرکت کنم خداوند بهم کمک میکنه و با کار کردن روی باورهای ثروت آفرینم هر کجا که باشم پر هر شرایطی هدایت میشم که پول هم بیاد تو زندگیم،
من حرکت کردم و هر قربانی لازم بود برای رسیدن به هدفم پرداخت کردم هر شجاعتی لازم بود به خرج دادم توکل کردم،
و با یک چمدون الان توی یک باشگاه زندگی میکنم برای اینکه تمرکز صد در صدی روی تمریناتم باشه و کل ذهنم تو این فضا باشه ،اولش ترس داشت اما صدای الهام خداوند خیلی بلند تر بود برای حرکت کردن
و من فقط عمل کردم،
الان هم باید باز هم عمل کنم،باید خیلی جدی تر روی ذهنم کار کنم تا روی فیزیکم،
در واقع این ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست،
هم باید در مورد عمل به قانون باشه که خیلی مهم تره میتونیم بگیم 99 درصد کاره و هم باید در مورد حرکت فیزیکی باشه همون قدمی که بهمون الهام میشه بهمون گفته میشه،که 1 درصد کاره،
باید روی ایمانمون کار کنیم، باید بیشتر خدارو باور کنیم،.به خدا خود من هنوز توکلم به خیلی از موارد بیشتر از خداونده،
یه موقع های شرمنده ی خدا میشم،که من به این اپلیکیشنه بیشتر توکل دارم تا خداوند،
اما به خدا قدرت خداوند میلیارد ها برابره قدرت انسانه،
وقتی من رابطه ی بین کار کردن روی باور هام و احساس خوب رو با نتایج میفهمم،همینو باید بارها و بارها به یاد خودم بیارم که این اصله بابا ،
این وظیفه ی منه،بقیش وظیفهی اونه،
وظیفه ی من اینه که به احساس خوب برسم احساس یقین ایمان توکل فراوانی ،خداوند به بی نهایت طریق نعمت هارو وارد زندگیم میکنه،
،
آره استاد الان خیلی حواسم هست و خیلی دارم به این موضوع عمل میکنم که به جای اینکه به عوامل بیرونی گیر بدم بیام این درون خودمو درست کنم،
هر چیزی اون بیرونه بازتاب دقیقی از درون منه،
خدایا شکرت،
شکرت به خاطر درک این لحظم،
و از خدای مهربانم میخوام مثل همیشه کمکم کنه هدایتم کنه تا باورهای تقویت بشه،ایمانم بیشتر بشه،صبرم بیشتر بشه،توکلم بیشتر بشه،
و من باید با افکار خوب منتظر اتفاقات خوب باشم،من باید با ورودی خوب و رسیدن به احساس بهتر منتظر اتفاقات خوب باشم و همینطور برعکس،
واقعا هر خیری به ما میرسه از طرف منبع هست،منبع خیر و برکت ،منبع رزقو روزی،و هر سری به ما میرسه،برای اینه که ما از منبع دور شدیم ،و درگیر عوامل بیرونی شدیم،درگیر قوانین زمینی شدیم،
این فایل خیلی خوبه خیلی آگاهی بخشه و هر بار تو مسیر به من کمک میکنه،
خدایا شکرت،
برم سر تمرینم،
استاد جانم میبوسمت،
برای همهی دوستانم هم آرزوی بهترین هارو میکنم،
علی عزیز سلام!
با تمرکز نشستم پشت میز تحریرم و شروع کردم به گوش دادن روزشمار امروز. « ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است » گوش دادم و تمرکز کردم و کیف کردم و خواسته هام رو تجسم کردم و ایمان استاد رو تحسین کردم. میخواستم بیام کامنت بذارم که دستم خورد اومدم رو کامنت شما. نگهش داشتم چون مطمئن بودم این اتفاق شانسی نیفتاده. شروع کردم به خوندن کامنتت و بعد از هر پاراگراف بیشتر تعجب میکردم از این نشانه های واضح؛ از این هدایت شفاف. تو تک تک جملاتت داشتم جواب سوال هام رو میگرفتم. دو سه جا درمورد دو راهی هایی که الان توش هستم حرف زدی و من فقط میتونستم بگم خدایا شکرررررررت. تو امروز دستی از دستان خدا شدی برای هدایت من. نشانه ای شدی برای حرکت در مسیر درست. امیدوارم توی هر لحظه بهترین اتفاقات ممکن برات بیفته. موفق و مؤید باشی ️
سلام به استاد بادیدن فایلها وخواندن دیدگاها من انرژی گرفتم وتصمیم گرفتم مبلغی ازدرامدم راهزینه این فایلها کنم که روزبه روز من راشجاعتر مکند من یک شب تصمیم گرفتم که به قبرستان روستایمان بروم وببینم چه اتفاقی می افتد ورفتم ودیدم به غیر از خدا هیچ کس انجا نبود ونتیجه این فایلهاست که من میبینم وروز به روز شجاعترمی شوم و ایمانم قویتر می شودوخدارا هروز شاکرم که لیاقت داشتم کهخداونداستاد راسرراه منگذاشت و دوره تکاملم داره تی مشود وباور کنم که رزق میاید به دنبالم نه من به دنبال رزق بروم باتشکر ازهمه واستاد خوبم
با سلام
بچه ها ی موضوعی رو میخواستم درموردش صحبت کنم. موضوعی که به این فایل و محتویش یعنی توحید عملی=ایمانی که عمل نیاورد حرف مفته مربوطه
الان داشتم با خودم در مورد نتایج عالی که امروز گرفتم صحبت میگرفتم و میگفتم که چرا وقتی تو اوایل راه هستیم و یا وقتی همیشه به قانون عمل نمیکنیم، با عمل کردن به قانون نتیجه ای رو میگیریم ذهن شروع میکنه به گفتن این مطلب که خب افرین این نتیجه خوب رو گرفتی، حالا بیا برو مرخصی (خودم اینجوری تعبیر میکنم)؟؟؟!!!!!
یعنی انگار سیستم مغزیمون یجوری طراحی شده که انگار عمل کردن به قانون، تو هر جنبه ایش، توجه به زیبایی، اقدام کردن و عمل کردن به الهام و هر چیز دیگه ای براش ی کار طاقت فرساس که ازش انرژی میگیره و وقتی یبار انجامش میده میگه خب دیگه انجامش دادی، حالا بیا برو تو جمع بشین یکم اختلاط کن، یکم حرف مفت بزن، یکم غیبت کن، یکم فیلم ببین، یکم بر خلاف قانون عمل کن!!!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟
هی میگفتم چرا اینجوریه؟
این الهام بهم شد.
اینکه هنوز قانون رو باور نکردی!!!!
خب در چه زمینه ای باور نکردم؟؟؟؟
در این زمنیه که فک میکنی زندگی طبیعیه اینکه همش مشکل وجود داشته باشه، ترس باشه، کارا خوب و ساده پیش نره و …..
و این نتیجه ای که حالا گرفتی و خوب پیش رفت ی چیز شانسی بوده، پس خودتو الکی خسته نکن!!!!!
خب اینجوری میشه که همش یکم عمل میکنیم دوباره روز از نو روزی از نو!!!!!!!!
بعد گفتم خب راه کار چیه؟؟؟
ک گفت اول باور کن قانون و طبیعت جهان اینه که همه چیز با فرکانس تو ساخته میشه.
طبیعیه اینکه که همه چیز همیشه عالی باشه، همیشه پر برکت باشه، همیشه شادی باشه، همیشه روابط عالی باشه، ثروت از درو دیوار برات بریزه، همیشه ارامش باشه، ازادی باشه و در یک کلام
همیشه ساده تر از قبل زندگی پیش بره و در تمام جهات عالی و هر بار هم باز ساده تر و عالی تر (:
وقتی اینو باور کردی خب بیا آگاهانه شکرگزار باش.
وقتی ب قانون عمل میکنی و نتیجه میگری هی بیا در موردش صحبت کن و سپاسگزار باش و به خدا بگو که خدایا شکرت که اولا قوانین ساده ای رو وضع کردی که همیشه ثابته و دوم اینکه به من این قدرت رو دادی که از این قانون استفاده کنم و زندگیم رو اونجوری که میخوام رقم بزنم.
پس اول به خودم میگم
1) قانون اینه که من فرمانروای زندگیمم و خودم زندگیم رو رقم میزنم، اونم هرجوری که بخوام
2) روال طبیعیه زندگی اینه که وقتی من فرکانس همسو با خواسته رو میفرستم، این نتایج عالی هم پیش بیاد
پس 3) اگاهم به این قدرت و اگاهانه براش به درگاه خداوند سپاسگزارم
شاد باشید….(:
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 19 بهمن رو با عشق مینویسم
من وقتی بعد نماز صبح قرآن رو از ادامه آیه دیروز خوندم به قدری حیرت انگیز بود که ،انگار من اصلا تاحالا نخونده بودم این معانی رو
سوره بقره
وَعَلَّمَ ءَادَمَ ٱلۡأَسۡمَآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمۡ عَلَى ٱلۡمَلَـٰٓئِکَهِ فَقَالَ أَنۢبِـُٔونِی بِأَسۡمَآءِ هَـٰٓؤُلَآءِ إِن کُنتُمۡ صَٰدِقِینَ(٣١)
و خدا همۀ اسماء را به آدم یاد داد، آن گاه حقایق آن اسماء را در نظر فرشتگان پدید آورد و فرمود: اسماء اینان را بیان کنید اگر شما در دعوى خود صادقید
وقتی این آیه رو خوندم خیلی حس خوبی داشتم
رفتم اسماء خدارو خوندم و کلی آرومم کرد
قُلۡنَا ٱهۡبِطُواْ مِنۡهَا جَمِیعࣰاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدࣰى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ(٣٨)
گفتیم: همه از بهشت فرود آیید، تا آن گاه که از جانب من راهنمایى براى شما آید، آنان که پیروى او کنند هرگز بیمناک و اندوهگین نخواهند شد
این آیه رو وقتی خوندم دقیقا همون هدایت هایی که توی این یکسال و به خصوص توی این دوماه ، که دوره هارو کار میکنم و خدا ریز به ریز بهم میگفت و هدایت میکرد و سبب آرامشم میشد ، که سبب میشد قدم بردارم برای ترس هام و به شجاعت و توحید در عمل تبدیل بشه ، یادم اومد و دستامو به صورتم گذاشتم و تشکر کردم و دستامو بوس کردم چقدر لذت بخش بود ،
وای من تاحالا تو این یک سال این سوره رو چندین بار خونده بودم
اما هیچ وقت متوجه نشده بودم که منظورش همینه که طیبه وقتی خدا ریز ریز هدایتت میکنه و هر روز تو داری توجه میکنی و شاخک هاتو تیز میکنی تا دریافت کنی ، و وقتی سعی میکنی عمل کنی بهشون و ترس هات رو به شجاعت تبدیل میکنه و بعد قدم برمیداری
هرگز ترس و اندوهی به تو نخواهد رسید طیبه
شاید این که من بارها تو این سال سوره بقره رو خوندم و این آیه رو متوجه نشدم ،دلیلش این باشه که من اون موقع به این مقدار سعی و تلاش نداشتم که شاخکام تیز باشه و یا ترس هایی داشتم که هنوز به توحید در عمل تبدیل نشده بود ، برای همین وقتی آیه هارو میخوندم هیچی متوجه نمیشدم
اما الان همین که این آیه رو خوندم تک تک لحظه های این دوماهم اومد جلوی چشمم و داشتم لذت میبردم از یادآوریشون
چون من ترس هامو تبدیل به شجاعت کرده بودم و ایمانم رو به خدا نشون داده بودم
و این آیه رو که خوندم، گفتم دقیقا من الان به قدری درآرامشم که حس فوق العاده ای دارم
چقدر جذابه این آیه
من توی این دوماه به قدری ترس هام تبدیل به شجاعت شدن که من وقتی به چکاب فرکانسیم نگاه کردم متحیر بودم، از این همه تغییر خودم ، در عرض دو ماه و البته یک ماهش، تغییرات ،بیشتر بود
چون من بیشتر سعی کردم در عمل ایمانم رو در مورد خیلی چیزا نشون بدم و مهم ترینش ،رهایی از خواسته عشق بود
الان میفهمم چرا استاد در دوره عشق و مودت و عزت نفس نمیدونم کدوم یکی بود که میگفت خودتون حتی درمسیر درست باید مسیرتون رو پیدا کنید و کورکورانه از من پیروی نکنید
هر کس حتی در مسیر درست حتی از استاد عباس منش با اینکه درست هست پیروی کنه ،درست نیست
و میگفت خودتون برین قرآن رو بخونین
من الان که دارم قرآن رو میخونم درک میکنم و کم کم انگار وقتش شده
چون من قبلا هیچی از این آیات درک خاصی نداشتم
با اینکه حتی این آیه رو بارها خونده بودم
من وقتی متوجه این آیه شدم لذتش چندین برابر شد که من انگار یه درک عمیق تری نسبت به این موضوع نترس و نگران نباش داشتم
که انگار خدا به وضوح داره بهم میگه که ببین طیبه
تو قدم برداشتی و من درک آیات رو دارم یکی یکی طبق مدارت بهت عطا میکنم تا رشد کنی
تا وقتی درک کردی و به یاد تک تک کارهایی که انجام دادی و سبب رشدت شد ، افتادی
اینجوری راحت تر درک میکنی معنی آیات رو
در همه جنبه ها عمل کنی ، میری مرحله بعدی ، همه چیز به عمل کردن تو بستگی داره طیبه
قدم برداری درک همه چی رو بهت میدم
خدای من سپاسگزارم
الان که دارم مینویسم نمازمو خوندم و با خدا دُلمه خوردیم و بعد الان 6:7 هست که دارم قرآن میخونم و مینویسم
میگم دلمه خوردیم؟!
آره دلمه برگ انگور
یه غذای بهشتی
صبح زود مادرم و خواهرم رفتن جمعه بازار
دلمه درست کرده بود ،منم یه کاسه برداشتم و بعد نمازم که تموم شد گفتم خدا موافقی دلمه بخوریم ؟
رفتم یه کاسه برداشتم و دلمه هارو با لذت خوردیم ،به قدری خوش طعم و بهشتی بود که لذت بردم از این همه طعم های زیبا
نمازم که تموم شد گفتم
چقدر خدا باحاله آخه
وقتی دوباره قرآن رو میخوندم
سوره بقره
یَٰبَنِیٓ إِسۡرَـٰٓءِیلَ ٱذۡکُرُواْ نِعۡمَتِیَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتُ عَلَیۡکُمۡ وَأَوۡفُواْ بِعَهۡدِیٓ أُوفِ بِعَهۡدِکُمۡ وَإِیَّـٰیَ فَٱرۡهَبُونِ(4٠)
اى بنى اسرائیل، به یاد آرید نعمتهایى که به شما عطا کردم، و به عهد من وفا کنید تا به عهد شما وفا کنم، و تنها از من بر حذر باشید
وقتی این آیه رو خوندم یاد عهدی که با خدا بستم که به من یاد داده بود که فقط و فقط جای خدا در قلبم هست و بندگی خدارو بکنم ،و دیدگاهم رو که دارم تغییر میدم ، عهد کردم .
هر لحظه سعی میکنم یادم بیارم بگم که این دنیا گذرا هست و از دوره عشق و مودت و عزت نفس یاد گرفتم
و من میخوام در لحظه بهترین حس هارو تجربه کنم و رها باشم و میدونم که این خداست که بهترین هارو از طریق بی نهایت دستانش به من هدیه میده
خدایا شکرت
سوره بقره
وَلَا تَلۡبِسُواْ ٱلۡحَقَّ بِٱلۡبَٰطِلِ وَتَکۡتُمُواْ ٱلۡحَقَّ وَأَنتُمۡ تَعۡلَمُونَ(4٢)
و حق را به باطل مپوشانید و حقیقت را پنهان نسازید و حال آنکه واقفید
وای من تا حالا هیچ کدوم از این آیات رو متوجه نمیشدم
اینجا که میخوندم ، گفتم داره دروغ گفتن رو میگه که همیشه سعی کنیم حقیقت رو بگیم
که استاد عباس منش میگفت اگرخواستی دروغ بگی ، اول به خودت بگو من ترسو نیستم و حقیقت رو میگم
سوره بقره
وَٱسۡتَعِینُواْ بِٱلصَّبۡرِ وَٱلصَّلَوٰهِۚ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَهٌ إِلَّا عَلَى ٱلۡخَٰشِعِینَ(45)
و یارى جویید از خدا به صبر و نماز، که نماز امرى بسیار بزرگ و دشوار است مگر بر خداپرستان فروتن
نماز=توجه
یاد خودم افتادم
من قبلا نماز رو به سختی میخوندم، فکرم هزار جا میرفت و اصلا متوجه نبودم معنی آیات چیه حتی به قدری ترس داشتم که با خدا سر نماز صحبت کنم ، حس گناه شدید داشتم
اما الان وقتی این آیه رو خوندم با خودم گفتم چقدر من با خدا دوست شدم و الان که فکر میکنم نماز برای من به قدری شیرین و دل انگیز شده که من وقتی نماز میخونم با خدا میخندیم و با معنی آیات، که دارم تو دلم میگم کیف میکنم
حتی من دو روزه وقتی عربی آیات رو میخوندم سر نماز یه جریانی حس کردم و بعدش به فارسیش بلند معنیاشو گفتم و حس کردم اینجوری خیلی برام راحت تره
و چقدر رفته رفته نماز خوندن و با خدا صحبت کردن آسون و آسون تر میشه برای من
سوره بقره
وَٱتَّقُواْ یَوۡمࣰا لَّا تَجۡزِی نَفۡسٌ عَن نَّفۡسࣲ شَیۡـࣰٔا وَلَا یُقۡبَلُ مِنۡهَا شَفَٰعَهࣱ وَلَا یُؤۡخَذُ مِنۡهَا عَدۡلࣱ وَلَا هُمۡ یُنصَرُونَ(4٨)
و حذر کنید از آن روزى که هیچ کس به کار دیگرى نیاید، و شفاعت هیچ کس پذیرفته نشود، و فدا و عوض از کسى قبول نکنند، و هیچ یارى کننده و فریاد رسى نخواهند داشت
چقدر لذت بخش بود خوندن آیات قرآن
خدایا شکرت
من امروز یه حرفایی با خودم میزدم ،میگفتم طیبه عجله نکن ،باید تکاملتو طی کنی و اگر عمل نکنی هیچ اتفاقی رخ نمیده
امروز یه چیزی عجیب بود
نمیدونم با اینکه میدونم که خدا هدایتم میکنه و همیشه ریز به ریز و با حالت تاکیدی هم همیشه کمکم میکنه و هدایتممیکنه
اما بازم هنوز برام عجیبه و بعد میگم نه این عجیب نیست
حیرت انگیزه
خدا داره هر لحظه هدایتت میکنه
ریز به ریز
من امروز رفتم اینستاگرام تا از اکسپلور نشونه ای بگیرم از خدا ،که همیشه فایلایی که از استاد عباس منش و یا آیات قرآن و یا صحبت های استاد الهی قمشه ای رو میشنیدم
میگفتم الان صد در صد همینا هست
اما نه
انگار کل 80 درصد صفحه اکسپلور یهویی تغییر کرده بود به مصاحبه های قهرمان سنگنوردی سرعت ،رضا علیپور
متعجب شدم
چرا انقدر تکرار
اما نه ،میدونستم هدایته ، ولی باز متحیر بودم
و میدونستم که با این تکرار و تاکید ،خدا صد در صد میخواد با من صحبت کنه و یه چیز مهم بهم بگه
قبلش یه فایل از استاد دیدم
در مورد تغییر مدار و باور، داشت صحبت میکرد میگفت :
اگر میخوای مدارهات تغییر کنن ،باید روی باورهات کار کنی
هرچقدر بیشتر روی باورهات کار کنی
میتونی تغییرات سریع تر داشته باشی
اما هرچقدرم سریع تر بشه
یک شبه نمیشه
هرچقدرم کار کنی ،سیستم باورها اینجوری نیست
یعنی فرکانس اینجوری نیست ،که بشه یهویی تغییرش داد
مثل یه کاشت درخت میمونه
نمیتونی یه کاری بکنی ،یه درخت درلحظه رشد کنه و میوه هم بده ،هر کاری بکنی اتفاق نمی افته
این با قانون جهان در تضاده
میتونیم رو باورامون کار کنیم و آرام آرام پله هارو طی کنیم
مدارهارو طی کنیم
اگر میخوای به ماهی 100 میلیون ،100 میلیارد برسی
اول باید مدار های کوچیکتر رو چیکار کرده باشی؟ تجربه کرده باشی و یه نکته خیلی مهم
باید مدارهای کوچک رو ، درش به یک مقداری هم توقف کرده باشی
اینو که شنیدم به فکر رفتم باخودم گفتم طیبه دوباره به این فکر نباش که تابلوی جدیدت رو شروع کنی و به مبلغ بالاتر بفروشی
تو هنوز تکاملت رو در فروش نقاشیات طی نکردی
باوراتو درمورد فروش نقاشی قوی نکردی
بعد وقتی دیدم پشت سر هم به صورت تاکیدی فایلای مصاحبه رضا علیپور قهرمان سنگ نوردی جهان رو نشون میداد
شاخکامو تیز کردم و به دقت صحبت هاشو گوش دادم
یه قسمتشو دیدم میگفت :
اونجایی که من بزرگ شدم محبتی نبود و خلاف بود و …
معلمش بهش گفته علیپور از اوناست که معتاد میشه تو جوب میمیره میگید نه نگاه کنید
و اون پسری که معلمش گفته بودن میمیره
قهرمان جهان شده
بعد گفت : توی دیوار مدرسه ما نوشته بود
آدمی ساخته افکار خویش است ،فردا همانی میشود که امروز می اندیشد
گفت اون داستان اینکه من قهرمان شدم ،اون دو خط بود
و میگفت من هیچ جوره نباید قهرمان جهان میشدم
من نه مربی داشتم
نه امکانات در سطح جهان ،اصلا من سطح کشور هم نداشتم
من جایی مدال آوردم که اصلا دنیا تعریفی واسه مدال من نداشت
من جایی قوانین رو عوض کردم که کشورایی عین آمریکا و ژاپن قواعدشون تغییر کرد
تو سن 19 سالگی قهرمان دنیا شدم
من بدون مربی قهرمان جهان شدم
میگفت وقتی بچه بوده خانواده اش میگن این دیوونست
این حرفارو که میشنیدم انگار خدا میگفت ببین من هر روز دارم بهت تاکید میکنم اما جدی نگرفتی
8 ماه زمان داری
تو هم میتونی
بعد هی پشت سر هم ادامه مصاحبه هاش به صورت تیکه ای تو اکسپلور میومد و نگاه میکردم و از هر فایل یه پیام دریافت میکردم
یکی از صحبتاش میگفت نسبت به خودم بی رحم بودم
وقتی تمرین میکردم دستم درد میکرد انقدر رو دستم میزدم تا دردش مثل آتیش بشه و درد رو نفهمم
میگفت اهمیتی نداشت برام که عضله هام پاره بشه ،میدونستم اما اهمیت نداشت
یا باید این راهو تموم میکردم یا باید برمیگشتم تو اون تاریکی
صحبتاشو که شنیدم یاد نوشته استاد عباس منش افتادم که میگفت تو یه کیف گذاشته بود و گردنشون آویزون کرده بودن که دقیق جمله شون یادم نیست
فکر کنم اینو گفتن که یا میمیری یا موفق میشی
وقتی گوش میدادم به صحبت هاش متوجه شدم که من دارم افکار محدودم رو میگم
میگفتم مگه گناه نیست آدم به بدنش سختی برسونه و اعضای بدن شکایت میکنن از ما که چرا سخت گرفتی بر بدنت
یا اینکه چرا شبو نخوابیدی بدنت تحلیل میره و کلی باور محدود دیگه که میدونستم چرا من نمیتونم شبا بیدار بمونم
چون به قدری باورای محدودم قوی بودن که تا میومدم بیدار بمونم هم خوابم میگرفت هم میترسیدم که از بی خوابی مریض بشم
تا اینکه متوجه شدم و به خودم گفتم ببین وقتی این سنگ نورد میگه من شبا نمیخوابم و خوابم کمه و حتی از استاد رنگ روغنت شنیدی که دو ساعت میخوابه
یا از خیلی از نقاشا
حتی استاد فرشچیان میگفت دو ساعت میخوابیده
پس نترس طیبه
عادت میکنه ذهنت به شیوه جدید
وقتی این همه آدم بیدار موندن و سلامتن و مهم تر از همه صورتشونم پوستش خوب هست
پس تو باید باور قوی بسازی و انقدر تکرار کنی که ذهنت قبول کنه و شبا بیدار بمونی و نهایت 4 ساعت بخوابی
……
بعد دیدم میگفت
یه مربی دارم خیلی بی رحمه
هیچ رحمی بهم نداره
حتی بهم یه روز استراحت نمیده
مکث کرد و گفت
اون خودمم
آره
اون مربی خودمم
تلاش کنید ،متوقف نشید
دنیا برای ترسوها نیست
…….
و گفت وقتی درد رو پذیرفتم دیگه دردی رو نفهمیدم
درواقع چیزی که میخوام بگم پذیرفتنه
هر شرایطی که داری باید بپزیری
تا زمانی که نپذیری شکوه سراغت نمیاد
…..
وقتی تمام این صحبت هارو شنیدم منم تصمیم گرفتم تو دفترم بنویسم و نوشتم
نوشتم و با خودم عهد کردم
میدونم بارها تو این چند ماه عهد کردم و یه سریاشونو عمل نکردم
اما سعی کردم و قدم هایی برداشتم
اینبار از خدا کمک خواستم که قدم هامو بیشتر بردارم و عمل کنم
میدونم من باید قسمت خودمو درست انجام بدم و همه اش برمیگرده به باورام
من باید بشینم و از خودم سوالایی بپرسم که چرا سبب میشه تعلل کن
و اینم میدونم که همه تعلل کردن هام به ترس هام برمیگردن و شرک هستن
و البته که به قول استاد عباس منش ،یک شبه نمیشه موحد شد مثل حضرت ابراهیم تسلیم بود
اونم تکامل داشته
پس من به خودم میگم طیبه تو فقط یه کاری انجام بدی
و اون اینه که به قول استاد که میگفت تکامل رو اگر میخواین به سرعت طی کنین ، تجربیاتتونو بیشتر کنید سرعت میگیره
تو باید وقتی یه کاری رو انجام دادی به سرعت بری سراغ کار دیگه و انجامش بدی
اینجوریه که سریعتر طی میکنی
و تبدیل به ایمان میشه
من در دفتر مخصوص خودم نوشتم و امضا کردم به خودمگفتم طیبه شبا هم کمتر میخوابی ، یا میمیری یا موفق میشی که پیشرفت کنی در مهارتت نقاشی
و تلاش ذهنی رو 99 درصد انجام بدی
حتی خدا بارها به من گفته بود شبا نخواب و من کمکت میکنم ،حتی به من گفته بود از طریق بی نهایت دستانش و نشونه هاش ، که حتی تو میتونی فقط دو ساعت بخوابی
من کمکت میکنم
و عهد کردم که این سوال و جوابی که تازه یاد گرفتم ،هر روز از خودم بپرسم و باورهای قوی رو بنویسم و ضبط کنم درهمه جنبه ها و تکرار کنم
بعد نوشتم و نوشتم
دقیقا این جمله رو می نوشتم :
من نمیدونم چی قراره رخ بده
فقط تاریخ 1404/07/12 رو بهمنشونه دادی و 12 دی گفتی 9 ماه مانده وبه من درک این نشونه ات رو دادی و گفتی که باید تمرکز بذارم
هیچی نمیدونم
درهمه جنبه ها عشق ،شادی ،سلامتی ،آرامش ،ثروت و نعمت و نقاشی و طراحی های ایده الهام شده توسط خدا
هیچی نمیدونم و نمیدونم هیچی درموردشون بگم
میخوام اعتماد کنم ، در همه جنبه ها میخوام بی نیازم کنی ربّ من
اینارو که نوشتم مسجد کنار خونه مون قرآن قبل اذان مغرب رو گذاشت
قشنگ یه حسی بهم گفت گوش بده به آیات
نشونه ای برای تو هست
من دقت کردم اما چند آیه رو که خوند نمیتونستم تشخیص بدم
هی گوشامو تیز میکردم متوجه بشم آیات رو ، تا اینکه یه تیکه از آیه رو متوجه شدم و تو برنامه قرآن گوشیم نوشتمش
آیه 59
سوره انعام
وَعِندَهُۥ مَفَاتِحُ ٱلۡغَیۡبِ لَا یَعۡلَمُهَآ إِلَّا هُوَۚ وَیَعۡلَمُ مَا فِی ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِۚ وَمَا تَسۡقُطُ مِن وَرَقَهٍ إِلَّا یَعۡلَمُهَا وَلَا حَبَّهࣲ فِی ظُلُمَٰتِ ٱلۡأَرۡضِ وَلَا رَطۡبࣲ وَلَا یَابِسٍ إِلَّا فِی کِتَٰبࣲ مُّبِینࣲ(5٩)
و کلیدهاى خزائن غیب نزد اوست، کسى جز او بر آن آگاه نیست و نیز آنچه در خشکى و دریاست همه را مى داند و هیچ برگى از درخت نمى افتد مگر آنکه او آگاه است و نه هیچ دانه اى در زیر تاریکى هاى زمین و نه هیچ تر و خشکى، جز آنکه در کتابى مبین مسطور است
مگه میشه این همه هماهنگی
اگر با منطق بخوای بگی ، نه نمیشه
اما منطقی وجود نداره ، وقتی خدا قدرتمند ترین ربّ جهان هستی ،به این دقت داره میچینه و به این دقت داره ریز به ریز کمکت میکنه و هدایتت میکنه تا با دیدن این نشونه ها تو مسیر ایمان به خدا ثابت قدم باشی و ادامه بدی
من دقیقا اون لحظه در دفترم نوشتم ، میخوام اعتماد کنم
نوشتم که هیچی نمیدونم
بلافاصله بعد نوشتنم ،قرآن خوند
و وقتی آیه ای رو تلاش میکردم بفهمم و معنیشو ببینم
دقیقا آیه ای رو شنیدم و متوجه شدم و نوشتم که دیدم معنیش مرتبط بود با همین نوشته من، که گفتم میخوام اعتماد کنم
اینا یعنی چی ؟ یعنی اینکه خدا حتی ریز تر از اون چیزی که من فکرش رو میکردم داره هدایتم میکنه
حتی تو آیه 59 بهم گفت که
گفتی اعتماد میکنم
و من با این آیه کلید دادم بهت و کلید های خزائن غیب دست اوست …
دیگه اگر کوتاهی کنی خودت کم کاری کردی طیبه
من قسمت خودمو همیشه درست انجام میدم و ببین چه ریز به ریز دارم بهت هدایت میرسونمو مشتاق تر از تو هستمکه هدایتت کنم و به خواسته هات برسی و این تویی که باید باورهاتو قوی کنی طیبه
چون من با باورهای تو هست که بهت پاسخ میدم
پس دیگه از این به بعدش با توست
یا از 9 ماه که تقریبا 8 ماهش مونده ،با عمل کردنت ،زندگیت دگرگون میشه
یا اینکه با عمل نکردنت هیچ اتفاقی برات رخ نمیده
تصمیم با تو هست طیبه
من همه جوره کمکت میکنم
اما
زمانی که عمل کنی
عمل کنی
عمل کنی
عمل کنی
ادامه بدی
ادامه بدی
و باورهاتو قوی کنی
و….
وقتی نوشتم و امضا کردم ، رفتم برگه ای که کنار بوم نقاشیام چسبونده بودم ،نوشته بودم چکش خورد
به مبلغ 974 میلیون دلار
تاریخ سال بعد رو نوشتم
یه حسی بهم میگفت تاریخ ننویس
تو هنوز تکاملت رو برای فروش نقاشیات طی نکردی
تاریخ ننویس
اما تلاش کن
ولی نوشتم و میخوام یه برگه دیگه بنویسم بدون تاریخ و به خدا اعتماد کنم و رها باشم
و در مسیر تکاملم لذت ببرم
من امروز به قدری خوشحال بودم که ، خدا کاری کرد که آب ساختمونمون با فشار قوی بیاد تا طبقه 8 و خیلی خیلی خوشحال بودم
امروز باورهایی که مجدد نوشته بودم با صدای خودم ضبط کردم و یک ساعت شد
و از خدا نشونه خواستم و گفتم به من نشونه بده و دوباره شگفت زده ام کرد
سفر به دور امریکا 77 نشونه اومد
خیلی لذت بخش بود این قسمت برای من
و آهوهایی که دیدم
خدایا شکرت
این روزا من تمرینای دیگه رو هم انجام میدم
اینکه عشق رو خود خواهانه برای حس خوبم میبخشم
عشقی که برای من نیست و من از خودم هیچی ندارم
خدا داره یادم میده
من در طول روز چند باری چشمامو میبندم و یا وقتی میرم بیرون به آدما نگاه میکنم و تجسم میکنم که یه عشق بی نهایت عظیم که خدا به قلبم هدیه داده و به قدری بی نهایته که منم بی نهایت میتونم ببخشم و میدونم که بی نهایت به توان بی نهایت به قلبم این عشق باز میگرده
و خودخواهانه میبخشم و به قدری به وضوح حسش میکنم که
چند باری وقتی چشمامو میبستم قشنگ انرژی عشق رو میدیدم که به قلب آدما و کسانی که تجسم میکردم ارسال میشه و حتی دریافت کردنشون رو هم حس میکردم
خدایا شکرت
من کل روزم رو سعی کردم شاخکامو تیز کنم
وقتی کارامو هم انجام میدادم و به فایلای باورای قوی که با صدای خودم ضبط کردم گوش میدادم و به فایلای استاد گوش میدادم
مادرم که شب از جمعه بازار اومد
گفت طیبه یکی از آینه دستیایی که نقاشی کار کردی فروش رفته ، خیلی خوشحال بودم
دو هفته بود آینه هام فروش میرفت
یه بار بیشتر از هزینه آینه واریز کرده بودن و این هفته آینه ای که جند ماه بود فروش نمیرفت فروخته شده بود
اینا همه اش نشونه هست ، اینکه خدا میگه باورای نقاشیتو تکرار کردی داره جواب میده پس ادامه بده به تکرار باورها
بعد مادرم گفت طیبه درصد فروش امروزم رو بهت میدم و 300 به من داد
با پول فروش آینه دستیم 450 شد
این سبب شد من بیشتر سعی کنم آینه دستی رنگ کنم و شروع کردم به سرعت
خدایا بی نهایت سپاسگزار این همه ریز ریز هدایت هات هستم
میدونم که برات عزیزم و عاشقمی ،منم عاشقتم ربّ دلم ،ربّ ماچماچی جذابم
شکرت بی نهایت سپاسگزارم
الهی که نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و عشق و ثروت و نعمت جاری بشه در زندگی استاد عزیز و مریم جان شایسته و همکارانتون و تک تک عضو خانواده صمیمی عباس منش و تمام انسان های جهان هستی
سلامممممممم استاد خوبم دستی از دستان خداااااااای بینظیرم
استاد شما بینظیری عشق رو میشه از تو نگاهتون دریافت کرد فرکانس محض بودن حرفاتووون تو تک تک لحظه ها با هر حرکت و کلامی رو میشه درک کرد
استاد میدوووونم لاااااایق شرکت در این دوره هستم و نشانه هاشم دریافت کردم
یادمه شبی ک فایل مقدمه دوره رو گذاشتید تو تلگرام منتظر جواب یکی از دوستام بودم و همزمان داشتم فایل ها رو گوش میکردم و دیدگاهم رو مینوشتم فک کنم
ک یهو تو تلگرام دیدم فایل مقدمه معرفی دوازده قدم اومده
راستش اول شکه شدم چوووون بی نهایت منتظر دوره قرآنی بودم چوووون تو هر زمینه ای پاشنه های آشیلم رو ردیااابی میکردم ب مباحثی ک در مورد قرآن و اسلام و…. گفته بودن میرسیدم
اما زود رفتم و گوووش دادم فایل روو و از اینکه دوره قرآنی رو شامل میشه خیلی خوسحااال شدم
بعدش تو دلم این خواسته ک قبلنم بود ایجاد شد با ی حس خاص تر ک خواستم شرکت در دوره ای بود ک قبل از اتمامش بتونم بااااشم و متعهدانه تر همراه شما و دوستان همفرکانسیم باااشم
یااادمه با همین خواسته خووابم گرفت و همزمان اون شب و ی شب دیگه هم خواب دیدم ک من و تمام دوستای همفرکانسی ام تو خوونه شما آمریکاا هستیم و از هموون روز فک کردم و حسم و قلبم ب من یقین داد ک من هم تو این دوره هستم
استاد من امشب ب صورت اتفاقی فهمیدم
اونم با اومدن این فایل تو تلگرام
چون فک میکردم تو تلگرام هم دوره شروعش اعلام میشه
نمیدونم درسته یااا نه اما من فعلا فقط یکم از پول دوره رو دارم البته تا اول فروردین پولی ک مال خودمه ک قبلنا نداشتمش اما ایجادش کردم دستم میاد ک قرار بود ی دوربین عکاسی بگیرم اما میخام برای اینکه از دوره و بچها عقب نمونم از دستی از دستان خدایم پول بگیرم تا پول خودم دستم میاد
چوووون ارزششو دارررررره
تصمیممم همینه امیدوارم بر اساس قااانون درست بوده باااشه
عااااااااشقتم استااااد
خوووونه من بینظیرررررررررر تر از خوووونه شماست استاد
امااااا حتماااااا تو همین خووونه یا اوون آپارتمانیه یااا ویلایه حتمااااااا حتمااااااا میبینمتوووون و با اشک شوووق بااااااا کلی انرژی از تمااااااااام نتیجهام براتون میگم بررررای شمااااا و تمااااام دوستااااان
چقد بینظیر میشه همه دوستاااان بااااشن و هر کدووووم برررررای مدت خااااصی فرررصت بیان نتایجشون رو داشته باااااشن
وووووای خددددای من بینظیرررررر میشه رودرو چشم در چشم
میسپارمتاااان دست خدای عااااشق و مهربااانم
هرچی آرزوی خوبه ماااااااال ماااااااااا
سلام به همگی سلام به استاد خوبم که با صحبت هاش وعمل وباور ما زندگیم هر لحظه در تغییره
با گوش دادن همین فایل زیبا وعاللییئی دوباره خداروشکر کردم که دوباره بهم نشونه داد
من مدام با سپاسگزاری از خداوند درخواست میکردم میگفتم خداجونم خودت پول قدم اول رو رسوندی پول بقیه شم برسون الان با این خدا بهم گفت تو با تمام تلاش ت فقط کار کن باوراتو بساز من هواتووووو دارم
البته من شب قدم اول رو همون روز به لطف خدا خریدم فقط باید متعهد باشیم
منو همسرم اول از فایلهای رایگان استفاده کردیم تغییر کردیم مخصوصا مهاجرت کردنمون و فایل سه برابر شدن درامد که جواب داد دوباره همون سه برابر رو برای سه برابر کردن مجدد استفاده کردیم
بعد کم کم محصول خریدیم این سومین محصوله به لطف خدا البته به جز کتابها
میخوام بگم تکامل باید طی بشه
الان شاکر خدا هستم که قدرت پرداخت هزینه باورهامو میرسونه به سادگی
من برا این باورم هیچی اتفاقی نیس حالا دارم یاد میگیرم با کمک استاد زندگیمو خلق کنم که روزق دنبال من باشه
باورهای مخرب رو هر روز پیدا میکنیم روشون کار میکنیم
تکامل ما از اروم یکم بیشتره چون با همسرم همراه هستیم ورودی مون خیلی ایزوله شده حتی توی صحبت اگه جمله ای اشتباه گفته باشه سریع تصحیح میکنیم تا نهادینه بشه
امروز بیدارشدم هنوز رو تخت بودم تا اومدم تو سایت دیدم وای جلسه دوم اومده اخ جون فایل رایگان اومده اونم اخ جون
در همون حالت زدم رو دانلود براشون شکرگذاری کردم
حااالم عالیه دوره ۱۲قدم عااالیه امروز تا همین الان که دارم کامنت میذارم دوتا خبر خوب بهم رسیددده شک ندارم تاثیر وبرکت دوره س
دوستتتتون دارم
خدایاااشکررت
ممنون استادددد
با سلام
دوست عزیز بهتون تبریک میگم
شکر نعمت نعمتت افزون کند
سپساگزار همراهی همدیگه باشید که این نعمتی بسیار زیبا و پر ارزشه
براتون ارزوی بهروزی و موفقیت دارم
شاد باشد…. (:
سلام دوست عزیز
ممنون
واقعا این نعمت هایی که ما داریم جای هزاران بار شکر داره
وبرای همه این نوع عشق و همراهی رو آرزو میکنم
سلام به استاد عزیزم و دوستای خوبم
نم نم بارونه که داره عشق رو میباره و فراوانی رو یادآوری میکنه هر لحظه .
خداروشکر میکنم چون رفته رفته داره حسم خوب و بهتر و عالی و اینا میشه .
تک تک چیزایی که لحظه به لحظه دارم درک میکنم بخاطر خواسته ی عمیقیه که از خدا داشتم که هدایتم کنه .
داشتم تمرین فانوس دریایی رو انجام میدادم ، تمرینی که جسته گریخته انجام میشد و گاهی پشت سر هم برای مدت کوتاهی که نتایجی به همون اندازه هم حاصل شده و گاهی هم دو در میون .
امشب که انجامش دادم تازه درک کردم که هدف از انجام این تمرینها چیه . مدتهای قبل هم که تمرین رو انجام میدادم عمیقا با احساس خوب انجام میشد و قطعا احساس بهتری هم دریافت میکردم ، اما اینبار با احساس متوسط (که البته چون احساس خیلی خوبی داشتم مدت زیادی وقتی یکم انرژیم فروکش میکنه میاد به سطح متوسط که خداروشکر کنترلم نسبت به قبل بهتر شده ) تمرین رو انجام دادم و به حال خوب رسیدم و تونستم کارایی تمرینو بیشتر متوجه بشم . من تا امروز انجام تمرین ها رو مثل تکلیف دوران دبستان و راهنمایی میدیدم که تقریبا میتونم بگم وقتایی که حسم خوب بود انجام میدادم و اوقاتی که حس خوبی نداشتم ولش میکردم ، هدفم از انجام تمرین رفع تکلیف بود . و با این دیدگاه هم اصرار داشتم وارد دوره ای بشم که پایه و اساسش انجام تمرینه ، تمریناتی که به خودم کمک کنه . ولی الان قشنگ میشه متوجه شد دلیل پیشرفت کم من چی بوده . تا قبل از این لحظه تعهد برای من گفتن یسری جملات بوده یا نوشتنشون ، چیزی که سال 95 انجام دادم و علیرغم عدم آگاهی با این حال باورهایی داشتم که پیشرفتهایی رو داشته باشم ولی اون چیزی که من میخواستم نبود . با گذشت زمان و پیگیری فایل ها و تفکر و قبول بی چون و چرای حرف استاد گفتم الان دیگه تعهد میدم ، فکر کردم دیگه فهمیدم تعهد چیه بازم نوشتم و کمی کار کردم روی باورهام و باز هم به همون اندازه نتیجه حاصل شد و دوباره منو فرار و گریز از تکلیف . دقیقا شبیه تکلیفای دوره ی دبستان .
من دقیقا هیچی نفهمیدم از قانون ، من فقط گوش کردم ، فقط شنیدم . من نه متوجه شدم که تعهد چیه ، نه متوجه شدم تغییر باور چجوریه . من هنوز منتظر یچیزی از بیرونم برای تغییر . من هنوز درک نکردم درونم باید تغییر کنه . من هنوز فکر میکنم اگه فلان دوره رو داشته باشم همه چی تغییر میکنه . من هنوز فکر میکنم اگه فایل جدید نباشه عقب میمونم . من هنوز متوجه نشدم که اگه حتی فقط یدونه از فایل های رایگان رو هم تمام و کمال روش کار میکردم و کاملا درکش میکردم الان انقد نتیجه داشتم که نمیتونستم بنویسم . حقیقت همینه دیگه ، من هنوز منتظر یه چیز بیرونیم .
گفتن این حرفا اولش برام سخت بود ولی اینکه تونستم بفهمم که نفهمیدم ینی تازه وارد مدارش قراره بشم .
من اون رهروی هستم که گه تند و گهی خسته رفتم .
اما بهرحال از اینجا به بعد دیگه باید شروع شه تازه رسیدم اول خط و خداروشکر که تونستم اولشو پیدا کنم چون دیگه تنها کار رفتن تا آخرشه و بس .
از الان به بعد آهسته و پیوسته رفتن رو یاد میگیرم . از اینجا به بعد تعهد رو یاد میگیرم . از اینجا به بعد تغییر درون رو یاد میگیرم .
از اینجا به بعد یاد میگیرم تمرینارو با حس تکالیف دبستان انجام ندم ، بلکه با حس امضای سند خواسته هام انجام بدم .
کامنت دوستی رو خوندم که نوشته بودن چرا خودمو بند این سایت کردم و اینکه خداست که هدایت رو میده ، کامنتی بود که اول درونا رفتم به سمت جبهه گیری و بعد یادم افتاد خود استاد گفتن که بی نهایت راه برای هدایت شدن هست و همه آزادن به سمت خواسته هاشون حرکت کنن و هدایت خدارو دریافت میکنن . من حتی این حرف استاد که از هیچ کس برا خودتون بت نسازید رو متوجه نبودم و کامنت دوست عزیزمون خیلی بهم کمک کرد که بتی که از استاد ساختم رو بشکنم . اما الان بیشتر از قبل استاد رو دوست دارم . الان بیشتر از قبل قبولشون دارم . اطمینان کردن به دستی از دستان خدا خیلی راحت تر و قشنگ تره تا اطمینان فقط به یک استاد . از این به بعد تکیم به خدای استاده که از طریق استاد یا هر دست دیگش که بستگی به مدار خودم داره منو هدایت میکنه .
استاد الان بیشتر از خودتون عاشق خداتون شدم . ممنونم که منو به این مرحله از درک رسوندین .
استاد الان متوجه میشم که چرا تعریفا زیاد خوشحالتون نمیکنه ، حق دارین شما به چیزی بالاتر از همه ی اینا رسیدین ، توجه خدا خیلی قشنگتر از توجه بنده ی خداست .
استاد عزیزم امیدوارم روز به روز بالاتر و بالاتر و بالاتر برین تا مسیر رو برای ما هموارتر کنین .
این حس قشنگ بارونی تقدیم به همتون
عاشقتونم
سلام عزیزم یه جورایی منم این حس و دارم وداشتم امیدوارم خداوند مهربون خودش راهنمای همه باشه
سلام فاطمه ی عزیزم
همینطور که تا الان با اینکه همه چیزو ناقص متوجه شدیم کلی پیشرفت داشتیم ، حتما وقتی از خدا میخوایم هدایت میشیم .
با آرزوی شنیدن خبرای خوب و سلامتی و ثروت از شما دوست مهربونم.
ممنونم که کامنت منو خوندین و نظر نوشتین
شاد باشیم و ثروتمند
سلام دوست عزیز
دقت کردین امروز سالروز تولد تون در این سایت هست.
تولد توحیدی تون مبارک
سلام دوست عزیزم
ممنونمممممم ازتون
حس خیلی خوبی بهم دادین با کامنتتون .
انرژی این پهنای لبخندی که الان نقش بسته روی صورتم تقدیمتون.
موفق باشید و ثروتمند و در پناه حق
دوست عزیزم مریم محمدی نازنین کامنتت خیلی به دلم نشست یقیین دارم خدا هدایتم کرد تا کامنتت رو بخونم چقدر زیبا نوشتی که از استاد بت نسازیم، دقیقا کاری که فکر میکنم خیلیامون میکنیم. از الگوهای مذهبی گرفته تا رهبران ، از ادما واسه خودمون بت میسازیم و به جای اینکه به حرفهاشون عمل کنیم به جای اینکه پا جا پای استاد بزاریم استادو میپرستیم، منم دقیقا به همین نتیجه رسیدم که باید بیشتر از قبل عملگرا باشم. منتظر معجزه نباشم که با تهیه محصولات رخ بده بلکه به منبع تمام اعجازها که در درون خودمه وصل بشم، عاشق تهیه کردن دوره ی جدیدم و با تمام وجود میخوام در اون شرکت کنم ولی به خواسته ام اصلا نچسبیدم، سپردمش به خدا که اگه تو مدارش بودم خودش برام تهیه کنه اگه هم نبودم باید تلاش کنم که بیشتر با خواسته هام هم مدار بشم. این راهیه که به درستیش ایمان دارم پس باید بیشتر بهش عمل کنم، باید بیشتر تلاش کنم که ذهنم رو کنترل کنم باید بیشتر تلاش کنم که طبق قانون عمل کنم، قبلا میترسیدم از قافله عقب بمونم کلی نگران میشدم و دست و پا میزدم تا از قافله جا نمونم اما الان دیگه میدونم قافله و کاروان درون خودمه. میدونم که رهبر اصلی من خداست و استاد عزیزم دستی ارزشمند و قدرتمند از جانب خدا که با آموزه های ناب و ارزشمندش هربار قانون رو ساده تر و با شیوه ی بهتری ارائه میده اما منم باید تلاش کنم که فقط و فقط عملگرا باشم، دوست عزیز ممنون از اینکه با کامنتت تمام اینا رو بازهم به من یادآوری کردی. خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم.همواره و در همه حال ما رو به راه راست هدایت کن و لحظه ای به حال خود وامگذار، در همه حال هدایتمون کن تا بتونیم این اسب چموش و ناارام دهن رو رامش کنیم و افسارش رو در دست خودمون قرار بدیم تا بتونیم به کمک این اسب رام شده و قدرت خلق کنندگیمون زندگی رو اونطور که میخوایم خلقش کنیم.
سلام ستاره ی عزیزم
خوشحالم که کامنتمو خوندی و مفید واقع شده . و ممنونم که این سیر انرژی رو راه انداختی . باید بگم این کامنت شما هم در وقت مناسب اومد و خوندش لازم بود متشکرم .
دقیقا تنها کار ما وصل شدن به اصله چیزی که استاد توی همه ی فایل هاشون تاکید دارن و من فقط میشنیدم .
منم خیلی دوس دارم توی دوره باشم و دقیقا منم رها کردم و نچسبیدم بهش
مطمئنا در موقع مناسبش خواهم داشتش .
از ته دلم دوس دارم موفقیتتون رو ببینم
آرزوی پیشرفت و رفتن به مدار بالاتر رو برای هممون دارم
در پناه رب
کامنتتون خیلی قشنگ و تاثیرگزار بود خیلییی? مخصوصا اونجا که نوشتید چرا استاد تعریفای بقیه زیاد خوشحالش نمیکنه…. چون توجه خدا خیلی قشنگتر از توجه بنده خداست
ای خدا? این چند روزه خیلی درگیر یه مساله درونی بودم و جوابمو بهم دادی مطمئنم از زبان این دوستمون باهام حرف زدی
اره وقتی ادم توجه تو رو میبینه ( میبینه تو چقدر راحت کارای ادمو انجام میدی چقدر راحت و سخاوتمندانه پاداش میدی ،میبینه…..) یعنی آهای بنده من! من بهت توجه دارمااااا من هواتو دارما….. بنده من خوب داری از قانونم استفاده میکنی ایول داریا….. اخه این بهتره یا توجه بنده اش…..
خدایا ممنونم ازت??? دوست عزیز از سما هم ممنونم که دستی از دستان خداوند شدی واسه دادن نشانه ام???
سلام دوست عزیزم ممنونم از این توجهتون و انرژی فوق العاده که بهم منتقل کردین .
برای خودمم رسیدن به این آگاهی سرشار از حس خوبی بود حس آرامش . واقعا مهمترین چیز وصل شدن به اصل خودمونه اونوقت همه چیز حله .
بازم تشکر میکنم از پاسخ سخاوتمندانه تون .
موفق باشیم و ثروتمند
سلام زیباترین کلمه ایست که میگویم زیرا سلام برای شروع میآید.زیرا بعداز هر سلامی اتفاق ویا رویداد مثبتی انتظار میکشد .هیچ کسی برای یک اتفاق منفی سلام نمیگوید.
سلام میگویم به همه عزیزان فارسی زبانی که در ابتدای این راه هستند همانند من.
ومیخاهم از همه خانواده عزیزم بخاهم که با همه وجود وباورشان حتما سرگذشت من را بخوانند.زیرا من با یک اتفاق ساده با خانواده وخود اقای عباس منش اشنا شدم.ودر عرض این10 ماه به تمامی باورهای مکتب عباس منش بدون خرید محصولات وتنها با استفاده از فایل های رایگان ایمان اوردم.
زیرا من با اختیار خود باورهایی که همان قوانین واگاهیهایی که جزو جبر الاهیست. را اول باور کردم.بعد فهمیدم ودر اخر اجرا کردم.واز همان ابتدا شاهد معجزات اجرای قانون بودم.
بله عزیزانم از همان ابتدای کار معجزات عجیبی در زندگی م به وقوع پیوست.بگذارید برایتان عین وقایع را بگویم.
من 40 سال سن دارم واز 17دسالگی تا الان در بازار وبیزینس هستم.البته شغلهای زیادی عوض نکردم وکلا 4 شغل داشتم.از سن 20 سالگی وارد کار سنگ ساختمان شدم وتجارت خودم را به صورت دلالی وبدون سرمایه شروع کردم از کارخانه های سنگ نمونه میگرفتم وبه ساختمانهایی که از قبل یک بار به دیدنشان رفته بودم نشان میدادم واز هر 10 ساختمان یک مشتری بعداز مدتی 2 مشتری وبعد از 8 ماه به 5 مشتری میفروختم.ودرامد خوبی پیدا کرده بودم.من در سال 83 به درامد 2 میلیون در ماه رسیدم.واعتبار بالایی پیدا کردم.تا اینکه یک کلاه بردار حرفه ای سر راهم سبز شد وبعد 5 ماه کار کردن واعتبار پیدا کردن 150 میلیون سفارش داد که 50 میلیون نقدی و100 تومن چکهای مختلف قرار شد بده.من که تا اون لحظه همچون مساله و تجربه ای نداشتم معامله رو انجام دادم.واین اولین ورشکستگیم بود .وخود خداوند شاهده که من با چه مشکلات بزرگی .چه چالشهایی .مواجه شدم.چون عین این پولو بدهکار بودم.از اون زمان من 3 سال تلاش کردم برای صاف کردن بدهی هام.وبا توکل به اون همه رو برگردوندم.بعداز اولین ورشکستگی 2 بار دیگه اتفاقهای مشابهی افتاد ومن یه 50 میلیون دیگه واخرینش در سال 95 بود یعنی من تبدیل شده بودم به شخصی که میدوید برای پرداخت بدهی دادن.والان میفهمم که این تبدیل به یک باور شده بود در من یعنی شکست خوردن وبا تلاش وتعهد وپشتکار از اون شکست بیرون امدن.ونهایتا در سال 96 از کاری که متنفر بودم استقبال کردم.یعنی کارمندی.که البته این با اصرار خانواده ومخصوصا همسرم مجبور به این کار شدم.چون من زبانم کوتاه بود وراه دیگه ای نبود.یک سال از کارمند شدنم میگذشت ومن روز به روز افسرده تر میشدم.چون زندگی یکنواخت کارمندی برای منی که عاشق خلق کردن بودم قابل تحمل نبود.تا اینکه با سایت عباسمنش اشنا شدم وبا ویس رویاهایت را باور کن شروع کردم.وبعد ویس بعدی وبعدی وبعدی.با هر ویس انگار دری برای من باز میشد انگار که یک چراغ جادوی علاالدین برایم به وجود امده بود.بعداز ویسها شروع به خاندن کتاب کردم .انگار یه دنیای جدید به وجود امده بود ومن شروع کردم باورهای جدید ساختن واولیش این بود که (من سبکبال در لوای قانون قرار میگیرم)روزی 400 بار
من خالق زندگی خویشم400 بار.(مرا درراه درست قرار ده)400 بار.
این سه عبارت ضمضمه من بود وبعداز 2 ماه اولین اتفاق افتاد:من اخراج شدم وبه بیمه بیکاری معرفی شدم.
این اولین دستاورد بود.
ولی باوری که داشتم ته دلم این بود که تا بیمه بیکاری میگیرم پشتم به دیوار نیست.روزنه واب باریکه باز است.خیلی مسخره بود ولی همه دنبال بیمه بیکاری گرفتن بودن ومن از اون بدم میومد .دنبال ایده هام بودم چون من یک نوع متریال خیلی زیبا برای دکوراسیون داخلی به وجود اورده بودم که 2سال روی اون کار کردم.یه وام 5 میلیونی 2 سال پیش گرفته بودم وانقدر ازمون وخطا کردم که به محصولی که میخاستم رسیدم وکل اون 5 میلیونو صرف تحقیق کرده بودم.وحتی اون محصولو به اسم خودم ثبت کردم.الان میخاستم به تولید برسونم ولی با کدوم سرمایه؟؟حتی 1میلیون هم نداشتم.ولی من شبانه روز ویسهای رایگان استاد با هنسفیری توی گوشم بود .روزی 2 ساعت کتاب میخاندم.وقانونو با همه وجود باور داشتم.خودمو سبکبال در دریای قانون رها کرده بودم.برای وام مشکلی نداشتم ولی به خاطر شکستها وبدهی ها کسی رو برای ضامن نداشتم.ولی پس چرا حالم خوب بود ؟؟چرا شاد بودم؟؟چرا عبارات تاکیدیم رو با خنده روی لب واشک روی چشم میگفتم.تصمیم گرفتم اقدامم رو شروع کنم.که یه اتفاق افتاد ؟چون روی تپسی کار میکردم مامور بیمه توی تحقیق اینو فهمید وبیمه بیکاریم قطع شد.باورنمیکنید وقتی مامور بیمه اینو بهم گفت من خنده ام گرفت.ماموره فکر کرد از ناراحتی زده به سرم.وبهم گفت خدا بزرگه مت بازرست نبودم وکس دیگه ای بوده که خیلی ادم عوضیه.بهش گفتم نباید به کسی که کارشو درست انجام داده بگی عوضی.من تکیه بر یه قدرت عظیم دارم.کارمنده تامین اجتماعی گفت.راستی یه سوال دارم ما توی اداره قبلا یه همکار داشتیم که هم فامیل شما بود.میشناسی؟گفتم بله ایشون پدرم هستن.
گفت تو پسر حاجی فولادی هستی؟اون که با رییس اداره خیلی رفیقه؟رییس الان کارمندش بوده .بگو پدرت بیاد راحت کارو حل کنه؟؟گفتم کار من از جای دیگه حل میشه.وخندیدم ورفتم.ولی توی دلم گفتم حالا دیگه حامد هیچ عددی نداری.فقط به هیچ کس نباید بگی.ولی پس چکار کنم؟؟چند روز گذشت ومن نمیدونستم از کجا امرار معاش کنم.تپسی رو هم میرفتم ولی ته اون چیز زیادی نمیموند.ولی حالم خوب بود.خنده رو لبام بود توی خونه همسرم میگفت حامد چی شده خیلی وقته انقدر شارژ ندیدیمت؟ومن جوابم لبخنو بود.وعبارت تاکیدی.ایمان داشتم روزهای خوب میرسه.تا اینکه موبایلم زنگ خورد.رسول دوستم بود.گفت حامد یه مقدار از اشغال سنگات که اوردی تو کارخونه من به علاوه 30 متر سنگ خوبا که از انبارت مونده بود و6 ساله کسی نمیخره مشتری اومده و4 میلیون میخاد؟بدم بهش؟خندم گرفته بود گفتم اینا رو هم 1 میلیونم نمیارزه 4تومن میخاد؟یارو کلاه برداره ومیخاد چک پاس نکنه.
گفت دیوونه میگه کارت میکشم.انگار سر سنگاییه که 8 سال پیش کار کرده وکل اصفهانو گشته ودیگه نیست ازش.گفتم خوب 30 متر دیگه هم یه جای دیگه دارم.واون شخص 7 میلیون نقد برا سنگی پرداخت کرد که 2 تومنم نمیارزید.اون شب فقط رانندگی کردم واشک میریختمو میگفتم اخه تو چه قدرتی داری؟؟تو چقدر زیبایی؟.تو کی هستی ؟ای قدر قدرت عالم.توکه هستی ای تنها عاشقو معشوق حقیقی.یاربم بیشتر از این که از پولی که الان بهم رسوندی مجنونم کردی؟؟از اینکه قانون تو را دارم میفهمم خوشحالم.ای زیباترین زیباروی عالم.واشک واشکو اشک؟؟از فردا افتادم دنبال مکانی برای کارگاه البته 7تومن گذاشتم برای امرار معاش وهیچ حسابی روش باز نکردم.الان 3 ماه از قطع بیمه ام گذشته بود ومن با معجزه بدون داشتن درامد.بدون قرض کردن ماهی 1میلیون ودویست به حساب همسرم میریختم چون من اونو مسئول خرج کردن کرده بودم چون بسیار درست خرج میکرد برعکس من که حتی 30 میلیونم بدن یه شبه خرجش میکنم واین نعمت بزرگی بود که خداوند به من عطا فرموده همسری که در تمام لحظات سخت زندگی با من همراه بوده است.
واز طرف دیگه قطع شدن بیمه بیکاری رو من به خانواده نگفتم چون نمیخاستم دوباره توی استرس قرارشون بدم.وقتی بیمه قطع شد من رشد رو درون خودم حس کردم ردپای توحیدو حس کردم من همیشه با امید وتوکل از چالشهای زندگیم خارج شدم.هیچ وقت یادم نمیره زمانی که تهران انبار سنگ داشتم وبازار بسیار خراب بود به صورتی که من 7ماه حتی یک فاکتور هم نزده بودم.دخترم بیتای عزیزم بیمار شد.تبش از 40 پایین نمیومد.ما اون موقع رودهن زندگی میکردیم وحتی 1000 تومن هم نداشتم که بیتا رو ببرم دکتر دخترمو بغل کردم وبه همسرم گفتم پاشو بریم گفت پول نداریم گفتم من قویترشو دارم.نشستیم توی ماشین واز رود هن تا تهران چند مسافر زدم وبیتا رو بردم دکتر.*
اینجا بودم که بیمه قطع شد .من هر روز تپسی میرفتم وبا برنامه ریری روزی 2 ساعت اقدام میکردم برای استارت کارگاهی که میخاستم بزنم .همسرم میگفت اخه تو میگی توی کف حالت 30 میلیون برای تجهیز کارگاه میخای.از کجا میاری ؟خاهش میکنم یه جایی برو سر کار.ومن با لبخند میگفتم روزشمار استارت کارگاه 1 ماه دیگه است.
توی اینیستا روز شمارو استوری کردم وبه همه اعلام کردم وه 30 روز دیگه استارت مجتمع دکوراسیون اساطیر میخوره.
من حتی پول رهن یه کارگاه کوچکو هم نداشتم ولی با ایمان مطمعن بودم سر تاریخ انجامش میدم.10 روز پیش یکی از دوستام گفت حامد من یه وام 30 میلیونی با بهره پایین امتیازشو کسب کردم و10 تومنشو احتیاج دارم.تو هنوز جواز کسب داری؟؟گفتم اره چطور؟؟ِگفت من گیر یک ضامن هستم وجواز کسب تو بیا ضامن شو وجوازتم بزار من 10تومن برمیدارم تو 20 تومن بقیه شو تازه این وام 4درصده وماهی 400 تومن قسط تومیشه.وای وای وای مگه میشه یا ربم؟ مگه میشه ؟تو چقدر بزرگی؟؟اصلا تو چی هستی؟تو کی هستی؟دوباره اشک واشکو اشک.دوستانم خانواده عزیزم باورتون میشه در عرض3 روز وام کارهاش انجام شد وداخل حسابم شد؟توحید توحید توحید.به خداوندیه خدا من فقط با توحید خالص جلو اومدم.هنوز 10 تومن کم داشتم.بچه ها به عزیزانم قسم کلمه به کلمه عین خود ماجرا رو دارم میگم.برای عزیزانی که هنوز به مکتب استاد ایمان ندارند.مکتب استاد مکتب توحید صرفه ولاغیر.وحالا ببینید اخرین معجزه سال 97 منو.
معجزه ای که غیراز همین کلمه اسم دیگه ای نداره.
پدرم خیلی اتفاقی فهمید بیمه من قطع شده.زنگ زد به من وهرچی میتونست بارم کرد که چرا به اون نگفتم؟گفتم پدرم کاریه که شده والان هم 8 ماه ازش گذشته وکاری نمیشه دیگه کرد.بهم گفت صبح بیا باهم بریم بیمه.منم چون نمیخاستم دلش بشکنه رفتم.وتوی بیمه هم گفتن اصلا نمیشه کاری کرد.ماهم بی نتیجه برگشتیم.2روز بعد موبایلم زنگ خورد وشخصی خودشو معرفی کرد وگفت من بازرسی هستم که تو رو گزارشتو رد کردم.الان پسرم بیکار شده وتپسی میره ازت معذرت میخام ولی تازه فهمیدم تپسی شغل ثابتی نیست منو حلال کن من دارم بازنشسته میشم.ومیخام برای اینکه حلالم کنی یه اصلاحیه رو گزارش قبلم بذارم.دوباره اشک دوباره معجزه چون 8 ماه حقوقمو یکجا در عرض2 روز درست شد دقیقا 9میلیون وششصد هزار عزیزانم من با صفر به 30 میلیون سرمایه ام رسیدم والان توی کارگاهی که یک روزه اجاره کردم دارم مینویسم.من راه رو فهمیدم وایمان اوردم.با همه وجود امیدوارم سرگذشتم راه توحید رو برای حتی یک نفر هم شده اثبات کنه.الان حتی پول 12 قدم رو هم دارم که بخرم.وبهتون ثابت میشه سال 98 چه سال پربرکتیه.
برادر خانواده عباس منش
فولادفر
سلام دوباره به همه عزیزانم در خانواده توحید.ممنونم دوستان بابت نظرات بسیار زیباتون.میدونید بچه ها به نظر من بزرگترین کاری که استاد انجام داده تزریق یک ادرنالین بسیار قدرتمند در خانواده به نام توحیده.این ادرنالین باعث شده یک جو عرفانی در یک خانواده مجازی به وجود بیادوهمین جو داره این سایتو تبدیل به یک قدرت بلامنازع در علم موفقیت میکنه.من مطمئن هستم اگر زبان ما انگلیسی بود چندین برابر الان از همه کشورها وارد سایت میشدن.بچه ها اتفاقاتی که ماجراشو گفتم مال همین الانه ومن میخام روز به روز روندمو با بچه ها شیر کنم.چون اینطوری برای خودم مسئولیت به وجود میارم.یه معجزه دیگه ای که همین دیروز به وجود امد در مورد مکان کارگاهمه.من با همه وجودم باور داشتم که یک مکان عالی برای کارگاهم میگیرم.وقبل از گرفتن وام وتزریق شدن پول از طرف اوس کریم.تمام بنگاههای منطقه ای که مدنظرم بود رو گشتم ونهایتا یک جای خوب پیدا کردم که البته اجاره ورهنش از چیزی که برنامه ریزی کردم خیلی بیشتر بود ولی پریروز با بنگاه تماس گرفتم وگفتم من اونجا رو میخام وبرای فردا قرار قولنامه رو بذار که گفت متاسفانه صاحب ملک پس فردا میتونه بیاد.وقرارمون افتاد برای امروز.دیروز با اینکه اجاره انجا خیلی بالا بود ولی با مدد اوس کریم وسبکبالی خودم حال خوبی داشتم.که یه تماس از طرف یکی از دوستان قدیمیم گرفته شد که خیلی وقت بود خبری ازش نداشتم.توی حرفام وقتی فهمید میخام کارگاه بزنم گفت خوب ادم دیوانه ما کارخانه مونو تعطیل کردیم وگذاشتیم برای فروش بیا برو تو یکی از سوله ها کاگاهتو بزن ویه مغازه کوچکم دم در اصلی داریم اونو نمایشگاه کن .من گفتم حسین جان اونجا برای من عالیه ولی میدونم کرایه اش بالاست ومن الان توان پرداخت ندارم.که گفت اخه مگه من لنگ کرایه گرفتن از تو هستم من میخام هم تو ورایه وپول پیش ندی وهم یکی توی کارخونه باشه که فکر نکنن خالیه وبیان همه چیزو بدزدن.تازه میتونی از دفتر اداری هم استفاده کنی.وای وای وای بچه ها من فقط گفتم ببخشید والان میام دویدم سمت دستشویی ودرو قفل کردم وترکیدم باز هم گریه گریه وگریه.خداوندا یاربم تو با من چه کردی اخه مگه مبشه همچین مکان لاکچری وعالی برای من درست بشه ؟؟مکانی که ده بذابر بهتر از جاییه که میخاستم بگیرم وخدا تومن کرایه بدم؟؟اونم مجانی پیدا بشه خداوندا تو داری با من چه میکنی.؟خدایا توی این 3ماهه به اندازه کل زندگیم معحزه دیدم از تو.یاربم ممنونم اقای من ممنونم وقسم میخورم تا جان در بدن دارمدر راه هدف والا بجنگم تا خود را به بالاترین نعمت تو برسانم.یاربم تمام هدف من رسیدن به بالاترین نعنت توست. یعنی همان قرب الاهی
سلام آقای فولادفر
سپاسگزارم برای اینکه این تجربیات فوقالعاده را با ما به اشتراک گذاشتند.
اشکم از شوق، بابت درک توحید و اتصالتان با خدای یکتا جاری شد.
درودبر شما به خاطر ایمان محکم و استوار تان
هر دو کامنتتان را کپی کردم تا ده ها بار دیگه، بخونمشون.
بازهم سپاسگزارم
برایتان بهترینها را آرزومندم.
ممنونم از شما. امیدوارم در پرتو قانون لحظه به لحظه به بالاترین نعمت الاهی یعنی قرب الاهی (نزدیکی به خداوند)نزدیک گردید
به نام خدای عزیز
دوست عزیز چه ایمان وباور درونی که منجر به این اتفاقات بزرگ و شگفت انگیز والبته باور کردنیست.
خدایا شکرت که وقتی ایمان داری خدا کارشون بلده ما باید ایمانمان رو نشون بدیم وحرکت کنیم حرکت های ذهنی که منجر به حرکتهای فیزیکی میشه .
عالی بود محو خواندن حرفهاتون بودم اینها فقط نشانه ایمان وتوکله .
خوشحالم براتون که به راحتی دارین دوره جدید استاد ومیخرین و ان شاا…سال پر از خیر و برکت تری را تجربه میکنیم همه ما .??
سلام ب پروردگار یکتا
سلام دوست گرامی ..خدای من اینجا چ خبره …خدایا مرسی منووو ب خوندن این کامنت سراسر معجزه هدایت کردی ..دوست گرامی هر خطتتوونو با اشک خوندم ولذت بردم وففط گفتمممم خدایا شکرتتتتت پس میشه پس جواب میدع …نمیدونم کامنتتووون یه جور دیگه خدایی بود و تووو خط خط واتفاقاتش فقط خدارو دیدم ..خدایا توو هستی فقط باید بلد باشیممم چ جوری ازت بخوایم ..دوست گرامی با تمام وجودم از موفقیتتون خوشال شدم واز همین لحظه برای خلق خواسته هام صد چندان انگیزع گرفتم …مرسی سپاسگزارم ک تجربه فوقالعادتونو ب اشتراک گذاشتین ..واقعا تکان دهنده بود برام ..متشکرم …
بسیار لذت بخش بود.
سلام آقای فولادفر
متاثر شدم از خوندن سرگذشت زندگیتون ، بهتون تبریک میگم واسه این حد از توحیدی عمل کردن . براتون موفقیت در تمام جنبه های زندگیتون آرزومندم .
بسیار تاثیر گذار بود . عااالی
سلام
دوست عزیزم آقای فولادفر
بسیار لذت بردم از خواندن کامنت شما
زندگینامه شما سند روشنی هست بر اینکه تنها راه خوشبختی توحید است توحید……
پروردگارا مار را به راست هدایت فرما
به راه کسانی که به آنها نعمت دادی …..
به نام الله یکتا
خدایا شکرت برای نشانه امروزم ٢١/۴/٩٩
خدایا امروز روز عجیبی بود
اول صبحش با یه تضاد بزرررررگ شروع شد برام
اولش کلی گریه کردم ولی به خودم اومدم و گفتم نرگس تو قراره با اینهمه آگاهی یه تفاوتی با دیگران داشته باشی
این تضاد اومده تا تو رو رشد بده
مطمئن باش این اتفاق حاصل باورهای گذشته خودت بوده پس پذیرفتمممم و توبه کردم به درگاه خدا و سپاسگزاری کردم برای دیگر نعماتم و تصمیم گرفتم بیشتر و بیشتر بخونم تا آگاهی هام بالا بره و ازین تضاد بهترین نتیجه رو به نفع خودت رقم بزنی
خدایا شکرت برای هدایتم به این سایت
خدایا شکرت که تونستم خودمو کنترل کنم
خدایا شکرت برای این استاد بی نظیرررررر
واقعا هم استاد نیازی به تعریف نیست از دوره های شما واقعا رایگانن در برابر محتوای ارزشمندش
واقعیت اینه که افراد بسیار زیادی نگاه فانتزی به قوانین کیهانی دارند. آنها فقط به عنوان یک قرص مسکن به این قوانین نگاه میکنند. آنها نمی خواهند از این قوانین به عنوان پایه و اساس زندگی خود استفاده کنند.
استاد کاملا قبول دارم من در چند ماه اول که اومده بودم تو سایتتون عین یه فیلم فقط نگاه می کردم و البته نتایجمم همونقدر بود اما وقتی متعهد شدم کن فیکون شدممممممم
استاد وقتی قوانین رو فهمیدن شروع کردن به خلق زندگیشون طوری که دوست داشتن
استاد چقدر شما در بندرعباس با ایمان بودید
ازون جهت میگم که اونموقع تازه با قوانین آشنا شده بودین ولی چقدر خوب عمل می کردید آخه
اینه که هر چه بیشتر عمل کردید بیشتر نتیجه گرفتید و امروز در بهترین نقطه جهان زندگی میکنید اینها برای اینه که شما قوانین را در عمل اجرا کردین
بر ترس هاتون غلبه کردین
ایمان به خدا را در وجودتون نهادینه کردین .
موضوع اینجاست که افراد زیادی به صورت بنیادین باور نمی کنند که افکار و باورهای شان در حال خلق شرایط بیرونی زندگی شان است. آنها نمیتوانند بپذیرند که تمام کنترل زندگی در دستان خودشان است.
آنها این قانون ساده را باور نمی کنند که اگر بتوانید افکارتان را و کانون توجهاتان را کنترل کنید می توانید زندگی خود را به شکلی که میخواهید خلق کنید.
ما میتونیم با کمک آموزه های استاد باورهای بنیادینمون را تغییر دهیم و با این تغییرات زندگی مون رو به صورت کاملاً طبیعی متحول کنیم
شادی، ثروت، خوشبختی، سعادت و سلامتی همه این ها می توانند به راحتی وارد زندگی افرادی شوند که می توانند افکارشان را کنترل کنند.
اره واقعا یه تفاوتی هست بین استاد و باقی اساتید موفقیت (نه تبلیغی میکنند و نه هیچی ولی اینهمه آدم مشتاق تهیه محصولات ایشانن)
واقعا این خصلت توحیدی بودن استاد نظیرررررر نداره
به خدا ندیدم همچین آدمی
اینقدر توحیدی
اینقدر با ایمان
اینقدر خالص
مث شرکت تسلا موتورز
چقدر ایلان ماسک رو دوست دارم و تحسینش میکنم این حجم از اعتماد به نفس و توحیدی بودن رو
اینا تفاوت هاست تو باورها که نتایج متفاوت رو ایجاد میکنه
استاد پکیج موفقیت رو میخواسته نه پول تنها رو
استاد نتایج شما میگه که مرد عملی
واقعا شما عمل کننده به یک سری قوانینی
چقد قشنگ بود این جمله
دوره های من برای همه نیست
لامبورگینی برا همه نیست
بنز اس کلاس برا همه نیست
شرایط شما قراره تغییر کنه چطور؟ با تغییر باورهامون
من استاد مث روزای اول شمام تو بندرعباس که در حال گریه کردنم از نتایج کوچکم
و به خودم قول دادم و متعهد شدم که روی خودم بیشتر و بیشتر کار کنم
و هیچوقت به زندگی قبل عباسمنشم برنگردممم
من الان تو قدم دهمم و با صدای رسا اعلام میکنم که بی نظیرترین آگاهی های زندگیم رو دریافت کردم در این ده قدم
البته که من به اندازه ظرفم نتیجه گرفتم
استاد شما خودتون ورودی ها رو انتخاب کردین
و شما برگی توی باد نبودید
برای همینه که خدا داره مدام هدایتش میکنه و این نتایج هیولا رو میگیره
فرکانس از عمل به آگاهی ها میاد
وقتی شما روی خودت کار میکنی و در مدار بالا قرار میگیری آدمایی که تو اون فرکانسن میان سمتت مثال مغازه ها( چرا بعضی مغازه ها سوزن انداز نداره؟ ولی مغازه کناریه مگس می پرونه) الرزق رزقان دو نوع رزق داریم که یکیش اینه که تو بدوی دنبال رزق و یکیش اینه که رزقه که دنبال تو بیاد خدایا عجب جمله ای بود دیوانه شدم 😭😭😭خدایا شکرت
و استاد شما همیشه رزق اومده دنبالت اونم چجورررررر
نعمت همیشه میاد تو زندگیتون وقتی که قانون تکامل رو طی کنی آروم آروم رشد میکنی تا کی؟ تا وقتی که ادامه بدی و ترک نکنی این مسیر رو
بدن ما چطور انرژی میگیره ؟ با غذا خوردن و این غذا مث سوخته همیشه نیاز بدنه
پس ذهنم همینجوره همیشه باید روش کار کرد
نتایج به اندازه ای که روی خودت کار میکنی وارد زندگیت میشه
در مسابل مالی باورهای مخرب چون بیشتره دیرتر نتیجه میگیریم
وقتی باورا درست ساخته بشه اینقد زود تغییر نمیکنه با کوچکترین خبر منفی اگه خیلی زود انفاقات بد از مسیر دورت میکنه ینی اینکه هنوز باورهای درست خوب ساخته نشده
آخ استاد این موسیقی دیوووونه م کرد دیگه
با عکسای داخل و بیرون خونتون
عاااااااشق این خونتونم
٨ تا اتاق آخه چقدر رویایی
چقد عاشق این خونتونم با اینهمه نعمت و فراوانی و ثروت
موتورارو چقد هیولان
آشپزخونه و تجهیزاتش که دیگه تیر خلاص رو زد بهم چقد پرفکت و درجه یک آخه
خدایا شکرت برای داشتن این الگو که این باورهای ثروت رو در ذهنم قویتر کرده
خدایا شکرررررت خدا جوووووونم ممنونتم
خداوند بی نقص و سریع الاجابه به شرطی که ایمان داشته باشیم
نشانه ایمان چیه ؟ از عملکرد میشه فهمید
کسی که با ایمان مهاجرت میکنه حتما نتیجه میگیره
ایمان باعث حرکتشون شده
قران کتاب آسونیه برا فهمیدن
باورهای شما درون شماست
نعمت و ثروت خداوند همیشه هست فقط برای کسانی که روی خودشون کار میکنند نه برای همه
استاد چون خودشون این قوانین رو شناختند و درک کردند و عمل کردند تاثیرگذارترند تا نسبت به بقیه همکارانشون
خدایا شکرت که منم جزو کسانی بودم که وارد دوازده قدم شدم و همچنان دارم ادامه میدم
خدایا تو این فرصت رو به من دادی که زندگیم رو اونطوری که دوست دارم خلق کنم سرشار از سلامتی و ثروت و نعمت
انشالله
خدایا هزاران مرتبه شکرت برای هدایتم به این آگاهی ها
خدایا تنها تو را می پرستم و تنها از یاری میجویم