پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 15

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسین تقی زاده گفته:
    مدت عضویت: 2621 روز

    سلام استاد عزیز و بینظیر و فوق العاده‌ام

    و

    سلام خدمت هم همراهان مسیر الهی و خوشبختی

    من خیلی سریع اصل مطلب رو مطرح می کنم و امیدوارم جواب مناسبی را از شما یا دوستان یا به هر طریق دیگری از طرف الله دریافت کنم

    من در طی این چند سال گذشته که با شما بودم در تمام موارد زندگی ، به جز یک مورد ، به نتایج عالی و رویایی رسیدم ،

    مثلا :

    روابطی رو تجربه می کنم که قبل از آشنایی با شما از هیچ کسی ندیده بودم و الان هم به غیر از شما ، کسی رو از نزدیک اینگونه که هستم ندیدم و بینهایت بینهایت رابطه عالی دارم و بهترین و عالی ترین و زیباترین و خوش فکر ترین فرد که لطف خداست رو در کنارم دارم ، که نه تنها همسر بلکه بهترین همکار و هم همراه و کمک و مشوق عالی رو دارم

    یا سلامتی ای رو به لطف قانون سلامتی بدست آوردم که مربوط به سن 17 تا 20 سالگی ام میشد ، در صورتی که چندین سال اضافه وزن داشتم و کمترین وزنی رو نمی تونستم بلند کنم یا حتی سال گذشته همین موقع راه رفتن ساده و کوتاه و معمولی برایم آرزو شده بود ولی الان بینهایت سرحال و قبراق و پرانرژی هستم و هر روز ساعت 5 تا 7 صبح در حال پیاده روی و شکر گزاری و شروع عالی روزم هستم

    یا همیشه خانه های عاالی و شیک رو با نصف قیمت بازار رهن و اجاره کردم و می کنم ، در حدی که همین هفته گذشته برای تمدید تنها 30 درصد افزایش داشتم و تازه صاحب خانه باز اصرار داشت که من حتما راضی باشم و خوشحال از این شرایط باشم و تازه همواره غذاهای مختلف را برایمان میفرستند

    یا بهترین رابطه را با پسرم دارم و بینهایت دوستش دارم و هر روز حداقل دو یا 4 دست فوتبال باهم میزنیم یا بازی های دیگه انجام میدیم و واقعا بهترین فرزند رو در تمام جهات دارم که تمام افرادی که پسرم رو میشناسن این رو قبول و باور دارند

    یا براحتی تصمیمات بزرگ رو میگیریم و خیلی سریع هم بهش عمل می کنم ، مثلا براحتی بعد از 18 سال از کار دولتی اومدم بیرون و وارد بازار شدم

    یا بعد از 6 سال کار و تجربه وقتی مجبور شدم براحتی شغلم رو تغییر دادم و رشد خوب و عالی داشتم و سال گذشته با وجود تغییر شغل ، اندازه چندین سال قبلش ، فروش داشتم

    یا به لطف الله و تجربه و آموزش های شما با وجود دور بودن خیلی زیاد از تمام فامیل و خانواده و اقوام و دوستان ، هیچ وابستگی ندارم و تازه خیلی هم خوشحال و خرسند هم هستم که دور از همه هستم

    ولی

    ولی

    ولی نکته ای که در این چند ساله تغییر و بهبود خاص و بزرگی نداشتم ، موضوع مالی و نقدینگی در حسابم می باشد ،

    اینکه من همیشه پول کافی برای خواسته ها و نیازهایم نداشتم و هر بار به سختی پول لازم را تهیه یا بدست می آوردم

    و البته باید بگم که رشد خوبی در کارم داشتم و تونستم سرمایه ام را در همین 6 ماهه گذشته چندین برابر کنم

    ولی زمان هایی که شرایط سخت می شود تمرکزم را از موضوع بر میدارم و روی خودم عالی کار می کنم و به محض نتایج اومدن ، دوباره کار کردنم کمتر شده یا درگیر مسائل یا تضادهایی می شوم تا دوباره همین روال تکرار و تکرا شود

    در جواب بهم ریختن یا تغییرات احساس شدید :

    1 _ من وقتی پول کافی ندارم ، ناراحت میشوم که چرا بعد از این همه سال کار فروشگاهی و کار کردن روی باورها ، هنوز پول کافی ندارم تا بتوانم از پس امورات زندگی بر بیایم یا حتی بتوانم لذت های بیشتری را تجربه کنم ، در حالی که همه دوستان و هم سن های من که من میشناسم شرایط بهتری از من دارند

    2 _ ذوق زدگی احساسی دارم وقتی که در ایام شب عید فروشم عالی و پول خوبی در حسابم دارم و دقیقا دو ماه بعد همین آش و همین کاسه می شود

    و اکنون در همین شرایط بسر می برم و خیلی عالی در حال کار کردن روی خودم هستم و تمام ورودی ها رو کنترل می کنم و هیچ شبکه اجتماعی نیستم و در اکثر مواقع روز حال و احساس بینهایت عالی دارم ولی تنها در مورد این اتفاق تکرار شدنی کمی بهم میریزم که البته به نسبت چند سال قبل و سال گذشته در شرایط بهتر هستم ولی همچنان نتیجه مطلوب و راضی کننده نیست ،

    و البته خودم بزرگترین پاشنه آشیل خودم را باور عدم احساس لیاقت برای داشتن شرایط خوب و سرشار از نعمت و رفاه و همواره بهتر شدن اوضاع ، میدانم و چون گذشته و کودکی تجربه های نادلخواه زیادی را تجربه کردم .

    موفق و شاد و ثروتمند و سعادتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  2. -
    نیلوفر گفته:
    مدت عضویت: 1438 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر این فایل عالی بود مثل بقیه فایلها

    همزمان با جلسه چهار دوره کشف قوانین گوش کردم

    من سالهاست که با همسرم که اعتیاد داره (ولی مرد خوبیه ) مشکل دارم یعنی نه جرات طلاق دارم نه اینکه میتونم رابطه خوبی باهاش داشته باشم طبق نظرات دوستان در عقل کل تمرکز روی نکات مثبت ایشون گذاشتم و دقیقا طبق قانون ایشون سه بار تا بحال اومدن به من گفتن بیا بریم جداشیم طلاق بگیریم دقیقا وقتایی که من حالم خیلی خوبه و توجه به داشته هام دارم این پیشنهاد رو بهم دادن

    ولی من بخاطر این ترمزها :

    ترس از بی خونه شدن

    فکر آینده دخترم

    حرفهای مادرم

    نرفتم برای جدایی و دارم شرایطی رو تحمل میکنم که نه معلومه همسری دارم نه ندارم ایشون جدا در یک طبقه دیگه زندگی میکنه و ما جدا . دارم تمرینهای دوره کشف قوانین رو کار میکنم و روی توحیدم کار میکنم که خداوندی که به من شغل و درآمد و بیمه داد بهم خونه هم بده تا راحتتر بتونم تصمیم بگیرم . من در روز چندین ساعت وقتم رو در سایت میگذرونم خیلی ازت ممنونم استاد و خداروشکر میکنم برای هدایت کردنم به سمت شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      مجید حرفت گفته:
      مدت عضویت: 1394 روز

      سلام نیلوفر خانم هم دوره‌ایی و دوست خوب هم فرکانسی‌ام وقت شما بخیر،امیدوارم حال شما عالی باشه.

      بعد از خواندن دیدگاه سارا خانم مرادی همت عزیز در فایل اولین قدم در تحول یا اصلی ترین قدم در تحول و در ادامه پاسخ زیبای شما به آن دیدگاه ، چون شما برای آن فایل دیدگاهی نداشتید بناچار اینجا اومدم تا برایتان بنویسم که شما حتما می‌توانید خالق دنیای بهتری برای خودتان باشید،به شرط آنکه بخواهید،استمرار داشته باشید و باورسازی کنید.

      از نوشتن هم کمک بگیرید که معجزه می‌کند!!!!

      سالم شاد خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید . خدانگهدار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        نیلوفر گفته:
        مدت عضویت: 1438 روز

        سلام آقا مجید برادر خوبم …

        ممنون از شما واقعا نشانه خداوند بود این صحبت شما

        من اگر تا به الان نتیجه نگرفتم چون تمرکزی کار نکردم و انشالله باورسازی کنم و نوشتن هم هر روز صبح دارم انجام میدهم و بیام از نتایجم برای شما دوستان هم فرکانسی ام بگم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 865 روز

      به نام الله یکتا

      نوح سالها کشتی ساخت بعد خدا سیل رو فرستاد

      موسی رفت به سمت دریا و وقتی به ته خط رسید الله گفت عصایت رو به دریا بزن و دریا شکافت

      مادر موسی نوزادش رو درون دریا انداخت و خداوند بعدش اون رو بهش برگردوند

      اما شما اول خونه میخوای تا بعدش بری مثلا جدا بشی!!!!!

      بیشتر بهش فکر کن و نترس و توکل کن و تصمیم درست رو بگیر و مثل ابراهیم عمل کن تا آتش بر تو گلستان شود

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مونا ترحمی گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته دوست داشتنی

    سلام به همه دوستان خوبم که ازشون کلی درس یاد میگیرم

    استاد و خانوم شایسته عزیز ازتون سپاسگزارم که کیفیت فایل های دانلودی انقدر عالیه

    ازتون سپاسگزارم که فایل ها رو با فاصله قرار میدین چون ما فرصت میکنیم آگاهی های فایل و درک کنیم و بهشون فکر کنیم

    و بیایم کامنت بزاریم و بتونیم کامنت های بچه ها رو بخونیم

    استاد دوست دارم این موضوع رو هم بهتون بگم که با همون دو تا فایل

    چرا با وجود تلاش فراوان به خواسته هایم نرسیدم و خوندن کامنت های بینظیر دوستانم

    من تونستم یه سری از ترمز هام رو پیدا کنم و بیام باورهای مناسب دربارشون بسازم و همش با خودم تکرار کنم

    و بیام آگاهانه تر رو خودم کار کنم

    و خدا رو شکر میکنم که چند روز به من فرصت داد که تنها باشم و از این تنهایی و خلوت خودم استفاده کنم و بیام ترمزهام رو پیدا کنم

    از همون لحظه که ترمزهام و باورهای اشتباهم رو پیدا کردم

    جهان برام نشانه ها رو فرستاد و واکنش نشان داد

    یکی از ترمزهام که تو کامنت های قبلیم نوشتم

    احساس عدم لیاقت بود

    از همون موقع که این ترمز و پیداش کردم و دارم روش کار میکنم

    جدا از اینکه همش دارم تحسین میشم توسط افراد مختلف و اونا با تایید و تحسینشون بهم احساس ارزشمندی میدن

    موجودی حسابم در عرض چند روز 40 برابر بیشتر شده و پول هرروز آسان تر و راحت تر میاد سمت من

    چون من این پاشنه آشیل رو داشتم

    که من توانایی ثروت ساختن ندارم و من همیشه باید وابسته به همسرم باشم

    اصلا یه اتفاقاتی داره میفته که جهان داره بهم ثابت میکنه من ارزشمند هستم

    و جهان داره بهم نشانه میده که

    من هم توانایی پول ساختن دارم

    البته که منم این چند وقته دارم رو خودم کار میکنم

    مثلا یکی از کارها این بود که بر ترسم غلبه کنم و در نبود همسرم برم کار و انجام بدم

    کارهایی که همیشه مسئولیتش با همسرم بوده و الان در نبود همسرم من بتونم انجام بدم

    و نزاشتم ذهنم اذیتم کنه و بگه نمیتونی

    نزاشتم بهم استرس وارد کنه

    گفتم میتونم و انجامش میدم من تنها نیستم و خداوند همراه منه و هدایتم میکنه

    رفتم کار و انجام دادم

    وقتی کار تموم شد

    اولا که مشتری مون کلییی تشکر کرد و گفت حتما شما رو به همه معرفی میکنیم

    و یه مبلغی بیشتر پرداخت کرد به عنوان تشکر با اینکه ما حسابی نداشتیم با هم و از قبل تسویه حساب کرده بود

    اصلا همینکه طرف بدهکار نیست ولی میاد با عشق یه مبلغی اضافه پرداخت میکنه یعنی کار من ارزشمند بوده دیگه

    و چقدر همسرم سپاسگزاری کرد ازم و تحسینم کرد

    و هم اینکه وقتی من عزت نفسم و نشون دادم همسرم هم راحت تر تونست بهم اعتماد کنه

    و گفتم خیالت راحت همه چیز عالی پیش میره همسرم هم خیالش راحت بود و حتی یه بارم بهم زنگ نزد بپرسه

    اوضاع خوبه ؟ و تونست بره به کار خودش برسه

    و بهم گفت میدونستم همه چیز خوب پیش میره و خیالم راحت بود

    در صورتی که پارسال تو همین موقعیت مشابه قرار گرفتم ولی نتونستم به ترسم غلبه کنم

    و راجب این سوال که

    چه الگویی تو زندگیت داره تکرار میشه ؟

    اگه قبلا بود خیلی خیلی موارد زیادی رو مینوشتم

    تو همه زمینه ها مخصوصا روابط

    ولی واقعا از وقتی دارم با استاد کار میکنم یه سری الگوها دیگه تکرار نمیشه

    مثل بحث های شدید با همسرم که هرچند وقت یک بار بود و به قول استاد منم فکرمیکردم عیب نداره دعوا نمک زندگیه

    بعدشم قهر کنم و گریه کنم و احساس قربانی داشته باشم

    ولی با دوره عشق و مودت در روابط من یه آدم دیگه ای شدم و خیلی تغییر کردم و الان مدت هاست که همیشه رابطه مون عالی بوده و هرروز داره عالی تر میشه

    من از اون شخصیت دختر لوس و بی اعتماد به نفس که اصلا با خودش در صلح نبود اومدم بیرون

    و انقدر رابطه مون عالی شده که یادم نمیاد آخرین بار کی بوده که با همسرم بحث کرده باشم

    یا مثلا هر چند وقت یکبار برای خانواده من یا همسرم یه مشکلی پیش میومد و مجبور بودیم درگیر حل مسائل اونا باشیم و این موضوع هم درست کردم و دیگه تکرار نشد خدارو شکر

    اینم پاشنه آشیلم بود که خیلی روش کار کردم و بازم باید کار کنم که برای کاری که به من مربوط نیست

    خودم و نندازم وسط

    خیلی مسائل دیگه بود که حل شده و به لطف الله و آموزشهای استاد دیگه تکرار نمیشه

    ولی اون چیزی که هنوز مشکل منه و داره تو زندگیم تکرار میشه اینه که

    یه مدت درآمدم خوب میشه و حسابم پر میشه و دوباره خالی میشه دوباره درآمدم کم میشه

    این الگو هر چند وقت یکبار داره تکرار میشه برای من

    و تو کامنت قبلیم گفتم که همین احساس عدم لیاقت یکی از ترمزهایی بود که باعث میشد پول با من دوست نباشه

    و اینم میدونم خیلی چیزای دیگه هست باید درست بشه تا پازل کامل بشه

    سوال دوم

    چه اتفاقی شدید ترین احساسات شما را برانگیخته میکند؟

    در رابطه با این سوال هم اگه قبلا بود کلی مینوشتم

    مثل اینکه کسی مسخره ام کنه

    یا همسرم ازم کوچک ترین انتقادی کنه

    یا کسی ازم انتقاد کنه

    اگه کسی از همسرم انتقاد کنه و…………..

    و خیلی خیلی موارد زیاد که با کوچک ترین مسئله ای من واکنش نشون میدادم

    ولی واقعا اینا هم در من حل شده و این موارد احساسات منفی من رو برانگیخته نمیکنن

    چون من هر لحظه سعی میکنم با خودم در صلح باشم

    اتفاقا همین چند روز پیش دقیقا توسط یه نفر که انتظار نداشتم مسخره شدم

    که بهم گفت چقدر لاغری و…. دقیقا با حالت مسخره کردن

    اونم توسط کسی که ازش انتظار نداشتم

    ولی واقعا برام مهم نبود و لبخند زدم و جوابی ندادم

    و به خودم گفتم مهم اینه خودم خودم و دوست دارم

    به خودم گفتم اینجا باید نشون بدی تغییر کردی

    اینجا باید نشون بدی که با خودت در صلح هستی

    آیا میتونی احساسات و کنترل کنی ؟ آیا میتونی راجبش با همسرت حرف نزنی؟

    آیا میتونی بگی اشکال نداره فلان موقع هم این آدم تحسینم کرده ؟

    و اون روز فهمیدم من خیلی تغییر کردم اگه قبلا بود حتما بهم میریختم

    حتما ناراحت میشدم عصبانی میشدم

    ولی واقعا این تو ذهنم بود که خوب لاغر باشم مگه مهمه ؟ مهم اینه خودم اینطوری دوست دارم

    من واقعا آدمی بودم اگه مشتری مثلا میگفت کارم این ایراد و داره هم خودم ناراحت میشدم و اعتماد به نفسم و از دست میدادم و هم از دست مشتری عصبانی میشدم وبا مشتری بحثم میشد

    ولی از استاد یاد گرفتم اگه الان انتقادی هم میشه میگم این یه مسئله هست باید حلش کنم

    شاید کار من ایراد داره باید درستش کنم تا پیشرفت کنم

    از مسائل فرار نکنم

    وقتی فکر کردم دیدم ولی هنوز یه سری مسائل هست که احساسات منفی من و برانگیخته میکنه

    یکی اینکه برای کسانی که دوستشون دارم یه مسئله ای پیش میاد

    خیلی ناراحت میشم یا همش میخوام یه کاری براشون کنم

    البته تو این مورد هم بهتر شدم چون الان یه مثال یادم اومد

    چند روز پیش یکی از عزیزان من بهم زنگ زد و یه مشکل مالی براش پیش اومده بود و واقعا از دست من کمکی برنمیومد فقط بهش گفتم خدا بزرگه درست میشه

    و بعدش هم اصلا یادم رفت دیگه بهش زنگ بزنم ببینم چی شد

    اگه قبلا بود یا میخواستم یه جوری مشکلش رو حل کنم یا اگه نمیتونستم صد بار میگفتم ببخشید کاری از دست من برنمیاد

    بعدش هم صد بار بهش زنگ بزنم که اون بفهمه من حواسم بهش هست

    ولی همین الان یادم افتاد که من اصلا یادم رفت دیگه به اون طرف زنگ هم بزنم

    این نشون میده من دارم تغییر میکنم

    یکی دیگه از موارد هم اینه که اگه یکی از نزدیکانم ازم یه درخواستی کنه و من نتونم انجام بدم یا اصلا آگاهانه بگم نه

    خیلی ذهنم درگیر میشه

    خیلی همش میگم الان چه فکری راجب من میکنه ؟

    و نمیتونم ذهنم و کنترل کنم و در نتیجه میرم تو احساس بد

    حالا الگوی تکرار شونده برای من بحث درآمدم بود و برانگیخته شدن احساس بدم در زمینه روابط بود

    و میدونم اینا بهم ارتباط داره

    میدونم برای رسیدن به موفقیت مالی من باید همه چیز و درست کرده باشم

    به قول استاد باید همه تیکه های پازل رو بچینم تا پازل کامل بشه و جایزه رو بگیرم

    استاد جان ازت سپاسگزارم

    خدا هدایتم کنه و بهم آگاهی بده بازم بیام بنویسم

    در پناه الله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 865 روز

      به نام الله یکتا

      چقدر عالیه که اینقدر رشد کردی

      وقتی تو از درون خودت رو مشکل گشا میدونی و از درون احساس میکنی که توانایی داری تا مسائل دیگران رو حل کنی و بهشون مشاوره میدی و حلال مشکلاتشون هستی و تو اون انرژی مثبتی هستی که همه جا ازت یاد میشه و دنبال اثبات خودت هستی،جهان آدمهایی رو وارد زندگیت میکنه که تو رو به اون خواسته ات که گره گشایی مسائل دیگران هست هدایت میکنه و آدم‌های ضعیف و وابسته رو وارد زندگیت میکنه تا احساس دلسوزی بیشتری رو داشته باشی چون تو در اعماق باورهات فکر میکنی کمک کردن به دیگران یا خانواده وظیفمه و یا کاری خداپسندانه است

      اینقدر این باور قدرتمنده که نمیذاره اوضاع مالیت بهتر بشه چون هر بار داری به جهان فرکانس دلسوزی میدی و میخوای حل کنی مسائل آدمها رو،و جهان نمیتونه آدمهایی رو بالاتر از خودت وارد زندگیت کنه چون تو به دنبال حل کردن مسائل کسانی هستی که از تو پایین تر هستند و تو میتونی بهشون کمک کنی،کسانی که از تو بالاتر هستند که احتیاج به کمک و مشاوره تو ندارند

      دلسوزی نکن،وابسته نباش و بپذیر هر کسی هرجایی هست در جای درسته و نیاز نیست که نقش خدا رو براش بازی کنی.‌‌‌

      پناه میبرم به الله از شرک و وابستگی به غیر خودش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مریم تاجپورفرد گفته:
    مدت عضویت: 1849 روز

    سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم و مریم بانوی گل

    استادجان درمورد سوال اول، همین اول کامنت بایدبگم که هروقت شما فایل جدیدی رو روی سایت قرارمیدید من به شدت خوشحال میشم ونمیدونین چقدر مشتاقانه هرروز سایت روبه امید اینکه یک فایل فوق العاده دیگه ای رو ازشما به گوش جان بسپارم نگاه میکنم وناخودآگاه میگم وااااااای استااااااد عاشقتونم

    واین الگوی فوق العاده وتکرار شونده روبه شدت دوست دارم وازاین بابت سپاسگزار

    خداوند خالق ومهربانم هستم که بنده ی

    فوق العاده ای مثل شما روکه باعث میشید

    زندگی هزاران هزارنفر ازاصل واساس تغییر

    کنه وروبه بهبود وگسترش درهمه جنبه های زندگی باشه روخلق کرده.

    استاد جان من به شدت درمورد کسانی که خوبی ولطفی رو که دیگران درحق اونها یا

    عزیزانشون روا میدارن ولی اونها به جای قدردانی وتشکر، طلبکارانه اون کار یا لطفی روکه

    ممکنه طرف حتی به خاطرش دچار زحمت ورنج

    شده باشه رووظیفه خطاب میکنن ویا میگن میخواستی این کار رونکنی (البته بعدازاتمام کار)،احساساتم جریحه دار شده وخشمگین میشم ومتاسفانه

    بارها وبارها این الگو برای من تکرار شده صد

    البته میدونم که حتما باورهای مخربی دارم وفکر میکنم یکی ازاونها ارزش قائل نشدن برای خودم بوده که باعث شده همچین عکس العملی رو دریافت کنم ومیدونم که باید روی بحث عزت نفسم به شدت کارکنم

    استاد جان یک الگوی مثبتی که با لطف ومدد الهی بارها برایم اتفاق افتاده این بوده که هروقت متعهدانه کاری روشروع کردم که مدتها

    قبل تصمیم داشتم انجام بدم وبه دلیل ترس یاتنبلی یا عدم اعتماد به نفس به تعویق افتاده

    بود به قول شما جهان درهایی ازنعمت وبرکت به خاطر حرکت وقدمی که (هرچند اولش باسختی بوده)برداشتم روبه روم باز کرده ویکی

    ازاونها کسب وکار خانگی بود که من به لطف الله روزی رسان وآموزشهای فوق العاده شما

    وتعهدی که بعد ازدیدن فایل رایگان (چگونه

    درآمد خودتان رادریکسال سه برابر کنید) به خودم دادم نصیب من شد

    استاد جان الان سومین ماهی است که من صاحب کسب وکار خونگی شدم ودرآمد من ازصفر به 4میلیون رسیده واین برای من بسیار

    ارزشمنده ومطمئن هستم که کارم روگسترش میدم وان شاءالله به استقلال مالی میرسم

    آرزوی سلامتی ونعمت وبرکت روزافزون رو برای شما استاد گرانقدر که یک الگوی به شدت مثبت وعملگرا هستید رودارم

    وازدوستان عزیزم که همیشه ازخوندن کامنتهای فرکانس بالا وزیباشون لذت میبرم ودرس میگیرم بسیارسپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    نگین گفته:
    مدت عضویت: 956 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون

    این اولین کامنت منه‌…چند وقتی میشه با شما آشنا هستم اما جرعت کامنت گذاشتن نداشتم و الان میخوام این سد رو بشکنم و یک مرحله برم جلو تر …

    استاد این فایل فوق العاده بود.پیدا کردن ترمز ها و پاشنه آشیلا همون رمز کاره که شما با سخاوت و قلب بزرگتون این آگاهی ها رو رایگان در اختیارمون گذاشتید ممنونم از خدای خوبم که همیشه و همه جا با منه و به من یاری میرسونه و از شما استاد عزیزم که مارو تو این مسیر کمک میکنید

    و الگو های تکرار شونده ی من:

    1.هر چند ماه با همسرم یه بحث سنگین داریم که کل عشقی که نسبت به هم داریم از بین میره در صورتی که تا یکساعت قبلش ما عاشقانه ترین رابطه رو داشتیم

    2.شش ساله که توی یک سیکل معیوب گیر افتادم هدفی دارم نه براش درست و حسابی تلاش میکنم نه میتونم ازش بگذرم و برم دنبال یه مسیر دیگه

    3.فکر میکنم بقیه افراد روی رفتار همسرم با من تاثیر دارن و تا کسی با همسرم راجب زندگی و رفتارش با من حرف میزنه به شدت میریزم به بهم

    4.از اینکه توی هدفی که دارم همسرم حمایتم نمیکنه به شدت ناراحت میشم و احساس ترد شدگی دارم و فک میکنم عاشقم نیست

    5.یه سری عادت های بد دارم و با وجود اینکه دوست دارم ترکشون کنم دوباره بعد از چند روز برمیگردم به روند قبل

    و در پایان تمام تلاشم رو میکنم که این سیکل معیوب رو بشکنم و ترمز ها از بین ببرم

    ممنون خدای خوبم که هدایتم میکنی و منو در مسیر زیبای استاد عباسمنش قرار دادی .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      محمد جواد اسدی گفته:
      مدت عضویت: 865 روز

      به نام الله یکتا

      به نظرم اگر در ذهنت به جای تکیه کردن به همسرت به الله تکیه کنی کارهات حل میشه

      اگر وابستگی به شوهرت رو تبدیل کنی به والستگی به خالق شوهرت آرام میشوی

      اگر باور کنی همین الان هدایت شده ای و خداوند دوست داره و برات ارزش قائل هست که الان اینجایی دنبال چرایی سوالاتت هستی دیگه به غیر از اون به کسی دل نمیبندی چون اون به تو نزدیکتر از رگ گردن است و به نفس تو آگاه است

      خداوند من رو به راه درست و توحید هدایت کند چون خودم میدونم که بدون اون هیچم و هیچ

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    رسول ابراهیمیان گفته:
    مدت عضویت: 2098 روز

    بنام خداوند بخشنده و مهربان

    سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان گلم نمیدونم مدارم بالاتر رفته و هم مدار این صحبتهای استاد شدم که توی این چند روز با این سه فایلی که شما استاد عزیز گذاشتین خیلی از سوال و جواب های من و حالتهای روحی و زمانی من بوده

    و واقعا توی این فایل و موضوع اون دقیقا این مورد تکرار شده و صد در صد مطمئنم که تا پایان قسمتهای این فایل سریالی و سوالاتی که استاد میپرسن به نتایج خیلی خوبی در مورد خودم و درون خودم میرسم

    دقیقا همینطور که استاد عزیز فرمودین من هم مواردی از ایندست موارد و اتفاقات تکرار شونده در زندگیم داشتم و دارم و البته هم مثبت و هم منفی

    که به طور اجمالی بیان میکنم و بعد به سوال شما هم پاسخ میدهم

    ی مورد منفی که داشتم و خدا را شکر الان دیگه ازش خبری نیست این بود که تا مدت 2 سالی بود که ما تقریبا هر دو ماه یکبار تو ی خونه مریضی بین افراد خانوادم میچرخید و همیشه ما عملا مریض بودیم ولی خدا را شکر و به لطف الله چند وقتی هست که دیگه این اتفاق نیوفتاده و ما همگی در سلامتی هستیم

    که واقعا هم خودم با تکرار باورهای مثبت و هم با یاد دادن جملات مثبت به بچه ها م قدرت ایمنی بدن و قدرت ذهن سالم را در خودمون تقویت کردیم

    و مهمتر از همه یه اتفاق خوب تکرار شونده ای که توی زندگی من از سال 1399 به بعد داره تکرار میشه اینه که من به لطف خداوند هر چند ماه یکبار ی خریدی دارم انجام میدم البته خریدهای بزرگ که کوچک ترینش خرید ماشین هست و بسیار سپاسگذارم که این اتفاق داره میوفته و همیشه به خودم یاداوری میکنم که مثلا رسول تو تونستی هر چند ماه یکبار ی خریدی داشته باشی و حتما امسال هم میتونی و مطمئنم که این اتفاق برام باز هم میوفته و برای همتون از این اتفاقات تکرار شونده از خداوند خواستارم

    اما جواب سوال

    اینکه من همیشه از یک موضوع که برام تعریف میکنن و یا میبینم یا اتفاق میوفته خیلی احساساتی میشم و اگه بد و یا حتی خوب هم باشه باعث جاری شدن اشک من میشه و این موضوع خیلی در من وجود داره

    و البته خیلی سعی کردم بهتر و بهتر بشه و خیلی وقتها با دوری از اون موضوعات و یا صحنه ها تونستم خودم را جمع و جور کنم ولی در کل این مورد تا الان باهام بوده

    و انشاله بتونم با رهنمودهای استاد این مورد را هم حل کنم

    بی نهایت سپاسگذارم و ارزوی سلامتی و سرافرازی برای تک تک عزیزان را دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    عبدالقدوس ابرانی گفته:
    مدت عضویت: 903 روز

    درود و سلام به استاد معزز و تمام اعضای صمیمی این سایت.

    متشکرم بابت این ویدئو. خدایش بهش نیاز داشتم. حال می خواهم الگوهای که من را خیلی ازیت نموده اند و الگوهای که ارحال با من هستند را بنویسم.

    1- من نسبت به مسئله ترد شدگی و عدم توجه خیلی حساس بودم. همچنان یک سری موارد ناخواسته بواسطه حساس بودن در این خصوص در زندگی من بوجود آمدند.

    2- در گذشته آدمی یا کسی از کار من نقد می نمود خیلی ناراحت می شدم. ارحال نمی توانم بگویم با این موضوع بصورت کامل رفیق شدم و برایم مهم نیست. چکیده حرف این که به شدت قبل در من وجود ندارد،اما بیخیال هم نیستم. اگر در مقابل نقد طرف،واکنش نداشته باشم، اما درونم ناراحت می شود.

    3- موضوع دیگر که خیلی باهاش ناجور و دشمن هستم نصیحت نمون می باشد. اصلا آدم نیستم که به نصیحت های دیگران گوش بفرمان باشم.

    4- موضوع دیگر همون موضوع دلسوزی می باشد. وقتی ببینم آدمی مورد ظلم واقع شده است دلم براش می سوزد و دوست دارم نصیحت و موعظه اش بنماییم.

    استاد واقعا خیلی ممنونم برای تمام تلاش‌های که برای پیشرفت و طرقی ما در این سایت صورت می گیرد. امید، شاگرد قابل افتخار بشوم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    اعظم صرفی گفته:
    مدت عضویت: 1195 روز

    به نام خداوندی که مرا انسان و اشرف مخلوقات آفرید

    عرض ادب و احترام به استاد بزرگوار و خانم شایسته عزیز و البته تمام دوستان آگاهی جوی سایت جهانی استاد عباس منش

    خداوند و هزاران بار سپاس و شکر میگم به خاطر هدایت من به این فایل

    من سالهاست که به مسیر خودشناسی هدایت شدم و خب به لطف خدا آگاهی های نابی هم آموختم.

    چند وقت هست که این سوال ذهنی برام به وجود اومده بود که الگوی تکرار شونده ای که تو زندگی من سالهاست داره تکرار میشه چه درسی برای من داره؟؟؟ یا کدوم باور مخرب من باعث به وجود آمدن چنین مسئله ای شده؟؟

    خدا را میلیاردها بار شکر که امروز این فایل و دیدم و سپاس فراوان از استاد عزیز برای این فایل ارزشمند

    در رابطه با سوال استاد که چی تو زندگی باعث میشه که احساسات من شدیدا برانگیخته بشه؟

    باید پاسخ بدم

    1_بیکاری همسرم

    2_بی پولی

    3_بدهی

    4_قرض کردن های زیاد همسرم و پس ندادن اون

    5_بی مسئولیتی همسرم

    6_بیماری همسرم

    و کلا در زمینه بی پولی شدیداااا احساسات منو برانگیخته میشه و داغون میکنه

    و الگوی تکرار شونده ای که سالیان سال تکرار میشه اینه که همسر من الان راننده تاکسی هست و دائم ماشینش خراب میشه

    جوری که چندین برابر پولی که در میاره باید خرجش کنیم و این واقعا آزار دهنده است

    و حاضر نیست دل بکنه از اون ماشین یا اینکه سراغ کار دیگه بره

    الگوی بعدی اینه که من تو هر کاری وارد میشم موفق نمیشم بیشتر از 7 ساله دارم تلاش میکنم ولی سر خونه اولم

    میدونم باورهای پوسیده بسیار مخربی دارم اما نمیتونم کشفش کنم

    و این واقعا معزل بزرگی برام درست کرده

    ممنون میشم از استاد یا دوستان که منو راهنمایی کنند.

    بازم سپاسگزار استاد عزیز هستم

    راضی و پر روزی باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1439 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست.

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته که استادنمونه هستی در زندگی من سلام.

    استاد ممنون و سپاسگزارم بابت هدیه این فایل ها به ما

    وقتی از خدا بخواهی بهت می ده هرچی کی بهت می ده وقتی باور داشته باشی که بهت می ده از کجا کی و چطوری شو من نمی دونم من ازش می خوام واونم پاسخ می ده.

    دیروز عصر یه اتفاقی افتاد که شب واقعااا همش سوال پرسیدم چرا خدا چرا با اینکه روی خودم کار می کنم هنوز یکسری اتفاقات جنسش تغییر نکرده و هنوز هست. موضوع این اتفاقات اخر کامنتم بنویسم می خوام به ترتیب سوالات شما رو پاسخ بدم.

    استاد عزیزم استاد جانم من 6ماه پیش که تصمیم گرفتم هر روز توی سایت باشم دلیل اصلیش همین الگوهای تکرارشونده بود 6 ماه من انتظار این فایل می کشم کل عقل کل زیر رو کردم اردیبهشت ماه دیگه عقل بستم فایل ها رو دنبال کردم. اره تکاملم باید طی می کردم در زمان مناسبش پاسخ دریافت کنم که بیشترین تاثیر رو درمن داشته باشه سپاس.

    ꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂

    1) الگو که همیشه برام تکرار شده بحث خواستگاری و زمان هایی که من پیشنهاد ازدواج دریافت می کردم که طرف از همه لحاظ خوب بود و معیارهای اولیه واصلی من داشت وزمانی که من وارددوره آشنایت میشدم برای شناخت بیشتر

    وقتی برای اولین بار متوجهدرخواست و پیشنهادشون میشدم تا صبح چه عرض کنم 3تا4شب خوابم نمی بره و نمی بره طوری که مجبور میشم قرص خواب آور بخورم تا کمی بخوام منی که خوش خواب عالم 4 روز نخوابیدن عادی نیست سخت تپش قلب شدید بارها شده بود از شدت تپش قلب از خواب بیدار شدم.

    و فکرهایی که توی زمان زیاد آزارم می ده ترس از ارتباط جنسی هنوز هیچ اتفاقی قطعی نشده این ترس دیونه ام می کنه همیشه هم توی خونه پنهان کردم وقتی توی همان دوره آشنایت بی دلیل ساز نه گفتن می گفتم که چی شد تو خودت راضی شدی باهم بیشتر آشنا بشید و موقعیت شرایط همه چیز خوبه و تو الان می گی نه مساله ای که همیشه پنهان شد اگه به کسی بگم من می ترسم از برقرار کردن رابطه و می دونم بهم میگن که یکی از شرایط های اصلی ازدواج هم همین مساله است و ترس از اینکه شک کنند بهم و از یه طرف هم موضوعی نیست که توی دوره آشنایت بخوام مطرح کنم هرچی زمان توی دوره آشنایت پیش می رفتم طرف بیشتر ازمن خوشش می آمد من ترسهام بیشتر هیچ هم نمی دونم دلیل این الگو چیه ؟ هرچی فکر کردم نتونستم باور مخرب پیدا کنم همیشه هم گریه اشک ریختم حتی جرات مطرح کردن این سوال رو دربخش عقل کل هم نداشتم.

    2) مورد یه دست آدم هایی که با اصرار پافشاری پیشنهاد ازدواج می دن حتی موردی داشتم یکسال التماس خواهش وقتی به طور رسمی می ان خونه مون برای خواستگاری شرایط های منو می شنوند پشیمون میشن دلیل این همه اصرار خواهش و اینکه زود نظرشون برمی گرده متوجه نشدم این الگو هم تکرار هست برام‌که آزارم می ده این مدل بی ثباتی نه تنها در این مساله بلکه در مسائل دوستی هم جنس خودم و روابط های دیگه ام داشتم

    چه باوری دارم ادم هایی که ثبات شخصیتی ندارن الان تصمیم می گیرند یا یه حرفی می زنند و راحت هم می زنند زیرش ادم های بدقول و دیرسرقرارشون می آمد فراموش کار دروغگو و پنهان کار که دوستی هام همیشه تکرار شده این موارد که از دوره ابتدایی و راهنمایی با دوستام داشتم درصورتی خودم به شدت خوش قرار منظبت راستگو متعهد به حرف وقولی که دارم اما دوستام اینجوری نبودند و به شدت هم‌ناراحت میشم وقتی متوجه دروغ شون و وقتی قرار داریم و قرار با دوستم بریم ملاقات کسی که باهاش قرار گذاشتیم نمونه اش هفته پیش باز این تکرار شد قراری 9 بود دوستم به بهانه هایی اینقدر معطل و پنهانکاری که الان می ریم…. ساعت 11 رسیدیم و منم به شدت ناراحت عصبانی دریغ از یه اعتراض و همیشه هم چون قرارها رو من تنظیم می کنم روسیاهیش مال منه

    اینم دلیل شو نمی دونم چه باوری هست

    ꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂

    3) همیشه چه خانواده چه فامیل مدرک تحصیل مو سرم می زنند چون تنها دختر خانواده و فامیل هستم تحصیلاتم بیشتر از همه هست (تحصیلات دانشگاهی

    در دورشته متفاوت دارم ) همیشه می زنند توی سرم میگن ما فکر می کردیم تو تحصیل کردی نباید این رفتار کنی این برخورد کنی و…. انتظار بی جا داشتن

    درصورتی که خودم هیچ وقت مدارک تحصیلیم معدلم و خیلی مسائل که اکتسابی هستند ومن کسب کردم من مطرح نکردم برای کسی به قولی پُزشو ندادم اما همیشه توی سرم زدن تحصیلاتم رو

    ꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂

    4) دیگران با من مقایسه کردند از بچگی مامانم دوستان ابتدایی و خانوادگی رو به رخم می کشید فلانی ببین و حتی فامیل

    درصورتی که بارها شده منو با همان کسایی که مقایسه کردند متوجه شدم خانواده اونا همیشه منو به رخ اونا می کشه

    چه خانواده چه دایی و… که دختر خاله مقایسه می کنند اینم آزارم می ده درصورتی که من 10سال از دخترخاله هام خبری ندارم ارتباطی هم ندارم بهشون اما حرفشون هست چیزی که دیروز عصر بعداز مدت ها این اتفاق تکرار شد شب هم کلی از خودم پرسیدم چرا هرچی کار می کنم هنوز ترمزهای اصلیم تغییر نکرده خداهم جواب داد استاد ممنونم که این فایل گذاشتید

    ꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂꧁꧂

    5)وقت کم می ارم همیشه کلی کار برنامه دارم که باهم شروع میشن دریه باز زمانی که تحویل مقرر شده و دریک زمان هم تمام میشه و من همیشه برای انجامشون به مشکل می خورم با اینکه تسلط دارم عاشق علاقه دارم همشون انجام بدم زمان رسیدن به همه شو و در زمان کم آوردن برای انجام شون کم می ارم.

    دلیل و باورهای محدود کننده و ترمز هایی که دراین 5 مورد دارم هیچ کدوم نتونستم پیدا کنم وحلش کنم چندمورد بررسی کردم اما….‌

    استاد عزیزم از خدای مهربان ممنون سپاسگزارم که به دل شما به ذهن شما به شما گفت که این فایل ها رو با این عنوان مطرح و آماده کنید.چیزی بود که از خدا خواستم توی این 6ماه همیشه فایل هایی امد روی سایت که من نیاز داشتم وازخدا پاسخ خواسته بودم وخداوند از زبان شما بامن صحبت کردم‌

    استادعزیزم ازتون بی نهایت سپاسگزارم.درپناه الله مهربان شادسلامت ثروتمند وسعادتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    سمیرا بانو گفته:
    مدت عضویت: 825 روز

    به نام نامی حق

    سلام استادومریم جان

    چقدر این فایل رو دوست داشتم

    یک سری الگو های تو زندگی من همش داره تکرار میشه اون هم از طرف همسرم هست

    استاد جان همسرم به نوع پوشش من نگاه من ورفتارهای من به شدت واکنش نشون میده

    والان که دخترم هم بزرگ شده به اون هم گیر میده

    واین کارش انقدر من رو عصبانی وخشمگین میکنه که اصلا دوست ندارم نگاهش کنم

    همیشه باید لباس هامون متناسب با اخلاق وروحیه ایشون باشه

    هرموقع که من یک مانتو بپوشم که خوششون نیاد یک جوری با کلامشون من رو نیش میزنن که دوست دارم اون لباس رو تیکه تیکه کنم

    ولی استاد از اونجا که من قانون را درک کردم خودم را از اون شرایط میارم بیرون

    وخودشون تا لباس میپوشن من کلی تشویق میکنم لباس های رنگی زیاد بپوش

    ولی ایشون الان به دخترم هم که لباس میپوشه به اون هم گیر میده

    یا زمانی که من تو یک جمعی حضور دارم بایدفقط حواسم به چشمانم باشه که تو چشم یک کسی

    نیفته

    استاد نمی دونی که تا بیام خونه چه کارهای میکنن

    بعد از چند وقت خودشون آرام میشن وعذر خواهی میکنن

    ولی استاد من سکوت میکنم

    واین اخلاق ایشون هر موقع که عروسی یا مراسمی بریم یا پارک بریم اتفاق میفته به خاطر همون خیلی لذت ها رو از خودم دور میکنم

    استاد این کارشون اوایل زندگیم من رو خیلی عصبانی میکرد وحتی از دست کارش دوست داشتم خود کشی کنم

    ولی از وقتی با شما آشنا شدم اصلا خودم رو با اون حال بعد وقف نمیدم وپیش خودم میگم بالاخره یک روز میفهمی که خودت داری به زندگی خودت خار میپاشی

    وزمانی که من میرم باشگاه میام .ایشون به شدت مدل قیافشون عوض میشه و وقتی میام خونه قیافه ایشون رو می بینم دوست دارم برگردم برم بیرون از خونه

    وهمیشه میگه مگه چیکار میکنی انقدر دیر میای درصورتی که من 3 ساعت بیشتر نیستم تو باشگاه

    این کارشون باعث میشه من از کوره در برم وتا خود شب عصبانی بشم وبا بچه ها بد رفتاری کنم

    دوست دارم در آمد داشته باشم ایشون نمیزارن وهر موقع که به من پولی میدن .وبعد من خرج میکنم میگن چیکار کردی ومن باید دونه دونه بگم واسه چی خرج شد

    این کارشون خیلی من را ناراحت میکنه وهرماه این الگو تکرار میشه .

    استاد نمی دونی که فایل هات چقدر حال من رو خوب میکنه

    نمی دونی چه انقلابی در من ایجاد کردی

    همیشه بدرخشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: