پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 37 (به ترتیب امتیاز)

877 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه ۱۴۰۳ گفته:
    مدت عضویت: 656 روز

    باسلام خدمت استاد عزیزم وهمه دوستان گلم

    من اغلب افرادی رو جذب میکنم ک سنشون ازمن 7سال الی بیشتر وبیشتر بالاتره حتی زمانیکه مجرد بودم همه خاستگارام بزرگترازمن بودن اخرشم باشخصی ازدواج کردم ک 11سال ازمن بزرگتره وهمیشه بعداز ازدواج ارزوم بود باخانمی همسن خودم بااخلاقیات خودم درارتباط باشم تا حالا برام جورنشده همش اخلاقیاتی. دارن ک شبیه من نیس برای همین ارتباط دوستی با کسی ندارم چندساله قبلا داشتم موفقیت امیز نبود بدلیل باورهای نادرستم

    افرادی ک جذب میکنم سوال زیاد میپرسن ومیخان راهکار برای هرکاری مثلا اداری کار دکتر هرروز میگن خب چیکارکردی چی شد ومن از درون عصبی میشم دلم میخات ب طرف بگم چقد میپرسی حتی خانمهایی ک بیرون میبینم میپرسن. شوهرت چکارس چقد کرایه خونه میدید ومن اصلا خوشم نمیات

    اغلب بیمارن یا بیماردارن یا حداقل سرماخوردن خبرش ب من میرسه

    آدمایی هستن ثبات ندارن امروز از شخصی ناراحتن وچشم ندیدن اون طرفو ندارن فردا یا حداقل یکماه بعد میگن باهمون شخص بیرون وتفریح رفتن ودعوتن بعد من حرصم میگیره تودلم میگم مثلا مامان تو اون روز گفتی هرگز نمیرم سمت فلانی وکلی گفتی اینجور اونجور اگر میخای باهاش باشی پشت سرش. چرا حرف میزنی اگرم نمیخای باشی کات کن چندین بار اینجوری شده ودوباره ودوباره وهمش تودلم میگم اگ من جای مادرم یا جاریم بودم بااون شخص کات میکردم اینقدم غرنمیزدم دیگه

    ب کل افرادیکه جذب میکنم ازمن ن سلامتترن ن روابطشون زیباتره ن پولدارترن اگرم بوده بارها ازمن بالاترباشن اما مدت کوتاهی بامن بودن بعد از مدارم رفتن ادمای ثابت یا مث منن یا پایینتربااینکه من ورودیم 20برابرقبل شده اما همسرم همش میات درمورد دوستاش برام میگه خونه خریدن ماشین خریدن اینقد پول دارن

    ادمایی جذب میکنم همشون ب من احترام میذارن ب من محبت میکنن از کارشون میزنن وبرام کاری انجام میدن برام هدیه میگیرن دعوتم میکنن وهمش اصرار میکنن بامن باشن وفقط زمانی ناراحت میشن ازمن ک کاری به من گفتن قبول نکردم وبدون توجه ب نظر انها کار خودمو کردم هیچی بهم نمیگن اما ساکت میشن ودلخوریشون میفهمم ک چرا ب نظر مااهمیت ندادی ومن هم از اول اینجوری بودم از زمانیکه استاد گفتن ب حرف بقیه اهمیت ندید بیشترشدم مثلازن داییم بگه بیا خونمون من بگم نمیتونم ب هر دلیلی مادرم دلخور میشه ک زشته و نمیشه ادم اینجوری باشه وچطور ب حرف من اهمیت نمیدی بری وهمش براشون سواله چرا اینجوری هستی

    درکل اشخاصی هستن از من بزرگترن میخان ب حرفاشون اهمیت بدم سلامت کامل نیستن از من پولدارتر نیستن منو میخان ودلشون میخات باهام باشن وبرام کاری بخام انجام میدن سراغمو میگیرن هدیه بهم میدن فضولن وپرسوجو میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1815 روز

    سلام

    خدا رو شکر که میتونم باز قسمت جدیدی رو گوش کنم و در جهت رشد و پیشرفت شخصیتم تلاش کنم

    ممنونم ازتون استاد دوس داشتنی من

    در رابطه با سوال من برای اینکه دقیق تر بتونم ویژگی هاشون و بگم اسم تمام کسانی که بیشتر از بقیه میبینمشون و باهاشون در ارتباطم و تو کاغذ نوشتم و نشستم ویژگی های که تو همشون مشترکه یا حداقل 80.90 درصدشون و پیدا کردم

    بعنوان مثال همشون اکثرا اوضاع مالی خوبی دارن و یا پول هم دستشونه اما تو خرجکردن ضعیفن یعنی زورشون میاد پول خرج کنن

    تو تصمیم گیری خیلی تعلل میکنن و گاها ازش فرار میکنن و نمیخوان راجع بهش صحبت کنن

    تقریبا همشون پر انرژی و شادن و عاشق سفر و تفریح کردن

    یه درصد خیلی کمشون وقتی از چیزی ناراحت باشن معمولا نمیگن و تو متوجه نمیشی فلان جا اون فرد ناراحت شده

    ویژگی خیلی خوبشون اینه که اشاره کردم بیشترشون ثروتمندن و این خیلی باعث خوشحالیه منه چون باعث میشه هم از نزدیک ثروت و لمس کنم و اونو از خودم دور نبینم هم تحسینشون کنم هم با خودم بگم اگه اینا تونستن پس منم میتونم چون تقریبا هم فرکانسیم که دور هم جمع شدیم و باهمیم

    خدا رو هزاران مرتبه شکر یسری چیزها با تلاش و کار کردن رو خودم از ویژگی افراد دورم حذف شده مثلا قبلا هرکی به پست من میخورد مغرور بود چون خودم این ویژگی خیلی بلد بود برام یا اکثرا فوضول بودن بیشترشون قربانی بودن و دنبال گوش برای درد و دل های منفی الان تقریبا میتونم بگم اینایی که گفتم خیلی خیلی درصد کمی داره شاید به 1 درصد هم نرسه

    اها یه موضوعی که شما هم بهش اشاره کردین تقریبا چند سالی هست من افرادی که باهاشون در ارتباطم از خودم کوچیکترن حداقلش 3ساله حداکثرش هم 10 سال تو کامنتهای قبلی گفتم هم سن و سالهام یا خیلی خستن یا اکثرشون ازدواج کردن یا انرژیشون بمن نمیخوره حالا من نمیدونم این خوبه یا بد چون تابحال بمشکلی برنخوردیم باهم تقریبا فکر میکنم چیزهایی که خیلی بلد بود و گفتم

    ممنونم استاد عزیزم بابت این اگاهی های ناب ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فاطمه جمالی گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    اول از همه هزاران بار سپاسگذارم بابت وجود این سایت عالی و آگاهی‌های ناب این سایت

    و واقعا موضوعی که سالها تویه روابط عاطفی ازش رنج میبرم اینکه اول که وارد یه رابطه میشم همه چی کاملا خوبه اما بعد مدتی متوجه میشم که طرفم یچیز بزرگ ازم پنهان کرده و بهم خیانت کرده که این در طول هردو رابطه ای که داشتم تکرارشده و هردو تاشون بخشیدم اما انقدر شروع به سرزنش اون آدم میکنم سعیمو میکنم که اینکار نکنم اما وقتایی که سکوت میکنم خودم سرزنش میکنم به حدی که بخاطر رابطه دومم دچار افسردگی و حملات عصبی شدم میدونم یچیزی درون منه تاحدودی هم متوجه شدم یکی از بزرگترین دلایل که این تجربه ها رو دارم وابستگی شدیدم تویه رابطه که از بچگی فیلم‌هایی میدیدم که همش دخترا بشدت وابسته بودن و گریه میکردن و من فکر میکردم عشق واقعی همینه و اینکه اطرافیانم میگفتن مردا خیانت کارن دقیقا زمانی که تورابطه وابسته میشم طرف منو پس میزنه در هردو رابطه ای که داشتم این تجربه داشتم ک طرف بهم میگه برو انقدر که ازمن خسته میشن بااینکه شخصیت باتعهدی هستم و خیلی از معیار های دلخواه دارم و میدونم دلیلش وابستگیمه و حس قربانی که من همیشه خوبم و تویه رابطه ام مورد ظلم بودم گاهی بجایی میرسه که واقعا میخام ازاون رابطه برم اما شجاعتش ندارم و در هردو رابطه ام وقتی تو این شرایط بودم پیشنهاد داشتم از آدمهایی که دقیقا میفهمم مث خودم وابسته ان واظهار می‌کنند که خیلی عاشق منند و حقیقتا منم وسوسه میشم اما میدونم اگه بایه فرد وابسته وارد رابطه بشم نتایج چقدر وحشتناک خواهد بود

    من از دوره عشق و مودت در روابط استفاده میکنم و تمام تلاشم اینکه با آگاهی‌های این دوره حسم خوب کنم و بلکه این اتفاق نقطه عطفی میدونم که تویه زندگیم رخ داد و میتونم بگم خیلی رابطه ام باخدا بهترشده اما باز یه مسئله هس که دارم تویه رابطه ام تحملش میکنم بمدت چندماهه من حسم خوب نگه داشتم و فقط از خدا میخام خودش برام بچین من واقعا تسلیمم ومیدونم که نباید چیزی رو تحمل کنم از لحاظ خصوصیات مثبت باافرادی که تو رابطه هستم کاملا دست ودلبازن وآزادی کامل دارم همیشه وهیچ کنترلی نمی‌کنند منو و حتی مشوق من هستن اما تویه بحث خیانت همیشه پای یه دختر دیگه باز بوده حالا بدلایلی که خودشون دارند واین منو خیلی آزار میده و حسی تویه وجودم هست که میدونم عمیقا به دوره احساس لیاقت نیاز دارم وازخدا میخام شرایط خرید این دوره برام فراهم کنه رابطه ام بابقیه دوستانم کاملا عالیه و خیلی رابطه ام محدود کردم ولذت هم میبرم میدونم من خالق بی چون چرای زندگیمم و همه چیز خودم با باورهام خلق کردم و هیچ قربانی یامظلومی وجود نداره وبه شدت دارم روی خودم و ورودی هام کار میکنم و ازاون حالت افسردگی که مدت کوتاهی بهش مبتلا شدم اومدم بیرون و میدونم تویه این داستان پیش روم خدا به بهترین تصمیم هدایتم میکنه انقدر میخام خداقلبم پرکنه که دیگ هیچ حس وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشم

    ممنون استاد بابت حضورتون و آگاهی نابتون عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    مطهره گفته:
    مدت عضویت: 1813 روز

    سلام استاد عزیزم

    اگر بخوام کل الگوها چه خوب و چه بد رو بگم

    اول اینکه وضع مالی افراد بسیار عالی هست،باخونوادش رابطه خوبی نداره،کنترلگر و بدبین هست،بسیار تلاشگر هست

    که خب این برمیگرده ب ذهنیت ما که این الگوها تو ذهنمون جاافتاده و مدام تو افراد متفاوت نمود پیدا میکنه

    ممنون از فایل های عالیتون استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    منصور زمانی گفته:
    مدت عضویت: 970 روز

    سلام به همگی

    اول از همه میخوام از جناب عباسمنش تشکر بکنم واینجورمواقع میگیم شیر مادرت حلالت باشه ،من خودم دوره کشف قوانین ،دوره عزت نفس،تمام کتاب‌های الکترونیکی رو خریدم وکار کردم ودوره ثروت یک رو هم همسرم خرید و با هم داریم کار می‌کنیم اینو میخوام به بچه های سایت عباسمنش بگم خدا وکیلی استاد فایل های رایگانش هیچ فرقی با دوره هاش نمیکنه حتی خیلی از رایگان ها بهتراز دوره هستن خواهشا جدی بگیرین وکار کنین همین فایل های الگوهای تکرار شونده هیچ فرقی با کشف قوانین نداره قدر این استاد وبه خدا بدونین فقط جدی کار کنین دل بدین به حرفای استاد فکر نکنین تو دوره ها استاد فن آخر میگه اون راز که یک شبه ثروتمند بشین یا به خواسته ها تون برسین رو میگه

    در مورد الگوهای تکرار شونده در مورد افرادی که من جذب میکنم افرادی هستند بد قول چه از لحاظ انجام کار وتاهد کاری ،افرادی هستند بی پول ولنگ پول ،

    افرادی که حرف هاشون با عمل هاشون اصلا نمیخونه میشه گفت دروغگو هستند

    هر چی میگذره این باور بیشتر میشه که من خالق زندگی خودم هستم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    M گفته:
    مدت عضویت: 329 روز

    به نام سیستم هدایتگر بشر

    چه الگوهای تکرار شونده ای درباره روابط، در زندگی شما هست؟

    1_روابط با دوستانم:

    1_1من دوستانم همیشه ادم های خوبین وفادارمهربانن دست دلبازن بخشندهستن نجیبن سخاوتمندنن هیچ وقت ازم سو استفاده نکردن دوستام همیشه ادم های بودن که مثل خودم بودن صداقت زیاد داشتن .من تو رفیق خیلی. خوش شانسم.هر ساعت ازشون کمک خواستم کمکم کردن

    واقعا به لطف خدا همیشه بهترین دوستا داشتم

    ولی دوستام بیشتر تلفنی در ارتباطیم نمی تونیم به خاطر محدودیت های خانوادم زیاد باهم بریم بیرون .الحق والنصاف تو جذب رفیق عالیم همشون ادم های مشتی خوشگل مهربان پولدار من اکثرا رفیقام وضع مالی عالی تری از خودم دارند خاکین با معرفتن باخانواده هستن. هر ساعت شبانه روز باهاشون تماس بگیرم بهم کمک می کنند

    یه رفیق دارم اسمش بهار یعنی فرشته است مثل یک خواهر برام خدا برام نگهش داره .قلبش از جنس طلاست مثل الماس کمیاب .روش می تونم حساب کنم یکی از دستای خداست برام .خدای برای وجود بهار ازت سپاسگزارم

    این رفیقم بهار انقدر دختر خوبیه که من عاشقشم قلبی داره به بزرگی دریا ساده زلال پاک‌.

    کلا همه رفیقای من ادم های فرشته خویی هستن هیچ وقت رفیق بد سمت من نمیاد .

    همه رفیقام ادم های سالم هستن اهل درس خانواده ورزش دلسوز مهربان .

    هم دانشگاهیامم همشون همینن .من کلا روابط بسیار بسیار عالی با دوستان دانشگاهم دارم همشون باهام بسیار خوب هستن.مثلا یک نمونه زهرا هم دانشگاهیم این دختر بسیار پاک فرشته است انقدرررر خوبه

    کلا من همیشه بهترین هم کلاسی هم دانشگاهی های دنیا داشتم.

    همیشه روابط عالی با استادهای دانشگاه معلمان داشتم 99 درصد مواقع بهترین استادها بهم می افتاد.یک استاد داشتم استاد مرادی انقدر دوستش دارم همیشه تو ذهنم مادر بودن برام اون شکله بودهخیلی زیاد استاد مرادی دوست داشتم مثل یک فرشته است خوشگله خوشتیپ قد بلند با شخصیت من همیشه ارزوم بود یه شخصی مثل اون مادرم بود.بعد یک دبیر عالی داشتم خانم اردستانی عاشقش بودم اونم خانم عالی بود استاد پور محمد اونم همین طور

    همیشه روابط بسیار عالی با استاد معلم و…هم کلاسی هم دانشگاهی داشتم.من هرجا میرم چون خودم مهربانم همه باهام مهربانن

    بهترین راننده تاکسی ها میان سر راهم وقتی میرم بانک دانشگاه هرجا اداری همیشه سریع کارم راه میفته همه باهام خوبن .فروشنده ها کاسب ها دکترها و… کلا همه ادم ها باهام خوبن تا حالا به لطف خدا یکبار بحث نداشنم باکسی‌.

    همیشه بین دوست رفیقام هم کلاسی هام محبوب بودم .تو این بخش اصلا مشکلی ندارم..

    همیشه خوبی هام دوطرفه بوده .

    2_روابط با مادرو پدر :

    رابطه با مادرم همیشه در چالش خیلی شدید بوده پر از تضادپر از تنش محبتی نبودده عشق علاقه ایی نبوده .همیشه انقدر بحث داشتیم که دوست دارم اصلا نبینمش .

    در زندگی با پدر و مادرم، همیشه خواسته های خواهر و برادرهایم مهم تر از خواسته ها و نظرات من بود؛

    خیلی به من و خواسته های من توجهی ندارند

    معمولا مادرم همیشه غذای مورد علاقه سایر خواهر و برادرهایم را درست می کرد و…

    مادرم همیشه کارهای شخصی برادر خواهرم می کرد ولی به من که می رسید نه .

    تو کامنت الگو اول راجب رابطه افتضاحم با مادرم نوشتم

    واقعا رابطمون دست کمی از نامادری سیندرلا نداره.

    رابطه با پدرم 50 و50 سرراینکه کار نمیکرد دعوا می کردیم سر اینکه هیچ پولی پس اندازه نکرده سر خانه زندگی قدیممون که الان دیگه برام مهم نیست.

    3_رابطه با خواهر برادر:

    من یه خواهر فوق العاده دارم باهم خیلی خیلی خوبیم هرکمکی از دستمون بربیاد برای هم می کنیم دعوا بحث هست اما در مجموع من خواهرم مثل دختر خودم می دانم .خیلی رابطمون عالیه.

    رابطه با برادرم 90 درصد افتضاح پر ازتنش بحث زورگوییی از طرف اون بی احترامی از طرف اون است اصلا افتضاح است.

    4_رابطه باهمکار صاحبکار:

    همکارم 50 و50 بود من خیلی باهاش خوب بودم ولی اون از سادگی من و مهربانیم یکم سو استفاده کرد ولی در مجموع زن خوبی بود خیلی جاهام بدردم خورد ‌.

    صاحبکارم یه ادم بداخلاق عصبی اهل داد بیداد مرافه دورور اهل دروغ تقلب دقیقا لنگگه خانوادم بود شخصییتش عصبی اهل بحث حقوق ما میخورد خیلی بد بود با این که زن بود ولی بی شخصیت تمام عیار بود.

    5_رابطه با اقوام درجه 1:

    با عمه عمو دایی خاله و… 50 و50 ولی کلا هیچ حرف مشترکی با هیچ کدامشون ندارم.

    همشون عصبی بد دهن معتاد و بد رفتار سو استفاده چی یک طرفه.کلا اصلا رفتارشون خارج از انسانیت.

    اهل شوخی _به شدت یک طرفه همه مشکلاتشون برای ماست خوشی هاشون برای خودشون

    خسیس

    اهل تخریب ادم یکاری می کنن که از زنده موندن خودت پشیمانت کنن هرچقدرم موفق باشی بی ارزشت می کنن_حسودن .کلا اصلا حال نمی کنم باهاششون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    مهدی حوازاده گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    سلام به استاد عزیزم و دوستان عزیز

    یه موردی که من توی خودم درک کردم من اغلب آدمایی که وارد زندگیم میشن به این شکل هستند که انسان های سالم و درستکار و عالی و سخاوتمندی هستند اما اغلب از لحاظ مالی یا از لحاظ باوری مخصوصا باوری پایین تر از من هستند

    یعنی به این شکل که اغلب من نقش بلد ماجرا رو دارم و من اونی هستنم که اعتماد به نفس میده من اونیم که بیشتر میدونه و منطق ذهنمم اینه که خب بابا تو توی این سن خیلی نتایج بزرگی گرفتی و بقیه هم سنیات اغلب توی این فضا نیستن و تو خیلی خاصی و عادیه که بقیه از تو ضعیف تر باشن این درصورتی هست که هستند افرادی که هم سن من هستند و به مراتب موفقیت های خیلی بزرگی تری نسبت به من کسب کردن مثل کلی بازیکن هایی که توی سنین کم به جایگاه های بزرگ رسیدن یا بیزنس من ها

    پس هستند ادم هایی که هم سن من یا حتی کوچک تر هستند اما خیلی نتایج بزرگ تر و به همون نسبت باور های قوی تری نسبت به من دارن

    پس به جای این توهم که من از همه بهترم باید به این دیدگاه برسم که ادم هایی هستند که هم سن و سال من هستند و شخصیت بزرگ و موفقی دارن و ارتباط با اون ها موجب میشه صد ها برابر تشدید بشه موفقیت های من پس من میخواهم که ادم هایی وارد زندگیم بشن که شخصیت مصمم و قوی تر دارن و کنار هم رشد کنیم و ارتباطمون لحظه به لحظش سود باشه و سود و ارتباط معلم و شاگردی نه من میخوام دوتا دوست ارتباط داشته باشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    هدایت شده گفته:
    مدت عضویت: 2016 روز

    باسلام.معمولا من با کسی رفت و آمد نمیکنم و دوستان زیادیم ندارم چون از بچگی اینطور بزرگ شده ام.پدرم هم دنبال رابطه برقرار کردن نبود البته در مغازه اش آدمها و همکاران بسیاری بودند که او را میشناختند و به او احترام میگذاشتند و از او حساب میبردند حتی یک آدم بزرگ جثه بود که شهر خر بود پدرم با او شوخی میکرد و او میخندید و همیشه به پدرم احترام میگذاشت ولی چیزی به نام دوستی که با او صمیمی شویم و ارتباط خانوادگی ارقرار کنیم نبود و نیست. در محل کارم هم اگر ساعتها تنها بنشینم و سمت کسی نروم ککم هم نمیگزد.ولی همکارانم بسیار روی ارتباط برقرار کردن حساس هستند.اغلب در ارتباطم با دیگران چوندآدم ساکتی هستن و زیاد نظر نمیدهن برداشت نیکنند که ساده لوح هستم و هر طور بخواهند با من شوخی میکردند و پرخاش میکنند تا اینکه کاسه صبرم یکدفعه لبریز میشود و با داد و عصبانیت به آنها میتوپم و آنها شکه میشوند چون انتظار این برخورد را ندارند و معمولا بعدداز آن دیگر آن رفتارها را با من تکرار نمیکنند.این شده الگوی همیشگی من و من به دتبال آن هستم که طوری رفتار نمایم و طوری برخورد کنم که از همان ابتدا مرزها مشخص شود و کار به جاهای باریک نرسد اما اغلب در جمع همکاران با من شوخی میکنند و به من زخم زبان میزنند و من خوشم نمیاید البته دیدم که با خودشان هم همین کار را میکنند ولی هیچ کس مثل من انقدر حساس نیست و یا میخندند و یا به روی خود نمیاورند و یا همان روش را با طرف مقابل انجام میدهند تا پاسخ داده باشند ولی من چون خودم اهل شوخی بد و مسخره کردن نمیباشم نمیتوانم مثل آنها باشم.

    مساله بعدی در هر شرکتی که تا به حال رفته ام پیشرفت خاصی نداشته ام و انقدر همه چیز تکراری میشود و انقدر همان حقوق را میگیرم و رشد نمیکنم تا به جایی برسد که شرکتم را عوض کنم.معمولا این پروسه بالای 5 سال طول میکشد چون اهل ریسک نیستم و در کل از جابجایی واهمه دارم.

    همکاران معمولا من را میپیچونن و علاقه ای به همکاری مساعدت در کار را با من ندارند البته منم علاقه ای به کمک کردن به کسی را ندارم البته اگر بگوید به کمکش میروم ولی من بارها از شخص خاصی کمک خواستم و او با پرخاش و یا بی محلی سر باز زده است.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    پونه گفته:
    مدت عضویت: 1084 روز

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    من یه ارتباطی در خودم پیدا کردم بین عواملی که من رو از نظر احساسی برانگیخته میکنه و جنس آدمهایی که از نظر ارتباطی به طورم‌میخورند میبینم.مثلا من از اینکه مدام کنترل بشم بدم میاد و من رو خیلی برانگیخته میکنه و دقیقا از همون‌جنس آدمهای کنترل کننده به زندگیم وارد میشن.

    من از اینکه ناعادلانه باهام برخورد بشه یا کسی بهم دروغ بگه ،خیلی خیلی برانگیخته میشم واحساساتم آسیب میبینه و دقیقا از همون جنس آدمهایی که میتونن غیرعادلانه با من رفتار کنن یا بهم دروغ بگن وارد روابطم میشن.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    Shahnaz گفته:
    مدت عضویت: 2094 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود به استاد عزیزم و بانو شایسته و دوستان خوبم

    جلسه دوم الگوهای تکرار شونده در روابط

    ویژگی های مشابه افرادی که در زندگی جذب میکنم

    افرادی رو جذب میکنم که زورگو هستند و می‌خواهند مرا کنترل کنند

    و ریشه این مشکل رو در کودکی ام میبینم چون مادرم به شدت من و خواهرام و برادرانم رو کنترل میکرد و به قول خودش میخواست مارو درست تربیت کنه که نکنه برادرانم معتاد بشن و یا اینکه من و خواهرام خیلی نجیب نباشیم و از نظر مردم بچه های سالم و درستی باشیم مادرم هر وقت در مورد سخت گیری که داشته حرف میزنه میگه هر کسی منو می‌شناسه منو تحسین می‌کنه که چقدر عالی بچه هاتو تربیت کردی بچه های سالم و صالح و نجیب و به خودش افتخار می‌کنه

    خیلی زیاد مارو تنبیه فیزیکی میکرد که هر طور که اون میخواد رفتار کنیم و به اصطلاح مارو تربیت میکرد و نتیجه ش الان همه ما به شدت دچار اضطراب هستیم و توسط شریک عاطفی مون کنترل میشیم

    احساس میکنم یه مشت روانی با تربیت و نجیب هستیم

    وقتی ازدواج کردم همسرم روز عروسی که منو برد آرایشگاه من تهدید کرد که اگه یه دونه مو از صورتت کم بشه حتما تورو می‌زارم و میرم

    به ابروهات دست نزنی تو خودت فوق العاده زیبایی و احتیاجی به آرایش نداری فک کن از روز عروسی کنترل شروع شد بعد از چند ماه گفت با این حرف نزن با اون فامیل نخند آرایش نکن و همین طور این محدودیتها ادامه داشت تا حالا به جایی رسیدیم که در طول 25سال ما باهیج فامیل و آشنایی و حتی خانوادهامون رفت و آمد نداریم حتی برادر های خودش ، اجازه نمیده من خونه برادرای خودم برم در طول سال ما یه مهمونی نمی‌ریم و همه این اخلاقشو می‌دونن کسی خونه ما نمیاد چون همسرم به همه بدبین و شکاک هست فک می‌کنه همه به من نظر دارند

    و به شدت منو کنترل می‌کنه

    اجازه ندارم بدون بچه ها از خونه بیرون برم

    دارم آموزش هنری میبینم اونم مجازی به خاطر محدودیت بیرون رفتنم

    این الگوی ظالم و مظلوم و احساس قربانی رو دارم

    و به خاطر تنبیه فیزیکی بچگی به شدت از کتک خوردن میترسم

    آنقدر این پاشنه آشیل احساس قربانی و خلأ عزت نفس در من زیاد هست که هر لحظه داره سناریوی قربانی در ذهنم پلی میشه

    الان ریشه هارو پیدا کردم آگاهانه دارم روش کار میکنم با تمرکز بالا روی عزت نفس کار میکنم

    و الگوی دیگه ای که سالهاست تو زندگیم و جود داره ترس از بیمار شدن هست و اینم فهمیدم ریشه اش همون احساس قربانی بودنه

    ترس از اینکه یه اتفاق بد برام بیفته بیمار بشم هر لحظه با منه

    من قبل از ازدواج چند تا دوست صمیمی داشتم که خیلی با هم خوش بودیم

    ولی در طول این 25 سال حتی یه دونه دوستم ندارم رفت و آمدی نداریم

    ولی به خاطر اینکه زمان تحصیل به لطف مامی همیشه شاگرد اول بودم الان این باور رو دارم که فوق‌العاده باهوش و توانا هستم و هر کاری رو شروع میکنم عالی انجامش میدم و این الگوی شاگرد اولی رو همچنان در زندگیم تکرار میشه

    و این باور رو هم دارم که بی نهایت جذاب و دوست داشتنی و خوش برخورد هستم و آدما خیلی با من زود دوست میشن و می‌خوان که با من باشن

    ولی من بیشتر دوست دارم که تنها باشم

    فقط همین الگوها رو پیدا کردم شاید دوباره باشه ولی تصمیم گرفتم همه رو بنویسم که به یه نتیجه جامع برسم

    موفق و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: