پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2 - صفحه 40
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/06/abasmanesh-photo.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-06-30 07:02:222024-02-14 06:19:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 2شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
اول از همه هزاران بار سپاسگذارم بابت وجود این سایت عالی و آگاهیهای ناب این سایت
و واقعا موضوعی که سالها تویه روابط عاطفی ازش رنج میبرم اینکه اول که وارد یه رابطه میشم همه چی کاملا خوبه اما بعد مدتی متوجه میشم که طرفم یچیز بزرگ ازم پنهان کرده و بهم خیانت کرده که این در طول هردو رابطه ای که داشتم تکرارشده و هردو تاشون بخشیدم اما انقدر شروع به سرزنش اون آدم میکنم سعیمو میکنم که اینکار نکنم اما وقتایی که سکوت میکنم خودم سرزنش میکنم به حدی که بخاطر رابطه دومم دچار افسردگی و حملات عصبی شدم میدونم یچیزی درون منه تاحدودی هم متوجه شدم یکی از بزرگترین دلایل که این تجربه ها رو دارم وابستگی شدیدم تویه رابطه که از بچگی فیلمهایی میدیدم که همش دخترا بشدت وابسته بودن و گریه میکردن و من فکر میکردم عشق واقعی همینه و اینکه اطرافیانم میگفتن مردا خیانت کارن دقیقا زمانی که تورابطه وابسته میشم طرف منو پس میزنه در هردو رابطه ای که داشتم این تجربه داشتم ک طرف بهم میگه برو انقدر که ازمن خسته میشن بااینکه شخصیت باتعهدی هستم و خیلی از معیار های دلخواه دارم و میدونم دلیلش وابستگیمه و حس قربانی که من همیشه خوبم و تویه رابطه ام مورد ظلم بودم گاهی بجایی میرسه که واقعا میخام ازاون رابطه برم اما شجاعتش ندارم و در هردو رابطه ام وقتی تو این شرایط بودم پیشنهاد داشتم از آدمهایی که دقیقا میفهمم مث خودم وابسته ان واظهار میکنند که خیلی عاشق منند و حقیقتا منم وسوسه میشم اما میدونم اگه بایه فرد وابسته وارد رابطه بشم نتایج چقدر وحشتناک خواهد بود
من از دوره عشق و مودت در روابط استفاده میکنم و تمام تلاشم اینکه با آگاهیهای این دوره حسم خوب کنم و بلکه این اتفاق نقطه عطفی میدونم که تویه زندگیم رخ داد و میتونم بگم خیلی رابطه ام باخدا بهترشده اما باز یه مسئله هس که دارم تویه رابطه ام تحملش میکنم بمدت چندماهه من حسم خوب نگه داشتم و فقط از خدا میخام خودش برام بچین من واقعا تسلیمم ومیدونم که نباید چیزی رو تحمل کنم از لحاظ خصوصیات مثبت باافرادی که تو رابطه هستم کاملا دست ودلبازن وآزادی کامل دارم همیشه وهیچ کنترلی نمیکنند منو و حتی مشوق من هستن اما تویه بحث خیانت همیشه پای یه دختر دیگه باز بوده حالا بدلایلی که خودشون دارند واین منو خیلی آزار میده و حسی تویه وجودم هست که میدونم عمیقا به دوره احساس لیاقت نیاز دارم وازخدا میخام شرایط خرید این دوره برام فراهم کنه رابطه ام بابقیه دوستانم کاملا عالیه و خیلی رابطه ام محدود کردم ولذت هم میبرم میدونم من خالق بی چون چرای زندگیمم و همه چیز خودم با باورهام خلق کردم و هیچ قربانی یامظلومی وجود نداره وبه شدت دارم روی خودم و ورودی هام کار میکنم و ازاون حالت افسردگی که مدت کوتاهی بهش مبتلا شدم اومدم بیرون و میدونم تویه این داستان پیش روم خدا به بهترین تصمیم هدایتم میکنه انقدر میخام خداقلبم پرکنه که دیگ هیچ حس وابستگی به هیچ چیز و هیچ کس نداشته باشم
ممنون استاد بابت حضورتون و آگاهی نابتون عاشقتونم
سلام خسته نباشید
خب بریم درباره سوال
الان که دقت میکنم آدمای اطرافم بیشتر بهم اهمیت نمیدهند و تقریباً بعضی هاشون اصلأ به خواسته ام اهمیت نمیدند که بازم خدارو شکر دارم از زندگیم حذفشون میکنم و بعضی ها که هنوز ذهنم آماده نشده که حذفشون کنم دارم فاصله میگیرم خب بریم سراغ اطرافیانم که بیشتر انها از من بزرگتر هستند بیشترشان در حد 324سال که این موضوع کمی اذیتم میکنه چون به خاطر سنشون بعضی موقعه ها تحقیرم میکنند ولی بازم خدارو شکر دارم آدمای منفی رو از زندگیم پاک میکنم خدایا شکرت (3)
سلام استاد خوبم
سالهاست که فقط با صدای دلنشین شما با آگاهی هایی که شما میدین دارم زندگی میکنم و زندگیمو میسازم؛
هر روز استادان زیادی تو این حوضه متولد میشوند و راستش مامان من هر روز در حال آموزشه و هزاران فایل و محصول از استادان مختلف گرفته و میگیره و روی خودش کار میکنه و گاهی از هر کدوم از اون استادهاش یه فایلی برای من میفرسته من واقعآ ذهنم مقاومت میکنه چون از روز اول با اولین فایلهایی که از شما شنیدم گفتید فقط با من باش و هزار تا استاد و فایل عوض نکن،اگه نتیجه ی خوبی بگیری
خلاصه استاد ،خیلی دوستت دارم و من خییلی تو این سالها تونستم رشد کنم و خواسته هامو خلق کنم
الان دانشجوی دوره ی کشف قوانین زندگی هستم و چند روزه که عمیقآ تشنه ام که یک سری الگوهای تکرار شونده ی زندگیمو کم و کمتر کنم و از بین ببرم
در مورد روابط
متآسفانه یا خوشبختانه من هیچ دوستی که دائمآ در رفت و آمد باشیم و ارتباط زیادی داشته باشم یا زمان زیادی باهاشون باشم را ندارم ، در این مرحله از زندگیم تنهایی را ترجیح میدم .
اما 2ساله که توی رابطه ی عاطفی خیلی قشنگی هستم که پایداره
الگوی تکرار شونده در روابط عاطفیم اینه که هر جنس مخالفی که من باهاش وارد رابطه شدم و دوسش داشتم و همین فردی که الان باهاش تو رابطه هستم هم همین ویژگی را داره اینه که در ابراز احساسات چه کلامی چه لمسی عاجزه.
خیییلی براش سخته که احساساتی بشه.نمی تونه ذوق کنه و اشتیاق نشون بده . دقیقآ این ویژگی بابامه.
خودم هم شبیه بابام بودم اما سالها پیش و خیلی روی خودم کار کردم که بتونم احساساتمو بروز بدم چه کلامی که لمسی ، اما طرف مقابلم نه.
حالا موضوعی که این چند وقته منو درگیر خودش کرده که خواستم از ریشه درستش کنم اینه که از وقتی که 21سالم بود و وارد کار شدم وقتی بعد از چند سال یا چند ماه از اونجا میومدم بیرون حقوق آخرم را با بدبختی میگرفتم یا اصلآ نمیتونستم بگیرم یا کم میدادند تا الان
الان باز یک ماهه که از محل کار قبلیم اومدم بیرون باز با همون بدقولی و حال بدیِ اینکه حقوق ماه آخرم را واریز نکردند هنوز ، مواجه شدم و دیگه الان که دارم با دوره ی کشف قوانین زندگی روی خودم و زندگیم کار میکنم نمی خوام ازش به راحتی بگذرم و مثل بقیه ی آدمها بگم همه ی کارفرماها اینجورین ، تا هستی و ازت استفاده میکنند خوبن وقتی میری دیگه براشون مهم نیست که تو راضی باشی یا نه ،پولتو میخورند.
نه
نه
من دیگه از اول این دوره به خودم قول دادم که من مسئولیت همه ی زندگیمو به عهده دارم
اگه این اتفاق چندین بار تکرار شده یه چیزی تو ذهن منه که اشتباهه و دستور اشتباه میده ،باید اونو درستش کنم.
الان تو این جای جدیدی که مشغول شدم پول خیلی خوبی دارم میسازم و میخوام از اولش با فکر خوب و بدون نگرانی از اینکه «نکنه اون الگوی تکراری باز هم اینجا تکرار بشه » میخوام ادامه بدم.
خب من ریشه ی این الگوی تکرار شونده را اینطور برداشت کردم که
_فکر میکنی ثروت به سختی بدست میاد؟
_یا دوست داری به سختی بدست بیاری که حرف واسه گفتن داشته باشی؟
_یا شاید خودت فکر میکنی اگر با دربه دری پول به دستت بیاد بیشتر قدرشو میدونی؟
_یا اگه زود بیاد زودم خرج میشه؟
_یا اگه آسون و راحت بدست بیاد حلال نیست؟
_یا اینکه فکر میکنی ظرفیت اون همه پول را یکجا نداری؟
اینها کجا بود؟
همش یهو ریخت بیرون
کلی نشستم هر کدومشونو باز کردم و منطق براشون آوردم.
خب هی باید تکرار کنم با خودم ،هی باید الگو ببینم و باز تکرار کنم.
همینکه میخواد ذهنم نجوایی بکنه از نگرانی و ترس و من یادآوری میکنم به خودم که همه چیز همینجاست درون من ،آرامشی همهی وجودمو میگیره.
نه لازمه با کسی بحث کنی، نه لازمه نگران باشی که این کارفرما پولتو چطور بده.
قدرت مطلق کنارته، درونته.
هیچ انسانی قدرت تو زندگی من نداره ، من قدرت نمیدم به هیچکس جز پروردگارم.
آرامشی همه ی وجودمو میگیره
تمام
ردپایی باشه برای آینده
سلام استاد من تازه با سایت شما آشنا شدم و فعلا فایل های مصاحبه رو گوش کردم و دومیت قدم فایل های الگوهای تکرار شوند هنوز چیز زیادی نمیدونم که چطور باید روی خودم کار کنم تا نتایج دلخواهم رو به دست بیارم
یک سوالی ذهن منو درگیر کرده از این سوالاتی که شما میپرسید
مثلا اگه من یا فردی وارد رابطه ای شدیم که طرف مقابل میخواد مارو کنترل کنه یعنی ما چه باور هایی داشتیم که گیر همچین فردی افتادیم
و یا یکی از مثال هاتون این بود تو فایل 1 که وقتی شاهد برخورد نامناسب فردی با یک فرد دیگر هستم، به شدت احساساتم درگیر می شود؛
خب اینجا ادم میتونه چه باور هایی داشته باشه که بعد ازین موضوع ناراحت بشه؟
مگه نباید ناراحت شد ؟وقتی یکی داره به یکی دسگه زور میگه؟یعنی باید بی تفاوت از کنارشون رد شد واهمیتی نداشته باشه برامون که چه بلایی داره سر هم نوع هامون میاد ؟
سلام این رو من درک کردم چون خودم بچه که بودم به من زور میگفتن و اذیتم میکردند حالا وقتی میبینم کسی به بچه ای زور میگه بسیار به هم میریختم این به خاطر یادآوری خاطرات خودم بود.شاید این نشون میده من هنوز قوی نشدم چون اصلا لازم نیست با چنین صحنه هایی مواجه بشم وقتی با صحنه های ناراحت کننده مواجه میشی نشون میده هنوز در آن زمینه ها مشکل داری.
مثلا در برنامه های تلوزیونی میدیدم که مجری مهمان برتامه را معرفی میکنه و مهمان مغرورانه سرتکان میدهد من به شدت به هم میریزم و به خودم میگم این آدم چرا یک لبخند نمیزنه.این نشان نقطه ضعف من در این زمینه هاست.
سلام استاد گلم وقتتون بخیر
تمرین این فایل
+چه نوع افرادی رو در ارتباطاتم جذب میکنم؟
هنوز وارد رابطه عاطفی نشدم و نمیدونم ولی در مورد خونوادم.فامیل. دوستام . و ارتباطات بیرون و غریبه ها
افرادی که از بی پولی و کمبود شغل ناله میکنن
افرادی که غر میزنن و ایراد گیر هستن
دوست هایی وارد زندگیم میشن که به من اهمیت میدن و واقعا من رو دوست دارن و هر کاری از دستشون بربیاد برام انجام میدن و همیشه خودشون رو ثابت میکنن
افرادی که دوست دارن همیشه پیششون باشم و بهشون توجه کنم
ادم هایی که با بقیه دیر صمیمی میشن و ترجیح میدن دوری کنن از بقیه و پیش من بیان
افرادی که مشکلاتشون رو فقط پیش من مطرح میکنن
افرادی که دلشون قرصه از بودن با من
کسایی که بهم تهمت میزنن یا راجبم بد صحبت میکنن
در مورد افراد غریبه هم در نود درصد مواقع بهترین ها به پستم میخورن
افراد با حوصله و خوش برخورد . مهربون
به سمت فروشنده های خوش اخلاق و صادق هدایت میشم
افراد دیگه هم که باهاشون برخورد میکنم غالبا همینطور
سلام
خدا رو شکر که میتونم باز قسمت جدیدی رو گوش کنم و در جهت رشد و پیشرفت شخصیتم تلاش کنم
ممنونم ازتون استاد دوس داشتنی من
در رابطه با سوال من برای اینکه دقیق تر بتونم ویژگی هاشون و بگم اسم تمام کسانی که بیشتر از بقیه میبینمشون و باهاشون در ارتباطم و تو کاغذ نوشتم و نشستم ویژگی های که تو همشون مشترکه یا حداقل 80.90 درصدشون و پیدا کردم
بعنوان مثال همشون اکثرا اوضاع مالی خوبی دارن و یا پول هم دستشونه اما تو خرجکردن ضعیفن یعنی زورشون میاد پول خرج کنن
تو تصمیم گیری خیلی تعلل میکنن و گاها ازش فرار میکنن و نمیخوان راجع بهش صحبت کنن
تقریبا همشون پر انرژی و شادن و عاشق سفر و تفریح کردن
یه درصد خیلی کمشون وقتی از چیزی ناراحت باشن معمولا نمیگن و تو متوجه نمیشی فلان جا اون فرد ناراحت شده
ویژگی خیلی خوبشون اینه که اشاره کردم بیشترشون ثروتمندن و این خیلی باعث خوشحالیه منه چون باعث میشه هم از نزدیک ثروت و لمس کنم و اونو از خودم دور نبینم هم تحسینشون کنم هم با خودم بگم اگه اینا تونستن پس منم میتونم چون تقریبا هم فرکانسیم که دور هم جمع شدیم و باهمیم
خدا رو هزاران مرتبه شکر یسری چیزها با تلاش و کار کردن رو خودم از ویژگی افراد دورم حذف شده مثلا قبلا هرکی به پست من میخورد مغرور بود چون خودم این ویژگی خیلی بلد بود برام یا اکثرا فوضول بودن بیشترشون قربانی بودن و دنبال گوش برای درد و دل های منفی الان تقریبا میتونم بگم اینایی که گفتم خیلی خیلی درصد کمی داره شاید به 1 درصد هم نرسه
اها یه موضوعی که شما هم بهش اشاره کردین تقریبا چند سالی هست من افرادی که باهاشون در ارتباطم از خودم کوچیکترن حداقلش 3ساله حداکثرش هم 10 سال تو کامنتهای قبلی گفتم هم سن و سالهام یا خیلی خستن یا اکثرشون ازدواج کردن یا انرژیشون بمن نمیخوره حالا من نمیدونم این خوبه یا بد چون تابحال بمشکلی برنخوردیم باهم تقریبا فکر میکنم چیزهایی که خیلی بلد بود و گفتم
ممنونم استاد عزیزم بابت این اگاهی های ناب ️
باسلام خدمت استاد عزیزم وهمه دوستان گلم
من اغلب افرادی رو جذب میکنم ک سنشون ازمن 7سال الی بیشتر وبیشتر بالاتره حتی زمانیکه مجرد بودم همه خاستگارام بزرگترازمن بودن اخرشم باشخصی ازدواج کردم ک 11سال ازمن بزرگتره وهمیشه بعداز ازدواج ارزوم بود باخانمی همسن خودم بااخلاقیات خودم درارتباط باشم تا حالا برام جورنشده همش اخلاقیاتی. دارن ک شبیه من نیس برای همین ارتباط دوستی با کسی ندارم چندساله قبلا داشتم موفقیت امیز نبود بدلیل باورهای نادرستم
افرادی ک جذب میکنم سوال زیاد میپرسن ومیخان راهکار برای هرکاری مثلا اداری کار دکتر هرروز میگن خب چیکارکردی چی شد ومن از درون عصبی میشم دلم میخات ب طرف بگم چقد میپرسی حتی خانمهایی ک بیرون میبینم میپرسن. شوهرت چکارس چقد کرایه خونه میدید ومن اصلا خوشم نمیات
اغلب بیمارن یا بیماردارن یا حداقل سرماخوردن خبرش ب من میرسه
آدمایی هستن ثبات ندارن امروز از شخصی ناراحتن وچشم ندیدن اون طرفو ندارن فردا یا حداقل یکماه بعد میگن باهمون شخص بیرون وتفریح رفتن ودعوتن بعد من حرصم میگیره تودلم میگم مثلا مامان تو اون روز گفتی هرگز نمیرم سمت فلانی وکلی گفتی اینجور اونجور اگر میخای باهاش باشی پشت سرش. چرا حرف میزنی اگرم نمیخای باشی کات کن چندین بار اینجوری شده ودوباره ودوباره وهمش تودلم میگم اگ من جای مادرم یا جاریم بودم بااون شخص کات میکردم اینقدم غرنمیزدم دیگه
ب کل افرادیکه جذب میکنم ازمن ن سلامتترن ن روابطشون زیباتره ن پولدارترن اگرم بوده بارها ازمن بالاترباشن اما مدت کوتاهی بامن بودن بعد از مدارم رفتن ادمای ثابت یا مث منن یا پایینتربااینکه من ورودیم 20برابرقبل شده اما همسرم همش میات درمورد دوستاش برام میگه خونه خریدن ماشین خریدن اینقد پول دارن
ادمایی جذب میکنم همشون ب من احترام میذارن ب من محبت میکنن از کارشون میزنن وبرام کاری انجام میدن برام هدیه میگیرن دعوتم میکنن وهمش اصرار میکنن بامن باشن وفقط زمانی ناراحت میشن ازمن ک کاری به من گفتن قبول نکردم وبدون توجه ب نظر انها کار خودمو کردم هیچی بهم نمیگن اما ساکت میشن ودلخوریشون میفهمم ک چرا ب نظر مااهمیت ندادی ومن هم از اول اینجوری بودم از زمانیکه استاد گفتن ب حرف بقیه اهمیت ندید بیشترشدم مثلازن داییم بگه بیا خونمون من بگم نمیتونم ب هر دلیلی مادرم دلخور میشه ک زشته و نمیشه ادم اینجوری باشه وچطور ب حرف من اهمیت نمیدی بری وهمش براشون سواله چرا اینجوری هستی
درکل اشخاصی هستن از من بزرگترن میخان ب حرفاشون اهمیت بدم سلامت کامل نیستن از من پولدارتر نیستن منو میخان ودلشون میخات باهام باشن وبرام کاری بخام انجام میدن سراغمو میگیرن هدیه بهم میدن فضولن وپرسوجو میکنن
سلام وقت بخیر الان ک فکرمیکنم ادمهایی ب پست من میخورند در ظاهر ادم خوبی بنظرمیرسندولی برای من و در اموری ک باهم ارتباط پیدا میکنیم این وسطه صداقت ندارند و دروغ شالوده ی کارشون میشه و این بخاطر شاید این حساسیت من بوده ک همیشه میگفتم هیچ چی برام مهم تر از صداقت نیست و ب خودم میگم ببین روهر چی حساس باشی حتی اگه ادمی خوب باشه بمن میرسه دروغگومیشه و منبابش نمیدونم بایدچ رفتاری داشته باشم ک دیگه از این الگوهای تکرار شونده برام پیش نیاد
سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
و دیگر دوستان هم فرکانسی ام در خانواده بزرگ استاد عباس منش
در جواب سوال چه نوع افرادی رو من توی ارتباطاتم جذب میکنم
باید بگم در کل توی روابط عاطفی خوب هستم
و تو روابط عاطفی مشکل خاص یا حادی نداشتم یا اگرم بوده الان چیزی یادم نیست
چون من خوب میتونم فراموش کنم هم بدی و هم خوبی رو
در خانواده مادرم بیشتر از بقیه فرزندانش بمن اهمیت میده توجه خاصی بهم داره و خیلی برام ارزش قائله
در رابطه کاری و اجتماعی خوب فکر کردم دیدم همیشه آدمهایی رو جذب میکنم که شرایط مالی بدتر ازمن دارن همیشه پول لازم ان همیشه هر جا میریم من باید خرج کنم البته فکر میکنم الان کمی بهتر شده ولی هنوزم گاها هست
ولی خوب بعضاً هم دوستان خوبی جذب کردم که شرایط مالی بهتری داشتن و هیچ موقع ازم درخواست پول نداشتن حتی خیلی هم دست و دلباز و لارج بودن
و در کل تو روابط اجتماعی و کاری و دوستان همیشه آدم های خوب دلخواهم رو جذب نمی کنم
مثلا در کسب و کارم اکثرا مشتریانی رو جذب میکنم که میخان نسیه ازم خرید کنن ویا بیشتر درخواست نسیه دارن و گاها بعضی هاشون بد قول هم هستن البته تعدادشون خیلی کمتر از قبل شده ولی هنوز گاها هستن
البته بگم مشتریان خوبم دارم که همیشه نقدی خرید میکنن بلکه گاها پول پیش هم پرداخت میکنن
یه مورد دیگه ای که هست در مورد صراف است که من در کسب و کارم باهاش سروکار دارم
تا حالا چندتا صراف عوض کردم و هر سری بخاطر این بوده که در پرداخت پول بدقولی میکردن یا سرموعد مقرر پرداخت نمیکرده و تعهدش رو انجام نمیداده و این الگو در همه صرافها تکرار میشده فقط اسم صراف عوض میشده که الان فهمیدم مشکل از درون منه و دارم بررسی اش میکنم
و قطعا به نتایج خوبی خواهم رسید
برای همه دوستان و استاد عزیزم آرزوی بهترین ها رو دارم
شاد و پیروز باشید
من اینجوری هستم که استاد خودتون داخل قدم سه جلسه ی چهار اشاره کردید:
من همیشه دوست داشتم ادم خوشکل تر من باشم ادم سر تر و بالاتر من باشم
ادم باهوش تر و بلد تر من باشم
و دوست داشتم حمایت کنم هواشو داشته باشم ازش مراقبت کنم و چون من قوی تر و باهوش تر و ….هستم
و ازش محافظت میکنم هواشو دارم و ازش مراقبت میکنم اون منو دوست داشته باشه و تازه الان اینو متوجه شدم
باورم نمیشد وقتی فهمیدم اینطور فکر میکردم استاد!
برمیگرده به عزت نفس و همون استعداد حمایتگری درمن
اینکه میخوام دنیا رو نجات بدم و باور دارم چیزای زیادی توی این دنیا اشتباهه و من باید کمک کنم درست بشه مثل سرطانی ها یا بچه یتیم ها یا کودکان کار یا…..
ولی بازم باور درست رو نفهمیدم که چه باور توحیدی جایگزین کنم و دائم با خودم بگم تا اروم بگیرم و دیدگاه درست رو نسبت به این موضوع حمایتگری داشته باشم
یا درباره کمک کردن ایا واقعا نباید به خیریه ها کمک کنیم ؟
نباید دستی از دستان خدا باشیم که به خلق ش کمک میکنه ؟