پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 17
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-25 09:26:272024-02-14 06:20:18پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام خدمت استاد و دوستان عزیز امیدوارم حالتون عالی باشه من مدتیه که با استاد جان آشنا شدم و از فایلهای رایگان آرامش عالی گرفتم و حاله خوب. و کلی اتفاقات کوچیک عالی و هر روز خداروشکر میکنم بابت این راهی که من رو توش قرار داده و از همه لحاظ هم بهتر شدم همین مدت کوتاه و با همین فایلهای رایگان . من یه اتفاقی که توی رابطم میفته هر چند وقت یک بار دچار تنش و ناراحتی و بحث میشیم و تقریبا از همه لحاظ خوبیم فقط اینکه من توی رابطه قبلی و فعلیم هر دو دچار این مشکل میشم که طرف مقابل بهم اهمیت نمیده و از لحاظ مالی اصلا انگار نه انگار که وظیفه ای از این لحاظ دارن نسبت به من و برای خودم هم سواله که واقعا چرا این اتفاق دوبار برای من میفته با اینکه از همه لحاظ خوبیم و واقعا عاشقانه دوسم داره ولی همیشه این مشکل رو دارم و بارها خاستم که رابطم رو تموم کنم و حتی الان هم دودل هستم و اینکه شما بارها گفتین خودتون رو تغییر بدین ولی از این لحاظ وقتی میخام به نکات مثبت توجه کنم و اینکه بگم باید خودم برای خودم پول بسازم ولی انگار که دارم خودم رو فدای رابطه ای که باب میلم نیست میکنم و باز میشه حال خرابی با اینکه سعی میکنم که اکثر مواقع به نکات مثبت توجه کنم و حالم خوب باشه ولی گاهی اینجوری که گفتم خراب میشم ممنون میشم اگه راهنمایی کنید بازم سپاسگزار خداوندم بابت وجود استاد عباسمنش
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته عزیزم
سلام دوستان عزیزم
درمورد سوال استاد من اگه از کسی بخوام کاری انجام بده
حالا دیرتر انجام بده
یادش بره
یا اصلا انجام نده
من سرپرست مجموع هستم مثلا میگم آقا قبل رفتن فلان جارو نظافت کنید . یا هر کاری شبیه این فردا که میام میبینم انجام نشده خیلی عصبانی میشم.میشه گفت از ن شنیدن خیلی اذیت میشم
حالا مدتی هست که این جور اتفاقات که می افته سعی میکنم توجه نکنم که بهتر شده ولی در کل اذیتم
استاد در این مورد راهنمایی کنید سپاسگذار میشم
درمورد اتفاقات تکرار شونده
من قبل از اینکه با این سایت پربرکت آشنا بشم مغازه داشتم ومشتری های بسیار داغون به تورم میخورد عین مغازه من همکارام داشتن مشتری های عالی داشتن.این مشتری ها همیشه برای من بودن تا جایی که مجبور شدم جمع کنم.حالا که مدتی هست با استاد آشنا شدم از محصولات شما استفاده کردم میفهمم دلیلش چی بوده
من باورم این بود که مردم پول ندارن مردم اوضاعشون داغونه و من وظیفه خودم میدونستم که باید من مشکل همه رو حل کنم و جهانم اینو به من ثابت کرد تا جایی که دیگه پولی برام نموند خدایا سپاسگذارم به خاطر قوانین بدون تغییرت
مورد بعدی
من سر هر کار نهایت یک سال دوام می آوردم. فکرشو کنید من تا حالا چند تا کار عوض کردم…
با استفاده از آموزش های شما استاد عزیزم
خودمو شناختم..وارد شغل مورد علاقم شدم..و خدارو شکر در شغلم موفقم..خدایا سپاسگذارم به خاطر قوانین بدون تغییرت
مورد بعدی
من هر چقدرم که حقوق میگرفتم بازم آخرای برج حسابم خالی خالی میشد.این الگوی تکرار شونده رو هم با استفاده از دوره عالی 12قدم حلش کردم.خدایا سپاسگذارم به خاطر قوانین بدون تغییرت.
چ اون موقع که نمیدونستم قانون چیه چه الان که از شاگردای زرنگ استادم
مورد بعدی
رو که با شنیدن این فایل با ارزش متوجه شدم.
من مدتی هست زیادی سر درد میشم
واقعا ها چرا ؟! به زودی حلش میکنم . حل شده حسابش میکنم
استاد عزیزم سپاسگذارم از شما
واقعا نمیدونم چجوری تشکر کنم
نام رب وهاب و غفورم
سلام به همه دوستان عزیزم وو خانواده ارزشمندم
روز 85 ام
خدایا شکرت برای بودن و نفس کشیدن و هر لحظه فهمیدن و درک کردن و لذت بردن
خدایا شکرت که این سایت و این خانواده هست
خداایا شکرت که تا ازت فایل جدید خواستم
خدایا شکرت که نزاشتی کمالگرایی کنم، که اول برم سه فایلی که ندیدمو ببینم و براشون کامنت بزارم بعد بیام سراغ این فایل و در لحظه گفتی فایل خواستی اینم فایل برو ببین و لذت ببر
خدایا شکرت برای اینکه قراره کلی یاد بگیرم
استاد در مورد اتفاقات تکرار شونده حرف زدین که من با تمام وجودم به این اتفاقات همیشه فکر میکردم از زمانی که تو دوره آفرینش بش اشاره کردین، و مرحله تکاملیم این بود که فقط می دونستم وجود این الگوها رو، می دونستم که منم دارم به وجودشون میارم با افکارم و چون با باور نهادینه شده زیر این افکار دسترسی نداشتم فوق العاده احساسم بد میشد از فکر کردن بشون، و همش می گفتم خداایا چه باوری در من هست چه ذهنیتی در مورد چه چیزی هست هست تو ذهنم، که این موردا برای من به وجود میان و اینقدر واکنشیم نسبت بشون و اینکه انگار مسئله اصلی زندگی من هستن و به عبارتی نشتی انرژی منن
همینطور که کم کم از وجودشون آگاه بودم، این آگاهی و پذیرش وجود این الگوها سبب میشه کم کم در مدار یافتن باور و علت هم بیفتین، و بعد که یهویی الهام میشد که اگر تو این اتفاق همیشه برات میفته بخاطر این ذهنیتیه که هست، من سوال بعدیم این بود خب حالا چجوری درستش کنم برطرف شه بره و حالا یجورایی تو حالتی بودم که نمی دونستم چیکار کنم براش واقعا، و بعد با رسیدن به مدار همین فایل هایی که اخیرا استاد می گذاشت یعنی عادتی که سبب میشه زندگی شما برای همیشه تغییر کنه و بعد دیگه شاهکارش شکارچی نکات مثبت باشیم بود، تونستم با تغییر احساسم و زاویه نگاهم به اون اتفاق با دیدن جزئی ترین زیبایی در هر فرد و چیزی که دور و برم هست و تا جایی که هستم که خداروشکر عالیه حالم و میدونم اگر در مورد بعضی چیزا حالم گرفته میشه مثل ورودی مالی که خداروشکر بازم چون میدونم این باز از ذهنیت منه و باید باورهای محدود کننده ثروتم رو پیدا کنم باعث شده که این مورد یجورایی بعضی وقتا احساسم بد کنه که بعد با الهاماتی که خدا می کنه واقعا حالم عالیه و با همون ایده ای که سید علی خوشدل دادن تو فایل شکارچی نکات مثبت باشیم، بیایم نقش خدا رو پر رنگ کنیم برای خودمون، این اصلا از تمارینی بود که غوغا کرده برام و حال دلم واقعا خوشه.
حالا الگوهای تکرار شونده زندگی من اینه که کلا هر بار جمعیت زیادی ما تو خونمون مهمان داریم که مهمان نمیشه اسمش گذاشت در واقع و اینکه کلا یادمه از سن دبیرستان که دیگه درس خوندن شده بود کاری که هر طور شده باید انجام بشه و جدی هم انجام بشه، با اومدن جمعیت زیاد تو خونمون من به شدددددددت دچار واکنش گری می شدم، عصبی و بداخلاق انگار که بدترین اتفاق زندگی من ممکنه رخ بده، و برام آرزو شده بود که چرا من مثل بقیه دخترایی که تو کلاسمون برای خودشون تو اتاق تنهایی بدون سر و صدا درس می خونن و همه باشون همکاری می کنن که اینا در کمال سکوت و شرایط خوب درس بخونن چرا من اینجور نیستم، چرا ما همیشه خونمون شلوغه، و می گفتم خواهرهایی که ازدواج کردن دیگه اصلا نباید اینقدر زیاد بیان و بمونن و من حساس شده بودم به این مسئله.
حالا باورهای نهادینش چیه:
1-برای اینکه بتونم عالی و خوب درس بخونم باید خونه حتما سکوت باشه و خلوت و همه شرایط عالی چون از بچه های اطرافم می شنیدم، در حالی که من همون آدمی بودم که دوره راهنمایی هم همین وضعیت رو داشتم و وقتی امتحان داشتم هم خونمون شلوغ بود، و یا گله های دو خواهرم که اونا اونموقع دانشجو و یا سال آخر دبیرستان رو میشنیدم و این تو من شکل گرفت تو الان بچه های نمیفهمی خونه شلوغ بده، ولی بزرگ که بشی به سن اینا تو حتما برات مشکل میشه، و شد و دقیقا تو سال دوم دبیرستان من با هر گونه شلوغی ای مشکل داشتم تا جایی که من با همون افراد مشکل پیدا می کردم و به شدت واکنش گری میکردم.
2-شاید فکر می کردم چون مهمان میاد و یا کلا کسی اومده خونمون من وظیفه سرگرم کردنش رو به عهده دارم که احساس خوب پیدا کنه که بش خوش بگذره و خلاصه مهمانی خوبی باشه من باید حتما برم تو اون جمع و بی خیال کاری که باید انجام بدم و یا درسی که باید بخونم بشم، که این مورد رو تو فایل استاد در مورد مهمانی گرفتن که همین اواخر گذاشتن: الگوی مناسب بریا الگو گرفتن بود پیدا کردم.
3- و یا اینکه من برای اینکه جلوگیری کنم از اینکه افراد بیان سوال پیچم کنن و یا اینکه تو کارم سرک بکشن بزار کلا هر چی درس مرسه و کاره بزارم کنار برم پیش اونا بشینم و کنترل اوضاع و همه چیز رو بدست بگیرم.
4- باور کمبود هم قطعا ریشش هست، مثلا شاید میدونستم جمعیت خودمون که زیاده و تازه به قولی من از میوه و هر چیزی که هست تو خونمون کم می خورم حالا مهمانم اضافه بشه دیگه هیچ.
و وقتی این باورها رو شناسایی کردم دیگه حتی با حضور مهمان و غیره هم من گاهی وقتا البته اگر بتونم اتفاقی خالی پیدا کنم میرسم به کارام، اگر درسی و یا پروژه ای باشه چون فهمیدم بعد از کلی تضاد که نباید تمرکزم رو به محیط بیرونی ببندم و تمرکزم باید تو ذهن من باشه و یا اینکه اگر با مهمانی حرف مشترکی ندارم پیشش نمیشینم اصلا به کارم میرسم و اینکه من فقط مسئول احساس خوب خودم هستم و بقیه مسئول احساس خوب خودشون و بقیه باید برای احساس خوب خودشون تلاش کنن و من برای خودم. اینجوری واقعا اگرم کسی بیاد خونمون مشکلی ندارم و خیلی بهتر از قبل شدم.
و همشم میگم اگر حرفای منفی زدن هدوفون دارم میزنم به گوشم و به حرفای استاد گوش میدم.
یه مسئله دیگه ای که هست، و یک الگوی تکرار شونده هست تو زندگی من، مسئله وسواس شدید پیدا کردن نسبت به چیزیه
مثلا هربار به عبارتی هر سال من باید به یه چیزی وسواس پیدا کنم، یا تمیزی هست، یا وزن هست (که در مورد من میگم باید وزن خودم رو بالا ببرم، در حالی که اندام واقعا رویایی ای دارم، و هر لباسی بپوشم فوق العاده بم میاد که باز باوراش کامل شناسایی کردم که دیگه خداروشکر تا 80 درصد حلش کردم که وقتی من جسمم سالمه و با جسم خودم راحت هستم دیگه تمومه، و اینکه به خودم یادآوری می کنم که ورزش می کنم واقعا برای لذتش هست نه چیز دیگه ای می بینم واقعا بیشتر از گذشته که برای عضله ساختن دارم ورزش می کنم دارم فرم و شیپ یپدا می کنم و عضله میزنم که متوجه شدم برای این هست که مسئله تا حدودی حل شده از طریق شناسایی باورهای نهادینه شده).
همیشه میدونم یه کار اصلی است که باید تمرکزم روی اون باشه و ناخودآگاه یه وسواسی به وجود میاد که همه ذهنم میره برای کنترل اون شرایط و اون افکار و دیگه تمرکزی برای من نمیمونه برای اینکه اصل رو انجام بدم.
و الان فهمیدم چرا من هر بار یه وسواسی دارم، یکیش بخاطر زندگیه نکردست، به عبارتی چون فکر می کنم که اونجور که باید زندگی نکردم، اون نتایجی که میخوام و اون استایلی که برای زندگی می خوام نداشتم، پس باید شرایطی که ذهنم میگه باید رعایت بشن تا زنده بمونی و به آرزوهات برسی، یجوری به دنبال سروایو هستم، در حالی که کل زندگی من یه مدت شده بود همین سروایو و دیگه رمقی نمی مونه برای رسیدن به آرزوها و خواسته ها، و هر بار یک وسواس جدید، میگم وسواس برای اینکه نیاز داره که یک سری شرایط رو براش کنترل کنم، و همه انرژیم میره صرف کنترل کردن، و مطئنم تا ریشه ای مسئله وسواس خود این مورد حل نشه، همینطور یا وسواس های تکراری و یا جدید رو در آینده من تجربه خواهم کرد.
-در مورد سوال شما استاد چیزهایی که باعث میشن احساساتم قویا فعال بشن به جنبه منفی این موارد هستند:
1) یکیش دقیقا این هست که ببینم از طرف افراد بزرگتر و حتی کوچتر به بچه ها زور گفته بشه و اون بچه نتونه از خودش دفاع کنه و باج بده البته اینا در گذشته بدین شکل بودم، ولی الان با همین درکی که از قوانین دارم، میفهمم که اون فرد باید با اون تضاد روبرو بشه تا خواسته در اون شکل بگیره، و یا اینکه قبل از اینکه به دنیا بیاد خودش این نوع تضاد رو انتخاب کرده پس من نباید ناراحت باشم و فقط قانون رو تایید کنم.
2) وقتی می شنیدم یا می دیدم که پدر مادرم و یا بقیه افراد در مورد یک سری باورهای قدیمی و یک سری قوانین برای محدود کردن آزادی از هر لحاظی حرف میزدن وقعا واکنش گری می کردم، که تا زمانی که وقتی با استاد آشنا شدم، دیگه واکنش گری به این درجه رسید که باشون بحث نکنم هر چند بحثه در ذهن من جریان داشت، و بعد فهمیدم من با شرک و دادن قدرت به دست اونها و هر آدمی جز خودم مخصوصا پدر و مادرم که در واقع از کودکی اونها رو منابع قدرت می دیدم، باعث میشد که من با این مسئله مشکل داشته باشم، تازه در مورد مسئله و بحث و گفت و گوی اونها که اصلا در مورد من نبوده و در مورد کسی دیگست. و جدیدا با بیشتر کردن صحبت هام با رب وهابم این موارد قدرتشون خیلی کمتر شده چون ذهن من در حود خودم و در حد فرکانس و مدار فعلیم، خدا رو قدرت تمام کننده و تنها قدرت موجود میبینه.
3) قبلنا وقتی همه در مورد این حرف میزدن که چرا من کار نمی کنم و یا نمیرم تو آزمون های استخدامی شرکت کنم، در حالی که اصلا تو ذهن من نمی گنجید شغل دولتی و کارمند بودن
4) و الان اگر بخوام به دنبال کار باشم و برم آگهی چک کنم و این مسائل برای اینکه ورودی مالی داشته باشم واقعا من رو اذیت می کنه، این پروسه به من رنج میده احساس می کنم یه چیزه علکیه و رو هوایی و فقط برای اینکه به خودم ثابت کنم ببین تو تلاشت کردی ولی کاری که تو میخوای نیست، رو تایید کنم، در واقع باورهای من در مورد کار، مسئله کار کردن به طور کل، خارج شدن از منطقه امن، تعهد دادن به کسی غیر از خودم، مسئولیت پذیرفتن داره اینجا کار می کنه و داره حال من بد می کنه.
در نهایت میدونم همه این مسائل دارن کم کم خودشون رو بروز میدن، مسائلی که از قدیم بودن، حل نشدن و الان برای اینکه بتونم به مدار بالاتری صعود کنم این مسائل میان و میخوان که حل شن، تا بتونم برم به مدار بالاتر چون دیگه اونجا جایی برای این مسائل نیست و به قول استاد که شما گفتین و بچه ها در کامنت هاشون در مورد دوره شیوه حل مسائل میگن که اگر مسئله رو حل نکنی الان، بعدا با شدت بیشتری بروز پیدا می کنه.
خدایا شکرت استاد که هستین و دارین دنیا رو جایی قشنگتر برای زندگی کردن می کنید.
من الان تقریبا 40 باری میشه که دارم فایل 1 راهنمای عملی دستیابی به آرزوها رو گوش میدم با جون و دلم و چقدر حالم من رو خوب کرده چقدر معرکست، چقدر گرانبهاست، چقدر عالیه وقتی همون ابتدای فایل گفتین اگر میخواین چیزی که اینجا دارم میگم رو بش عمل کنین و بفهمینش باید این فایل رو حداقل 100 یا 200 بار گوش بدین. و من تازه میفهمم به طور خودکار نمیزارم تو حس و حال بد بمونم و شاید چند دقیقه طول بکشه و اونقدر زیبایی های زندگیم رو میبینم تا به قول استاد شایسته و ارزش دیدن زیبایی های بیشتر و بزرگتر بشم، دارم بش عمل می کنم.
یا اینکه سعی می کنم لذت بردن از الان زندگیم و نه بعدا و یا گذشته در دستور کارم باشه و چقدر خدای من لذت آفرینه وقتی باور داشته باشی رب جهان و جهانیان، خودش می خود که تو از زندگی لذت ببری.
استاد عزیزم، خانم شایسته گرانقدر، دوستای ارزشمندم وجود شما یکی از سپاس گزاری های بزرگ زندگی منه، خدایا شکرت که هستین.
عاشقتونم
در پناه رب وهاب باشید.
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد عزیز و دوست داشتنیم و سلام به مریم خانم عزیز
استاد عزیز بازم مثل همیشه یه فایل عالی گذاشتین و موقعی که به این فایل خوب دقت میکنیم به درونیات خودمان بهتر و بیشتر پی میبریم و این باعث میشه که پاشنه اشیلهای خودمان را بهتر شناسایی کنیم و تمرکز بهتری روشون داشته باشیم برای حل کردنشان استاد عزیز من از دوره دوازده قدم استفاده میکنم دوره بسیار خوبی هست و همینطور از فایلهای رایگان شما استفاده میکنم و خدارو صد هزار مرتبه شکر نتایج خوبی گرفتم و اینم بگم که اون زمان که من شمارو نمیشناختم الله مهربان خیلی قشنگ من را به سمت شما هدایت کرد و بازم خدارو شکر انشاالله همیشه شاد و سلامت باشید استاد دوست داشتنیم
اسماء خانوم یه نکته میخواستم درباره وسواس بگم به وسواس سعی کنید اهمیت ندین چون هرچی اهمیت بدین بدتر میشه شاید کمی سخت باشه اما اگه بتونین اهمیت ندین وسواس به مرور زمان ازبین میره یا خیلی کمتر میشه ورزش کردن هم خیلی کمکتون میکنه سعی کنید ورزش در کاراتون داشته باشین همینطور موسیقیهای ارام کننده انشاالله وسواستون حل بشه
استاد عزیزم در پناه خدا
سلام به شما دوست عزیزم
خداروشکر برای بودن در جمع این خانواده عظیم و ارزشمند
سپاس گزارم از پاسختون آقای رحیمی
بله درست می گین، دقیقا همینطوره یادمه وقتی بم الهام شد ورزش کنم سریع به بهترین شکل شروع کردم ورزشم، چون به اندازه سه ماهی می شد که ترک کرده بودم به خاطر تمرکز برای انجام کاری و بعد متوجه شدم با الهاماتی که از جانب خدا داشتم ورزش باعث تمرکز عالی و برنامه ریزی درست زندگیم میشه پس باید شروعش کنم و بالافاصله شروع کردم و الان دارم بهترین نتایج رو کسب می کنم و به شدن راضی هستم از پروسه ام. و خداروشکر در زمینه حل وسواس فعلیم هم دارم به خوبی تکامل خودم رو طی می کنم و الان نسبت به گذشته خیلی بهتر شدم، و متوجه شدم راهش صلح با خود، باید با خودم به صلح برسم و مهربون تر باشم.
خداروشکر در این مسیر هستم
خداروشکر شما و این خانواده عزیز و ارزشمند هست
انشالله در پناه الله وهاب در کمال سلامتی و عشق و حال و احساس عالی باشید.
سلام استا ب نکته خوبی اشاره کردیم
الگوی که تکرا میشه برام استاد من در طول روز همیشه مریض هستم این برام الگوشده که باید یک قسمت از بدنم درد کنه موقع که درد ندارم یک حسی بمن میگه الان مریض نیستی داری کیف میکنی سری بدنم درد میگیره
الگوی بعدی هر وقتی که میخوام یه چیزی بخرم چ ماشین باشه چ خونه و… ذهنم درگیر میشه دیگه نمیتونم خودم را کنترول کنم شب خیلی بسختی به خواب میرم
الگو بعدی تو روابطه سری واسته میشم خصوصاً تو رابطه عاطفی
الگو بعدی هر سرمایه گذاری که میکنم ضرر میکنم
الگو بعدی تصمیم گیری خیلی برام سخته هر تصمیمی که میگیرم
الگو بعدی وقتی که مریض میشم خیلی بهم میریزم ذهنم دردگیر میشه افکار بعد میاد تو ذهنم منو نا اومد میکنه از زنده گی میگه دیگه تمام شده تو دیگه درست نمیشه تو دیگه به درد این دنیا نمیخوری افسرده میشه میوفتم یه گوشه دیگع دلم نیست که هیچ کاری انجام بدم
اتفاقی که خیلی منو برنگیخته میکنه مریضی مه هست خیلی قوی تو ذهنم
الگو بعدی ترس از قضاوت دیگران
ودر آخر سپاسگذارم از شما استاد
این کامنت نوشتن که یاد خودم بمونه چ باورهای دارم
بخودم تهد میدم که باید از این مریضی بیام بیرون
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم جان من اگه بخوام در مورد این موضوع بگم من وقتی مورد انتقاد منفی قرار میگیرم احساسم بد میشه و بهم میریزم ولی از اونجایی که از استاد یاد گرفتم که احساس بد مساوی است با اتفاق های بد سریی اینو یاد خودم میارم و آرم میشم و صحبت یا انتقاد های اون شخص مقابل رو نادیده میگیرم والبته که اینو یاد گرفتم همون لحضه میگم که منو اشکال نداره انتقاد کنی ولی انتقاد مثبت کنین اگرم نقطه ظفعی دارم بهم بگین اصلاح میکنم و این تکنیک رو به کار میگیرم. وخیلیم خودمو درگیر آدم که یک لحضه احساس کنم که ممکنه قانون توجه منو واحساس منو درگیر کنن مکان من ترک میکنم .و اینم مدیون استاد عزیزم هستم که یاد گرفتم ازشون. و مورد بعدی سعیی میکنم همیشه دیگران رو که مواقعیت رو به دست بیارن تحسین کنم خیلی این کارو دوست دارم و تویی زندگی خودمم معجزه شو دیدم. و در کل آدم آرمومی هستم زیاد خودمو درگیر انسان های که حس خوب بهم نمیدن نمیکنم .نمیگم انسان اجتماعی نیستم نه منظورم این نیست .من سعی میکنم دوستان ارتباط بگیرم که باور هاشون به خودم نزدیک باشه و از اونجایی که 99 درصد تو این بادیا نیستن من سعی میکنم بیشتر وقتم تنها باشم و روی خودم کار کنم وبه جرات میگم من نه تلوزیون میبینم فقط فقط سایت استاد عزیزم هستم بیشتر وقتم دارم فایل های دانلودی گوش میدم . وتشکر میکنم از استاد گرامی و خانم شایسته عزیز خواستم به نوبه خودم تو این مسیر زیبا ردپایی به جایی بزارم .
به نام خداوند هدایتگر
سلام به استاد عزیزم و دوستان گلم
راستش اولین کامنتیه که توی سایت مینویسم و همیشه ترس از کامنت نوشتن داشتم ،هیچ وقت نمیخواستم این کار رو انجام بدم و خیلی فاصله میگرفتم از کامنت ها، به قولی به خودم سخت میگرفتم و کمال گرایی مانع حرکت و پیشرفت من میشد،
اما بلاخره امروز بعد دیدن این فایل ارزشمند شما ، تصمیم گرفتم تا اولین کامنت رو بنویسم
و به لطف الله که همیشه به سرعت منو به سمت جواب ها هدایت میکنه، ، چند روز قبل به طور اتفاقی (انتظارش رو نداشتم) مقداری پول به حسابم واریز شد و تصمیم گرفتم فردا اولین دوره ی عزت نفس رو خریداری کنم
خداروشکر میکنم بابت این قدم بزرگ در زندگیم
به قول دوستمون : بودن ما توی این سایت نشان واضح هدایت خدا به راه راست هست
و اما جواب سوال: از امروز عصر کلی با خودم فکر کردم و قلم و کاغذ برداشتم تا خودم رو بهتر بشناسم و بنویسم که در چه مواقعی احساسات من شدید میشه
شروع کردم به نوشتن و فهمیدم:
وقتی پارتنرم ،دوستانم یا خانواده ام به من دروغ بگن و مسائلی رو از من پنهون کنن من شدیدا عصبی و پرخاشگر میشم و از کوره در میرم
وقتی مورد توجه واقع نمیشم حس پوچ و بی فایده بودن به من دست میده
وقتی برای فردی کاری انجام میدم و به اون کمک میکنم اگر از من تشکر نکنه ،(چون ازش انتظار دارم) ، میخوام کلا طرف رو از زندگیم حذف کنم
وقتی پول کافی ندارم و با مسائل مالی رو به رو میشم، تا چند روز ناراحت و نا امیدم و به بقیه ی افراد پرخاش میکنم
وقتی چند روز برای خودم وقت نمیذارم و با خودم خلوت نمی کنم، شکر گذاری نمیکنم و روز ها دفتر شکر گذاریم خالی می مونه بدترین احساسه پوچی و کلافگی و بی حوصلگی و سردرگمی رو توی زندگیم تجربه میکنم
تقریبا اکثر شرایط و اتفاقات باعث عصبی و پرخاش کردن من میشن
وقتی داخل مکان و محیطی هستم که افرادی با هم بحث و دعوا میکنن و اون مکان خیلی شلوغ هست ، یا (نیازمندی رو میبینم) حس ترس به من دست میده و خیلی سریع از اون مکان فرار میکنم
وقتی در رانندگی ، افراد بی احتیاطی میکنند عصبی میشم و گاهی ناخواسته از الفاظ بد استفاده میکنم
وقتی کسی در مورد خونوادم صحبت کنه به خاطر تعصبی بودنم با اونها برخورد میکنم…..
خیلی ممنونم از استاد عزیزم برای فایل های با ارزش و عالی و رایگانی که در اختیار ما قرار میدن ️
سلام و درود
خوب وقتی فکر می کنم تقریبا در تمام زمینه های زندگی همچنین مشکلاتی رو تجربه کردم و می کنم .
اما بزرگترین مسله من در مورد پول هست . هرگز پول کافی نداشتم .
هربار سرمایه گذاری کردم با شکست مالی مواجه شدم .
دوباره حالم بهتر شده استارت کردم با مطالعه و تحقیق دوباره هر چی پول ساختم از دستم رفته و …
شروع کردم به باور سازی ، کتاب خوندن ، ارسال ارتعاش مثبت ، گوش دادن فایل ها و …
و دوباره با هزار امید سرمایه گذاری رو استارت کردم و با هزار زحمت سرمایه رو رشد دادم و بعدش مثل همیشه همه چی رو از دست دادم . و الان هم به همین علت در شرایط روحی خیلی بدی هستم .
هر کی هر چی در مورد موفقیت گفته رو امتحان کردم و گفتند صد در صد جواب میده ولی باز هم جواب نگرفتم .
مسایل دیگر حالا بماند ، البته که برخی مسایلی که قبلا روشون خیلی حساس بودم بر طرف شده مثل دعوا پدر و مادرم که قبلا حسابی روش حساس بودم و ماه ها بخاطرش افسرده می شدم و الان شکر خدا برام برطرف شده و دیگه برام مهم نیست .
ولی این مسایل مالی خیلی داغونم می کنه شاید صد ها بار برام رخ داده
علاقه شدیدی به بازار های مالی دارم و تقریبا هر شرایطی رو امتحان کردم ولی بیشتر از ده ساله سرمایه گذاری می کنم با هزار زحمت حساب رو رشد می دم ولی خیلی راحت از دست می دم .
البته قبلا هم خیلی سعی کردم روی باورهای هم کار کنم و هر بار گفتم دیگه اینبار حتما جواب می گیرم ولی باز هم با نامردی روزگار زمینم زده . تا جاییکه دیگه به مبحث باور ها هم شک دارم .
حتی می دونم این حالت افسردگی و عصبانیت خیلی به ضرر هم هست و بیمارم می کنه و باعث میشه زندگیم بدتر از این بشه ولی خوب وقتی نتیجه نمی گیرم خیلی بهم می ریزم و دست خودم نیست و به زمین و زمان بد و بیره می گم
سلام استاد عزیزم
از باور هایی که می تونم بگم یکیش که خیلی خودم متعجب شدم این هست که همیشه دلم می خواست رابطه عاطفی خوبی برقرار کنم و ازدواج کنم با کسی که مناسب من هست و من بارها بارها این خواسته رو به جهان عرضه کردم و از نظر خودم همه چیز آماده و کافی بود و همیشه ناراحت و عصبانی بودم که چرا نمیشه چرا تا الان نتونستم رابطه که می خوام و برقرار کنم ازدواج کنم شریک عاطفی داشته باشم ..وقتی شما فایل قبل گذاشتید و من نشستم نوشتم چه ترمز هایی دارم که بارها خواستم رو به جهان اعلام کردم و حتی براش عمل کردم همه شرایط مهیا هست ولی نمیشه ! استاد قسم می خورم وقتی نوشتم رو کاغذ خودم از باور ها و ترمز هایی که داشتم شک شدم و حتی یک درصد فکر نمی کردم من این باور ها رو راجع به رابطه عاطفی و ازدواج دارم و اگر کسی بهم می گفت می گفتم نه من که اهل این باورها نیستم! ولی وقتی نوشتم متوجه شدم چقدر باور غلط و منفی دارم و چطور با اون همه باور محکم انتظار داشتم اصلا چیزی که می خوام بشود!استاد ازتون خیلی سپاس گذارم حرف های شما خیلی آگاهی های بالا و درجه یکی داره از خدا می خوام هدایتم کنه همیشه متصل باشم همیشه در مسیر باشم اگر اون فایل شما رو گوش نمی دادم همچنان دور خودم می چرخیدم همچنان مثل 99 درصد مردم می گفتم باید ظاهرم ،تحصیلاتم ،شرایط مالی ام،خانواده ام و…. بهتر بشه تا بتونم با اون شخص و ویژگی های مد نظرم ازدواج کنم و من تو تمام این موارد سطح متوسط رو به بالایی دارم و الان متوجه شدم اصلا موضوع این نیست!
استاد عزیزم دوستون دارم
از خدا ممنونم که من رو با شما آشنا کرد
در پناه خدا
سلام استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی
در مورد جواب سوال
درجهت مثبت:
هرزمان خدا به من الهام میکنه یا هدایت میکنه از خوشحالی بال در میارم
وقتی با استفاده از قوانین زندگی خودمو به شکلی که میخوام خلق میکنم از خوشحالی روابرها هستم
وقتی زیبایی های زندگیم رو آگاهانه خلق میکنم با تمرکز به زیبایی ها کلی ذوق میکنم
در جهت منفی:
اگر کسی از من انتقاد کنه پشت سرم حرف بزنه به من تهمت بزنه به شدت عصبانی میشم
اگر همسرم مال و اموالمون رو به خاطر رو در وایستی با خانواده و هرکسی از دست بدهد به شدت عصبانی میشم
اگر با کسی شریک بشم و احساس کنم که حق من داره خورده میشه به شدت عصبانی میشم
اگر کسی اهل زرنگ بازی و دوز و کلک بازی باشه و بخواد منو دور بزنه به نفع خودش عصبانی میشم
اگر همسرم پشتیبان من نباشه عصبانی میشم
اگر پدرو مادرم به من توجه نکنند به شدت عصبانی میشم
اگر مادر شوهرم از من و همسرم توقع کمک های مالی آنچنانی داشته باشه ولی از بقیه فرزندانش توقع نداشته باشه به شدت عصبانی میشم
اگر کسی بخواد از من پول زور بگیره به شدت عصبانی میشم حتی اگر مجبور بشم پرداخت کنم
من اصولاً برام مهمان زیاد میاد حتی یک وقتایی بوده که یه مدت یک ماه یا 45روز پشت سرهم مهمان داشتم هم به خاطر زحمت مهمان داری و هم بخاطر پولی که از من خرج میشه به شدت با خودم حرص میخورم ولی اگر مهمان در حد تعادل بیاد خیلی هم خوشحال هستم
اگر کسی تو زندگیم دخالت کنه به شدت عصبانی میشم
اگر کسی یا همسرم بخواد برای پوشش لباسم نظرات خودش رو به زور به من تحمیل کنه به شدت عصبانی میشم
دور و اطراف خونه ما زمین های کشاورزی هست و سرشار از زیبایی هست خونمون در و پنجره های بزرگ داره که یک ویوی بسیار عالی از طبیعت سر سبز و باران رو به خونمون هدیه میده اگر همسرم بخواد برای اینکه از بیرون توی خونه دید نداشته باشه در و پنجره ها رو ببندم و پرده بکشه وحق لذت بردن این طبیعت و زیبایی رو از من بگیره به شدت عصبانی میشم
اگر پسرام به من بی احترامی کنند به شدت عصبانی میشم
اگر بی پول باشم به شدت عصبانی میشم
اگر کسی به من تیکه متلک و نیش زبان بزنه به شدت ناراحت میشم
اگر همسرم منو درک نکنه به شدت عصبانی میشم
اگر کسی یا همسرم به شدت و به زور بخواد نظرات خودش رو حالا در مورد هر موضوعی که اصلا منطق نداره تحمیل کنه به شدت عصبانی میشم
اگر همسرم از رانندگی من ایراد بگیره و بخواد دخالت کنه خیلی ناراحت میشم اما عصبی نمیشم فقط خوشم نمیاد
از بحث شراکت به شدت بدم میاد و وقتی بخوام باکسی شریک بشم کلی ترس و استرس به من هجوم میاره
از تصمیم گیری برای موضوعات مهم زندگیم به شدت احساسات من رو با خودش درگیر میکنه و کلی احتمالات جور وا جور رو به ذهنم میاره
گاهی اوقات از یه رفتارم یا صحبتم به شدت عذاب وجدان میگیرم و خودم رو سرزنش میکنم تا حدی که شب خوابم نمیبره
به نام رب تنها فرمانروای جهان
سلام استاد جان و خانم شایسته بزرگوار
استاد عزیز تمام این مواردی که شما فرمودید رو من ندارم یعنی رابطه بد یا گم کردن پولی یا…
من با آموزش های شما بهترین رابطه عاطفی رو برای خودم ساختم، تو زندگی یک هم فرکانس با خودم پیدا کردم و دارم از این رابطه بی نهایت لذت میبرم.
حالم بسیار عالی شده و رابطه ام با خدا فوق العاده شده و علاوه بر این بسیار خوش شانس شدم و آدم های خوبی سر راه من قرار میگیرند.
من فقط یک مورد پاشنه آشیلم هست چیزی که نزدیک به 17 ساله درگیرش هستم و هر کاری براش کردم که برطرف بشه ولی فعلا نشده و حالت سینوسی داره بعضی وقتها بهتره بعضی وقتها بدتره
من در صورتم تیک دارم یعنی بازی کردن با ابرو و چشم و دهان و….
و در زمان های زیر بیشتر میشه:
زمان هایی که خیلی خسته ام مثلا شب یا آخر هفته ها
زمان هایی که باید کاری انجام بدم که با زمان سر و کار داره مثلا تو یه زمان مشخص باید انجام بشه
زمان هایی که هیجانی میشم حتی اون هیجان از شادی باشه یا موقع بازی و رقابت با یک فرد
زمان هایی که دارم یه موضوع رو میخونم و بهش فکر و تمرکز میکنم
زمان هایی که میخوام صحبت کنم برای شخصی یا تعدادی
زمان هایی که میخوام کاری کنم و کسی داره من رو میبینه
خیلی دنبال این هستم که ببینم چه باوری دارم که با وجود تلاش های فراوان هنوز برطرف نشده نتونستم ریشه اش رو پیدا کنم
من دوره 12 قدم و دوره به صلح رسیدن با خود هم گذروندم و نتایج بسیار عالی گرفتم ولی هنوز تو این مورد موفق نشدم.
بسیار ممنون میشم درباره باورهای منفی که میشه درباره این مورد داشت صحبت کنید یا دوستان اگر موردی هست مطرح کنید.
در پناه الله یکتا سلامت و موفق باشید.