پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

 و اما سوال این قسمت:

چه  الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟

بعنوان مثال فرد می تواند بگوید:

من خواب می بینم در حال فرار هستم. یک بار از دست یک حیوان وحشی، یک بار از یک آدم یا یک موقعیت که می خواهد مرا به دردسر بیاندازد و … 

من خواب می بینم باید در زمان مقرر در جایی باشم اما دیر می رسم.

من خواب می بینم امتحان مهمی دارم اما برایش آماده نیستم و این خواب به شیوه های مختلف تکرار می شود.

من خواب می بینم یک جای جدید را در خانه کشف کردم. یک بار اتاق جدید؛ یک بار در مخفی و…

من خواب می بینم در یک تله یا باتلاق گیر افتاده ام و به شدت برای بیرون آمدن تقلا می کنم تا اینکه از خواب بیدار می شوم.

من خواب می بینم راهم را گم کرده ام و تقلا می کنم تا راه برگشت را پیدا کنم و این الگو به شیوه های مختلف در خواب های من تکرار می شود

و…

به این سوال فکر کنید و در بخش نظرات این قسمت، پاسخ های خود را بنویسید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3
    205MB
    25 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3
    12MB
    25 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «اسماعیل محبی» در این صفحه: 1
  1. -
    اسماعیل محبی گفته:
    مدت عضویت: 1207 روز

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    سلام به تک تک اعضای گُل گلاب سایت استاد عباسمنش

    کشف قوانین زندگی!!

    پسر عجب دوره ای من هنوز نتونستم برم جلسه دوم انقدر که مطالب و حجم سنگینی از آگاهی ها هست تو این گنج دوره. ولی خوب چرا دروغ بگم ، یه ذره از جلسه دوم رو دیدم تا دقیقه 11 اونجا که از تاوَل دستاتون گفتین و خندیدن استاد من چند بار اون دقیقه دیدم و لذت بردم و خندیدم بخاطر اون خنده زیبا و این نشان دهنده قانونه ساده بگیر آسون بخواه بهش میرسی و این الگو رو من دقیقا تو خونمون داریم پدرم! نزدیک به 27 ساله که داره کار فیزیکی سخت میکنه و هر سری که میاد خونه ناله و غر میزنه که چرا اینجوریه من داره پدرم در میاد البته من اصلا خونه نیستم روزای جمعه که خونه هستم میبینم اینو میگه و یه الگوی دیگه هم دارم عموم که کارش آسونه عاشق شغلشه و خیلی خیلی موفق تر و پول دار تره و این همیشه تو ذهن من مثل یه وزنه سنگین هست که کار آسون پول بیشتر رفاه بیشتر لذت بیشتر و این باور از زمانی ایجاد که با مردی از جنس طلا عشق و مهربانی و توحید آشنا شدم استاد عباسمنش.

    قبل از آشنایی با استاد من افکار پدرم رو داشتم و هنوزم دارم و خیلی انصافا کمتر .اون موقع که افکار پدرم رو دنبال میکردم کارگری میکردم در حد مرگ در حدی که نباید سرحال بیام خونه جنازه بیام خونه ساعت یک ربع به شیش صبح برم سرکار و به قول بابام تا بوق سگ کار کنم اونم چی به خدا حقوق خیلی کم اونم با مِنت و بدون هیچ مهارتی یعنی کلا هیچی یاد نمیگرفتم اونجا جز کاری که تکراری بود و بدم میومد ازش، حرف های منفی ،فحش به همکار ها ،شوخی های وحشتناک لفظی و فیزیکی و نگم براتون ولی الان یک سال و نیمه که تمرکز کردم رو خودم شکر خدا استاد کارم مهارت دارم( با افتخار منم حرفه بلدم علاقه دارم) در حوضه در و پنجره ی ترمال بریک نرمال بریک upvc و در آینده که میخوام مهاجرت کنم به تهران برای مهارت لیفت اند اسلاید و نمای کرتین وال‌.

    بریم سراغ خواب

    استاد راستش من خیلی خواب نمیبینم و اینم بگم که خواب خیلی با کیفیتی دارم به محض خاموشی برق سرم که میاد رو بالش سه یا چهار دیقه بعدش خوابم و اصلا اینجوری نبودم که خواب بد ببینم ولی کلا سه بار خواب بد دیدم که سه بارشم یه الگو داشته ولی شبیه هم نبوده یکی از خوابام که چندین ماه پیش دیدم این بود که شیرها روی پاهاشون راه میرن سرپا و دنبال یه نفر میگردن ، یه نفرم نزدیک من بفاصله ی 10 متر داره راه میره شیرها شروع کردن به صحبت فقط یادمه که میگفتن وایسا وایسا!! شیر ها سرپا شروع کردن دویدن اون نفری که نزدیک من بود فرار کرد ولی شیر ها بهش کاری نداشتن و مستقیم اومدن سمت من با سرعت و فرار کردم و رسیدم به خونه ای که قبلا توش زندگی میکردیم و درهم بسته بود. اون شیرها بهم نرسیدن ولی به محض وایسادن یه شیر بزرگ سرپای نر و خیلی ترسناک با یال سیاه و زرد با یه کله ی بزرگ

    دندونای وحشتناک و چشم هایی که انگار داشت ازش ترس میبارید دوید سمتم از شدت ترس نمیتونستم حرکت کنم و فقط در اون خونه رو میکوبیدم شیره فقط دو قدم مونده بود بهم برسه یهو در باز شد اومدم درو ببندم شیره با تمام وجودش هل میداد در رو که بیاد تو از خواب پریدم انقدر ترسیده بودم که تا صبح خوابم نرفت (این خواب رو دوبار دیدم)

    خواب بعدیم هم این بود که با استاد تازه اشنا شده بودم و حسابی به فایل های شما گوش میدادم ولی نه تو سایت توی تلگرام اونم تیکه فایل ها و فکر و ذکرم شده بود خداوند قبل از اون خدا فقط خدا بود هیچی نبود جز یه خدایی که فقط سختی مقدر کرده بود فقر و بدبختی مقدر کرده بود

    خواب دیدم که یه جایی هستم که هیچی نیست فقط یه سفیدی محض و من. هیچی نبود داشتم راه میرفتم خوشحال بودم تا اینکه رسیدم به یه نقطه ی سیاه رفتم جلو و اون نقطه داشت بزرگ تر میشد تا اینکه رسیدم بهش و دیدم که اون نقطه یه سیاهیه و یه نفر داره تو آشغالا ضایعات جمع میکنه داشتم نگاش میکردم شاید چند دیقه ای، یهو نگام کرد گفت تو‌ ایمان نداری قاطی کردم براش گفتم توی اشغال جمع کن چه میدونی ایمان چیه ؟ با یه نگاه غضب دار و عصبی نگام کرد داد زد تو ایمان نداریییییی (مو به تنم سیخ شد) اقا آشغالاشو ول کرد از سیاهی اومد تو سفیدی افتاد دنبالم دو قدم که دویدم از شدت ترس از خواب پریدم به حدی ترسیده بودم که انگار واقعی بود رفتم تمام خونه رو چک کردم در اتاق رو هم باز گذاشتم منی که به نترس بودن معروف بودم اونشب در اتاق رو باز گذاشتم.

    استاد یه چیزی بگم این خواب خیلی بی ربط نبود به بی ایمانی من.من اون موقع فقط صدای شما رو میشنیدم حتی اسمتون رو هم نمیدونستم و برام مهم نبود که کیه اون صدا. بعد از چند هفته اومدم یه فایل گوش بدم در مورد خدا بود ولی میکس شده با یه موزیک خیلی اروم بود گوش دادم گفتم که بابا اینم احتمالا یه فرد مذهبیه دیگه (خیلی در مورد مذهب و اسلام باور ترکیده داشتم یه نفر در مورد خدا و نماز و امام و پیغمبر چیزی میگفت من به خودشو خدا و همه رو زیر سوال میبردم و به شدت جبهه ی منفی میگرفتم) ولی بعدش گوش دادم کلا نظرم عوض شد گفتم بذار ببینم کیه خب و اسمتون رو هم اتفاقا پایین اون فایل نوشته بود در صورتی که اون همه فایل داشتم ولی هیچ کدومشون اسم شما روش نبود.میدونی استاد چند روز با ذهنم کلنجار رفتم تا فقط اسم شما رو توی گوگل بزنم ؟ تا این حد مغزم مقاومت داشت در مورد همه چیز بعدش که شما رو دیدم تو صفحه ی اول سایت با اون کاور دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویا ها هنگِ هنگِ بودم رفتم تو سایت چرخیدم محصولات رو دیدم قیمت ها رو دیدم گفتم برو بابا کی پول میده برا اینا (ذهن فقر)

    دو روز بعدش اومد تو تلگرام دوره عزت نفس رو رایگان گشتم تو کانال تلگرام پیدا کردم تازه چی افتخارم میکردم به این کارم ولی خدا شاهده هیچی ازشون نمیفهمیدم فقط یه صدا بود بعدش که این خواب رو دیدم فهمیدم که دلیل این خواب این بوده. کل اون فایل ها رو به همراه تلگرام پاک کردم گفتم من میرم سرکار پولش رو تهیه میکنم میخرمش پارسال این موقع بود فکر کنم خریدمش من با اون دوره زندگیم عوض شد اصلا ربطی ندارم به گذشتم.

    خواب بعدیم این بود که داشتم قدم میزدم بازم رسیدم به یه دری که سیاه و سفید بود یه سگ سیاه تو در سفید که پارس میکرد میخواست منو بگیره ولی با زنجیر بسته بودنش نمیدونم تو اون لحظه من میرفتم جلو یا یه چیزی هولم میداد تا رسیدم بهش زیاد ترسناک نبود اون خواب ولی توی خوابم میدیم که جلوی سگ وایسادم یه ندایی بهم میگفت اگر ایمان داری برو جلو درو ببند گفتم برای چی ببندم اونم هی میگفت برو درو ببند منم یهو داد زدم ایمان دارم رفتم جلو سگه از تو در اومد جلو‌ میخکوب شدم همون جا ولی خیلی سریع رفتم از پشت در رو بستم در هم رو به بیرون باز میشد وقتی در رو بستم از خواب پریدم و خیلی هم حالم خوب بود و دیگه از اون موقع خوابی ندیدم تا همین الان. هیچ وقت هم مفهوم خواب هام رو نفهمیدم به غیر از اون فرد آشغال جمع کن ولی الان که بهش فکر میکنم احساس میکنم یه جاهایی رو دارم مسیر رو کج میرم نمیدونم ولی خدا خودش هدایتم میکنه به مسیر درست.شاد و پیروز باشید در پناه الله یکتا خدایی که عشقه و رحمته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: