پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

سوال:

چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

برای پاسخ دقیق تر به سوال، به این جوانب فکر کن که: آیا می توانی یک سری الگوهای مشابه یا ویژگی های مشترک را در رفتار یا شخصیت آدمهایی پیدا کنی که با آنها در ارتباط هستی؟

خواه روابط عاشقانه؛ روابط خانوادگی؛ روابط دوستی؛ روابط اجتماعی یا روابط کاری و… . بعنوان مثال:

  •  آیا می توانی بگویی آدمهایی که من با آنها وارد رابطه می شوم اکثرا خیلی مغرور هستند؛
  • یا اکثرا خیلی ضعیف هستند،
  • یا اکثرا نیاز به حمایت دارند؛ خواه حمایت مالی یا حمایت برای حل مسائل شان
  • یا اکثرا پول لازم هستند؛
  • یا اکثرا محافظه کار یا خسیس هستند؛
  • یا خصوصیات مثبتی مثل: اکثرا صادق هستند؛ مهربان هستند؛ سخاوتمند هستند؛ اصول مشخصی دارند؛ اوضاع مالی خوبی دارند و…

برای درک بهتر سوال، یک مثال می زنیم:

بعنوان مثال، ممکن است جواب شما این باشد که :

من اغلب با افرادی که در ارتباط هستم، متوجه می شوم آنها خیلی به من اهمیت نمی دهند؛

خیلی به من و خواسته های من توجهی ندارند؛

نظرات من برای آنها اهمیت چندانی ندارد و این الگو معمولا برای من تکرار می شود. خواه در روابط ام با پدر و مادرم یا همسرم یا فرزندم یا رئیس و همکارانم و…

یا در زندگی مشترک ما، همیشه خواسته های همسرم مد نظر است و نظرات من آنچنان اهمیت ندارد. همانگونه که در زندگی با پدر و مادرم، همیشه خواسته های خواهر و برادرهایم مهم تر از خواسته ها و نظرات من بود؛

بعنوان مثال: معمولا مادرم همیشه غذای مورد علاقه سایر خواهر و برادرهایم را درست می کرد و…

این الگو و این اشتراک را در بین همکارانم هم می توانم ببینم که در یک کلام به من توجه نمی کنند یا من در روابط ام احترام کافی دریافت نمی کنم و این من را آزار می دهد.

نکته:

هدف از سوال این است که با تامل در این سوال، یک سری شباهت های غیر قابل انکار را  در ویژگی های شخصیتی یا رفتاری افرادی بشناسی که با آنها در ارتباط هستی تا از این طریق بتوانی باورهای بنیادین خود را درباره روابط بشناسی و اگر از جنس آن روابط راضی نیستی، تغییر روابط خود را از تغییر باورهای بنیادین خود درباره روابط شروع کنی


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    205MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    11MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «حسن گرامی» در این صفحه: 7
  1. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام سید جان

    در رابطه با کامنت نوشتن برای خانم های سایت نوشتی ، یاد خودم افتادم

    اول از خودم بگم

    من تو کل زندگیم اصلاً حتی یکبار هم توی خیابان نرفتم به یک دختری یک پیشنهاد دوستی بدم یا شماره بدم

    الان من 28 سالمه

    حتی یکبار هم توی این سال ها این کارو نکردم

    یادمه یه روز یکی از همکارام گفته بود برید توی خیابون هر دختری رو دیدین ازش شماره شون رو بگیرین یا شماره تون رو بهش بدین

    بعد من پیش خودم گفتم من اصلاً همچین شخصیتی نیستم که بخوام اینکارو کنم

    یعنی یه جورایی این یک چیز بی شخصیتی توی ذهنم میدونستم

    البته برای من این بودش که مثلاً توی هر شرکتی که کار می‌کردم با بعضی از همکارام رابطه دوستانه تری داشته باشم تا اینکه بخوام مثل یک همکار ببینمش

    ولی باز هم اون رابطه هم که توی اون شرکت هایی که کار می‌کردم در این حد بود که تا زمانیکه توی اون شرکت هستم با بعضی هاشون دوستم اونم نه با همه شون و وقتی از اون شرکت بیرون میومدم دیگه با هیچ کدومشون هیچگونه ارتباطی نداشتم یعنی حتی شماره هاشون هم از توی موبایلم پاک می‌کردم

    یعنی باز هم رابطه من رابطه نبوده که بخوام برم به یک دختری مستقیم پیشنهاد بدم و دوست بشم ، یعنی حتی اون موقعی که توی شرکت رفیق میشدم اونا خودشون در اصل تمایل نشون میدادن به ارتباط با من

    حالا الان که شما در مورد خانم های سایت نوشتی که براشون کامنت مینوشتی فقط برای اینکه بفهمی ارتباط داشتن با یک خانم رو ،

    منم قبلاً تصمیم گرفته بودم برای اینکه بفهمم اصن چطوری باید اول من شروع کنم و با یک خانم ارتباط بر قرار کنم چون اصلاً هیچگونه ذهنیتی برای ارتباط برقرار کردن نداشتم ، تصمیم گرفته بودم که به هر کدوم از کامنت هایی که خانم های سایت میذارن براشون کامنت بذارم ، اوایل خیلی برام سخت بود ولی رفته رفته بهتر شد ولی الان کمتر شده که بخوام به کامنت خانم های سایت کامنت براشون بنویسم ، اون موقع هام که براشون کامنت مینوسم اول میبینم احساسم چی میگه بعد براشون کامنت مینویسم

    ولی باز هم توی ذهنم اینه که ، اگر قرار باشه با یک دختری رابطه ای برقرار کنم باید هدایت بشم چون من تا حد خیلی خوبی ارتباط بین اتفاقات توی زندگیمو با افکاری که داشتم پیدا کردم

    من ساعت ها دارم روی خودم کار میکنم ، مثلاً اگر یکی از فایل های دوره ها زمانش نیم ساعت باشه برای فقط گوش دادن به اون فایل نیم ساعتی ، دو ساعت طول میکشه چون باید بفهمم و عمل کنم به اون چیزی که استاد داره در موردش توضیح میده ، مثال هاشو برای خودم پیدا میکنم

    مثلاً استاد توی دوره روانشناسی ثروت یک در مورد فراوانی توی دنیا صحبت میکنم ، من میگم باشه آقا شما میگی فراوانی هست خیلی هم عالی اگر که فراوانی هست من میرم تحقیق میکنم باید توی تمام ابعاد و در هر چیزی که انسان میتونه فکرش کنه و نکنه باید ازش بیش از حد باشه طوری که برای ذهن من که با کمبود بزرگ شده باید تکون هایی رو ایجاد کنه ، بعد بازم امدم به خودم گفتم آقاجان استاد داره میگه به این دلیل به اون دلیل توی دنیا فراوانی هست من میگم باشه اگر اینجوریه پس توی همین کشور ایران که جزئی از این کره زمین هست باید فراوانی توی هر چیزیش دیده بشه ، بعد امدم سر این موضوع هر روز تحقیق کردم از مهم ترین چیزهایی که توی ایران وجود داره تا بی اهمیت ترین چیزی که آدم ممکنه فکرش رو کنه که توی ایران هست ، رفتم در موردش تحقیق کردم و دیدم که اصلاً طبیعیش اینه که از هر چیزی بی نهایتش هست یعنی اینکه میگن فلان چیز کمه این غیر طبیعه

    توی همین من یک چیزهایی رو با تحقیق کردن پیدا کردم که اصن وقتی به مامانم و بردارم که هر جفتشون توی سایت دارن از دوره ها و فایل های استاد استفاده می‌کنند و کار می‌کنند گفتم کُپ کردن از اینکه داره از چیزهایی ظاهرش اینکه شاید خیلی دیگه چیز مهمی هم نباشه ولی ازش چی بگم بی نهایتش هست تاکید می‌کنم توی همین ایران

    میدونی میخوام چی بگم ؟

    میخوام بگم که وقتی استاد داره میگه اصن طبیعیش اینه که رابطه درست و فوق العاده توی دنیا هست

    من طبق همون فراوانی که استاد در موردش صحبت کردم ، میگم اگر جهان مملو از هر چیزی هست پس دختر خوب داشتن برای یک رابطه فوق العاده هم میتونه جزئی از این فراوانی خداوند باشه

    حالا چه دختر خوب و مناسب برای پسرها و چه پسر خوب و مناسب برای دخترها

    ازش بی نهایت باید باشه طبق فراوانی که توی دنیا هست

    اون وقت من دیگه لازم نیست زور بزنم و خودم رو به درودیوار بزنم که یک رابطه ی خوبی رو با کسی برقرار کنم ، میدونی خودش اتفاق میوفته خودش زمانیکه من دنبال بهبود خودم هستم این فرکانس خودش من رو به همون سمتی که میخوام میکشونه دقیقاً مثل خودت دیگه سید علی جان بهت قول میدم تو اگر اینستاگرام هم نداشتی یعنی اون صفحه اینستاگرامتو حذف کامل میکردی باز هم بالاخره جهان از یک طریقی تو رو به اون چیزی که میخواستی هدایت می‌کرد اینم نشأت گرفته از همون داستان فراوانیه یعنی از بی نهایت طریق هدایت میشی

    بابت همین هم هست وقتی توی رابطه فوق العاده هم که هستی وقتی که بدونی جهان فراوانیه دیگه وابستگی هم ایجاد نمیشه چون این وابستگیه از چی میاد ، از اینکه فکر میکنی دیگه فقط همین یه دونه دختر خوب هست که توی دنیا وجود داره یا دیگه فقط همین پسر خوب هستش که توی دنیا وجود داره ( حالا این یکی از دلایل وابستگی میتونه باشه )

    ولی وقتی به این فکر کنی دختر خوب پسر خوب فراوونه دیگه برای نگه داشتن اون رابطه هم زور نمیزنی و دقیقاً هم همین باعث میشه توی همون رابطه عاطفی هم که هستی یکی از پایدارترین و رویایی ترین رابطه ها بشه

    میدونی وقتی باور داشته باشی از هر چیزی بی نهایتش هست البته با منطق اون وقت اتفاقاً اون چیزی هم که میخوای راحت تر به دست میاری چون خیالت راحته از اینکه بابا از اینکه نامحدود وجود داره دیگه نگرانی و بدو بدو معنایی نداره بابت همین داشتن و به دست آوردن خیلی چیزها برات منطقی میشه

    رابطه فوق العاده داشتن توی زندگی برات منطقی میشه

    کسب درآمد خیلی خیلی خوب داشتن برات منطقی میشه

    همیشه توی سفر بودم و عشق و حال کردن برات منطقی میشه

    چرا ؟

    چون امدی فراوانی شو توی دنیا میبینی

    به خاطر همین هم تو برای داشتن رابطه مورد دلخواهت نیومدی تعیین کنی با چه کسی میخوای رابطه داشته باشی ، فقط خواستی یک رابطه با اون ویژگی هایی که مدنظرت بود داشته باشی ، چون برات منطقی بودش که میتونه این اتفاق بیوفته حالا میتونه یکیش همون چیزی که خودت گفتی باشه که تو تا به حال با هیچ دختری در رابطه نبودی بابت همین هم هیچ ذهنیتی نسبت این قضیه نداشتی

    و از طرفی توی رابطه هم هستی برای داستنش و نگه داشتنش زور نمیزنی چون به هدایت الله اعتقاد داری

    همین عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 133 رای:
  2. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام آزاده خانم نازنین

    اول از همه خیلی تشکر میکنم بابت کامنتی که برای من نوشتین ، سپاسگزارم

    در رابطه با فراوانی که صحبت کردم ، واقعیتش چون در حال حاضر تمرکزم روی دوره ی روانشناسی ثروت یک هستش ، محور تحقیقات من و منطق هایی که برای ذهنم دارم ایجاد میکنم بیشتر روی انواع اقسام نعمت ها و ثروت های دنیا به خصوص ایران که باور اشتباهی که کمبود توش موج میزنه هستش که کاملاً یک دروغ بزرگِ و اصلاً از درک اندکی که من از جهان هستی که اصل و اساس همه ی اینا بر میگرده به همون انرژی بی نهایت(خداوند) که همه چیز از اونه که شروع میشه و شکل میگیره ، منطقی نیستش محدودیتی وجود داشته باشه

    منطقی نیست

    نمیدونم چقدر میتونید حرف منو درک کنید

    این نمیتونه از یک منبع نامحدودی ، محدودیتی به وجود بیاد نمیشه اصلاً نمیشه

    کلاً با منطق جور در نمیاد

    براتون یه مثال میزنم

    مدیرعامل گروه صنعتی تراکتورسازی ایران (تبریز) گفت ، در سه ماه اول سال 1401 ، 6 هزار و 212 دستگاه انواع تراکتور به ارزش بیش از هزار و 800 میلیارد تومان به کشاورزان داخل ایران فروخته شد!!!!!

    دقت کردین چی شد؟؟؟؟

    کل سال رو نگفته هاااا

    فقط سه ماه اول

    پس بدونید این کارخانه چقدر بزرگه

    این خودِش مصداق فراوانیه دیگه

    بعد فرض کنید یه همچین شرکتی به این بزرگی که به غیر از کارخانه اصلی خودش که تراکتور داره تولید میکنه ، حداقل 10 تا دیگه شرکت زیر مجموعه به اسم خودش داره

    اینو میخوام بگم

    فرض کنید یه همچین شرکت غولی توی ایران بیاد سالی مثلاً 10 تا تراکتور تولید کنه یا اصلاً 50 تا توی کل سال تولید کنه!!!!!

    فکر کنید اصلاً با عقل جور در نمیاد که یک کارخانه پتانسیل تولید بالای 6 هزارتا تراکتور رو اونم فقط توی سه ماه داشته باشه ، بعد بخواد خیلی تعداد کمی تراکتور تولید کنه

    به خودِ همین محصولی که توی فقط این شرکت داره تولید میشه فکر کنید (( تراکتور ))

    خب این چیزیه که بیشتر عموم مردم جزو سبد کالایی شون نمیتونه باشه :)))

    فقط کشاورزها میتونند تراکتور بخرند

    بعد همینم دقت کردین که این حجم تولید و فروش تراکتور فقط به کشاورزان داخل کشور ایران بوده هاااا !!!!

    این در حالیه که من شنیده بودم کشاورزان آدم خیلی بدبخت بیچاره اند !!!

    حالا همه‌ی اینا رو گفتم آزاده خانم نازنین ، که اینو بهتون بگم این فقط یک نمونه از یک شرکت تراکتورسازی تاکید می‌کنم نه یک محصولی که هر کسی بتونه توی کارش ازش استفاده کنه نه فقط کشاورزان ، هستش که داره این حجم از ثروت رو جاری میکنه

    بعد چطور انتظار داریم اینو میخوام بگم چطور انتظار داریم از انرژی ای که بی نهایته از خدایی که همه چیز از اون شکل گرفته چطور انتظار داریم چیز محدودی در دنیا ازش به وجود بیاد

    چطور واقعا؟؟؟؟

    در اصل منطقی اش اینه که باید از هر چیزی بی نهااااااایت وجود داشته باشه این منطقیشه

    چون چون کارخونه اش ( خداوند ) بی نهایته عظیمه

    میدونی

    حالا نتیجه این منطق هایی که دارم می‌سازم، منطق های واقعی نه چرت و پرت نه توهم نه ورد خوندن چه بدونم 10 هزار تا کلمه تأکیدی تند تند گفتن :)))

    نه واقعیت دنیا اینه

    حالا من نتایجمو از این افکار تا یه مدت دیگه میام میگم دیگه تا بفهمید که طبیعیش اینه که شما به راحتی آب خوردن بدون هیچ زور زدنی بدون هیچ زجر کشیدنی میتونی از هر چیزی هر چقدر که دوست داشته باشی ، توی زندگیت تجربه اش کنی داشته باشیش

    اصن اگر دقت کرده باشید دقیقاً همینه که شما یه جایی میری اونجا انواع و اقسام خوراکی ها نامحدود هر چقدر که دوست داری هست دیگه اون موقع عمراً شما بیایی یقه پاره کنی تا یه چیزی بهت برسه نه بابا تازه خیلی با آرامش این کارو میکنی حتی اینجوری هم نیست که بخوای حرص بزنی که زیاد برداری برای روز مبادا!!!! برای روز مبادا !!!!

    برعکس میگی این نعمت که بی انتهاست بذار از زندگیم لذت ببرم اینکه همیشه هست من با توجه به نیازم هر وقت خواستم میتونم ازش بردارم

    میدونی ، واقعیت جهان اینه

    در روابط و یا سلامتی من فعلاً دنبال الگوهاش نرفتم چون که گفتم بهتون من تمرکزم در حال حاضر روی دوره روانشناسی ثروت یک هست بابت همین تحقیقاتم هم فقط با توجه به موضوعات دوره هستش

    ولی درک من از فراوانی که در جهان هست ، اینو میگه که فراوانی توی تمام ابعاد جهان هستی وجود داره یعنی شامل آدم ها هم میشه دیگه

    این نیستش بگیم نه تو این مورد خاص هستش ولی توی اون مورد نیست

    اصلاً این خنده داره اگر که بخواهیم اینجوری فکر کنیم چون همه ی ما از یک انرژی واحد از یک انرژی یکتا خلق شدیم

    که حالا همین یکتا بودن این انرژی ( خداوند ) و بی نهایتیش میشه 100 ها ساعت در موردش صحبت کرد ولی من در این مورد هیچ صحبتی نمیکنم نوشتم براتون ولی پاکش کردم

    همین قدر توضیح به نظرم کافیه

    آزاده خانم نازنین مرسی بابت یادآوری من نسبت به در اصل حقیقت جهان هستی

    امیدوارم همیشه در زندگیت به تمام معنا خوشبختی رو تجربه کنی عزیزم

    از خدای عزیزم هم واقعاً ممنونم یعنی من هر زمان که ازش خواستم به من بگه و من بنویسم یعنی چی بگم چیزهایی رو به من میگه که اصن باورهای منو داره جابجا میکنه

    خیلی مخلصیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  3. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام مینای عزیز و نازنین

    سپاسگزارم بابت نکات بسیار مفیدی که برام کامنت کردی

    در رابطه با موضوع دختر پسری که گفتی ، خداروشکر تا الان که از وقتی روی آموزش های استاد کار کردم خیلی بهتر شدم ولی از اونجایی که من قبلاً پسری بودم که همیشه توی مسجد و هیئت های مختلف بودم ، این باور توی پس زمینه ذهنم که باید درستش کنم که خودِ تغییر این باور یک تمرکز بسیار بالایی رو مطلبه مخصوصاً اگر بخوام با دوره ی عشق و مودت در روابط روی این نوع باورهام کار کنم فکر می کنم خیلی عالی میشه

    دقیقاً همین هایی که گفتی درسته اینکه یه دختری رو موقع دیدار هم نباید بغل و از طور چیزهایی واقعاً حاشیه ای

    این باورهای اشتباه توی ذهن من اینقدر زیاد بود که باورت نمیشه مینا جان من حتی قبلاً خواهر خودم بغل نمی کردم یا خاله هام که خونمون میومدن موقع سلام و علیک اینجوری نبود که بغلشون کنم حالا چه برسه بخوام یه دختری رو در آغوش بکشم

    البته بارها شده همکارم که یه خانم بوده رو بغل کنم ولی بارها این توی پس زمینه ی ذهنم میومد که انگار که کار درستی نمی کنم یا دارم گناه میکنم از جور باورهای اشتباه

    ولی در کل الان من چون تمرکزم بیشتر روی دوره روانشناسی ثروت یک هست ، فعلاً الویتم رو گذاشتم روی این موضوع

    بابت همین در مورد روابط بعداً باید اقدام کنم مخصوصاً دوره ی عشق و مودت در روابط که مطمئنم خیلی میتونه کمکم کنه برای بهبود این نوع باورهای اشتباه

    بازم ازت سپاسگزارم عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام سارا جان

    عجب نکته ای رو اشاره کردی

    الان که کامنتت رو خوندم فهمیدم منم ذهنم یه همچین فکرهایی هست

    مثلاً وقتی دارم با یک خانمی صحبت میکنم خیلی عادی

    انگار ذهنم این میادش الان شوهرش یا دوست پسرش یه موقع نیاد ببینه که من دارم با زنش یا با دوست دخترش صحبت میکنم

    این فکرم از اونجایی شروع شد که من قبلاً توی یک دِپارتمانی کار می‌کردم که یک خانمی توی اتاق کار ما بود که این با یکی از پسرهای همون اتاقمون در رابطه بود ، بعد رفتار این خانم زمانی که دوست پسرش توی اتاق بود اینجوری بود که چندان با هیچکدوممون حرفی نمیزد در حدّی که حتی نگاهمون هم نمی‌کرد و بعد هر موقع دوست پسرش میرفت تازه شروع می‌کرد به حرف زدن در مورد موضوعات مختلف با من ، که باز هم با کلی یه جور رفتاری با من صحبت می‌کرد که دوست پسرش یه موقع نباید بفهمه داره با من حرف میزنه

    هیچی دیگه از اون موقع این رفت توی ذهنم که نکنه با دختری بخوام صحبت کنم یا روبرو بشم دوست پسرش متوجه بشه ، در حالیکه اصلاً شایدم اون همچین فکری هم نکنه ها ولی این فکر اشتباه توی ذهن من میچرخه

    وای خدیاشکرت

    سارای عزیز واقعاً ازت ممنونم بخاطره این نکته ای گفتی و باعث شد من هم بفهمم که یه همچین فکر اشتباهی هم توی ذهن منم هست

    راستی عکست فوق العاده باحال و شاده

    در پنای خدای عظیم که واقعاً عظمت خصلتشه ، باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام سمیه جان

    چقدر قشنگ و به زیبایی از روند تغییراتتون نوشتین

    واقعاً تغییرات فوق العاده ای هم داشتین

    از همه مهم تر شما گفتین تا قبل از اینکه با استاد و قوانین جهان هستی آشنا بشین در یک شهری از ایالت نیویورک بودین که اونجورا چندان دوست نداشتین

    در حالیکه وقتی با استاد آشنا شدین شرایط طوری پیش رفت که شما از لحاظ فیزیکی از اون محیط دور بشین و به یک جایی هدایت شدین که با افکار جدید شما هم فرکانسه

    یعنی دقیقاً آدمی که فرکانس های بهتری میفرسته را به مکان های بهتر هدایت میکنه

    این واقعاً عالیه

    چقدر خوشحال شدم اینو نوشتین دوست عزیزم

    بخاطر اینکه ما خودمون یه مدت به طور جدی تصمیم گرفتیم کلاً از این شهری که سال هاست داریم زندگیم میکنیم جابجا بشیم

    بابت همین یکسری شرایطش هم داریم خودمون مهیا میکنیم

    پس همانطور که شما با تغییر باورهاتون تونستین از شهری که دوست نداشتین مهاجرت کنید به یک شهر دیگه

    این یه نشونه میتونه باشه برای من الان کامنت زیبای شما رو خوندم

    خدایاشرکت

    بازم ازتون ممنونم دوست ارزشمند و نازنین بابت نوشتن تجربه قشنگتون از قبل از تغییراتتون تا بعد از تغییراتتون

    خوش باشید:)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام مریم خانم نازنین

    ازتون تشکر میکنم بابت اینکه برام کامنت نوشتین

    خداروشکر چقدر خوب که روابط زناشویی تون اینقدر عاشقانه و دوستانه شده

    این خودش تاییدی بر اینه که جهان فقط داره به چیزی که توجه میکنی پاسخ میده و هدایت میکنه

    چون شما میگین از وقتی سریال زندگی در بهشت رو دیدین و اون روابط بین استاد و خانم شایسته رو دیدین

    الان دارین خودتون همون روابط رو تجربه میکنید

    وگرنه چرا تا قبل از این اینجور نبوده

    خدارو صد هزار مرتبه شکر

    بازم ازتون ممنونم مریم خانم نازنین بابت کامنتی که برام نوشتین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1340 روز

    سلام زکیه خانم زیبا و نازنین

    اصن این موضوع رو اگر دقت کرده باشی

    توی هر چیزی صدق میکنه

    از آدمش گرفته که باهاش تو رابطه هستی

    تا وسایل شخصی که داری

    و اگر توی ذهنمون این باشه که دیگه نمیتونی از این بازم بیشتر و بهتر از این رو داشته باشی

    این فکر دقیقا کاری میکنی حسرت همون چیزی که داشتی رو بخوری

    چون اون با این افکار از بین میره

    چرا؟

    چون باز هم اگر ریز بشیم توی خودمون

    اون وقت متوجه میشیم که از این هم هست که من نکنه یه موقع اینو از دست بدم یعنی ترس و استرس از دست دادنش هم میاد توی وجودمون

    من اینو تجربه اش رو داشتم

    مثلا یادمه بچه بودم مامانم یک مشت پسته ریخت توی نایلن داد دست من گفت برو مدرسه هر وقت خواستی بخورش

    باورت نمیشه من توی همون دوران بچگی این ترس رو داشتم که نکنه اگر من پسته هامو از توی کیفم در بیارم بچه ها بیان از من بگیرن بخاطر این من رفتم پسته هامو توی یک کمد شخصی که توی مدرسه داشتم قایم کردم درش رو هم قفل کردم :)))

    فکر میکنی چی شد ؟

    خیلی راحت همون روز یکی از بچه ها فهمید و رفت کلید کمد خودش رو اورد جلوی چشم من در کمدم رو باز کرد نصف پسته ها رو برداشت و جلوی خودم نشست خورد!!!

    اون موقع که بچه بودم ولی جهان کاری نداره تو بچه ای یا بزرگ ، اون طبق قانون عمل میکنه

    و من اینقدر حسرت اون پسته هامو خوردم که نگو

    یا قبلا با یک دختری در رابطه بودم که روزی نبود من استرس از دست دادنش رو نداشته باشم

    و دقیقا هم همینطور هم شد

    که حالا خداروشکر هدایت شدم به سایت و آموزش های استاد عباسمنش عزیز و تا الان هم توی هیچ رابطه ای هم نرفتم فقط تمرکزم رو گذاشتم روی خودم و در اصل بهبود خودم

    تا زمانیکه خداوند خودش هدایت کنه اون کسی رو که لایق بودن با من هست

    بدون هیچ وابستگی

    دو تا آدم قوی و شاد

    زکیه جان واقعا ازت ممنونم که دوباره این فراوانی بسیار شیرین خداوند رو به من یادآوری کردی عزیزم

    عکست هم خیلی فوق العاده ست

    یک چهره ی زیبا و پر از آرامش و شادی

    به خدا میسپارمت که همه چیز از اونه که شروع میشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: