آیا شما هر چند وقت یکبار درگیر مسائل تکرار شونده هستی؟
بعنوان مثال:
آیا هرچند وقت یکبار رابطه شما به مشکل می خورد و پس از کلی دردسر برای رفع آن موضوع، چند وقت بعد دوباره درگیر همان مسئله از زاویه ی دیگری می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار، درگیر آدمهایی می شوی که به شدت نیاز به توجه شما دارند و مسئولیت حل مسائل آنها به عهده ی شما می افتد؟
آیا هرچند وقت یکبار درگیر هزینه های غیر مترقبه می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار، ورشکست می شوی؟
آیا هر چند وقت یکبار بدهکار می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار شغل خود را از دست می دهی و بیکار می شوی؟
آیا هرچند وقت یکبار درگیر بیماری می شوی؟
این الگوی تکراری از مسائل تکرار شونده یک پیام است که می گوید:
شما درباره آن موضوع باورهای محدودکننده ای داری و آن باورها ذهن شما را به گونه ای برنامه نویسی کرده و شما را در مداری قرار داده که مرتبا از این مشکل به مشکل بعدی برخورد کنی و به این شکل درگیر چرخه ای از مسائل تکرار شونده بمانی.
به این معنا که تا زمانی ریشه ی این مسئله را نشناسی و حل نکنی، همچنان در مدار آن مشکلات می مانی و دوباره درگیر اساس آن مشکل از زاویه ی دیگری می شوی.
برای به شناخت رسیدن درباره منشأ این مسائل تکرار شونده، در این فایل استاد عباس منش سوالاتی طراحی کرده است که به عنوان قدم اول، لازم است به این سوالات فکر کنی و جواب ها را در بخش نظرات این قسمت بنویسی.
زیرا فکر کردن و پاسخ دادن به این سوالات به شما کمک می کند تا بفهمی چه فکر و چه باوری در ذهن شما در حال اجراست که مرتباط شما را درگیر این الگوهای تکرار شونده از مسائل کرده است:
سوال اول:
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟
بعنوان مثال:
- وقتی فردی از من انتقاد می کند یا مرا مسخره می کند، به شدت عصبانی می شوم؛ا
- وقتی شاهد برخورد نامناسب فردی با یک فرد دیگر هستم، به شدت احساساتم درگیر می شود؛
- وقتی مجبور می شوم که تصمیم بزرگی برای زندگی ام بگیرم بسیار مضطرب و نگران می شوم؛
نکته مهم: برای درک بهتر مفهوم سوال و پاسخ دقیق تر به سوالات، اول فایل صوتی و تصویری را ببینید
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:
همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.
در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:
- اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
- ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛
نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات این دوره، این است که:
فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.
در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1264MB29 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 113MB29 دقیقه
سلام و درود و رحمت و برکت و نور رب العالمین به بنده یکتاپرست، شایسته، توحیدی، موحد (حَنیفاً مُسْلِماً)
از درگاه جان جانان احساس خوب و مثبت و عالی برات درخواست میکنم. و بسیار بسیار تحسینت میکنم، و نوش جان و روحت این فرکانسهای عالی و توحیدی. نوش جونت این آغوش خداوند ، نوش جونت این سوار شدن بر نور هدایت که همانا (الله نور السماوات و الارض) و خودش گفت تضمین داده (الله ولی الذین آمنوا ؛ یخرجهم من الظلمات الی النور)
خداوند (نورٌ علی نور) خداوند مطلقاً نور ، وعده هدایت به نور داده برای اهل ایمان.
دیدین وقتی یه نفر میخواد کاری کنه ولی بهش میگن خودت کتباً نوشتی و پاشو امضا کردی که به این اصول پایبند باشی، و اون شخص مجبور میشه پای تعهدش بمونه… این که یه آدم بود،و تعهد یه برگ کاغذ، و قانون هم توسط حکومتها نوشته شده بود… حالا فکرش رو بکن یگانه فرمانروای قدرتمند و ازلی و ابدی و بیهمتا و بینهایت همه پهنه کیهان(که انسان خودشو بکشه با قویترین تلسکوپها فقط میتونه 14 میلیارد سال نوری از قلمرو حکومتش رو ببینه) خودش شخصاً اومده ، تعهد مکتوب داده دست من آدم فسقلی 70-80 کیلویی که به قدرت ذهن خودم اگه بخوام یه نیمرو هم درست کنم محتاج یه مرغ میشم که تخم بذاره. اون همه عظمت بی نهایت، به من متعهد شده که هر چی بگی برات انجام میدم.
دیشب جایی شنیدم کسی میگفت وقتی موسی و هارون با سر و وضع و لباس مندرس و یه چوب دستی و ظاهر شبانی رفتن توی کاخ فرعون ، فرعونی با اون همه ثروت و طلا و کلی فرمانده لشکر و سرباز دور و برش بودن و این دوتا پیامبر الهی تضمین سلامت حکومت و بقای عزت فرعون رو دادن در صورت تسلیم شدن به امر پروردگار، در پاسخ فرعون بهشون میگه آخه شما دو نفر یه نگاهی به ظاهر و قیافه خودتون بندازید، نه قدرتی و نه ثروتی و نه خدم و حشمی دارید ، چطوری برای من خط و نشون میکشید …؟؟ اعتراف میکنم یه لحظه خودمو جای فرعون تصور کردم و بهش حق دادم که با تکیه بر ذهن و تجربیاتش این حرف رو بزنه ، اینجاست که خدا به بنده اهل ایمان نگاه ویژه میکنه که توی قرآن میگه (الا ما رحم ربی) مگر اینکه رب العالمین به بنده اش مرحمت کنه. اگه فرعون در مدار دریافت مرحمت خداوند بود قطعاً به پیام پیامبران الهی گوش میداد ولی قانون همیشه جواب میده. هر کسی چیزی رو برداشت میکنه، چیزی رو دریافت میکنه که در مدارش باشه.
سعیده جان ، انسان ارزشمند و توحیدی ، من هر چقدر با کلمات تحسینت کنم میدونم که احساس قلبیم رو نمیتونم بیان کنم. چی بگم برای بنده ای که وجودش، روحش و ذهنش و جسمش همه و همه به خداوند وصله و یگانه فرمانروای قدرتمند و خالق همه این بینهایت ها داره تحسینش میکنه، داره هدایتش میکنه و شخصاً داره با قلبش گفتگو میکنه.
مردها از اون موقعی که ریش و سبیل میاد توی صورتشون، به فراخور باورهای غلط جامعه مجبور میشن اون پسربچه کوچولو و شیطون رو نادیده بگیرن ، بقول استاد Ignore کنن و ادای آدم بزرگها رو دربیارن و احساسات شون رو پنهان کنن. ولی از وقتی که همون ریشها سفید میشه میفهمی جامعه اصلا براش مهم نیست که احساسات من چیه. احساساتی که همیشه تصور میکردم پاشنه آشیل منه، (مجبور بودم ادای یه خرس گریزلی در بیارم تا نکنه اون احساسات خودشو نشون بده) اعتراف میکنم اون پسر بچه کوچولوی شیطون چندین بار در حین خوندن کامنتت برای اینکه بتونه صفحه گوشی رو ببینه اشکاش رو پاک کرد و نفس عمیق کشید و بازم ادامه داد.
منت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکراندرش مزید نعمت…
منت خدایی که لطف کرد، مرحمت کرد، بنده اش رو نوازش کرد، بر بنده اش ترحم کرد و گناهانش رو عفو کرد و قلبش رو آرامش بخشید و نور خودش رو در قلب بنده اش به امانت گذاشت تا امانتدار امانتی باشم که کوه ها و آسمانها و زمین حاضر نشدن مسئولیتش رو برعهده بگیرن.
«نیکی پیر مغان بین که چو ما بدمستان ؛ هر چه کردیم به چشم کرمش زیبا بود » (منت خدایی رو که لطف و رحمت و برکت و مغفرتش رو بر من ارزانی داشت و گذشته داغون من رو تبدیل کرد به زیبایی شرایط)
خواهر بزرگوارم ،من هم از دیروز هر چقدر تقلا کردم، نتونستم کامنت بنویسم، مثل خودت که گفتی دستانت داشت مینوشت و نه قلبت، ولی الان انگار اون گره باز شد و قلبم اجازه نوشتن پیدا کرد ولی خب در حد نوشتن پاسخ برای شما.
از درگاه رب العالمین درخواست میکنم که قلب من رو هم با نور هدایت خودش منور کنه و این بنده ناچیزش رو از ظلمات الی النور هدایت کنه.
بالاتر گفتم خدمتت که دیشب جایی بودم و بنده خدایی گفتگو میکرد و مثالی آورد از سوره بقره و ربطش داد به خطبه 123 نهج البلاغه. با اینکه چندان به سخنرانی مسلط نبود ولی کلید واژه هاش چراغهایی رو در ذهنم روشن کرد که مفصل باید در موردش مطالعه کنم. (حالا بماند که چطوری اتفاقات رقم خورد که من هدایت شدم به اون سخنرانی، ولی همون کلید واژه ها رزق اگاهی من بود و خدا رو شاکرم برای دریافتش ، و البته ما انسانها بخاطر چیزهایی که خودمون با تلاش و جستجو به دست میاریم، ارزش بیشتری قائل هستیم)
اون آیه قرآن رو در پایان کامنتم براتون مینویسم و شما رو به جریان سراسر نور رب العالمین میسپارم.
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُوا الْجَنَّهَ وَلَمَّا یَأْتِکُم مَّثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِن قَبْلِکُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّىٰ یَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَىٰ نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»
ﺁﻳﺎ ﭘﻨﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻳﺪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﮔﺬﺷﺘﮕﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ، ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﻰ ﺷﻮﻳﺪ؟! ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺳﺨﺘﻲ ﻫﺎ ﻭ ﺁﺳﻴﺐ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺳﻴﺪ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﻣﺘﺰﻟﺰﻝ ﻭ ﻣﻀﻄﺮﺏ ﺷﺪﻧﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ [ ﺩﺭ ﻣﻘﺎم ﺩﻋﺎ ﻭ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﻳﺎﺭﻱ ] ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ﭼﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﺍﺳﺖ ؟ [ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻴﻢ : ] ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ! ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻳﺎﺭﻱ ﺧﺪﺍ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺍﺳﺖ .(سوره بقره آیه ٢١4)
(من از نوشتن هر توضیح و تفسیری برای تو در مورد این آیه ناتوانم چون خودت در مدار بالاتری قرار داری)
سعیده جان، بنده اهل ایمان، ای هدایت یافته به سمت نور، ای وعده داده شده به نور، در پناه نور السماوات و الارض، رب العالمین نورٌ علی نور، همواره قلبت منور به نور هدایت و شهد شیرین قرآن باشه.
«إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّکْرَ وَخَشِیَ الرَّحْمَٰنَ بِالْغَیْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَهٍ وَأَجْرٍ کَرِیمٍ»
ﺑﻴﻢ ﺩﺍﺩﻧﺖ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﻛﺴﻲ ﺛﻤﺮﺑﺨﺶ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﺮﺁﻥ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻱ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺑﺘﺮﺳﺪ ، ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﺯﺵ ﻭ ﭘﺎﺩﺍﺷﻲ ﻧﻴﻜﻮ ﻭ ﺑﺎﺍﺭﺯﺵ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻩ .(آیه ١١ سوره یاسین)
سلام و درود به شما خانم شهریاری گرانقدر و بزرگوار. انسان ارزشمند و موحد. عید قربان بر تو مبارک. سعیده عزیزم، اسم منو گذاشتی حمید حنیف ، حتی دیگه اعضای سایت منو اینجوری صدا میزنن، درحالیکه حنیف واقعی خود تو هستی در در راه رسیدن به توحید قربانی دادی. از دیشب که نقطه آبی دریافت کامنتت رو دیدم کلی ذوق زده شدم، به حدی ذوق زده شدم که در حین رانندگی، زدم کنار تا کامنتتو بخونم. اینقدر کامنتت برام مهم بود. ولی دیدم توی ماشین اصلا نمیتونم تمرکز کنم. وقتی رسیدم خونه وضو گرفتم و اومدم سراغ کامنتت، اعتراف میکنم اینقدر مدارت بالاتر از منه که چندبار خوندم تا بتونم درک کنم. آخرین بار بعد از نماز صبح بود. ولی الان که گوشیم داره اذان عصر رو پخش میکنه قلبم اجازه نوشتن پیدا کرد.
نمیدونم این وضعیت اسمش چیه. بقول خودت درخواست کد اضطراری ، درخواست کمک از جریان هدایت رب العالمین «رب انی لما انزلت الی من خیر فقیر»
….
نمیدونم این حال الان من و این احساس سردرگمی ناشی از چیه، آیا از مدار توحید سقوط کردم ولی میبینم نه تنها اون احساسات منفی رو ندارم بلکه بسیار احساس تسلیم بودن در برابر خالق رو دارم. این احساس رو دارم که خدایا هر بهایی بگی حاضرم پرداخت کنم تا به تو برسم، بالاتر از جونم که چیزی رو ندارم، حاضرم اونم پرداخت کنم. ولی خب این احساس «نمیدونم» بزرگ چی میگه این وسط ؟ اینکه میام کامنت بنویسم انگار چیزی مانع میشه. انگار یه حسی میگه الان نمیتونی بنویسی. صبر کن تا زمان مناسبش برسه. زمان سریال سفرنامه اینجوری نبودم. راحتتر مینوشتم. (یه وقتایی توی پالایشگاه کار تعمیراتی «های ریسک» میخوان انجام بدن آتشنشانی رو فرا میخونن، ما میریم اونجا میبینیم یه عده آدم سر درگم و معطل ایستادن میگم چیه چرا کسی هیچ کاری نمیکنه میگن هنوز پرمیت نیومده ، مجوز انجام کار، چون کارش های ریسکه معطلی صدور پرمیت یا همون مجوز کار زیاده … حالا حکایت حمید سردرگم برای نوشتن کامنت ، منتظره مجوز نوشتن صادر بشه تا بنویسه)
واقعاً الان نیاز دارم یکی بهم بگه الان کجای ماجرا هستم، اینکه مدارم رفته بالا، یا اومدم پایین. صعود کردم یا هبوط.
یه وقتایی به خداوند میگم خدایا من نمیدونم، تو میدونی ، تو بگو چیکار کنم. خودت گفتی انسان «ظلوماً جهولا» ست خداوند «علام الغیوب ، حکیم علیم»، خودت گفتی انسان رو «ضعیف» خلق کردی ولی خداوند «عزیز الرحیم و علیم قدیر». پس تقلای من بی فایده است. خدایا چه بدبختی برای من بدتر از اونکه تو نگاهم نکنی. تو هدایتم نکنی، تو منو به حال خودم رها کنی… (هیهات انت اکرم من ان تضیع من ربیته)
آیه شریفه ای که توی کامنتت نوشته بودی برام خیلی امیدبخش و شیرین بود. بقول توصیف زیبای خودت، شهد شیرین چون عسل.
دیروز صبح رفتم سراغ قرآن و هدایت شدم به آیات 8و 9 سوره اسراء.
(عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یَرْحَمَکُمْ وَإِنْ عُدتُّمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا ؛ إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا)
غروب موقع اذان مغرب بود که دو دل بودم برم مسجد محله قدیمی مون یا نه. گفتم اکی بذار برم. (ذهنم از اون جهت مقاومت داره چون با یه سری باورهای غلط گذشته مواجه میشم و میبینم من هم روزگاری همینجوری بودم، شبیه این آدمها) و خلاصه رفتم و بعد از نماز جلسه قرائت قرآن بود. و دقیقا همون آیات و همون صفحه 283 و من میخکوب موندم. و گوشیمو درآوردم و از صفحه عکس گرفتم. بقیه با تعجب بهم نگاه میکردن این چشه از قرآن داره عکس میگیره… بقول حافظ (ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجا) آره من توی یه روز دوبار گنج پیدا کردم خب معلومه ازش عکس میگیرم.
ویژگی هدایت های رب العالمین اینه که اگه روزی هزار بار هم هدایتت کنه بازم از دریافت هدایتش شگفت زده میشی. شگفتی این که خداوند به اون عظمت شخصا داره منو هدایت میکنه. انگار که کار و زندگی 7,999,999,999 آدم دیگه رو ول کرده چسبیده به کار و زندگی من؟ خدایا چطور ممکنه.
«إِنَّ هَٰذَا الْقُرْآنَ یَهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا»
«همانا این قرآن همواره به چیزی هدایت میکند که آن بهترین است؛ و همواره بشارت میدهد مومنینی را که همیشه اعمال صالح انجام میدادند که همانا برای آنها اجری بسیار بزرگ وجود دارد» ( این ترجمه مترجم نبود، این درک شخصی خودم بود، اگه اشتباهی داشت، از خداوند درخواست آمرزش و بخشش میکنم) همیشه هدایت قرآن بهترین هدایتهاست.
امروز صبح که بیدار شدم از خواب و بیادم اومد که امروز روز عید قربان هست رفتم کلمه قربانی رو سرچ کردم و دوتا فایل معروف استاد رو آوردم بالا ، بماند که تا الان فقط تونستم فایل «حاضری برای هدفت چه چیز را قربانی کنی» رو ببینم و شاید بعد از نوشتن کامنت برم سراغ فایل ««اعتماد به ربّ»، پیام ابراهیم از قربانی کردن فرزندش» … و خودمو توی موضع پاسخگویی قرار دادم و از خودم پرسیدم تو برای رسیدن به خواسته حاضری چه بهایی بپردازی؟ یه زمانی استاد عباس منش رو بخاطر گفتن حقایق توحیدی که به مذاق کسانی خوش نیومده، تهدید کردن و استاد در پیشگاه خداوند تعهد میده که توی این راه از بذل جانش هم کوتاهی نکنه. از خودم پرسیدم آیا تو هم حاضری مثل استاد عباسمنش قربانی بدی؟ اون همه بهایی که استاد پرداخت، اون همه قربانی که استاد داده آیا تو هم میتونی ؟ گذشتیم خودتو با ابراهیم پیامبر مقایسه کنی. آیا حاضری در حد استاد عباس منش قربانی بدی؟
یادمه توی کامنت های گذشته تو خونده بودم که برای رسیدن به توحید قربانی دادی. از دوستان و آشنایان و خانواده و تفریحات و کارها و تمرکز و بسیاری مسائل دیگه. همه و همه رو قربانی کردی، و البته نتیجه اش هم میشه این که امروز وقتی سعیده شهریاری موحد کامنت میذاره کلی از بچه های سایت میان و تحسینش میکنن، و لذت میبرن و از کامنتش نکته برداری میکنن، بقول حافظ «بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران»
بسیار بسیار تحسینت میکنم انسان موحد و ارزشمند. از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو برات میخوام. تو لایق داشتن بهترین ها هستی. با تلاش و تعهد توحیدی تو ، و البته بخشش بینهایت رب العالمین ، تو لایق داشتن بهترین نعمتها هستی.
امروز وقتی میخواستم این کامنت رو برات بنویسم رفتم سراغ قرآن و هدایت شدم به آیات 11 تا 30 سوره یاسین ولی خب به نوشتن همین آیه 11 اکتفا کردم. اگه دوست داشتی خودت بقیه اش رو بخون. برای من که خیلی شیرین و گوارا بود.
در پناه جریان هدایت سراسر نور رب العالمین باشی ، قلبت منور به نور قرآن . نور علی نور. همیشه متنعم و ثروتمند، همیشه آرام و شاکر ، و همیشه در بهترین زمان و مکان و شرایط در کنار توحیدی ترین بندگان خداوند باشی.
سپاسگزارم نقطه آبی …
«یا رب این آتش که در جانِ من است ؛ سرد کن زان سان که کردی بر خلیل»
(غزل308حافظ)
سلام آقا جواد عزیز. خوبی برادر مهربان. الهی که حال دلت عالی عالی باشه. آره خانم شهریاری خیلی کارش درسته، خیلی بینظیره و من چقدر از ایشون درس یاد میگیرم. و همچنین شما برادر عزیزم که چقدر بهم لطف دارید و من از دل کامنتهای پر مهرتون نکات طلایی یاد میگیرم.
جوااااااااد با من این کارو نکن… ببیییییین، به قیافه شبیه خرس گریزلی من نگاه نکن، پشتش به دل گنجیشکی دارم که وقتی برام شعر نوشتی ممکنه بزنم زیر گریه و اشکام سرازیر بشه.
خخخخ
ازت ممنونم بخاطر اینکه اینقدر خوبی، اینقدر عالی هستی. ازت ممنونم که هستی. اینجایی و بنده شایسته و توحیدی پروردگارم هستی و اینقدر مایه حال خوب و احساس مثبت بین دوستانت هستی.
از صمیم قلبم دوستت جواد عزیزم. در پناه رب العالمین همیشه همیشه سلامت و شاد و ثروتمند و متنعم باشی.
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاهٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَهٍ الزُّجَاجَهُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِن شَجَرَهٍ مُّبَارَکَهٍ زَیْتُونَهٍ لَّا شَرْقِیَّهٍ وَلَا غَرْبِیَّهٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَىٰ نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَن یَشَاءُ وَیَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»
سلام و درود به سعیده نورانی پروردگارم. انسان موحد و یکتاپرست ، بنده نورانی پروردگارم.
هدایت قرآنی امروزم منو برد سراغ این آیه از سوره صافات «إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» خداوند همیشه بنده های مخلص و رها شده از گمراهی رو توی مدار VIP نعمت ویژه میده.
الهی صد هزار مرتبه شکر.
اینقدر منو حمید حنیف خطاب کردی که همه دوستان منو حنیف خطاب میکنن، از درگاه خداوند متعال درخواست میکنم من رو لایق این صفت قرار بده و منو واقعاً حنیف کنه. از تو هم ممنونم که منو برند کردی. یاد اون جمله از دعای کمیل می افتم که حضرت امیرالمومنین علیه السلام به خداوند میفرمایند «و چه بسیار نام نیکی از من در بین مردم نشر دادی که من اهلش نبودم»
اینقدر عالی زیبایی های اطرافت رو برام ترسیم کردی که بی اختیار خودم رو در اون فضا تجسم کردم. نوش جونت انسان ارزشمند و بنده نورانی پروردگارم.
برات از خداوند بهترین نعمتها رو درخواست میکنم.
همیشه در پناه رب العالمین منور به نور هدایت باشی.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»
(ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺷﻤﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺷﺶ ﺭﻭﺯ ﺁﻓﺮﻳﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﭼﻴﺮﻩ ﻭ ﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ، ﺷﺐ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﺎ ﺷﺘﺎﺏْ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﻣﻰﺟﻮﻳﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﺯ ﻣﻰﭘﻮﺷﺎﻧﺪ ، ﻭ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪ ﻭ ﻣﺎﻩ ﻭ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻣُﺴﺨّﺮ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﺍﻭﻳﻨﺪ؛ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﻴﺪ ﻛﻪ ﺁﻓﺮﻳﺪﻥ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺍﻭﺳﺖ؛ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺳﻮﺩﻣﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺑﺮﻛﺖ ﺍﺳﺖ ، ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﻋﺎﻟﻤﻴﺎﻥ)
«ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیَهً إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»
ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻓﺮﻭﺗﻨﻲ ﻭ ﺯﺍﺭﻱ ﻭ ﻣﺨﻔﻴﺎﻧﻪ ﺑﺨﻮﺍﻧﻴﺪ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺧﺪﺍ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ)
(أعراف 54-55)
———————————————————————
سلام و درود فراوان سعیده جانم، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. و هر لحظه قلبت به خداوند وصل باشه؛ ازت بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت. صد البته که کامنت شما در بهترین زمان و مکان بدستم رسید.
ساعت و تاریخ کامنتتو دیدم تعجب کردم. دقیقاً عصر از خستگی و نجوای ذهن خوابم برد، خستگی که خستگی ناشی از هفته شبکاری و بیخوابی های چند روزه بود ولی نجوای شیطان آلموست بهانه خاصی لازم نداره، دقیقاً همون موقع که من گیوآپ کردم شما در حال نوشتن کامنت بودی.
خدایی که اینجوری برای مسائل کوچیک و ساده هوامون رو داره، آیا میشه برای مسائل و موضوعات بزرگتر ما رو به حال خودمون رها کرده باشه؟
وقتی من گیوآپ کردم به قلب شما الهام کرده برام کامنت بنویسی.
———————————————————————
«فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْنًا فَإِمَّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَدًا فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمَٰنِ صَوْمًا فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنسِیًّا»
ﭘﺲ ﺑﺨﻮﺭ ﻭ ﺑﻴﺎﺷﺎم ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺭﺍ ﺷﺎﺩ ﻭ ﺧﻮﺵ ﺩﺍﺭ ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺍﺯ ﻣﺮﺩم ﻛﺴﻲ ﺭﺍ ﺩﻳﺪﻱ ﺑﮕﻮ : ﻣﻦ ﺑﺮﺍﻱ [ﺧﺪﺍﻱ] ﺭﺣﻤﺎﻥ ﺭﻭﺯﻩ ﻧﺬﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺍم ، ﭘﺲ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺎ ﻫﻴﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﻲ ﺳﺨﻦ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﻔﺖ (٢۶ مریم)
ادامه کامنت رو پس از یه وقفه برات مینویسم.
اگه این نقطه رو (28.962599,50.812614 ) توی مپ گوشی سرچ کنی لوکیشن هم اکنون نامبرده ست که دارم برات کامنت مینویسم. هر چقدر آدم منفی باشه وقتی میای کنار دریا و به صدای امواج گوش میدی به آرامش و احساس خوب میرسی.
یه وقتایی کنار دریا میدونی به چی فکر میکنم. یه لحظه ذهنم یه سفر خیالی میکنه در زمان ، عین فیلمهای علمی تخیلی ، از زمان حال میرم به صدها سال پیش و تجسم میکنم زمانی که این سواحل اکثراً خالی از سکنه بوده و آدمهای خیلی کمی ساکن بوشهر بودن. چندتا روستای کوچیک و چندتا قایق و لنج چوبی شاید. شاید هر چند روزی یکبار یه لنج از روبروی ساحل رد میشده. ولی دریا همینجوری مثل الان پابرجا و مواج و پر برکت بوده. استاد توی فایلها همیشه میگن باران رحمت الهی همواره در حال باریدنه. نمود عینیش روبروی منه، دریای پر برکت خداوند همواره مواج و جاری بوده. زمانی که اون مدرسه غواصی و اون چندتا رستوران و این فرودگاه پشت سرم هیچکدوم نبودن، دریای پربرکت الهی همواره مواج بوده. خدا میدونه 100 سال دیگه چهره ساحل چطوری خواهد بود. و مردم چطوری از این امواج استفاده میکنن، شاید کلی توربین آبی نصب شده باشه که از امواج برق تولید کنن، یا شاید کلی قایق تفریحی اینجا وجود داشته باشه مثل ساحل فلوریدا . ولی مطمئنم دریا کماکان همینجوری مواج و پر برکت خواهد بود. اینه که جریان نعمت و ثروت لحظه ای متوقف نمیشه. همواره هست و همیشه جاری خواهد بود. این ماییم که تصمیم میگیریم چطوری از این جریان بهره ببریم.
دیشب بود توی ایستگاه شیفت بودم و یه کامنت برات نوشتم ولی خب نجواها غلبه کرد و پاکش کردم. داشتم تلاش میکردم با نوشتن کنترل ذهن کنم.
یکی از چیزایی که یادمه برات نوشته بودم این بود که دوباره دارم بعضی از جلسات دوازده قدم رو مکتوب میکنم و گاهی اوقات جملاتی رو از استاد میشنوم که میگم اینا قبلاً کجا بوده؟ یه نگاهی به نتایجم میکنم. ذهن کمالگرا دائم نجوا میکنه همش همین؟! همش همین؟! دائماً مقایسه با بقیه. میگه این نتایج فعلی تو اصلا قابل نوشتن نیست. هیچ حرفی برای گفتن نداری.
ولی من خودم میدونم چقدر تغییر کردم. میدونم از کجا به کجا رسیدم. میدونم روابطم و آدم های اطرافم وی بود، میدونم اوضاع و شرایط مالیم چی بود. میدونم چقدر بدهی داشتم ، و الان چقدر ورودی مالی و مانده حساب. میدونم قبلاً چقدر به آینده و تغییر شرایطم ناامید بودم ولی الان چقدر امیدوارم.
بقول استاد همون قوانینی که این تغییرات رو بوجود آورده تغییرات بیشتر رو هم بوجود میاره. واقعاً اون چکاپ فرکانسی قدم اول که استاد بهمون گفت بنویسیم اصلا یه تمرین ساده نبوده. بلکه سند حقانیت تلاشهای ماست. یکی از بهترین ابزارهای کنترل ذهن و امیدواری ماست به مسیر. اینکه ایمان مون رو حفظ کنیم که مسیر قوانین جواب میده.
ازت متشکرم بخاطر نقطه آبی ارزشمندت. وقتی نقطه آبی رو باز کردم دیدم شمایی اول اسکرین شات گرفتم. و البته منو ببخش خیلی پخش و پلا نوشتم، کلی تلاش کردم پارازیت ها رو ماست مالی کنم و ازشون فرکانس مثبت دربیارم.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این مسیر و این قوانین. خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این خانواده توحیدی سایت که هر وقت اینجا هستم و با دوستانم توی سایت گفتگو میکنم و کامنت ها شون رو میخونم حالم عالی میشه.
این جمله رو نوشتم این سوال توی ذهنم شکل گرفت که «واقعاً خانواده حقیقی ما کی هستن؟!»
تا نجواها کامنتمو پاک نکردن من کامنت رو تموم کنم.
از درگاه خداوند متعال برات بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و سلامتی میخوام.
بقول خودت «شه هوارو دار»
یا همون آیه «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»