پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 87 (به ترتیب امتیاز)

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدامین میرآخورلی گفته:
    مدت عضویت: 944 روز

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته

    درباره تمرین این جلسه اول میخوام این بخش از تمرین رو بنویسم که من درگیر چه مسائل تکرار شونده ای هستم

    اول از همه این که من مدتی دارم قرارداد هایی رو اوکی میکنم و تا مرحله آخر پیش میبرم اما به دلایل مختلف که جنس و نوع اون دلایل تقریبا یکسان هست در مرحله اخر قرارداد و نوشتن ان کنسل میشود و این اتفاق دار هر چند وقت یکبار رخ میدهد، اخیر فک میکنم6تا کنسلی قرارداد داشتم که هم مالک و هم مشتری تا اخرین مرحله راضی بودن و شرایطشون بهم میخورد ولی پای جلسه قرارداد همه چی یهو بهم خورد و کنسل شد و نتونستم قرارداد بنویسم

    2_ من هرچند وقت یک بار یک نفر وارد زندگیم میشود(جنس مخالف) با هم وارد رابطه میشویم اما بعد از گذشته نهایتا یک هفته احساس توی قفس بودن، حبس بودن و سنگینی بهم دست میده و حالم اصلا خوب نیست و همش فکر میکنم به هیچ کار تو زندگسثیم نمیرسم وقتی توی رابطه با اون فردم و این اتفاقا به جرعت میتونم بگم تو تمومی روابط عاطفیم عینن به وجود امده دقیقا یه شکل یه جور فقط به قول استاد شکل ادم تغیر کرده

    3_هرچند وقت یک بار بحث های سنگین با پدر یا مادرم یا جفتشون دارم حالا خداروشکر کمتر شده ولی در گذشته سر یک ماه این اتفاق میفتاد و این هم خیلی شبیه به هم بود دلایلش هر دفعه فقط فرق میکردم وگرنه جنس بحث و دعوا یه شکل بود

    4_ این مورد هم تقریبا به صفر رسیده ولی هر چند وقت یکبار یه بلایی سر وسیله هام میامد اعم از ماشین، گوشی، موتور، یا وسیله ای که مربوط به منه و یا خراب میشد، یه رنگ میپرید یا اتفاق ناگوار رخ میداد براش این هم عینن هر دفعه یه شکل پیش میامد که خداروشکر این هم به صفر رسیده ولی دوتای اولی هم چنان. پا برجاست و داره هر دفعه رخ میدهد

    در خصوص روابط عاطفی همین چند روز پیش بود که من به همون دلیل واضح و یکسان و تکراری با یه خانومی رابطم تموم کردم و خودمم دیگه از این الگوی تکراری و تکرار شونده زده و خسته شدم و دیگه خوشم نمیاد اصن از این روند که حوصلم سر برده یعنی چی هردفعه با یکی وارد رابطه میشم این احساسات میاد توی وجودم و به یک شکل واضح و مشخص هر بار خودم رابطم تموم میکنم

    امیدوارم هستم بتونم روز به روز بهبود بدم این وضعیت

    بخش دوم تمرین و جواب به سوال استاد رو در کامنت بعدی مینویسم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    اعظم کارگرنژاد گفته:
    مدت عضویت: 1417 روز

    سلام به استاد عزیز و دوستان

    من شدیدترین احساساتم مربوط میشه به همسرم

    بی توجهی اون طرد شدن ناراحت شدن یا اینکه میبینم به کسی زیادی توجه میکنه به شدت حال منو بد میکنه و بدترین روزم میشه

    و حالا رفتارهایی که توی روابط تکرار میشن

    معمولا همشون مشکل مالی دارن ودر مورد اینکه پول کمه و گرونی صحبت میکنن

    و کلا احترام و توجه توی روابطم هس

    و انسانهای مهربون و تقریبا صادق و خوشرو هستن

    و کلا من دوس دارم کمک کنم بهشون یعضی وقتا از نظر مالی اگه بتونم یا کمکای دیگه

    ولی اینکه اونا بخوان از من کمک کنم نه اینجوری نیست بیشتر خودم میخوام و با احترام وتشکر هس

    و اما مشکل من بیشتر با کسایی که فک میکنم از نظر اعتمادبنفس بالاتر هستن از من و میبینم همسرم توجه داره بهشون و من دوس دارم مثل اونا باشم ولی نمیشه ویجورایی حسادت میکنم و بهم میریزم از توجه همسرم

    و همسرم هم از من بزرگتره کلا بهم توجه داره ولی بیشتر با رفیقاشه و موضوعی که تکرار میشه کهمن دوس دارم باهم باشیم و اون بیشتر با اوناس و همیشه تو ذهنمه که دوستاش براش مهمترن و اینکه دوسدارم هرچی اون دوس داره انجام بدم حتی اگه سختمه تا ناراحت نشه وبا دوستاش نباشه

    و تضادی که چندباری تو روابط پیش اومده چیزی بوده که بهش گفتم من خیلی حساسم

    که فک میکنم ریشه اش ترس از بی توجهی و تنهاشدن وطرد شدن هس

    و فک میکنم با اون باید باشم تا خیلی خوش بگذره

    و فک میکنم این مشکل روابطم که مشکل اساسی من هس از وابستگی و عزت نفس پایین هس

    اگه دوستان باور اشتباه دیگه ای از حرفام فهمیدن ممنون میشم راهنماییم کنید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  3. -
    مطهره گفته:
    مدت عضویت: 1879 روز

    سلام استاد عزیزم

    من زمانی بیشترین احساس منفی در من شکل میگیره که یکی ازم جدا میشه و عمیقا احساس تنهایی میکنم در حدی این حس شدید هست در من،که من هر بار بش فک کنم میتونم گریه کنم

    و حس میکنم باید اینقد رو خودم کار کنم تا این خلا رو پر کنم که نیاز به بودن کسی نداشته باشم و این حس وابستگی از وجودم بره

    و ارزشمندی خودمو در بودن با ادما نبینم

    ممنون ازتون بافایل فوق العادتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    مسعود افشانی گفته:
    مدت عضویت: 969 روز

    سلام خدمت استاد عزیز و فوق العاده

    من چند وقته همش یک سری اتفاقات پشت سر هم و زنجیر وار اتفاق میفتن و این شد که دنبال فایلی به همین نام از شما هدایت شدم…………

    مثلا چند بار پشت سر هم توی شغلم ضرر مالی کردم اصلا یه مدتی دست به هر کاری که میزدم هر اقدامی که میکردم ضرر میشد و به شدت به هم میریختم و با اینکه به این باور رسیدم که اتفاقات زندگی ما توسط خودمون و باورهامون رقم میخوره ولی همچنان نمیدونم واقعا چه باوری درون من نهفته هست که این اتفاقات پشت سر هم رخ میده…… اگه کسی از دوستان میتونه راهنمایی کنه ممنون میشم

    درمورد سوال این قسمت…

    1حضور در جمعی که افراد رده بالا و شخصیت های مهم باشن برام سخته

    2 صحبت کردن یا تعریف خاطره در یک جمع چند نفره برام خیلی سخته

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    فروغ جعفری گفته:
    مدت عضویت: 1531 روز

    سلام به استاد عزیزم

    برای پاسخ به سوالتون :من زمانی من به شدت بهم میریزم و در فرکانس منفی قرار میگیرم که بحث ازدواج و باور های نادرست در موردش اطرافیان یا خانواده پیش بکشن و پاشنه آشیل من ارتباط برقرار کردن با جنس مخالف هست هم ترس دارم و هم استرس که روی خودم دارم کار میکنم که بتونم بر اون غلبه کنم

    مورد دیگه ای که من احساساتم برانگیخته میشه و ترس در من بوجود میاره انتخاب های اساسی و رفتن به دل نا شناخته ها هست که به محض برخورد با آن دو دل میشوم و نمیتونم تصمیم بگیرم و نجواهای شیطانی شروع میشه که اگه این تصمیم بگیری فلان میشه بهمان میشه ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    اسما نظریان گفته:
    مدت عضویت: 1158 روز

    سلام استاد قشنگم

    اول این که

    خیلی سپاسگذار خدای قشنگم هستم که به من فرصت داد بتونم اولین رد پامو بعد2 سال شناخت شما بنویسم…

    اول این که خیلی خوشحالم که تونستم یه راه ارتباطی باهاتون داشته باشم …

    و این که میفهمم یه روزی حتی به صورت تصادفی میاین و کامنت هارو میخونین و جوابمو میدین حالمو خوب میکنه

    اول این که خیلی ازت ممنونم خیلی

    هیچ وقت حتی فکرش و نمیکردم که بتونم تا اینجا ادامه بدم

    هیچ وقت فکرش و نمیکردم که تا اینجا برسم که بتونم برای شما کامنت بزارم

    هیچ وقت فکرش و نمیکردم که اصلا به مسیر هدایت شم

    که بخوام از طریق این قوانین زندگیم رو عوض کنم

    حالمو عوض کنم

    استاد قشنگ و مهربونم الان یه جوری حالم خوبه

    ی جوری دارم خوشبختی و حسش میکنم که اصلا میگم خدایا دمت گرم

    اول دمت گرم بابت این ک استاد رو سر راه من قرار دادی

    خدایاشکرت که استاد تو این مسیرع…

    و انقد آگاهی های قشنگ و مفید ب ما میده

    من سال 1400 شروع کردم به تغییر زندگی خودم با این قوانین…

    و چقد شما تو این مسیر کمکم کردین …

    من الان 20 سالمه و اتفاق هایی داره برام میوفته که میگم چقد خوب ک تو این سن من هدایت شدم

    من تونستم اینجا باشم

    من مثل خیلی های دیگ نیستم

    من انتخاب شدع از سمت خداوندم

    استاد شما منی که 18 سالم بود رو یه جوری از اون بلبلشووو کشیدین بیرون.. ک وقتی برمیگردم ب عقب و گذشته رو نگاه میکنم میگم چجوری زندگی میکردم

    الان لحظه به لحظه زندگیم پر شده از عشق

    لذت

    خوشبختی

    پول

    فراوانی

    برکت

    خدا

    خدا

    خدا

    و بازم خدا..

    خدایی ک منو با شما آشنا کرد

    و شمایی ک منو با خودم آشنا کردین

    و منی که با یع بعد از اسمایی رو به رو شدم که هیچ وقت ندیده بودم این جنبه ازش رو …

    من از لحاظ روابط تو بهترین مدار هستم

    از نظر ثروت توی بهترین مدارم

    از نظر سلامتی و….

    و چقد سپاسگذار شما هستم

    خواستم اولین رد پامو بزارم

    و از امروز دیگه فعالیتم رو توی سایت شما استارت بزنم

    من حدود 555 روز عضویت دارم

    ولی هیچ وقت انگار هدایت نشدم که کامنت بزارم

    یا انقد کمال گرا بودم که میگفتم باید چی الان بزارم…

    چی بگم

    چجوری بگم

    ولی از همین دیشب همه چی رو گذاشتم کنار

    گفتم از تموم حس هایی ک داری

    و از تحولاتت و ….

    و الان چقد ازتون تشکر میکنم

    منی که همیشه حس میکردم دنیا فقط همینه …

    اصن چیزی به نام حال خوب اصلا وجود نداره

    چیزی به نام شخص خوب و مفید و آگاه

    ثروتی وجود نداره

    الان یه جوری از تک تک اینا دارم لذت میبرم که…

    ولی هنوز جایی برای بهتر شدن دارم

    هنوز جا دارم ک بهتر و بهتر تر شم ️

    عاشقتم استاد قشنگم

    امیدوارم همین روزا از پیشرفت بزرگم و هدفی که خیلی وقت دارم روش کار میکنم بیام براتون بگم

    و همش

    اول به خاطر خدا و بعدش به خاطر شماست و خودمازتون تشکر میکنم

    و امیدوارم هر جا که هستین

    شاد

    خوشبختت

    ثروتمند و

    سعادتمند دنیا و اخرت باشین

    فعلا خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فرزاد بازیار گفته:
    مدت عضویت: 849 روز

    سلام چقدر دوست دارم هی یه موضوعی در رابطه با بحث پیدا میکنم بیام و کامنت بذارم

    من وقتی احساس لیاقت نکنم بهم استرس وارد میشه و به هم میریزم یعنی می‌خوام یه کار دیگه بجز اون کاری که انجام میدم انجام بدم و هی دوست دارم یه کار مفیدی انجام بدم با یه نفر جدیدی حرف بزنم و صحبت کنم ولی باز به همون حرف استاد که میگن دوست داریم آدمایی به خودمون جذب کنیم که احساس ترحم بهشون دست داده..نمی‌دونم ولی خیلی رو خودم کار میکنم که خودم باشم به قول استاد شرایط مناسب جای مناسب و افراد مناسب این خیلی خوبه

    سپاس از همتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  8. -
    سمیر گفته:
    مدت عضویت: 1897 روز

    سلام خدمت همه

    میخام برم رو اصل الگوی تکرار شونده من هر میدونه برام بنوسیه راهی حلش چی است

    من نزدیک یکسال است کارم خیاطی و کارای قبلیم اغا اول ماه میگم باشه این ماه دست به حقوقم نمیزنم ولی هر ماه بهانه های درست میشه کاملا منطقی بجا ک پولم مصرف بشه من پس اندازه ندارم و اخر ماه بی پول استم خودم میمونم ک چی چجوری مصرف شد وناراخت میشم به خودم قول میدم هی قول مسدم باز هم نمیشه این الگوی تکرار شونده من اس به نظر شما دوستا این از کدوم باور میاد به من بگین

    دوستتون دارم با عشق سمیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      هدایت شده گفته:
      مدت عضویت: 2083 روز

      با سلام.

      با توجه به تجربیات بنده و آگاهیهای دریافت شده از استاد به هرچه بیشتر توجه کنیم از همان جنس افکار را به گونه اشیا رفتارها و تجربیات بیشتر و بیشتر جذب مینماییم.پیشنهاد میکنم تا روی مزیتهای پس انداز کردن توجه داشته باشید و روی کاغذ اهدافتان را از پس انداز ذکر نمایید مثلا بنویسید که با پس انداز فلان مبلغ تا فلان تاریخ میتوانید چه چیز مهم زندگیتان را بخرید و از داشتنش لذت ببرید. و این را هم بنویسید که اگر به این وضعیت ادامه دهید چه فرصتهایی از دست میروند و همچیز به صورت تکراری پیش میرود.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    زهرا سلیمانی گفته:
    مدت عضویت: 596 روز

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان گلم وسلام به تک تک دوستان همفرکانسی ام

    من یک الگویی که برام مرتب تکرار میشه در رابطه من با پسرم هست برای مرتب کردن اتاقش هرروز اگه بگم لباست رو مرتب بزار سر جاش این کارو اینجوری بکن میگه چشم انجام نمیده خیلی من عصبانی میشم

    تا میخام لفظی باهاش درگیر بشم سکوت میکنم هر روز این تکرار میشه

    پسرم بیست ویک ساله هست دانشجو ومشغول به کار هم هست

    الان من با خودم فکر میکنم خودم مقصر هستم

    دوستان چه راهی پیشنهاد میدید

    یا باید سکوت کنم بیخیال بشم خودم لباس،هاشو همیشه مرتب کنم و…..یا کلا بیخیال شم کاراشم انجام ندم دوستان راهنمایی کنید ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      راضیه خدامی گفته:
      مدت عضویت: 624 روز

      سلام دوست عزیز بنظرمن اگه بی توجهی کنی وبهش امر ونهی نکنی خودش خود بخود درست میشه چون قانون توجه میگه به هر چیزی توجه کنی از جنس همون موضوع رو برات تکرار میکنه پس بجای تکرار این موضوع سپاسگذاری کنید از اینکه پسرتون دانشگاه میره ،سرکار میره ،سالم وقوی هستش وخیلی موضوعات دیگه که میتونید بنویسید وشکر گذار باشید وخودتون می‌بینید که بزودی همه چی عوض میشه . موفق باشید دوست عزیز ️

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1180 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    احساسات شدید

    بی نهایت موقع رانندگی با دیدن کسانی ک بدون رعایت قوانین رانندگی میکنن مثلا بدون راهنما زدن می‌پیچند عصبانی میشوم من باید قبول کنم ک همه آدم ها فهم شعور کافی را ندارند باید بپذیرم این داستان رو و طبیعی بدونم نمیشه ک همه آدم ها شعور داشتهدباشن این خ است خداس و من نمیتونم تغییرش بدم و من باید با پذیرش این داستان اعراض کنم ازشون ک ب چیزهای زیبا در موقع رانندگی به لذت رانندگی و رانندگان با شعور توجه کنم

    بسیار ب هم. میریزم وقتی مادرم حرف از ازدواج می زند ناراحتی من این است ک می دانم اگر بخواهم عجله کنم زندگی من مثل همه اطرافیانم داغون می‌شود اما من باید خودم رو جای مادرم بزارم ک اینو بدونم ک خودم هم یک روز پدر میشوم و یکی از آرزوهام این می‌شود ک عروس یا داماد داشته باشم و طبیعی بدونم این داستان و سعی کنم سپاسگزار خدا باشم ک مادر دارم و میتونم هر وقت ک خدا مورد عالی فرستاد باهاش با سر بالا ب خاستگاری بروم خدایا شکرت بابت زنده بودن مادرم بابت موجه بودنش.مادر من طوریه ک جاهایی ک میره این قدر محبتش میره تو قلب آدم ها دهتر ها میان ازش میپرسن پسر نداره و بهش میگن میشه من عروس تو بشم خدایا شکرت بابت مادر صحیح و سالم و مهربانم

    احساس عصبانیت شدیدم وقتی ک مادر یا پدرم ب غذایی ک میخورن توجه نمی کنن و بارها بهشون گفتم این اشتباهه اما اصلا گوش ندادن و باز هم ادامه دادم و باز هم ناراحت شدم از کارم و تنها دستاوردی بدیه حال خودم بوده چون قانون رو رعایت نکردم چون باید بدونم ک من نیستم ک میتونم آدم هارو تغییر بدم و هدایت کنم این خواست خداونده ک آدم ها باهم تفادت داسته باشن و شکر خدا کنم ک گوشم برای بهترشدن ورودی هام از جمله غذاهایی ک میخورم بازه و میتونن هر لگروز بهتر بشم

    این احساس عصبانیت من از آنجایی است ک فکر میکنن وقتی مثلا چند سال دیگه مریض بشن پای من گیره در حالی ک اصلادب من ربطی نداره زندگیشون و خودشون مسئولن و وظیفه من فقط هشدار بوده ک انجام دادم و کسی ک برای خودش ارزش قائل نیس توقعی نیس ک دیگران براشون ارزش قائل باشن همونطور ک الان بی توجه هستن در آینده هم ب خودشون ربط داره اگر خداوند بخاد هدایتَون میکنه اگر من خودم رو هم بکشم درست نمیشه و من‌ناجی اون ها نیستم و خداوند براشون کافیه و خودم نیازمند الله هستم

    احساس عصبانیت بعدیم اینه ک وقتی کسی آب رو قدر نمیدونه و بی رویه استفاده میکنه احساس شدید عصبانیت میکنم این اوایل از باور کمبود بود اما الان ب خاطر اینه ک آب رو خیلی دوست دارم من باید بدونم ک خداونده ک جهان رو داره اداره و هدایت میکنه و هیچ کس نمیتونه خلاف جهت پیش بره و نمیتونه کره زمین رو نابود کنه فرمانروای این جهان خداست و من هیچ کارم من فقط میتونم خودم رو تغییر بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: