پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

سوال:

چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

برای پاسخ دقیق تر به سوال، به این جوانب فکر کن که: آیا می توانی یک سری الگوهای مشابه یا ویژگی های مشترک را در رفتار یا شخصیت آدمهایی پیدا کنی که با آنها در ارتباط هستی؟

خواه روابط عاشقانه؛ روابط خانوادگی؛ روابط دوستی؛ روابط اجتماعی یا روابط کاری و… . بعنوان مثال:

  •  آیا می توانی بگویی آدمهایی که من با آنها وارد رابطه می شوم اکثرا خیلی مغرور هستند؛
  • یا اکثرا خیلی ضعیف هستند،
  • یا اکثرا نیاز به حمایت دارند؛ خواه حمایت مالی یا حمایت برای حل مسائل شان
  • یا اکثرا پول لازم هستند؛
  • یا اکثرا محافظه کار یا خسیس هستند؛
  • یا خصوصیات مثبتی مثل: اکثرا صادق هستند؛ مهربان هستند؛ سخاوتمند هستند؛ اصول مشخصی دارند؛ اوضاع مالی خوبی دارند و…

برای درک بهتر سوال، یک مثال می زنیم:

بعنوان مثال، ممکن است جواب شما این باشد که :

من اغلب با افرادی که در ارتباط هستم، متوجه می شوم آنها خیلی به من اهمیت نمی دهند؛

خیلی به من و خواسته های من توجهی ندارند؛

نظرات من برای آنها اهمیت چندانی ندارد و این الگو معمولا برای من تکرار می شود. خواه در روابط ام با پدر و مادرم یا همسرم یا فرزندم یا رئیس و همکارانم و…

یا در زندگی مشترک ما، همیشه خواسته های همسرم مد نظر است و نظرات من آنچنان اهمیت ندارد. همانگونه که در زندگی با پدر و مادرم، همیشه خواسته های خواهر و برادرهایم مهم تر از خواسته ها و نظرات من بود؛

بعنوان مثال: معمولا مادرم همیشه غذای مورد علاقه سایر خواهر و برادرهایم را درست می کرد و…

این الگو و این اشتراک را در بین همکارانم هم می توانم ببینم که در یک کلام به من توجه نمی کنند یا من در روابط ام احترام کافی دریافت نمی کنم و این من را آزار می دهد.

نکته:

هدف از سوال این است که با تامل در این سوال، یک سری شباهت های غیر قابل انکار را  در ویژگی های شخصیتی یا رفتاری افرادی بشناسی که با آنها در ارتباط هستی تا از این طریق بتوانی باورهای بنیادین خود را درباره روابط بشناسی و اگر از جنس آن روابط راضی نیستی، تغییر روابط خود را از تغییر باورهای بنیادین خود درباره روابط شروع کنی


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    205MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    11MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رویا مهاجرسلطانی» در این صفحه: 3
  1. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2

    سوال چه الگوهای تکرار شونده ای درباره ی روابط در زندگیتان هست؟

    ترمزهای ذهنی

    در مبحث پترن‌ها و الگوهای تکرار شونده لازمه که دقت کنیم و ببینیم که چه الگویی هستند که مرتب تکرار میشوند چه رفتارها و نتایجی هستند که مرتب تکرار میشوند این نشون دهنده اینه که افکار و فرکانس‌هایی را ارسال میکنیم که این اتفاقات تکرار میشوند. یعنی باورهای بنیادین ما اینقدر قوی هستند که هربار داره این فرکانس‌ها را ارسال میکند و یکسری الگوهای تکرار شونده به وجود می‌آیند. ما کم کم نا آگاهانه پذیرفتیم که این جزوی از زندگیمون هست

    برای مهاجرت به مدار بالاتر، نیازمند ترک عادت های مخرب و ایجاد عادت های سازنده است.الگوهای تکرار شونده مخرب و قدیمی باید تغییر کنند به الگوهای مثبت و عادت های جدید حرکت دهنده بسمت رشد و پیشرفت باشند

    باید رابطه هامون رو تقویت کنیم

    مثلا رابطه مون رو با پول و ثروت را بهبود ببخشیم

    رابطه مون رو با خودمون تقویت کنیم و خودمون را دوست داشته باشیم و اولین اولویت زندگی مون باشیم و با شناخت خودمون به یک صلح درونی برسیم

    زود از کوره در نریم و کنترل ذهن داشته باشیم

    رابطه مون را با سلامتی جسم و جان و روح و ذهن مون را به تعادل برسانیم

    وقتی داشتم به مبحث روابط خوب فکر میکردم تازه متوجه شدم که روابط های ما می‌تونه در همه چیز باشه . یعنی رابطه فقط با یک شخص خاص و یا پارتنر و یا افراد بخصوص و همسرو فرزندان مون فقط نیست .. بلکه روابط مون می‌تونه در شغل و کارمون باشه . یعنی آیا واقعا اون شغل و حرفه و کسب و کار رو دوست داریم و میتونیم یک ارتباط عمیق و درونی با شغلمون برقرار کنیم ؟؟؟ و یا نه وارد هر شغلی میشیم فقط برای رفع مایحتاج زندگیمون هست و هر دفعه بصورت مکرر از آن شغل خارج میشیم و این الگو مدام تکرار میشه

    بقول استاد عزیزمون و با خواندن کپشن های نوشته شده ی خانم شایسته عزیز که گفتند شما نمی توانید عادت های مخرب خود را نگه دارید و به مدار بالاتر مهاجرت کنید. زیرا آن عادتها شما را به مدار کنونی ات زنجیر کرده است.

    خب حالا باز هم یک سوال و پرسش دیگر بوجود آمد اینکه چه الگوها و عادت هایی سبب شده که هنوز در مدار کنونی ام زنجیر شده باشم؟؟؟؟

    دقیقا این سوالی هست که مدام در مبحث روابط از خودم میپرسم

    و یا در مبحث پولی و مالی

    یعنی آیا آنقدر روابطم با پول خوب هست که بی جهت پول نازنین م رو صرف چیزهای غیر ضروری نکنم؟؟

    آیا واقعا من به پول احترام میگذارم؟؟

    آیا برای خودم ارزش قایل هستم ؟؟

    آیا به خودم و روابط هایم ارزش قایل هستم

    آیا این رو فهمیدم که با هر کسی نشست و برخاست نکنم

    یا با هر کسی رستوران نرم و یا با هر کسی غذا نخورم . و یا با هر کسی بحث و گفتگو نکنم؟؟؟

    و با دیدن این فایل الگوهای تکرار شوند قسمت 2 در مبحث روابط هزاران سوال پیش میاد که واقعا چه الگوهای فکری در ذهن من هست که آن رفتارهای نادلخواهم بشکلی بصورت آینه توسط دیگران بخصوص نزدیکانم را در مقابل خودم میبینم .. البته خیلی خیلی روی خودم کار کردم و تغییرات خوبی رو در وجودم ایجاد کردم و همین تغییرات باعث شده که دیگه ورق بنفع من برگرده و مدتی است که روابط من با دخترم خیلی بهتر شده .. یعنی من خیلی سعی میکنم ولی غرغرهای مداوم دخترم انگار پایان ناپذیره .. ولی من در مبحث روابط با هیچکسی هیچ تضادی ندارم و همه عاشقانه به من عشق میورزند و بهم احترام می‌گذارند ولی تنها تضاد من در روابط با دخترم هست که ذهن منو درگیر خودش کرده هر چند سعی میکنم توجه نکنم و اعراض میکنم ولی حتما باید این الگوی تکرار شونده را تصحیح کنم و این روند رو باید بطور مداوم ادامه بدم تا بتونم آن تضادهای چند ماه پیش را بطور کلی تغییر بدم و بصورت پایداری پیش ببرم و دارم سعی و تلاشم رو میکنم..

    یک راهکاری که توی کپشن ها خوانده بودم و سیو ش کردم و باید مدام بخودم تمرین بدم این است که از قانون اهرم رنج و لذت استفاده کنم … برای ترک یک عادت محدود کننده و الگوهای تکرار شونده نامناسب و ایجاد یک عادت قدرتمند کننده و تبدیل به یک الگوی تکرار شونده ی مناسب باید یک اهرم رنج و لذت بنویسیم و این برنامه را در ذهن خود نصب کنیم و به این شکل از قدرت ذهن مان به نفع خودمان استفاده کنیم برای اینکه بتوانیم یک عادت قدرتمند کننده جدید را جایگزین عادت محدود کننده قبلی کنیم. و از این طریق میتوانیم الگوهامون رو تغییر بدیم

    اگر کانون توجهم رو بزارم روی خواسته هام مطمئنان دیگه این الگوهای تکرار شونده تکرار نمیشه.ففط باید یادم بمانم که اگر الگویی نامناسب تکرار شده طبیعی نیست و باید باورمو در اون زمینه تغییر دهم فقط باید استمرار داشته باشم و با خودم تکرار کنم

    در واقع باید بتوانیم باورهای بنیادین خود را درباره روابط شناسایی کنیم و اگر از جنس آن روابط راضی نیستیم، تغییر روابط خود را از تغییر باورهای بنیادین خود درباره روابط شروع کنیم .. اینکه چه روابطی را دوست داریم داشته باشیم ..

    و یا اینکه بدنبال الگوهایی باشیم که آن روابط دلبخواه مون را دارند و تحسین شون کنیم و باور کنیم که چنین روابط های دلبخواه مون وجود دارد .. پس من هم میتوانم چنین روابط دلبخواهی را خلق کنم و بسازم ..

    موضوع آگاه شدن از اساس رفتارهای مان است. موضوع این است که دلیل رفتارهای خود را بدانیم و از خود بپرسیم آیا این رفتار از یک باور قدرتمند کننده نشات گرفته یا محدود کننده؟!

    نکته ی طلایی که باید خیلی خیلی به آن توجه کنم این است که

    ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود را بشناسم؛

    ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کنم و به این شکل، طبق قانون، خواسته ام را دریافت کنم

    استاد همیشه تاکید دارند که حتما کامنت های دوستان رو بخونیم تا در مدار آگاهی ها و تجربیات خوب دوستان باشیم

    مثلا در یکی از کامنت های دوستان فوق العاده عالی مون که من همیشه کامنت های ایشون رو دنبال میکنم آقای حمید رضا نارنجی ثانی عزیز هستند خواندم

    کامنتی در عقل کل نوشته بودند که انگار یک الگوی تکرار شونده را در این کامنت پیدا کردم و احساس کردم من هم چنین ترمزی را در ذهنم دارم و شاید برای خیلی از ماها هنوز شناسایی نشده باشه .. و دوست دارم عین متن ایشون را اینجا بنویسم و اگر چنین باوری بطور ناخودآگاه در ذهن مون هست را شناسایی کنیم و با باورهای قدرتمند و الگوهای مناسب بطور بنیادین تغییرشون بدیم و

    همین مساله باعث ایجاد یه ترمز شده شاید ذهن من پارتنر رو یه جور رغیب برای رشد و خودشناسی میدونه

    و یا در قسمتی دیگر از کامنت شون گفتند اصلا انگار هر چیزی که باید بصورت طبیعی تو زندگیم باشه برای ذهن من تبدیل شده به یک عامل حواس پرتی یا دور شدن از مسیر خودشناسی

    در ادامه ایشون گفتند.

    من قراره که رشد کنم که از زندگیم لذت ببرم ، بلد باشم در کنار انسانها حس خوبیو تجربه کنم نه اینکه تا آخر عمر تک و تنها باشم ووووو. این گوشه نشینی به هر دلیل و توجیحی غلطه یه جور پاک کردن صورت مساله است خود پیامبر سالی یکماه، می‌رفت تو غار. .. من چند ساله تو غارم این اشتباهه دیگه من از همه آدمها فاصله گرفتم انگار دارم کلا از انسانیت دور میشم من انگار دیگه اون آدم شاد و اهل شیطونی نیستم گفتم بابا نکنه داری راهو غلط میری؟؟؟یک نسبت زمانی و یک تعادل رو سعی کن وارد زندگیت کنی

    چه باور قشنگی رو ایشون گفتند و برام خیلی جالب بود و دوست داشتم این تغییر باور رو هم اینجا با شما دوستان عزیزم به اشتراک بذارم

    البته من بر این باورم که وقتی ما روی خودمان کار کنیم با ارسال فرکانس های مان میتوانیم افرادی رو بسمت خودمون جذب کنیم با افکار و با آرمان های ما در هماهنگی کامل باشند و حتی الگوهایی در همین سایت هستند که زوج های فوق العاده خوبی در کنار هم هستند که با عشق در کنار هم رشد میکنند و روابط فوق العاده خوبی هم با هم دارند که نمونه ی بارزش هم استاد عباسمنش و خانم شایسته هستند

    انقدر چیزها تو زندکی همه ما هست که نمی‌بینیم چون بلد نیستیم یه تعادل تو بخش‌های مختلف زندگیمون ایجاد کنیم من که دارم سعی میکنم آروم آروم این تعادل رو ایحاد کنم ، و خدا هدایت میکنه

    خدایااا کمکم کن که بتونم بیشتر از همیشه در این قسمت فعالیت و تلاش ذهنی کنم تا بتونم الگوهای تکرار شونده ی مخربی که سالیان سال با من همراه بوده را شناسایی و در ادامه بنفع خودم تغییرشون بدم الهی آمین

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت. و نعمت و برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    بنام یگانه خالق جهان هستی خدارو شکرت ای سراسر نور و روشنایی

    درود و سلام به دو استادان عزیزم

    و دوستان همیشگی همراه در این سایت گوهر نشان که همچون الماس درخشان هستید

    خدارو شکر امروز هم قدرت خداوند زندگی من رو بسمت بهترینع بهترین آگاهی های روز افزونم هدایتم کرد و بهترینع بهترین ورودی های زیبا و دیده ها و شنیده ها و زیبایی ها و وفور و فراوانی های نعمت ها یم هدایتم کرد خدایاااا شکرت

    سوال

    من چه نوع  افرادی  رو  توی  ارتباطاتم  جذب می کنم ؟؟؟

    هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیری ندارد  چه بعد منفی و چه بعد مثبت فقط افکار من هست که

    به هر آنچه که به آن توجه کنم از  همان جنس وارد زندگی ام میشه اگر  موضوع کانون توجه ما باشد..

    باورهای بنیادین آنقدر قوی هست که یک سری الگوهای تکرار شونده  تکرار میشه  و  می توانیم  در  زندگی  خودمان  و  دیگران  ببینیم  و  الان  که  در  این  مسیر   آگاهی  هستم  خیلی خیلی  بیشتر   متوجه میشم  که  چنین  افرادی در  اثر  تکراریواش یواش پذیرفتن که اون مسایل جزویی از زندگی شون هستش و  این  الگوی  تکرار  شونده  جزیی  از ضمیر ناخودآگاه شون شده..

    ما بسیار قدرتمند هستم در تغییر خودمان

    ولی بسیار ناتوان و عاجز هستیم در تغییر شرایط زندگی دیگران

    مثلا  در  ارتباطات

    من  خودم  خیلی خیلی سعی کردم که ارتباطات ام  رو با افرادی که هم فرکانس ام نباشند  محدود کنم   و  یا  اگر  الگوهای  تکرار  شونده شون  در  ابعاد  منفی  باشه   فوری  کنار  بکشم..

    قبلنا یعنی قبل از آشنایی ام با استاد عزیزم این الگوها در زندگیم زیاد بود یعنی هر بار دوباره اعتماد می کردم .. مثلا وقتی پسرم مال و اموالشو از دست داد من دوباره بهش اعتماد کردم و به درخواست اون مجبورم کرد که از سند خونه ام براش وام بگیرم بعد از اینکه براش وام گرفتم رفت یک ماشین قسطی MWM خرید بعدش نتونست نه قسط وام رو پرداخت کنه و نه تونست اقساط ماشین رو پرداخت کنه و دوباره بازم بهش اعتماد کردم و بعد با فروش خونه من قسط بانک رو پرداخت کردم و با مابقی پول خونه کارخونه قارچ اجاره کردم ولی بازم نتونست کارها رو هندل کنه و به قرض و بدهکاری افتادیم و بعدش ورشکستگی تمام اموال و زیر نقطه ی صفر رسیدیم و بعدش ارتباطات هم مختل شد و دیگه از هم فاصله گرفتیم و الان بمدت سه سه چهار سال هست که همدیگر رو ندیدیم فقط خیلی بندرت و کوتاه تلفنی از حالش خبردار میشم.. این از آن الگوهای تکرار شونده ای بود که منجر به نابودی زندگی مون شده بود..و خدا رو شکر بعد از آشنایی من با استاد و کار کردن روی افکارم و تغییر افکارم دیگه چنین چیزی در زندگی ام جایی نداره

    در ارتباطات اخیرم یک الگوی تکرار شونده ای رو دیدم که اینجا براتون می نویسم

    مثلا..

    چند  روز  پیش  چندتا کار  داشتم که باید از  پردیس می رفتم تهران..

    جایی که  کار  داشتم  در منطقه ی شریعتی نبش خ دولت بود..  وقتی  از  مترو   پیاده شدم و  وارد  خیابان  شدم  خیلی  حالم  بهتر  شد و  فقط  داشتم  به  درختان  سرسبز  و مغازه‌های  زیبا و  عالی و  افراد  تر  و تمیز   نگاه   می کردم و  ماشین  های  زیبا  و  گران  قیمت  و  هر  آنچه  که  سعی  می کردم  که  کانون   توجه  ام  رو  به  آن  معطوف  کنم  از  دیدگاه  قانون   نگاه  می کردم  و  همش  به  فراوانی  ها  و  زیبایی ها   و  رفتار  افراد  و یا عابرها  و  رفتار  مغازه   دارها  با دقت نگاه می کردم   و  خلاصه  با  یک  احساس  خوب  و  عالی  و  سرشار  از  انرژی    بودم  و  راه  می رفتم   تا  به  اون  محلی رسیدم  که  باید  کارمو  انجام  میدادم  و  بعد  از  چند  ساعتی  که  اونجا  کارم  تمام  شد و  داشتم  فکر  می کردم  چقدر  خوبه  که  من  همیشه  به موقع  می رسم  و  تمام  کارهام  هم  بخوبی  انجام می شود  و  معمولا  این  الگوی  تکرار  شونده ی  مثبت  خودم  رو  خیلی  دوست  دارم  .. یعنی  همیشه  آنتایم  هستم و همیشه خوش قول و بموقع و زودتر از وقت مقرر به محل مشخص میرسم خدا  رو  شکر ..

       … خب  تا  اینجا  که  اولین  کار  مو  با  خوبی  و  خوشی  و  عالی    انجام  دادم  و  بعدش  قرار  شد  برم  خانه ی  خاله  ام   و  استراحتی  بکنم   و  غروب ش  با  پسر  خاله  ام  برم  پاساژ   علاءالدین  که   هم  باطری  گوشی مو  عوض کنم  (  چون گوشیم  سامسونگ بود  باطری اش  از  طریق  برداشتن ال سی  دی  امکان پذیره )     خلاصه  کار  زیاد  داشت  از  طرفی  خاله  ام  سفارش  داد  که  براش  یک  گوشی  خوب  بخریم    ..    داستان  از  اینجا  شروع  شد..

    اینکه  خاله  ام  همش  سفارش  می کرد   که  مبادا    پسر خاله ام  توی  خیابان   با کسی  بحثی  بکنه   و  یا  دعوایی    بکنه  و  خلاصه  همش  از  این  حرفا  میزد  و  بهم  سفارش  می کرد  …‌   منم  بهش  گفتم     آخه  دلیلی   نداره  که  بیخودی    و  بی جهت  بخواد  با  کسی  دعوا  کنه  ما  که  خوش  و  خرم  داریم  میریم  خرید  و  کلی  هم  خوشحالیم..    خلاصه  خیلی  خوش  و  خرم  رفتیم  تا  یک  مسیری  و  همش  هم  حرفای  قشنگ  و مثبت زدیم  به  یک  نمایشگاه  ماشین  های  لوکس  و  شاسی  بلند  رسیدیم  که  خیلی خوش رنگ  بود  آبی نقره ای روشن متالیک و  کلی  تجسم  سازی  کردیم که  از  نظر   زوایه ی   دیدگاه اون   شوخی  و  مزاح  بود    ولی  از  نظر و  زاویه ی  دیدگاه  من  آگاهانه   توجه کردن   به  قوانین    بود و همین توجه کردن ها به نکات مثبت باعث شد  که  در  مسیر رسیدن به آنجا خیلی راحت و آسون  به مقصد برسیم و  دیدن از مغازه های مبایل فروشی پاساژ کلی ذهنم بسمت  وفور  و  فراوانی  و ثروت  و  رشد  و پیشرفت های تکنولوژی  هدایت شد و  من همچنان فکر می کردم  که  ای کاش  به مغازه ای هدایت بشیم که طرف فروشنده  آدم  درست  و مناسبی باشه و  اطلاعات  درست و مناسبی  در  اختیارمون  بذاره  تا ما هم بتونیم با خیال راحت خرید کنیم  خلاصه توی  هر  مغازه ای  میرفتیم و تقاضای  مبایل  درخواستی  رو داشتیم  می گفتند  دیگه  موجود  نیست و یا قیمت های بالا میدادند  .  بعدش  به یک  مغازه ای نبشی انتهای پاساژ  هدایت  شدیم  که با اطلاعات و روابط  عمومی خوبی  ما  رو  داخل مغازه اش  کشوند  و  با  آرامش  و روی  خوب و خوش مثبتی و با حوصله به سوالات ما  پاسخ میداد و  با همون صحبت هاش  ما  رو  هدایت  کرد  به یک مبایل خوب  که مثل سامسونگ نخواد که هر  شش ماه یکبار بروز رسانی بشه  و  در  واقع با  اینکه  مبایل مورد نظرمون هم  اونجا  موجود  بود و قیمتش هم  گران تر  بود  ولی  با توجه به  بودجه مون  ما  رو  به سمت  بهترین مبایل با بهترین امکانات و دوربین و فیلمبرداری عالی و رم بالا و راما ی عالی هدایت کرد  که  خدا  رو  شکر از خریدمون  راضی  بودیم  هر  چند  به پای  مبایل آپِل  نمی رسه  ولی  برای  خاله جان مون  فوق العاده  عالی  بود و  خدا رو  شکر با خوشحالی  از  مغازه  اومدیم  بسمت  خونه  در  مسیر  هم یک تاکسی گرفتیم  که  هم  راننده  خوش اخلاق بود  و هم  دو  نفر  مسافری که  داشت  فوق العاده خوش  اخلاق  بودند  و  ما  هم  در اون  جمع  کلی  حرف های قشنگ و زیبا و شادی آور زدیم  و  با  لذت و خوشحالی  از ماشین  با  خنده  کنان پیاده شدیم  ‌.  تا  اینجا  که  همه چی  اوکی  بود  و  بعدش  فردا  من  مجددا  رفتم همانجا متصدی و  مهندس تعمیرات مبایل  هم   باطری  مبایلمو   تعویض کرد  و  چقدر  کار  درست  و  خوش  اخلاق بود  خدا  رو  شکر 

    حالا خواستم  این  موضوع  رو  بیان  کنم  که با  اینکه  خاله ام همش  به من  توصعه می کرد  که  مواظب پسر خاله ام باشم که  ی  وقتی  دعوا نکنه  ولی  وقتی با  خوده  خاله جان  رفتم بیرون برای خرید با هر کسی دعوا می کرد و فحش و ناسزا می گفت خلاصه هر جا رفتیم یک چیزی باب میلش نبود صداشو بالا میبرد حتی با راننده ماشین ها و خلاصه همین طور مدام منتظر بود تا ی مسعله ای پیش بیاد و به من ثابت کنه که حق با اونه و همه ی آدم ها بد هستند و غیره.. حتی به من می گفت چرا تو هیچی نگفتی و پشت من در نیومدی ????  حتی توی خونه مدام با پسرش بحث می کنه ( پسرش متولد 52 هستش) 

    خلاصه با اینکه در  خونه اش از من خیلی پذیرایی می کرد و حتی یک اطاق مجزا به من داد که من راحت باشم و راحت استراحت کنم ولی به هیچ وچه تمرکز روی خودم نداشتم و همش سعی می کردم کامنت های بچه ها رو بخونم و ذهن مو کنترل کنم .. و  تازه  بیشتر  از  همیشه  فهمیدم  که  چقدر  من  از  اون افکارهای  خاله ام  دور  هستم  و  چقدر  دوست  دارم  با  خودم  تنها  باشم   چقدر  دوست  دارم  ازشون  کیلومترها    فاصله  بگیرم  حتی  نزدیگترین  افراد  و  اقوام..  تازه  فهمیدم  که آدم ها  اصلا  دوست  ندارند  تغییر  کنند  ‌‌..   خاله ام  مدام  از  دست پسرش غر میزد  و  می گفت من باید  کار  کنم  و  بخرم  و  بیارم  و  بپزم  و تر  و تمیزی  کنم  ولی  هیچکس  قدر منو  نمیدونه  و  غیره‌.. ولی پسرش میرفت  توی  اتاق و درب اتاق رو به روی خودش می بست که با مادرش هم کلام نشه..‌  ولی  این  سیکل مدام  تکرار  میشد   و  بارها  و  بارها  و  حتی  قبلنا هم  این مسایل وجود  داشت  ولی  من  اصلا   آگاهانه  توجه  نمی کردم  .. 

    چون  تغیبر  دیگران غیر ممکنه

    حتی  وقتی  به خاله ام  گفتم     تو  حق  داری    یعنی   صد  در  صد  حق  با  تو هست   ولی  سعی  کن  به  این مسایل توجه  نکنی  و  بفکر  خودت باش   وگرنه  مریض  میشی  و   کسی  هم  به  داد تو  نمی رسه… یهو ناراحت  شد  و کلی  هم  به من حرف  زد  که  اگر  این  بلاهایی که پسرم  سرم  آورده  و  غیره‌‌‌‌..  پسرت سرت  بیاره   تو  چیکار  می کنی؟؟؟؟؟   که  اینجا  یهو  یک  نهیب  بلندی  به  خودم  زدم  و  گفتم  رویاااااا   آدم ها  نه  دوست دارند تغییر کنند  و  نه  دوست دارند گوش کنند   و  نه   دوست  دارند  خودشون  رو  اصلاح  کنند    تازه به خیال خودشون دوست دارند نظاره گر بلاهایی  در   دیگران   باشند  که خودشون سر خودشون آوردند…   این  الگوهای  تکرار  شونده  در  دیگران  منو  بیشتر  هشیار  کرد  که  ادامه ی مسیرشون  چه عواقبی  بدنبال داره( خاله ی من یک فرد تحصیل کرده ی  نرس بیمارستان و بازنشسته است  که  هنوز  هم بعد  از  بازنشستگی شغل پرستاری  رو  انجام میده)  ولی  افکار  درست  و مناسب  هیچ  ربطی  به  تحصیل و سن  و سال  ندارد

    وخلاصه  بعد  از  اینکه  صبح  زود  از  خونه شون  خارج  شدم  در  طول  مسیر   با خودم  خیلی  فکر  کردم  اینکه  نشتی  انرژی  من در  چنین  جاهایی  خیلی  زیاده  و  کلا  اصلا  هیچ  تمرکزی  روی  افکارم  نداشتم  و  پیش  خودم  گفتم  یا  باید  خودم  با  جسارت  تمام  این  رابطه  رو  قطع  کنم  و در  مواقع  ضروری  بهانه ای  بیاورم  که  دیگه به اون  سمت نرم  و  یا  خداوند  خودش  اون شرایط  قطع روابط رو  برام  مهیا کنه  ..و همش با خودم  دوباره  و  هزار  باره  تکرار  می کردم که..

    ما بسیار قدرتمند هستم در تغییر خودمان

    و بسیار ناتوان و عاجز هستیم در تغییر شرایط زندگی دیگران

    بعضی موارد پیش میاد که میخوام دیگران رو به راه راست دعوت کنم

    و دقیقا انگار اب در هاونگ کوبیدن است

    که طرف اصلا گوش به حرف تو نمیده و بعد جالبتر اینکه میگه من اصلا نمیفهمم تو چی میگی و  یا  میگه  تو  در شرایط من نیستی  که  بفهمی

    واقعا این جمله‌ رو تایید و تحسین میکنم که ما باید کاملا خسیس و بی احساس باشیم نسبت به دیگران…

    ممنون و سپاسگذارم استاد عزیزم که چنین فایل پر محتوایی رو برامون بوضوح و به روشنی توضیح دادید و بفهمیم که در پس زمینه ی افکار دیگران چه الگوهایی وجود دارد و به مسایل عمیق تر توجه کنیم

    ممنون و سپاس

    ارادتمند همیشگی شما

    رویا مهاجر سلطانی

    2023/7/2 july

    1402/4/11 تیرماه یکشنبه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2197 روز

    درود و سلام خدمت آقا خوشدل عزیز و نازنین

    خواستم تشکر و قدردانی کنم بابت این کامنت زیبا و پرمحتوا و نحوه ارتباطا تون با درخواست تون … واقعا چقدر شگفت انگیزه که اینقدر تمرکز لیزری داشتید در حین سادگی ولی قدرت فرکانس تون چقدر قوی بوده که 31 در خواست برای همسر آینده تون رو نوشتید و همین طور حتی نحوه ی آشنایی تون رو هم تعیین کردید واقعا تحسین تون کردم و تبریک منو پذیرا باشید و از طرف من هم به عادله جان هم تبریک و تحسین و تمجید من رو ابلاغ بفرمایید .. فقط یک سوال آقای خوشدل عزیز..

    آیا خانم عادله کیانی فر عزیز هم لیستی برای همسر آینده شون مثل شما داشتند آیا؟؟؟؟؟

    یعنی می خوام بدونم از نظر درخواست شون همچون شما تفکر داشتند که هم مدار همدیگر شدید ؟؟؟

    ممنون و سپاسگذارم بابت نکات ظریفی که در این کامنت اشاره کردید و من همیشه پی گیر کامنت های زیبای شما هستم

    در ضمن آقای خوشدل عزیز شما توی اسم هایی که در مورد گروه استاد عباسمنش نوشتید به اسم آقای سید کاظم اشاره کردید.. آیا آقای سید فلاح بودند چون ایشون خیلی توی سایت فعال بودند و حتی یک پیچ موفقیت در اینستا داشتند البته سه چهار سال پیش من کامنت های ایشون رو دنبال می کردم..

    ممنون و سپاس امیدوارم هر کجا هستید حال دل و روح تون عالی باشه و ایام

    به کام تون شیرین و گوارا و بقول معروف جیب تون پر پول .‌ ممنون و سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: