قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»

این فایل را بارها و بارها تماشا کنید تا تغییری در باورهایتان در مورد ثروت ایجاد کند.

از اینکه نظرات خود را به ما اعلام می کنید سپاسگذاریم

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»
    36MB
    18 دقیقه
  • فایل تصویری قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»
    95MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»
    22MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

724 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا عطارروشن» در این صفحه: 2
  1. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3822 روز

    سلام استاد عزیز و دوستان هم فرکانسی

    امروز هنگام صرف صبحانه به این فایل گوش دادم

    البته نمیدونم چرا فایل تصویری به صورت آنلاین بدون صدا پخش می شه ولی به شکل ماهرانه ای اون رو با فایل صوتی آنلاین هماهنگ کردم و صبحانه جسم را با این فایل بعنوان صبحانه روح و ذهنم میل کردم.

    این فایل در تیرماه ۹۳ توسط استاد روی سایت قرار گرفته

    و من ۶ ماه بعد از اون یعنی در تاریخ ۲۴/بهمن/۹۳ عضو این سایت شدم

    وقتی امروز صحبت های استاد رو شنیدم به وضوح برام روشن شد که در چه وضعیتی به عضویت سایت عباس منش در اومدم

    در این فایل استاد درباره شرایط رکود اقتصادی در ایران توضیح می داد و من با افکاری مملو از رکود و اعصاب خوردی از بد بودن بازار عضو این سایت شدم

    در روزهایی عضو این سایت شدم که بازار شب عید بود ولی فروش مغازه من نشانی از شب عید نداشت

    غرق مشکلات و مشغول دست و پنجه نرم کردن با زندگی بودم و به خوبی معنای رکود اقتصادی رو درک میکردم

    وقتی استاد درباره اینکه رکود اقتصادی فقط یک فکر در ذهن انسان هاست توضیح داد اصلا برای من قابل درک نبود

    نمیتونستم باور کنم عده ای هستند که رکود اقتصادی در زندگی اونها تاثیری نداره

    ولی از اونجایی که به این سایت هدایت شده بودم و خیلی دوست داشتم زندگی متفاوتی داشته باشم بارها و بارها این فایل و دیگر فایل های رایگان سایت رو گوش میدادم

    هربار گوش میدادم نجوای ذهن من زندگی خودم رو بهم نشون میداد و میگفت این حرفها الکیه

    وضعیت خودت رو ببین چه آسیبی از رکود اقتصادی خورده

    شرایط همسایه هات رو ببین همه شاکی هستند

    اخبار رو ببین همه دنیا رو نشون میده که درگیر رکود اقتصادی جهانی شدند

    در مقابل ذهنم حرفی برای گفتن نداشتم

    دیگه خودم هم از گفتن اینکه عباس منش میگه رکود معنی نداره حس خوبی نداشتم چون واقعا در زندگی من معنی داشت

    اون روزها که در این سایت تازه کار بودم حرف های استاد رو به دیگران هم میگفتم و سرزنش و مسخره کردن اونها بیشتر منو در برابر نجوای ذهنم ضعیف میکرد

    با همه حقیقتی که در زندگی من نشان از رکود اقتصادی بود ولی من بارها این فایل و دیگر فایل ها رو گوش دادم

    هیچ ایده ای نداشتم که چطور میشه بدون تاثیر از رکود اقتصادی زندگی کرد

    هیچ ایده ای نداشتم که چطور میشه در این وضعیت رکود اقتصادی پیشرفت کرد

    فقط گوش میدادم و برای خودم رویاپردازی میکردم

    فقط گوش دادم

    دیگه اخبار رو گوش ندادم و حرف های استاد رو گوش دادم

    به جای بحث کردن با دیگران حرف های استاد رو گوش دادم

    بجای نگران بودن از آینده خودم و فرزندانم امیدوار بودم که شرایط من تغییر خواهد کرد

    خیلی حرف ها رو گوش ندادم و فقط فایل های استاد رو گوش دادم

    مسخره شدم ولی گوش دادم

    سرزنش شدم ولی گوش دادم

    هیچ نتیجه ای نگرفته بودم ولی گوش دادم

    روزها گذشت و من فقط گوش میدادم و هر روز مقداری می نوشتم

    درباره خواسته هام

    درباره رویاهام

    درباره شرایطی که دوست دارم در زندگی تجربه کنم

    شرایطی که نوشتن درباره اش هم خیلی خنده دار بود

    چیزهایی مینوشتم که نه فقط پدرم بلکه پدر پدر پدر پدرم تجربه نکرده بود

    به روزهایی فکر میکردم که صحبت درباره اونها فقط باعث خنده و سرگرمی اطرافیانم می شد

    ولی من گوش دادم

    هر بار که پیامک بانک برای تاخیر در پرداخت قسط ها می اومد،‌ حالم بد می شد ولی گوش دادم

    هر روز با همسرم سر موضوعات ریز و درشت دعوا میکردم و حالم بد می شد ولی بازم گوش میدادم

    هربار که به خاطر اینکه هیچی تو زندگیم ندارم تحقیر می شدم و حالم بد می شد بازم گوش می دادم

    هربار که دوستم بهم زنگ می زد و کلی جر و بحث میکردیم که چرا بدهی که قرار بود چند ماهه بهش برگردونم رو سه ساله نتونستم پرداخت کنم به شدت ناامید و افسرده می شدم ولی بازم گوش می دادم

    همه شرایط و اوضاع زندگی به شکلی بود که احساس من رو بد می کرد ولی من بازم گوش میدادم

    انقدر گوش دادم و گوش دادم و گوش دادم

    تا کفه ترازوی بدبختی و بدشانسی و مشکلات من شروع به حرکت کرد

    یواش یواش شرایط و اوضاع زندگی من بهتر می شد و من بیشتر و بیشتر گوش میدادم

    به جایی رسیدم که دیگه بدهکارتر نمی شدم

    به جایی رسیدم که دیگه مشتری های نسیه من بیشتر نمی شد

    به جایی رسیدم که دیگه وسایل خونه من کمتر خراب می شد

    یواش یواش دعواهای من و همسرم کمتر شد

    آروم آروم فروش روزانه مغازه من بیشتر شد

    تلفن های طلبکارها به من کمتر شد و انگار منو یادشون رفته بود

    به جایی رسیدم که دیگه به کسی چک نمیدادم چون شجاعت به خرج داده بودم و دسته چکم رو پاره کرده بودم

    دیگه به وام های من اضافه نشده بود چون تصمیم گرفته بودم دیگه وام نگیرم و باور کرده بودم که خدا نعمتهاش رو قرضی به کسی نمیده،‌ خدا فقط نقد کار میکنه

    به مرور حرف زدن های من عوض شده بود و اون همه اعصاب خوردی و پرخاشگری های من به آرامش نسبی تبدیل شده بود

    هرچه بیشتر گوش می دادم روند شرایط بد من کند و کند تر شد و بعد از حدود یک سال دیدم من برای اولین بار در عمرم بدهکارتر نشدم

    یک سال گذشت و دیدم وام های بانکی من بیشتر نشده

    بدهکاری من بیشتر نشده

    یک سال گذشت و دیدم مشتری های من بیشتر شده

    مشتری های نسیه ای رو صفر کرده بودم و فقط نقدی جنس می فروختم

    رابطه ام با همسرم بهتر شده بود و آدم آروم تری شده بودم

    هرچه شرایط من بهتر می شد اشتیاق و انگیزه من برای گوش دادن و عمل کردن به آنچه استاد میگه بیشر می شد

    و خیلی آرام و بی سر و صدا انگار که من از صف رکود و افرادی که منتظر تغییر شرایط رکود بودند خارج شدم

    یواش یواش فهمیده بودم که چطور میتونه شرایط زندگی من عوض بشه بدون اینکه دولت برای من کاری انجام بده

    فهمیده بودم چطور میتونه اوضاع زندگی من عوض بشه بدون اینکه کسی به من کمک کنه یا پولی به من داده بشه

    یواش یواش فهمیدم که خدا چطور در زندگی من عمل میکنه و شرایط رو تغییر میده

    امروز که دارم این متن رو می نویسم ۱۹۷۱روز از اون روز میگذره و من همچنان دارم گوش میدم

    امروز که این فایل رو گوش دادم به وضوح برام روشن شد که چطور من از تحت تاثیر بودن رکود اقتصادی خارج شدم

    امروز که این فایل رو بعد از مدت ها گوش دادم برام واضح شد:

    درسته که از سال ۹۳ تا امروز رکود و مسائل اقتصادی و خیلی مشکلاتی که خیلی ها ازش حرف میزنند رشد داشته و پیشرفت کرده

    ولی من هم در مسیری که قدم گذاشتم خیلی پیشرفت کردم

    تفاوت من امروز با من سال ۹۳ اینه که مسیر حرکت من تغییر کرد

    وقتی به افرادی که سال ۹۳ منو مسخره میکردند نگاه میکنم هنوز هم همون مسیر رو دارند ادامه میدن و هنوز هم منتظرن که شرایط و اوضاع تغییر کنه تا شاید زندگی اونها تغییر کنه

    درسته که روزی که وارد این سایت شدم هرچه داشتم بدهکاری و مشکلات و بدبختی و … بود

    اما با گوش دادن و گوش دادن و گوش دادن الان که در این سایت هستم هرچه دارم طلبکاری از خدا و لذت و شادی و خوشبختی

    هفته ای چند بار از جلوی مغازه ای که سال ۹۳ داشتم عبور میکنم

    هنوز همون مغازه است،‌ همسایه هام همون ها هستند،‌ مغازه هاشون همون شکلیه

    ولی من یه آدم دیگه شدم

    من از زمان سبقت گرفتم

    من از رکود سبقت گرفتم

    من از خودم در اون روزها سبقت گرفتم

    وقتی از جلوی مغازم عبور میکنم یادم میاد اون ماشین ۴۰۵ سبزرنگ رو که ساعت ۷ صبح کنار تیرچراغ برق پارک میکردم و ساعت ۲ ظهر انقدر از شدت آفتاب داغ شده بود که نمی تونستم درب ماشین رو باز کنم

    یادم میاد اون فرغون و بیل و طناب هایی که هر روز اول صبح میچیدم بیرون مغازه تا بلکه برای رهگذرا جلب توجه کنه و مشتری های من بیشتر بشه

    یادم میاد تابلوی روانی که با چه بدبختی خریده بودم و روی پیاده رو نصب کرده بودم تا بلکه مشتری های بیشتری داشته باشم و دعواهای با مامورین شهرداری که هفته ای یکی دو بار برای بردن اون تابلو به مغازه من حمله ور می شدن

    در مرور کردن این فایل چه روزها و چه صحنه هایی برام مرور شد

    خدا رو شکر میکنم که من را هدایت کرد تا مسیر زندگیم را تغییر دهم

    من ۱۹۷۱ روزه دارم گوش میکنم ولی خدا میدونه به اندازه چند ده هزار روز زندگی من تغییر کرده

    هر روز نجوای ذهنم به من میگه چرا بازم میخوای گوش کنی؟

    تو که دیگه از اون روزها فاصله گرفتی؟ تو که دیگه بدهکار نیستی؟ تو که دیگه مشکل مالی نداری

    چرا بازم میخوای گوش کنی؟

    و من مثل اون روزها هیچ جوابی بهش نمیدم

    و فقط گوش میکنم

    و گه گاهی می نویسم

    از آنچه بر من گذشت تا برای خودم تاییدی برای صحیح بودن گوش دادنم باشد و برای دیگران انگیزه ای برای ادامه گوش دادن

    الان ساعت ۱۱:۱۵ دقیقه صبحه

    سال ۹۳ حدودای این ساعت تو مغازه ابزار و یراق به عشق کشیدن یه نخ سیگار چای درست میکردم و آهی می کشیدم که این چه شغل لعنتی و این چه کشور درب و داغون و این چه زندگی نکبت باریه

    امروز سال ۹۹ در این ساعت تو خونه خودم، چای می نوشم و از داشتن کسب و کار خودم لذت می برم،‌ از بودن در این دنیا رضایت دارم و از زندگی کردن لذت می برم

    فقط در ۶ سال

    این مستند ادامه دارد …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 706 رای:
  2. -
    رضا عطارروشن گفته:
    مدت عضویت: 3822 روز

    سلام و درود به محمد صادق امام بخش زاده عزیز

    ابتدا بگم که عجب اسم و لقب فوق العاده ای داری

    اسم دو امام و انسان برگزیده و لقب اما در نام و نام خانوادگی شما وجود داره

    انشاالله که ثروت و معرفت هر دو امام را در زندگی ات تجربه کنی

    حالا درباره دیدگاه زیبات بگم

    امروز چهارشنبه یکم تیرماه ۱۴۰۱ است که این دیدگاه را می نویسم

    ساعت ۱:۳۰ بعد از ظهر در حال قدم زدن روی تردمیل و مشغول تماشای فایل جدید استاد بودم که نشانه کنار اسم پروفایلم به من خبر داد که دوست عزیزی برای من پیام گذاشته

    وقتی نوشته شما رو خوندم لذت بردم و البته تعجب کردم که مگه من چی نوشتم که محمد عزیز با این احساس و اشتیاق برای من جواب نوشته

    به دیدگاه خودم رفتم و نوشته چندسال قبل رو خوندم

    چقدر برام لذتبخش بود

    چقدر به موقع بود

    چقدر به من یادآوری کرد که همین چند سال قبل کجا بودم

    همین الان انقدر خدا رو شکر کردم که منو هدایت کرد که از اون شرایط خودم رو نجات بدم

    یه لحظه فکر کردم اگه در اون شرایط بودم، الان که اوضاع کشور از نظر همه در بدترین حالت خودشه من چه زندگی وحشتناکی داشتم

    خدایا شکرت

    نکته دیگه که برام درس داشت این بود که هنوز دارم گوش می دم

    فکر کن در شرایطی که کسب و کار آنلاین خودم رو دارم و چقدر مشغول تولید محتوا رو بهبود سایت هستم ولی هر روز زمانی رو برای گوش دادن به حرف های استاد وقت صرف می کنم

    راستش یه مدت کمتر گوش دادم و نتایجی کسب کردم که با آژیر خطر رو به صدا در آورد که داره فرکانس منحرف می شه و خدا رو شکر دوباره ادامه دادم

    الان سال ۱۴۰۱ هستیم و خدا رو شکر از شرایطم راضی ام

    می دونی چه تفاوتی با چند سال قبل دارم؟

    مهمترینش اینه که قبلا از شرایط هر روزم ناراضی بودم و حسرت گذشته رو می خوردم

    الان از شرایط هر روزم راضی ام و نگاهم به آینده است

    درسته که یه جاهایی نگران آینده می شم ولی خیلی زود به خودم میام و با تشویق خودم احساسم رو خوب می کنم که اصلا هم بد نیست که یه وقت هایی نگران آینده میشی

    اینکه نگران آینده بشی نشون می ده که هدف داری و داری تلاش می کنی

    ولی قبلا که فقط حسرت گذشته رو می خوردی معلومه که هیچ برنامه و هدفی نداشتی که فقط چشمت به گذشته بوده

    پس حتی نگران نتیجه و آینده باشی بهتر از اینه که حسرت گذشته رو بخوری

    به نظرم مسیر درست هم همینه

    حالا هرچه بیشتر به خواسته هات برسی یواش یواش دیگه نگران آینده هم نخواهی بود

    پس به نظر من اگه نگران آینده بشیم یا حتی یه وقت هایی حالمون بد بشه و ناامید بشیم بازم نشانه خوبیه که در مسیر درست هستیم که نگران آینده میشیم

    کسی که در مسیر اشتباه باشه هرگز نگران آینده نمیشه و فقط حسرت گذشته رو می خوره

    موضوع بعدی که به نظرم شگفت انگیزه اینه که خدا همین امروز واسه سال ها بعدت برنامه داره

    فکر کن من چند سال قبل یه نوشته می نویسم و چند سال بعد توسط شما دوباره به اون هدایت می شم و چقدر انرژی می گیرم برای ادامه دادن

    این برنانه ریزی خداست

    یه دکمه در صفحه اصلی است که هدایت می کنه به نشانه امروز

    به نظر من نوشتن میتونه بعدا برات هدایت باشه

    خیلی وقت ها میشه که یه دوست عزیزی زیر کامنت من در چند سال قبل مطلبی می نویسه و باعث می شه من به اون نوشته خودم رجوع کنم و همیشه بهترین راهنما و انگیزه برای من بوده واسه ادامه دادن

    یعنی هدایت می شم به نوشته ای که خودم قبلا نوشتم

    انگار که در گذشته یه ابزارهایی یه جاهایی قایم کردم و الان که بهش نیاز دارم پیداش می کنم و کارم رو راه می برم

    خیلی سیستم هدایت الهی شگفت انگیزه که درک کردنش لذتی داره که رسیدن به هیچ خواسته ای این لذت رو نداره

    یه داستان هم بگم که خیلی برای خودم لذتبخش بود

    چند روز قبل واسه یه کار اداری باید می رفتم اهواز که ۲ ساعت با دزفول فاصله داره

    از روز قبل نوبت اداری گرفتم و فرداش با خیال راحت حرکت کردم

    در مسیر فایل های ثروت ۱ قدیم رو گوش می دادم

    وقتی رسیدم و وارد اداره شدم بهم گفتن که به خاطر تموم شدن پلاک ها نمی تونیم کار شما رو انجام بدیم برو و فردا بیا

    کمتر از یک دقیقه هنگ کردم که چی شد

    ولی بلافاصله به خودم گفتم این یه نشونه است که اصلا این کار رو انجام ندم

    همون لحظه مدارک رو گرفتم و برگشتم سمت دزفول

    دوباره مشغول فایل گوش دادن بودم و واس خودم حال می کردم

    یه جایی به خدا گفتم من که می دونم تو خبر داشتی از اینکه کار من راه نمی افته ولی چرا من هدایت رو دریافت نکردم و این همه راه اومدم و الان دارم بر می گردم

    به خدا گفتم من که راضی ام چون اگه این اتفاق رخ نمی داد متوجه تسلطم بر افکار و نگرشم نمی شدم از اینکه بدون ناراحتی با این موضوع کنار اومدم خوشحال بودم ولی از خدا خواستم یه نشونه بهم بده که به من نگفتنش برنامه داشته و حواسش بوده اما به نفع من بوده که این مسیر رو بیام و برگردم

    همون موقع داشت فایل استاد پخش می شد فکر کنم فایل گفتگو با دوستان قسمت سوم بود

    یه لحظه کلمه پنچرگیری از زبان استاد گفته شد و همون لحظه نگاه من به سمت مقابل جاده رفت و تابلویی رو دیدم که روش نوشته بود پنچری گیری

    گفتم بابا دمت گرم که انقدر حواست به همه چی هست

    چه قدرتی در همزمانی داری

    کمتر از یک ثانیه استاد کلمه پنچرگیری رو گفت

    منم با سرعت ۱۲۰ کیلومتر حرکت می کردم

    چطور در این سرعت گفتن کلمه پنچرگیری رو با مکان نصب تابلوی پنچرگیری و نگاه من در کمتر از یک ثانیه هماهنگ کردی

    الله اکبر

    یعنی چنان دلم آروم شد که اصلا گفتم تا باشه از این سفرهایی که به ظاهر نتیجه نداره ولی کلی حال خوب برای من داره

    کلی درباره این اتفاق با خودم فکر کردم که ببین خدا از چند ساعت قبل همه چی رو کنترل کرده که در این لحظه من از کنار تابلو رد بشم و کلمه تابلو با کلمه زبانی استاد یکی باشه

    اصلا فکر کردن بهش دیوانه می کنه

    چند بار من در مسیر ایستاده بودم ولی چطور همه چی رو کنترل کرده

    یعنی فکر میکنم تمام رفتارها و افکار و تصمیمات انسان ها تحت کنترل خداست و الا چطور این همه موضوع با هم هماهنگ بشه که این اتفاق رو من تجربه کنم

    فکر کن یه بدل کار می خواد یه همزمانی ایجاد کنه چندماه تمرین می کنه و یه تیم پشتیبانی داره

    بعد خدا بدون هیچ سرو صدا و تمرین کردنی به این دقت همزمانی ایجاد می کنه

    خدایا شکرت

    محمد عزیز انقدر خوندن پیام شما و همچنین مرور دیدگاه خودم بهم احساس خوب داد که گفتم باید درباره اش برای محمد عزیز و دیگر دوستان بنویسم

    هرکجا هستی در بهترین حالت خودت باشی

    استاد عباس منش عزیز ……….. (کلمه ای برای ابراز احساسم ندارم)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 73 رای: