پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

سوال:

چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

برای پاسخ دقیق تر به سوال، به این جوانب فکر کن که: آیا می توانی یک سری الگوهای مشابه یا ویژگی های مشترک را در رفتار یا شخصیت آدمهایی پیدا کنی که با آنها در ارتباط هستی؟

خواه روابط عاشقانه؛ روابط خانوادگی؛ روابط دوستی؛ روابط اجتماعی یا روابط کاری و… . بعنوان مثال:

  •  آیا می توانی بگویی آدمهایی که من با آنها وارد رابطه می شوم اکثرا خیلی مغرور هستند؛
  • یا اکثرا خیلی ضعیف هستند،
  • یا اکثرا نیاز به حمایت دارند؛ خواه حمایت مالی یا حمایت برای حل مسائل شان
  • یا اکثرا پول لازم هستند؛
  • یا اکثرا محافظه کار یا خسیس هستند؛
  • یا خصوصیات مثبتی مثل: اکثرا صادق هستند؛ مهربان هستند؛ سخاوتمند هستند؛ اصول مشخصی دارند؛ اوضاع مالی خوبی دارند و…

برای درک بهتر سوال، یک مثال می زنیم:

بعنوان مثال، ممکن است جواب شما این باشد که :

من اغلب با افرادی که در ارتباط هستم، متوجه می شوم آنها خیلی به من اهمیت نمی دهند؛

خیلی به من و خواسته های من توجهی ندارند؛

نظرات من برای آنها اهمیت چندانی ندارد و این الگو معمولا برای من تکرار می شود. خواه در روابط ام با پدر و مادرم یا همسرم یا فرزندم یا رئیس و همکارانم و…

یا در زندگی مشترک ما، همیشه خواسته های همسرم مد نظر است و نظرات من آنچنان اهمیت ندارد. همانگونه که در زندگی با پدر و مادرم، همیشه خواسته های خواهر و برادرهایم مهم تر از خواسته ها و نظرات من بود؛

بعنوان مثال: معمولا مادرم همیشه غذای مورد علاقه سایر خواهر و برادرهایم را درست می کرد و…

این الگو و این اشتراک را در بین همکارانم هم می توانم ببینم که در یک کلام به من توجه نمی کنند یا من در روابط ام احترام کافی دریافت نمی کنم و این من را آزار می دهد.

نکته:

هدف از سوال این است که با تامل در این سوال، یک سری شباهت های غیر قابل انکار را  در ویژگی های شخصیتی یا رفتاری افرادی بشناسی که با آنها در ارتباط هستی تا از این طریق بتوانی باورهای بنیادین خود را درباره روابط بشناسی و اگر از جنس آن روابط راضی نیستی، تغییر روابط خود را از تغییر باورهای بنیادین خود درباره روابط شروع کنی


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    205MB
    24 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2
    11MB
    24 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم» در این صفحه: 6
  1. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    به نام او که درهای لطف ورحمتش بر همگان باز است

    سپاسگزار خداوندی که مرا در این مسیر الهی قرار داد

    سپاسگزار خداوندی که استاد را راهنمای ما در این مسیر قرار داد

    چند وقتیه خواسته هام شدید شده خیلی دلم میخواست تو این مسیر عمل گرا تر بشم منی که تا پارسال اگه میگفتن چند تا خواسته بگو باید کلی فکر میکردم الان کلی خواسته دارم اون موقع اگه ازم میپرسیدن بزرگترین خواستت چیه میگفتم بنده ی خوب خدا شم

    یعنی سر جمع سه چهار تا ارزوی معنوی میکردم مادی که اصلا حرف و شو هم نزن

    اون موقع نمیدونم چرا اینجوری بودم ولی الان میفهمم بس که خودمو لایق نمیدونستم اصلا مگه میشد من ،من بخوام حتی کوچکترین خواستم که شاید بعضی اوقات یه مانتو بود( اونم به راحتی نه با گریه وزاری) ،براورده بشه

    انقدر برای یه خواسته کوچیک مادی مباییست روزها دعوا کنم تا انجام میشد

    میدونی چرا چون رزقمو از دست شوهرم میدونستم اونم هر روز منت این‌و سرم میزاشت که من دارم خرجتو میدم اه چه روزایی

    خوب بود گذشت خداروشکر جایگاهم بهتر شده

    البته منت گزاشتن همچنان ادامه دار ولی یه چیز فرق کرده منی که عزت نفسم زیر صفر بود منفی ده بود الان اومده شده صفر واین یعنی حرکت یعنی دنیا رو ی یه پاشنه نمیگرده یعنی اینکه دنیا در حال تغییر وحرکته خدایا شکرت

    اون موقع خیال میکردم خدا فقط همدمِ نه چیز دیگر خیال میکردم سرنوشت من اینجوره وغیر از این نیست خیال میکردم من چون از لحاظ شخصیتی ضعیفم دیگه باید با این شخصیت بسازم تا اخر عمر، خدایا شکرت الان ورق برگشته ویکی اومده تو زندگیم(استاد ) که حرفاش، کارهاش با حرف ها وکارهایی که تو دنیایه که من توشم فرق داره خدایا شکرت

    بعضی اوقات که پیشرفت بچه های سایت رو میبینم توقعم میره بالا خودمو اذیت میکنم چند روزی پکرم نجواها میریزن سرم

    خوشحالم که بچه ها پیشرفت میکنن واز اینکه روز به روز جوون ها دارن میان به این سمت وکلی رشد میکنن از ته وجودم به وجد میام وخدا رو شکر میکنم

    اما به خودم نگاه میکنم میگم کجاییی یک سالو خرده ای هنوز اندر خم یک کوچه ای

    دوباره گذشتمو به یاد میارم میگم چی بودم چی شدم نجواها رو میخوابونم

    اما اعتراف میکنم اینبار نجواها زورشون بیشتره

    میگن بابا کجای کاری انقدر دوساله نشستی تو خونه خودتو حبس کردی که روی خودت کار کنی

    این چند تا پیشرفت درونی رو میخواستی نکنی ؟

    یع ذره خداتو بیشتر شناختی یه ذره هم عزت نفست بهتر شد یکمم خودتو شناختی

    خدایی دیگه چیکار کردی

    امروز نشستم خواسته هامو نوشتم اول صبح میخواستم برم شهر دکتر

    از همون اول تضاد ها اومدن سراغم کنترل کردم خودمو دیگه تا ظهر چنان سیلی خوردم تا الان که دارم تایپ میکنم اثراتش هست از مطب دکتر تا خونه خواهر شوهرم که راه طولانی بود پیاده اومدم وفقط نجواها رو خاموش میکردم بغض گرفته بودم یواششکی گریه میکردم اما راستش نجواها انقدر شدید بود وسیلی انقدر محکم بود که تو جسمم نمایان شد هر کاری میکردم اوضاع درونمو قایمش کنم اما جسم فریادش میزد

    هنوزم وقتی در موردش فکر میکنم اشکم در میاد

    گفتم مریم این تضاد تو رو رشد میده تو رو قوی میکنه

    ذهنم میگفت برو بابا یه ساله داری همینو میگی

    گفتم مریم این تضاد میخواد بگه رزقتو از خدا بخواه به جیب شوهرت دل نبند

    ذهن گفت تو که ترشی درست کردی گفتی مشتریش با خدا کوووو؟

    گفتم مریم به نکات مثبت فکر کن اینکع سالمی میتونی راه بری میتونی ببینی میتونی نفس بکشی بچه های سالم داری اینکه خدا تو مسیری قرارت داده که با ادم هایی اشنا شدی که همه فرکانسشون بالاست استادی داری که خیلی خیلی مهارت داره وداره به تو مسیر موفقیت رو نشون میده

    مریم همین گوشی که دسته وتوتستی به راحتی اسنپ بگیری وتورو از یه نقطه شهر ببره به نقطه دیگه، تا ازمایشتو بگیری ……

    تو مسیر که اینا رو میگفتم یکم اروم میشدم ولی باز دوباره….. موقعی که شکستن قلبم رو که یادم میومد اشک امونمو میبرید وای خدایا چقدر سخته کنترل ذهن رهاش کردم خیلی ازم انرژی برد جسمم زار میزد

    اومدم خونه نتونستم به چشمان همسرم نگاه کنم با اینکه با خودم گفتم مریم اون مقصر نیست اینا باورهای قبلی توعه کع به وسیله این ادم نشون داده شده این نه یکی دیگه میومد همین تضاد رو برات پیش میورد بعدتوبه میکردم کع خدایا پاکم کن از این باورها که نمیدونم چین ولی باعث این تضاد شدن

    ولی باز کنترل از دستم خارج میشد همسرم که ازم سوال میکرد جوابشو نمیدادم

    اخ مریم مریم زیبایه من چه روز هایی رو داری میگذرونی چقدر تغییر سخته چقدر رشد درد داره

    اینکهه یه عمر باعث تمام درد هاتو وزجر هاتو یکی دیگه بدونی ولی یکی بیاد بگه کجایه کاری اون باهث نبوده خودت باعثش شدی حالا بازم اینجای کار سخت نیست چون من همون موقع پذیرفتمش وحتی گارد نگرفتم اما قبول کردن که مهم نیست عمل بهش مهمه ووقتی من به همسرم نگاه نکنم وباهاش قهر باشم یعنی نپذیرفتمش

    حالا میفهمم عمل به قان‌ون چقدر سخته چه جهاد اکبری میخواد

    ولی به خودمم حق میدم اخه فکر کن یه ادمی تو زندگیته وفقط اون شده مسئول ایجاد تضاد

    وتازه شب وروز هم روبه روته

    استقلال مالی ندارم فقط باید از دست اون بگیرم

    استقلال مکانی ندارم هر روز و هرشب تو یه خونه ای که حتی اسمونو هم نمیبینم الان بیست ساله باهاشم دریغ از یک مسافرت

    عشق ومحبت صفر …..

    میدونم میدونم اینا همه تضاد هایی هست که خودم ایجاد کردم اما دیگه با این تاتی تاتی کردنا راه به جایی نمیبرم دیگه خسته شدم

    منم دلم یه زندگی پر از عشق ومحبتو میخواد

    منم دلم ازادی مالی میخواد که بتونم هر چیو احتیاج دارم ودوست دارم به راحتی بخرم بدونه اینکه کسی مانع بشه

    منم دلم ازادی مکانی میخواد ارزو به دلم برای اینکه یه شب برم تو پارک هوای خوبشو استشمام کنم

    یا جمعه ها برم تو طبیعت از سبزی وطراوات درختان واسمون ابیش لذت ببرم

    دلم سفر میخواد دلمارتباط با ادم هایی رو میخواد که ازشون یاد بگیرم زتدگی رو، مزشو، عشق رو ،ازادی رو ،خنده از روی اخلاص وپاکی رو

    بخدا بعضی روزا دلتنگم برای ماه تو اسمون

    مریم بلند شو اینقدر خودتو زجر نده

    بلند شو این حق توعه از نعمت خدا بهره ببری

    اسمون حقه توع فراوانی هوای پاک خنده شادی لذت بردن در طبیعت حق توعه خدا اینا رو مسخر تو کرده اگه بلند نشی ویه تعهد درست حسابی به خودت ندی به خودت ظلم کردی

    بلند شو ازفردا نه از همین الان بساز زندگیتو خلق کن ایندَتو

    یه خونه با اسکلت بندی بهت داده بلند شو خودت بسازش مگه ارزوت نبود خودت انتخاب کنی اون چیزیو که میخوای پس بلند شو خونه ذهنتو به زیبایی بساز باورهای قشنگ توش بزار از بهترین وبا کیفیت ترین ابزار استفاده کن بعد دست به کار شو طوری سیمان بزن لای اجرها تا محکم شن طوری بنا رو بساز که هیچ طوفانی اون‌و نتونه خراب کنه

    دست به زانو بزار ویه یا حق بگو واز خودش طلب گشایش کن

    از خوذش بخواه که بهت ایمان بده راه رو برات روشن کنه

    درک الهامات رو بهت بده دلتو قوی کنه تا بتونی به الهامات عمل کنی پاهاتو استوار وثابت قدم کنه تا محکم قدم برداری تا نلرزی

    خدایا یقین رو بر قلبم روانه کن

    اکاهیمو به قوانینت بالا ببر

    من تسلیمم در برابرت

    تو هادیم باش

    حامیم باش که قطعا توقدرتمند وعظیمی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    به نام خالقی که خود ارزشمنده وما رو هم ارزشمند افرید

    سلام به استاد عزیزم ومریم جان ودوستان هم فرکانسیم

    من امروز خیلی فکر کردم چون من دایره روابطم خیلی کمه وفقط با همسرم وفرزندانم وخانواده هامون م در ارتباطم وازادی مکانی ندارم

    برای همین نتونستم الگو های رفتاری زیادی پیدا کنم ،با خانواده خودم وهمسرم خوبم وباهاشون دمشکلی ندارم

    ولی اخ که نگم از همسرم وفرزندانم

    طوری هست که دیگران هم میگن مریم شانس نیورده از همسر وفرزندانش

    خودش انقدر خوب ومهربون ولی همسرش وبچه هاش ایقدر اذیتش میکنن

    خب تا قبل خرید دوره عزت نفس وقتی این حرفا رو میفهمیدم خودمم بیشتر پیاز داغشو زیاد میکردم وحس قربانی شدن به خودم میدادم واین باعث میشد که دیگران حس ترحم به من داشته باشن

    خب من با خرید دوره عزت نفس تونستم کمی بهتر بشم وسعی کردم تا میتونم رو خودم کار کنم

    اما نمیدونستم که هر جا رو میخام درست کنم سرو تهشو میگیری ختم میشه به همین عدم لیاقت وعدم خود ارزشی

    الگوویی که تو زندگی من همیشه تکرار میشد :

    1،چند وقتی که یک بار همسرم احساسشو به من بیان میکنه مثلا میگه تو چقدر خوبی ویا من تورو دورست دارم چند ساعتی بعدش یه دعوایی میشه که بیا وببین ومنجر میشه به یک هفته قهر وناراحتی

    این الگو سالهاست که به همین منواله ،یه مدتی که من روی خودم کار میکردم کمرنگ شد ولی چند ماهیه که حسابی عوود کرده

    2،چند وقتی یک بار همسرم بی اهمیتی میکنه طرف من نمیاد ومن هم کاری بهش ندارم ودلم میخواد تنها باشم بعد یه دعوایی میشه وفرداصبحش من پریود میشم

    یعنی نشده که من پریود شم وقبلش دعوا نشه جالبه من اصلا حواسم نیست که میخام پریود شم ولی همون که دعوا میشه من پریود میشم

    خب علم میگه طبیعیه وده روز قبل پریودی خانم ها به علت بهم ریختگی هورمون عصبی میشن

    ولی بارها گفتم خب چرا برای همه اینجور نیست خیلیا میگن ما کلا پروسه پریوذی برامون عادیست حتی درد هم نداریم فقط یکم بی حالیم ویا سردرد داریم پس قرار نیست همه خانما هر ماه که پریود میشن دعوا کنن یا عصبی بشن

    3،الگویی رفتاریی که برام تکرارمیشه توسط همسرم وفرزندانم در مورد اینه که من به شدت ادم یم که واسه دیگران ارزش قائلم وبه همه کس چه بزرگ وکوچیک احترام میزارم اما همسرم وفرزندانم برای من اینطوری نیستن حتی اگر من خیلیم خسته باشم اصلا براشون مهم نیست از پای سفره بلند میشن میرن بدون اینکه کمک کنن

    یا طوری بامن حرف میزنن که جایگاه من رو به عنوان یک مادر زیر سوال میبرن ومن وافعا ناراحت میشم که همسرم اصلا طرز صحبتش با من مودبانع نیست وفرزندانم هم خصوصا دخترم برام تره هم خرد نمیکنه

    همیشه به خودم میگم من که تا تونستم ،سعی بر این دارم که بخ دیگران احترام بزارم درست صحبت کنم ولی چرا اونا برای من ارزش قائل نیستن

    خب بارها به خودم میگفتم اینو از چشم همسرم میبینم اگر اون بهم احترام میزاشت بچه ها هم بهش نگاه میکردن وهمین کار رو میکردن

    من مقصر همه این رفتار، ها رو همسرم میدونستم

    واصلا از بچه هام دلخور نمیشدم

    ولی الان دبگه باید گفت مریم حتی همسرتم مقصر نیست مقصر باورهای توست

    تا وقتی خودتو ارزشمند ندونی دیگران هم تو رو ارزشمند نمیدونن

    از وقتی که فهمیدم که باورهای خودممن که باعث این مسئله شده دلم میخاد زودتر رفع بشه

    خدایا این مسئله خیلی عمیقه کمکم کن تا بتونم حلش کنم

    وافعا این حرف ها زدنشون اسونه ولی عمل بهشون سخته

    خدایا اسون کن بر من اسونی هاتو

    کمکم کن تا بتونم تو حل مسائلم قوی باشم

    شجاع باشم خلاقم کن تا بتونم با ایده های خوب مسایلم رو به راحتی حل کنم

    خدایا کمکم کن تا دوباره اون حس ارزشمندی ولایقت رو در خودم زنده کنم خدایا به هر خیری از طرف تو فقیرم

    ضعیفم توانمندم کن

    ترس دارم شجاعم کن

    کورم بینایم کن به اگاهی هایت

    کرَم شنوایم کن

    خدایا تمام حواس پنج گانه ام رو امر به فرمان خودت گردان مطیع دستوراتت گزدان

    خدایا متوکل ترم کن

    موحد ترم کن

    سپاسگزارترم کن

    خالص ترم کن

    یا حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    خدایا من دنیای کوچکی دارم

    که تو با بودنت بی انتهایش میکنی .

    تو با معجزه های هر چند کوچک و ساده ی روز مره ام ، روزم را رنگین می کنی .

    من عادت کردم به تو ، به معجزه های هر روزت ،و به این آرامش در دلم ،

    خدایا ، می خواهم تو را از ته دل فریاد بزنم ،

    آنقدر که چشمانم و دلم آکنده از مهرت شوند

    خدایا به تو توکل میکنم

    حس داشتنت پناهگاهی میشود

    همیشگی در اوج سختی هایم

    غرق ، غرورم میکند ، خدایا شکرت که هستی …

    عالییی عالیییی

    سلام بر سید عزیز

    سپاسگزار شما بابت این گفتگوییه زیبا ودلنشینتون با پرودگار عالمیان

    واقعا من لذت بردم

    برای شما ارزوی سعادت وخوشبختی در دو دنیا رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    سلام دوست عزیز

    وفثقتی کامنت شما رو خوندم انگار گذشته من برام مرور شد ومن هم همیشه این الگوی تکراری برا وجود داشت

    وهمیشه میگفتم چرا تا من حرفی میزنم دیگران میکننش سوژه وبه باد مسخره میگیرن اما اگر کسی دیگه ای بود خیلی راحت از کنارش رد میشدند ،من خیلی این نظیر اتفاقات برام پیش میومد وخیلی به دنبال سوالش بودم تا این که هدایت شدم به کتاب نیمه تاریک وجود وکلی خودمو کنکاوی کردم تا ضعفمو پیدا کردم وحلش کردم الان دوسالی میگذره که من دیگه این رفتار برام پیش نیومده واین دوسال کلی دیگه از ضعف های شخصیتیمو رفع کردم که البته ریشه در کودکی دارن

    وهمون ادم ها الان به جای مسخره

    با دقت وبا لذت به حرف های من تو جمع گوش میدند

    وخدا رو سپاسگزارم که ما رو در این مسیر الهی هدایت کرد

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    سلام اقای یزدانی عزیز

    سپاسگزارم که دیدگاه تونو با ما به اشتراک گزاشتید

    این جور،خیلی از ما ها که هنوز نمیتونیم حرف دلمونو به قلم بیاریم کار رو بر ما اسون میکنه

    من از صبح تا حالا دارم اساسی به این موضوع فکر میکنم اما نتونستم یه چکیده های از افکارمو بیان کنم

    وواقعا نمیدونستم چه باورهایی در من باعث میشه که این الگو توی رفتار همسرم وفرزندانم، مکرر

    نشون داده میشه ومن سالهاست دارم با این الگووو سر میکنم وهمیشهبه این موضوع به دید یک تضاد که باید ازش اعراض کنم برخورد میکردم ولی این روش علاوه بر اینکه، درست نکرد مشکل من رو ،بیشتر من رو لای منگنه قرار داده

    دوره حل مسائل رو خریدم وفهمیدم باید حل بشه تا این که استاد با این فایل به من فهموندن که نه بابا موضوع به این راحتی نیست

    وباید حسابی وریشه ای این مسئله رو حل کنید

    خیلی دارم فکر میکنم من چه باوری دارم که این الگوو همش تکرار میشه

    من که خودم ادمیم که به دیگران با احترام حرف میزنم حتی با فرزندانم چرا همسرم وفرزندانم با احترام با من صحبت نمیکنند

    یا چرا من که با بزرگ ترها حد ومرز رو رعایت میکنم وسعیم بر اینه که برای انسان ها چه از کوچیک چه بزرگ ارزش قائل باشم اما چرا این نوع رفتار در همسرم وفرزندانم برای من مشهود نیست

    وحتی وقتی بهشون میگم تا حالا من با شما اینجوری صحبت کردم ؟چرا طرز صحبتتون درست نیست !وخیلی جالبه کخ میگن مگه ما چی گفتیم

    یا حتی توی کارهای خونه، واقعا هر وقت کاری داشتن با جون ودل کمکشون میکنم ولی وقتی خودم احتیاج دارم خقوصا کارهای خونه اصلا براشون مهم نیست ومن واقعا دارم عذاب میکشم این حد از بی مهری رو

    میدونم ایراد تو گذشته خودمه اما نمیدونم چیه واز کجا این نشتی به وجود اومده چون واقعا انرژیه منو گرفته

    وبه قول شما این یکی از گیرهای اصلی زندگیمه که اگه برطرف بشه زندگی روی خوشش رو به من نشون میده

    ومیدونم این یکی از موانع بزرگ زندگیمه که باید از روش رد بشم

    از خدا میخوام کمکم کنه تا متعهدانه وبا شجاعت واستقامت سر این موضوع تمرکز کنم وتا حلش نکردم رهاش نکنم ومثل اشغال زیر مبل ندمش

    سپاسگزا خداوند بابت قرار دادنم در این مسیر الهی با استادعزیز ودوستان گرانقدرم

    خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 1252 روز

    سلام مینای عزیزم

    ممنونم ازت بابت اگاهیی هلی خوبت

    بله درسته حق با شماست من خودم نقطه مقابل این گونه رفتارا هستم وهیچ وقت همچین رفتارایی رو انجام ندادم

    ریشه این الگوو رو در عدم لیاقت وعدم ارزشمند دونستن خودم پیدا کرذم

    وطی این یک سالی که من در این مسیرم الان متوجه شدم که عدم لیاقت پاشنه اشیله منه

    واون ضعفیه که من تا اخر عمرم باید روش کار کنم

    باز هم از خدا برای دریافت اگاهی های بیشتر در خواست کمک دارم وازش میخوام که

    درک وفهمم رو برای این اگاهیی ها بالا ببره

    سپاسگزار پروردگارم بابت قرار دادنم در این مسیر الهی

    وتشکر از شما دوستان عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: