باید شخصیتمان تغییر کند نه اینکه ادا در بیاوریم! - صفحه 20

591 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهرزاد ممبینی گفته:
    مدت عضویت: 1788 روز

    بنام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم، مریم نازنینم و همه همسفرانم

    روز ۹۶ سفرنامه

    در این فایل استاد در راستای کامنت یکی از دوستان توضیحاتی دادند که برای بهتر درک کردن موضوع آنها را می نویسم.

    زمانی که من متوجه شدم مسیر درست کدام است و فهمیدم باورها چه نقشی در زندگی من دارند در پی آن نبودم که به دیگران نشان دهم افکارم تغییر کرده اند. کاری به کسی نداشتم و در این مورد با کسی وارد بحث نمی شدم. نمی خواستم به کسی یادآوری کنم درست و غلط چیست. اما همزمان در اطرافیانم، فامیل و آشنایانم می دیدم بعضی ها به خانواده شان یا دیگر افراد دائم می گویند طرز فکرشان غلط است و طرز فکر درست این است. حالا یا به این شکل یا می خواستند به من بگویند ما فهمیده ایم تو چه می گویی یا می خواستند خودی به بقیه نشان دهند که شخصیت متفاوتی پیدا کرده اند. اما من به وضوح متوجه می شدم که این آدم دارد نقش بازی می کند و اینها جز مشتی حرف قشنگ نیست که می گوید. چونکه می دیدم در شرایط عصبانیت یا هر شرایط خاص دیگری که قرار می گیرد همان واکنشهای همیشگی را نشان می دهد. می فهمیدم این آدم از درون فرق نکرده ولی اینبار پشت نقاب جدیدی قایم شده است. نقاب موعظه کردن و حرف قشنگ زدن.

    با خودم فکر کردم چه جالب، چقدر من با اینها فرق دارم. من یک اصل درست را فهمیدم و در راستای آن شروع کردم به شخم زدن شخصیت، افکار و باورهایم. من به درون خودم کار داشتم و کاری به بیرون نداشتم. کار نداشتم دیگران درباره من چه فکر می کنند. وقتی فهمیدم اصل خودم هستم، دیگران در ذهن من رنگ باختند. وقتی فهمیدم چطور می توانم به خواسته هایم برسم، وقتی فهمیدم چه باورهای اشتباهی درباره ثروت، سلامتی و روابط دارم متعهد شدم به ایجاد تربیت جدیدی در شخصیت خودم. متعهد شدم متفاوت فکر و متفاوت عمل کنم.

    من فهمیدم که فرق من با بقیه پایبندی به همین تعهد است. خیلی ها این حرفها را شنیدند ولی متعهد به انجام آن نشدند. تنها تغییر آنها در لفاظی و در حرافی بود. بجای آنکه مشکل را از ریشه حل کنند، بجای آنکه افکار بیماریزای شان را پیدا کنند و تغییر دهند دنبال راه حل آسان می گشتند. راه حل آسان نقاب زدن و نقش بازی کردن بود. حرف و موعظه بود. غیبت و تهمت بود. بله درست است. در شرایطی که دروغ گفتن به نفع تو باشد و تو شهامت راست گویی داشته باشی شخصیتی راستین می خواهد. جایی که دارند غیبت می کنند و تو حرف را عوض کنی یا محل را ترک کنی کاریست که هر کس مصمم به انجام آن نمی شود. وقتی به راحتی بتوانی تهمت بزنی ولی جلوی خودت را بگیری نشان از منش بالای تو دارد. و برای داشتن چنین شخصیتی باید آنرا بسازی.

    برای همین است که می گویم موفقیت نیاز به تلاش فیزیکی و جسمی ندارد. امان از اینها که زندگینامه افراد موفق را می نویسند. چه اشتباه می گویند که افراد موفق با خفت و ذلت به این جایگاه رسیدند. می گویند که آنها از پست ترین کارها شروع کردن تا به تعالی رسیدند. خیر چنین نیست. چرا هزاران نفر دیگری که کارهای پست و سخت می کنند به چنین جایگاهی نرسیدند؟ چون علت موفقیت آنها چیز دیگری است. علت نحوه فکر کردن آنهاست. شاید در برهه ای دو فرد شرایط سخت یکسانی داشتند اما آنکه برنده شد توانست نحوه تفکرش را تغییر دهد. در واقع می خواهم بگویم تغییر افکار ،کار ساده ای نیست. حتی سخت تر از کار جسمی ست. بله. خرد کردن من درون، خرد کردن شخصیت نازیبای درون، مواجه شدن با ضعفها و ایرادهای شخصیتی و تلاش برای بهبود آنها کاری ست دشوار و البته نه کار هر کس. اما حقیقت این است که که موفقیت زمانی حاصل می شود که سراغ درون برویم و به اصلاح درون خودمان بپردازیم نه اینکه نقاب بزنیم و با ادا در آوردن برای بقیه خودمان را گول بزنیم. تا از درون تغییر نکنیم، نتایج بیرونی تغییر نمی کند. تا فرکانس هایمان تغییر نکند نتایج متفاوت رخ نمی دهد. من هر روز روی خودم کار می کنم. همانطور که نفس می کشم و آب و غذا می خورم.

    مثال ورزشکار مثال خوبیست. دیده اید یک ورزشکار تا زمانی که ورزش می کند چه وزن و بدن مناسبی دارد؟ همینکه دوره حرفه ای اش تمام می شود و آن تمرینات و سبک تغذیه مناسب را رها می کند وزنش بالا می رود و بدنش موزونی قبل را ندارد. ورزشکاری که بیست سال ورزش کرده طی پنج شش سال آن شرایط بدنی قبل را ندارد. با اینکه این همه سال ورزش سخت کرده است دلیل نمی شود که برایش ماندگار شود. کار کردن روی باورها و افکار هم مثل همین ورزش، مثل نیاز به آب و غذا و اکسیژن نیازمند توجه هر روز است و با رها کردن آنها نتایج هم از بین می رود.

    مثال دیگر که دوست دارم بزنم تا اهمیت کار کردن دائمی روی باورها را متذکر شوم این است: چند وقت پیش تعدادی نهال کاشتم و بعد از مدتی درختانی پر شاخ و برگ شدند. شرایط خوبی برایشان فراهم کردم و به آنها رسیدگی می کردم. مدتی کاری به کارشان نداشتم و فکر می کردم آنهمه توجه نمی خواهند. بعد از مدت کوتاهی سراغشان رفتم و دیدم کرم به جان برگهایشان افتاده. سریع سم تهیه کردم و آنها را نجات دادم. روی سم نوشته شده بود هر ده روز یکبار استفاده شود. می دانید این در حالی بود که یک عالمه درختچه هرز در زمین من بود ولی کرمها سراغ آنها نرفتند بلکه سراغ درختان میوه آمدند. تازه متوجه شدم اینکه می گویند باید روی بذر همیشه کار کرد یعنی چه.

    در آخر دوست دارم بگویم اگر می خواهید اوضاع هر روز بهتر از دیروز شود، اگر می خواهید بی نهایت ثروت، سلامتی و روابط خوب داشته باشید، کار کردن روی خودتان را جدی بگیرید. برای رفع پاشنه های آشیلتان وقت بگذارید. روی تقویت باور فراوانی و رفع باور کمبود کار کنید، چیزی که خودم بعد از این همه نتیجه در آن دچار ضعف هستم. چون وقتی روی باور فراوانی کار کنی و بارها و بارها به خودت بگویی بی نهایت ثروت و فرصت در جهان هست و آرامش جای نگرانی را در این باره بگیرد وارد مدارهایی می شوی که پر از فرصت ها و موقعیت های ثروت آفرین است.

    ممنونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته‌ی عزیز

    یادمه حدود ۵ ۶ ماه پیش که به طور جدی قصد داشتم شما رو باور کنم و باهاتون همراه بشم، این فایل رو گوش میدادم و حرف‌هایی که زدین باعث شد حواسم به تین تله باشه. فقط روی خودم کار کنم چون من میخوام واقعا زندگی خودمو عوض کنم نه اینکه برای دیگران خفن و باحال باشم.

    اونقدر شما تاکید کردین که فقط فقط تمرکزتونو بذارین رو خودتون، یا تمام وجود روی خودتون کار کنین، و همینطور نخواین بقیه رو تغییر کنین که شما نه اینکه خسیس یا ‌بی‌عاطفه باشید بلکه این قلنونه و شما واقعا از تغییر دیگران ناتوانید که دیگه الان اینا آویزه‌ گوشم شدن و من از ترس اینکه باز راه اشتباهو برم و گم بشم از اول ب این حرفاتون خوب خوب گوش دادم و بهش عمل کردم.

    استاد منم قبل از اینکه با شما آشنا بشم فقط ادا در می‌آوردم. نه اینکه نخوام تغییر کنم یا سختم باشه، بلکه به این خاطر که من ایمان نداشتم، همه اینارو یه چیزای ماورایی و باحال میدونستم، رویاهای غیرواقعی که دوست داشتم باور کنم و خودمو گول بزنم که اینا واقعین.

    وقتی برای اولین بار صدای شما رو شنیدم و دیدمتون ، میدونین اینقدر به دلم نشستین، هم خودتون و هم حرف‌هاتون، ایمانتونو میفهمیدم، فرکانسشو میگرفتم، همیشه فکر میکردم آدمایی که تدریس موفقیت میکنن حرف‌هاشون صرفا یه سری چیزاییه که فقط شنیدنشون قشنگه برای ما و گفتنشون قشنگه برای اونا، دروغای قشنگ، یه جورایی حس میکردم دارن فیلم بازی میکنن،

    ولی شما من خیلی زود باورتون کردم، شاید اون حرفایی رو که میزدین خوب درک نمیکردم و مسلما باور نمیکردم، ولی صداقت، باور و ایمانی رو که شما به تک‌تک کلماتی که میگفتین، داشتین با تمام وجود درک و باور کردم. خیلی زود.

    فایلا و حرفای شما لالایی شبای من قبل خوابم بود، عاشق صداتون شدم،

    اون موقع با این دید حرفاتون رو نمیدیدم و درک نمیکردم و فقط صرفا به عنوان حرف‌های انرژی مثبت و آرامش بخش گوش میدادم.

    ولی کم‌کم به مدارهای بالاتر رسیدم و بیشتر درک کردم حرفاتون رو و وارد این مسیر شدم. خدارو شکر میکنم که منو با شما آشنا کرد. شما نوری در تاریکی برای من بودین از طرف خدا.

    از صمیم قلبم ازتون سپاسگزارم و عاشقتونممم. براتون بهترین‌ها رو آرزومندم. بمونید برامون.💗💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1402 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان

    روز 96ام از روزشمار زیبای تحولم

    استاد عزیزم و مریم جان فردا اولین روز کاریمه. بالاخره شغلی که میخواستم رو پیدا کردم و بسیار خوشحالم. چند روز پیش به خودم میگفتم چرا خواسته ی شغلم اینقدر طول کشیده بعدا فهمیدم از همین شرکت شهریور و دی سال قبل هم دو نوبت به من زنگ زده بودن که برم برای مصاحبه ولی من نرفتم یعنی خداوند خیلی وقته خواسته مو اجابت کرده ولی من آگاه و آماده نبودم و پسش میزدم. با آموزه های شما و دوره روزشمارتون مریم عزیز الان شجاع و آگاه شدم و هدایت خداوند بزرگ رو دیدم. بسیار بسیار ممنونتونم.🍀🍀🍀🍀🍀🍀💖💖💖💖💖💖💖🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1848 روز

    به نام مهربان پروردگارباسخاوتم که جهان هستی رو باقوانین ثابتش آفرید تامن بادرک اون قوانین خالق عامدانه ی خواسته هام باشم

    ردپای ۹۶👣✅✔

    باید باورهات تغییرکنه وشخصیتت تغییر کنه تا نتایج تغییر کنه وگرنه اطاعات و ادا درآوردن وحرفای قشنگ زدن ابدا باعث تغییر نخواهد شد

    من میفهمم که شخصیتم در حالِ تغییر هست واولین نشانش برای خودم اینکه ابدا راجب آگاهی های عباسمنشی با کسی صحبت نمیکنم چون واقعا به قول استاد ،حرفای استاد و آگاهی هاشون برای همه ی مردم نیست برای اون یک درصدی هست که میخوان زندگی متفاوت داشته باشن

    من واقعا به بیرون کار ندارم و حریصانه دنبال تغییر باورهای محدود کننده ی خودم هستم دنبال ساختن باورهای قدرتمند کننده در خودم هستم

    من شجاع تر شدم من معنی تعهد رو یاد گرفتم من قوتی تر و راسخ ترشدم من توحیدی ترشدم

    وخداروشکر خلق نتایج فوق العاده تاییدیه برای حرفام

    ،خداروشکر که جهان پراز فراوانیه وتاابد نتایج من میتونه ادامه داشته باشه وبزرگو بزرگ ترشه.

    من دنبال راحت ترین کارنیستم من نمیخوام جهان رو با باورهای قبلیم تغییر بدم

    من متعهدم که برای شناخت قوانین جهان و تغییر رفتارم بها بپردازم من محیطمو ایزوله کردم تا هرچیزی رو نبینم ،نشنوم وباور نکنم

    من باهمین آگاهی هایی نابی که استاد بهمون میدن و کار کردن هرروزه روی باورهام وشخصیتم ،پا رو ترس هام گذاشتم و بعد از ده سال داشتن گواهی نامه، راننده شدم

    گوشیم شکست برای لحظه ای هم نتونست حالمو بد کنه چون دارم رو باور فراوانی کارمینم

    من حقوقم ده برابر شد و زندگی بسیاااار راحت تر از همه ی عمرم رودارم تجربه میکنم ومیدونم که بخاطر باور فراوانیه که، رو خودم کار کردم و کار میکنم وتاابد هم اینکارو خواهم کرد

    من سالی ده بار مسافرت میرم به راحتی بدون ذره ای نگرانی از پرداخت هزینه های سفرم.

    ومیدونم ویقین دارم که بخاطر کار هرروزه و ورودی های مناسب دادن به ذهنمه

    من هرروز تو سایتم ودارم رو خودم کارمیکنم و نتیجه دستمه ،منی که باورم نمیشد تا ده سال بعدم بتونیم یه ماشین قراضه هم داشته باشیم

    الان همسرم خودش ماشین داره و منم ماشین صفرم رو تا کمتراز ۶۰ روز دیگه تحویل میگیرم واونم بخاطر کارکردن همیشگی رو باورهامه

    من هزاااران نتیجه دستمه ، با دست خالی و بدون پارتی ،اولین اجرامو تو شهرداری شهرمون رفتم درحالی که مدرکم کاردانیِ و ده ها دکتر نتونستن این کارو کنن

    من تو مرکز دانشگاه های استان ده ها اجرا رفتم وسمینار کشوری برگزار کردم درحالی که صدها دکتر نتونستن اینکارو کنن

    نتایج زیاده همین چندتا رو تونستم بگم چون باید برم کمی دیرم شده🥰

    من در حال رشدم ودرحال کار کردن رو باورهام و تغییر شخصیتم ،وخداروشکر طبق قانون هزاران نتیجه در دستم 👌

    مهربان پروردگارباسخاوتم رو سپاسگزارم که منوهدایت کردبه این آگاهی های ناب واین مسیر توحیدی🙏🏿

    استاد عباسمنش عزیزززززم رو سپاسگزارم بابت به اشتراک گذاشتن این گاهی ها با ما

    ومریم جون در صلح رو سپاسگزارم بابت تدوین این مطالب ،فقط خدا میدونه که این “روز شمار تحول” خودش یک دوره ی چند میلیاردی هست که رایگان دراختیار ما قرار گرفته

    وخودم رو سپاس که متعهدانه دراین مسیرم تا هم خودم تغییر کنم وزیبا زندگی کنم و کاری کنم جهان جای بهتری برای زندگی کردن باشه

    عشق برای همتون 💚❤❤❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    رضا دهنوی گفته:
    مدت عضویت: 2611 روز

    سلام

    فایل ۹۶

    تا مدت ها دنبال این بودم که به جای تغییر زندگی خودم بدوئم دیگران رو تغیبر بدم و با زدن یکسری حرف های قشنگ که پایه و اساسی نداره دیگزان رو ارشاد کنم و فقط خودم رو از خوشبختی دور کردم و یک فشار ذهنی اجتماعی رو برای خودم ایجاد کردم که بابا اینا همه دیوانن و دروغکوئن و دنبال پول کشیدن از ادم ها هستند .. و همیشه در شک و تردید بودم ..

    بعد به حودم گفتم اینجوری فایده نداره بذار از پایه سروع کنم و برم سراغ فایل های سفر نامه .. دو ماهه دارم همش هر روز فایل ها رو گوش میدم و از خودم رد پا میذارم و کاملا مخفیانه فایل ها زو گوش میدم و انکار جهان داره با ایزوله کردن من و جابه جا کردن من به من کمک میکنه راحتتر روی ذهنم کار کنم .. چون واقعا به طرز بسیار زیادی باورهای بدنه ی جامعه سمی و خرابه مخصوصا در مورد ثزوت و ثزوتمندان ..

    یک ادمی بودم که همش از این و اون مشاوزه میگرفتم با وجودی که مدت زیادی در سایت بودم.. الان اصلا کاری به کسی ندارم و فقط کار خودم رو میکنم و به خودم میگم مثلا فلانی اگر فلان رفتار اشتباه رو داره ولش کن اصلا به من چه این فرد باید بخوره زمین ادب بشه تا اصلاح کنه خودش زو و من اصلا نمیتونم تغییرش بدم..

    چند روز پیش داشتم میگفتم دلم گوشت آهو میخواد که بخورم.. یهو یکی از فامیلا گفت ها ها ها ملت نون شب ندارن تو فکر گوشت آهویی ؟؟

    بعد من سریع سکوت کردم و ادامه ندادم و گفتم ولش کن بابا این بنده ی خدا توی درو دیواره نمیخواد باهاش بحث کنی.. بعد به خودم گفتم یعنی خوردن گوشت اهو اینقدررررر برای این ملت دور از ذهنه که اینجوری واکنش میدن ؟؟؟ !!!

    من فقط باید شخصیت خودم رو تغییر بدم اصلا دیگزان به من ربطی ندارن بذار هر غلطی میخوان بکنن و هی همش غر بزنن و ناله کنن و بحث کنن این اصلا به من ربطی نداره وظیفه ی من اینه که دوری کنم !!! و اگر هر روز روی خودم کار کنم و باورهایم را تثبیت کنم و با خودم صلح کنم خود به خود جهان کمکم میکنه از یکسری افراد دور باشم.. در صورتی که هر روز روی خودم زمانی رو بذارم و روی ذهنم کار کنم ..تا هی درکم از فایل ها بیشتر بشه.. درک که بیستر بشه عملکرد خودش تغییر میکنه …

    باید به خودم بگم در خلوت خودم چطوز هستم ؟؟

    آیا در خلوت خودم مواظب هستم که چرت و پرت نگم و چرت و پرت نبینم وووو که به دنبال ارشاد بقیه هستم ؟؟؟

    آیا با خودم صادقم ؟؟

    آیا با خودم در صلحم ؟؟

    بعد نگاه میکنم میبینم مثلا به اینو و اون میگفتم بیاید اینجوری باشیم و فلان و بعدش خودم که یه ذره اوضاع سخت میشد هموم رفتارها رو نشون میدادم.. غیبت میکردم و عصبی میشدم و غر مزدم وووو و توی خلوت خودم متعهد نبودم به اگاهی ها !!! و وقتم رو با دیدن چرندیات هدر میدادم..

    منی که میدونم بزرگترین پاشنه ی آشیل من باور کمبوده.. کمبود در همه چیز.. کمبود در پول .. کمبود در روابط وووو باید خیلی روش کار کنم ..

    چون رفتارهای من در گرو این باوره !!!

    و کم کم با گوش دادن هر روز سفر نامه به این نتیجه رسیدم که فقط خودم رو اصلاح کنم و کاری به بیرون نداشته باشم..

    و الان اگر یک حسی به من میگه فلان محصول رو بخر اگر حتی در تنگنا باشم میرم اون رو میخرمش و ذهنم مقاومت چندانی نداره برای خرید اون محصول ..

    دو ماه کارگری کردم ۱۰ میلیون پول ساختم .. البته یک مقداری از پول رو هنوز من نداده ولی خب اونم میده بهم.. نمیدونم شاید اینم به خاطر یکسری باورهای دیگس که داره تاخیر میوفته..

    و حسم گفت دوره اصول کسب و کار شخصی و دوره ی به صلح رسیدن با خود رو بخر .. ولی مقاومتی نکردم و خریدم..

    سفر نامه زو که تموم کنم میرم سراغ اونا و از پایه پایه ارام ارام روی خودم کار میکنم و ادامه میدم ..کلا ادم نماز خونی نیستم ولی بعضی وقت ها صبح ها که از خواب بلند میشم میرم نماز صبح زو میخونم و سپاسگزاری میکنم با صدای بلند حس خیلی قشنگی به من میده .. مخصوصا امروز صبح.. رفتم نماز خوندم و شروع کردم با صدای بلند به سپاسگزاری کردن.. مثلا گفتم خدایا شکزت بابت چشم ها بینایم.. بعد گفتم بذار اصلا توضیح بدم چرا سپاسگزارم.. گفتم خدایا شکزت بابت چشم های بینایم چون که میتونم باهاش زیبایی های جهان رو ببینم و ووو اعضای بدنم و وووو هی ادامه دادم .. اصلا باورت نمیشه اینقدر احساس خوبی داشتم .. انگار سبک بال شدم.. انگار روحم داشت پرواز میکزد.. صبح رفتم بانک به محض اینکه داخل بانک شدم نوبت من شد.. ادم ها با من مهربان تر بودن .. زندگی انگار در نگاهم قشنگ تر بود..

    گفتم پسر همینه کل داستان همینه من هر روز باید این رو ادامه بدم..

    من خیلی ناسپاسی کردم..

    من خیلی غر زدم..

    من خیلی از مادزم ایراد گرفتم.

    من خیلی توی خلوت خودم و یا در کل خیلی غر زدم.. خیلی عصبی بودم..

    من به نکات منفی خودم و دیگران همش توجه کردم ..

    من مهربانی های مادرم رو فراموش کردم..

    من خواهر مهربانم رو فراموش کردم..

    من از صلح با خودم خارج شدم..

    باید یاد بگیزم هر روز به جنبه های مثبت زندگیم توجه کنم…

    حتی در خلوت خودم و در تنهایی خودم مراقب کلامم و رفتارم و چشمانم و نگاهم ووووو باشم..

    خیلی خوشحالم که تونستم متعهد باشم و سفرنامه رو تا اینجای کار هر روز بیام جلو.. چون وقتی فکرش رو میکنم میبینم هیچکدوم از دوزه هایی رو که دارم حتی یکبار تا اخر نرفتم !!!

    بگذار صادق باشم..

    همینی که میپذیرم ایراد از خودمه این خودش احساس ارامش به ادم میده…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    فرشته کوهستانی گفته:
    مدت عضویت: 1314 روز

    بنام الله یکتا

    استاد عزیزم و مریم جانم سلام

    خداروشکر میکنم استاد عزیزی دارم که تک تک کامنتها رو میخونه

    من واقعا میخوام که شخصیتم رو عوض کنم

    به هیچ وجه دنبال نقش بازی کردن نیست

    بینهایت منتظر و تشنه آگاهی بعدی هستم

    ضمن اینکه میخوام همه درجه یک وعالی باشم

    کمالگرایی منظورم نیست،اینقدر تمرین میکنم و فایل گوش میکنم تا بتونم پله ها رو طی کنم

    ولی وقتی دوستان موفقم رو میبینم میگم اگه اونها تونستند منم میتونم

    من یه ترمز جدید امروز پیدا کردم

    من فکر میکردم چون یک خانمم حق دارم یه سری باورهای مخرب داشته باشم که شما ندارید

    ولی امروز فهمیدم زن هستم زیر نظر شوهرم محدودم… خب باشه اینها نتیجه باورهای بد قبلیم بوده

    از الان باورهام و عوض میکنم تا زندگیم و اونجور که میخوام خلق کنم

    من این باورها رو امروز مینویسم تا هر روز بخونم تا ذهن ناخودآگاه من از ریشه تغییر کنم

    من هم به هیچ وجه دنبال عوض کردن باورهای بقیه نیستم،اونها خودشون زندگیشون و خلق میکنن و بمن هیچ ربطی نداره

    من یک انسان آزادم و بقیه هم آزادن

    من حق ندارم کسی رو مجبور کنم طبق تفکر من زندگی کنه اگرچه تواناییشم ندارم

    چقدر سوالی رو که در آخر فایل گفتید برام جذاب بود

    چرا کرم ها سراغ درخت میوه میره و سراغ درخت هرز نمیره با اینکه کسی مراقبش نیست

    کاش جوابشم میگفتید

    من این جواب به ذهنم اومد که چون باورهای مخرب باور اکثریت جامعه هستش ما هر روز حتی اگه فقط با چند نفر در ارتباط باشیم چند تا از باورهای غلط در ذهنمون تکرار میشه و ناخودآگاه آب و کود اون باور غلط میشه کنترل نکردن ذهن

    در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 1268 روز

    به نام خدا💕

    روز ۹۶ سفر من….

    با سلام خدمت دوستان عزیز.

    این فایل چقدر با حرکت امشب من میخونه ، تو این مدت که با سایت آشنا شدم فکر میکردم تغییرات خوبی داشتم اما امشب که داستانی پیش اومد و من عصبانی شدم و یکسری حرفها و حرکاتی انجام دادم که بعدش خودم با خودم گفتم که داش علی هنوز واقعا تغییر نکردی و تقریبا همون علی سابق هستی و تنها نکته مثبتش این بود که ادامه ندادم ،باید تغییر بنیادین کنم و این حاصل نمیشه مگر با قرار گرفتن همیشگی در مسیر تلاش برای تغییر و سعی در ایجاد باورهای اساسی….

    باید بیشتر با خودم خلوت کنم و خودم رو بیشتر بشناسم.

    خدایا کمک کن تا واقعا تغییر کنم و از خودم شخصیتی جدید بشناسم🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    محمدرضا رضایی گفته:
    مدت عضویت: 1448 روز

    بنام یگانه معمار هستی

    .

    سلام ،

    درود بر استاد عزیزم .

    ممنونم از گروه شما برای این فایل بسیار عالی و این روز شما تحول که بسیار بسیار حرکت قشنگ و زیبایی است و بسیار برایم مفید است و هر روز منو زیباتر از قبل کرده تا اینجای کار یعنی این جلسه ی 4 ام فصل 4 . من خیلی تغییرات خوبی داشتم .

    از ابتدای این فصل موردی که بشدت روش دارم فکر میکنم بحث تمرین و تکرار هست و هر روز هم از راههای مختلف به من گفته میشود که روی این مورد باید خیلی کار کنم .

    ممنونم از استاد عزیزم واقعا حرفهاتون رو دوست داشتم و مثال درخت سیب بسیار برایم کاربردی بود .

    واقعا برای افکار خوب و باورهای ارزشمند باید بیشتر کار کنیم و بیشتر بهشون برسیم تا مثل درخت سیب بهمون میوه بدهند ولی افکار و باورهای نادرست چون ارزشمند نیستند در نتیجه کرم و آفتی هم بهشون نمیزنه که نیاز به رسیدگی داشته باشند این رو من از این فایل عالی دریافت کردم و بسیار هم دقیق و درست بود .

    در قرآن آیه ی 10 سوره ی مجادله خدا میگوید :

    إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۰﴾

    جز این نیست که نجوا از سوى شیطان است تا مؤمنان را غمگین کند، و هیچ زیان رسان به آنان نیست، مگر به اذن الهى، و مؤمنان باید فقط بر خداوند توکل کنند

    .

    یعنی این آفت ها همیشه هستند و میخواهند درختهای ارزشمندی که ما کاشتیم رو آسیب بزنند و اینا همیشگی اند ،

    طبق این آیه ،

    باید افراد مومن ( دائم ایمان آورنده نه فقط یکبار ایمان بیاریم و ادامه ندهیم ) مداوم تمرین و تکرار داشته باشند و به درختهای ارزشمند ایمانشون رسیدگی کنند تا نجواها ی کرم مانند شیطان این درختها رو نابود نکنه .

    شخصیتمان فقط زمانی تغییر میکنه که این باورهای زیبا و قدرتمند ( بی نهایت فراوانی در جهان هست ، ثروتمند شدن باشکوه است و … ) رو مدام تکرار کنیم و این فرکانس رو ارسال کنیم و بعد از این نتایج رخ خواهد داد و میوه های این در ختان زیبا رو خواهیم چید ،

    چون واسه فرد با ایمان و مومن ( دائم تکرار کننده ی ایمان و باور به خدا) این درختهای پر میوه و ارزشمند باور های قدرتمند کننده ،

    مثل درختان سیب زیبا در دل باغ فکر ماست و ما ازش میتوانیم بی نهایت سیب زیبا بچینیم ولی به شرط اینکه بهش برسیم .

    این رسیدگی ما بسیار اهمیت دارد و خدا در قرآن بهش اشاره میکند آنجا که می گوید اگر متعهدانه به درختهاتون رسیدگی کنید ، هیچ آفت شیطان گونه ای نمیتواند بهش آسیبی بزند . و باز هم این آیه ی بسیار زیبای 10 سوره ی مجادله :

    إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّیْطَانِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَلَیْسَ بِضَارِّهِمْ شَیْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿۱۰﴾

    جز این نیست که نجوا از سوى شیطان است تا مؤمنان را غمگین کند، و هیچ زیان رسان به آنان نیست، مگر به اذن الهى، و مؤمنان باید فقط بر خداوند توکل کنند

    .

    نتیجه ی کلی :

    ” اگر به درخت سیب ( ایمان ) که داخل باغ ماست رسیدگی مداوم بشود ، هیچ آفتی ( نجوای شیطان ) زده نخواهد شد و این درخت باشکوه در زمان خودش میوه هایی عالی خواهد داد “

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    افسانه گفته:
    مدت عضویت: 1624 روز

    بنام خدا

    سلام به همگی

    روز۹۶سفرنامه

    واقعا استا د که گفتن پاشنه ی آشیلشون باور فراوانیه برای منم اینطوره و این باور هی باید تقویت بشه چون هنوز باورکمبودقویتره ، واقعا هم باحرفای قشنگ زدن و ادا دراوردن چیزی عوض نمیشه باید کارکنیم باید ادامه بدیم.من واقعا از روزی که دارم کمی روی باورام کار میکنم متوجه شدم چقدر شخصیتم عوض شده و حس میکنم اطرافیان تعجب کردن از این موضوع حتی خیلیا دارن الگو میگیرن از رفتارام ، نقاط ضعف شخصیتی زیادی دارم که دارم کار میکنم روشون. من واقعا تا آخرین لحظه ی عمرم میخوام توی این مسیر باشم این مسیر همه چیزش سوده و سوده و سوده.

    خدایا به امیدتو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    یاسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 1609 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    روز ۹۶ سفرنامه : من با گوش دادن این فایل فهمیدم که حرف های ما نیستن که دارن اتفاقات رو رقم میزنن مهم فرکانس ها و افکاری هستند که می‌فرستیم من خودم این تجربه رو داشته که وقتی یه چند روز روی کار کردن ذهنم شل گرفتم این علف های هرز شروع کرده بودند به رشد و باید اون ها رو در می آوردم یعنی این مثل غذا خوردن باید همیشه انجامش داد مگر نه دوباره و دوباره گرسنه میشی .مثل ورزش میمونه یه ورزشکاری که چند ساله داره وزنه میزنه اگر یه مدت زیادی وزنه نزنه میشه مثل روز اول و این باید برای ثابت موندن و ارتقای اندام خودش همیشه این تمرینات وزنه رو انجام بدهد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: