پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 30
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به تمام دوستان دوست داشتنی
همه تونا از ته دل دوستتون دارم
بچههای نازنین باید روزی هزار بار خدا را به خاطر
استاد بزرگوارمون ومریم عزیزمون سپاسگذار
باشیم.
من توی این چندین روز اخیر به خاطر حل یکی از
مسائل زندگی ام دارم دست وپنجه نرم میکنم
وخودم را به چالش کشیدم وتمرکزم رو حل
مسئله بود ونتونستم تو سایت فعالیت داشته باشم.
وقتی کامنتای بچههای خوشگل دوست داشتنی
وفایل های استاد را گوش میکنم میبینم همه مون
یه الگوی های تکرار شونده ای تو زندگی مون داریم.
من خودم تو روابط افرادی را جذب میکردم که
ای ویژگی ها را دارا بودند:
1.افرادی بودند از لحاظ مالی ضعیف بودند و به
کمک مالی نیاز داشتند
2.افرادی بودند در شروع رابطه خیلی از وجود هم
لذت میبردیم ودر اواخر رابطه سردی داشتیم.
3. علاوه بر دو ویژگی بالا که بهشون اشاره کردم
آدمایی بودند خیلی هم با معرفت به قول خودمون
لوطی وعفت کلام داشتند.
اما در گزینه اول من فردی بودم که فردی را جذب کنم که اون فرد به کمک مالی نیاز داشته باشه که من اون اوایل نمیتونستم تو حسابم پول نگه دارم
یه جورایی به خاطر باور های مذهبی اذیت میشدم وخودم آگاهانه دنبال همچین افرادی بودم.
واما در گزینه دوم که ادامه گزینه اول هستش یعنی رابط را شروع میکردم و اوائل به خاطر اینکه
یه مبلغی قرض داده بودم ویه وقتی هم مشخص
کرده بودم تا اون وقت رابطه مون خوب بود اما بعد از گذشت اون وقت موعود که طرف نمیتونست اون مبلغ را پرداخت کنه رابطه مون
سرد میشد وکلا قطع میکردم.
ودر گزینه سوم دلیل اینکه همون افراد، آدمایی بودند خیلی با معرفت، من چون عزت نفس پایینی داشتم ناخودآگاه میخواستم بهم محبت
بشه در واقع پول قرضی میدادم یا اصلا نمیگرفتم
که کاسه گدایی محبتم پر بشه.
با دوره هایی از سایت خریدم وفایل هایی که استاد روی سایت میزارند من خیلی چیزها یاد گرفتم و برخوردم با همچین آدمایی کم ،کم
شده که اتفاقا تازگی ها دوست عزیزی رو تو مسیرم اورده که اینم دقیقا همون ویژگی را داره
اما من دیگه خیلی با ایمان ومحترمانه میگم نه یا
اصلا چون دوستت دارم در مقابل کاری که میخوای
برات انجام بدم باید این مبلغ را باید به صورت
نقد پرداخت کنی چون من یه باور قوی در خودم
ایجاد کردم تو حساب وکتاب من کاملا بیرحمانه
عمل میکنم که اصلا طرف مقابلم نمیشناسم که
اتفاقا نتیجه خیلی عالی ای هم برام داره که هم
پولم را صرف بهبودی خودم میکنم صرف خریدن
محصولات سایت میکنم وهمیشه هم تو حسابم
پول دارم وجالبش اینه که رابطه خیلی خوب
بدون اینکه به همدیگه وابسته باشیم را داریم.
خدا نگهدار همه تون.
سلام خدمت استاد عزیز و بقیه دوستانم
چه فایلهای ارزشمندی چه سوالات خوبی ممنون استاد
تو بحث روابط یه چیزی که همیشه واسه من بوده حالا چه روابط خانوادگی چه عاطفی چه دوستانه این مسئله هست که همیشه اونیکه باید شرایط بقیه رو درک کنه منم همیشه من اون آدمی هستم که باید همه رو درک کنه مثال میزنم تا واضح تر بشه تو رابطم با دوتا دوستم نزدیکم اونا هر وقت بخوان خیلی راحت به من زنگ میزنن یا پیام میدن و منم 95 درصد مواقع در دسترسم ولی واسه من اینجوری نیست نمیتونم زنگ بزنم نمیتونم همونجور که اونا راحت بهممیگن مثلا بیا صحبت کنیم من اینکارو بکنم چون ممکنه اون لحظه جایی باشن کاری داشته باشن یا در کل شرایطش رو نداشته باشن در حالی که من بارها شده تو همون موقعیتی بودم که اونا بودن ولی جوابشون رو دادم یا تو روابط عاطفیمم همین تکرار میشد من باید شرایط طرفم رو درک میکردم دقیقا نمیتونستم اونجوری که اون آزادانه به من زنگ میزنه زنگ بزنم یا اون میشد آدمی که کار داره زندگی داره برنامه داره و هر رفتاری که بکنه حتی اگه دو روز جوابمو نده من حق هیچ اعتراضی ندارم چون باید شرایطش رو درک کنم یا حتی تو خانواده هم همین بوده من همیشه اون ادمی بودم که باید بقیه رو درک میکردم داداشامو مامانمو و جالبه که اینو فهمیدم اگه بهشون بگی اونا هیچوقت قبول نمیکنن و وقتاییم گفتم متهم شدم به پرتوقع بودن یا ادمی که درک نداره و این مسئله اونقدر تکرار شده که الان دیگه عذاب وجدان میگیرم چیزی بگم چون فکر میکنم آدم بدیم آدم پرتوقعیم باعث شده حس کنم بده احساساتمو بروز بدم که مثلا به دوستم بگم بیا حرف بزنیم یا دلم واست تنگ شده باعث شده هرکی هرکار میخواد بکنه و من چیزی نگم تا نشم آدم پرتوقع داستان و این مسئله از همه دلسردم کرده و حتی باعث شده این حسو داشته باشم که واسه بقیه مهم نیستم و احساساتمم واسشون مهم نیست
تو رابطه با جنس مخالف یه باوری که داشتم این بود که اونیکه از نظر اخلاقی و شخصیتی دلخواهمه ظاهرش پسندم نیست اونیکه ظاهرش پسندمه از نظر اخلاقی و شخصیتی خوب نیست و دقیقا همیشه همین بود یعنی میدیدم طرف از نظر اخلاقی و شخصیتی دقیقا همونی بود که میخواستم ولی هر کار میکردم ظاهرش پسندم نبود و باز یکی از نظر ظاهری پسندم بود ولی از نظر اخلاقی دقیقا برعکس و یه ادم بی بندوبار و بی تعهد که دنبال خوشگذرونی و رابطه زودگذر بود و همین باعث شده که من اصلا هیچ رابطع ایم شروع نشه و همون اول بعد یکی دوبار صحبت کات بشه و فقط با یکی رابطم چندماه طول کشید که اونم دقیقا یه ادم بی بندوبار و بی تعهد بود البته اون زمان هنوز تو قوانین نبودم اینم بگم که اگرم کسی بود که هم اخلاقی هم ظاهری واقعا دلخواهم بود من اصلا خودمو در حد اون نمیدیدم و خیلی از خودم سرتر و بهتر میدیدمش و میگفتم اووو این چرا باید بیاد با من و… هیچوقت اون رابطه شروع نمیشد چون من طرفو رد میکردم فکر میکردم منو ببینه خوشش نمیاد الان حدود دوساله که دیگه نخواستم با کسی آشنا بشم دلیلشم این بود من همیشه تو روابطم دنبال فرار بودم ولی الان فهمیدم حتی اگه فرارم کنه یجور دیگه جواب باورامو میگیرم و این بهم ثابت شده و الان خیلی مصمم و دوستدارم باورهامو تغییر بدم
یه مورد دیگه اینکه آدمایی که اطرافم هستن 99 درصدشون اهل بحثن مخصوصا خانوادم که همیشه در حال بحث و دعوا هستن البته تو فایل الگوهای تکرارشونده قسمت یک گفتم که بیشترین واکنش احساسیمم که حالمو بد میکنه دقیقا رو همین سروصدای بحث و دعوا هست
البته الان یه چیزایی خوبی هم تو روابط دارم میبینم که قبلا نمیدیدم مثلا قبلا همش در مدار حرفا و روابطی بودم که در معرض خیانت و طلاق و… بود و یجورایی فکر میکردم مردا احساس ندارن و بگم من اصلا جلو ورودیامو نمیگرفتم و هرچیزیو بخصوص تو اینستا میدیدم ولی یه مدته که دیگه چیزایی که در مورد خیانته رو نگاه نمیکنم یا هر فیلمی رو نمیبینم یجوری شده که دارم خیلی روابط متعهدانه میبینم حتی تو همون اینستا کلیپای عاشقانه زیبا واسم میاد مخصوصا کلیپایی که خیلی قشنگ عشق مردها رو نشون میده حتی جالبه که تو دوستای خودم و اطرافیانم بودن که من نمیدیدم و متوجهشون نبودم ولی الان میبینم کسایی که واقعا عاشق هم هستند باعشق ازدواج کردند مردای متعهدی که خیلی عاشق طرفشون هستند و واقعا بااحساسن
الان یجورایی باور کردم که نه واقعا مرداهم احساس دارند یا آدم متعهد و وفادارم زیاده
یه چیزی که باعث شده بود همیشه فکر کنم مردها احساس ندارن این بود که من وقتی یکساله بودم مامان بابام جداشدن و هیچوقت از سمت بابام و یا داداشام محبتی دریافت نکردم و همیشه مامانم میگفت وقتی به دنیا اومدی بابات تا چند وقت نیومده تو رو ببینه یا خود مامانمم چندین بار ازدواج های ناموفق داشت که رفتار اونها رو دیده بودم باعث شده بود که این باورو داشته باشم مردا احساس ندارن نمیفهمن عشق ومحبت چیه و دقیقا این تو رابطه عاطفی خودمم اتفاق افتاد و طرفمم جوری بود که بیشتر باور کنم مردا احساس ندارن
همینا یادم بود شاید باز بیشتر فکر کنم موارد دیگه یادم بیاد و میام میگم ولی الانکه دوره عزت نفس رو خریدم و دارم گوش میکنم میفهمم که تقریبا همه ی این ها برمیگرده به عزت نفسم که همیشه خیلی خودمو پایین میدیدم و خودم واسه خودم ارزشی قائل نبودم خودم خودمو دوست نداشتم و حس میکردم ناکافی هستم و دچار یه حس عجیبی شدم واقعا نمیتونم توضیحش بدم فقط حس میکنم اونیکه همیشه به توجهش به عشقش به محبتش به درکش در کل به وجودش نیاز داشتم خودمم نه یکی دیگه
ممنون که پاسخ من رو مطالعه کردید
سحر عزیز سلام.شما چقدر زیبا و واضح و با حوصله و در عین حال مفید و مختصر نوشتید.در حدی که منو وادار به نوشتن کردید که ازتون تشکر کنم چون من خیلی مقاوت برای نوشتن دارم شما با قلم شیواتون کمکم کردین این مانع رو بشکنم .میخواستم بهتون بگم حرفای من رو نوشتید و حتی جاهایی گفتم واو! دقیقا ! چقدر درست میگه سحر! پس ریشه مشکل منم اینه!!! ازتون ممنونم سحر عزیز و همه دوستانی که زیبا و بدون حاشیه اصل مطلب رو با قلم شیواشون برای ما به تصویر میکشن. استاد عزیزم و مریم مهربون از شما بسیار ممنونم و خدارو سپاس گزارم.
سلام
من پاشنه آشیلم رو پیدا کردم؛
فایل ثروت رو گرفتم و انچنان اتفاق تکان دهنده ای نیفتاد
فایل عزت نفس هم نتونست گره از کارم باز کنه
الان میبینم عدم احساس لیاقت ، عدم احساس ارزشمندی و شایستگی به هیچ عنوان نمیزاره من حرکتی بزنم و با وجود کلی انگیزه ، اطلاعات ، توانایی، خودش مثل یک ترمز وحشتناک جلوی همه چی و گرفته
خوشحالم که خبر تولید محصول جدید و دادید
استاد بیصبرانه منتظرم محصول جدید بیاد
تا وقتی در خودم نبینم که لیاقت داشتنِ رویاهام رو دارم اصلا انگیزه حرکت در من هم از بین میره و نمیتونم حرکت کنم
به نام خداوند مهربانم
سلام خدمت استاد عزیز
کاملا و عمیقا درک میکنم صحبت هاتون رو و دقت که میکنم به زندگی خودم میبینم من به روند مریض شدن هر یکی دو ماه عادت کردم و پذیرفتم که این بدن من گاهی اوقات حتی بی دلیل مریض میشه و حتی الگو های تکرار شونده زندگیم خیلی زیاده یکیش همین روابط بخصوص احساسی که دقیقا این الگو تکرار میشه که ادمایی میان داخل زندگی من که رقبت به ادامه ارتباط ندارن یا حتی خیانتکار هستن بیشتر
و این یکی از الگو های تکرار شونده زندگی منه
اینکه من توجهمو فکرمو میذارم روی ادمایی که موندگار نیستن یا نکات منفی ادمها یا حتی دقت به وفاداریشون ینی دقت زیاد از حد و بیمارگونه
میشه گفت من منتظر دیدن رفتار منفی از سمت طرف مقابلم هستم و این انتظار دقیقا باعث میشه که حتی اگر طرف مقابل رفتار منفی هم نداشته باشه اما به من اون رفتارو نشون بده اینو من الان متوجه شدم و تلاشمو میذارم روی درست کردنش.
ممنونم از استاد عزیز که باعث شد چشم من بیشتر باز بشه و حواسم باشه چه چیزیو وارد ناخوداگاهم میکنم.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
خدارو سپاسگزارم بابت هدایتم به سمت استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربون و شما دوستان خوش فکر و زیبا اندیش…
حدود4 ماهی میشه که با سپاس از خدواند هدایت شدم به سایت استاد عباس منش،خیلی متعهد به تغییر باورها و افکارم شدم به قول استاد دارم خودمو بمباران میکنم از نظر ورودی شدیدا دارم همه چیز رو کنترل میکنم.شب و روزم شده فایلهای دانلودی استاد و صدم رو گذاشتم بروی تعهداتم…
از بچگی بر خلاف جامعه فکر و حرکت میکردم کارامو خودم انجام میدادم و با خدا در گفت و گو بودم و کارهام به صورت شگفت انگیزی خوب پیش میرفت معمولی ولی راضی بودم ی غرور خواست داشتم طوری که از پدرم چند بار درخواستی داشتم و اوکی نمیشد دیگه تکرار نمیکردم و خودم اقدام میکردم…و هیچ وقت خودم رو با دیگران مقایسه نمیکردم که فلانی فلان چیزو داره و ازش درخواست کنم که منم باید داشته باشم!
خدارو شکر همیشه 80 درصددوستام پولدار و خاص بودن و من هیچ وقت به داشته هاشون زیاد فکر نمیکردم،طی این چند سال
همه چیز معمولی و خوب بودخدا روشکر…اماااااا
چند سالی است که الگوهای تکرار شونده در مورد مسائل مالی برای من تکرار میشود هرچند سال ور شکست میشوم بیشتر مواقع بی پولم طوری که الان یکسال است بخاطر نداشتن پول پیش خونه بعد از 10سال زندگی مشترک مجبور شدم جدا از زن و بچه هام زندگی کنم یعنی همسر نازنینم با 2پسر عزیزم خونه مادرش زندگی میکنند ومن هم خونه پدرم. باور اشتباهم این بودکه همیشه میگفتم باید انقدری داشته باشم که محتاج نباشم و همین قدر که روز و شب کنیم کافیه به کم قانع بودم( و این یکی ازهمون باور های بود که پدرم واطرافیان تو گوشم زمزمه کرده بودن) در صورتی که ساعت کارم بیشتر شده بود و در گیر افکار جامعه شده بودم و بعدش هی با مقایسه عشقم روبه رو میشدم که فلانیا بعد ما ازدواج کردن خونه و ماشین خریدن ما داریم در جا میزنیم
و همین طور اختلافات بیشترو بیشتر ودر گیر روزمره شدم و به قول معروف هر جاشو میگرفتم ی جا دیگش در میرفت.
خداروشکر به قول معروف فرصت برای ماهی تازه گرفتن همیشه هست تو فقط از رب بخواه…
به لطف خدای مهربان اگر فکر میکنی میتوانی پس میتوانی…
خدا رو شکر میکنم که بینهایت فرصت و ثروت در این دنیا وجود دارد و براحتی و آسانی هر چه تمام تر گذشته ام رو جبران و حال وآینده ام رو آنطوری که دوست دارم میسازم…
خدارو سپاسگزارم بابت نعمتی همچون خانواده عباس منش ودوستان گرم و دوستاشتنی
و…
سلام به همه برادران و خواهرانم سلام به استاد عباس منش عزیز و خواهرم مریم شایسته عزیز
میخوام سریع برم سر اصل مطلب آقا من این سه فایل الگو های تکرار شونده رو دیدم و هم خودم رو مورد برسی قرار دادم و هم روابطم رو خلاصه که حس شناخت خودت بهترین حس دنیاست انگار همه چیو دیگه میدونی و میدونی آبشخور همه اتفاقات زندگیت کجاست و اینکه چطور میتونی کنترلش کنی و دیگه ترسی نداری که نکنه اتفاق خاصی برام بیفته که نتونم جبرانش کنم الان که دارم این کامنت را مینویسم هم بعضی نجوا ها تویه ذهنم میاد که فلان مطلب رو بنویس که چرا ؟ چون تو ذهن باقی افراد باشی که بهت فکر کنن و توجه کنن همون کمبود عزت نفسه اصولا من خودم رو آدمی با عزت نفس بالا میدونستم تا اینکه با شما آشنا شدم و آموزه های شما رو دنبال و البته تا حدودی عمل کردم فهمیدم نه بابا من از عزت نفس بسیار بسیار چیز ناچیزی دارم چراکه تویه روابطم همیشه با انسان هایی برخورد میکنم که من رو کم می شمارند و توجه کافی رو به من ندارن و همیشه من رو تحقیر میکنن و من رو دوست ندارند و فقط زمانی که به من احتیاج دارند با من طوری رفتار میکنند که حقم است که رفتار شود و همه کسانی که دور و اطراف منند من رو برای خودشان میخواهنند نه برای خودم یعنی اینکه برای استفاده ابزاری هستش نه دوست داشتن و من هم برای جلب توجه و خوب جلوه کردن در افکار مردم همیشه سعی کردم که مطابق خواسته باقی پیش بروم مثلا برای کارم مسافت زیادی را پیاده میروم که نکند کسی من را ببیند و دلش به حالم بسوزد و فکر کند که من آدم بدبختی هستم و دیگر به چشم کوچکی من رو ببیند که واقعا حاظرم کسی من رو بکشد ولی کسی من را حقیر و ضعیف نپندارد که وقتی بچه بودم همیشه به من رحم میشد میگفتند بابا بدبخت مادرش فوت شده و همیشه به چشم یسیر به من نگاه میکردند و پدرم که بنده خدا کارگر هستش دستش مشکل دارد و همیشه به من به دید ترحم و حقارت نگاه میکردند و من از همون بچگی عزت نفسم خورد میشد و همیشه که دعوا میکردم با بچه های هم سن و سال همیشه حق را به آن ها میدادند و من مقصر شمرده میشدم و برای اینکه زمان های زیادی مخصوصا تویه بچگی این ضربه های روحی رو تحمل کردم دوست ندارم که کسی من رو کوچک بشمارد و ذهنم این شرایط رو پذیرفته و باور کرده که من لایق نیستم و باید حتما بلایی سرم بیاید که دیگران به من نگاه کنند ویا اینکه من باید حتما کاری برای دیگران انجام دهم چراکه من لایق نیستم که کسی من رو دوست داشته باشم و باقی افراد از من بهترند و همیشه خودم رو تویه مشکلات عمدا میگذاشتم که مردم به من نگاه کنند و تا الان به موفقیت مالی دست پیدا نکردم که باقی افراد من توجه کنند و دلشان به حالم بسوزد الان که دارم این مطلب رو مینوسم این ترمز های ذهنی و دلایلش رو پیدا کردم ولی روابطم همیشه اینگونه بودند که با افرادی آشنا میشدم که از من ضعیف تر بودند که من توانایی تسلط بر آنها را داشته باشم و بتوانم خودم را به آنها ثابت کنم و برای اثبات خودم از هر ابزاری استفاده میکردم حتی دروغ و همیشه فکر میکردم که من را برای وضع مالی ام که بد است دوست ندارند و از آنجایی که دوست داشتم من را آدمی بزرگ ببینند و دوست داشته باشم و از طرف دیگر باور اینکه پول انسان را از خدا دور میکند و خدا من را بدبخت آفریده و لایق پول نیستم و اینکه باید بلایی سرم بیاید الان در شرایطی هستم که انگار بهشت ذهنم هست ومن باید داخل وضعیت بغرنجی باشم ولی هر لحظه دارم این لذت کذایی را میبرم و اصلا حرکتی نمیکنم و این وضعیت چیست شاید مسخره شوم که بگویند که بابا دست بردار واقعا برای این احساسات اینقدر به خودت فشار وارد کردی ؟ آره شاید مسخره باشه ولی الان که دارم این کامنت را مینویسم فهمیدم که بابا مشکل از کجاست و بعضی ترمز های مخفی را پیدا کردم و مطمعنند خیلی بیشتر از حرف هاست و من هنوز با دنیای ناشناخته درونم نفوذ کامل نکردم و به قول امام علی (ع) : جسم کوچک است اما دنیایی درون اون وجود دارد. خلاصه که اون اتفاق چه بود که من رو داخل بهشت ذهنم وارد کرد من با یکی از بستگانم معامله ای داشتم به طوری که از یکی دیگر هم پول گرفتم و به او دادم و برادرم همیشه میگفت که بابا این تویه اوج ثروت این همه بدهی بار آورده تو الان هم می خواهی به او کمک کنی و با او معامله کنی اما خب فهم کم و چشم کور میشود وقتی که باور ها میخواهند کاری انجام شوند من داخل سه سال هم از این دوستم پول گرفتم و هم ضامن این فامیلمان شدم و بعد از این زمان که گذشت اون همه پول رو از دست داد و دیگر بهشت ذهنم شروع شد از یک طرف مورد ظلم قرار گرفته بودم و سرم کلاه رفت و از طرف دیگری بدهی های این دوستم را داشتم میدادم و همه دلشان به حالم میسوخت و از یک طرف به من افتخار میکردند که میتوانم بدهی هایم را صفرکنم ولی خب این بهشت ذهنم که جهنم من است را خدا با نقشه فوق حرفه ایش درست کرد و آن این بود که من برای اینکه از این وضعیت خارج شوم آمادم واصولی روی سایت عباس منش کار کردم و برای فرار رهای ازرنج بدهکاری روی باور هایم کار کردم والان به لطف خدای مهربان کمکم دارم بدهی هایم را با تغییر باور هایم میدهم و دارم الگو های تکرار شونده زندگی ام را با تغییر باور هایم تغییر میدهم .
از برادر،استادو ابراهیم زمانم استاد عباس منش عزیز بسیار سپاس گذارم که مسیر توحید و زندگی سر شار از لذت را به من و همه برادر وخواهرانم نشانمان داد و خواهرم که مریم جان شایسته است و خدیجه زمان است که ثروت او آگاهی هایی است که برای من و الباقی خانواده عباس منش خرج میکند و مارا در این مسیر پر از زیبایی است یاری میکند نیز از او بسیار قدردان و سپاسگذار هستم
یاهو
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیز
در ابتدا استاد تحسینتون میکنم که هر روز خوشتیپتر و جذابتر میشین
چقدر در این چندتا فایل سوالای خوبی پرسیدین و ما جوابای خوبی گرفتیم
از همه دوستان تشکر میکنم برای کامنتایی که میزارن اینقدر کامنتا عالیه که حد نداره و خودم به شخصه جواب سوالاتم رو میگیرم
در کل الگوی روابط من به خصوص در روابط دوستی آدم هایی رو جذب میکنم که به من خیلی احترام می گذارند من رو دوست دارند به من توجه ومحبت میکنند از دوستی با من لذت میبرند
اکثر روابط دوستانم به همین صورت بوده که جو خوبی داشته و من رو دوست داشتن
در محیط شغلی کار فرمایانی رو برخورد کردم که پول من رو نمیدانن پول کمتری میدادن یا اذیت میکردن در پول دادن و این الگو چندین بار تکرار شده با وجود اینکه خیلی از من راضی بودن و من رو تحسین می کردن و رابطه خوبی با هم داشتیم
حتی برای همسرم شدید تر از من که کار میکنه و کار رو تحویل میده یا پول نمیدن و یا اذیت میکنن در پول دادن
و جالبه که هم برای خودم اتفاق میفته و هم کسی رو در زندگیم جذب کردم همین طوره
با وجود اینکه به شدت روی باورهامون به خصوص باورهای ثروت سازمون کار میکنیم اما این الگو تکرار میشه و به شدت هردومون رو اذیت میکنه
چون حسابی هم فیزیکی تلاش میکنیم و هم روی ذهنمون کار میکنیم
ممطمینم به آدمهای ثروتمند با افکار ثروتمندانه جذب میشویم
هر روز در درخواستهایم میخوام با ادمهای ثروتمند در ارتباط باشم و اطرافم پر باشه از ادمهای مثبت پر انرژی ثروتمند
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و پر از حس خوب باشین
سلام به استاد عزیزم
افتخار میکنم که منبع عالی از موفقیت معنویت و سلامتی را یکجا از یک استاد دارم و این نعمتی است که تا آخر باید شکرگذار باشیم
.
.
.
الگوی تکرار شونده من در روابط به این صورت است که:
1-معمولا افرادی را جذب کرده ام و همچنان میکنم که فاصله سنی زیادی با من دارند و اونا بیشتر از من احساس صمیمیت میکنند تو رابطه و من تقریبا خیلی کم میتونم با همسن های خودم صمیمی باشم
2-چیز عجیبی که متوجه اش شدم در رابطه با جنس مخالف اینه که من احساس میکنم اصلا دیده نمیشوم حتی اگر دختری من را نگاه کند و مطمعن باشم پشت سرم دیوار هست باز هم برمیگردم پشتمو نگاه میکنم که ببینم کیو داره نگاه میکنه و تقریبا هیچ جایی من قابل توجه نیستم انگار نامرئی شده ام که از کنار دخترا رد میشوم ولی اصلا انگار وجود ندارم
3-افرادی را بیشتر جذب کرده ام که سردرگمن و نیاز به راهنمایی دارند و من باید ساعت ها یا ماه ها وقت بزارم براشون حرف بزنم و اینو وظیفه خودم میدونم
4-من بیشتر تو روابط ام سریع از چشم میوفتم و آدما بمن اون ارزش و احترامی که به دوستم یا افراد دیگه ای میزارند را بمن نمیزارند
5-در مواردی که قراره یکی کمک ام کند یا کاری برام انجام بده و یا چیزی بهم یاد بده و هر چیزی شبیه اینا… اگر این اشخاص دوست ام باشند سریع تغییر حالت میدن و مسلط میشن روی من و رئیس بازی درمیارند و خشک میشن و انگار ما اون صمیمیت را نداشتیم باهم
6-در جمع ها افراد غریبه که نزدیک من میشوند و با من هم کلام میشوند، آدم های ضعیفی هستند از نظر مالی اجتماعی و در واقع کسی رقبتی نداره باهاشون ارتباط داشته باشه
7-در جایی که افراد موفق و ثروتمند هستند معمولا با افردای مچ میشویم که بسیار ضعیف و فاقد عزت نفس هستن
8-و اکثر مواقع افراد با احساس ترحم باهام رفتار میکنند یعنی میفهمم که این محبتش یا احوال پرسیش بخاطر احساس ترحمی هست که به من دارد چون بدون پدر بزرگ شده ام و این ترحمه همیشه بوده با من و افراد با من متفاوت تر از بقیه رفتار میکنند
.
.
.
درود بر شما استاد عزیزم انشالله هم در این فایل ها و هم دوره کشف قوانین زندگی چرخ زندگیمون شروع به چرخیدن میکند
ممنونم
سلام خدمت استاد عزیز ومریم بانوی مهربان
قبل از اینکه این فایل رو گوش بدم داشتم از خودم همین سوال را می کردم که من چه باورهایی دارم وکجای کارم غلط هست که با چنین آدمهایی روبرو می شوم.من انسان درونگرایی هستم وبا اینکه روابط اجتماعی خوبی دارم اما دوستانم محدودند.
پارسال تابستان به خداوند درخواست دادم که من می خواهم روابط جدیدی برقرار کنم ومی خواهم که انسانهایی فرهیخته،ثروتمند وآشنا به قوانین وارد زندگی من شوند و علاوه بر رابطه ی دوستی، من از آنها مهارتهایی در جهت رشدم بیاموزم .چون من چندسال هست که بارها خودم را به چالش کشیده ام که از منطقه ی امنم بیرون بیایم ومهارت جدیدی رابیاموزم که حالم باهاش خوب باشه وعاشقش باشم…..
خلاصه اینکه در این یکسال من با سه نفر وارد رابطه شدم،اولی انسانی بسیار فرهیخته،با مدارج بالای علمی ،ثروتمند اما از نظر شناخت قوانین، عالمه بدون عمل وگاها باورهای بسیار داغون.با وجود اینکه دربسیاری از موارد ایشون دستی از دستان خداشدن وبه من وخانواده ام کمک کردند اما آخرش من به این نتیجه رسیدم که رابطه باهاشون نشت انرژی بزرگی برای منه ودربسیاری ازموارد من با آموزه های شما به ایشون مشورت می دادم ولی چون درجه ی علمی بالایی داشتن در مقابل آموزه ها مقاومت میکردند با اینکه آنچه را می پذیرفتند ،نتیجه ی عینیش رو سریع تو زندگیشون می دیدند.
آدم دوم که درجه ی علمی بالایی نداشتن ،ثروتمند وآشنا به قوانین.من در کلاسهای ایشون شرکت کردم،خب ایشون در مورد اعتماد به نفس وثروت باورهای بسیار عالی داشتند ومن سعی میکنم با الگو برداری ازشون اون باورها رو برای خودم بسازم، اما در حین کلاسشون من دقیقا تشخیص می دادم که چه باورهایی از ایشون ایراد داره،رابطه ی دوستی ما بیشتر شد ومن سایت شما رو معرفی کردم وخب از اونجایی که ایشون بسیار اهل عمل بودند، به سرعت جت، پیشرفت کردند. در مدت زمان کوتاهی مهاجرت کردند وتغییراتشون بسیار چشمگیر بود وهمش به من میگن من این پیشرفت رو از تو وآشنا شدن با استاد عباسمنش دارم.تو توی زندگیه من دستی از دستان خدا شدی.خب تو این رابطه نتیجه برای طرف مقابلم خوب بود اما من که به دنبال یادگیری مهارتی بودم که عاشقش باشم به این نتیجه رسیدم که این ،کار من نیست.پس باز هم در این رابطه من بیشتر باعث پیشرفت طرف مقابلم شدم تا خودم.
اخیرا به سمت یادگیری مهارتی هدایت شدم .بسیار خوشحال بودم چون احساس کردم ،این همان کاریست که باید انجام دهم .با وجود کار زیاد اصلا خسته نمی شوم وگذر زمان را نمی فهمم ومحیط کارم وآدمها اوایل بسیار خوب به نظرم آمد.
اما هنوز چیزی نگذشته که من فهمیدم صاحب کار هیچ آشنایی با قانون ندارد واز صبح تا شب باورهای غلط او را میبینم ومی شنوم،این در حالیست که او در کار خود بسیار موفق بوده وبرند معروفی در شهر است ومشتری های زیادی دارد،ولی من در محیط کارش آشفتگی وبی نظمی ناشی از باورهای غلطش رو میبینم وهمش پیش خودم میگم: این مشکل راهکار داره ،اگه این کار رو به این شکل انجام می داد….اگه این باورو می ساخت…چی میشد! چقدر پیشرفت می کرد !ومطمئنم اگه به همین شکل ادامه بده ،پیشرفت نمیکنه یا به سختی پیشرفت میکنه.
خلاصه صبح داشتم با خودم فکر میکردم، ای بابا حالا که کار مورد علاقم رو پیدا کردم چرا سمت همچین آدمی هدایت شدم.به این فکر میکردم اینا اگه استاد رو بشناسن !اگه حاضر به تغییر بشن!…بعد این فکر اومد تو چرا وارد هر رابطه ای میشی باید ایراد اونا رو ببینی ودلت بسوزه وبخوای با معرفی استاد زندگی اونهارو تغییر بدی!؟اصلا توی روابطت، اصل موضوع یادت میره ،تو اومدی اینجا که مهارت بیاموزی،ولی خب یه همچین محیطی وصحبتهایی هم خط قرمز منه،نمی خوام بشنوم….
خلاصه اینکه چند روزیه فکرم درگیره ،مهارتی که عاشقشی واستادش رو پیدا کردی واونها انسانهای محترم ومهربانی هستند (اگر از مسائل غیر کاری حرف نزنند که معمولا می زنند).
این روزها به این فکر می کنم که چه باور غلطی داری که این الگوی نجات دهندگی در رابطه هات تکرار میشه والان توی این رابطه چه کنم ؟ادامه بدم ؟سایت شما رامعرفی کنم ؟صبر کنم که تغییر کنند! پیشرفتشون رو ببینم! یا این رابطه رو رها کنم! یا سعی کنم در محیط کار حرفهای ناجور رو نشنوم وفقط تمرکزم رو نکات مثبت باشه!؟نا گفته نماند که در محیط کارم نکات مثبت زیادی وجود داره ومن بعد از چند سال خودم رو به چالش کشیدن ،احساس می کنم کار مورد علاقه ام رو پیدا کردم.
استاد عزیزم ممنون میشم اگه منو راهنمایی کنید
مثل همیشه خداراشکر میکنم که خداوند سایت شما رو مثل آب گوارایی در اوج تشنگی به من هدیه داد که همیشه آرامبخش وراهنمای من در زندگیست وممنونم از شما استاد عزیزم ومریم جان که همچون ابر بهار سخاوتمندانه این آگاهی ها رو بر ما می بارید️️️️
سلام به استاد عزیز و مریم بانو و همه دوستان که با یخلون تمام گوهرهای وجود و کلمات ناب را در اختیار ما ق وارد می دهند تا از ان درس بگیریم ،
دانستن و یاد گرفتن هیچ انتهائی ندارد هر چه بیشتر فایل گوش می کنم متوجه می شوم هیچ نمی دانم و هیچ نمی شناسم خودم را ، یعنی اینکه من خالق خودم را نمی شناسم و یک ذره هم به قدرت و توانایی او درک ندارم .
در این دو فایلی که مربوط به الگوهای تکرار شونده هست هر چه فکر می کنم می بینم همیشه دوستان خیلی خوب ، همکاران خیلی خوب داشته ام هیچ وقت درگیر مشکلات و وابستگی و … با دوستان نبودم همیشه بابت این شکر گذار بودم که همیشه خدا ادمهای بسیار خوب را در مسیر من قرار داده ، البته اون موقع قوانین را نمی دانستم و شاید این نعمت که نصیب من شده برای خودخواهی خودم بوده ، من قبلا این باور را داشتم که با هر کسی مشابه با رفتار خودش برخورد کنم. من همیشه این جمله را که ” هر چه برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند ” را سر لوحه کار خودم قرار می دادم . البته الان طور دیگر برخورد می کنم و طبق تعالیم ناخواسته ها را سریع فراموش می کنم و به زیبایی و خوبیها توجه می کنم.
من تا به اینجا که به یاد دارم اگر برخورد نامناسب یا ناخواسته از دوستی می دیدم سریع کنار ان شخص می گذاشتم ، برای همین خیلی جاها خود خواهانه رفتار کردم ،و برای همین دوستانی که الان دارم یکی از دیگر بهتر هستند ، البته دوستان محدودی دارم و خیلی مواقع تنهایی را به جمع ترجیح می دهم .
الگوی تکرار شونده در رابطه ، بعد از ازدواج با همسر جان أست که هر چند وقت یک بار با هم بحث داریم اون هم وقتی ریشه ان را نگاه می کنم بیشتر مواقع از خوبی طرف مقابلم هست که از بابت نگران بودن برای من و بی خیال بودن من ( از نظر ایشان بیخیال بودن ) أست.
مورد دیگر در مورد دوستان ( باز هم بعد از ازدواج ) أست ، از انجابی که همسر جان بسیار بخشنده و مهمان نواز أست برای دوستان حتی کسی که تازه اشنا شده بسیار حاتم تایی وار خرج می کند و این در صورتی أست که دیگران با ما جنین رفتاری ندارند چند بار هم من معترض شدم که البته به حساب خسیس بودن من گذاشته شد .الگوی تکراری در مورد بیشتر انها این بود که سر موردی جزئی یا نا مشخص این رابطه تمام می شد و این چند بار تکرار شده، البته منزله حساب هم مدار نبود ن گذاشتم وای باید ریشه دیگر هم داشته باشد که هنوز کامل نمی دانم . در مورد خواسته ها هم همسر محترم خیلی خیلی به خواسته های من اهمیت می دهد ولی در خیلی از مواقع هم تصمیمات خودش را انجام می دهد یعنی نظر می پرسد ولی در نهایت کاری که خودش دوست دارد انجام می دهد ، مثلا در مورد خرید وسایل خانه ویا سفر رفتن یا دعوت کردن یا نکردن کسی و … ولی به طور کلی بخواهم نظر بدهم اکثر نظراتش و کار هایش برای خانه و خانواده أست احترام بسیار بالایی برای خانواده قائل أست و دور اندیش أست ( البته درصد بالا نیمه خالی لیوان را در مورد اینده می بیند )
اکثر مواقع اگر مشکلی أست از جانب من و به خاطر عدم عزت نفس و احساس لیاقت خودم أست ، با تمام وجود حس می کنم این دو چقدر مهم و اساسی أست .
سپاس از بابت تمام فایل ها و سؤالات که سبب می شود درون خود را بازرسی کنیم و نکات منفی و مشکلات را بیرون بکشیم . در دوره حل مسایل هم عنوان کردم که بزرگترین مشکل من از همین کمبود عزت نفس أست که سبب شده من هفته ها در جلسه ٢ گیر کنم ، مشکلی که باید از ریشه و اساسی حل شود .
در پناه الله شاد و ثروتمند باشید