باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم! - صفحه 10 (به ترتیب امتیاز)

591 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مریم درویشی گفته:
    مدت عضویت: 2868 روز

    استااااااد😭😭😭😭😭😭😭

    دارم دیوانه میشم عین ابر بهار درون و برونم اشک میریزه

    زبانم بند زبانم بنده بخدا دیوانه، وقتی شروع کردم این خدا این سیتسم به من چیزایی که گفت که به خودم گفتم یه روزی سر میذارم به بیابون

    الانم همون حالم دلم میخواد فقط بزنم بیابون فقط فکر کنم

    حالا حالا دارم لمس میکنم توی اون فایلت که گفتی توی بندرعباس با کتونی هایی که از مسابقات هندبال گرفته بودی اینقدر رفتی که کفشون رفت پات به زمین خوزد

    و اشک از چشات گوله گوله میریخت

    استااااد خداوندم مرا به خلوت دو نفره با خود دعوت کرده

    استااااد زبانم قاصر از این همه آگاهی این فایل

    هویت هویت هویت چه چیزی بالاتر از این هست برای انسان چه چیزی چه چیزی

    از موقعی که این فایل دیشب گوش دادم

    کامنت محمد امین خوندم

    دروناا حس کردم که داره بهم میگه اره وقتش تو تکاملت طی کردی که اروم اروم به اینجا برسی

    کی میتونه حال من الان درک کنه؟! این همونیه که خودش این شخم زندنای حسابی رو انجام داده

    😭😭😭

    انگتر یه نیرویی که هی بهم میگه بیاا بیا بیا بیا

    خداییی من…

    استاد دارم با گوشت و پوست استخوون حرفات میفهمم

    تغییر بنیادین یعنی نقاب نذاری جلو چهرت

    یعنی کتغذ رنگی نذاری روی باور های شرک الودت

    چه حرف زیبایی زد محمد امین اگر یک ماه گذشته و تو تغییری نکردی یعنی تو اصلا باورات تغییر ندادی

    خدای من هدایتم میکنه به سمت این کامنت ها همون بچهای عملگراییی که یه سریاشون اینقدر مشغول هیجانات و شوق و ذوق های رسیدن به هدف هستن که کامنت سالی یه بار میذارن

    یا اونایی که اتفاقا کامنت میذارن ولی به موقع میذارن…

    الله اکبر

    الله اکبر

    این قوانین جهانه 😭این کل قوانین جهانه 😭

    این منم که اونقدر به اون زندگی و باورهای محدود و کننده پدرانم چسبیدم که فکر میکنم طبیعی بودن اینه

    نه اینکه هم ثروتمند باشی هم رابطه عالی عتطفی و غیر عاطفی داشته باشی هم سلامت باشی که نخوای یه قرص بخوری

    همیشه بدنت سالم باشه نه مشکل مو داشته باشی نه چشم نه معدا نه قلب نه چ ریی نه فشار

    چشاممم دارن مصلح مصلح مصلح میشن

    تفاوت شما با بقیه خیلی مشخص

    اونا برای یه فشار بالا رفتن یه معده درد

    میگن بده یه قرص بندازیم بالا و جالبه این روندم تا اخرین لحظه ادامه میدن

    ولی شما میگید این بدن من خدا از پادزهر های خفن افریده

    چطوره که وقتی یه انسان بیمار میشه بدنش ولش میکنه میره نه گلبول های سفید

    شروع میکنن مبارزه و شکست دادن

    ما گلبول های سفیدمون ضعیف کردیم بعد میگیم واااای چه بیماری های خطرناکی…

    مرگ نزدیکه.. و از این حرفها

    هر دو ش شما درست میگید

    ولی وقتی سیستم قانون اینه آیا محاله استاد بهترینش نخواد من بهترین نخوام راحترین نخوام توحیدی تری و رها تریم نخوام

    موضوع اینه که خدای خودمون باورنکردیم

    وگرنه هر دارویی ساخته شده از بدن انسان گرفته شده بدن انسان فرمولش داده. پادرزهش داده

    ادما یاد گرفتن از بدن انسان که چطوری پاد زهر بسازن

    خدایااشکرت

    من باید این شخم زدن را ادامه دهم

    چون عجیب شوق و ذوقی در دلم انداخته که عین ابربهاز دازم اشک میریزم

    اصلا حالم یه جوریههه

    استاد عاشقتم

    دارم برمیگردم به زندگی طبیعی..

    ..My return is coming soon

    💋❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1164 روز

    باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاریم.

    سلام به استاد جان .

    استاد عزیزوقهارخودمون .

    استاد بی نظیرودوست داشتنی .

    مرد عملمون.

    البته که باید شخصیتمون تغییر کنه .اگه دنبال ادا در اووردن باشیم که فقط داریم وقت تلف میکنیم.

    اوایلی که شروع به تغییرات خودم کرده بودم ،یه وقتایی بیشتر ازاونی که تغییر کرده باشم ،حرف میزدم .یه جوری وانمود میکردم که من خیلی خوب روی خودم کار کردم.

    اما کم کم که پیش رفتم ،متوجه شدم ،دیگران باهوش تر وتیزبین تر از اونی هستن که فکرشو میکنم .

    اونا خوب میفهمن که تو داری چرت وپرت میگی یا واقعن داری تلاشتو برای تغییر میکنی.

    چون کسی که عمل نداشته باشه داره گاف میزنه .واین کاملا مشخصه بدون اینکه کسی به روت بیاره.

    دقت کردید این جور آدما نچسب هم هستن به خصوص اینکه کم کم شناخت روی اونها پیدا کنی ومدام این رفتار تکراری رو ازشون ببینی دیگه کلافه کننده وگوشت تلخ ب نظر میرسن .

    وجالب اینجاست که تو چهره هاشون میبینی که اصلا تمایلی به گوش دادن صحبتهای تو ندارن.

    پس ما هم بهتره اگه گه گداری از این اداها داشتیم ،بزاریم کنار.

    قبل از اینکه ضایمون کنن بهتره بچسبیم به تغییرات جدی خودمون .

    البته ما برای ثابت کردن به کسی اینجا نیستیم جز ثابت کردن به خودمون .

    جز بدست اووردن آرامش برای خودمون.

    پس بهتره اگه در مسیر درست هستیم به قضاوتها کاری نداشته باشیم و توجهی نکنیم.

    هر انسانی خودش خوب میفهمه که هدفش از جمله ای که پیش کسی بازگو می‌کنه یا رفتاری که پیش کسی داره ،چیه؟!

    آیا برای مانور دادنه ؟!

    یا برای اثبات خودش!

    یا برتر بودن خودش!

    یا کوچیک یا تحقیر کردن افراد دیگه!

    واقعن قبل از حرف زدن یا انجام دادن کاری از خودمون بپرسیم که هدفم از اینکار چیه؟

    اگه با بیماری میخام واکنشی داشته باشم بهتره بی خیالش بشم.

    انقد این موضوع رو تمرین بکنم تا یاد بگیرم به جا وبا صداقت صحبت کنم .

    من هیچی نیستم تا وقتی که از درون تغییر نکرده باشم.

    نمای ظاهر من ،اثبات شخصیت من نیست .

    بهتره خودمونو گول نزنیم .

    دیگران که فریب نمیخورن هرچند به روی تو نیارن ولی اونا متوجه ی همه ی عملکردهای راست و دروغ تو میشن.

    ما زیادی یه جاهایی نقاب می‌زنیم چون همیشه میخواهیم آدم خوبه ی داستان باشیم .

    یا دنبال تایید دیگران وقضاوتهای مثبت اونها هستیم.

    که مبادا نقصی از ما پیدا کنن وقضاوت بدی در موردمون داشته باشن .

    واگر ،نه ! چ اصراریه که خودمونو به شکل چیزی که نیستیم نشون بدیم.

    خب همه ی اینا مواردی بودن که منم در گذشته در گیرش بودم .

    هیچ وقت هم احساس خوبی نداشتم چون همش میترسیدم لو برم .

    یا جایی کسی کنترلم ‌کنه و مچمو بگیره. اونوقته که خیلی بد میشد.

    بله هرجا که خودم نباشم واز غالب خودم در بیام حتمن پیش میاد جایی تحقیر بشم .چون جهان باکسی شوخی نداره و دوز و کلک من تا یه جایی ،ظاهرا جواب میده .ولی نمیتونه ادامه دار باشه .

    هر فرکانسی که بفرستم همونو دریافت میکنم .

    یه چیزی فهمیدم، خیلی جاها لزومی نداره ما خودی نشون بدیم .این از ضعف ما هستش که فکر میکنیم حتمن باید حرف بزنیم یا خودی نشون بدیم تا دیده بشیم.

    گاهی باسکوت وواکنشهای خیلی معمولی ،رفتارهای معمولی هم خواهیم داشت بدون اینکه قضاوت بشیم .

    این ذهن چموش ماس که فکر می‌کنه حتمن باید خودشو نشون بده ‌.

    حداقل من که اینطور بودم .خودم خودمو تو دام مینداختم وباز خودم برای رهایی خودم تلاش میکردم .

    خب دختر خوب! بیکاری برای اینکه خودتو به کسی ثابت کنی ،به بیراهه بری؟!

    چون فکر میکنم با یه کاری کردن یا یه حرفی زدن ،دیده میشم .می‌بینید همیشه فکر دیده شدن هستیم.

    واین از بزرگترین ضعفهای درونی ماس که باید حتمن رفع بشه.

    که اگر نشه مدام بااین وضعیت که سلب آرامشمونه باید ادامه بدیم.

    بله ما دنباله رو این برنامه وقوانین جهان هستیم تا بتونیم این نواقصمون رو از بین ببریم.

    خب هر چقدر بیشتر روی تغییرات خودمون کار کنیم وهر کاری رو برای خوشحالی وشادابی وتغییرشخصیت خودمون انجام بدیم، نتایج بهتری دریافت میکنیم.

    امروز با یاد گیری این درسها ، راحتر میتونیم خودمونو تو عملکردهای مثبت ومنفیمون بسنجیم .

    امروز به خودم قول میدم که تا جایی که میتونم یاد بگیرم و شهامت هر رفتار سالمی رو داشته باشم نه برای جلب رضایت دیگران بلکه به خاطر بدست اووردن آرامش خودم .

    دیگران قرار نیست به من جایزه بدن .

    من حتی تو نوشته های بعضی از دوستان تو این سایت ، حتی کسانی که مورد تایید خیلیا هستن حتی استاد عزیزمیفهمم که زیادی میخان خودشونو نشون بدن وب نظرم تو نوشته هاتون زیادی اغراق میکنن.

    ومتاسفانه من حس چندان خوبی ازشون نمی‌گیرم.

    نمیگم من درست میگم فقط خاستم حسمو بگم .

    دوست داشتم این حسمو بگم .

    چون این موضوع گاهی باعث مقایسه و یا حس منفی در من میشد .تا اینکه به خودم گفتم عزیزدلم ناهید جون ،بی خیال دیده شدن شو ،حتی جایی که برات خیلی باارزشه .

    حتی تایید ونظر استاد برام خیلی خیلی مهم بود .

    خدا روشکر توهمین سایت نمی‌دونم چرا وبه چ دلیل از چیزی که توقع به جا بنظر خودم داشتم ،هیچی ندیدم.

    اولش برام ناراحت کننده بود ولی به خودم گفتم من اینجا هستم تا خودمو بسازم نه اینکه دیگران منو بسازن .

    اگه استادم راجع به هر مسئله ای باهامون صحبت می‌کنه وتجربه میده ،قراره ما هم از خودشون خیلی مسائل رو یاد بگیریم .

    پس با اعتماد به نفس بالا از خودم تشکر میکنم وازاینکه تلاش کافی برای تغییراتم دارم از خودم ممنونم .

    ممنونم که درک درستی از جهان دارم پیدا میکنم .

    ممنونم که شهامتم بیشتر از قبل شده.

    واز اینکه آگاهی هامون روز به روز افزایش پیدا می‌کنه خیلی خوشحالم .

    صد درصد باید شخصیت خوب وعالی از خودم بسازم وسعی خواهم کرد که جایی ادا در نیارم.

    خودم باشم. خودواقعیم.

    استاد جان عزیز از شما هم بی نهایت سپاسگزارم که ما رو تواین مسیر سیقل میدید.

    از اینکه فایلهای خوب وعالی ای میزارید که ذهن ما برای هر تغییری فعال بشه ،نهایت تشکروسپاسگزاری رو دارم.

    منم با فعالیتم تو سایت شما ،جبران میکنم .

    درواقع تو این سایت، ما به هم مرتبطیم .

    هم شما از ما انرژی میگیرید وهم ما ازشما .

    خداوندیاریمون کنه که صادقانه هر قدمی رو برداریم.

    در پناه حق تعالی باشید.

    بی نهایت دوستتون دارم .

    تمام وقتهای طلاییم با شما وآموزشهای شماس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    ندابشارتی گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    با سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته ی زیبا

    روز 96 ام و تعهد من!

    اونقدر ادا نبودن و واقعی توی مسیر بودن ،نیاز به تمرکزو اراده میخواد تا برسه به نهادینه شدن توی شخصیتم

    بارها شده موقع عصبانیت یا حتی شنیدن حرفای کسی راجب شخص سوم،که سابقه ی تضاد هم داشتم با اون‌شخص سوم،از مسیر زدم بیرون و حرفایی زدم که مغایرت داره با قانونو مسیر جدید زندگیم

    اما ازونجایی که از ادا بودن و گفتن حرفای قشنگ متنفرم،درجا بلند گفتم به خودم، نباید این حرفو میزدم و سریع به طرف گفتم بحثو عوض کنیم ولش کن اصن

    ولی این روزها که بیشتر ر‌وی خودم کار میکنم و نتایجه خیلی خوبی هم دارم ،اصلا زبونم نمیچرخه واسه یه حرفایی مثل سابق

    خیلی وقتا لبخند میزنم

    خیلی وقتاهم طرفه مقابلم خودش از ادامه ی حرفش صرف نظر میکنه به هر دلیلی(با اگاهی های من ،معلومه که بخاطر خودمه طرف حرفش یادش میره یا گوشیش قطع میشه …)

    هنوز اونقدر خیلی خوب نیسم ولی به جرات میگم نسبت به قبل خیلییی بهترم و اصلا شرایطه کمتری هم برای این دسته اتفاقا بوجود میاد که بخوام موعظه کنم و در کنارش ضدونقیض رفتار کنم

    حالم عالی تره

    ناخداگاه اشکام میاد

    مخصوصا وقتایی که اس ام اس واریز میاد

    طی روز بارها این اتفاق میفته

    من توی خونه نشستم اصلا باشگاه که خونه ی دوممه، نیسم

    ولی پیام واریز میاد

    هنوز باورام،توی مرحله ی تکرارن و خیلی قدرتمند نشدن ولی نشونه ها و نتایج فراتر از حد پیش بینیه منن و این خودش باعث شده که دیگ پیش بینیم نکنم و بگم بهترینارو رقم میزنی

    نمیدونم چقدر و چی و کی

    فقط میدونم اتفاق میفته

    امروز توی باشگاه صدای اس ام اس اومد

    گوشیو برداشتم دیدم واریزه

    گفتم دمت گرم هوامو داری

    عددو نگاه کردم شک کردم گفتم اشتباه دیدم

    دوباره دیدم چند بار دیدم

    مبلغی که واریز شده بود اندازه پول کل کلاسام بود

    قلبم یجوری شد

    میتونم حدس بزنم از کجا،ولی برام قشنگو جذاب بود که چرا این روزا این پول اومد

    چرا قبلا نمیومد

    اینا همش بخاطر عوض شدنه یکمیه شخصیتو رفتارمه

    خداروشکر واقعا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    طیبه گفته:
    مدت عضویت: 714 روز

    به نام ربّ

    سلام با بی نهایت عشق برای شما

    رد پای روز 11 مهر رو با عشق مینویسم

    فکر میکنی کی هستی ؟؟؟

    تو حق نداری با کسی اینجوری صحبت کنی

    حتی اگر نزدیک ترین فرد زندگیت و اعضای خانواده ات باشه

    بزرگ یا کوچیک ،حق نداری اینجوری صحبت کنی

    وقتی این پیام رو از خدا ، دریافت کردم حس پشیمونی داشتم و از خدا خواستم که کمکم کنه که دیگه تکرار نشه و عاجز بودنم رو هر لحظه یادآوری بشه که هیچی نیستم و عاجزم در تغییر دادن دیگران یا حتی حق ندارم به کسی بگم این کارت اشتباه بود یا چرا اینکارو کردی

    و اگر دیدم و در نظرم کار کسی اشتباه بود یا رفتار درستی نداشت سعی کنم اصول خودم قرار بدم و خودم اون کار یا رفتار رو انجام ندم تا فقط روی خودم کار کنم

    چون وقتی فکر کردم ، صد در صد از درونم مشکلی داشتم که این رفتار خواهرم من رو اذیت میکرد تا من بهش بگم اینکارو چرا انجام ندادی و یا اینکه این رفتارت خوب نبود

    باید هر لحظه یادآوری کنم به خودم همه این آگاهیا رو

    امروز عجیب بود ، من فقط به خواهرم گیر میدادم و آخرش حس کردم که ناراحت شده و حرفام اذیتش کرده

    و یه حسی میگفت تو حق نداری اونجوری صحبت کنی

    ما صبح بیدار شدیم تا بریم اداره پست منطقه مون تا پاکت پستی که مادرم فرستاده بود و پیامش بهم اومد که پستچی اومده و خونه نبودیم برگشت خورده و رفتیم پست تا مادرم که میل بافتنی خریده بود رو بگیریم

    وقتی از خونه اومدیم بیرون رفتیم ، تا سوار بی آر تی بشیم ،من دوباره با خودم بافتنیامو بردم و پیاده که میرفتم میبافتم

    آبجیم چون عجله داشت میخواست زود برگردیم و پسرش از مدرسه ساعت 12 میومد هی میگفت سریع تر بیا و چرا بیرون میبافی و من میگفتم میخوام از وقتم بهترین استفاده رو بکنم ،البته خیلی هم آروم راه نمیرفتم ،بهش میگفتم نترس یه مسیر کوتاه تا اداره پست پیدا کردم که البته خدا بهم نشون داده ، از اونجا بریم نهایت یک ساعت و نیم میریم و برمیگردیم

    قبلا که اداره پست منطقه مون میرفتیم با مترو میرفتیم و 4 ساعت طول میکشید ولی الان با بی آرتی و یکم پیاده راه داره و سریع میرسیم

    بهم گفت، حواست پرت میشه نمیتونی جلو روتو ببینی

    و اون لحظه بود ‌که گفتم خدا ، مدیریتم کن من میبافم تو مسیرو بهم نشون بده و وقتی رفتیم رسیدیم اداره پست، و پیگیری کردم، خیلی آدم اومده بود و پاکتاشون برگشت داده شده بود به اداره پست و و یه خانم بلند داد میزد که من 5 روزه از خونه بیرون نرفتم حتی برای نون گرفتن بعد شما زدین که اومدیم نبودین

    و کارمندا گفتن که خودتون نبودین پستچی اومده و دروغ میگین و خانم گفت که من باید پست چی محله مونو ببینم و وقتی پست چی اومد ،ازش سوال کرد گفت من فقط میخوام بدونم که اومدی یا نه

    و پستچی حقیقت رو گفت که من هزار تا نامه داشتم و نرسیدم بیام در خونه تون و برگشت داده شده به اداره پست و اداره پست تو سیستم اینو زده که شما خونه نبودین

    و اون خانم شاکی شد و منم گفتم ماهم خونه بودیم خواهرم خونه بود و اون لحظه حس کردم باید دقت کنم که چرا این اتفاق برام افتاده

    اونجا متوجه شدیم که اصلا نیاوردن و بسته رو خودشون نوشتن که اومدیم خونه نبودید

    داشتم فکر میکردم که چرا اینجوری شده ؟

    چی در من بوده که این اتفاق برای من افتاده .

    و شروع کردم به سوال پرسیدن و همینجور داشتم سوال میپرسیدم .

    وقتی بسته پستی رو تحویل گرفتیم و با خواهرم برگشتیم ،تو راه میل های قلاب بافی که تو بسته بود رو برداشتیم و من شروع کردم به بافتن

    خداروبی نهایت سپاسگزارم که پیدا شد و تهران از این شماره قلاب بافیا نداشت و مادرم از گرگان که چند هفته شد رفته مهمون خونه خواهرم، خرید فرستاد

    وقتی بیشتر فکر کردم دیدم که من خودمم وقتی مشتریام سفارشی میدادن تو این سال ها که پیج کاری داشتم سهل انگاری میکردم و مثلا نمیرسیدم کار مشتری رو تموم کنم و میگفتم نشد و مشتری هام خداروشکر با درک بودن و چیزی نمیگفتن ولی من وقتی به این اتفاق امروز فکر کردم یاد این رفتارم افتادم

    و بهم گفته شد که طیبه تو وقتی به مشتری هات دیر میرسوندی و حتی جدیدا همکلاسی کلاس رنگ روغنت بهت سفارش داده گفتی میاری ولی دو هفته شد نبردی و درست کارت رو انجام نمیدی

    برای همینه که این اتفاق برات رخ داد تا بیدارت کنه که این رفتارت رو اصلاح کنی و سرموقع تحویل بدی اگر مسئولیتی برای کاری داری

    تا دیگه برای تو رخ نده

    و بسته های سفارشی تو هم به وقتش بدستت برسه و یا اگر قراره کسی کار تو رو انجام بده کارت به سرعت انجام بشه

    الان که داشتم مینوشتم یاد جریان شکایتم از گالری که چند ماه میشه تابلومو پاره کردن افتادم و الان چند ماهه که رسیدگی به پرونده من تو دادگاه هی به دلیل خیلی ساده به تعویق میفته

    یه بار به تعطیلی خورد که سه روز کل تهران گرم ترین روز بود و اداره ها تعطیل شد

    و رسیدگی شکایتم دو ماه بعد زمان دادن

    یه بارم رفته بودیم اونجا و صدامون نکردن و بعد گفتن فرصت برای رسیدگی تموم شده پرسیدم گفتن خبرتون میکنیم و وقتی چند روز گذشت نوشتن که نیومده بودین دادگاه

    وای خدای من

    چند وقته هی فکر میکردم میگفتم چرا کارای اداری و یا بعضی کارام من به تعویق میفتن ؟

    و شروع کرده بودم به تکرار باورایی که نوشتم مثلا کارای من به وقتش انجام میشه و سریع تر انجام میشه

    نگو قبل تکرار باورای قوی از یه جای دیگه باید اصلاح میشد و بعد باورای قوی رو تکرار میکردم

    و الان با نوشتنم یهویی بهم الهام شد که جریان شکایتت هم به همین اتفاق مربوط میشه

    الان میفهمم چرا استاد عباس منش میگفت وقتی سعی میکنین به رفتاراتون دقت کنید و بیشتر آگاهانه توجه کنید ،بهتون گفته میشه تا اصلاح کنید رفتاراتون و باوراتونو

    و الان فهمیدم که تا زمانی که من کارهایی که برعهده میگیرم رو درست انجام ندم و چه کارهای خودم و پیشرفت در مهارتم نقاشی ،و چه کسانی که از من درخواست میکنن کاری رو براشون انجام بدم و یا اینکه برای مشتری هام و از صفر تا صد تولید کارهای هنری هم باید لحظه به لحظه اش رو صد در صد خودمو بذارم و مسئولیت تمام کار رو با نظم به عهده بگیرم

    و تا زمانی که به این آگاهی ها عمل نکنم ،این اتفاقات مشابه و تکرار شونده به شیوه های مختلف تکرار میشن

    خدایا شکرت که دلیل این تاخیر رسیدگی کار من تو دادگاه رو بهم گفتی و سپاسگزارم بی نهایت

    و سعی خودمو میکنم که از این به بعد کارهامو درست انجام بدم و اصلاح کنم رفتار هامو تا جهان بیرونم هم تغییر کنه

    وقتی ما برگشتیم خونه من به هرچیز که خواهرم میگفت بهش گیر میدادم و میگفتم باید اینجوری انجامش بدی و یا این درستشه ،خواهر بزرگم هست و ما باهمدیگه راحت صحبت میکنیم

    ولی اون لحظه حسم بهم میگفت که نباید حرفی بزنی و حق نداری اینجوری بگی

    تو باید خودت عمل کنی تا بعد ، که البته، وقتی عمل کردی به آگاهیا ، درسته که میتونی حرفی بگی ولی اون موقع هم سعی کن نگی

    بعد ما نزدیک غروب قرار شد بریم حیاط مسجد کنار خونه مون و خانمایی که برای آبجیم قلاب بافی کرده بودن ،کاراشونو ببینم و تایید که کردم خواهرم کاموا بده بهشون و بگه که براش ببافن

    وقتی ما با هم رسیدیم و سلام کردیم به خانما یهویی دیدم خواهرم رفت، تو دلم گفتم چرا رفتی درست سلام نکردی ،

    این گذشت و ما اومدیم خونه

    خواهرم داشت بافتنیاشو مرتب میکرد من با یه لحنی بهش گفتم اون چجور سلام کردنی بود به خانما چرا یهو رفتی

    خواهرم از من 5 سال بزرگتره

    وقتی اینو گفتم یه حس بهم گفت تو حق نداری اینجوری حرف بزنی درست صحبت کن و من قشنگ این درست صحبت کنار رو میشنیدم و

    یادت باشه تو هیچی نیستی .فکر نکن که مثلا یکم تغییر کردی حق داری به خواهرت یا هر کس دیگه حرفی بزنی

    نه ،نباید اینجوری باشه و فقط و فقط روی خودت و تغییرت کار کن تو عاجزی از تغییر دادن دیگران

    برای تک تکتون بی نهایت عشق و شادی و سلامتی و آرامش و بی نهایت ثروت از خدا میخوام

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    ساره خالقی گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    بنام خدا.

    نشانه روزـ

    سلام استاد جان و سلام به همه دوستان عزیز.

    من سالها پیش با استاد اشنا شدم فک کنم سال 98 بود، کلی فایل رایگان گوش دادم، ساعت ها مینشستم تو دفترم فایل هارو مینوشتم تکرار میکردم، دوره هایی ک برادرام تهیه کرده بود هم گوش کردم. نتایجی داشتم در زندگی، اما کاملا حالت لاک پشتی، نتایج کوچیک، بعد رها میکردم مثلا چندین ماه حتی یسر به سایت هم نمیزدم و وقتی تایم خالی داشتم فایل گوش میدادم.

    باید بگم در کنار نتایج کم و بیشی ک گرفته بودم، مهارت سخنوریم هم تقویت شده بود.، همه جا از قانون حرف میزدم، دیگران باید تغییر کنن، تو چرا مثبت فکر نمیکنی و…

    در صورتی ک هیچ نتیجه بزرگی تو زندگیم نداشتم، پر از نشتی انرژی

    تا اینک یه موقعیتی پیش اومد ک امسال تصمیم گرفتم دوره 12 قدم و خودم بخرم. حسابم به اندازه خرید یه قدم داشتم، الان قدم 7 ام، و بگم علی رغم اینهمه فایلی ک گوش کرده بودم انگار من تازه میفهمم قوانین جهان یعنی چی! وقتی اومدم بعد هر فایلی کامنت خوندم، کامنت نوشتم، با خودم حرف زدم، کم کم یه مدار بالاتر، درکم بهتر شد، درامدم رفت بالا بطوری ک قدم 2 و 3 رو راحت خریدم، اما بازم استپ کرد و درامدم افت کرد.

    شاکی شدم من ک دارم رو دوره کار میکنم چی شد، خیلی توقع ام بالا بود، یجا یه کامنتی خوندم ک اون دوست عزیز هم مشکل منو داشت، بعد اومدم با خودم حرف زدم، همه چیزو ریختم رو دایره، اوکی تو این 3 قدم، چقدر تغییر کردی؟

    چقدر احساست خوبه؟ تو ک همش درحال غر زدنی.

    چقدر شخصیتت تغییر کرده؟ تو ک اینهمه نشتی انرژی داری، دلت برای فلانی میسوزه، ناجی خانوادتی، حرص شکست فلانی رو میخوری، میخوای دیگران و تغییر بدی و..

    چطور انتظار دارم زندگیم رو به بهبود باشه.

    تو ک فایل هارو فقط همینجوری گوش دادی تموم بشه.

    ایا موقع عصبانیت مثل قبل عمل میکنی؟ بحث میکنی؟ توجیه میکنی ک تو درست فکر میکنی حق با توئه؟

    یعنی تو همون ادم قبلی، تو عمل نکردی به قوانین، مگ تو قدم 3 استاد نگفت، باهرکسی بحث میکنی به خودت گاری میبندی، از ورود طبیعی نعمتها جلوگیری میشه، عمل کردی ایا؟

    خلاصه این سوال هارو پرسیدم، جواب دادم، فهمیدم باید عملگرا بود،

    چقدر در طول روز احساست خوبه؟ توکل داری؟ ایمان داری؟ شکرگزاری؟

    به همون نسبت تغییر میکنی.

    من با تمام وجود درک کردم وقتی بطور منظم رو خودم کار میکنم، احساس ارامش دارم، ورودی مالی دارم، اتفاقات خوب میفته، با خودم و دیگران در صلحم و وقتی رها میکنم اروم اروم همه چی برمیگرده به حالت اول، چون باورهای محدود ما بصورت تکاملی تغییر میکنه، باید همیشه حواسمون به علف های هرز باشه، باید همیشه رو پاشنه اشیل ها کار کرد.

    بیام یه ورژن جدید از خودم بسازم، بیام یه شخصیت جدید بسازم با باورهای خوب، بیام هر روز به خودم سر بزنم، ببینم امروز چه کاره ای، امروز چه قدمی برمیداری برای تغییر.

    هر چیزی ک بصورت فعالیت روزانه انجام بشه نتیجه میدهدـ

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    زینب ندرلو گفته:
    مدت عضویت: 1020 روز

    به نام خدای هدایت گر

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم

    و دوستان عزیزم

    اصلا اتفاقی که برام همین لحظه افتاد رو نمیتونم توصیف کنم این 95 روزی که توی روزشمار ادامه دادم برام معجزه بود ولی امروز یه چیز دیگه است

    چند روز پیش که استاد گفتن درک فایل ها مهم نه گوش کردنشون تصمیم گرفتم متعهد بشم به درک فایل ها

    راستش قبلش چون فقط تعهد داده بودم هر روز فایل گوش میکردم و تا آخر شب سعی میکردم نکاتی که فهمیدم رو بنویسم ولی انگار فقط داشتم مثل یه ربات عمل میکردم

    ولییییی نگممم از وقتی واقعا خواستم درک کنم فایل ها رو چقدر همه چی فرق کرد

    دیشب نتونستم نکات فایل قبلی رو بنویسم بخاطر همین صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم نوشتن نکات بود یهو هدایت شدم به اینکه بنویسم بیا یه هفته متعهدانه تر از قبل روی خودت کار کنم با ایمان بیشتر

    بعد گفتم فقط یه هفته به این روش پیش میرم ببینم چی میشه من الان دارم مدت ها رو خودم کار میکنم ولی شخصیتم اونجوری که باید و‌خودم میخام تغییر نکرده پس یه جای روشی که من داشتم میرفتم ایراد داره چون تو اون روش داشتم اذیت میشدم ولی مسیر درست فقط و فقط باید لذت باشه

    خلاصه کامنت رو نوشتم و بدون اینکه بدونم روز بعدی چه فایلی زدم رو فایل و دیدم الله و اکبر ررر چه فایلی برام اومد اینم بگم قبلش واقعا با ایمان به خدا گفتم اگر راهی که انتخاب کردم درسته بهم با نشونه ها بگو

    فایل رو گوش کردم اصلااا هنوزم باورم نمیشه خدا آنقدر زود پاسخ میده

    تغییر شخصیت واقعااا جسارت میخاد

    من داشتم ادا در میاوردم چون اگر ادا نبود باید نتایج وارد زندگیم میشد

    منی که هنوز تو خیلی از موارد نمیتونم خودم رو کنترل کنم چطور میتونم ادعا کنم تغییر کردم من باید خیلی اساسی تر روی خودم کار کنم

    وقتی رفتم کامنت دوستان رو خوندم فقط اشک میریختم و به قدرت خدا فکر میکردم که چقدر دقیق و به موقع عمل می‌کنه

    همه انگار داشتن میگفتن بعد این میحاییم روزی هزاران بار این فایل ها رو گوش کنیم و همه ی اینها شد یه نشونه برای من که این مسیر درسته این قوانین اگر درکش کنی و بهش عمل کنی جواب میده

    استاد توی دو فایل قبل برای اینکه با خلاقیت بتونیم این تکرار رو جذاب تر کنیم چند تا راهکار داده بودن و وقتی پیام آقای عطار روشن عزیز رو هم خوندم دیدم خدا چقدر زیبا راه کار این مسیر رو هم باز گذاشت جلو راهم و گفت تو ادامه بده من مسیر رو هموار میکنم

    نمی‌دونم امروز با چه زبونی از خدا و استاد و دوستانم تشکر کنم که هر چقدر شکر گزاری کنم بازم کمه

    هزاراان بار شکرتتتتتتت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    زهرا آقچه لو گفته:
    مدت عضویت: 753 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان.فایل بسیار فوق‌العاده و عالی بود واقعا تغییر شخصیت کار سختی هست ولی کسی که اینکار را انجام بدهد به نتایج فوق‌العاده خواهند رسید استاد عزیز از پیشرفت های خودم با کار کردن روی فایل های شما بخصوص دوره دوازده قدم که خریدم و استفاده میکنم بگم ما چند روز پیش مراسمی دعوت بودیم و یکی از فامیل هامون اومد شروع کنه از خواهرشوهرش غیبت کردن که تا چند کلمه اول را گفت منتظر بود که من ادامه حرفشو برم و بگم عه چشیده دقیق تعریف کن و فلان و بهمان ولی با یک کلمه برگشتم بهش همون اول بسم الله گفتم که عزیزم خودتون میدونید به من ربطی نداره و علاقه ای به شنیدن اختلافات شما ندارم دیگه حرفشو ادامه نداد و منم با بچش مشغول بازی شدم واقعا به خودم افتخار میکنم بابت این کارم و سعی میکنم روز به روز بهتر بهتر بشوم استاد جان چند روز قبل هم داشتیم می‌رفتیم روستا که تو پمپ بنزین همسرم دنده عقب گرفت و خورد به میله و سپر ماشین شکست اتفاقا چند دقیقه قبلش داشتیم فایل هر اتفاقی حتی به ظاهر بد هم به نفع ما هست را گوش می‌دادیم سریع به همسرم گفتم هر اتفاقی حتی به ظاهر بد هم به نفع ماست تو از حکمت خدا بی خبری پس حستو بد نکن و ادامه سفر را به خوبی و خوشی رفتیم جوری که فردا همسفران گفتند عه کی سپر شکسته گفتیم دیشب گفتند نگفتید گفتیم مسئله خیلی مهمی نبود که بگیم الکی حس خودمون بد کنیم.استاد من واقعا دارم تغییر میکنم و ادا در نمیارم من عاشق ماشین کی ام سی مدل تی9هستم که به تازگی اومده بازار و چند روز پیش در عقل کل مطلبی خوندم و دیدم دوستی نوشته که خودت را آماده دریافت اون نعمت کن تو خونه جای پارک مشخص کن اگر ظرفی میخوای بخری تو خونه جاشو مشخص کن لباسی میخوای تو کمد جاشو مشخص کن با خودم فکر کردم و گفتم زهرا تو از وقتی گواهینامه گرفتی چندسال هست چندبار نشستی پشت فرمون و رانندگی کردی ماشین ما دویست شش هست گفتم زهرا تو حتی نمیتونی با دویست شش درست رانندگی کنی حتی ماشین به این کوچیکی را بلد نیستی پارک کنی ولی انتظار داری با کی ام سی که دوبرابر دویست شش هست دور دنیا را بچرخید واقعا آماده دریافت این نعمت هستی و جوابم نه بود واقعا آماده رانندگی با کی ام سی نیستم پس بنابراین تصمیم گرفتم که با دویست شش مهارت رانندگی خودم. را تقویت کنم من تا به حال تنها تو جاده پشت فرمون نبودم ولی اون روز به خودم جرات دادم و یک مسیر که خیلی طولانی نبود ولی یه جاهایی شیب داشت را برم و یک تجربه عالی شد و دارم مهارتم و همچنین شخصیت خودم را بهتر بهتر میکنم تا لیاقت و آمادگی دریافت نعمت های بیشتر را داشته باشم تکامل طی میکنم واقعا سپاسگزارم از خداوند که مرا به این سایت هدایت کرد و از شما استاد عزیز و تک تک دوستان سپاسگزارم گاهی یک کامنت دوستی چنان آگاهی به آدم میدهد که واقعا حرف ندارد خدایا شکرت در آخر اینکه با ادا درآوردن نمیشود به هرچیز که میخواهی برسی.باید واقعا تغییر کنی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    حمید شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2528 روز

    سلام وعرض ادب واحترام .

    تغییر شخصیت در این مسیر یعنی اینکه ::

    1_تلویزیون نبینی

    2_فضای مجازی اگر کاری در آن نداری تعطیلش کنی

    3_بحث برای اثبات خودت و قوانین نکنی

    4_ملا غلط گیر دیگران نباشی

    5_وارد بحث های بیهوده سیاسی نشی

    6_تا جایی که بحث منفی هست اظهار نظر نکنی که بیفتی توبحث

    7_به ناخواسته ها توجه نکنی

    8_احساس دلسوزی نکنی

    9_درد دل حتی با خدا هم نکنی چون توجه تورو میلری جایی که نمی خوای

    10_دنبال ارشاد وتغییر دیگران نباشی

    11_مقایسه نکنی

    12_قضاوت نکنی

    13_غیبت نکنی

    14_عجله نکنی

    15_پرخوری نکنی

    16 _از آدم‌های منفی آگاهانه دوری کنی

    17_هیچ انتظاری از دیگران نداشته باشی

    18_

    و

    و

    و

    وبرعکس

    1_سپاسگزار و شاکر باشی

    2_توجه به زیباییها داشته باشی

    3_تمرکزبرخواسته ها

    4_روی باورها کار کنی

    5_خوراک خوب به ذهنت بدی

    6_در فضاهای مثبت قرار بگیری

    7_احساس تو خوب نگه داری

    8_هدف داشته باشی

    9_قانون تکامل را رعایت کنی

    10_فقط تمرکزتان روی خودت باشه

    11_هرلحظه قانین کیهانی را به خودت یاد آوری کن

    12_هرلحظه به خودت یادآوری کن که تویی که زندگی تو خلق میکنی

    13_هرلحظه به خودت یاد آوری کن که به کدوم احتمال از بی نهایت احتمال دنیای کوانتومی توجه میکنی

    14_هر لحظه به خودت یادآوری کنی که درحال هدایت خداوندی..وووو

    و از همه مهم تر که مادر تمام باورهای بنیادی هست

    توحیدی باشی

    توحید به معنایی قدرت ندادن به عوامل بیرون

    و توجه به درون و قدرت دادن به خدای درون

    اینها یعنی تغییر شخصیت

    تغییر شخصیت همراه با عمل است

    درغیر این صورت به گفته استاد آب درهاونگ میکوبیم.

    اینو برای خودم گفتم که فقط درحال ادا درآوردن بودم تا حالا …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    یکتا گفته:
    مدت عضویت: 3056 روز

    سلام و درود خدمت استاد بزرگوار استاد الان که فایل شما رو دیدم احساسی قوی به من گفت که این مطلب رو به همه بگم درباره همفرکانس بودن دوستان اتفاق عجیب و جالب قبل از گوش دادن این فایل برام پیش اومد که دقیقا نیم ساعت قبل از اینکه فایل ستاد روی سایت قرار بگیره من دقیقا داشتم به همین موضوع واقعا به همین موضوع فکر میکردم وحتی این جملات که ( باید شخصیتمان تغییر کند ، نه اینکه ادا در بیاوریم ) را به دوستم که بهم زنگ زده بود میگفتم چون تصمیم داشتم که دوره ثروت را بخرم اما کمی ترس ها بر من داشتند غلبه میکردند وقتی مکالمه من با دوستم تمام شد نیم ساعت بعد دیدم استاد دقیقا همین مطلب را روی سایت گذاشتند واقعا خوشهال شدم از دیدن نشانه به این روشنی و شفافی چون از خدا خواسته ام که ای خدای من نشانه هایت را روشن تر به من نشون بده تا بفهمم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فرزاد اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 3263 روز

    سلام استاد .

    میدونم باورت میشه . الان داشتم سایت رو چک میکردم و به خودم گفتم کاشکی استاد یک فایل جدید بزاره .

    به محض اینکه اومدم سایت رو ببندم یک هو دیدم که در لحظه یک فال از شما روی وب سایت قرار گرفت و نمیدونین چقدر خوشحال شدم و این اتفاق رو یک معجزه میدونم .

    استاد عزیزم من حدودا 10 ماه هست که با شما هستم و معجزات و اتفاقاتی برام افتاده که فقط شما باورتون میشه . قصد دارم به صورت یک فایل صوتی براتون ارسال کنم .

    فقط میتونم بگم که سپاسگزارم. سپاسگزارم . سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: