این فایل را بارها و بارها تماشا کنید تا تغییری در باورهایتان در مورد ثروت ایجاد کند.
از اینکه نظرات خود را به ما اعلام می کنید سپاسگذاریم
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»36MB18 دقیقه
- فایل تصویری قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»95MB18 دقیقه
- فایل صوتی قانون فراوانی و رابطه آن با «تجربه ثروت»22MB18 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
رد پای روز 6 فروردین رو با عشق مینویسم
این دوروزو خدا میخواد بهم بفهمونه که فراوانی هست و بهم میگه تکرار کن و باور داشته باش و با تکرارشون استمرار داشته باش در این مسیر
چون، من تاحالا، یه جا چند جفت کفش و چند تا مانتو نخریده بودم ، شده بود که تو فاصله زمانی یک و یا دوماه یا دو سه هفته بعدش ، دو تا بخرم اما 4 تا نه
این یعنی فراوانی هست و خدا میرسونه ،حتی از جایی که فکرشم نمیکنم
امروز تا ظهر، من کمی طراحی انجام دادم و بعد حاضر شدم تا برم کفش بخرم از تن تاک
دیروز هم از باسلام دنبال کفش بودم و سایز پام 41 بود و هرجا میرفتم تا 40 داشتن
برام عجیب بود
من تا چند سال پیش سایز پام 39 و 40 بود و یه وقتایی 38 میپوشیدم اما الان 41 شده
و دیشب از باسلام یه جفت کفش که قبلا خودم داشتم و مطمئن بودم اندازه میشه رو دیدم و سفارش دادم
به مادرم گفتم که عجیبه کفش پیدا نمیشه ، گفت حتما بزرگتر شده قدت ،اما باز هم عجیب بود، چون من دیگه سن رشد نیستم که بزرگ بشم
و با گوش دادن به این فایل و اتفاقات امروز ،متوجه شدم از یه سالی به بعد که فکر کنم 5 یا 8 سالی بشه که بعد جریان میخچه بر روی پام ،از اون زمان من انگار ذهنیتم نسبت به کفش و اندازه پام تغییر کرده که من هیچ جا نمیتونم اندازه پام پیدا کنم
و اینو ذهنم و خودم قبول کرده بودیم ،و به قدری عمیق بود که من متوجه این رفتارم نمیشدم و هر بار میرفتم کفش بخرم
مثلا میرفتیم سپهسالار تهران ،پاساژای تهران و هرجا میرفتیم کفش برای من پیدا نمیشد که نمیشد
تا اینکه این چند روزو متوجه شدم که ذهنیت من سبب شده بود که من هیچ وقت نتونم کفش اندازه پام پیدا کنم و حتی کفش میخریدم و بعد پام اذیت میشد و نمیتونستم بپوشم
وقتی این چند روز رو با فایل توت فرنگی متوجه قضیه شدم سعی کردم به خودم بگم ببین بی نهایت کفش هست که اندازه پای من باشه
یادته که همیشه این جمله ای بود که هی تکرار میکردی که ،جوینده یابنده هست
و در خیلی کارهات این جمله موثر بود
پس کفش هم پیدا میشه
و بعد متوجه شدم که بازم مقاومت داشتم که به راحتی نمیتونستم کفش بخرم و به سختی میخریدم
خلاصه وقتی من متوجه شدم
امروز تنهایی رفتم بازار ، و کمی گشتم و رفتم سمت نبرد ،یه مغازه بود که سایز 41 داشت
برام دوباره عجیب بود ،گفتم من که هرجا میرفتم کفش سایز پام نبود ! چی شد الان این پاساژ همه مغازه هاش تا اینجا که پرسیدم سایز 41 داشتن
بعدا متوجه شدم که من از دیروز که متوجه شدم ذهنیتم درمورد پیدا شدن کفش هم اندازه پام ،درست نیست و سعی کردم تغییرش بدم ،خود به خود همه چی تغییر کرد
و هدایت شدم به پاساژ و منطقه ای از تهران که همه کفشاش هم اندازه و مناسب پام بودن و درمدارش قرار گرفته بودم
انگار با گوش دادن به این فایل در مورد این موضوع مقاومت ذهنیم شکسته شده بود
بعد من خواستم بخرم ،نمیدونم چی شد با مادرم تلفنی صحبت کردم گفت دو تا بخر، به جای یدونه دوتا کفش خریدم
با کفش دیروزی که از باسلام از شهر مشهد سفارش دادم ، شد سه تا
وقتی داشتم کارتمو میدادم، تو دلم گفتم کاش یه مبلغشو کسر کنه
،اما در کلام هیچی نگفتم ، یهویی خود فروشنده با لبخند گفت 80 هزار تومان تخفیف میدم بهتون
منم سپاسگزاری کردم و رفتم
این روزا هرچی تو دلم میگم سریع رخ میده
وقتی برگشتم، قرار بود قبلش برم مغازه ای که از باسلام آدرسشو گرفتم، کفش اسپورتشو ببینم
دیگه نتونستم اونجا برم و برگشتم خونه
تو راه که منتظر بودم بی آر تی بیاد ، چند باری دوباره ماشین kmc رد شد و دوباره تاییدی بود بر اینکه اگه مومنتوم مثبت رو ادامه بدم سرعت میگیرم و میتونم به سرعت به خواسته هایی که دارم برسم
وایستاده بودم به تک تک ماشینا نگاه میکردم و میگفتم تو شهر پر از یاد خداست
تا حالا با این نگاه به شهر نگاه نکرده بودم
چند روزیه این دیدگاه اومده به دلم که وقتی به ماشینا نگاه میکنم، میگم چقدر یاد خدا در شهر پیچیده
و شروع کردم به صحبت کردن درمورد این نگاه
میگفتم ، طیبه خوب نگاه کن ، همه این آدمایی که ماشین خریدن به خدا ایمان داشتن که تلاش کردن و کار کردن و کنترل کردن ذهنشونو و دراصل باورهایی داشتن که خدا عطا میکنه و به خدا اعتماد داشتن که تلاش کردن تا به آرزوهاشون برسن و ماشین خریدن
حتی وقتی به مدلای ماشینا نگاه میکردم میگفتم ببین طیبه ، این مثال خوبیه ،یادته استاد عباس منش میگفت آدما طبق کنترل ذهن و تلاش ذهنی که دارن مدارشون تغییر میکنه
پس مثلا وقتی کسی رو میبینی kmcداره که در مقایسه با پراید قیمتاشون متفاوته ، باز هم حرف استاد به یادم میومد که ، هر کس به اندازه ایمانی که داشته نتیجه گرفته
به اندازه باورهایی که داشته
و کسی که ماشین مدل بالا و گرون قیمت سوار میشه باورهای قوی تری و ایمان قوی تری نسبت به کسی که پراید خریده داشته
چون مهم ترین چیزهارو در عمل بیشتر از بقیه انجام داده تا پاداشش رو خدا بهش عطا کرده
وای خدای من سپاسگزارم به خاطر این درکی که از مثال ماشینا بهم دادی
از وقتی فهمیدم این درک و نگاه رو ،با هر بار نگاه کردن به ماشینا یادآوری میشه برام و تحسین میکنم تک تک آدما رو
جالبه ، طیبه چند سال پیش همه رو به چشم کلاهبردار و دزد و … میدید و فکر میکرد از جای نادرست ماشینای گرون قیمت رو خریدن ، و حتی یه وقتایی چشم دیدن کسایی که ثروت مند بودن رو نداشتم و یه جورایی حتی فامیلامون که ثروتمند بودن وقتی از ماشیناشون صحبت میکردن من اذیت میشدم و میگفتم چرا ما نداریم
در صورتی که افکار خودم بود که مانع بزرگی بر ورود نعمت و فراوانی به زندگیم میشد
اما طیبه امروز، با یه نگاه خداگونه به تک تک ماشینا نگاه میکرد و لذت میبرد و بارها میگفتم چقدر تو شهر یاد خدا هست ،چقدر میشه تو شهر خدا رو دید
آدمایی که خدارو باورداشتن که الان به خواسته هاشون که خرید ماشین بوده ،رسیدن و حالا این فقط یه نمونه از ایمانشونه
و به خودم گفتم پس وقتی اونا تونستن ،صد در صد تو هم میتونی و میشه
کافیه که تلاشتو برای کنترل ذهن بیشتر کنی
خیلی دوست دارم تک تک درک های ریزی که خدا ،عاشقانه بهم میده تا هر روز خدارو بیشتر به یاد بیارم
یهویی یاد تمرین ستاره قطبی افتادم
من هر روز با احساس خوب نوشته هایی که هر روزه تیک سبز دارن کنار نوشته هام ،میخونم و تکرار میکنم که خدا ریز ترین چیزهارو ،درکشونو بهم میده و وقتی اینارو تکرار میکنم چند ثانیه ای یه صحنه رو تجسم میکنم که دارم درک هایی که خدا بهم میده رو دریافت میکنم و ظرف وجودم رشد میکنه و سعی میکنم در عمل اجرا کنم
وقتی از خدا مینویسم اشک توچشمام جمع میشه
خدایا شکرت
من دو سال پیش این ربّ ماچ ماچی رو نداشتم که وقتی باهاش صحبت میکنم یهویی مثل ابر بهاری اشک سرازیر بشه و من فقط با یه لبخند شوق و گریه شوق براش بنویسم
خدایاشکرت
هر ثانیه و هر لحظه باید به ثروتی که صحبت کردن با خداست و آرامشم ،سپاسگزاری کنم
وقتی رسیدم محله مون درختایی که برگای بهاریشون دراومده بود و داشتم نگاه میکردم و لذت میبردم ، یهویی دیدم یه چیزی از درخت افتاد
اولش فکر کردم از اون دونه های درخت ملچ هست
وقتی افتاد رو زمین ، دیدم یه برگ کوچیک خشک شده هست
با خودم گفتم ببین طیبه این یه نشونه هست برای تو ،اینکه هیچ برگی بدون اذن خدا از درخت نمیفته ، ببین طیبه ، پاییز 7 ماهه گذشته و این برگ روی درخت بوده و حالا افتاد به زمین ، این نشونه خیلی خیلی واضحیه که اول یادت بیاره که هیچی نیستی و همه خداست
اینکه یادت بیاره بدون اجازه خدا هیچ چیز در این جهان هستی ،قدم از قدم برنمیداره ، حتی تو بدون اجازه خدا نمیتونی قدم از قدم برداری و حتی بری مثلا دو تا کفش بخری و یا چند تا
همه اش به اذن خداست
اینکه تو باورهاتو داری قوی میکنی و نشونه هاش داره میاد و هر روز شاهد نشونه های فراوانی و نعمت و ثروت و عشق و شادی بیشتر و سلامتی و آرامش عمیق تر هستی
همه این ها چیدمان خداست که با قدم برداشتن و عمل کردن به قسمت خودت ،خدا هم به هموارترین شکل داره یادت میده
خدایا شکرت
وقتی به اینا فکر کردم گفتم خدا؟ حاضری تو محله مون یکم باهم بگردیم؟
من دیگه در طول روز دارم با کسی ، صبر کن طیبه ، با انرژی که ربّ ،خدا، ماچ ماچی بهش میگم ، صحبت میکنم که خیلی حالمو خوب میکنه
خدایا شکرت
طیبه دو سال پیش به شدت نیاز داشت یک فردی کنارش باشه و عاشقش باشه ،اما الان دیگه این روزا حس میکنم هیچ فاصله ای با خواسته عشق ندارم ،من هر روز دارم عشق رو با خدا تجربه میکنم و یاد میگیرم
ربّ ماج ماچی جذابم خیلی دوستت دارم
با هم رفتیم و کلی براش صحبت کردم و از زیبایی های درختای جوانه زده و اینکه به درختا سلام میدادم و حالشونو میپرسیدم و حتی برگاشونو میگرفتم و بوسشون میکردم ،میگفتم یه وقتایی از خیابون و از هرجایی که با خدا صحبت میکنم و تو حال خودمم و میخندم ،شده یه وقتایی متوجه شدم آدما نگاه میکنن و با تعجب رد میشن
اما دیگه هیچی برام مهم نیست ،حتی یه وقتایی باهاش بلند صحبت میکنم و میخندم ،خیلی حس خوبی داره
وقتی با خدا تو بلوار محله مون یه دور زدیم و دیواری که اولین بار ،خدا بهم هدیه داد تا منم در رنگ کردنش سهیم باشم ،رد میشدم از کنار دیوار ،سپاسگزاری کردم و به یادم آوردم که روزی آرزوم بود ،همین دیوارو نقاشی بکشم و خدا دقیقا اولین دیوار رو،همین دیوار قرار داد تا من کار رو شروع کنم برای نقاشی ، و برگشتم خونه
من این روزا هر موقع از دیوارای کنار دو تا مدرسه نزدیک خونه مون رد میشم میگم دوست دارین من رنگتون کنم؟
و دستپو مثل بچگیامون به دیوار میزنم و راه میرم و چشمامو میبندم و حتی صدای دستگاه پیستوله رو که روشنه و همکار نقاشم داره رنگ میزنه به دیوار رو میشنیدم و لذت میبردم
و خودمو تجسم میکنم و میخندم و به وضوح میبینم
وقتی اون دیوار محله مون شده صد در صد همین دیوارم میشه
امروز مهمون هم داشتیم ،وقتی رسیدم کفشامو نشون دادم و داداشم سریع گفت ببینم دوباره رفتی کفش خریدی بعد چند روز نگی نمیتونم بپوشم ؟!
گفتم نه و تو دلم گفتم باید تکرار کنم ذهنیت جدید رو درمورد کفش تا همیشه کفش مناسب پام رو به راحتی بخرم
بعد من از خدا خواستم کمکم کنه تا طرح مدرسه پسرونه رو طراحی کنم و از عکسای اینترنت بردارم و طبق ایده ای که بهم میده چیدمان کنم
نمیدونستم در چه شغل هایی باید کار کنم ، گفتم خدا چجوری شغلا رو انتخاب کنم
که یهویی بهم گفته شد بنویس و از بین چند تا 10 تاشو انتخاب کن
بعد مادرم اومد برگه هارو برداره ، 9 تا شغل دراومد ، نقاش در نیومد ، تو دلم گفتم کاش دهمی نقاش باشه ، دقیقا نقاش بود
اونجا بود که گفتم ببین مومنتوم مثبت داره نشونه هاشو نشون میده ،باید ادامه بدی
بعد اینکه مهمونمون رفت ،شب من هدایت شدم به اینستاگرام یه فایلی دیدم ،بی نهایت آرامش بخش
یه آهنگ بود که با خوندن ملایمش ،هم زمان در فایل آیاتی از قرآن رو هم میذاشتن به صورت نوشتاری
آرامه قلبم به نگات
سوره رعد
أَلَا بِذِکْرِ ٱللَّهِ تَطْمَئِنُّ ٱلْقُلُوبُ(٢٨)
آگاه شوید که تنها یاد خدا آرام بخش دلهاست
راضیه قلبم به رضات
سوره بقره
عَسَىٰٓ أَن تَکْرَهُواْ شَیْـࣰٔا وَهُوَ خَیْرࣱ لَّکُمْۖ
شاید چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خوب است
دلم میخواد که غرق بشم
تو عطر تو حال و هوات
سوره اعراف
وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءࣲۚ
و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است
که واسه ی من تو بسی
سوره توبه
حَسْبِیَ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَۖ
خدا مرا بس است هیچ معبودی جز او نیست
عشق بدون هوسی
سوره طور
فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِنَاۖ
ما مراقب تو هستیم
میخوای که من دریا بشم
نمی تونه سد بشه کسی
سوره فاطر
مَّا یَفْتَحِ ٱللَّهُ لِلنَّاسِ مِن رَّحْمَهࣲ فَلَا مُمْسِکَ لَهَاۖ
دری که خدا از رحمت به روی مردم بگشاید ،هیچ کس نتواند بست
یا الله یا الله یا الله یا الله
اولین بار بود من آهنگی رو اینجوری با آرامش عمیق میشنیدم و لذت بردم و دانلودش کردم
و لذت میبردم از تک تک قسمت های آیات و آهنگی که به صورت متن میگفت با صدای آرام و ملایم
امروز یکی از فرابهشتی ترین روزهای زندگیم بود ،خدایا شکرت
نور خدا به شکل شادی و سلامتی و آرامش و ثروت و نعمت و عشق بی نهایت به زندگی تک تکتون و استاد عزیز و مریم خانم و همکاران خوبتون جاری بشه