پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 70

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریبا رنجبر گفته:
    مدت عضویت: 881 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته گرامی

    من از اینکه:

    1. از سادگی و صداقتم برداشت اشتباه شود

    2.قدر محبت ها و کارهایم دیده نشود

    3.نتوانم در مقابل حرفها و متلک هاو قضاوتها و ناراحتی های که دیگران وارد زندگیم میکنند بایستم به این دلیل که همه چیز بدتر میشود

    4.جواب دادن و دفاع کردن از خودم را بی ادبی و بی احترامی میدانم

    5.ازاینکه میدانم و مطمنم بهم اسیب میرسد از این اخلاقم ، ولی ترس از اینکه اوضاع بدتر میشود سکوت میکنم

    6.خیلی وقتها وزمانهایم را به خاطر دیگران و شاد کردن وراضی نگه داشتن و عصبانی نشدن دیگران از برنامه های خودم و از خلوت خودم براحتی میگذرم

    7.راحت از خواسته هایم میگذرم حتی سالها و فکر میکنم این بهترین است وعادی بهش نگاه میکنم

    8.خیلی چیزها خصوصی زندگیم میگذرم و فکر میکنم برای زندگیم خوب است و عادی است

    9.خودم رو لایق خیلی چیزها نمیدونم در صورتی در نظر دیگران خیلی راحت لایق خیلی چیزها به نظر میام

    10 .بخاطر ملاحظات و رضایت دیگران دچار خیلی امراض شده ام و سلامتی خودم را به خطر انداختم چونکه با آنها پا باشم و تافته جدا بافته نباشم ود ر ناهنجاریهای تغذیه ای سهیم شدم و حتی الگوهای ساعتی خوابم همه تغییر کرده

    11.بخاطر اینکه من را ادم مثبت و تاثیر گذار و خوش برخورد و خوش خلق و پایه بدانند ولی خیلی وقتها فقط ظاهر ا باهاشون هستم وازم راضی باشن

    12.کسی حرفشو عوض کنه

    13.کسی که دستشو پیش بگیره و طلب کار هم میشه

    14.کسی که لحنش عوض بشه

    به شدت احساسات بهم میرزه و ناراحت وعصبی و منفی میشوم

    و فکر میکنم همه اینها بخاطر اینه که احساس لیاقت و عزت نفسم رو بالا نگه نداشتم و قدر خیلی چیزها را برای خودم ندانستم و رضایت دیگران برایم ارجع تر بوده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    پرهام حقیقی گفته:
    مدت عضویت: 917 روز

    بنام الله مهربان

    و سلام خدمت استاد گرامی

    جواب سوال:

    1_ زمانی ک بی احترامی ببینم واقعا عصبی میشم یعنی مثلا زمان هایی ک تو مغازم یه مشتری بیاد و اول سلام علیک نکنه بشدت عصبی میشم و بهم بر میخوره و دیگه تحویلش نمیگیرم هر چند با علم بر اینکه میدونم اگه تحویل نگیرم خرید نمیکنه ازم اما بازم نمیتونم تحویل بگیرمش و میدونم ک این اشتباهه

    2_زمان هایی ک حرف زور بی مورد بالا سرم باشه و اصلا برام منطقی نباشه به شدت عصبی میشم و پرخاشگر میشم

    3_وقتایی ک یه کاری تقصیر من نباشه و من قربانی بشم و بندازن گردن من به شدت عصبی میشم

    این 3 مورد مهمترین مسائلی بودن ک منو واقعا اذیتم میکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    ابوذر معین الدینی گفته:
    مدت عضویت: 1370 روز

    درود بر استاد عزیز و دانا و خانم شایسته باهوش

    این فایل رو که دیدم ذهنم شروع کرد به جستجو توی رفتارهام ببینم کدوم خصلت با زمینه منفی توی وجود من هست که انرژی و تمرکز من رو میخوره اجازه تمرکز و پیشرفت رو ازم میگیره به یک سری نتایج رسیدم که با دوستان هم فرکانس به اشتراک میگذارم

    اولین نوصوع این بود من خیلی اوقات که یک چیزی خلاف خواسته من اتفاق میوفته یه ریزه عصبی میشدم و ناخواسته این عصبانیت رو به موصوع بعد و همینطور به کار بعد منتقل میکردم و منجر به یک عصبانیت زیاد میشد معمولا این عصبانیت رو به نزدیکترین فردی که میشد خالی میکردم معمولا جزو افراد درجه یک و پارتنرم میشد و کلی عصبانیت و منفی بافی دیگه برام درست میکرد و خودخوری و سرزنش به جامیگذاشت و اینا همش از این شروع میشد که نمیتونستم ذهنم رو کنترل کنم و الان که به حرفهای استاد فکر کردم به این موضوع رسیدم و میشه با نوشتن عصبانیت از یک موصوع روی یک تیکه کاغذ و پاره کردنش و یا رفتن به اتاق ارامش ذهنم کارها و نوصوعات رو با هم قاطی نکنم

    الگو منفی دیگری که میدا کردم این بود که من همیشه دنبال خبر و کلیپ و موصوع درجه اول بودم که اگه توی جمعی قرار گرفتم بتونم حرف بزنم و خودم رو نشون بدم و به به و چهچه دیگران رو برام به ارمغان بیاره در حالی کهتوی دوره عزت نفس یاد گرفتم من بدون تایید دیگران هم انسان با ارزش و لایقی هستم و نیازی نیست که از این طریق نشت انرژی و به هم ریختگی ذهن بخوام به گرفتن تایید دیگران برسم و خودم رو مهم نشون بدم

    من بدون این چیزها با لیاقت و مهم و ارزشمند هستم

    من سعی میکنم دهنم رو همیشه فعال نگه دارم و اگاه باشم که به چه چیزی توجه نیکنم

    ممنونم ازتون استاد گرانقدر بابت این اگاهی که به ما دادین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    محمدرضا گفته:
    مدت عضویت: 1994 روز

    سلام بر استاد عزیزم.

    خداوند مهربان را هزاران بار شاکرم که امروز در مداری هستم که در سایت فعالیت کنم و زندگی خودم را زیبا تر کنم. خداوند را هزاران بار شاکرم که با نوشتن این کامنت از دیروز خودم بهتر خواهم شد به روند رشد جهان کمک خواهم کرد، خدایا شکرت.

    “چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما قوی ترین احساسات شما را برانگیخته می کند؟”

    وقتی استاد این سوال را پرسیدند جوابی برای گفتن نداشتم، با شنیدن ادامه ی صحبت های استاد و خواندن کامنت های دوستانم نقطه ضعف بزرگی را در خودم پیدا کردم.

    من چهار پنج سال است که دانشجو هستم و همین چند روز پیش مبحث کارشناسی را تمام کردم، در اوایل حدود یک سال در بیرون کار کردم و متوجه شدم که به کار کردن در بیرون و مخصوصا کار برای دیگران علاقه ای ندارم، الان چند سال است که در خانه فعالیت می کنم، پیج اینستاگرامی بازاریابی در فروش دارم، کانال یوتیوب دارم و هر از گاهی برای اشخاص مختلف نقشه کشی قطعه می کنم و یک هدف بزرگ تر هم دارم که چند سال است شب و روز برای آن تلاش می کنم. پس در نتیجه وقت زیادی را در پیش خانواده ام می گذارنم، خانواده ام تقریبا هر روز بحث و دعوا با هم دارند و برای آن ها عادی شده است، خوشبختانه من مشکل خاصی با کسی ندارم و معمولا با من بحث و دعوا نمی کنند. ولی وقتی می بینم آن ها سر مسائل جزئی بحث و دعوا می کنند احساساتم به شدت برانگیخته می شود طوری که اگر یک طرف بحث من باشم آن طوری نمی شود. ولی همان طور که گفتم روی بحث و جدل دیگران حساسم، کمی با آن ها سر این موضوع بحث می کنم و وقتی می بینم بحث حل شدنی نیست خودزنی می کنم :)، البته خدارو شکر بیشتر بحث ها بین خواهرم و مادرم هست و والدینم با یک دیگر مشکل خاصی ندارند. به هر حال بزرگ ترین مشکل من در زندگی ام تحمل نکردن بحث و دعوای دیگران است، حتی وقتی در تلوزیون هم میبینم دو نفر دارند با هم مناظره می کنند تلوزیون را زود می بندم. تا حالا به این موضوع تا این حد فکر نکرده بودم، همیشه تصور می کردم بزرگ ترین مشکل من چیز دیگری است و در دنیای بیرون وجود دارد، الان متوجه شدم که آن مشکل در درون من وجود دارد. یک باور بسیار مخربی که در وجود خودم آن را حس می کنم این است که به مردم قدرت می دهم و فکر می کنم مردم با شنیدن بحث و جدل خانواده ام من را هم قضاوت می کنند. این باور و حرکت ریشه عمیقی در ذهن من دارد و باید بیشتر برای درست کردن آن زحمت بکشم.

    استاد و دوستان عزیزم، این فایل های الگو های تکرار شونده از مهم ترین فایل ها هستند، از دیگران خبر ندارم ولی من قانون را با زیر نظر گرفتن اتفاقات و یادآوری آن ها در شرایط احساسی مختلف “درک” می کنم و بیشتر اتفاقات هم هر روز در حال تکرار شدن هستند، وظیفه من این است که با درک قانون، احساساتم را در شرایط مختلف تغییر دهم تا اتفاقات تکراری مخرب هم دیگر رخ ندهند، مثلا حالا که متوجه شدم با خانواده ام چه مشکلی دارم، باید از این به بعد در چنین شرایطی حدالامکان دخالت نکنم و خودم را قربانی بحث و جدل دیگران نکنم.

    خداوند را شاکرم که در نتیجه این فایل خودم را بهتر شناختم، خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    نرگس گلستانی گفته:
    مدت عضویت: 2043 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استادِ جان

    چندین بار این فایل با ارزش رو گوش دادم و فکر کردم تا بتونم به این سؤال پاسخ بدم،

    چرا که فرمودین پاسخ ما به این سؤال باعث می‌شه متوجه بشیم که چه الگوهایی تکرار شونده ای توی زندگی مون در حال وقوع است. و از طرفی آن الگو های تکراری نشون دهنده ی باورها مون درباره آن موضوع است.

    حالا سؤال؟؟  ” چه شرایط و اتفاقاتی توی زندگی قوی ترین احساسات رو در من برانگیخته می‌کنه؟”

    ( میتونه هم احساس مثبت باشه، هم منفی)

    متوجه شدم یک سالی میشه که احساسات من در جهت منفی شدید برانگیخته نشده و اتفاقا احساسات شدید در جهت مثبت بیشتر داشتم، که صد البته ثمره کار کردن با فایل ها و دوره های شما بوده.

    اما اما قبل از آشنایی با استاد عزیزم من کاملا درگیر الگوهای تکراری و احساسات به شدت منفی بودم. که خدا رو شکر بیشترشون  حذف شدن.

    1_ ” ناسپاس بودن آدما” که بی نهایت در گذشته من رو ناراحت می‌کرد.( الان خدا رو شکر این مدل آدمها خیلی کمتر در مسیرم قرار میگیرند)

    2_  من شخصیتی دارم که سطح توقعم از افراد رو چسبوندم به کف، وقتی میبینم یه سری افراد چنان توقعاتی از من دارند، این واقعا من رو عصبانی می‌کنه.

    3_من وقتی که در حال سپاس‌گزاری بابت تک تک نعمتهای زندگیم هستم، یه احساس عجیب فوق‌العاده ای بهم دست میده طوری که انگار دارم پرواز میکنم.

    4_ یه مورد جالب که قبلا چندین بار تکرار شد و احساس من رو به شدت بد کرد این بود که یه افرادی که مدتها خبری ازشون نبود، یهویی زنگ میزدن و حال و احوال و.. اینا  بعد که به آخرهای مکالمه مون می‌رسید یه درخواستی از من می‌کرد و من متوجه میشدم این بنده خدا اصلا چون کارش گیر بوده زنگ زده :-)

    خدا رو شکر من توی این جور مواقع از اول قوی بودم و خیلی محکم و محترمانه میگفتم عزیزم من نمیتونم این کار رو انجام بدم.. و این طوری شد که دیگه این تجربه برام تکرار نشد.

    5_من هر گاه ماشین مورد علاقه م رو می‌بینم یک احساس شعف و هیجان دارم.

    6_از آدم های ضعیف و زبونی که وقتی میخوان چیزی رو بگن اینقدر جسارت ندارند مستقیم حرف شون رو بزنند و یه جورایی با کنایه صحبت می‌کنند. خیلی احساس تنفر در من ایجاد می‌کنن..

    7_وقتی یه برنامه ای برای خودم ، کارم یا تفریحم میچینم، یه نفر برنامه م رو بهم بزنه..

    حالا یا در قالب یه مهمون ناخوانده یا کسی در همون تایم زنگ بزنه و درخواستی داشته باشه یا در همون تایم جایی دعوت بشم و….  اینجا واقعا بهم می‌ریزم.

    8_در گذشته بسیار زیاد بارِ مشکلات دیگران روی دوش همسرم بود اونم از سمت خانواده خودش، که به هیچ وجه قدرت نه گفتن رو نداشت بهشون، وااای این مورد بی نهایت احساس من رو بد می‌کرد و زندگی مون رو توی چرخه ای از مشکلات دیگران قرار داده بود، یعنی هیچ روزی نبود که ما درگیر دیگران نباشیم.

    که خدا رو شکر در عرض این سه سال با تغییر شخصیت خودم و واکنش ندادن به این رفتار همسرم،  باعث شد خودش محکم بهشون بگه دیگه به هیچ عنوان مشکلات تون رو با من مطرح نکنید. و به طور کامل این مسأله حل شد.

    9_یه سری از رفتارهای مادرم وقتی می‌بینم که چطور از وجود خودش مایه میزاره و فداکاری می‌کنه برا بچه هاش واقعا ناراحتم می‌کنه چون کاری هم از دست من برنمیاد بیشتر احساسم بد میشه

    10_خیلی زیاد برام پیش اومده که در زمان مناسب در مکان مناسب قرار گرفتم، و معجزه برام رخ داده. در قالب خریدهای عالی، مسافرت های فوق‌العاده،  دیدار با آدم های بی نظیر که دستی از دستان خدا شدن برای من و خیلی موارد دیگه.. و این هدایت الله و این هماهنگی ها باعث ایجاد یک احساس عمیق عالی شده برام و بی نهایت الگوهای عالی که در زمان حال در زندگیم هست..

    سپاسگزار خداوند هستم در هر لحظه، برای هدایتم به این سایت الهی 

    سپاسگزارم از استاد عزیزم که الگویی تمام عیار هست از یه انسان موفق که هر ثانیه به دنبال بهبود و رشد هست و هیچ گاه متوقف نشده..

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    محمد علی رحمت دباغی گفته:
    مدت عضویت: 838 روز

    سلام دوستان من حدود 6 ماهی هست که با استاد عباس منش آشنا شدم و سعی کردم تا حدودی قوانین را رعایت کنم و واقعا موثر بوده. ولی یک سوالی دارم ذهنم رو می خوره مثلا ایشون می گن که تمامی اتفاقات رو خودمون رقم می زنیم. مثلا توی یک کشوری که افراد فاسد زیاد وجود داره و این ها باعث می شن که بقیه افراد معمولی اذیت بشن. این قانون نقض نمیشه؟ مثلا کشور های ضعیفی که دچار تحریم می شن چی؟ آیا تحریم شدن یک کشور که باعث میشه مردم های اون کشور این قانون رو نقض نمی کنه؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    آرزو ايرواني گفته:
    مدت عضویت: 2232 روز

    سلام به استاد عزیزم

    من ده مورد از شرایطی که به شدت میتونه احساساتم رو ب انگیخته کنه پیدا کردم:

    1-وقتی از حانب دوستام و خانوادم بی توجهی ببینم و یا احساس ترد شدن بهم دست بده.

    2-وقتی یه مسئله ای دارم و نزدیکانم هیج سراغی ازم نمیگیرن (چون من همیشه تو این مورد خودم هوای اطرافیانم دارم)

    3-وقتی کسی به خانوادم مخصوصا پدر مادرم توهین یا ستم کنه

    4-وقتی کسی با حالت دستوری حرف بزنه، یا ادبیاتش و یا لحن حرف زدنش بد باشه به شدت عصبی میشم

    5-وقتی کسی زیر حرفش بزنه، یعنی ی حرفی بزنه بعد انکار کنه، یا خودش بزنه به اون راه

    6-وقتی کسی بخواد تو کارم دخالت کنه و هی سوال بپرسه ازم

    7-وقتی کسی در رابطه اش با من انصاف رعایت نکنه؛ یعنی ی جیزی واسه من بد بدونه ولی خودش ب نحوی انجامش بده

    8-وقتی کسی بهم تیکه بندازه، یا مسئله ای از زندگیم رو هی چندین بار باحالت شوخی و مسخره بازی بیان کنه

    9-وقتی کسی بهم تهمت بزنه

    10-وقتی یکی در اطرافم بهداشت رعایت نکنه به نحوی که به زندگی من و وسایل من مربوط بشه و یا شلخته باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    مصطفی مجیدی گفته:
    مدت عضویت: 2323 روز

    به نام تنها خالق زیبایی‌های بی‌پایان

    سلام به استاد عزیز و مریم بانوی گل و تک تک اعضای خانواده من

    چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی من شدیدترین احساسات را در وجود من برانگیخته می‌کند؟

    +وقتی فردی مرا قضاوت می‌کند و مورد تمسخر واقع می‌شوم

    +وقتی با وضعیت مالی نامناسب برخورد می‌کنم

    +وقتی با همسرم بحث می‌کنم و بهم بی توجهی می‌کنه

    +وقتی همسرم شرایط بد مالیم رو تو سرم می‌زنه و می‌خواد با خرج کردن و نشون دادن پولش قدرتشو به رخم بکش

    +وقتی که نیاز به توجه دیگران دارم و کسی بهم توجه نمی‌کند

    +وقتی که کاری برای کسی انجام می‌دهم و او به جای تشکر با چهره حق به جانب یا می‌گوید وظیفت است یا می‌گوید می‌خواستی نکنی و کارم را بی‌ارزش نشان می‌دهد

    +وقتی از تلاش کردن خسته میشم و ناامید می‌شم

    +وقتی بدهی‌هایم زیاد می‌شود و طلبکارها پشت سر هم تماس می‌گیرند

    مرسی استاد بابت سوال های که باعث میشه فکر کنیم و خودمون رو بهتر بشناسیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1197 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد و مریم عزیز و دوستان با عشقم

    الگوهای برای من تکرار میشه

    1 هر چند وقت همسرم میاد در مورد موضوعی از من یه سوال میکنه یا بهتر بگم یه راهکار میخاد و من هم طبق معمول با توجه به شناختی که از قوانیین پیدا کردم بخصوص از قانون سلامتی میام راهکار بهش میدم مثلا میگه من نمیتونم خودمو کنترل کنم که این غذا ها رو نخورم و من هم میگم باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنی و هر چیزی دیگه ای که به فکرم میرسه و از استاد یاد گرفتم رو بهش میگم ولی اتفاقی که میفته اینه که میگه من نمیتونم و بعد من بهم میریزم و بهش میگم چرا دنبال راهکار میگردی تو که هر چی میگم رو گوش نمیکنی چرا اصلا مطرح میکنی تو که نمیخای تعقییر کنی چرا منو اذیت میکنی

    این یکی از الگوهای بود که هر چند وقت یک بار تکرار میشد و باعث رنج من میشد چون همسرم یکم مریض شده و تنها راه درمانش هم رفتن تو قانون سلامتیه

    2 الگوی بعدی اینه که برای هر کسی کاری انجام میدم بعد چند وقتی که اگه بخام اون کار رو انجام ندم طرف از من ناراحت میشه و فکر میکنه که اون کار وظیفه منه و این هم منو خیلی اذیت میکنه

    3الگوی بعدی اینه که طرف از وسایل من از ماشین از هر چیزی که من دارم استفاده میکنه ولی اگه بگم یه سنگ بده بزنم به سرم زورش میاد میگه نه این سنگ مال منه و یه جورای از این مال من گفتن متنفرم من میگم تو رفاقت تو رابطه زن شوهری تو رابطه برادری مال من مال تو نباید باشه یا تو هم از وسایل من استفاده نکن یا اگه استفاده میکنی چرا زورت میاد اونهم برای چیزهای خیلی بی ارزش

    4 الگوی بعدی دوستای من و داداشم مشترکن و وقتی میخان دور هم جمع بشن هیچ وقت با من تماس نمیگیرن و همیشه به داداشم زنگ میزنن و این موضوع هم منو اذیت میکنه و داداشم میگه بریم فلان جا بچه جمع شدن

    و در اخر خداوند رو شاکرم به خاطر همه چیز به خاطر اینکه با هدایتش من دوره کشف قوانیین رو خریدم و الان فهمیدم که همه این الگوهای که دارن تو زندگیم تکرار میشن رو خودم دعوت به زندگیم کردم و منم که با توجه کردن به ناخواسته هام اونا رو خلق کردم و دارم با استفاده از اموزش های استاد این الگو ها رو کم رنگ میکنم و شرایط رو اون جوری که میخام خلق میکنم و من خالق صد در صد زندگیم هستم و من این رو باور دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    هادی صدقی گفته:
    مدت عضویت: 1197 روز

    به نام الله یکتا

    سلام خدمت استاد و مریم عزیز و دوستان با عشقم

    الگوهای برای من تکرار میشه

    1 هر چند وقت همسرم میاد در مورد موضدعی از من یه سوال میکنه یا بهتر بگم یه راهکار میخاد و من هم طبق معمول با توجه به شناختی که از قوانیین پیدا کردم بخصوص از قانون سلامتی میام راهکار بهش میدم مثلا میکه من نمیتونم خودمو کنترل کنم که این غذا ها رو نخورم و من هم میگم باید از اهرم رنج و لذت استفاده کنی و هر چیزی دیگه ای که به فکرم میرسه و از استاد یاد گرفتم رو بهش میگم ولی اتفاقی که میفته اینه که میگه من نمیتونم و بعد من بهم میریزم و بهش میگم چرا دنبال راهکار میگردی تو که هر چی میگم رو گوش نمیکنی چرا اصلا مطرح میکنی تو که نمیخای تعقییر کنی چرا منو اذیت میکنی

    این یکی از الگوهای بود که هر چند وقت یک بار تکرار میشد و باعث رنج من میشد چون همسرم یکم مریض شده و تنها راه درمانش هم رفتن تو قانون سلامتیه

    2 الگوی بعدی اینه که برای هر کسی کاری انجام میدم بعد چند وقتی که اگه بخام اون کار رو انجام ندم طرف از من ناراحت میشه و فکر میکنه که اون کار وظیفه منه و این هم منو خیلی اذیت میکنه

    3الگوی بعدی اینه که طرف از وسایل من از ماشین از هر چیزی که من دارم استفاده میکنه ولی اگه بگم یه سنگ بده بزنم به سرم زورش میاد میگه نه این سنگ مال منه و یه جورای از این مال من گفتن متنفرم من میگم تو رفاقت تو رابطه زن شوهری تو رابطه برادری مال من مال تو نباید باشه یا تو هم از وسایل من استفاده نکن یا اگه استفاده میکنی چرا زورت میاد اونهم برای چیزهای خیلی بی ارزش

    4 الگوی بعدی دوستای من و داداشم مشترکن و وقتی میخان دور هم جمع بشن هیچ وقت با من تماس نمیگیرن و همیشه به داداشم زنگ میزنن و این موضوع هم منو اذیت میکنه و داداشم میگه بریم فلان جا بچه جمع شدن

    و در اخر خداوند رو شاکرم به خاطر همه چیز به خاطر اینکه با هدایتش من دوره کشف قوانیین رو خریدم و الان فهمیدم که همه این الگوهای که دارن تو زندگیم تکرار میشن رو خودم دعوت به زندگیم کردم و منم که با توجه کردن به ناخواسته هام اونا رو خلق کردم و دارم با استفاده از اموزش های استاد این الگو ها رو کم رنگ میکنم و شرایط رو اون جوری که میخام خلق میکنم و من خالق صد در صد زندگیم هستم و من این رو باور دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: