پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 84 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-2-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-25 09:26:272024-02-14 06:20:18پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
الان داره همینجوری الگوهام میاد ….
من فکر می کردم خالق زندگیم هستم یعنی هر رابطه خرابی رو می تونم درست کنم
هر آدم نامناسبی رو می تونم درست کنم
واسه همین رها کردن رو بلد نبودم
و همیشه هم هر جا واقعا مقصر هم نبودم اشتباه خودمو میدیدم و این باعث میشد افراد بی مسئولیتی که دیگران رومقصر میدونن جذب کنم واسه عزت نفس پایین و اینکه خالق بودن و قدرتم حفظ شه اصلا اشتباه طرف مقابل رو نمیدیم میگفتم تقصیر منه اونم میکفت اره تو مقصری اصلا همیشه من مقصر بودم همیشه در حال سرزنش خودمبودم
نتیجه هم طبق قانون جذب افرادی که اونا هم همینطوری بودن روجذب میکردم و این مدل رفتار رو بر انگیخته می کردم یا افراد خودشیفته که خودشون رو بری از اشتباه می دونستن
الان هم میکنم ولی کمتر ، از وقتی که با خودم مرور میکنم که به کسی اجازه رفتار بد رو نمیدم وهمه باید در قبال من درست رفتار کنن اشتباه کنن دست از دا خطا کنن حذف میشن ، افراد و رفتار های بهتری رومیبنم و حواسشون هست
ولی بازم تکرار میشه البته خیلی به ندرت مخصوصا زمانی که کمتر رو خودم کار کنم یا حواسم به ذهنم کمتر باشه یا تو زمان حال نباشم یا جواب نجواها رو با منطق ندم و خفشون نکنم
سلام استاد عزیزم.عاشقتم.این فایل یکی از بی نظیرترین فایلهای زندگیم بود.
استاد من وقتی زیاد رو باورهای اعتماد به نفس کار میکنم مثلا به خودم میگم من آدم ارزشمندی هستم آدمهایی به پستم میخورن که وقتی از کنارشون رو میشم آب دهنشونو تف میکنن و بعضی وقتها هم تیکه میندازن.این جور موقها هست که به شدت عصبانی میشم و احساس سرخوردگی و نا امنی میکنم.احساس میکنم الان طرف میخوات دعوا راه بندازه و به ناچار درگیر شم.
استاد یه موضوع دیگه ای که خیلی عصبانیم میکنه اینه که وقتی حالم خیلی خوبه و دارم لذت میبرم همون موقع یه اتفاقی میوفته و حالم به شدت گرفته میشه.مثلا تو خواب عمیق هستم و قشنگ لذتشو میفهمم و همون موقع مامانم میاد شروع میکنه به ظرف شستن و من از خواب می پرم و به شدت عصبانی میشم.تا همون موقع داداشم یه کلیپ روشن میکنه و من شش متر از خواب می پرم بالا.
با مثلا تو ماشین یه موسیقی گذاشتم و دارم حال میکنم و یهو یه آدم از راه میرسه و میپیچه جلوم.
با مثلا میخوام یه زید توپ شماره بدم سر و کله یه آدم مزاحم از راه میرسه.
سلام به شما آقا محمد گل، امیدوارم حالتون عالی باشه.
تحسینتون میکنم که اینقدر اتفاقات زندگیت رو صادقانه نوشتی، دوست عزیز وقتی به این اتفاقات فکر کردم، گفتم شاید در درونتون باور داشته باشید که پایان هر اتفاق خوشی، زجر و گریه و ناخوشی و مزاحمته. درحالیکه باید به خودتون بگید اگر مسیرم درست باشه، شادی و لذت و فرکانس خوب فقط باعث اتفاقات خوب بیشتر میشه و ناراحتی و غم و احساس بد، باعث اتفاقات بدتر در آینده میشه، همون قانون که میگه احساس خوب، اتفاقات خوب و احساس بد، اتفاقات بد رو رقم میزنه. مثل اینکه بگید ثروت نتیجه یه مسیر درسته، همه آدمهای ثروتمند تکاملشون رو طی کردن و از راه درست به ثروت رسیدن. به قول استاد به خودمون بگیم اگر بعد از اتفاق خوب، اتفاق بد میوفته یا یه رابطه شکل میگیره، همه چیز خوبه و بعد یهو رابطه خراب میشه، نه به خاطر اینه که قانون میگه پایان هر عشقی نفرته، به خاطر اینه که من مسیر اشتباهی رو رفتم و باورهای نادرستی داشتم که این اتفاق افتاده. نمیشه یه مسیر درست باشه ولی نتیجه ای حاصل نشه که هیچ، تازه بعد از اتفاق خوب هم یه اتفاق ناخوشایند بیوفته، اگر اتفاق بد میوفته چون باورم ایراد داره.
دوست عزیز پایان هر اتفاق خوبی، اتفاق خوب و احساس خوب بیشتره و اگر اتفاق بد میوفته، پا رو از این هم فراتر بذار و بگو اون اتفاق به ظاهر بد هم به نفع منه، الخیر فی ما وقع. آن چیز که مرا نکشد قویترم خواهد ساخت. اگر هنوز زنده ام پس یعنی قوی تر شدم و از اون اتفاقات به ظاهر بد درس هاش رو یاد میگیرم و پیش میرم.
ممنونم بخاطر کامنت قشنگت آقا محمد.
شاد و سلامت باشی.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جون و دوستان همفرکانسی
سوال اول:
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته می کند؟
یکی از رفتارهایی که واقعا من رو عصبی میکنه و باعث میشه از درون بهم بریزم اینه که متوجه بشم یا احساس کنم کسی داره پشت سرم حرف میزنه و غیبتم رو میکنه و این یعنی نظر بقیه در مورد خودم برام خیلی مهمه الان خیلی بهتر شدم ولی باز هم هست و حالم رو بد میکنه
دومین رفتار اینه که من همیشه افرادی رو جذب میکنم که برای کاری که براشون میکنم ارزش قائل نیستن و یا هزینه ای که باید بپردازند رو کمتر از مقداری که طی کردیم میدن
یا مدام میگن تخفیف بده من خودمم هم ندارم
یا سخت پول میدن
یا اصلا پولی پرداخت نمیکنن
در این سالها من 80 درصد مشتریهایی که داشتم برای سفارش اینجوری بودن و این واقعا عصبیم میکنه و حالم رو بد و احساس بی ارزشی میکنم
و این مورد برای من الگوهای تکرار شونده
الگوهای منفی هست
چون من خودم در مقابل دیگران اینطور نیستم و پول رو تمام و کمال نقد همون لحظه پرداخت میکنم
در گذشته اگر دوستان و آشنایان جایی میرفتند برای تفریح و به من اطلاع نمیدادند من خیلی ازشون ناراحت میشدم و حالم بد میشد ولی شکر خدا بعد از آشنایی با استاد و گوش دادن به فایلها خیلی خیلی خیلی کم شده و خدارو بابت این مورد شکرگزاری میکنم
داشتن مستاجران بد که باعث آزار و اذیت ما میشدن و به سختی اجاره را پرداخت میکردن که بعد چند وقت پدرم تصمیم گرفت که خونه رو اجاره ندهد و حدود سه سال و نیم هست خداروشکر که دیگه از این لحاظ حالمون بد نمیشه
هر چند وقت یکبار دچار سرما خوردگی و حساسیت فصلی میشدم که همسرم هم دچار حساسیت فصلی بود ولی خداروشکر با عمل به دوره قانون سلامتی این مورد کامل رفع شد
یه مورد دیگه که ما بعد از سه ماه اجرای دوره قانون سلامتی همه آیتم هارو مو به مو عمل میکنیم ولی شروع کردیم به گاهی اوقات خوردن میوه که این مورد باعث شد در مصرف میوه مخصوصا خرما زیاده روی کنیم و جالبه که بعد مصرف زیادش عوارضش رو میبینیم و تصمیم میگیریم که دیگه مصرف نکنیم ولی موفق نمیشیم یه هفته خوب پیش میریم هفته بعد همه چیز بهم میریزه و این مورد حدود هشت ماهه داره تکرار میشه
مورد دیگه اینکه هر چند وقت یکبار من و همسرم سر این موضوع که چرا درکش نکردم اون روز و روی درخواستم پافشاری کردم برای انجامش و یا سراغی ازش نگرفتم و یا چرا برای رفتن به پیاده روی گاهی اوقات با دوستم میرم دچار ناراحتی و حس بد میشیم البته هم من میدونم هم ایشون که هر کس مختار خودش هست و علایق خودش رو داره ولی بازم این ناراحتی پیش میاد چون هم من هم ایشون احساس بی ارزشی میکنیم
به تازگی از وقتی که سریالهای سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو میبینیم و به زیباییها توجه میکنیم به مسافرتهای زیادی رفتیم و زیباییهای زیادی رو دیدیم خدارو شکر
البته که موارد دیگه ای هم هست و من باید روش بیشتر کار کنم
به امید خدا با کار کردن میتونم این الگوهای منفی رو از بین ببرم
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستانی که با کامنت گذاشتن باعث درک بهتر ما از موضوع میشن
در پناه حق
پریسا
به نام خدا
من قبلا وقتی میدیم که بقیه به فقرا کمک میکنن ناراحت میشدم و میگفتم دارن فقیرارو فقیر تر میکنن و عصبانی میشدم ولی الان میگم پول خودشه اون فقیرم زندگی خودشه ب من چه
مسأله دیگه ای ک منو ناراحت میکنه وقتیه ک دوستام رابطه عاطفی شون به مشکل میخوره و من خودمو مسئول این میدونم که باید یا رابطشونو درست کنم یا حالشونو خوب کنم
با نام خداوند مهربان
سلام به دوست مهربان و عالیم
من واقعا تحسینتون میکنم بابت این کامنت های واقعا عالی
سلام به استاد فوقعالده عالی
من تمام سعی خودمو میکنم که همسرمو در حال خوب واحساس خوب نگه دارم و ناراحت نشه فقط خوشحال باشه و به نظر من اینکه ما قول میدیم به اطرافیانمون که من خوشبختت میکنم این کار اصلا دست ما نیست و ما قادر به این کار نیستیم و هرکسی هر اتفاقی و هر شرایطی که داره رو خودش خلق کرده و این خلق هم به توجه و فرکانس های خودش بستگی داره
اگه قرار بود من بتونم کسی رو تغییر بدم خوب خدا اصلا چرا این قانون رو وضع کرده که هرکسی خالق شرایط خودش هست
من خودم الان بعداز چند بار خوندن کامنت متوجه این پاشنه شدم که نیاز به توجه دارم و دنبال اینم که کسی به من توجه کنه و وقتی توی یک جمعی نشستم میبینم با ی نفر وقتی ی فرد دیگه ای باهاش بیشتر صحبت میکنه من حسادت میکنم و این ریشه رو من احساس میکنم در عزت نفس پایین من و عدم لیاقت خودم میدونم
و زمانی که کسی رو میبینم ناراحت هست به ی بهونه ای دوست دارم سر حرف رو باهاش باز کنم تا بهش بفهمونم که بابا این چیزی که تو میگی نیست قانون اینه باید طبق قانون بری و رگ گردن باد کرده و بعداز کلی حرف احساسا غرور گرفتن که من تونستم اینو به یک طرفی هدایت کنم که اینم ریشه در بی ایمانی داره که شرک هست چون من احساس کردم که من تونستم اینو هدایت کنم ولی تنها چیزی که نصیب من میشه احساس بد طرف مقابل من بوده چون من به احساس بد اون طرف مقابل توجه کردم و براش سخنرانی کردم و طبق قانون جهان و کیهان به احساس ما یا همون فرکانس ما پاسخ میده
خوب بریم سراغ قانون
قانون طبق قران میگه هیچ کس قادر نیست کسی رو تغییر بده تا خودش نخواد فرزند نوح با نوح پدر و پسر ولی فرکانس ها فرق داشتن
پاشنه اشیل من انتظار توجه از سمت دیگران این شرک هست و محتاج به انسانی که فانی هست
خدارو شکر که من دوتا از پاشنه های اشیلمو پیدا کردم
محتاج توجه دیگران بودن
من باعث تغییر دیگران و احساس خوبشون بشم
دنبال افرادی میگردم تا ببینم چه مشکلاتی دارن تا من قانون رو براشون توضیح بدم
من فقط و فقط روی خودم میتونم کار کنم و خودمو بهبود بدم و شرایط و افراد و موقیعت ها در مسیر من قرار بگیرن
خدارو سپاسگزارم بابت این همه اتفاقات عالی
سلام بر دوستان و استاد عزیزم.
ممنونم از بچه ها که اینقدر صادقانه ترمزهاشونو می نویسند و به ما در شناخت خودمان کمک می کنند.
حقیقتش من خیلی موقع خرید کردن بهم میریزم.یکی از جاهایی که اعصابم بهم میریزه موقع خرید لباسه.
چون غالبا هر لباسی پیدا می کنم یه عیبی داره نسبت به خواسته های من.حالا یا خیلی کوتاهه یا بلنده یا گرمه یا نازکه….همه هم که خوب باشه میگم قیمتش زیادی بالاست…یا خیلی وقتها بین 2تا چیز مردد میشم کدوم رو بخرم که البته اون لحظه احساس خوبی اصلا ندارم…..
و این قضیه منو سالهاست اذیت می کنه.حالا با این شرایط اگر چیزی نسبتا بپسندم و بخرم بیام خونه پشیمون میشم چرا خریدم.
اگر نخرم بیام خونه به خودم میگم اینهمه تا پاساژ فلان رفتم کاش می خریدم تموم میشد میرفت!
اما هیچ راه حلی برای این مردد بودن در خرید و حس بد آن ندارم.و نتوانستم آن را ریشه یابی کنم…امیدوارم از آموزه های استاد بتوانم این مشکل را رفع کنم و به آرامش و لذت در خرید برسم.
استاد بسیار سپاسگزارم از محصولات خوبتون.موفق باشید.
سلام استاد عزیزم
اومدم یه تجربه کوچولو از کنترل ذهن که امشب داشتم و ثبت کنم و برم
امشب یه تضاد کوچکی تو رابطه با همسرم برام پیش
اومد که ذهنم میخاست خیلی بزرگ جلوه بده و کللی افکار منفی دیگه م چاشنیش بکنه تا حال منو بد کنه
منم اول گفتم بزا ذهنمو کنترل کنم دیدم نمیتونم و خیلی داره این فکرا رو ذهنم رژه میرن
گفتم حالا چکار کنم که حالم و بد نکنه
همون لحظه خدا یه ایده بهم الهام کرد و اونم این بود که به همسرم که هموم لحظه از خونه رفته بود بیرون پیام بدم و خیلی منطقی در مورد اون مسالع به ظاهر کوچک و بی ارزش که ذهن من داشت ازش غول درست میکرد صحبت کنیم و بعداز چند جمله صحبت کردن و پیام دادن مساله حل شد و وقتی همسرم برگشت خونه حضوری خیلی مفصلتر قضیه رو براش باز کردم و دلیل ناراحتیم و بهش گفتم
و بعد از شنیدن حرفام اتفاقا همسرم گفت من اصلا به اینجور مسائل هیچوقت فکر نکردم و الان که دارم به حرفات فک میکنم میفهمم که کاملا حق با توعه و تو حق داشتی ازین رفتارم ناراحت بشی،
و اینجوری شد که مساله ای که قبلنا کار ما رو به قهر و ناراحتی می کشوند خیلی راحت حل شد و همه چی م به نفع من تموم شد و باعث حسم خوب شه دوباره
و منم حس رضایتمندی داشتم ازینکه نذاشتم ذهنم منو بازی بده و آرامشم و حفظ کردم و خدا هم بقول استاد ایده هاشو به ذهن آرام الهام میکنه
من خیلی خوشحالم که تونستم این کار و بکنم و این پیروزی کوچک بر ذهن، خیلی برام شیرینه
به نام تنها خالق زیباییهای بیپایان
سلام به استاد عزیز و مریم بانوی گل و تک تک اعضای خانواده من
چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی من شدیدترین احساسات را در وجود من برانگیخته میکند؟
+وقتی فردی مرا قضاوت میکند و مورد تمسخر واقع میشوم
+وقتی با وضعیت مالی نامناسب برخورد میکنم
+وقتی با همسرم بحث میکنم و بهم بی توجهی میکنه
+وقتی همسرم شرایط بد مالیم رو تو سرم میزنه و میخواد با خرج کردن و نشون دادن پولش قدرتشو به رخم بکش
+وقتی که نیاز به توجه دیگران دارم و کسی بهم توجه نمیکند
+وقتی که کاری برای کسی انجام میدهم و او به جای تشکر با چهره حق به جانب یا میگوید وظیفت است یا میگوید میخواستی نکنی و کارم را بیارزش نشان میدهد
+وقتی از تلاش کردن خسته میشم و ناامید میشم
+وقتی بدهیهایم زیاد میشود و طلبکارها پشت سر هم تماس میگیرند
مرسی استاد بابت سوال های که باعث میشه فکر کنیم و خودمون رو بهتر بشناسیم
سلام خدمت استاد عزیز.
من یه موردی که خیلی روی احساساتم تاثیر میزاره بدقولی طرف مقابل هست
خیلی عصبی میشم از بدقولی و بی برنامگی و هر چی بیشتر پیش میرم این قضیه انگار بیشتر میشه
مورد دوم هم اینه که وقتی توی کارم افت میکنم یا اون پیشرفتی که انتظار داشتم اتفاق نمیوفته به شدت ناامید میشه
سلام به استاد عزیزم و خانم مریم شایسته مهربانم و همه همفرکانسی های فعالم
استاد عزیز
من دوره کشف قوانین زندگی رو خریداری کردم خیلی عالیه بقدری محو حرفهای زیباتون میشم که گذر زمان ازدستم خارج میشه تا دوره 5 بارها و بارها گوش دادم وخیلی روی خودم دارم کار میکنم امید دارم که بتونم مثل بچه های توی سایت قوانین رو درک کنم
استاد عزیز دررابطه به این سوالتون میخوام بگم من وقتی از طرف همسرم نادیده گرفته میشم خیلی ناراحت و احساس پوچی میکنم وقتی در مورد مسئله ای با هم صحبت میکنیم و اون قانع نمیشه من عصبانی میشم فقط با یک کلمه که بهش میگم من برای درکت متاسفم جایگاهم را ترک میکنم و اصلا باهاش بحث نمیکنم من شخصیتی ارام دارم و وقتی از چیزی ناراحتم فقط در خلوت با خدای خودم حرف میزنم این حس ارامش بهم میده ولی احساس میکنم وقتی در برابر همه ی چیزها سکوت اختیار میکنم این نشانه ی ضعف من است لطفا منو راهنمایی کنید