آیا شما هر چند وقت یکبار درگیر مسائل تکرار شونده هستی؟
بعنوان مثال:
آیا هرچند وقت یکبار رابطه شما به مشکل می خورد و پس از کلی دردسر برای رفع آن موضوع، چند وقت بعد دوباره درگیر همان مسئله از زاویه ی دیگری می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار، درگیر آدمهایی می شوی که به شدت نیاز به توجه شما دارند و مسئولیت حل مسائل آنها به عهده ی شما می افتد؟
آیا هرچند وقت یکبار درگیر هزینه های غیر مترقبه می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار، ورشکست می شوی؟
آیا هر چند وقت یکبار بدهکار می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار شغل خود را از دست می دهی و بیکار می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار درگیر بیماری می شوی؟
این الگوی تکراری از مسائل تکرار شونده یک پیام است که می گوید:
شما درباره آن موضوع باورهای محدودکننده ای داری و آن باورها ذهن شما را به گونه ای برنامه نویسی کرده و شما را در مداری قرار داده که مرتبا از این مشکل به مشکل بعدی برخورد کنی و به این شکل درگیر چرخه ای از مسائل تکرار شونده بمانی.
به این معنا که تا زمانی ریشه ی این مسئله را نشناسی و حل نکنی، همچنان در مدار آن مشکلات می مانی و دوباره درگیر اساس آن مشکل از زاویه ی دیگری می شوی.
برای به شناخت رسیدن درباره منشأ این مسائل تکرار شونده، در این فایل استاد عباس منش سوالاتی طراحی کرده است که به عنوان قدم اول، لازم است به این سوالات فکر کنی و جواب ها را در بخش نظرات این قسمت بنویسی.
زیرا فکر کردن و پاسخ دادن به این سوالات به شما کمک می کند تا بفهمی چه فکر و چه باوری در ذهن شما در حال اجراست که مرتباط شما را درگیر این الگوهای تکرار شونده از مسائل کرده است:
سوال اول:
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟
بعنوان مثال:
- وقتی فردی از من انتقاد می کند یا مرا مسخره می کند، به شدت عصبانی می شوم؛ا
- وقتی شاهد برخورد نامناسب فردی با یک فرد دیگر هستم، به شدت احساساتم درگیر می شود؛
- وقتی مجبور می شوم که تصمیم بزرگی برای زندگی ام بگیرم بسیار مضطرب و نگران می شوم؛
نکته مهم: برای درک بهتر مفهوم سوال و پاسخ دقیق تر به سوالات، اول فایل صوتی و تصویری را ببینید
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1264MB29 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 113MB29 دقیقه
قسمت دوم سوال
چه اتفاقات و شرایطی در زندگی شما شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته میکنه؟
1- زمانیکه در مورد شخصیتم و کارم مورد انتقاد قرار میگیرم خیلی بهم میریزم.
2- زمانیکه بقیه بهم میگن که در ارتباط با بقیه اخلاقت بده و رفتارت تنده و مدام منو مورد سرزنش یا تمسخر قرار میدن خیلیی عصبانی میشم.
3- زمانیکه بهم دروغ میگن درحالیکه من میدونم خیلی بهم میریزم.
4- زمانیکه طرف مقابلم خطا کرده و زیربار خطایی که کرده نمیره و مدام میخواد توجیه کنه کارش رو بهم میریزم.
5- زمانیکه دارم صحبت میکنم اما بقیه نادیده میگیرن منو ناراحت میشم.
6- زمانیکه میخوام تو جمع ی سخنرانی انجام بدم استرس شدیدی میگیرم جوریکه دست و پاهام میلرزه و از شدت استرس صدامم خیلییی بلند تر میشه.
7- زمانیکه کسی برام هدیه میخره ک توقع نداشتم خیلییی احساس عشق و دوست داشتنم فوران میکنه و شادی بیش از حد از خودم نشون میدم.
8- زمانیکه یک تصمیم بزرگی میخوام بگیرم مثلا ترک کار یا دفاع کردن از یک موضوعی و یا خرید یک چیزی خیلیییی فکرم رو مشغول میکنه و دچار overthinking میشم
9- زمانیکه با ی نفر بحثم میشه تا مدتها ذهنم درگیر میشه و همش در حال حرف زدن با خودم هستم حتی در بعضی موارد تپش قلب میگیرم
10-زمانیکه حقم رو میخورن و حتی شکایت کردن و صحبت کردن و تموم راه هایی ک ب ذهنم رسیده جواب نمیده همش دچار فکر و تحلیل و استرس میشم
11- وقتی کسی تو جمع منو مسخره میکنه یا به حساب خودش باهام شوخی میکنه خیلیی عصبانی میشم
12- وقتی یک کاری رو ب ی نفر میسپارم و توضیح کامل رو بهش میدم اما بازم ب نحوی ک میخواستم انجام نداده بهم میریزم
13- زمانیکه من کسیو محرم اسرار خودم میدونم و دوست صمیمی خودم میدونمش و همه چیزمو بهش میگم اما بعدا متوجه میشم ک اون در مورد هیچ کدوم از تصمیماتش یا کارهاش ب من نگفته و من اخرین نفری بودم ک خبردار شدم خیلییی ناراحت میشم
14- وقتیکه تو جمع ی پیش یک نفر خاص تپق میزنم تو حرف زدنم خیلیی ذهنمو درگیر میکنه و هی مدام خودمو سرزنش میکنم
15- وقتیکه کسی بخواد ازادیمو ازم بگیره خیلیی بهم میریزم
16- وقتیکه کسی بخواد ب حریم شخصیم بدون اجازم وارد بشه بهم میریزم
17-تو موقع رانندگی اگه کسی بد رانندگی کنه خیلی بهم میریزم
18- زمانیکه درگیر کاری هستم اما ازم میخوان تو همون زمان اون کار رو نصفه ول کنم و به کار دیگه ای بپردازم بهم میریزم
19- زمانیکه بقیه حرفی باب میلم نزنن بهممیریزم و خیلی واضح هم این بهم ریختگی تو چهرم مشخصه
سلام به استادای نازنینم و همه دوستای گلم که تو این خانواده بزرگ و دوست داشتنی هستن و کلییی من با کامنت هاشون به درک بهتری از خودم و الگوهای تکرار شوندم و احساسات شدیدم شدم و ممنونم از همه شما عزیزانم
استاد جونم بی نهایت از شما و مریم جون سپاسگزارم چون این الگوهای تکرار شونده خودش به تنهایی یک دوره ست ک شما بخاطر محبت و لطف زیادتون به ما این اگاهی های ارزشمند رو رایگان در اختیار ما گذاشتین من برای جلسه اولش تنها فقط یک روز و نیم زمان گذاشتم فقط کامنت خوندم و تو دفترم نوشتم و الان خیلییییی درکم به خودم و احساساتم و اتفاقات دور وبرم بالاتر رفته و در ادامه هم میخوام ثبتش کنم اینجا که قدم به قدم بهبود بودم خودم و رفتارهای ناسالمم رو به امید خدا
خب اول از همه میخوام در مورد الگوهای تکرار شونده ای بنویسم که مدام در زندگی من رخ میده(خدا جونم خودت در من جاری شو تا بتونم خیلیییی ریزبینانه هر انچه در درونم هست رو پیدا کنم )
1- من هر چند وقت یکبار وارد روابطی میشم که فقط شکل و قیافه طرف تغییر میکنه اما تموم ویژگی هاشون باهم تقریبا یکسانه!( همشون مهربون هستن، اما در بازه زمانی که با من در ارتباط هستن دچار شکست مالی شدن«این مطمعنا مشکل از باور های نادرست مالی من هست که در بازه ای ک این افراد دچار این مشکل هستن جذب من میشن»، همیشه هم یک سری مشکلات دارن که من زمان میذارم و کمک میکنم بهشون در حل کردن مسائلشون و تمرکزم از روی اهدافم برداشته میشه، معمولا هم به ازدواج فکر نمیکنند و حتی اگه اولش هم قصد ازدواج داشته باشن پس از مدتی پشیمون میشن، همشون منو دوست دارن اما نمیخوان برای همیشه با من باشن و حتی وقتی ترکم میکنن هر از چند گاهی بهم زنگمیزنن یا پیام میدن و میگن ک دلتنگشدن و میخوان ک به رابطه برگردن!)
خب میخوام تو همین یک مورد تموم باورهای نادرستم رو بکشم بیرون که چرا باعث به وجود اومدن چنین اتفاقاتی در زندگیم شدم!؟
1- بخاطر باورهای نادرست مالیم در زمان کم پولی اونا من اونا رو جذب میکنم
2- دوست دارم به بقیه کمک کنم، حس کمک کردن به بقیه در من خیلییی شدیده انگار وقتی به یک نفر کمک میکنم که مسائلشو حل کنه احساس مفید بودن و ارزشمند بودن میکنم
3- باورهام در مورد ارزشمندیم و احساس لیاقت پایینه بخاطر همین حتی اگه طرف مقابلم حتی قصدش ازدواج باشه پس از مدتی نظرش تغییر میکنه
4-وابستگیم تو روابطم زیاد بوده و همین باعث دور شدن شخص از زندگیم شده
5- به شدت حس قربانی شدن در من زیاده که بعد از اتمام رابطه میگم خدایا چرا من؟ من که همه تلاشمو کردم که خوب باشم!
و اما کاری که اگاهانه اینبار انجام دادم برای بهبود این مسئلم تمام کسانی که به هر دلیلی منو ترک کرده بودن و برمیگشتن و میخواستن ک دوباره ارتباط برقرار کنن رو گذاشتم کنار و با نه گفتن بهشون این روند رو قطع کردم و با توجه کردن و نوشتن و استفاده کردن از دوره های استاد و دوره های دانلودی و بالا بردن احساس لیاقت وارد یک رابطه عالی شدم که هیچ وابستگی به شخص مقابلم نداشتم و کلی هم روی احساس لیاقتم و هدف هام متمرکز بودم و یک رابطه عالی رو تجربه کردم با اینکه هنوز موردهای ورشکست مالی و نخواستن من برای ازدواج پابرجا بود اما حال و احساسم و رها بودنم تو اون رابطه رو به وضوح میدیدم و چقد اتفاقات خوب و پیشرفت رو تجربه کردم خدا رو شکر و بخاطر اینکه خودمو ارزشمند میدونستم و روی احساس لیاقتم خوب کار کرده بودم پس از اون رابطه برای اولین بار به خواست خودم بیرون اومدم که یک رابطه ای رو ایجاد کنم با شخصی که دیگه همون ویژگی هایی ک میخوام رو همه باهم داشته باشه و قصدش ازدواج باشه نه یک رابطه ی کوتاه مدت! چون من هنوز مستقل نشدم و برای ارتباط داشتن با جنس مخالف باید مدام دروغ میگفتم و این احساس و حالم رو بد میکرد ولی الان که اگاه تر شدم دست خدا رو باز میذارم و میخوام یا منو مستقل کنه که راحت تر بتونم رابطه ای ک میخوام رو تجربه کنم یا اینکه کسی رو سمتم هدایت کنه ک قصدش ازدواج باشه. خدایا شکرت
خب بریم سراغ الگو تکرار شونده دومی:
هر چند وقت یکبار بدهکار میشم و حس و حالم بد میشه. با اینکه چندین بار استاد گفتن وام نگیرید، قرض نکنید. اما این نجوای شیطان و ذهن چمشوم هربار سرپیچی میکنه و هربارم ضربهای شدیدی میخورم ازش چون وقتی بدهکار میشم احساس و حالم بد میشه و مدام سر جنگ دارم با همه، از خانواده گرفته تا افراد محل کارم و از اونجایی هم که احساس بد برابر با اتفاقات بد مدام اتفاقات بد برام رخ میده ک منو از پا در میاره.
اما چ باور نامناسبی باعث میشه من هربار تو این سیکل معیوب بیفتم؟
باور به کمبود، باور به اینکه تا وام نگیرم یا تا قرض نکنم به خواستم نمیرسم. در صورتیکه بعد این دو سالی ک تو این جمع هستم بعد از اینکه بدهکار شدم برای بار سوم یک فایلی از استاد شنیدم که میگفتن بجای اینکه ب خدا بگی فلان چیز رو ارزون کن (مثلا در خریدن طلا من همیشه توجهم رو این بود که خدایا خودت هدایتم کن ک هر زمان ک پایینتر اومد من اونموق برم بخرم! یا اینکه سرچ میکردم ک کجا میتونم ارزونتر از جاهای دیگه تهیش کنم ) به خدا بگو که توان مالی من رو افزایش بده! و متوجه شدم بخاطر احساس عدم لیاقت و ارزشمند بودنم من همش در حال جستجو برای چیزهای تخفیفی یا ارزون قیمت بودم چون باور نداشتم که دسترسی به نعمت و پول و ثروت خیلییی راحت و اسونه، چون باور نداشتم که کافیه من بخوام تا خدا بهم بده اینقد شرک و عدم توکل و بی ایمانی تو من رسوخ کرده که هنوز نتونستم ریشه کن شون کنم اما خب خدا رو شکر الان متوجه شدم و میدونم که الان باید چجوری از خدا درخواست کنم. حتی برای قرار گرفتن در شرایط و موقعیت ها هم باید از خدا بخواهیم که خودش ما رو تو بهترین شرایط و موقعیت ومکان و ارتباط های عالی قرار بده نه اینکه بخوایم جای ما رو تغییر بده یا هر چیز دیگه ای، ما نحوه درخواست کردنمون هم بخاطر باورهای نادرستی ک داریم، اشتباهه که خدا رو شکر الان تو این مسیر شگفت انگیز هستیم و هربار داریم تکامل پیدا میکنیم
سومین الگوی تکرار شونده زندگی من:
از نظر روابط کاری و گرفتن حق و حقوقم از محل کارم هر از چندگاهی بحث و دعوا و درگیری های زیادی تو محل کارم دارم. یکبار سر تاریخ پرداخت حقوق، یا سر پرداخت مزایام و…
ولی مابقی همکارام هیچکدوم از این بحثهای مالی رو که ندارن، هیچ! تازه هرچند وقت یکبار مبلغی پول بخاطر دلایل مختلفی هم دریافت میکنن!
خب دلیلش بازم باورهای نادرست من به ثروت و پوله. باور به اینکه من مورد ظلم قرار گرفته شدم و این حس قربانی بودن و مدام درباره این وضعیت صحبت کردن پیش بقیه همکارا و خانواده باعث شده ک ای هر از چندگاهی تکرار بشه و هربارم شدتش بیشتر و بیشتر بشه و بخاطر احساس عدم لیاقت برای دریافت چیزی ک حق و حقوقم هست و احساس ضعف کردن و حتی تازگیا متوجه شدم چققد علاقه شدیدی به تنش و دعوا با کسایی که بقولا حقم رو خوردن رو دارم جوریکه همیش تو ذهنم و تصوراتم دارم اینقد باهاشون میجنگم ک حتی دوست دارم بکشمشون و حس میکنم این تبدیل شده ب لذت برای ذهنم که از اینکار لذت ببرم چون فاصله زمانی این دست اتفاقات کوتاه تر و مدتش هم طولانی تر شده، قبلا شاید در سال یکی دوبار اتفاق میفتاذ اما از پارسال خیلی بیشتر شده، خواستم اول استعفا بدم و بقولا فرار کنم اما الان متوجه میشم فرار چیزیو حل نمیکنه چون من اگه جای دیگه هم برم بخاطر باورهای نادرستی ک دارم وضعیت به همین صورته پس باید روی کنترل احساساتم تمرکز کنم و روی خشم و عصبانیتم و هیجاناتم کار کنم و سعی کنم کمتر واکنش نشون بدم و حس تنفرم رو از افراد بیرون بردارم چون هرچه که در بیرون از من اتفاق میفته بخاطر باورها و فرکانس های نادرست خودم بوده و هیچکس با من دشمن نیست همه اون افراد پاره ای از خداوند هستن که اومدن و دارن در قالب جسمی که خداوند بهشون عطا کرده زندگی دنیایی رو تجربه میکنن پس من اگه در ارتباط با اون افراد مشکل دارم مشکل از اونا نیست مشکل در درون من هست. و حس قربانی شدن رو که به شدت در من رخنه کرده رو باهاش مقابله کنم. خدایا شکرت الان حتی حسم به اون افراد هم بهتر شده
چهارمین الگوی تکرار شونده در زندگیم:
بحث و دعوا با اعضای خانوادم که هر از چندگاهی اتفاق میفته و کلی سیستم خونه و زندگی رو بهم میریزه.
این هم علتش میتونه از این باشه که من همش اونا رو بخاطر شرایط کاریم و زندگی ک دارم مقصر میدونم یعنی همش از عوامل بیرونی میدونم در صورتیکه هر چه که تا الان تجربه کردم خودم خواستم و حاصل تصورات و خوااستها و باورهای خودم بوده و اونا مقصر نیستن.
پنجمین الگوی تکرار شوندم:
ی مدتیه ک دچار فراموشی شدم و وسائلمو گم میکنم و به یاد نمیارم که کجا میذارمشون. اما خب چون هربار به خدا سپردم و رها کردم هربار هرچیزی ک گم کردم بهم برگزدونده شده و دیگه به این باور رسیدم ک هر چیزی رو ک گم کنم حتما و قطعا خدا به روشهای مختلف به دستم میرسونه و مهم نیست که چی باشه و کجا باشه.
مورد ششم از الگوهای تکرار شونده:
هر از چندگاهی خیلیی خوب به درامدی که مد نظرم هست میرسم اما دوباره افت میکنم، مثلا ی مدت ایده های عالی بهم داده میشه و اجرا میکنم اما باز یا مشتری نمیاد سراغم و یا ی ایده دیگه داده میشه و از این روند صعودی و نزولی خسته شدم و میدونم بازم این بخاطر باورهای محدود کنندم در مورد ثروت و نعمت هست و باید در این زمینه خیلیی کار کنم چون اکثر اتفاقاتی ک تا الان نوشتم به همین موارد باور کمبود و نداشتن حس لیاقت مربوط میشه و باعث شده ک من دچار چنین مسائلی بشم.
مورد هفتم از الگوی تکرار شونده ام:
هر از چند گاهی دچار حس قربانی شدن و حسادت شدید میکنم که متوجه شدم بخاطر بودن در اینستاگرام بوده(که الان مدتیه پاک کردم از گوشیم) و مدام خودمو در حال مقایسه کردن با بقیه بودم و حس بدی بهم دست میداد، احساس عقب موندن از بقیه و مدام شرایطم رو با بقیه مقایسه میکردم در صورتیکه باور خیلیا اینه ک من در بهترین شرایط و موقعیت هستم و دچار خود کم بینی شدم ولی در اصل من بخاطر همون احساس عدم لیاقت و ارزشمندی هست که دچار این احساسات میشم. و یا اینکه برمیگرده به زمان های گذشته ک مدام نادیده گرفته شدم از سمت بقیه و خانواده و دوستان و یا مقایسه میشدم و این احساسات از زمان بچگی همراهم بودن و چون از اونموق ازش رنج میبردم تا این سن همراهم بودن و هربار به شکل های مختلف در گروه دوستانه یا اینکه توسط خانواده و یا در روابط عاطفیم خودشو نشون میداده چون من این مسئله رو حل نکرده بودم و هربار به عمقش افزوده شده.
مورد هشتم از الگوهای تکرار شوندم:
تو سرمایه گذاری هایی ک انجام میدم بعد از مدت کوتاهی قیمتش پایین تر میاد
متوجه شدم من خیلیی عجول هستم یعنی صبر نمیکنم و انگار همین یکبار فرصت هست و همین یک زمین یا همین یک گوشی با این قیمت مناسب هست میرم سمت خواستم و وقتی بدستش میارم بخاطر اینکه حس میکنم هنوز مدارم با مدار خواستم یکی نبوده بخاطر فاصله فرکانسی ارزشمندیم دچار این اتفاقات میشم و اینقد این دست اتفاقات افتاده ک همه باورشون شده ک من ادم بدشانسی هستم و مدام بهم یاداوری میکنن و حتی در این مورد دستم میندازن که اره بیا برو مثلا دلار بخر تا تو بخری میاد پایین
یا برو طلا بخر تا تو بخری ب طرز عجیبی میاد پایین
ولی خب تو این مدت سعی کردم با این باور ک من هرچقد بها پرداخت میکنم برای خواستم قطعا ارزشش رو دارم و اگر طلایی میخرم مثلا با فلان قیمت حتما خدا و جهان منو ارزشمند دونستن و توان مالی من به همون اندازه ک هزینه میکنم و خیر میرسونم به بقیه و کسب و کارها، افزایش پیدا خواهد کرد و ظرف وجودیم گسترده تر و دریافت های مالیم بیشتر خواهد بود و این باور حس خوبی رو بهم میده و حتی به این نتیجه هم رسیدم که اگر چیزی رو میخرم دیگه مدام نرم چک کنم ک چقد شده چون من قرار نیست چیزی رو بفروشم من اون کالا رو خریدم ک ازش استفاده کنم و لذت ببرم پس دلیلی نداره از وقتی خریدمش بفکر این باشم ک الان میتونم چقد بفروشمش یا اینکه چقد بهم سود میرسونه از نظر مالی! و به این فکر میکنم ک قراره من هر چیزی ک میخوام رو فقط از خدا بخوام و از نظر مالی هم خودش توانم رو بیشتر کنه از هر طریقی ک خودش با ایده و الهام پیش روم میذاره
خداااایاااا شکرت برای این همه درک و اگاهی ک بهم عطا کردی، استاد جونم حالا متوجه میشم چرا تاکید میکنید ک حتما بیایم تو قسمت کامتت ها بنویسیم من همه این موارد بالا رو فقط بصورت موردی تو دفترم نوشته بودم و اصلا نمیدونستم چرا این موارد هی برام اتفاق افتادن اما زمانیکه اومدم اینجا مکتوب کنم و از ابتداش خواستم ک خود خدا در من جاری بشه و درک بهتری بهم بده تو حین نوشتن هی بهم گفته میشد و من مینوشتم
و حس میکنم چون اینجا خیلییی از دوستان دیگه هم هستن که کامنت ها رو میخونن و این نوشتها میشن چراغ راه اول خودم و بعد بقیه بخاطر همین اینقد پرمحتواتر و ریزبینانه تر میشن
همونطور ک کامنت های بقیه دوستان منو اگاه تر کردن و درکم رو بالاتر بردن
بینهاااایت ازتون سپاسگزارم استاد جونم
خداااجونم عااااشقتمشکرت شکرت شکرت
سلام دوست خوبم
چه کامنت فوق العاده ای نوشتی عزیزم. چه سوالات فوق العاده ای رو در خصوص شدیدترین احساساتت از خودت پرسیدی و به چ جواب های ارزشمنذی رسیدی. واقعا تحسینت میکنم عزیزم و ممنونم که با ما به اشتراک گذاشتی چون من کلی مورد نوشته بودم اما واقعا نمیدونستم با این حجم از چیزهایی که در مورد الگوهای تکرار شوندم و احساسات شدیدم که برانگیخته میشن چیکار کنم! تا اینکه کامنت فوق العاده شما رو خوندم که باید دونه به دونه مورد کنکاش و بررسی قرار بدم و با پرسیدن سوالت خوب از خودم در مورد اون موارد به باورهای نادرستم و تجربهایی که داشتم پی ببرم و ریشه یابی کنم. تشکر دوست خوب و نازنینم امیدوارم که نتایج عالی بگیری و بیای با احساس عالی و خوب برای ما از دستاوردهای کار کردن روی عزت نفست و تغییرات مثبتت بنویسی.