قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»

سلام به رب فراوانی ها

سلام به استاد عزیزم که معلم زمینی من ه.

سلام به دوستان عزیز

سلام به بچه‌های تحقیقاتی عباس منش

خدایا سپاس که دوست داری من ثروتمند بشم

خدایا سپاس که در مسیر خوشبختی ام

خدایا سپاس که انسان پاکی همچون عباس منش راهنمای من قرار دادی.

خدایا سپاس که دارم رو خودم کار می کنم

خدایا سپاس که تغییرات م رو دارم با چشم دل، با، گوش دل و با توجه به اتفاقات روز م شب م، تمام لحظه به لحظه ی، زندگی م می بینم.

خدایا سپاس که تغییر مدار م رو دارم متوجه میشم

خدایا سپاس که فاصله گرفتن از افراد دور و برم رو دارم درک میکنم.

خدایا سپاس که دارم ساختن بهشت م رو حس می کنم.

چند وقت پیش یکی از بستگان م که در همسایگی من زندگی می کند شنیدم، می گفت، همه تو این فصل به نوعی مریض شدن، ولی ماشالا شما و بچه‌های شما هیچ کدوم مریض نشدیم….

من از بس تو خلوت خودم هستم و همه چی برام عادی شده اصلا متوجه تغییرات زندگیم نشدم، وقتی ایشون این حرف رو زد گفتم خدایا متشکرم ، راست میگه تو خونه ی ما اصلا این مریضی ها نیست ، این مریضی که بچه‌ها شون حتی به بستری کردن تو بیمارستان می کشه در زندگی من وجود نداره، و این فقط به خاطر لطف توست که قانون سلامتی رو به طرز معجزه آسایی وارد زندگیم کردی خدایا سپاس چقققققدر من سود کردم و دارم می کنم خدایا متشکرم.

اینکه رابطه ام تو زندگیم از قبل خیییییلی بهتر شده

احترام، عزت تو زندگیم معنا دار شده….

اینکه چقققققدر آرام شدم زندگیم روم تر شده ….

اینکه اصلاً چیزی به نام وام ، چک، قرض در زندگی م بی معناست…

اینکه هزینه های غیر مترقبه خیییییلی کم شده…

اینکه از قبل خیییییلی پول ، ایده، حل،مسایل، راحت تر وارد زندگیم شده…

و هزاران موضوع دگه که داره برام اتفاق می‌افته…

اینا همش لطف توست

اینا همش لطف توست

اینا همش لطف توست

هیچی ندارم که بگم

خدایا سپاس

خدایا سپاس

خدایا سپاس

باورهای من در مورد فراوانی و کمبود

در مورد کمبود خیییییلی باید رو خودم کار کنم

خیییییلی باید رو خودم کار کنم

خیییییلی باید رو خودم کار کنم

خیییییلی باید رو خودم کار کنم

چند وقت ه دارم تو زندگیم به تضاد هایی می خورم یه

چند وقت ه استپ شدم رو قدم چهارم، و به خودم قول دادم تا وقتی کسب و کار از خودم نزنم وارد خرید قدم پنجم ، دوره‌ی دوازده قدم نمیشم.

خیییییلی ایده وارد زندگیم شده، اما اما اما….

نگاه می‌کنم که تو این شرایط، با این توانایی که دارم کدوم رو می تونم اجرا کنم….

خدایا کمکم کن

خدایا کمکم کن

خدایا کمکم کن

تا اینکه چند وقت پیش یه حسی بهم گفت اگه دوره‌های آموزشی ثروت رو نمی تونی تهیه کنی بیا تو قسمت فایل های دانلودی ببین چیزی به نام کار کردن رو ثروتمند شدن هست ؟؟؟؟

گشتم دیدم آره متنی ست، به نام باورهای ثروت ساز،گفتم آره خودش متشکرم خدا جونم همینه ، خودشه، این به درد تو می خوره فاطمه جون بنده ی خوب و دوست داشتنی خدا، اینه ، همینه تو باید با این فایل ها کار کنی…

اومدم باز کردم اولین فایل رو دیدم آره چقققققدر همه ی این باورهای مخرب که زندگی ه منو استپ کرده…

درهای پول ، ثروت، فراوانی رو به روم بسته

همه ی اینا در من هست

در من وجود دارد

انگاری مثل سیمان محکم چسبیدن

ذهن من اصلا خوشش نمیاد که بشنوه…

آره فراوانی هست

فاطمه تو هر وقت که بخوای، و آمادگی دریافت رو داشتی موقعیت ها خودشون به راحتی به سادگی و آرامش وارد زندگی ت میشن

فقط رو خودت کار کن

فقط رو خودت کار کن

فقط رو خودت کار کن

چقققققدر من این بیماری ها رو داشتم …

حرص، طمع، ترس

چقققققدر سالهاست که دارم زندگی می کردم، اما این بیماری ها رو داشتم با خودم حمل می کردم

خدایا منو ببخش

خدایا منو ببخش

خدایا منو ببخش

چقققققدر درها رو به روی خودم بستم

چقققققدر با زجر داشتم زندگی می کردم

چقققققدر حقارت، چقققققدر بدبختی ، چقققققدر خودم رو به این در و اون در میزدم….

خدایا منو ببخش

خدایا منو ببخش

خدایا منو ببخش

یادم اومد اون روزهای اولی که همه چیز تو زندگیم خراب بود، تقریبا زندگیم داشت از هم پاشیده میشد…

خواهرم بهم گفت از وقتی رسماً وارد سایت عباس منش شدم

از وقتی رسماً و مجاز شدم جز خانواده ی عباس منش حالم خیییییلی بهتر شده….

فهمیدم که تمام این بهم ریختگی زندگی من همین ه.

آره همین ه

و جز این نیست

تو پرانتز بگم یاد کلمه قرآنی اما افتادم که وقتی خداوند هم تاکید میکنه رو یه مسأله ای،

هی میگه لما یعنی این است و جز این نیست.

نابودی من هم زندگیم فقط به خاطر اینکه راهم ، مسیرم درست نبود

یه لحظه، یک آن، بدون مکس، بدون هیچ معطلی تصمیم گرفتم همه ی کانالهایی که در مورد عباس منش بود رو حذف کنم و فقط و فقط وارد سایت بشم

همون لحظه این کار رو کردم، یادمه اون روز تو سفر بودم وقتی از پنجره ی اتوبوس به بیرون نگاه کردم دیدم تو جاده بین یه عالمه کوه دارم رد میشم ، صورتم رو به شیشه چسبوندم وانگاری آروم شده بودم، اشک ها می اومد و هی با خدا حرف می زدم و می گفتم خدایا متشکرم خدایا متشکرم که دلیل این همه بلا مصیبت، و جهنمی که خودم در زندگی این چند وقت م درست کرده بودم رو تو لحظه بین یه عالمه کوه ، که چقققققدر محکم، استوار و زیبا هستند رو بلاخره پیدا کردم

گفتم خدایا قسم میخورم که از این لحظه فقط مسیر ، مسیر ه، درست رو انتخاب می کنم

خدایا این سایت کجا بود و من خبر نداشتم

خدایا چرا زودتر واردش نشدم

هی اشک‌ها خود به خود می‌اومد ولی خیییییلی آروم ، رها شده بودم

و هی می گفتم خدایا منو ببخش

خدایا منو ببخش

خدایا منو ببخش

وقتی سبک بار حس می کردم خودم رو آروم میشدم، تمام خوشبختی ، تمام عالی زندگی کردن، تو بهشت حس کردنم در وجودم جاری شده بود و خیییییلی خوشحال

خیییییلی شاد

خیییییلی آرامش

داشتم.

هی منتظر بودم که می می‌رسم به یه جایی ، یه شهری، که بتونم وارد سایت بشم، خیییییلی مشتاق بودم

خیییییلی

انگار دگه هیچ کم کسری تو زندگیم نداشتم

انگار همه ی اتفاق ها خوب ، افتاده بود

انگار وارد بهشت شده بودم

فقط خدا رو شکر می کردم

چون توو مسیر نت جواب نمیداد، دوست داشتم زود برسم

بلاخره چند روز طول کشید و من خودمو وارد خانواده ی استاد عزیزم عباس منش که از همین جا می بوسمت، استاد جونم مریم جونم، چقققققدر زندگیم تغییر کرد چقققققدر دارم بهشت ، بوی خوشبختی، بوی پول، بوی عطر خوش ثروت، روابط عاشقانه، بوی عالی ه، آرامش رو تو زندگیم حس می کنم دارم باهاشون زندگی می کنم الان می فهمم طبق آیات قرآن من چقققققدر کر، کور و گمراه بودم.

خدایا سپاس

خدایا سپاس

خدایا سپاس

اون روزها نمی دونستم که خدایا وارد این سایت شدم ، این بهشت چقققققدر نعمت چقققققدر نعمت، چقققققدر فراوانی …..

خدایا کدوم رو انتخاب کنم ، افتاده بودم تو یه باغ پر از میوه انگار همه چی بود هر چی که مننننننن می خواستم بود ، مونده بودم کدوم رو انتخاب کنم

اومدم پیش خدا ، و از خدا کمک گرفتم

حسن گفت فایلهای برنامه نویس زندگی ت باش ، یه همچین چیزی اومد شاید اسمش و درست نگفته باشم، وارد شدم اون زمان هفتاد و خرده ای یا شایدم بیشتر فایل بود

من خودم رو متعهد کرده بودم که باید تغییراتی ببینم ، باید به چشم ببینم، باید باهاشون زندگی کنم، این شد که کارم شده بود صبح که از خواب پا می‌شدم، اول می رفتم ببینم فایل امروز چیه، پلی می کردم، خوب تو یه جای خلوت خوب گوش می کردم، می نوشتم، برای خودم حرف میزنم کنفرانس میدادم ضبط می کردم و یه عالمه لذت می‌بردم و درس می گرفتم، تا تموم نمی‌کردم درسم رو حتی بعضی اوقات در اتاق رو به روی خودم قفل می کردم تا درسم رو تموم نمی کردم از اتاق بیرون نمی اومدم خیییییلی لذت داشت، خیییییلی حال م خوب بود در ظاهر همه چیز بهم ریخته بود

یه عالمه قرض

حتی یخچال م خالی خالی بود

چیزی واسه خوردن تو خونه م اصلأ گیر نمی اومد

وسایل خاصی واسه خوردن و پخت و پز نداشتم

بچه‌ها م ازم فراری بودن

همسرم ازم فراری بود

در بدترین شرایط بودم

ولی

ولی

ولی……

اینا فقط ظاهر بود، و به عالمه جهنمی که برای خودم درست کرده بودم، رو نمی دیدم

به خدا قسم اینا رو نمی دیدم

به عزت و جلال ربم که همه‌چیز من ه قسم می‌خورم که هیچ کدوم از اینا رو نمی دیدم

چون اینققققققققدر سیلی خورده بودم از جهان که جای دردش رو حس می کردم و به خودم قول دادم که باید بیام بالا

باید بیام بالا

باید تغییر کنم

باید حرکت خودم رو ببینم

خیییییلی آروم بودم

خیییییلی شاد بودم

خیییییلی منتظر بودم

و

و

بلاخره اتفاقات شروع شد کل زندگیم رو تغییر دادم همسرم بعد از چند وقت بهم زنگ زد که کجایی دلم برات تنگ شده می خوام ببینم ت

بچه‌ها همه دور و برم اومدن، طوری شده بود می گفتن مامان ما کنار تو می‌آییم آرامش داریم، شادیم

چون سه تا پسر دارم

بیست ساله

پونزده ساله

هشت ساله

همه دنبال کار می گشتن ، همه زرنگ شده بودن

یخچال خونه ی من کم کم داشت پر خوراکی میشد

بعضی وقتا نمی دونستم چی باید بخورم، از بس فراوانی نعمت ، پول ، توو زندگیم هی میومد، هی نیومد

همه چیز عالی

همه چیز روان

همه چیز داشتم

تو بهشت بودم، فقط زیبایی ، فقط لذت، فقط احترام ، فقط عزت….

آره استاد عزیزم

آره دوستان عزیز

تعهد، تلاش،

خیییییلی توو زندگیم تاثیر گذار بود و هست

الان هم دوست دارم و از ربم می خوام که مثل اون روزا

هم تعهد

هم تلاش مستمر

این فایل های باورهای ثروت رو شروع کنم

مطمئن م، ایمان ، یقین دارم که موفق میشم

موفق میشم

موفق میشم

و میام واسه خودم، دوستان م و استاد عزیزم میگم

خدایا باورهای ثروت م خیلی خرابم

خدایا شکرت که دارم یکی یکی شوند رو می شناسم خدایا سپاس

با گوش دادن به این فایل فهمیدم، که آره خیلی رو زمینه ی ثروت باید کار کنم

چرا هر وقت یه پول خوبی وارد زندگیم میشه می ترسم که خرجش کنم

با ترس با استرس بازار میرم هی میگم داره کم میشه داره تموم میشه ، اگه تموم شد فردا چکار کنم.

چند وقت پیش یکی از بستگان م می گفت الان بهترین فرصت ه، برای تصرف زمین چون توو یه روستایی زندگی می کنم از بس از قانون سلامتی نتیجه گرفتم، از بس معجزه دیدم، تصمیم گرفتم توو دل طبیعت باشم با یه عالمه مرغ ، یه خونه ی بزرگ ، با صفا، یه عالمه گوسفند ،بزغاله، به خدا دارم توو بهشت زندگی می کنم، دارم لذت می برم، خیییییلی عشق ه

خیییییلی صفا داره

خدایا سپاس این نعمت ها داشتم سالهاست اما شکر گذار نبودم، الان دارم خوب میبینم

یعنی تلاش میکنم که خوب ببینم

جای همگی تون خالی

ماست گوسفندی

کره ی گوسفندی

دوغ گوسفندی

مشک

بره های خوشگل سفید برفی

بزغاله های شیطون

طوله سگهای کوچولو موچولو

انواع پرندگان

رودخونه

مهاجرت لک لک ها تازه امسال به این روستا م و لب رودخونه ها

دیروز یه گنجشکی دیدم، چسبیده بود به یه دونه خرما که خشک بود هی نوک می‌زد هی ازش می خورد هی لذت می برد…

به خودم گفتم فاطمه می‌دونی این گنجشک کوچولو چه درسی رو داره بهت میده، آره این میگه من به کوچکی خودم در برابر این خرما نگاه نمی کنم من به شیرینی، خوشمزه گیش، رو می بینم وای خدای من چقققققدر خوشمزه ست، خدایا شکرت چه غذای خوشمزه ای، چقققققدر زیاده هر چی بخورم حالا حالا ها هست و تموم نمیشه.

آره فاطمه جان نعمت ها هستند هرچی که تو بخوابی

فرصت ها

موقعیت ها

همه چیز فراوونه

همه چیز هست

تو کی آمادگی دریافت رو داری

خدایا کمکم کن که خیییییلی زود آماده ی دریافت این همه نعمت بشم

خدایا سپاس که امروز درس خوبی بهم دادی

این کامنت رو سحر امروز یه ربع به ساعت چهار شروع کردم

، والله نمی دونستم چی بنویسم، فقط به خدا گفتم

همون خدایی که به شدت برام کافیست

یاد حرف استادم میافتم، که تو بعضی فایل های میگه وقتی جلوی دوربین میام مطمئن هستم که خودش میاد و وقتی می خواد تموم بشه میگم خدایا این حرف ها خودشون فوران کردن و از درونم میان.

خدایا سپاس

منم امروز سپرم به خدا

او

گفت

من

نوشتم

ایمان دارم که هستند آدم هایی که این کامنت براشون انگیزه میده و بلند میشن

خدایا سپاس

به امید روزی که همه کنار استاد تو فلوریدا باشم و چای آتش بخوریم و یه عالمه لذت ببریم

خدایا سپاس

خدایا خودت بگو که بنویسم……

استاد جان قسم می خورم هر وقت متعهدانه تلاش کنم و رو خودم کار کنم می ترکونم، واقعا می ترکونم.

من از بچه‌ها دوازده قدم هستم، به خاطر باورهای مخرب مالی خودم تا قدم چهارم اومدم اما…..

فعلا استپ شدم

این به خاطر خودم ه

من فاطمه پورهدایتی تعهد می بندم، به خودم و خدای خودم که هر روز بیشتر از دیروز رو خودم کار کنم که موفق بشم

از بچه‌های قانون سلامتی هم هستم، ولی اعتراف می کنم، که هر