پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

سوال:

چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

برای پاسخ دقیق تر به سوال، به این جوانب فکر کن که: آیا می توانی یک سری الگوهای مشابه یا ویژگی های مشترک را در رفتار یا شخصیت آدمهایی پیدا کنی که با آنها در ارتباط هستی؟

خواه روابط عاشقانه؛ روابط خانوادگی؛ روابط دوستی؛ روابط اجتماعی یا روابط کاری و… . بعنوان مثال:

  •  آیا می توانی بگویی آدمهایی که من با آنها وارد رابطه می شوم اکثرا خیلی مغرور هستند؛
  • یا اکثرا خیلی ضعیف هستند،
  • یا اکثرا نیاز به حمایت دارند؛ خواه حمایت مالی یا حمایت برای حل مسائل شان
  • یا اکثرا پول لازم هستند؛
  • یا اکثرا محافظه کار یا خسیس هستند؛
  • یا خصوصیات مثبتی مثل: اکثرا صادق هستند؛ مهربان هستند؛ سخاوتمند هستند؛ اصول مشخصی دارند؛ اوضاع مالی خوبی دارند و…

برای درک بهتر سوال، یک مثال می زنیم:

بعنوان مثال، ممکن است جواب شما این باشد که :

من اغلب با افرادی که در ارتباط هستم، متوجه می شوم آنها خیلی به من اهمیت نمی دهند؛

خیلی به من و خواسته های من توجهی ندارند؛

نظرات من برای آنها اهمیت چندانی ندارد و این الگو معمولا برای من تکرار می شود. خواه در روابط ام با پدر و مادرم یا همسرم یا فرزندم یا رئیس و همکارانم و…

یا در زندگی مشترک ما، همیشه خواسته های همسرم مد نظر است و نظرات من آنچنان اهمیت ندارد. همانگونه که در زندگی با پدر و مادرم، همیشه خواسته های خواهر و برادرهایم مهم تر از خواسته ها و نظرات من بود؛

بعنوان مثال: معمولا مادرم همیشه غذای مورد علاقه سایر خواهر و برادرهایم را درست می کرد و…

این الگو و این اشتراک را در بین همکارانم هم می توانم ببینم که در یک کلام به من توجه نمی کنند یا من در روابط ام احترام کافی دریافت نمی کنم و این من را آزار می دهد.

نکته:

هدف از سوال این است که با تامل در این سوال، یک سری شباهت های غیر قابل انکار را  در ویژگی های شخصیتی یا رفتاری افرادی بشناسی که با آنها در ارتباط هستی تا از این طریق بتوانی باورهای بنیادین خود را درباره روابط بشناسی و اگر از جنس آن روابط راضی نیستی، تغییر روابط خود را از تغییر باورهای بنیادین خود درباره روابط شروع کنی


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    205MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    11MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سعیده شهریاری» در این صفحه: 8
  1. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    « بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ »

    فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا ۚ لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ

    پس روی خود را متوجّه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند، انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار؛ ولی اکثر مردم نمی‌دانند!

    سلام به استاد نازنینم، سلام به استاد شایسته که دلتنگ روی ماهش هستم و سلام به دوستانِ جان توحیدی دوستانی که ندیده عاشق روی ماهشون هستم … هرکدومشون تجلی تکه ای ازنور خدا

    استاد عزیزم ،مبلغ دین حضرت ابراهیم ،عیدت مبارک جان دل

    چه کسی رو دیدم از شما ابراهیمی تر؟چه کسی رو دیدم از شما توحیدی تر …؟

    از پرستش ماه و ستاره و خورشید گذشتی …بت ها رو شکستی و آتشگاه زندگیت رو تبدیل به گلستان کردی …

    ابراهیم کعبه ساخت و شما این سایت توحیدی…

    سایتی که قرآن درش جاریه… سایتی که پر از نور خداونده

    سایتی که تا خداوند لیاقت نده نمیشه واردش شد…

    سایتی که برای من دقیقه به دقیقه گشتن توش …صلات و صلات….

    من هنوز لیاقت نداشتم برم مکه… لیاقت نداشتم کنار خونه ی خدا نماز اقامه کنم ولی بیشتر از 5٠٠ روزه هر روز و هرروز تو این جهان مجازی توحیدی به خداوند نزدیکتر و نزدیکتر میشم ….

    اینجا برای من کعبه ست…برام غار حراست …

    خط به خط کامنتاش….صوت به صوت ویس هاش…تصویر به تصویر ویدئوهاش …کلمه به کلمه مقاله هاش…سوال و جواب های عقل کلش…. همش بوی بهشت میده … رنگ خدای قشششنگمه …

    استاد من کجا و توحید کجا ؟ من کجا و عشق بازی با خدا کجا ؟کی اینارو یادم داد؟ کی یادم داد صبح چشم هامو با یادش باز کنم و شب به عشق خودش خوابم ببره …؟

    استاد کی سعیده رو به اینجا رسونده که وقت نوشتن شکرگزاریش دفترش خیس اشک شه؟

    من مدیونتم استاد ابراهیمی من …تا ابد …

    من چی اسمتون رو بزارم به غیر از پیامبر زندگی من ….؟

    استاد جانم ،براتون آرزوی خلیل الله ی دارم … کما اینکه همین الان هم رفیق خدایی… روی دوش خدایی …

    من نور خدا رو از صدا و کلام شما میگیرم که نشده یک روز بگذره و من صداتون رو نشنوم و صورتتون رو نبینم….

    استاد روز ها دفتر شکرگزاریم رو باز میکنم و زل میزنم به صفحه ی دفتر و به خودکار توی دستم و از خدا میپرسم از کجا شروع کنم ؟

    برای آسمون آبی پر از ابرهای پنبه ای ازت سپاسگزاری کنم؟ یا برای سفتی زمین زیر پاهام؟

    برای حرکت انگشت های دستم ازت ممنون باشم ؟یا برای سلول های خاکستری مغزم که دارند تلاش می‌کنند آگاهی های توی سرم رو به نوشتار دربیارن؟

    برای اکسیژن توی هوا ازت ممنون باشم؟ یا برای دونه دونه نفس هایی که بی هیچ زحمت و رنجی برقرارند؟ یا که نه؟ برای تک تک سلول های ریه م که دارند در کسری از ثانیه اکسیژن رو تبادل میکنند تا من هنوز زنده باشم ؟

    برای آرامش ته قلبم ازت سپاسگزاری کنم ؟ یا برای گره سینوسی دهلیزیش؟

    گره ای که تو علم پزشکی میگن بهش گره ضربان ساز ،این گره باید بزنه تا نظم ضربان قلب برقرار شه…

    به هر دلیلی اختلال ایجاد بشه،سریع بدن واکنش نشون میده

    و اگر وایسه …شاید برای همیشه باید با زندگیت خداحافظی کنی…

    خدایا ؟ نازنین من،فرمانروای من، اسمت رو گذاشتم

    صاحبِ نظم ضربان قلبم …

    سی ساله این قلب داره میزنه … سی ساله این گره داره مثل ساعت کار می‌کنه …

    حتی برای یک روز ..نه یک ساعت …نه یک دقیقه ..نه نه …حتی یک دونه از میلیون میلیون ضربان قلبم،من چه نقشی داشتم ؟

    من اگر تموم عمرم رو بشینم برای همین یک گره ازت سپاسگزاری کنم،بازم قلم و دفتر و مرکب کم میاد …

    من چه جوری شکرت رو بگم؟ چه جوری بنده ی شکرگزارت باشم پروردگار من …؟

    از دست و زبان که برآید؟کزعهده ی شکرت به درآید؟

    استاد جان دلم، این همون سعیده ست که تا همین دوسال پیش ،یک مشت قرص های رنگارنگ زیر تخت خوابش میزاشت که نصف شبی جرات پیدا کنه به زندگیش پایان بده،همون سعیده ی تاریک افسرده ی درب داغون

    هر روز و روز از خدا سپاسگزاری میکنم که من رو هدایت کرد به این سایت و این استاد و این مسیر ….

    وَ لِلّٰهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ لِلّٰهِ عَلَىٰ مَا هَدانا، وَلَهُ الشُّکْرُ عَلَىٰ مَا أَوْلانا.

    ستایش ویژه خداست بر آنچه ما را بدان هدایت کرد و او را سپاس بر آنچه به ما ارزانی داشت

    استاد …استاد جان ،میدونی از صبح چقدررر تلاش کردم برای نوشتن…؟

    فرکانسم بالا نبود و مگه اجازه میداد ؟

    ی بار وضو گرفتم و قرآن باز کردم و هدایت خواستم …آیات فوق العاده ای اومد …اومدم بنویسم دیدم نه دستم داره می‌نویسه …نه قلبم …

    رهاش کردم …

    ظهر رفتم باغ پدری ،یاد حمیدِحنیف افتادم که نشست روی زمین و طلب هدایت کرد…

    رفتم ی گوشه ی باغ کنار رودخونه نشستم روی زمین …اسما الحسنی گوش کردم …

    غرق شدم توی آسمون ابری و نسیم خنک و درختای باغ و محصولاتش …

    گفتم اجازه میدی بنویسم …؟

    نت گوشی رو باز کردم و زل زدم به کیبورد …

    بازم نه ….

    غروب شد …

    ویلای عموم بودم توی یک روستای ییلاقی …وضو گرفتم رفتم توی یک اتاق تنها …

    نشد ..نشد ..هدایت نمیومد …همش صدا میزدن…

    انگار هنوز وقتش نبود …

    گفتم سعیده تقلای چیو می‌کنی …؟

    آروم باش …

    تا اجازه نده نمیتونی بنویسی….

    حالا الان … الان که ساعت ١١ شبه…الان که نشستم توی ماشین به سمت خونه…

    الان داره میگه و من مینویسم …

    من چه قدرتی دارم که بخوام تسلیم این نیرو نباشم …؟

    که بخوام فرس وارد کنم واسه فعالیت تو این جهان توحیدی ….؟

    استاد جانم بخاطر تموم پرحرفی هام منو ببخش که نمیدونی چه لذتی داره برای شما نوشتن….

    می‌خوام برسم به سوالتون

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    اگر بخوام به این سوال دقیق جواب بدم باید برگردم به سعیده ی دوسال پیش که پر بود از الگوهای تکرار شونده در روابط

    یک مشت انسانِ ضعیف حمایت خواه اون ور داستان

    یک سعیده ی گنگستر آمِل که میخواست از همه حمایت کنه …

    رفیقی که برای بار یک میلیونیوم شکست عشقی خورده و از سعیده حمایت میخواد

    همکاری که همیشه مشکل شیفت داره و سعیده مشکلش رو حل می‌کنه

    حقوق سعیده که همیشه خرج بقیه بود چون ارزشمندیش در قبال هدیه خریدن برای بقیه بود

    عشقی که همیشه در هر زمینه ای درخواست حمایت داره و سعیده همیشه نفر اول توی صف کمک کردنه …

    چرا ..؟

    جواب ساده بود …

    من به خودی خود ارزشمند نبودم ،ارزشمندی من گره خورده بود با حمایت از دیگران …

    و این کد توی ذهن من …جهان اطراف من رو ساخته بود …

    استاد خیلی وقته اون سعیده مرده …

    من تونستم جهان اطرافم رو عالی بچینم …

    تموم آدم هایی اطراف سعیده ی قبلی رو از زیر تیغ گذروندم و جای خالی گذاشتم برای جهان

    تا انسان های درست ،هم فرکانس …هم مدار برام بفرسته …

    تنها مشکل من …برمیگرده به همون فایل قبل …که الگوی تکرار شونده تو یک رابطه دارم میبینم که فهمیدم نباید احساساتی عمل کنم و برای تجربه ی زندگی بهشتی تو همین دنیا و ادامه در آخرت … پلن B رو بریزم ….

    استاد ی جایی توی دوازده قدم شما میگید …آدم های احساساتی هم دیرتر از بقیه به خوشبختی میرسند و هم خوشبختی رو خیلی کوتاه تر از بقیه تجربه میکنند …

    خیلی طول کشید تا بفهمم و درک کنم این جمله رو

    و بالاخره به مرحله ی عمل برسونم ….

    از خداوند درخواست هدایت میکنم …درخواست کمک …

    لَئِنْ لَمْ یَهْدِنِی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ

    یقیناً اگر پروردگارم مرا هدایت نکند بدون شک از گروه گمراهان خواهم بود.

    استاد عزیزم …عشقی که به شما دارم …و سپاسگزاری من به کلمات نمیاد …

    سرتون سلامت …نفستون حق…سایه تون مستدام …

    هر ثانیه تون بهتر از یک ثانیه قبل…

    دوستون دارم …

    بی نهایت … بی نهایت …

    قلب فراوان از شمال ایران تا شمال فلوریدا…

    شاگرد کوچیک شما:سعیده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 104 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    به نام پروردگار جهانیان …به نام خداوند هدایتگر …

    دوست نازنینم سلام بروی ماهت …

    از قلبم برات مینویسم …میدونم به قلبت میشینه …

    خداوند من رو هدایت کرد به خوندن کامنتت ….و وقتی اسمم رو توی خط های اولش دیدم ..چند بار پلک زدم تا مطمئن بشم درست خوندم …مطمئن باشم ..اسم و فامیل منه …

    نمیدونی چه شوقی توی دلم انداختی …چقدر قلبم روشن شد …

    اصلا ی لحظه با خودم تکرار کردم … واقعا با منه …؟ :))

    نفیسه ی نازنینم …خداروصدهزارمرتبه شکر که پشت شیطان رو به خاک مالیدی و نوشتی و بدون این نوشتن یکی از روش های همون صلاتی که خداوند درقرآن بهش سفارش کرده …

    نفیسه ی نازنینم …دوست ارزشمندمن …تو تکه ای از روح خداوندی که اصل و سرمنشا خودش رو پیدا کرده و داره تلاش میکنه هر روزش بهتر از دیروزش باشه …

    نفیسه جانم …از تحسینت سپاسگزارم …بدون که اگر جمله ای در کامنتم نوشتم که برات زیبا دیده شده …اعتبارش از من نبوده …از خداونده …

    وگرنه من اولین کامنتی که توی سایت گذاشتم بعد از صدو سی روز عضویتم بوده و کلا دوسه خطه …

    سعیده فقط تکاملش رو طی کرد و تموم تلاشش رو کرد به نیروی هدایت وصل بشه …

    ازت میخوام همیشه و همیشه بنویسی …و قبلش از الله یکتا طلب هدایت کنی …و ازش بخوای به انگشتانت جاری بشه …

    دوستت دارم بی نهایت …

    و به دستان قدرتمند پروردگار میسپارمت …

    مرررسی که هستی

    قلب فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  3. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام به رفییق نازنیم …امیدوارم در هر نقطه ی جهان …زیرآسمون خداوند این نقطه ی آبی رو دریافت میکنی …صورتت غرق آرامش و لبخند باشه …

    مرررسی که مینویسی دخترر..کلی ازت یاد گرفتم و استفاده کردم …خداروشکر کردم که هدایت شدم دوره روابط رو خریدم…

    ببین من جلسه سومم …و همون اول هاش گیییر کررردم :))))))

    همونجا که استاد از درخواست های خودش از روابط میگه …انقدرر برام شیرین و لذت بخش بود …

    مثل آب گوارا وسط گرمای تابستون …

    ناخوداگاه گفتم آخییییش …چقدر باحاااله این درخواااست ها….چقدر شیررینه :)))))

    یاسِ من ..خدارو صدهزااار مرتبه شکر که با هدایت خداوند شیفتت درست شد عزیزدلم …

    منو یاد این آیه ی شیرین انداختی …

    أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ

    کارم را به خدا مى‏ سپارم خداست که به [حال] بندگان [خود] بیناست

    دوووسستتت دارررم و به دستان قدرتمند پروردگارم میسپارمت رفییق

    به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام به فاطمه خانوم …دوست نازنینم …

    ازینکه وقت ارزشمندت رو برام گذاشتی و نوشتی بی نهایت ازت سپاسگزارم

    ممنونم ازتون برای تموم تحسینتون …و واقعا قلم شما هم بسیار شیوا و رساست برای من …

    صحبت های زیبای شما،من رو یاد غزل زیبایی از مولانا انداخت که براتون مینویسم تا هممون استفاده کنیم ازش

    به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمتون

    بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

    در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

    بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید

    کز این خاک برآیید سماوات بگیرید

    بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید

    که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

    یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان

    چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

    بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا

    بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید

    بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید

    چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید

    خموشید خموشید خموشی دم مرگست

    هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام به دوووست عزیزززم نفیسه جان

    تیکه از نور خداوند که عشق و صلح و نور وجودی خودش رو ساتع میکنه …

    مرررسی که هستی دختر …باید بگم من کجااا و این همه لطف و محبت دوستان توحیدی ام کجاااا…

    اینجاست که قرآن عزییزم میگه …

    فَبِما رَحمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُم ۖ

    این توحید که قلب مارو در کنار هم قرار داده …این عشق الهی که مارو در برگرفته …

    عشقی که پشت در خونه ی هممون بود …و ما با کمک استاد قفل این در باز کردیم و هممون غررق نور شدیم …

    عاشقتم دختر …که انقدر خوب داری به خودشناسی میرسی …

    برات بهترینِ بهترین هارو میخوام …

    قلبِ فراوانِ فراوان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام نازنننینمم …سلام بروووی ماهت

    اگر بدوووونی چقددددر خووشحال شدم فهمیدم خانم سلیمی عزییز…مادر قشششنگ شماااست

    از شمال ایران تااا توورنتووو شکلککک چششم قلللبی براتون …

    خیلی دوستون داارم خیلی …

    ازته قلبم میخوام…خداوند مادر عزیزم من رو هم به این مسیر شیرررین هدایت کنه زووودتر

    الهی آمینننننن

    خانواده ی قششنگتون رو به دستان قدرمند الله یکتا میسپارم…

    غرق نووور باشید همیییشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سلام آقای بساطیان عزیز

    خداوند رو بی نهایت سپاسگزارم که همیشه این لطف و محبت شما،شامل حال این بنده ی کوچیکش هست

    درواقع به قول استاد،شما نور و عشق و صلح و آرامش درون خودتون رو به ما ارزونی دارید …

    قدردان هر نقطه ی آبی پر از مهرتون هستم بی نهایت …

    همیشه غرق نور و عششق و مرحمت پروردگار باشید برادر عزیز توحیدی من

    به امید دیدار شما در بهترین زمان و مکان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1283 روز

    سمیه ی قششنگم سلااام بروی ماهت …

    من چقدر خوشبخت و خرسندم ازینکه دوستان عزیزی دارم که همشون از یک خانواده هستند و چقددر شما برای الله عزیز بودید که همتون باهم به این مسیر شیرین هدایت شدید …

    زندگی قشنگ توحیدی شما …آرزوی خیلی از ماهاست …

    خداروصدهزااار مرتبه شکر برای این هم مداری خانواده باهم …

    بینهایت از دریافت نقطه ی آبی شما خووشحال شدم …برای تموم تحسینت ازت سپاسگزارم که همش تجلی زیبایی های درون خودت بود …

    بی نهایت دوستت دارم …و از خدا میخوام در بهترین زمان و مکان …روی ماه همتون رو ببینم …

    به دستان قدرتمند پروردگار یکتا میسپارمتون … خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ ۗ

    غرررق نووور باشید همیشه …

    قلب فراااوااان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: