قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»

این فایل را بارها و بارها تماشا کنید تا تغییری در باورهایتان در مورد ثروت ایجاد کند.

از اینکه نظرات خود را به ما اعلام می کنید سپاسگذاریم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»
    36MB
    18 دقیقه
  • فایل تصویری قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»
    95MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»
    22MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

724 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «ندا رنجبری» در این صفحه: 2
  1. -
    ندا رنجبری گفته:
    مدت عضویت: 3364 روز

    من یه ترمزی در مورد ثروت دارم که فکر میکنم اگر ثروتمند بشم حق بقیه رو خوردم یا جای بقیه رو تنگ کردم و این نوع باور کمبود باعث شده من نسبت به داشتن ثروت مقاومت داشته باشم و یه جورایی احساس گناه کنم.

    اما حقیقت اینه که همونطور که خداوند برای همه هست و اگر به من توجه کنه از توجه اش به دیگری کم نمیشه و همونطور که اگر من سلامت باشم به کسی ضرر نزدم و از سلامتی کسی کم نمیشه و همونطور که من اگر روابطم با عشقم عالی باشه به روابط بقیه با عشقشون آسیبی نزدم همونطور هم اگر ثروتمند بشم از کسی نگرفتم و از ثروت کسی کم نمیشه، چون منشا ثروت بیرون نیست درون منه، این خیلی مهمه که من درک کنم منشا ثروت درون منه و نه بیرون از من، خیلی مهمه که درک کنم ایده های ثروتساز و موقعیت ها و شرایط و فرصت های ثروتسازی که خداوند به من الهام میکنه فقط و فقط مال من هستن به درد کس دیگه ای نمیخوره من به خاطر یونیک بودنم این ایده ها و شرایط رو که یونیک من ایجاد شده میتونم بردارم و اگر برندارم فقط هدر میره فقط به خودم ظلم کردم فقط ناسپاسی خدایی رو کردم که اینا رو برای من آفریده و آماده کرده، چرا هر چی جلوتر میریم با اینکه همه دارن ثروتمندتر میشن باز هیچ کس فقیرتر نشده و فقیرترین آدم های جهان از فقیرترین آدمای دویست سال پیش اوضاعشون بهتره؟چون خداوند از منبع بی نهایت خودش داره میبخشه.

    من نه تنها با ثروتمند شدنم جای کسی رو تنگ نکردم یا حق کسی رو نخوردم بلکه برعکس اگر ثروتمند بشم باعث ثروتمند شدن بقیه هم شدم چون به اونا باور میدم که میشه و همین کافیه یعنی تنها چیزی که آدما نیاز دارن باوره که اونو من با ثروتمند شدنم به بقیه میدم.

    ما با ثروتمند شدنمون باعث گسترش جهان میشیم و به کلی آدم خیر میرسونیم.

    من به دلیل ارتباط کم ام با جامعه ذهن پاک و دست نخورده ای داشتم یادمه سال اولی که وارد حرفه ی جدیدم شدم رفتم یه جا به عنوان شاگرد شروع به کار کردم یادمه یکی از کارکنان اونجا فهمید من معلم هستم (البته من استعفا داده بودم اونا خبر نداشتن) برگشت گفت تو اینجا چیکار میکنی اصلا؟ همین شماها اومدید توی این شغل کار و کاسبی ما رو هم کساد کردید، خیلی از حرفش ناراحت شدم، یعنی تا اون موقع اصلا این نوع باور کمبود رو نداشتم یا شایدم داشتم و خبر نداشتم، نمیدونم، به هر حال اگرم بود به این وضوح نبود، از اون روز این رفت توی ذهن من که هر فعالیت و حرکت و پیشرفت من، یعنی دارم جای کسی رو تنگ میکنم این باور به مرور چنان توی وجودم رشد کرد که من رو نسبت به داشتن ثروت به احساس عدم لیاقت رسوند، من بعد از دوره ی احساس لیاقت تمام زندگیم دگرگون شد حتی درآمدم حتی آسان شدن شغلم، اما اون دگرگونی خیلی اساسی که توی بقیه ی جنبه ها ایجاد شد توی ثروت ایجاد نشد چون دلیل احساس عدم لیاقتم در مورد ثروت برمیگرده به باور کمبود، یعنی من اگر باور کمبود رو در خودم اصلاح کنم خود به خود درباره ی داشتن ثروت احساس لیاقت میکنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    ندا رنجبری گفته:
    مدت عضویت: 3364 روز

    الان بعد از چهار سال بودن تو این مسیر زیبا بهتر‌ متوجه حرفای استاد میشم که‌ میگه مهم ترین باور برای ثروتمندشدن باور فراوانی هست بهتر متوجه میشم ثروت و باور فراوانی چه رابطه ی مستقیمی با هم دارند.

    در گذشته سختترین تمرین برام تمرین سپاسگزاری بود اما وقتی خوب بررسی کردم دلیلش ناسپاسیم از خدا نبود خیلی نعمت داشتم و اونقدر زیاد بود که دیدنشون سخت نبود، تضادای زندگیم کم بود و تمرکز روی نعمت ها کار آسونی بود بررسی کردم که چرا انجام این تمرین برام دشواره متوجه شدم وقتی میخوام سپاسگزاری کنم باور کمبود و ترس از اینکه اگر نعمتامو بشمرم کم میشه یا نکنه خودمو چشم بزنم اجازه نمیداد از ته دل سپاسگزار باشم، (فکرشو بکن با قانون آشنا باشی بدونی قانون اینه که اگر نعمتاتو بشمری زیاد میشه اما ته ته ته باورات ضرب المثل گذشتگانت هنوز زنده باشه و نفس بکشه و فرکانس بفرسته) حتی وقتی در اوج سپاسگزاری و حال خوب بودم باز هم ترسی ته قلبم بود که نکنه این خوشبختی کم دوام باشه باور کمبود چنان در تار و پود ما نهفته اس که حتی اجازه ی سپاسگزار بودن رو نمیده بهمون، که اگر نعمتی یا هدیه ای یا لطفی هم خداوند خواست از طریق دستانش به ما برسونه باور کمبود و تمرکز بر کمبود و گشتن دنبال نشانه های کمبود در زندگی دیگران اجازه نمیده که باور کنیم که اون شخص ثروتمنده و اگر چیزی به ما هدیه میده ازش کم‌ نمیشه، خدا ده برابرشو بهش میده، ریشه ی نه تنها تمام گناهان مربوط به پول بلکه تمامی گناهانی که بشر میشناسه و براش میشه متصور شد باور کمبوده، این شیطانی ترین باوره.

    واقعا باور فراوانی الهی ترین و توحیدی‌ترین باوره.

    باور‌کمبود باعث میشد وقتی یه ایده ی عالی برای یه حرکت خلاقانه و جدید توی کارم بهم الهام‌ میشد به جای اینکه از عمل به اون ایده لذت ببرم، حس عجله و اینکه نکنه این ایده از دستم بره یا سرد بشم‌ نسبت به انجامش یا اگر الان انجام ندم نعمت ها و فرصت هایی که‌ ممکنه با عمل به این ایده نصیبم بشه از دستم بره همه ی اینا باعث میشد عجله کنم و ایده رو درست اجراش نکنم و کارا خوب پیش نره، باور کمبود باعث میشد از بودن با خانواده لذت نبرم و همش در حال تقلا باشم و لحظه های زندگیم رو درک نکنم، باور کمبود باعث مسابقه گذاشتن و مقایسه ی خودم با اطرافیانم‌ میشد و باعث میشد از ترس اینکه در آینده اوضاع خراب بشه مدام عجله کنم و نه تنها از مسیر لذت نبرم بلکه الهامات رو هم درست نشنوم و درک نکنم، اما یادم نیست چطور شد و از کجا من متوجه این بیماریم شدم، درست یادم نیست کی منفذای ذهنم باز شد و درک کردم دلیل رفتارام رو دلیل احساس بدم رو، اما وقتی شروع کردم به تغییر این باور، قشنگترین حس های دنیا اومد سراغم، تغییر هیچ کدوم از باورهام و هیچ کدوم از پاشنه آشیل هام به اندازه ی این باور توی احساسم تاثیر گذار نبوده، یکباره تمام اون عجله ها اون احساسای بد، اون حرص زدنا اون بداخلاقیا پر کشید رفت، شدم یه ندای آروم که دیگه توی ذهنش با خودش نمیجنگه، انگار‌ خدا هم دوست داشتنی تر شد و حس کردم من هم برای خدا دوست داشتنی تر شدم، حس کردم اون بوی تعفنی که به خاطر باور کمبود توی وجودم‌بود کم کم جاشو داد به بوی رایحه ای بهشتی، نشانه های خیلی زیادی بعد از شروع تغییر این باور دریافت کردم، همش رویاهایی میدیدم که تعبیرش پاک شدن روحم بود، خواب دیدم فقط دارم خلط بالا میارم و سینه و بینیم‌ پاک میشه و میتونم نفس بکشم، خواب دیدم دارم فضولات زیادی که یک جا جمع شده بود رو میشورم و زمین رو پاک و صاف و براق میکنم، از این نشانه ها میفهمیدم دارم‌کارم رو درست انجام میدم، تازه داشت روحم‌ نفس میکشید و من تازه درک میکردم که استاد میگه ثروت مثل اکسیژن فراوانه فقط تو جلوی بینیت رو نگیر یعنی چی؟

    مشتریای که خیلی وقت بود از تماسشون خبر و اثری نبود شروع کردن به زنگ زدن و پول از همه طرف وارد زندگیم شدن…

    حالا هم کارا رو در سریع ترین زمان ممکن پیش میبرم، هیچ کاری رو به فردا موکول نمیکنم و هر ایده ای میاد همون لحظه بهش عمل‌میکنم اما احساس عجله نیست که داره هدایتم میکنه چون همون موقع به خودم میگم ندا مهم نیست که کار درست رو داری انجام میدی یا چه ایده ی خوبی رو داری اجرایی میکنی یا چقدر خوب کارتو انجام میدی مهم اینه که جهان به فرکانس تو جواب میده اگر با احساس عجله بری سراغ ایده هات، نتیجه اش میشه تجربه ی کمبود، خوب از استاد یاد گرفتم که به ظاهر کار توجه نکنم مدام توجه ام به احساسم باشه و اونو رصد کنم.

    الان مدت هاست دارم با سرعت روی ایده هام و پروژه هام کار میکنم اما احساس شور و شوق باعث این سرعت شده، شبا خواب ندارم تا دیر وقت بیدارم و صبحا هم خیلی زود بیدار میشم و اصلا از احساس کسالت و خستگی گذشته هیچ خبری نیست، از وقتی در حال تقویت این باور هستم احساس میکنم دارم زندگی میکنم و هیچ وقت تصور نمیکردم کار کردن و تغییر دادن این باور تا به این حد نتایج درونی و بیرونی برام داشته باشه، منی که همیشه بدهکار بودم تمام بدهیام رو تونستم پرداخت کنم منی که تمام عمر دغدغه ی اجاره نشینی رو داشتم هم خودم و هم خانواده ام، اصلا باورم نمیشه که دیگه مستاجر نیستم، منِ کارمندی که هر روز به زور میرفتم سر کار بس که بی علاقه بودم به کارم، جرات و جسارت استعفا بیاد توی وجودم و برم توی مسیر علاقه ام و احساس زنده بودن کنم، الان سه ساله توی مسیر علائقم دارم فعالیت میکنم. باور فراوانی نه تنها توی زندگی مالی من تحول زیادی ایجاد کرده بلکه روابطم رو هم خیلی تغییر داده، قبلا به خاطر باور کمبود به داشتن دوستای نامناسب رضایت میدادم الان با قدرت ازشون فاصله گرفتم و آدمای زندگیم تغییر کردن، تقریبا با هیچ‌کدوم از دوستان و آشناهای سابقم رابطه ندارم همه ی آدمای زندگیم جدید هستن اونقدر مدارم رفته بالا که دیدار باهاشون مقدور و امکان پذیر نیست حتی اگر خودم تلاش کنم براش، رابطه ام با همسرم خوب بود الان عالی شده، خیلی جا داره کار کنم روی این باورم تازه اول راهم اما همش میگم یه کم تغییرش اینقدر نتیجه داده خدا داند تغییر ریشه ای و بنیادینش چه ها کند با زندگیم.

    چقدر این باور مهمه و من نمیدونستم، چطور متوجه نشدم اینقدر تغییر این باور‌کلیدیه؟

    باور کمبود پاشنه آشیل همه ی ماست و خودش رو بیشتر به شکل احساس عجله احساس ترس و احساس حسادت نشون میده، هر چقدر که آدم بیشتر تحسین میکنه زیبایی های اطرافش رو و نعمت های زندگی دیگران رو پاک تر میشه.

    من نه تنها هر روز بلکه هر دقیقه و ثانیه خدا رو شکر‌ میکنم که من رو توی این مسیر زیبا قرار داد، اونقدر این مسیر پر از برکت و لذت هست که مدت هاست دیگه نمیپرسم از خودم کی به اون خواسته های بزرگ میرسم؟

    استاد بیشتر از صحبتاتون نوع عملکردتون و زندگیتون تاثیر گذاشته روی باورهای من، سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا برای من خیلی موثر بوده، دیدن اینکه یه آدم با شخصیت جاه طلبانه و افکار بزرگ مشغول لذت های ساده ی زندگی باشه و کلا از مدار مسابقه ی با جامعه بیاد بیرون و با وجود اهداف بزرگ اینقدر آروم باشه و به سبک شخصی خودش زندگی کنه برای من درس های بزرگی داشت، شما الگوی خیلی خیلی مناسبی هستید استاد که حتی اگر کسی به فایلا و صحبتاتون گوش هم نکنه فقط با نگاه‌کردن و توجه به زندگیتون میتونه به سادگی هدایت بشه به نوع زندگی شما، خدا رو سپاسگزارم که من رو با شما آشنا کرد، الان دیگه از حد آشنایی گذشته، خونه ی پرادایس رو مال خودم میدونم هر بار دیدنش اونقدر آشناس که اصلا احساس نمیکنم از دریچه ی موبایلم دارم نگاه میکنم همش حضورم رو اونجا حس میکنم و جا به جای خونه رو حفظم، اوایل آشناییم با شما کلمه ی خانواده ی صمیمی توی سایت همش بهم دهن کجی میکرد، الان باورش دارم درکش کردم با تار و پودم واقعا ما یه خانواده ی صمیمی هستیم افراد همدار که در کنار هم داریم خوشبخت زندگی میکنیم، اونقدر که احساس نزدیکی به دوستان و اعضای سایت دارم با خانواده و فامیل خونیم ندارم.

    همیشه این اعتقاد رو داشتم‌که خدا نظر خاصی بهم داره توی زندگیم معجزات زیادی رو برام رقم زده معجزاتی فراتر از حد تصور اون نود و نه درصد جامعه. اما باید اعتراف کنم بزرگترین معجزه ی زندگیم آشنا شدن با شما و دریافت این آگاهی هاست، توی این چهار سال اخیر خیلی کم پیش اومده مدت زیادی از سایت دور باشم با وجود اینکه خیلی پرکارم و سرم شلوغه همیشه یه نیرویی من رو دائم هدایت کرده به این سمت، خدای حکیم و مهربان رو سپاسگزارم به خاطر تک تک نعمت های زندگیم از جمله وجود شما استاد عزیزم، خدا شما و خانم شایسته رو حفظ کنه. دوستتون دارم.🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 51 رای: