پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 1 - صفحه 90

1286 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    Mehdi😃 گفته:
    مدت عضویت: 1089 روز

    به نام خدایی که رب العالمین است.

    الان داشتم کامنت هارو میخوندم از صفحه‌ اول شروع کردم .

    و دیدم عه بعضی از پاشنه‌ های آشیل که بقیه به‌شدت عصبی می‌شن به خاطرش

    من اصلا برام مهم نیست.

    و باز برعکس چیز هایی که برا بعضی از دوستان مهم نیست ، ولی برا من خیلی مهمه و به شدت‌ عصبی میشم نا امید میشم.

    من اومدم تا این کامنت رو بزارم بگم

    چقدررررر خوندن کامنتها خوبه هااا

    ،به خودم گفتم ببین تو انقد ناراحتی بخاطر پاشنه های آشیلت ،ببین تو بعضی چیزا که بقیه به شدت مشکل دارن تو خوبیی هاااا و انگیزه می‌گیرم ،

    و تو مسائلی که پاشنه آشیل منه و خودمو سرزنش می‌کردم که تو ضعیفی و این موضوع اصلا سخته کلا ،بعد دیدم نهههه خیلیا هستند که اتفاقا تو این مورد، مشکل ندارن پس من سخت کردم این مورد رو تو ذهنم .

    مثلا من اصلا برام مهم نیست کسی پشت سرم حرف بزنه و غیبت کنه ، خیلی راحت میگم ولش کن اصلا مهم‌نیست، نظر اون تو زندگی من که تأثیر نداره، واقعا اصلا یکم هم حالم بد نمیشه

    واقعا می‌تونم بگم تو این مورد که کسی بهم تهمت بزنه یا غیبت کنه اصلا برام‌مهم‌نیست. من‌تو این مورد عالیم خداروشکر. البته راه داره خیلی خیلی بهتر بشم.

    ااااماااا هیچکس کامل که نیس. من‌پاشنه‌ آشیل دارم که واقعا وحشتناک داغون‌میکنن منو

    چیزی که من به شدت بهم می‌ریزم احساسات شدید منفی در من ایجاد میکنه

    یکی اینه که کسی پررو بازی در بیاره تو کارم دخالت‌ کنه یا به اسم رفاقت ازم سؤ استفاده کنه.

    به شدت عصبی میشم و ناراحت که هرکاری می‌کنم نمیتونم ذهنم رو کنترل‌ کنم، کلا افسار ذهنم از دستم در میره.

    و اتفاقا تو یک سال اخیر من سه تا مکان عوض کردم تو شغلم که هرجایی رفتم یک شخصی اون‌جا بوده

    که با پررو بازی و ادای رفاقت توکار من دخالت می‌کرد یا سؤ استفاده می‌کرد و کلا رو مخ من راه می‌رفت. چرا ؟چون من ضعف دارم اینجوری آدم هارو حذف کنم ،خجالت میکشم ،طرف میاد با اسم رفاقت و شیرین زبانی، پررو بازی در میاره تو کارم دخالت‌ می‌کنه یا سؤ استفاده میکنه ولی من خجالت میکشم با قدرت‌ حذفش کنم ،ضعیفم، بر خلاف میلم براش کار انجام میدم، با این که میدونم آدم نامناسبی هست.

    همین به شدت حالمو خراب می‌کنه که میخام خودم و اون طرف رو منفجر کنم همزمان .

    که من چرا انقد ضعیفم و چرا اون فرد انقد بده.

    و

    موضوع بعدی که افشا گریش یکم سخته درموردش ،ولی خب میگم چون باید اول بپذیرم که مشکل دارم ،تا بتونم حلش کنم.

    اینه که من دوتا رابطه عاطفی قبلا داشتم که بخاطر دنیایی از باور های اشتباه‌، وابستگی دو طرفه ،نیاز به توجه‌، نیاز به ترحم، و و و…. رابطه ها بهم خورد .

    و دوساله که تنهام.

    من متوجه شدم الان هر دختری میبینم

    به شدت‌ احساسم بد میشه

    ذهنم میگه ببین تو عرضه نداری رابطه داشته باشی.

    تو تنهایی، تو نمیتونی رابطه عاطفی داشته باشی.

    اگه دو نفر رو ببینم گه ذهنم میگه ببین همه رابطه عاطفی دارن تو هیچی.

    اگه بازم یک دختر تنها ببینم ،ذهنم‌میگه حتما اینم تو رابطه هست و تنها نیست، یا اصلا تو لیاقت عرضه نداری اصلا بهش نگاه کنی.

    اصلا انقد خلع عاطفی من زیاده که با این که من یه سری ویژگی های ظاهری و اخلاقی رو دوس دارم هاا ولی وقتی کسی رو که می‌بینیم اون ویژگی هارو نداره اصلا بازم میگم ولش کن همینم بشه خوبه ، با همینم حاضرم رابطه داشته باشم، بعد همینم نمیشه هااا ،بعد دیگه باز هزار برابر حالم بدتر می‌شه و نجواهای ذهن حمله میکنن بهم ،

    این پاشنه‌ آشیل منه و بشدت ریشه ای مشکل دارم‌ خیلی.

    و با قدرت میخام حلش کنم ریشه ای با تکامل.

    میدونید تو نقاط پاشنه آشیل واقعا خیلی سخته ذهن رو کنترل کرد فقط باید به صورت ریشهای روی باور های اصلی کار بشه.

    من هی پشت گوش مینداختم میگفتم تو اول بیا روی ثروت کار کن حالا بعد میری سراغ روابط این ضعف رو حل‌ می‌کنی.

    بعد الان متوجه شدم تا من اینو حل نکنم اصلا نمیتونم روی قانون‌ کار کنم.

    ایجاد رابطه رو نه هاا

    این احساس‌ خلع رو اول بایددرست کنم.

    چون اصلا مهم‌نیست من چقدر حالم خوب باشه ، به محض این که به این پاشنه آشیل برخورد می‌کنم. یک دختر میبینم و این نجوا ها میاد .

    کل وجودم پر احساس‌ بد میشه.

    اصلا میگم ول کن بابا قانون‌ رو بی‌خیال

    خدایا من حالم بده اصلا فایده نداره من تنهام و اصلا گور بابای پول و رابطه و قانون‌.

    دوستان این خیلی مهمه هااااااا

    منی که دوساله هرروز دارم فایل گوش میدم و واقعا تو خیلی زمینه‌ ها به قانون‌ عمل کردم

    و تا حد خوبی قانون‌ رو درک کردم. و نتایج عالی توی خیلی چیزا گرفتم هاا ودر 80 درصد روز حالم خوبه.

    من به محض این که به پاشنه‌ آشیلم بر میخورم

    اصلا وحشتناک از مسیر خارج میشم.

    و اصلا هیچ انگیزه و تمرکزی ندارم که روی سپاسگذاری و ثروت و کنترل ورودی ها و …. کارکنم‌ .چرا؟ چون ریشه این پاشنه آشیلم تو ذهن من درست نشده.

    تا الان که فهمیدم آقا

    ضعف من اینه دیگه.

    به‌جای این که آشغال هارو بزارم زیر مبل

    هی بگم تو روی ثروت کار کن .وقتی ثروت رو به دست‌ آوردی و خواستی بری سراغ خلق رابطه .این ضعف رو درست خواهی کرد.

    دیدم نه بابا تا وقتی من پاشنه اشیلم اینه که تو کارم با پررو بازی کسی به شدت داغون می‌شم و ضعف دارم با قدرت‌ حذف کنم اون فرد رو

    و این احساس ضعف و شدید منفی باعث میشه هی الگو تکرار بشه.

    یا وقتی یک دختر خانوم می‌بینم به شدت احساس خلع دارم و حالم بهم میخوره از کل دنیا که چرا من تنهام.

    دیدم تا وقتی من اینقدر بهم می‌ریزم به خاطراینا در طول روز

    ثروت که هیچی ، حتی مشتری درست حسابی هم نمیاد سمت من ، چرا؟

    چون من انقد احساسم بده که اصلا حوصله ندارم روی قانون‌ کار کنم.

    چون احساس بد مساوی اتفاقات بد.

    ولی وقتی من بیام رو ریشه این پاشنه‌ های آشیلم کار کنم‌ و مدت زمان بیشتری در احساس خوب بمونم.

    اون‌وقت من احساس سپاسگذاری و رضایت دارم.

    و میام با لذت روی باور های ثروت‌ سازم کار می‌کنم مقاومت‌ هارو بر میدارم دیگه نا امید نمیشم نمیگم فایده نداره و اون‌وقت من تمام خواسته‌ هام رو هی با تکامل خلق میکنم.

    ولی تا وقتی پاشنه آشیل من به شدت رو مخ منه.

    مثلا ام‌روز میخاستم روی باور های ثروت‌ سازم کار کنم، بعد که بیرون بودم و دختر دیدم و باز اون زخمه سر باز کرد که من بی عرضه و تنها هستم. ن رابطه‌ عاطفی ندارم ، احساس‌ خلع ونیاز شدید. و انقد حالم بد شد که اصلا دیگه حال و حوصله‌ی کار کردن روی باور هام رو نداشتم گفتم بی‌خیال بابا.

    پس این که پاشنه های آشیل حل بشه خیلی مهمه.

    چون اتفاقا بدترین ضربه هارو داریم از همین پاشنه های آشیل می‌خوریم واقعا

    اینا اگه حل بشن اتفاقا نتایج بزرگ از راه میرسند،

    پس با قدرت‌ ووتعهد بیشتری با هدایت رب العالمین پیش به سوی از بین بردن یا کم‌کردن پاشنه های آشیل با تکامل.

    عاشقتونم در پناه رب العالمین شاد و ثروتمند و سلامت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      محمد صادق خرمی گفته:
      مدت عضویت: 430 روز

      سلام آقا مهدی

      شما اول از همه باید روابط عالی رو باید تحسین کنید و بیشتر و بیشتر اون ها رو ببینید

      فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکای استاد رو ببینید و این رابطه ی زیبا رو تحسین کنید و طبق قانون به هرچیزی توجه کنید اون رو به دست میارین

      دوم اینکه روی دوست داشتن خودتون و تعریف کردن از خودتون کارکنید و سعی کنید خودتون رو همینجوری که هستید دوست داشته باشید

      سوم روی احساس لیاقتتون در مورد داشتن رابطه ی عالی کارکنید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 706 روز

    به نام خدای نور

    سلام به شما استاد عزیزم و بانوشایسته عزیزم.

    یه حسی بم میگه فایل های الگوهای تکرارشونده رو کامل ببینم روشون کارکنم و من گفتم چشم همین کارو انجام میدم به لطف هدایت های خداوند من همیشه درحال رشد و پیشرفت هستم خدایاشکرت.

    هیچ عامل بیرونی نیست که بتونه زندگی من رو تحت تاثیر قراربده و هراتفاقی رخ میده و یا میخوام تجربش کنم توسط خوده من انجام میشه…چطور؟با افکار من،باکانون توجهم با باورهام.

    به اتفاقات ناخواسته و یا خواسته چه واکنشی نشون میدم؟باعث میشه اون اتفاقات بیشتر و یا کمتربشه.

    معمولا اتفاقات خواسته رو با حس خوب و سپاسگذاری و توجه بهشون سعی میکنم بیشترکنم و اتفاقات ناخواسته رو با اروم کردن ذهنم و تکرار الخیر فی ماوقع که حتما خیری توش هست و برای پیشرفته منه سعی میکنم حسم رو بهترکنم.

    باورچیه؟باوریه فکری که بارها و بارها تکرارمیشه.

    من از کودکی ناخواسته باورهای متفاوتی رو ازطریق خانوادم جامعه و… دریافت کردم که اونها دارن یسری اتفاقات و الگوهای تکرارشونده توی کارم و توی روابطم ایجاد میکنن.

    ازاونجایی که یه باورباتکرار فراوان و قبول کردن اون ایجاد میشه من دارم سعی میکنم باورهای مثبتی رو برای کارم بسازم مثل:

    دنبال مشتری ندوئم و برای کارم ارزش قائل باشم و مشتری باید بدوئه دنبال من چون کارمن باکیفیته و ازمتریال باکیفیت استفاده میکنم و کارمن یه کار ارزشمنده و من اینکارو با عشق و علاقه انجام میدم.

    رزق من دست خداست و نه دست مشتری واسه همینه انقدرنخوام بزور مشتری بگیرم چون خداوند ازبینهایت طریق میتونه برای من مشتری بیاره و من هرروز حدقل یدونه مشتری دارم و یا نشونه ای از یه مشتری میبینم که میخواد نوبتش رو رزرو کنه.

    روزی دهنده من خدایی هست که روزی یه ماهی کوچیک که درعمق اقیانوسه میده پس روزی منی که اشرف مخلوقاتم رو به اسان ترین حالت بهم میده.

    برای دریافت رزق هرروزم نیاز نیست تقلا کنم و زجر بکشم چون فراوانی و پول ساختن مثل اکسیژن در هوا و آب و خاک فراوانه و همه جا هست و ربطی به موقعیت خاصی نداره و من هرجا باشم میتونم پول بسازم مثل زمانی که هرجا باشم میتونم نفس بکشم.

    پول ساختن اسون ترین کاردنیاس چون فکرکن توداری کارموردعلاقت رو انجام میدی و درعین حالم بخاطرش پول میگیری و پول ساختن اسونه چون خداوند بخشنده میخواد من زندگی راحتی داشته باشم و ازادی مالی،زمانی و مکانی رو تجربه کنم.

    خدماتی که من ارائه میدم انقدر ارزشمنده که هزاران نفرهستن که میخوان ازخدماتم استفاده کنند و با پول نقدبهای خدماتم رو بدن و بو خوشحالی و حس و حال خوب ازپیش من برن.

    من نیازی به تبلیغ کردن ندارم و خداوند از طریق دستانش و مشتری هایی که بهم میده تبلیغات دهان به دهان رو برام انجام میده چون کار من خیلی باکیفیت و ارزشمنده.

    چه شرایط و اتفاقاتی توی زندگی شما قوی ترین احساسات رو درشما برانگیخته میکنه؟

    وقتی از کارم انتقادکنه و یا ازم ایراد بگیره حس بدی میگیرم و حس میکنم اونجورکه باید ماهر نیستم و ایراد ازمنه و واقعا بهم میریزم و ذهنم رو درگیر میکنه درسته که من این دیدگاه و درست کردم که انتقاد بقیه رو نشونه ای برای پیشرفت بدونم ولی بازم کمی بهمم میریزه و بعدش که خودمو جمع و جور میکنم کمی حسم بهتر میشه.

    استادحس میکنم هنوز باید خیلی توی کارم شجاعتر و قوی تر باشم و محکم حرفم رو بزنم و باید کارمو ازدرون ارزشمند بدونم و احساس لیاقت کنم براش تا این نظرات رو دیگه نببینم درسته وقتی اینو فهمیدم و کمی احساس ارزشمندیمو بردم بالا بدون اینکه کاری کنم توی محل کارم رفتارهای خوبی دریافت میکنم ولی بازم باید اوضاع خیلی بهت باشه و خیلی محکم تر و شجاعتر بتونم حرف رو بزنم با همکارام با مدیر سالن وحتی بامشتریام.

    من خیلی ادم ریلکس و ارومی هستم که خداروشکر این ویژگی رو خداوند از کودکی به من داده که خیلی ازاطرافیانم ازمن بعنوان یه ادم ریلکس و بیخیال یادمیکننده که بنظرم این خیلی خوبه و این ویژگی خیلی به من کمک کرده ولی درعین حال هرچیزی که مربوط به حیطه کاریم میشه توانایی اینو داره احساسات مثبت و یا منفی رو درمن برانگیخته کنه.

    مثلا وقتایی که بحثی با مدیر سالن پیش اومد تقریبا یماه پیش و حرفایی که بهم زده شد گذاشت من شب رو با چندین ساعت گریه بگذرونم و بعد بخوابم الان نسبت به اون موقع شخصیت قوی تری دارم ولی بازم هنوز کلی جاداره اوضاع بهتر باشه.

    وقتی وروری مالی نداشته باشم و مشتری نداشته باشم و موجودی کارتم صفر باشه کلی احساسم بدمیشه و حس ناتوانی و ناامیدی بهم دست میده که یادگرفتم این حس و کنترل کنم و این الگوی تکرارشونده رو دارم بهبود میبخشم چون من توی مسائل مالی و فراوانی مشکل دارم چون از بچگی با کمبودپول بزرگ شدم و اینها الان داره خودشو نشون میده که من پذیرفتم که من توی مسائل مالی مشکل دارم وسعی میکنم بهبودشون ببخشم‌.

    استادمن یه خانواده مذهبی دارم که ما توی خانوادمون من اولین دختری هستم که شروع به کار کردن کرد و دیگه پول توجیبی از پدرش نبرد داداشم با کارکردن من موافق نیست البته کسی موافق نبود ولی خداوند دل هارو برام نرم کرد و خانواده ما جوریه که یه دختر تنهایی نمیتونه بره بیرون که من باکارکردن کمی ازادترشدم ولی خواهرام هنوز این مشکل رو دارن استاد وقتی بحث کار کردن من پیش میاد که الکی داری میری الکی داری هزینه میکنی هرچی درمیاری رو صرف موادت میکنی هیچی سود نمیکنی و دیگه حق نداری بری و…. من خیلی بهم میریزم خیلی ناراحت میشم ولی باز این تضادهای آزادی و مالی رو نشونه ای برای خواسته جدید و تجربه خواستم میدونم.

    و با خودم تکرار میکنم قدرت تنها دست خداونده و خانوادم با تهدیدهای اینکه دیگه نمیتونی کاری کنی و.. نمیتونن شغل مورد علاقم رو ازم بگیرن عاطی قدرت رو دست بنده خدا و داداشت و پدرت نده چون تنها قدرت دست خداونده و اون دل هارو نرم میکنه تسلیم باش اون همه چیزو برات پیش میبره خدایی که تا اینجا رسوندت جایی که یسال پیش ارزوشو داشتی بقیشم برات پیش میبره میدونی استاد قلب من امیدواره یعنی آموزش های شما باعث شده بعد ازگذشتن از هرشرایطی باز ادامه بدم که کلی عاشقتونم و ازتون سپاسگذارم.

    استادمن وقتی میبینم دوستام تا هرچقدر که میخوان میتونن بیرون باشن مسافرت برن درصورتی که من باشون نیستم بازم حس بدی میگیرم پس من چی؟من چرا نباید اینارو تجربه کنم و واقعا اینا بهمم میریزن که چون من شرایطشو ندارم باشون باشم ولی اونا میرن خوش میگذرونن و من فقط عکس و فیلماشو میبینم همه اینارو اول خواستم توی دفترم بنویسم ولی گفتم کامنتشون کنم بعنوان یه ردپا برام بمونن چون تضادها اومدن تا من خواستم رو واضح تر بفهمم و من مثل خیلی ازتضادها که دیگه ندارمشون این تضادهارو هم به لطف خداوند حل میکنم.

    ولی بازم ازهمه اینا نمیتونم فرارکنم و باید باشون درصلح برسم نمیدونم چطور حل میشن فقط دلم میخواد آزادی بی قید و شرط رو تجربه کنم خداوندی که تا حدودی ازادیم رو بهم داده الان بقیشم بهم میده یعنی هدایتم میکنه که داشته باشمش فعلا نمیدونم چطور.

    استادوقتایی هم که مشتری دارم و ورودی مالی دارم و کارم رو به بهترین شکل برای مشتریم ارائه میدم واقعاا ادم خوشحالتریم کلا هرچیزی درجهت بهبودم توی کسب و کارم باعث میشه احساسات عالی رو تجربه کنم.

    باورهای خوبی هم که درمورد خودم دارم باعث میشه اطرافیانم باهام بهترین برخورد هارو داشته باشن بدون اینکه کاری کنم ازم تعریف میکنن و ویژگی های خوبم رو میگن و نسبت به قبل خیلی بااعتماد بنفس ترشدم و خودم رو بیشتر دوسدارم و قدرت عوامل بیرون روی احساس لیاقتم رو تا حدودی کمتر کردم و واقعا خیلی بیشتر باخودم درصلحم و خوده واقعیم رو دوسدارم و همینطور که هستم و راحتی خودم رو اولویت قرار میدم وبرای جلب توجه دیگران و یا تایید دیگران کاری رو انجام نمیدم.

    خدیاشکرت که هرلحظه هدایتم میکنی به ورژن بهتری از خودم هدایت بشم.

    شاد،سلامت،موفق و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فاطمه فضائلی گفته:
    مدت عضویت: 1236 روز

    سلام

    من عاشق پیدا کردن الگوهامم, برام درد اور هست ولی با حل شدنش هربار احساس بزرگ شدن میکنم

    جدیدا هم یه الگوی دیگه در اوردم که تو دوره لیاقت گذاشتمش!!!

    چه چیزی احساس شدیدی در شما به وجود می اورد؟

    شاید جالب نباشه از خودم پابلیک بنویسم ولی چون میخوام تغییرش بدم مینویسم چون دفترامو حقیقتش گم میکنم یا تموم که میشه نمیرم سرش ,بنابراین سایت بهترین جای دنیاست. ممنونم ازت استاد

    من به شدددت از طرد شدن احساس بدی میگیرم

    با اینکه خیلی خیلی روی دوره لیاقت کار کردم ولی این مسئله پاشنه اشیل همیشگی خودم و خونواده و خاله ها و اطرافیانم که اطرافم بوده از بچگی بوده .

    همیشه یادمه می شنیدیم طرف رفته مسافرت و بعد میگفتیم به ما نگفت چرا و احساس طرد شدگی میکردیم, این انقدر طولانی شد که الان برامن شده افعی!!

    کافیه به ی نفر بگم میای بریم فلان جا و اون بگه نه, احساس بسیییاارر بدی بهم دست میده و هزار نجوا میاد که اره تو تنهایی, تو بدبختی, تو رو هیچ کس نمیخواد , جمعه ی هفته قبل دوستم بهم زنگ زد که میای بریم بیرون من گفتم نه نمیتونم امروز و تو هفته بریم یه روز, بعد خودم چند روز پیش بهش گفتم امروز میتونی اونم گفت نه امروز وقت ارایشگاه دارم, انقدرررر بهم برخورد که میگفتم حتی دروغ میگه میخواد تورو بپیچونه, حالا ذهنم نگفت خب توهم جمعه بهش گفتی نمیتونی اونم امروز نمیتونه, یه بلوایی درست کرد ذهنم

    کلا ما خانوادگی به این مسئله مقاومت داریم, ما همیشه باهم میریم ناهار پارک یا شام, چندوقت پیش ساعت پنج خالم گفت میایید بریم ما نتونستیم چون دیر اعلام کرده بود ولی بقیه رفتن. انقدر بهش برخورد که دیگه جرئت نکردیم بار بعد بگیم میای بریم پارک چون حواب این بود اوندفعه ک نیمدی .من که گفتم بریم

    منم خیلیییی به طرد شدن حساسم,البته تو پیام و زنگ و کار اینجوری نیستما حتی تو مهمونی

    مثلا اگه زنگ بزنم یکی برنداره و بعد زنگم بزنه یا دیر جواب پیامو بده. خودمم زیاد درگیر این نیستم و برام مهم نیست, یا اگه مهمونی بدیم یکی نتونه بیاد اصلا برام مهم نیست که عصبیم کنه, خودمم هروقت نتونم یا نخوام مهمونی نمیرم کسیم توقع نکرده ازم تاحالا

    ولی واااای ازین بیرون رفتن و مسافرت و تفریح, کلا بشنوم دخترخالم با دوستاش بره بیرون فکر میکنه سر منو کلاه گذاشته و منو پیچونده در صورتی که منم با دوستام میرم بیرون یا کوه

    انقدر هممون به این مسئله حساسیم. که یهو از دهن من بیاد بیرون رفتم سینما فلان فیلمو دیدم همه برمیگردند به من و قیافه که عهههه با کی رفتی! منم میخواستم برم

    اصلا یه الگوی مسخره ایه که الان ک نوشتم فهمیدم, نوشتن چه جادوییه واقعا

    ما خیلی سال مادربزرگ پیری داشتیم ک خونمون بود و نمیتونستیم بریم سفر وقتی بقیه میرفتن چنان احساس قربانی بودن و حس بد بهم میداد که نگو! که همه مارا پیچوندن و رفتن

    یا برادرم که اختلاف سنی داشت و من هنوز کوچیک بودم و بابامم اصلا اهل تفریح نیست وقتی میدیدم اون خوشه احساس طرد شدگی بهم دست میداد که چرا نمیخواد با ما وقت بگذرونه

    یا تو روستامون هم دقیقا همین موضوع بود دقیقا یه حالت طایفه طایفه بود و مادربزرگ من جزو هیچ طایفه ای حساب نمیشد وقتی میرفتیم همیشه بقیه باهم بودند تعداد زیاد و ما تنهای تنهااا, خیلی احساس طرد شدگی میکردم اینطوری, حقم داشتم البته خیلیم کوچیک بودم, برای همین دیگه اصلا نرفتم اون طرفها

    تا یه جاهایی حق داشتم, کودک درون من از بچگی خیلی طرد شد برای همین از طرد شدن خیلی حالم بد میشه, گریم در میاد احساس تنهایی و بدبختی میکنم

    حتی تو رابطه عاطفیم که بودم اگه پارتنرم با خانوادش میرفت سفر میگفتم ببین اونم خوششه

    کلا این مسئله در من ریشه ی خیلییییی زیادی داره که اصلا نمیدونم چجوری باید حلش کنم

    هم من هم بچه خاله هام چون مادرهای یکسانی داشتیم کپی برابر اصلند مامان و خاله هام و تقریبا این الگو تو اونها هست, مثل یه ویروس میمونه انگار

    خیلی دوست دارم این ترمز رو از بین ببرم

    من بیییی نهایت از طرد شدن میترسم

    من واقعا حسم بد میشه وقتی یکی منو پس بزنه,

    حس بدبختی و بی کس و کار بودن و تنهایی شدیدی بهم دست میده و این نقطه ضعف بزرگ سالهای زندگی من بوده!!!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    فاطمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 422 روز

    به نام خدا

    سپاسگزار خداوندم ک درست در زمان مناسب منو ب سمت این فایل هدایت کرد

    از شما استاد عزیز هم ممنون و متشکرم بابت آگاهی های با ارزشی ک ب ما میدی

    و سپاسگزارم ک چندمورد از الگوهای تکرارشونده اساسی رو بیان کردید ک من حواسم بهش نبود

    -چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما، شدیدترین احساسات را در شما برانگیخته میکند؟!

    •وقتی شخصی منو دست کم میگیره یا مسخره ام میکنه

    •افراد زورگو، وقتی کسی حق دیگری رو نده یا ب زیر دست خودش بی احترامی کنه، کسی ک با افرادی ک وضع مالی اش پایین تر از خودش هست رفتار درستی نداره یا وقتی کسی مورد آزار جنسی قرار بگیره

    •من موقع گرفتن تصمیمات بزرگ و مهم و حیاتی، نگران و مضطرب میشم

    •من نسبت ب پروژه های کلاسی ام احساس ضعف دارم حتی قبل ارائه کنفرانس پنیک اتک میشم

    •وقتی کسی رفتار بدی باهام داره یا بهم بی توجهی میکنه و منو ایگنور میکنه یا منو تهدید میکنه یا قدردان من نیست یا منو ترک میکنه

    •اینکه میبینم توانایی مالی ندارم برای تامین نیاز و خواسته زندگیم

    •اینکه پولی ب حسابم واریز میشه یا ب دستم میرسه میترسم ک پول رو از دست بدم و صرف چیزی ک میخوام نشه

    •اینکه هرماه، زودتر از روز موعود بسته اینترنتی من تموم میشه

    •با پولدار شدنم نگران تغیر رفتارم هستم

    •بین دعواهای خانوادگی واقعا احساساتم برانگیخته میشه

    •من زمانی به معنای واقعی احساساتم بدجور برانگیخته میشه ک یکی برا ازدواجم تصمیم بگیره و دخالت کنه..

    البته این رو هم بگم که من از وقتی آگاهانه روی یک سری از باورهام کار کردم زندگی داره برام گل و بلبل میشه

    خدا رو در جای جای زندگیم حس میکنم

    ب لطف خدا نسبت ب قبل خیلیییی کم مریض میشم

    رابطه ام با اساتید و دوستانم بهتر شده

    کم کم دارم ب ترس هام غلبه میکنم(دید من نسبت ب موضوع ترس عوض میشه،چون همیشه ترس از اشتباه کردن داشتم)

    با بعضی افراد ک حالم باهاشون خوب نبود ب راحتی دوری میکنم و باعث میشه ارزش بیشتری برا خودم قائل باشم

    حس خوبی دارم و خوشحالم

    بیشتر از قبل مورد توجه و لطف بقیه قرار میگیرم:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    ناشناس گفته:
    مدت عضویت: 1872 روز

    به نام خدا

    این مدت اون قدر در فشار و ناراحتی بودم یعنی تقریبا سه سالی هست درگیر یه همچین مسئله ای هستم دیگه طاقتم تموم شد و خداوند منو هدایت کرد به سمت فایلهای پیدا کردن الگوهای تکرار شونده.

    خدایا هزار مرتبه شکرت

    چیزی که خیلی مهمه اینه که اینجا میتونیم دلیل مشکلاتمونو پیدا کنیم و این امید رو داریم که قابل حل هست .

    سوال استاد این بود چه شرایط و اتفاقاتی در زندگی شما قویترین احساسات رو در شما برانگیخته میکنه؟

    من از وقتی نوجوان بودم همیشه یادمه یه طرفه عاشق میشدم بعد طرف مقابلم اصلا نمی‌فهمید بعد این موضوع تا به الان که 38 سالمه ادامه پیدا کرده و این چند سال اخیر این موضوع خیلی شدت پیدا کرده طوری من به شدت ناراحت میشم که دو روز تو عزا میمونم به قدری ناراحت و اذیت میشم که هیچ کنترلی رو خودم ندارم به شدت گریه میکنم حالت افسرده میگیرم

    الان تقریبا سه سالی میشد که من یه طرفه عاشق یه پسر شده بودم من با این پسر هم صنف شغلی بودیم.شرایط جوری پیش رفت به سمت دفتری که من اونجا کار میکردم هدایت شد اصلا او پسره روحشم خبر نداشت که من عاشقشم یه سال و نیم هم تو دفتر با هم شدیم همکار. خدا می‌دونه من چقدر اذیت شدم چقدر ناراحت بعضی وقتا از شدت ناراحتی و استرس طاقت نمیاوردم میومدم خونه خلاصه این یه سال و نیم من با این پسر تو دفتری که با هم کار میکردیم سهم من فقط عذاب، ناراحتی گریه ،اشک، خدا رو صدا کردن ،که خدایا این پسره رو راضی کن با من ازدواج کنه. خدایا دلش را نرم کن و دعاهایی که هر روز ادامه داشت دیگه من همیشه منتظر یه معجزه بودم که اتفاق بیفته این پسره عاشق من بشه یه همچین انتظاریو از خدا داشتم که این غیر ممکن ممکن بشه،نا گفته نماند این بلا و مصیبت اولین بار نبود شما فک کنید هر دو سال یا سه سال درگیر یه عشق یه طرفه و این ناراحتی ها .چقدر از لحاظ کار و شغل به من ضربه وارد شد چون من توانایی اینو نداشتم رو کارم تمرکز داشته باشم تمام زندگی من شده بود این پسر آخرشم به ته ته خط رسیده بودم گفتم خدایا اصلا من غلط کردم تو بیا یه کاری کن این پسره از دفتر بره ما رو از اینجا از همدیگه جدا کن اصلا من نخواستمش تو فقط بیا به من کمک کن چون دیگه صبرم تموم شده بود بخاطر این پسر به حد افسردگی رسیده بودم و خود من بخاطر وابستگی شدید نمی‌تونستم خودم از دفتر برم یه جای دیگه کار کنم میگفتم خدایا یه کاری کن اون بره.البته یادم نره اینم بگم اواخرش متوجه شدم رفته خواستگاری یه دختری که می شناختمش دیگه اون موقع به یقین رسیدم که منو نمی‌خواد.

    این از داستان تکراری زندگی من که واقعا خسته شدم

    بچه ها اگه میتونید منو راهنمایی کنید من چه باوری دارم که این ناخواسته هارو دارم تجربه میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رها گفته:
      مدت عضویت: 1685 روز

      سلام دوست عزیز

      دوره کشف قوانین زندگی رو بدون لحظه ای درنگ تهیه بکن و نه فقط ریشه این مشکل بلکه ریشه مشکل در هر موضوعی رو پیدا و برطرف می‌کنی بنحوی که متعجب میشی که چطور این همه مدت جلوی ورود این همه نعمت ثروت و خوشبختی رو به زندگی خودت گرفتی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  6. -
    عاطفه گفته:
    مدت عضویت: 733 روز

    سلام استاد عزیز

    چی بگم که واقعا لذت میبرم وقتی تو مدار دریافت آگاهی ها قرار میگیرم

    چنان شور و شوق و لذتی وجود منو فرا میگیره که نمیدونم چطور توصیفش کنم فقط میتونم بگم خدایا شکرت خدایا شکرت که استاد عباسمنش عزیز رو تو زندگی من پدیدار کردی

    ماجرای الان رو براتون بگم که برام پر از درس بود

    من چند روزی هست که بابت کارم یکم ذهنم درگیر شده و مونده بودم چیکار کنم

    حالا انقد بهم ریختم که گفتم بیام از روی نشانه روزم کلیک کنم ببینم چی برام باز میشه و پیش خودم گفتم راهمو پیدا میکنم

    خداروشکر که این اتفاق افتاد

    فایلی که باز شد برام از فیلمهای سفر ب دور آمریکا بود اگر اشتباه نکنم اسمش رو

    تو قسمت نظرات صفحه استاد نظر چندنفر از دوستان رو به عنوان متن انتخابی گذاشته بود

    قبل از اینکه فایل کامل دانلود بشه متنهارو خوندم

    یکی از عزیزان نوشته بود که یک نکته مهم وجود داره و اینکه ما باید کامل مسئولیت زندگی مونو ب عهده بگیریم

    این خیلی نشانه جالبی بود برام تا دیدم گفتم مسئول این اتفاق منم

    با اینکه من مستقیم نمیخوام همچین شرایطی برام پیش بیاد اما ناخواسته دارم این فرکانس رو ارسال میکنم

    چون مسئول همه اتفاقات خودمون هستیم

    روی کاغذ شروع کردم ب نوشتن افکارم

    که خدایا کمکم کن بفهمم چرا من به همچین مشکلی برمیخورم من که ادم متعهدی هستم کارهامو درست و ب موقع تحویل میدم پس چرا پولم رو نمیدن کم کم که چندتا جمله نوشتم به این رسیدم که خب این افکار از منه و از این زاویه نگاه کردم که این مشکل قبلا هم بوده

    کم کم رسیدم ب اینکه عاقا این مشکل یک الگوی تکرار شونده هست

    هربار به یک شکل تکرار میشه…

    به محض این که فهمیدم انقدر خدارو شکر کردم که باور نمیکنید

    الان خیلی خوشحال هستم که فهمیدم

    با اینکه قبلا فایلهای الگوی تکرار شونده رو دیده بودم و یکسری الگو پیدا کرده بودم اما اصلا به مشکل الانم فکر نکرده بودم که این هم همینه….

    اونجایی فهمیدم مشکل از کجاست که قبول کردم و نوشتم خدایا من مسئول اتفاقات زندگیم هستم

    و بعد چراغی در ذهنم روشن شد که بله

    مشکل همینجاست

    حالا باید از اول بشینم فایلها رو ببینم

    از همه مهمتر بنویسم تا بتونم دربیارم مشکل چیه که اینطوری میشه

    البته همین الانم تا اینجای کار خیلی خوشحالم

    گره کارم باز شد

    چندتا نکته برای دوستانی که شاید این متن رو بخونن و به دردشون بخوره

    اول اینکه تا تو مدار درک اگاهی ها نباشیم نمیتونیم درک و فهمشون کنیم

    شنیدن با گوش دادن و فهمیدن و درک کردن فرسنگ ها با هم فاصله داره

    نکته دوم اینکه نوشتن خیلی کمک میکنه مخصوصا وقتی مستأصل میشید و نمیدونید باید چیکار کنید حتما بنویسید

    سوم اینکه وقتی چاره ای ندارید و واقعا با همه وجود از خدا میخواین که مشکل تون رو حل کنه خدا دست به کار میشه و نشانه رو میتونید ببینید

    خدارو هزاران هزار بار شکر بابت درک اگاهی ها

    استاد عزیز فایلهای شما به ظاهر رایگان هست دنیایی قیمت داره

    بسیار بسیار با ارزشه

    و من بسیار بسیار از شما سپاسگزارم

    احساس دین میکردم که حتما باید در این مورد کامنت بنویسم خدایا شکرت

    خانم شایسته عزیز خدا شما رو هم برامون حفظ کنه

    هر دو عزیز دل هستید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    اگر اتفاقی در زندگی ما تکرار می شود:

    به دلیل داشتن باورهای مخرب و نامناسب در ذهن ماست که باید آنها را شناسایی و برطرفشان کنیم

    تمام اتفاقات زندگی ما :

    به واسطه ی باورها و فرکانس های ما شکل می گیرد نه هیچ عامل بیرونی دیگر

    ما خالق شرایط زندگی خود هستیم واکنش ما به اتفاقات باعث می شود:

    اتفاقات بهتر یا بدتری برای ما رخ دهد

    به هر آن چه توجه کنیم: از همان جنس اتفاقات وارد زندگی ما می شود

    زمانی که بر نکات منفی توجه داریم: اتفاقات نامناسبی را تجربه می کنیم

    زمانی که بر نکات مثبت توجه داریم: اتفاقات مناسبی را تجربه می کنیم

    الگوهای تکرار شونده به ما نشان می دهد:

    افکار و فرکانس یکسانی را به جهان ارسال می کنیم

    باورهای بنیادین و اساسی: باعث رخ دادن الگوهای تکرار شونده در ذهن ما شده و

    اتفاقاتی به صورت مکرر تکرار می شوند :

    و ما آنها را به عنوان جزئی از زندگی خود می پذیریم

    الگوهای تکرار شونده: می تواند در تمام حوزه ها و زمینه ها باشد

    اگر اتفاقی هر چند وقت یکبار برای ما رخ می دهد:

    باید از آنها اعراض کنیم اما اگر اتفاقی مشابه به صورت مکرر تکرار می شود:

    الگوهای تکرار شونده هستند که باید به آنها توجه کرده و آنها را برطرف کنیم

    تمام اتفاقات زندگی ما : به واسطه ی افکار و باورهای ما شکل می گیرد

    باورها: افکار تکرار شونده از دوران کودکی ماست که در ذهن ما شکل گرفته و باعث جذب اتفاقات مثبت یا منفی در زندگی ما می شود

    یکی از راه های شناسایی باورها و فرکانس هایی که به جهان هستی ارسال می کنیم:

    بررسی الگوهای تکرار شونده است

    اگر الگوهای تکرار شونده مثبت باشند:

    نشان دهنده ی باورهای مناسب درحوزه و زمینه ی مورد نظر است

    افرادی که قانون را نمی دانند: فکر می کنند این افراد خوش شانس هستند

    اگر الگوهای تکرار شونده منفی باشند:

    نشان دهنده ی باورهای نامناسب و مخرب در حوزه و زمینه ی مورد نظر است

    الگوهای تکرار شونده باید به ما نشان دهد:

    باورهای مخرب و نامناسبی در ذهن ماست که باعث رخ دادن چنین اتفاقاتی می شود

    ما با باورها و فرکانس های خود: اتفاقات مناسب و نامناسب را خلق می کنیم

    برای یافتن الگوهای تکرار شونده به سوال زیر پاسخ دهیم:

    چه اتفاقی در زندگی ما قوی ترین احساس را در ما برانگیخته می کند که می تواند مثبت یا منفی باشد؟

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زیبا گفته:
    مدت عضویت: 2500 روز

    به نام خداوند جان و خرد

    سلام استاد و مریم جان

    اینکه فایلهای که اتفاقی می شنویم دلیل دارد وبس

    این هدایت از خداوند است که میخواهد آرام شوم و به خاطر کار کردن روی خودمان است

    خدایا شکرت

    نمیدونم این فایل چگونه پلی شد

    داشتم فایل الگو برداری را گوش میدادم ولی وقتی استپ کردم و دوباره خواستم گوش بدهم این فایل بود

    اول تعجب کردم ولی بعد گوش دادم

    آری بابت کار کردن خارج از تایم معمولی یه انتقاد از من شد و من بشدت ناراحت شدم

    و استاد درست گفت من خودم را سرزنش میکنم چرا تمام زمان کار میکنم چرا به خودم استراحت نمیدم

    و دلیل ناراحت شدن من دقیقا حکایت آن معتادی که زمان استفاده برآشفته میشود

    خدایا چه واضح به من ترمز و باگ ذهنی مرا نشان دادی

    خدایا بابت این آگاهی و هدایت سپاسگزارم

    دلیل این انتقاد کمبود عزت نفس

    و نگفتن نه هست

    برنامه ریزی میکنم تا بتونم بهتر عمل کنم و برنامه کاری درست تری داشته باشم

    همچنین زمان بندی بهتری برای کارکردن روی خودم و شناخت جهان بگذارم

    خدایا کمک کن تا عزت نفسم را بیشتر و خودم را بیشتر دوست داشته باشم

    خدایا شکرت

    استاد سپاس فراوان

    شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهدي اشعري گفته:
    مدت عضویت: 1698 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته بزرگوار

    سلام خدمت همه دوستان عزیزی که سعادت همراهی اونهارو توی این سایت الهی دارم

    موضوع خیلی ارزشمندی که من با تعمق و فکر کردن و ریشه یابی خودم با انجام تمرین ارزشمند این جلسه بدست آوردم بلطف خداوند پیدا کردن یه الگوی تکراری هستش که به روش های مختلف باعث شده توی زندگی ام تکرار کنم

    اینکه برای شروع یک کار خیلی انگیزه دارم و استارت میزنم (مغازه یا کارگاه یا …)چه بسا با تلاش فراوان و حدود یک الی 2سال اول با نتایج خیلی خوبی همراه بوده درآمد خوبی ام داشته ولی بعدش به دلایل مختلف که حالا به یه علتی اون شغل جمع کردم و رفتم سراغ یه شغل دیگه…

    (دلایلی مثل سخت بودن کار،کم شدن درآمد، تعهد نداشتن شریک، شروع پندمیک یا … )

    یعنی بجای اینکه اون موضوع رو بیام حلش کنم و توی همون کار پیشرفت کنم یجورایی از مسائل اونکار فرار میکردم به این دلیل که برم سراغ یکار ساده تر !!! (در صورتی که هر حرفه ای داستان و سختی خودشو داره و همه چی ایستا نیست بالاخره باید پیشرفت کنی توی حرفه‌ی خودت )

    البته که اشتباه از اون اول بود که من سراغ شغل هایی میرفتم که به ضعم من شغل پردرآمدی بوده (یعنی از همون اول انتخاب اشتباه)

    الان که بیشتر فکر کردم دیدم این موضوع توی رابطه عاطفی هم داره تاثیرات خودشو میزاره !)

    سر بحث هایی که پیش میاد بجای اینکه حل کنم موضوع رو ذهنم بشدت سمت این میره که رابطه تو عوض کن و اجازه نده کسی اعصابتو خرد کنه! (البته پارتنر من خیلی تند و عصبی رفتار میکنه موقع بحث ها‌) البته که میرم 2روزی چیزی و خودمو آروم می‌کنم و بعد برمیگردم حله ش می‌کنم

    از استاد بزرگ‌و دوس داشتنی ام بابت انتشار این فایل های گران بها بی نهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1478 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان خوبم

    این فایل نشانه الله مهربان بود

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم

    درموردالگوهای تکرارشونده من درزمینه کسبوکارم هرچندوقت یک بارمحل کارم روعوض میکنم یاشغلم رووثبات شغلی ندارم وهمین امشب نشستم ونوشتم درموردکارم که واقعابایدچکارکنم

    هرچندوقت یک بارادم هایی توزندگی من میان که میخوان ازم سوءاستفاده کنندوهمین توجه زیادبه این موردباعث شده این افرادبه سمت من جذب بشن

    هرچندوقت وضعیت مالی من خراب میشه واینم ریشه داره ازباورهای محدودکننده من

    ودرمورداتفاقات=

    من هنوزحرف مردم برام مهمه واگه کسی منوسرزنش کنه به شدت ناراحت میشم

    اگه کسی به خانواده ام توهین کندبه شدت ناراحت میشم

    اگه خودم که اشتباهی میکنم هنوزخودموسرزنش میکنم البته ازقبل بهترشدم به کمک اموزش های استادعزیزم

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: