پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 80

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 902 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و فوق العاده

    من چند وقته همش یک سری اتفاقات پشت سر هم و زنجیر وار اتفاق میفتن و این شد که دنبال فایلی به همین نام از شما هدایت شدم…………

    مثلا چند بار پشت سر هم توی شغلم ضرر مالی کردم اصلا یه مدتی دست به هر کاری که میزدم هر اقدامی که میکردم ضرر میشد و به شدت به هم میریختم و با اینکه به این باور رسیدم که اتفاقات زندگی ما توسط خودمون و باورهامون رقم میخوره ولی همچنان نمیدونم واقعا چه باوری درون من نهفته هست که این اتفاقات پشت سر هم رخ میده…… اگه کسی از دوستان میتونه راهنمایی کنه ممنون میشم

    درمورد سوال این قسمت…

    1حضور در جمعی که افراد رده بالا و شخصیت های مهم باشن برام سخته

    2 صحبت کردن یا تعریف خاطره در یک جمع چند نفره برام خیلی سخته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    مطهره گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    سلام استاد عزیزم

    من زمانی بیشترین احساس منفی در من شکل میگیره که یکی ازم جدا میشه و عمیقا احساس تنهایی میکنم در حدی این حس شدید هست در من،که من هر بار بش فک کنم میتونم گریه کنم

    و حس میکنم باید اینقد رو خودم کار کنم تا این خلا رو پر کنم که نیاز به بودن کسی نداشته باشم و این حس وابستگی از وجودم بره

    و ارزشمندی خودمو در بودن با ادما نبینم

    ممنون ازتون بافایل فوق العادتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    سید داود گفته:
    مدت عضویت: 1899 روز

    سلام و درود استاد عباس منش

    شدیدترین حساس من بر میگرده به زمانیکه افرادی در خصوص خدا وند و ظلم او صحبت می کنن . اینکه خدا برای ما نخواست . خدا برای ما نکرد. و جالبه اینکه همین افراد نمازشون ترک هم نمیشه . اما به خداوند بدبین هستن . از همه چی شاکی هستن . همه مقصر هستن جز خودشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سعید کاجی گفته:
    مدت عضویت: 1194 روز

    بنظرم شدیدترین احساسات منفی در من زمانی شکل میگیرد که احساس میکنم تنهام ، زمانی که مشکلات زندگی زیاد میشند و افراد پا پس میکشند ، به خصوص همسرم ، و من مجبور میشم یه تنه وارد میدان بشم و کسی نیست که کمک و دلگرمی برام باشه ،. اونجاس که احساس بی کسی و تنهایی میاد سراغم و مثل یک بیماری تمام بدنم رو سست و میکنه و احساس میکنم این زندگی هیچ مفهومی نداره ، ساعات زیادی سکوت میکنم و دوست دارم تنهاتر باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      وحید رمضانی گفته:
      مدت عضویت: 975 روز

      سلام اتفاقا من هم روزهایی در زندگیم احساس تنهایی میکردم و حتی احساس میکردم که هیچکس به من توجه نداره و کسی ندارم که باهاش درد و دل کنم. اینجا بود که حضور خدا و نیروی درونم برام پررنگ تر میشد و باعث رشد معنویم میشد.به نظر بنده شما هم از این فرصت برلی رشد شخصیت و قابلیتهای درونتان استفاده نمایید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    روح الله فراهانی گفته:
    مدت عضویت: 691 روز

    باسلام خدمت استادودوستان عزیز

    لطفاراهنمایی کنید واگه ممکنه جواب بدیدممنون میشم

    من ازهرنظر زندگیم تقریبا خوبه خداروشکر

    زن وفرزند عالی دارم

    سلامتیم خداروشکر عالیه یعنی بیسته

    شرایط عمومی زندگیم خداروهزاربارشکر عالیه

    یعنی نه دادگاه پاسگاه،نه دکترودرمانگاه ابدا

    خداروشکر ازهمه نظرعالیه

    فقط تنهاپاشنه اشیل من مالی هست

    پول به سختی میادتوزندگیم ومثل برف اب میشه

    هیچوقت نتونستم پس اندازی داشته باشم وباخیال اسوده خریدکنم،یامسافرت برم زندگیم ازنظر پولی کیفیت نداره

    …..تقریبا همیشه بدهکارم وهمیشه این کلاه اون کلاه میکنم….

    خواهشن دوستانی که مسئله منو داشتن وحالانتیجه گرفتن راهنمایی کنن ممنون میشم

    چکاربایدبکنم،روی چه باوری کارکنم،همه فایلهاروهم گوش میدم وتمرینهاروانجام میدم

    واین موضوع من وآزارمیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ارمغان رضوی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    به نام خدا

    سلام خدمت اساتید بزرگم

    من هدایت شدم به این فایل

    اما من یه چیزی رو نمیفهمم و هنوز نفهمیدم

    این که مگه ما رفتاره ادمها رو برای خودم برانگیخته نمیکنیم؟

    مگه ما خلق نمیکنیم تمومه این شرایط رو؟

    مگه نباید تمرکزمون‌رو نکاته مثبته ادمها باشه

    مگه اگر این ادم بره بیرون ادمه بعدی که وارد میشه تو زندگیمون بدتر نیست داستانش؟

    مگه نباید فقط رو خو‌دمون کار کنیم تا شرایطمون همونجوری بشه که ما میخواییم یا اون ادم عوض میشه وارد مدار جدید ما میشه یا میره بیرون یکی دیگه با فرکانسای دیگه مون وارد زندگیمون میشه

    اینا رو من فهمیدم اما استاد میگن اینجا پترن ادمها رو پیدا کردیم که به من اسیب میرسونه اون ادم عوض نمیشه حالا من نفهمیدم اگر میشه راهنماییم کنین دوستان

    اگه اینجوری باشه تواناییه برانگیختگیمون تو روابط چیه پس؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2163 روز

    بنام الله یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم و استادیار مهربان و شایسته ام

    و سلام به خودم و هرآنکس که این کامنت را خواهد خواند…

    پـــیدا کردن الگوهای تکرار شونده

    بنظر من این الگوهای تکرار شونده با تمام سادگی شون اما همچین هم ساده نیستند و خیلی هم مهم هستند. اصلاهمین الگوها و دیدن شون بهمون کلید میده کجای کار درسته یا غلطه. چون ما در یک جهان قانونمند و در سیستم منظم زندگی میکنیم.

    _ ما تمام اتفاقات زندگیمون رو با افکار و باورها و کانون توجه مون به وجود میاریم.

    _ هر آنچه در زندگی ما به وجود میاد رو خودمون خلق میکنیم نه هیچ عامل بیرونی دیگه ایی.

    _ هیچ عامل بیرونی نیست که زندگی شما رو تحت تاثیر قرار بده.

    _ واکنش های ما به اتفاقات و شرایط هم باعث میشه که اون جنس اتفاقات بیشتر یا کمتر بشه.(فارغ از اینکه اون اتفاقات جالب و دوست داشتنی هستند یا ناجالب و رنج آور)

    _ به هر آنچه که توجه میکنیم از جنس همون بیشتر و بیشتر وارد زندگی مون میشه.

    ===========================================

    این فایل امروز به عنوان نشانه ام اومد. درحالی که حالم الکی گرفته شد. اونم با یکهویی رفتن همسرم به یک سفر کاری به رامسر.

    خیلی فکر کردم الگویی پیدا کنم ولی چیزی به ذهنم نزد.

    اما فکر کنم همین که یکسری کارها خارج از میل من یا نظر من باشه حالم گرفته میشه این یکجور الگوی تکرارشونده خیلی ریز و پنهانی هست که دارم.

    میخواستم نهار درست کنم و قرار بود شب بره اما یکهو ظرف کمتر از یک ربع ماشین گرفت رفت(واووو چه صدای شرشر بارونی میاد خدایا شکرت.) بعد میخواستم بیخیال اون غذایی که میخواتم درست کنم بشم و با یک تخم مرغ برای خودم قضیه رو تموم کنم. و به این فکرمم یکم فکر کردم دیدم اینم یک چیز ریزی هست در وجود من که ریشه اش به باور لیاقت برمیگرده و حس ارزشمندی و وقتی که برای خودم و تنهایی لذت بردن خودم برمیگرده. هرچند من برای خودم یک غذای با کیفیت خوشمزه با گوشت چرخ کرده درست کردم و نوش جان کردم.

    اتفاق های دیگه اینکه تمرکزم رو با تمام سکوت و تنها بودنم برای ساعتی از دست داده بودم و نتونستم مفید کارهایی که باید رو انجام بدم.

    یک الگوی تکرارشونده قشنگ و خوب اینکه واقعا جنس دوستانم و آدم هایی که باهاشون آشنا میشم فرق کرده. دستان خداوندی که اومدن تا منو تا رسیدن به خواسته هام همراهی کنن. اومدن منو آسان کنن برای آسانی ها. دوستانی که منو به یاد خودم میارن و بهم انرژی میدن و باعث میشن بیشتر سپاسگزارتر باشم.

    خدایا شکرت برای این لحظه….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      مهناز دژبانی مقدم گفته:
      مدت عضویت: 657 روز

      سلام به دوست عزیزم فهیمه جان

      چقدر خوبه که آگاهانه بفهمی تمام اتفاقاتی که خارج از میلت پشت سر هم میفته به خاطر باورهای درونی خودته

      منم تا چند سال قبل که وارد مطالعات در زمینه موفقیت نشده بودم خیلی با رفتارهای عجیب همسرم مواجه میشدم که اصلا باب میل من نبودن و دوست نداشتم شب دیر از سر کار بیاد خونه یا تایم زیادی رو با دوستاش بگذرونه و منم اون زمان تنها بودم ولی دقیقا از همین دست اتفاقات میفتاد و من نمیدونستم که به خاطر باورهای خودمه که این اتفاقات زیاد میفته و من جز اون دسته از آدمایی بودم که وقتی شرایط سخت شد تصمیم گرفتم تغییر کنم

      منم قبلا وقتی همسرم خونه نمیومد و سر کار بود یه غذای حاضری برای خودم درست میکردم یا نون پنیر میخوردم ولی دقیقا این هم به همون احساس لیاقت برمیگرده وقتی برای خودت ارزش قائل بشی دیگران هم برات ارزش قائل میشن هر چقدر به خودت بیشتر احترام بذاری دیگران هم به همون اندازه و حتی بیشتر بهت احترام میذارن هر چقدر خودتو بیشتر دوست داشته باشی دیگران هم تو رو بیشتر دوست خواهند داشت و اتفاقات جوری پیش میره که تو دوست داشته باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فهیمه پژوهنده گفته:
        مدت عضویت: 2163 روز

        سلام مهناز قشنگم

        باز هم سپاسگزارم که برام نوشتی،ممنونم ازت که اینقدر قشنگ داری روی خودت کار میکنی و ردپاهاتو میبینم.واقعا تحسین ات میکنم برای تلاش هات.

        دقیقا همینه ما اینجا هستیم تا آگاهانه افکار و باورهامون رو هم جهت کنیم جوری که چیزها، اتفاقات، شرایط، آدم هایی رو خلق کنیم که میخوایم. اینجا هستیم تا یادبگیریم چطور این کار رو انجام بدیم. اینجا هستیم تا ذهن مون رو شخم بزنیم و خودمون رو بهتر بشناسیم و علف های هرز یا همون باورهای محدودکننده رو از ریش بکشیم بیرون تا بذر باورهای قدرتمندکننده و توحیدی در ذهن مون بهتر و درست تر رشد کنه…

        همه چی باوره…

        باور، باور، باور

        و پیدا کردن الگوهای تکرار شونده بهمون کمک میکنه تا بهتر باورهای ذهن مون رو بشناسیم. و هر چه خودشناسی مون بیشتر بشه بهتر به باورهامون مسلط میشیم.من که اول راهــم و ایمان دارم که خداوند منو خالق زندگی و شرایط زندگی خودم خلق کرده.

        ممنونم که هستی عزیزم واقعا سپاسگزارتم.

        و اینم از باورهایی که من چندوقته روش کار کردم هستم که تو و یکی از دوستان قشنگ دیگه ام که اینجا یکهو منو با حضورتون سورپرایز میکنید.واقعا سپاسگزار خداوند وهاب و مهربانم بخاطر این قوانین ثابت و بدون تغییری که بر روی جهان گذاشته.

        سپاس دوست قشنگم

        ارادتمندت فهیمه

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    صلاح الدین گفته:
    مدت عضویت: 2341 روز

    سلام دوستان عزیز

    چیزی که خیلی خیلی در روابط،منو بهم میریزه مربوط به همسرم هست اون هم گیر دادن اوست ایشون ازم انتظار داره که کل کارهامو برنامه هامو بهش بگم اون هم با جزئیات کامل.به شدت از توضیح دادن متنفرم واقعا بمن بعنوان یه مرد بهم برمیخوره که مجبوربشم همه چیو توضیح بدم .البته تنفر بیشتر من ازینه که با وجود توضیح دادن باز هم متوجه نمیشه باز ازم توضیح میخواد.

    دومین چیز هم مسئله تکراره.وقتی یه چیزی تکرار میشه حتی اگه چیز خوب هم باشه واقعا بهم میریزم باور کنید دیوانه میشم به چندتا روانشناس مراجعه کردم دلیلشو نفهمیدند اگه کسی میدونه لطفا کمکم کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سکینه دهقان گفته:
      مدت عضویت: 923 روز

      سلام وقتی چهار امدی تمام ریز ودرشت براش با اب وتاب تعریف کنی او دوست داره باهش حرف بزنی وقتی او را پر کردی از حرف زدن دیه همسرت هم اروم میگیره امتحانش مجانیه اون بیشتر دوست داره باهش حرف بزنی توجه کنی تا اینکه بخواهد براش توضیح بدی زمانی که حس صمیمی را ازت گرفت اروم میشه دیه براش مهم نیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        فرزاد بازیار گفته:
        مدت عضویت: 782 روز

        سلام آره منم همینو میخواستم بگم وقتی سخت بگیری و بخوای با کل جزییات واسش تعریف کنی هم به خودت سخت گرفته میشه هم به اون تو اتفاقاتی خوبم به نظر من همینه چون اتفاق خوب قراره بیوفته و ما ازش لذت ببریم اگر هزاران بارم تکرار بشه و این باعث میشه ذهن ما عادت کنه به خوبی حتی اگه شرایط بدم باشه خوب ببینیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    صلاح الدین گفته:
    مدت عضویت: 2341 روز

    چیزی که خیلی خیلی در روابط،منو بهم میریزه مربوط به همسرم هست اون هم گیر دادن اوست ایشون ازم انتظار داره که کل کارهامو برنامه هامو بهش بگم اون هم با جزئیات کامل.به شدت از توضیح دادن متنفرم واقعا بمن بعنوان یه مرد بهم برمیخوره که مجبوربشم همه چیو توضیح بدم .البته تنفر بیشتر من ازینه که با وجود توضیح دادن باز هم متوجه نمیشه باز ازم توضیح میخواد.

    دومین چیز هم مسئله تکراره.وقتی یه چیزی تکرار میشه حتی اگه چیز خوب هم باشه واقعا بهم میریزم باور کنید دیوانه میشم به چندتا روانشناس مراجعه کردم دلیلشو نفهمیدند اگه کسی میدونه لطفا کمکم کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    محمد عباسی گفته:
    مدت عضویت: 1904 روز

    باز هم سلام بر استاد عزیز و گرانقدرم ممنون از اینکه شما اینقدر به مسائلی که دغدغه زندگی ماست فکر میکنید و سعی در حل اونها دارید.

    استاد عباسمنش من دقیقا همون گزینه ی اول شدیدترین احساساتم رو بر انگیخته میکنه. یعنی گم کردن وسایل من تو کامنتا اکثرا راجب روابط شنیدم اما واقعا دوس دارم بدونم چه باوری هست که باعث میشه من هر چن وقت یکبار وسایل و مدارکم رو گم کنم و آیا اصلا اینهایی که گم کردم و بعضا خیلی مهم هستن، میتونم پیدا کنم؟!

    انشالا همگی ثروتمند و سعادتمند شویم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: