پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام خالق ثروت افرین
سلام به یاد آوران نعمات زندگیمان و سلام به تمام دوستان خوبم دراین مسیرالهی
چقدراز این چنین فایل ها لذت میبرم
اینکه باعث میشه تا ادم از تمام جهت ها خودشومورد تحلیل و بررسی قراربده و به شناخت دقیق ازخودش برسه
ازشما استاد عزیزم بسیار سپاسگذارم
چه الگوهای تکرار شونده ای را می توانی در خواب های خود پیدا کنی؟
استاد در کل من خیلی خواب نمیبینم و بیشتر این نوع از خواب ها برای من تکرارشده
1- درگذشته بیشتر خواب میدیدم که دارم از بلندی میوفتم من ترس از ارتفاع دارم و به محض افتادن از خواب بیدارمیشودم و اون حس ترس و وحشت تو خواب و قشنگ حس میکردم خیلی وقته که دیگه این خواب نمیبینم یعنی دقیقا از زمانی که رو خودم کارکردم دیگه این خواب ندیدم
2- ی خوابی دیگه که میدیدم و برام تکرار میشود این بودکه یکی از دندون جلو من افتاده یا اینکه درد میکنه این خواب حتی تا چندماه پیش زیاد تکرارمیشود و به محض بیدارشدن چک میکردمش تنها خوابی بود که من دنبال دلیلش بودم و خیلی دوس دارم استاد بگید دلیل این خواب و اینکه نشات گرفته از چ باوریه
3- ی خواب دیگه که جدیدن میبینم و تکرارشدس برام اینکه ی سفر زیارتی هستم و باران میاد صدایی اذان میشنوم تو بازار درحال خریدکردنم از ی مسیری میرم میرسم به ی جایی بزرگ بعدش ی مسیر دیگه دقیقا اون تودرتوکه شما گفتیدومن میبینم و یدفعه میبینم موهام رنگ شده
ولی استاد با این حال من خیلی بخواب هام اهمیتی نمیدم یعنی بعدش هیچ حسی درمن نیس از اونجا که یادمه گفته بودید که نگران خواب هایی که میبینید نباشید
تنها زمانیه که شما هیچ فرکانسی ارسال نمیکنید
ما خلق کننده هستم
ولی از وقتی که رو خودم کارکردم دیگه خوابی که بعدش درگیرم کنه ندیدم بیشتر احساس خوب بوده یا اینکه هیچ حسی نداشتم
خیلی دوس دارم بدونم دلیل این خواب هاموواینکه چ باوری درش میتونه داشته باشه
مخصوصا خواب دندون من خیلی بدنبال دلیلش بودم هرچندکه مدت هاس دیگه تکرارنمیشه ولی دوس دارم دلیلشوبدونم
استاد ازشما بینهایت سپاسگذارم
پایدارباشید
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی زیبا
استاد من تقریبا دوسالی میشه که خواب تکراری ندیدم بجز یکبار و البته خوابم کم میبینم…
قبل این دوسال الگویی که مدام در خواب هام تکرار میشد،دیدن مارهای زیاد بود…
همیشه مارهای کوچیک و بزرگی رو میدیدم که دور برم هستند و البته کاری نداشتن اما انگاری برای این بودن که منو بترسونن…
تعبیرخواب نوشته بود دیدن مار نشانه ی داشتن دشمنان زیاد هست و این درستم بود اما این دشمنارو ذهن من ساخته بود و وجود خارجی نداشتن.
الان اینو میتونم از دل اون خوابا در بیارم که،همین که بودن اما کاری نداشتن و من میترسیدم اینو نشون میداد که شاید ادم هایی باشن که مثلا حسادت کنن اما نمیتونن کاری کنن و توی زندگی من تاثیری ندارن و من نباید الکی ازشون بترسم…
از بچگی به واسته ی خانواده، توی ناخوداگاهم این نقش بسته بود که یکسری افراد اطراف ما با ما دشمنی دارن و باید حواسمون باشه و…
دلیل اینکه تا دوسال پیش این طور خواب های تکراری رو میدیدم و الان دیگه نمیبینم، فاصله گرفتن از ادمای ضعیف هست، آدم هایی که خیلی ترس دارن از بقیه و فکر میکنن که دیگران میتونن با دعا و جادو و… زندگی بقیه رو خراب کنن.
من باورمو درست کردم که هیچکس هیچ قدرتی در زندگی من نداره که بتونه به هروسیله ی زندگی من رو تحت کنترل بگیره و باعث بدبختی من بشه.
باور کردم که اگر ذهنم قبول کنه که به وسیله ی یک دعا قراره من نابود بشم،صددرصد این اتفاق برام می افته چون اینو باور من ساخته اما من این حرفو که دعا و… میتونن منو نابود کنن قبول نکردم و همین باور باعث شد توی یک خونه باشیم اما نتایج متفاوتی بگیریم…
تنها مورد دیگه از خوابای تکراری بعد این دوسال هم دیدن ادم هایی بوده که من بلاخره به یک نحوی ازشون دلم صاف نبوده…
یعنی به مدت یک هفته و نیم هرشب خواب یکیشونو میدیدم.
خواب افرادی رو میدیدم که اصلا فراموششون کرده بودم اما زمانی که اسمشون میومد ناخداگاه ازشون ناراحت بودم.
جالبه که بگم من دقیقا زمانی این خواب هارو دیدم که با خودم عهد بستم که دیگران رو ببخشم.
نمیدونم کدوم فایلتون بود که باعث شد من این تصمیم رو بگیرم اما وقتی که تصمیم گرفتم ببخشم،هرشب خواب یکیشونو میدیدم و انگاری خدا میگفت ،اینم هست،اینم ببخش.
به طرز عجیبی افرادی رو از اون لایه های زیرین زندگیم بالا کشید و نشونم داد تا من ببخشم و رها کنم…
خدایا شکرت…
میفهمم چون آرامشم بیشتر شده خواب کمتر میبینم چون قبل این دوسال،خانواده ی پر چالشی داشتم.
سپاسگزارم از شما استاد عزیزم بابت فایل بینظیرتون.
سلام و عرض ادب
من حدودا 9 ماه هست که عضو هستم و حدود 90 درصد محصولات دانلودی رو حداقل 2 بار استفاده کردم و از خداوند هدایتگر و ازجناب استاد و خانم شایسته عزیز بینهایت سپاسگزارم
برخی از خوابها در زندگی من بسیار بسیار تکرار شده اند که به تعدادی از اونها و درسهایی که من ازشون گرفتم اشاره میکنم؛
1. نگذراندن درسی در مقطع دبیرستان با وجود داشتن تحصیلات عالیه، که موقع امتحانش هم یا نمیرسم و یا آماده نیستم
دو درس من از این خواب: اول اینکه باور من کافی نیستم ، من لایق نیستم
و دوم وجود نقطه ضعف هایی در اعماق وجودم که چون درسشون رو نگرفتم و فقط ازشون عبور کردم باز در زندگی من در مقاطع مختلف میان بالا.
2. لال شدن در فضایی که نور مطلق است و به سختی میتونم چشمهایم رو باز کنم و دیگران متوجه من نمیشن
درس های من:
اول اینکه یه مشکلم رو زیادی بزرگ نکنم که مانع پیشرفتم بشه
دوم اینکه منتظر ناجی نباشم، خودم خودم رو حمایت کنم و از خدای درون خودم هدایت بخوام
سوم اینکه ابراز وجود سالم داشته باشم
3. پرواز در آسمان یا شنا در استخری بینهایت زیبا و بزرگ بدون هیچ ترسی و هیچ پیش نیازی
درس های من:
اول اینکه روح من انرژی ای هست با حداقل همین توانایی ها پس به کم قانع نباشم
دوم اینکه این باور در من هست که تمام امور باید کامل باشن تا من بتونم لذت ببرم ، در صورتی که باید یاد بگیرم تمام لحظات کامل هستن در زمان خودشون پس شادمانی اصیل رو دم به دم زندگی کنم و رهایی رو تجربه کنم
4. ترسیدن و فرار کردن از یه حیوون بزرگ و سیاه مثل گرگ وقتی که میخوام با خانواده ام بریم تفریح
درسهای من :
اول اینکه باور داشتم نمیتونم از زندگیم لذت ببرم و ضرری یا آسیبی نبینم که در حال کارکردن روی این باورم و از بین بردن احساس گناهم هستم
دوم بزرگ کردن ترسهام موقع شروع هرکار که باعث عقب گردم میشه پس وقتی به اندازه کافی نه عالی آماده بودم استارت میزنم
5. بارداری سخت و انتظار زایمان یا رفتن به اماکن زیارتی
درس های من:
اول باور به این نکته که اگه میخوام به نتیجه ای برسم حتما باید زجر زیادی بکشم در صورتیکه خدا برامون اینطوری نمیخواد مگر اینکه خودم در این فرکانس باشم
دوم وابستگی به اشخاص ، اشیا یا موقعیتها برای رهایی از مشکلات و غمهایم که دارم روی شفاش از طریق زندگی کردن ارزشهای شخصیم کار میکنم.
استاد جان خیلی خیلی دوستتون دارم که چراغ هدایت زندگی من هستین
فاطمه سادات
سلام استاد عزیزم
سپاسگزارم برای این فایلهای عالی
من راستش ازین نمونه مثالهایی که شما گفتید هر چند وقت یکیشو خواب میبینم.
مثلا گاهی خواب میبینم از ارتفاع افتادم،یه مدت دیگه ریخته شدن دندونامو میبینم.در حدی که قشنگ صدای خورد شدن دندونامو ریختنشو حس میکنم.
باز گاهی گم شدنم تو یه جنگل یا جاده میبینم.
هرچند وقت یک نمونه رو میبینم.
ولی هرشب و مرتب پشت سرهم نیس.
اصلا باورم نمیشه کسی باشه که ده سال هرشب خواب افتادن تو سیاهچالو ببینه.واقعا چطور بیماری روان نگرفتید شما.خیلی عجیب و سخته.اونم یه بچه.
اصلا الان برام واقعا جا افتاد که گذشتمون هررررچی که باشه،میتونیم تبدیل بشیم به یه نفر که هیچ ربطی به گذشتمون نداره.
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز . استاد میخواستم ازتون تشکر کنم بابت تغییراتی که دارین ایجاد میکنین در روند بهبودی سایت و فایل ها . و ما بهتر موضوعات رو میفهمیم و متوجه میشیم و درکمون بالاتر میره و سو برداشتهامون از قانون رو میفهمیم .
استاد من یکی از خواب هایی که زیاد میبینم اینه که دارم رانندگی میکنم و این رانندگی میتونه با هر وسیله ایی باشه و سرعتمم بالاست ، ولی نمیتونم ترمز بگیرم . تصادف هم نمیکنم ولی ترس عبور از موانع بسیار منو آشفته میکنه .
یه خواب دیگمم اینه که از چیزی میترسم و هرچی جیغ میزنم و دیگران رو صدا میکنم صدام در نمیاد ،….
ممنونم بابت همه محبت هاتون . در پناه الله شاد و پیروز باشید
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلااااااام
وقتی در مورد خواب های تکرار شونده صحبت کردید باعث من به فکر فرو برم ببینم چطور بوده
و بعد به این نتیجه رسیدم که تو بازده زمانی خواب های تکرار شوند خودش را داشتم
مثل هنبن که گروهی دنبالم بدوند و من هرچی با سرعت میدوم ولی مسافتی را طی نمیکنم و اونا هی بهم نزدیک میشند
یا پرت شدن از یه بلندی بوده
یا مثلا اوایل ازدواجم خواب میدیم همسرم با خواهرم با هم تیک میزنند
یا مدت حتی بعد ازدواجم خواب میدیم بابام بحثم شده و دارند که منو سرکوب و تحقیر میکنند
و جدیدا خواب میبینم اتفاقاتی که برام میفته هی با توجه به قانون جهان جواب خودم یه بقیه را خواب میدم و خیلی احساس خوبی بهم میده
ولی مامانم مثلا خیلی خواب کسایی که مردند را میبینه و خیلی هم بهش اعتقاد داره و گاهی باعث میشه برای اون خواب و. اون حرف اون فوت شده مهمونی یا نذری بکنه
ولی من خواب مرده هارا نمیبینم
اینا به ذهنم رسید
بسم الله الرحمن الرحیم به نام خداوند بخشنده مهربان
سلامی از جنس عشق خدمت اساتید بزرگ و عزیزم استاد عباسمنش بزرگ و عزیزم و مریم جون خوشگل
استاد شما همیشه ی همیشه بموقع آنتایم بدون لحظه ای درنگ خودتون رو با فایلاتون بهم میرسونین
و بهم نشونه میدین
در رابطه با خوابهایی که گفتین همرو من همه نوعی که گفتین دیدم اما از وقتی روی خودم دارم کار میکنم خوابهایی میبینم که نشونه هستن برام و خداروشکر خوب هستن تقریبا خوابهام و اون اتفاقات خوب برام میفتن چون از شروع دوره دوازده قدم باهاتون که تمرین ستاره قطبی رو انجام میدم و خوابها هم فرکانس هایی هستند که در طی روز فرستادیم و نشونه هستن برام و همون نشونه ها رو دنبالم میکنم و اتفاقات عالی برام میفته خدارو بی نهایت شکر و الگوی تکرار شونده ای که میبینم استاد راجع به اون شخصی هست که همش بهش فکر میکنم که میگم خداروشکر اتفاقات عالی از عالی که منظورم چیزی که به نفع من هست در هر صورت همه چیز به نفع من هست وپیش میره و پیش خواهد رفت خدارو بی نهایت شکر
چون استاد من دارم به شدت روی موضوع خلا عاطفی و وابستگی عاطفی که پاشنه آشیلمه کار میکنم به شددت که خودم حال خودم رو خوب کنم و تنها وابستگی من به خودم باشه به خدای خودم باشه اجازه بدم آدمها تو زندگیم بیان و برن و وابسته و آویزونه هیچ آدمی نباشم و خودم حال خوب رو به خودم بدم با تموم وجودم فقط و فقط دارم رو این موضوع کار میکنم و بعد اون اتفاقات عاشقانه سورپرایز های عاشقانه برام خودشون خودبخود رخ میدن من فقط باید روی خودم کار کنم و تنها هدفم کار کردن شبانه روزی روی خودم هس
عاشقتونم مشتاقانه و عاشقانه منتظر فایل بعدی هستم سایتون مستدام باشه برام تا ابد
روی ماه شما و مریم جون خوشگل رو میبوسم و به امید دیدنتون در بهترین زمان مناسب
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید و خداوند یار و یاور و نگهدار همه ی ما باشه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و خانواده بزرگ عباس منش
چه خواب یا خواب هایی به صورت الگو تکرار شونده در زندگی دارید؟
1_یه خوابی که از بچگی با من هست اینه که فصل امتحانات تموم شده و من آماده امتحان نیستم .
این خواب در حالی هست که من 11 سال میشه که از درس و دانشگاه فارغ تحصیل شدم اونم با نمره الف.
2_ من بیشتر مواقع توی خواب هام این تصویر رو از خودم میبینم که در جایی حضور دارم که حجابی ندارم و دنبال یه چیزی میگردم که خودم رو بپوشونم
جالب برام اینه که چند ماه میشه که این خواب ها کمتر شده و بیشتر این خواب رو میبینم که دارم توی جمع زیادی برای یه عده سخنرانی میکنم اون هم در مورد خدا و قرآن.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد بی نظیرم ، خانم شایسته عزیز و همه همخانواده ای های خوبم
استاد عزیزم وقتی متن این فایل رو خوندم شگفتزده شدم!!
وقتی دیدم درمورد خوابهایی نوشتید که من خیلی اوقات می بینمشون!
میتونم بگم تقریبا تمام این مواردی رو که شما گفتید من حداقل چند بار دیدم توی خواب. ولی خوابهایی که برام خیلی تکرار شده و انقدر تکرار شده که دیگه برام عادی شده ، پرواز کردن و همینطور کشف کردن یه جای جدید توی خونه ست.
استاد وقتی مدت طولانی با تمرکز روی خودم کار می کنم بیشتر خوابهای اینچنینی می بینم ، و جالبه همیشه خودم معنی اینجور خوابها رو کاملا میتونستم درک کنم.
انقدر که گاهی می نشستم کامل برای خودم تجزیه تحلیل میکردم که مثلاً فلان چیز که توی خواب دیدم نشونه ی فلان باور یا ذهنیت یا ترس من هست و من باید بیشتر روی از بین بردن این ترسها کار کنم.
و خییییییییلیییییی برام جالب بود که شما تو این فایل در مورد خوابها و الگوهای تکرار شونده توی خواب هامون صحبت کردید…. چون من خودم همیشه به این موضوع خیلی دقت میکردم!
حالا بعضی از تحلیل هامو درمورد خوابهایی که خیلی تکرار میشن برام ، برای شماهم میگم:
مثلاً وقتی خواب می بینم که یه جای جدید توی خونه مون پیدا کردم ( که معمولا اینجوریه که انگار سالهاااااست تویه خونه خیلی بزرگ زندگی میکردم با ده ها اتاق !! ولی همیشه فقط تو همون یه قسمت کوچیکش که الان هستم بودم و اصلا نرفته بودم بقیه اتاقارو ببینم….و هی توی یه راهرو طولانی راه میرم و درهای اتاق هارو یکی یکی با احتیاط باز می کنم و یواشکی توشونو نگاه می کنم و جالبه که همشون هم پر از وسایل کامل و هر کدوم هم با دیگری متفاوته!
البته تو این مواقع یه ترس و استرس کوچیکی هم دارم ولی هیجان و کنجکاوی غلبه داره و در عین ترس در اتاق هارو یکی یکی باز می کنم.
و یا زیاد خواب می بینم که یه حیاط خیییییلییییی بزرگ پر از دار و درخت داشتیم و من هرگز نرفته بودم توی همه این سالها این باغ رو ببینم….و انگار قراره از اونجا اسباب کشی کنیم و من در آخرین روزها میرم واونجارو می بینم و حسرت میخورم که چرا من هیچ وقت نیومدم توی این باغ و از اینکه اینهمه عاشق باغبانی بودم و این همه باغچه خالی برای کاشتن گل و گیاه داشتیم ولی من نمیدونستم و غافل بودم، خیلی حسرت میخورم)
برداشت من اینه که من خیلی فرصت هارو دارم که بخاطر باورهای اشتباهم هیچ وقت ازشون استفاده نکردم و نتونستم پتانسیل ها و توانایی هامو کشف کنم و بتونم به نعمت ها و برکت های بی شماری که در اطرافم بوده دسترسی پیدا کنم….و انگار که یه پرده غفلت جلوی چشمام بوده و اونارو نمی دیدم یامی دیدم ولی بهشون فکر نمیکردم یا برام مهم نبوده……و احتمالا وقتی فرصتم تموم بشه و موقع رفتن از این جهان مادی خیلی حسرت میخورم که چرا اینهمه بود و من ندیدم!!!
انگار توی خواب غفلت بودم!
و این خوابها داره به من هشدار میده که هنوز تا زنده ام به خودم بیام و برم دنیای وسیع درون خودمو کشف کنم و خودمو گسترش بدم و از نعمتهای این جهان بهره مند بشم. از فرصت ها استفاده کنم و پتانسیل هامو دریابم!
و یا وقتی خواب می بینم که میتونم پرواز کنم ( در حالی که دیگران نمی تونن ، و گاهی اصلا هم براشون مهم نیست و بی تفاوت هستن نسبت به پرواز من ، ولی من خیلی خوشحالم که میتونم پرواز کنم برخلاف بقیه….. از بالای سر آدما رد میشم و گاهی تلاش می کنم از دیوارها یا درختهای بلندتری رد بشم…. و خیلی هیجانزده م)
به نظرم مفهومش این میتونه باشه که من به آگاهی هایی رسیدم و توانایی هایی رو در خودم کشف کردم که حالا میتونم با استفاده از اونها کارهایی انجام بدم که بقیه نمی تونن
( در حالی که توی خوابم انگار میدونم این توانایی رو همه آدما بالقوه دارن ولی ازش خبر ندارن ولی من تونستم کشف کنم که چطور پرواز کنم)
و توی اون لحظه ها خیلی خوشحال و هیجانزده هستم و حتی موقع پرواز کردن حرکات آکروباتیک هم گاهی انجام میدم ( یه عالمه استیکر خنده )
گاهی هم خواب می بینم که تو یک فضا و محیطی که خیلی نامعموله مثلا تو یک جمع که همه آدمها خیلی بیحال و حوصله و بی تفاوت هستن ، من ناگهان بلند میشم و با یک موسیقی روحانی که در درونم نواخته میشه شروع می کنم به رقصیدن !!
انقدر حرکاتم نرم و روان و زیباست و پاهام هم کمی از زمین فاصله داره و یه جورایی معلق بین زمین و آسمون در حال رقصم ! و انقدرررر غرق ِ وجد و سُرورم که حد نداره
و اصلا برام مهم نیست بقیه آدمای اطرافم الان چه فکری در مورد من دارن. و آیا اصلا منو می بینن یا نه؟
حتی خودم هم تعجب می کنم که چطور اینهمه زیبا میرقصم و اصلا این چه رقصیه… شبیه رقص های زمینی نیست ولی انگار من همه قواعدشو بلدم.
و تو یک حالت خلسه و بی نهایت شاد و سبکبال در حال رقصیدن و موّاج بین زمین و آسمانم!
استاد به نظرم « خوابها » خیلی نشونه های خوبی هستن که به ما نشون بدن درچه وضعیت و شرایطی هستیم…. ترس هامون چیه….باورهامون چیه…. توانایی هامون تا چه حدیه…..ترمزهامون چیه….چه پتانسیل هایی داریم که هنوز کشفش نکردیم و…
مثلاً وقتی وسط یک رویای شیرین و خوب ، ناگهان چیزهای نامناسب و نادلخواه رو می بینیم یا اتفاقی ناگهانی باعث میشه از اون شرایط خوب خارج بشیم، این نشون میده که ما «ترمزهایی» داریم که مانع رسیدن ِ تمام و کمال ما به خواسته هامون میشه.
خواب هایی که در اون کسی مارو تعقیب می کنه یا از جایی پرت میشیم و یا یه جای تاریک و نا آشنا گم شدیم و راه خونه رو پیدا نمی کنیم و از این قبیل… « ترس ها» و « باورهای محدود » و «شرک های » مارو نشون میده ، که هرکسی خودش میتونه درک کنه که حتی دیدن مثلا فلان شیء یا آیتم هم توی خوابش برای شخص ِخودش چه مفهوم و پیامی رو به همراه داره.
خوابها هشدار دهنده های خوبی هستن در مورد وضعیتِ ذهنی ما …. و به ما نشون میدن که در حال حاضر در چه وضعیتی هستیم و وقتی ما قوانین تغییر باورها و ذهنیت هارو بلد باشیم ، سریع دست به کار میشیم و همه چیز رو اونجوری که دوست داریم اتفاق بیفته تغییر می دیم.
استاد اینها مواردی بود که به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم اینجا برای شما و دوستانم بنویسم. و بیصبرانه منتظر فایل بعدی هستم تا شما مثل همیشه با کلام آگاهی بخش و الهی تون ذهن و راه مارو روشن کنید.
استاد عزیزم نمی دونید چقدر شاکر خداوندم به خاطر وجود نازنین تون و بی اندازه ازتون ممنون و سپاسگزارم که اینجوری با سخاوت و عشق بزرگتون این فایلهارو برای ما آماده می کنید.
این سایت واقعا یک مکان الهی و بهشتیه.
و خداوند داره اونو اداره می کنه.
و با کلام شما با ما حرف میزنه.
در پناه رب العالمین باشیم همه مون. آمین
سلام به همه دوستان و استاد عزیز
من همین دو شب پیش شاهد تغییر یکی از الگوهای خوابم بودم!
خواب و رویا، مثل یه تقلب میمونه که دنیا به ما میرسونه تا با وضوح بیشتری از اونچه که در لایههای عمیق ذهنمون میگذره، با خبر بشیم.
چقدر این فایل برام خوشحال کننده بود! چون حدود دو هفتهست که شروع کردم به رصد کردن خوابهام، فقط و فقط برای این که ببینم وضعیت باورهام در چه سطحیه.
»» یعنی رویا و خواب رو برای خودم به عنوان یک معیار و سنجه از وضعیت ذهنم قرار دادم.
این کار یه مزیت خیلی خیلی بزرگ برام داره. این که قبلاً زیاد پیش میومد که خودم فکر کنم که روی یه باوری کار کردم و تغییرش دادم، و اون وقت اگه تو این مرحله نتیجه نمیومد، دچار ناامیدی و تردید میشدم.
در همین راستا، چند روزی بود که از خودم میپرسیدم که از کجا بفهمم که باورم عوض شده یا نه؟ اون موقع بود که به این مسیر هدایت شدم که خوابهامو رصد کنم!
خواب به وضوح وضعیت ناخودآگاه رو نشون میده.
( این موضوع توی مطالعات روانشناسی از جمله در تعالیم فروید هم روش تأکید شده)
پس این رو فهمیدم که اگه روی باوری کار میکنم اما اوضاع خوابهام در اون زمینه به صورت قبله، باورم هنوز عوض نشده اصلا! و به این ترتیب، تلاشم برای تغییر اون باور رو ادامه میدم.
از اون موقع یقین و تداومم در مسیر کارهای ذهنی، خیلی خیلی زیادتر شده و یه قدرت و تمرکز مضاعفی پیدا کردم. انگار که ناخودآگاهم دیگه برام مخفی نیست و یه دریچه دارم که میتونم از اون، ناخودآگاهمو دید بزنم!
و اما داستان تغییر الگوم
من خودم چند تا الگوی خواب دارم که چند ساله هر چندوقت یکبار میبینمشون. آزاردهنده نیستن اما تم ابهام و جستجو دارن.
یکی از اونا که توی این رصدهای اخیرم، دو شب پیش به صورت خیلی خیلی دلچسب، دچار تغییر و تحول شد، خواب آسانسوری بود!
الگوی خواب آسانسوری من این بود که، خودمو توی یه ساختمون یا پاساژ خیلی بزرگ و مجهز با طبقات زیاد میدیدم. اما راهمو توی این پاساژ گم میکردم و مخصوصاً توی آسانسورش، بین طبقات گم میشدم. هی پیاده میشدم و میدیدم اینجا طبقه مد نظر من نیست و دوباره سوار میشدم.
حس عجیبی داشت.
….
دو شب پیش بعد از جهشی که چند روز بود توی کارهای ذهنیم ایجاد کرده بودم و تمرکز لیزری کرده بودم روی یه بخشی از عزتنفس، بازم خواب آسانسوری دیدم. با یه فرق مهم!
این بار یه موجود جادویی و دوستداشتنی همراهم بود که تمام کارش، خدمت به من و جلب رضایتم بود!!
یه موجود کوچیک، معصوم، پرتوان و با قدرتهای مافوقبشر!
هرچیزی که ممکن بود برای من ناخوشایند باشه، اون موجود کوچیک، با بشکن زدنی از سر راه من برمیداشتش تا من احساس آسودگی و رفاه محض داشته باشم!
باز هم توی یه پاساژ بالای صد طبقه و خیلی بزرگ و شیک بودم. باز هم طبقات آسانسور کمی ابهامبرانگیز بود. اما اینبار ابهام ناچیز بود و مصداق گم شدن نبود. و مهمتر این که اون موجود دوستداشتنی همراه من بود و وظیفهش رسوندن من به مقصدم بود، برای همین اصلا نگران نبودم…
_
به این ترتیب، من با لذت و حسی از بشارت، شاهد تغییر شکل یکی از الگوهای خوابم بودم.
خوابی که قبلاً اگه کابوس نبود، اما حسی موهوم داشت. ولی این بار یه رویای شیرین بود
منتظرم ببینم با تداوم من، این الگو بعدش به کجاها میرسه.
ممنونم ازتون استاد عزیز.
چقدرررر این مسیر ما، هر گوشهش شگفتی و اعجاب داره…!