پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای هدایتگر
سلام به استاد ترین استاد دنیا، مریم بانوی نازنین، و دوستان خوبم در خانواده ی صمیمی عباس منش!
اللَّهُ یَتَوَفَّی الأنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَی عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الأخْرَی إِلَی أَجَلٍ مُسَمًّی إِنَّ فِی ذَلِکَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ
(زمر/ 42)«خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند، نیز به هنگام خواب می گیرد، سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد و ارواح دیگر را باز می گرداند تا سرآمد معینی. . . »
یه الگویی که توی خواب های من زیاد تکرار میشه اینه که میبینم دارم پرواز میکنم! خیلی حس عجیبیه! چون خواب های آدم معمولاً خیلی واقعی هستن همون موقع که داری خواب میبینی…و من الان دقیقاً میدونم پرواز کردن چه حسی داره! یه کم حس ترس هم قاطیش هست وقتی دارم پرواز میکنم…ولی بیشترش اینجوریه که با خودم دارم میگم، ئه! ببین من دارم پرواز میکنم! وقتی یه ذره بیشتر بال میزنم میرم بالاتر ولی بعد دوباره میام پایین تر…
تا امروز زیاد بهش فکر نکرده بودم که دلیلش چی میتونه باشه…ولی استاد جان این فایلتون منو به فکر فرو برد!
امیدوارم در ادامه با خوندن کامنت های بچه ها به درک بهتری برسم.
عااااااشقتونم استاااد جان (قلب قلب) و مشتاقانه منتظر یه فایل “زندگی در بهشت طور” هستم…باهاتون زندگی میکنم و عاشق این زندگی هستم :)
سلام به استاد عزیز ومریم جان
الگوهای تکرار شونده در رابطه با خواب:
خواب های تکراری ک از بچگی تا الان انقدر برام تکرار شدن که ب محض برخورد با این سوال سریع ب ذهنم اومد توی دفترم نوشتم و اینجا مینویسم
1_خواب میبینم که با تعداد زیادی از ادما بخصوص خانواده و فامیل دور هم توی یه طبیعت جنگل یا مهمونی هستیم و همه مشغول خنده و تعریفن و حالشون خیلی خوبه
2خواب میبینم که با بچهای کوچیک بخصوص دختر بچها مشغول بازی کردن و وقت گذروندنم یا اون بچه خودمه یا مامانم یا از شاگردامه
3 این خوابو از بچگی همیشه میدیدم ک دارم توسط فرد یا افرادی ب وسیله چاقو یا تفنگ کشته میشم بعد اگاهانه تو خواب ب خودم میگفتمبزار بهت شلیک کنه ببین دردش چ شکلیه یا اصلا مردن چ مدلیه بعد همون موقع ک طرف داشت شلیک میکرد وحشتزده از خواب میپریدم
4_خواب میبینم که با یه ادم جدیدی وارد رابطه عاطفی شدم بعد توی خواب اکثر اوقات اون فرد همسرمه
یا یه چهره متفاوت داره این خواب و الان زیاد میبینم ک دارم با یه شخصی توی یه محیطی مثل جنگل طبیعت وقت میگذرونم و اول اشناییمونه
5خواب بحث و دعوا کردن با خانوادم بخصوص پدررم و از فرط ناراحتی وقتی از خواب میپرم میبینم ک صورتم خیس اشک شده و تا ساعت ها بعداز خواب ناراحتم انقدر اون خواب واقعیه
6 خواب میبینم که زکی از نزدیکانم رو از دست دادم یا توی مراسم ختمم
7خواب میدیدم والان کمتر شده اما بازممیبینم ک دارم از دست ادمایی فرار میکنم و از شهرو زمانای مختلفی میگذریم و همیجوری دارن دنبالم میان
8خواب میبینم سر کلاس رقصم و تعداد خیلی زیادی از هنر جوهام منتظرمن دیر کردم وقتی هم میرسم ضبط خرابه یا صدای اهنگ خیلی کمه خیلی استرس میگیرم تایم کلاس داره میگذره و همه ناراضین منم حسابی کلافه و عصبی بودم
9خووواب پرواز کردن یکی از لدت بخش ترین خوابایی بود ک قبلا میدیدم ک شروع میکنم ب دوویدن چند قدم ک میرم هر بار ک پامو میکوبم ب زمین کلی اوج میگیرم میرم تو اسمووون
10من روی دندون خیلی حساسم و خواب میدیدم ک دندونام کنده شده یالقه یا پوسیده شده داره میوفته و از ترس از هواب میپریدم خواب دندون و همیشه از بچگی تا الان میبینم
11خواب امتحان و درنخوندن و خیلی زیاد دیدم ک سرجلسم هر چی فکر میکنم هیچی یادم نمیاد
12 واما عجیب ترینش بختک بوده ک از همش سنگین ترو وحشتناک تر بود
اصلا نمیدونم داستان این بختک چیه اما از بچگی ماهی یه بار میوفتاد رووم (همراه با ایموجی خنده)
یخصوص دوره دانشجویی و اوایل ازدواجم ک هر روووز خدا اصلا میترسیدم بخوابم
تا چشمااامو میبیستم خوابم میرفت بعد یهو خواب میدیدم ک بیدارم یه موجود یه صدا نمیدونم چی بودتوهم بود یه سریا میگفتن حمله عصبیه بشدت تمام بدنمو فلج میکرد سرم سنگین میشد و هرچی داد و فریادمیزدم ک بقیه صدامو بشنون زبونم میشد صد کیلو
میگفتن بسم الله بگی پامیشه از روت میره اقا من هرچی زور میزدم بگم بسم الله زبونم نمیچرخید تا اخرین لحظه ک دیگه داشتم زیر فشار بختک شهید میشدم میگفتم بسم الله یهو از خواب میپریدم میدیدم خیس عرق شدم
سلام
برای من خیلی جالبه و میدونم برای همه ی ماها که روی قوانین کار میکنیم این موضوع خیلی وقتا پیش اومده که ،توی خواب هم براساس قانون عمل میکنیم ،یا راجبش حرف میزنیم ،ینی انگار ادامه همون کار کردن روی باورهامون تو دنیای بیداری رو تو عالم خواب هم تجربه میکنیم
بارها و بارها شده،تو خواب دیدم فلان اتفاق رخ داده ،من میگم باید اینجا اعراض کنم،یا مثلا الان باید حسم رو خوب نگه دارم،الان باید توجه به فراوانی کنم یا خیلی پیش میاد که عمیقا شکر گزاری میکنم توی خوابها
استاد هم گفتن که اگه تو خوابهاتون هم دارید رو قانون کار میکنید ،این نشونه خیلی خوبیه
راجب سوال این فایل
جنس خوابهایی که الان که خیلی وقتا طول روز حسم خوبه ،در صلح هستم با خودم و ارامش دارم ،
خیلی بهتر شده ،انقدر تعداد دفعاتی که خوابای خوب میبینم زیاده که روی زندگی روزمره ام هم تأثیر مثبت میذاره
بیشترین خوابهایی که الگوی تکراری از گذشته تا الان برا من بوده این مدل خوابهایی بودن که
مثلا امتحان دارم و نمیتونم به سوالات ج بدم
یا میخام برم سرجلسه یا یه جای خاص،نمیتونم اماده بشم یا دیر شده و یا هی اماده شدنم طول میکشه و یه استرسی پیدا میکنم
یا یه کاری میخام انجام بدم و ظاهرا همه چی اکیه ،ولی قادر به انجامش نیستم و زمان رو از دست میدم و هی تو خواب انگار تقلا میکنم
(مثلا رانندگی بلدم نمیتونم رانندگی کنم،شنا کردن بلدم ولی نمیتونم ،بند کفشم رو با تاخیر میبندم ،)
پترن بسیار پرتکرار خوابای من این جور خوابا بوده،که همیشه برام جای سوال بود که چرا انقدر تو این مضمون من خواب میبینم
من که خیلی زیاد تو بیداری ادم مضطربی نیستم یا خیلی دغدغه خاصی ندارم که بشدت منو تحت تاثیر بزاره
ولی چرا داره این خواب به شکل های مختلف ولی با یه الگو تکرار میشه
الان که خودم راجبش کمی فکر کردم،با شناختی که از خودم پیدا کرده ام
شایذ بخاطر این باشه که من
تو زندگیم دنبال موفقیت و رشد و بهتر شدن بودم ،انگار همیشه دوست داشتم هدف و چالشی داشته باشم و از سکون و راکد بودن راضی نبودم،ینی یه جورایی ،کمتر در لحظه زندگی کردم ،احساس کردم باید به یه چیزایی برسم و تا حدی هم رسیدم ولی دوباره و دوباره احساس عقب موندن کردم
یا مدام این افکار رو داشتم که باید تقلا کنم ،باید از زمانم درست استفاده کنم،باید زندگیم پویا باشه ،اگه از دنیا برم ینی چیکار کردم تو این سالهای عمر،نباید به بطالت بگذره
(تازه الان کمی با دوره های استاد تونستم ،لذت بردن رو موکول به اینده نکنم،مقایسه نکنم خودم رو با ادمهای موفق ،کمی خوش بگذرونم و خیال نکنم داره وقتم تلف میشه،و این ضعف من هنوززززز جای کار داره برای بهتر شدن،و خوابهام نشون میده که چقدر ادم بدو بدویی بودم و خودم خبر نداشتم !!)
امیدوارم با ادامه این فایل و خوندن کامنت دوستان ،بتونم به درک بهتری از علت این پترن های خوابهام برسم
سلام به استاد عزیز.
استاد من روی ترمز های ذهنیم که کار میکنم. به یک نتیجه رسیدم از الگوی تکرار شونده ای که دارم و اون این هست که من این باور محدود کننده رو دارم که من توانایی پول ساختن رو ندارم. و نسبت به مخارجی که پیش میاد واسم ,ضعیفم.
حالا خوابی که چندین بار دیدم این بوده که ماشین های مورد علاقم که نمونش بنز E250 هست. داخلش نشستم و با سرعت ارومی حرکت میکنم و وقتی میخوام ترمزش رو بگیرم. ترمز عمل نمیکنه و با یه حس ترسناکی که حالا به ماشین اسیب میزنم از خواب بیدار میشم.
خودم میتونم ربط بدم این خواب رو به این باور محدود کنندم که من میخوام از شرایط قوی تر باشم( کنترل کننده زندگیم باشم) ولی یه باوری دارم که خرابش میکنه و نمیگذارد.
به نام خداوند بخشنده مهربان ..
سلام استاد نازنیم وخانم شایسته عزیز..
ودوستهای خوب عباسمنشی من…
استاد این فایلهای الگوهای تکرار شونده خیلی عالین..
من هیچ وقت توطول زندگیم هرگز یادم نمیاد یک بار بیام ببینم و بررسی کنم آقا چرا هرازچندگاهی یک سری اتفاقات مدام برام تکرار میشه چرا؟
وقتی بهشون فکرکردم دیدم چقدر این موضوع باعث ناراحتی واحساس عدم تمرکزواحساس عدم لیاقت درمن میکرد….
این فایل رو گوش کردم .باخودم گفتم مریم بشین پیدا کن ببین چه اتفاقی هست که هربار برات تکرار میشه ..
البته سوال ایندفعه درمورد خواب وتکرار خوابهایی هست که هربار میبینم .
ولی من میخوام الگوهای دیگه رو بگم ……
من متوجه شدم یه الگویی که خیلی منو اذیت میکنه وبرام بارها تکرار شده اینه که ….
یه افرادی ازنزدیکانم میان وتو تربیت بچهام دخالت میکنن…
مثلا برادر همسرم ..ایشون مرد واقعا نازنینی هستن ازطرفیم همسر خواهرم هستن ..
وبه خاطر این موضوع خیلی توی زندگیم دخالت میکنن ..
البته ایشون قصدشون کمک هست ..
ولی بااین کارش خیلی باعث ناراحتی من وبچهام میشه..
وهمش فکرمیکنه اونه که باید مراقب بچهام وتربیتشون باشه چون برادرش که همسر من باشه این کاررو بلد نیست…
وهرازچندگاهی این اتفاق براممیوفته وشروع میکنه به بد گفتن پشت سرهمسرم .واینکه ازم توقع داره ازخودم بیشتر ازچیزی که هستم مایه بزارم ..
وباید خیلی زیاد واقعا نمیدونم چه اندازه از نظر اون هست که زیاد باشه …
من باید مواظب باشم پسرم مثل همسرم نشه .
وحتی خواهرهای همسرمم همینطور بودن ..
حتی خانواده خودم…
واین موضوع هرازچندگاهی وقتی برام تکرار میشه واقعا تمرکز من رو پایین میاره ..
ومن احساس میکنم چیزی برای بچهام کم گذاشتم وقلبم به شدت ناراحت میشه …
واحساس میکنم به اندازه ی کافی خوب نیستم ..
وسر همین موضوعات با خواهرهای همسرم وحتی روابطم رو با خانواده خودم کم کردم ..
ولی باز میبینم که یه همسایه یه غریبه میاد واین موضوع رو بهم گوشزد میکنه …
بعد باخودم گفتم …چرا باید این موضوع برام اینقدر تکرار بشه ؟
بعد دیدم اول اینکه حرف مردم برام مهمه که من چه بچه ای تربیت کردم …
بعد دیدم اصلا خودم توباورم هیچ اهمیتی به همسرم نمیدم واصلا قبولش ندارم وخیلی میترسم پسرم مثل همسرم بشه…
ونکته بعدی متوجه شدم اصلا من توروابط بامردها مشکل دارم..
چون اصلا درکل فکرمیکنم اونا دروغگو .لاف زن ..
بی مسولیت .وعملا کاری ازدستشون برنمیاد ..
اصلا بهشون اعتماد ندارم ..
اینم برمیگرده به گذشته ی من…
وهمین موضوع باعث شده روابط خوبی باپسرم نداشته باشم ..
خیلی دوسش دارم ..
ولی ته ذهنم میگم اینم لنگه ی باباش نشه خیلیه ..
واین موضوع برام خیلی مهمه ودوست دارم حلش کنم..
ودلم میخواد واقعا دیگه برام تکرار نشه ..ویا حداقل بتونم تواون لحظه که داره تکرار میشه ومیاد …
بتونم اونقدر قوی باشم تواین موضوع که هدایتش کنم به سمت نکات مثبت اون فرد یاوجه خوبشون ببینم وتحسین کنم…
که این کاررو انجام دادم ونتیجه هم گرفتم ….
ومیدونم باید باورهام رو تغییر بدم ..
واصل تغییر باورها کنترل ذهنه …
که واقعا کاریه که باید مدام تکرارش کنم مدام مدام مدام……
تاذهنم تربیت بشه جوردیگه ای فکرکنه…
مورد بعدی درمورد احساس مسولیت کردنه….
من فکر میکردم خیلی بهتر شدم ..
ولی باز باتفاقاتی که برام افتاد فهمیدم …
بابا من چرا نباید بزارم یه سری کارها رو همسرم پسرم ودخترم انجام بده ..
مسولیت همه ی کارها رو خودم به عهده میگیرم ….
چون عملا کاربقیه رو قبول ندارم ..
وبعد بهم فشار میاد دوباره غرمیزنم …
واقعا ازتکرار این موضوع خسته شدم …
ومیخوام تغییرش بدم ..
حالا که متوجه این چرخه تکرار شدم …
البته که کارسختیه ولی شدنیه وارزش بارها و بارها تعهد دادن وعمل کردن رو داره…
مورد بعدی هم مربوط میشه به همین روابط …
من اصولا دوست ندارم بیش ازیه حدی به افراد نزدیک بشم ..
وفکرمیکنم اگرازمن کمتربدونن خیلی خاص ترم …
واینکه دوست ندارم اززندگیم چیزی بدونن ..
واینم متوجه شدم چرا اینجوریم ..
چون اولن احساس میکنم ممکنه ازاونها کمترباشم..
بعد هم اینکه هربار به دلیلی حرف جوری سربازمیکنه که اون افراد همه چیه زندگی منو میفهمنن ومن درنهایت ارتباطم رو باهاشون کم میکنم ….
حالا که خوب فکرمیکنم میبینم توخیلی چیزها هست من الگوهایی دارم که باعث میشه واقعا من کنترل خودمو ازدست بدم ..
یکیش اینه خیلی زود از دست بچهام همسرم وبقیه ناراحت میشم …
یه مدت خوبه همه چی ..
ولی یه دفعه اصلا دیگه از تحمل من خارج میشه..
چه خانواده خودم چه اطرافیان ..
البته کمتر شده ولی هست ..
خوابهایی که برامخیلی تکرار میشه ..
اینه من بافرادی که اصلا علاقه ای به وجودشون تو زندگیم ندارم وباعث بهم ریختگی ذهنمیممیشن رو توخواب میبینم باهاشون آشتی کردم این درصورتیه که من توخواب وانمود میکنم که منم مشتاق دیداربودم درصورتی که اصلا نبودم وباخودم میگم حالا عیب ندارد شده دیگه ،……
ولی حتی توخوابمم دچار دلهره ونگرانی میشم میگم ای بابا باز اینا میخوان بیان توزندگیم ….
واقعا باتمام وجودم وقلبا ازخدا میخوام اونقدر تغییر کنم اونقدر شخصیتم بهبود پیدا کنه که هرگز نه حرف کسی ونه وجودکسی باعث برهمریختگی درونی و بیرونی من نشه……
وازخدامیخوام بتونم آسان زندگی کنم واینقدر موضوعات ساده و قابل حل رو برای خودم پیچیده نکنم…
من العان درحال حاضر بزرگترین اتفاق خوب زندگیم اینه …
متوجه شدم این خودم هستم که اتفاقات زندگیم رو خلق میکنم….
باباورهام ……
پس میتونم خودمم تغییرش بدم …
فقط باید متعهد باشم .وباایمان به خدا پیش برم ..میدونم زمان میبره وازخدامیخوام هدایتم کنه تا تواین مسیر ثابت قدم باشم ….
خداروشکر که تواین سایت هستم .این سایت جاییه که توش آرامش دارم ..
همه خوب فکرمیکنن خوب مینویسن….
همه میخوام بهبود پیدا کنه هم زندگیشون هم شخصیتشون…
واستاد بسیار بسیار عزیزی که هم دوست ماست وهم معلم ماست تواین مسیر وکمکم میکنه تا بتونیم قوانین خداوند رو درک کنیم بافهم ودرکش زندگیمون رو به اون شکلی که میخواهیم خلق کنیم …..
استاد خیلی دلی دوستت دارم وله خاطر همه ی فایلهای ارزشمندت ازت سپاسگذارم…
انشالله در پناه الله یکتا همیشه شاد وخوشبخت وسلامت وثروتمند باشی ……
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان هم دانشگاهی
استاد واقعیتش این سری فایل هاتونو احساس میکنم که فقط برا من اومده و از روزی که این فایل ها شروع شده روز نیست که سی چهل بار گوش ندم،کلا شده خوراک این روزام چون واقعا درد منه که خیییلی وقته درگیرشم و واقعیتش همه شم پذیرفته بودم که این جزیی از زندگی منه و باید قبولش کنم و در طی این چند سال هررررر کاری میکردم درست بشه درست بشو نبودن هررر کاری.ولی دیگه واقعا این مدت خییلی اذیت میشدم و نمیدونستم که باید چیکار کنم ولی همه ش فقط میگفتم که خدایا من بندگی تورو میکنم فقط توم باید خداییتو بکنی.وظیفه ته که منو هدایت کنی و من هدایت میخوام دیگه بسمه.بریدم اینقد که تلاش کردمو جواب نداد تا اینکه شما این فایل ها رو گذاشتین و منم خییلی بهتر شدم چون حداقلش الان میدونم که چه جوری ترمز هارو جفت پا فشار دادم.استاد تقریبا تو این سه سال من چهار بار میلیاردی پول ساختم و بعد ی مدت اومدم تو بدهی جوری که داغونم کرده.خیلی زندگی یو یوی داشتم و نمیدونمم مشکل کجاس.متاسفانه تا الانم نتونتستم که دوره قانون آفرینشم تهیه کنم ان شالله که به زودی بتونم تهیه ش کنم و از این بالا و پایینی خلاص بشم
استاد یکی دیگه از الگو هام قرار هامه.یعنی اندازه انگشتای دستمم یادم نمیاد که سر وقت ی جایی رسیده باشم.هر بارم ی مشکلی پیش میاد دیگه تو خونه همه میگن وقتی عادل گفت ساعت دو میام یعنی ساعت چهار خونه س.خیلی جالبه ها بعضی وقتا میدونم که ساعت دو کارم تموم میشه الکی میگم دو و نیم میام که مثلا زودتر برم و سورپرایز کنم که این ی بارو زود اومدم همون ی بارم ی شرایطی پیش میاد که ساعت سه میرسم.مخصوصا با یکی از دوستام همیشه جروبحث دارم میگم بابا رو قول وقت من حساب نکن ولی باز ی شرایطی پیش میاد میگم فلان وقت اونجام بعدشم نمیرسم که برم و همیشه جرو بحثمون میشه
من این دو تا رو کشف کردم فعلا ان شالله که با کمک شما و کامنت های دوستان عزیز بتونم که ریشه این الگوهای آزار دهنده رو بخشکونم
در پناه الله یکتا شادو سعادتمند در دنیا و اخرت باشید
منتظر دیدگاه های دوستان عزیز هم هستم
سلام به روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته مهربونم
در خصوص خواب که گفتید استاد جان
من بارها و بارها خواب میدیدم که پدربزرگم که فوت شده تو خواب می دیدم که زنده شده و حالش هم کاملا خوبه خیلی خیلی زیاد این خواب رو دیدم الان هم که چند ماهی هستش پدرم فوت شده باز هم این خواب رو می بینم که پدرم زنده شده
راستش الان که شما امروز این موضوع رو مطرح کردید من به این جواب رسیدم که من تازه به این باور رسیدم که مرگی وجود نداره یعنی فقط این جسم هستش که تبدیل به خاک میشه و از وقتی پدرم فوت شدن احساس می کنم این باوره قوی شده و من سختی مرگ پدرم با داشتن این باور برام قابل تحمل شد احساس این که پدرم دیگه وجود نداره رو نداشتم استاد جان نمی دونم شاید این خوابها برای اینکه تایید کنه این باور من رو
درود به درجه یک ترین استاد کره ی زمین و درجه یک ترین مدیر فروش کره ی زمین خانم شایسته ی بی همتا
اول قدردانی میگویم بابت این فایلهای اخیر که واقعا عالی اند. احساس میکنم هر روز به یک سرزمین رویایی وارد میشم که سایت عباس منش هست. جایی که هم میتونی رویاهاتو دنبال کنی و هم از آینده نترسی و با ایمان پیش بری. خدایا خیلی خیلی خیلی ممنونم ازت. در مورد سوال : استاد من 14 سال دوتا خواب می دیدم نه هر شب ، ولی حداقل هر دو ماه یک بار . یکیش همان دندان افتادن بود که بعد از بیداری و چک کردن اینکه دندانم سرجایش است بسیار خوشحال میشدم و ناراحت ، چون تعبیرش را دوست نداشتم اما راه حلی هم پیدا نمیکردم. خواب دیگر سقوط به پرتگاه بود که این مورد باعث میشد از خواب با پریشانی زیاد بپرم بطوریکه لباسم از عرق خیس میشد و دیگر نمی خوابیدم از ترس اینکه دوباره خواب ببینم. تپش قلب میگرفتم و واقعا از نظر روحی اذیت میشدم.
تنها چیزی که آن موقع درک میکردم این بود که یه چیزی داره به من هشدار میده که باید تغییری ایجاد کنم ولی نمیدانستم چگونه. اونم تازه برادرم برام توضیح داد و من اندازه ی درکم در آن زمان می فهمیدمش.
خوشبختانه 8 ساله که از این خوابها خبری نیست و در آرامش ذهنی نسبی هستم. اونم به لطف شنیدن فایلهای شما و در حد خودم عمل کردن است.
من این فایلها را خیلی خیلی دوست دارم هم نسبت به خودم شناخت بیشتری دارم بدست می آورم هم نسبت به دیگران. استاد از بس شما روی باور فراوانی کار کرده اید سایت تان هم پر از فراوانیه. فراوانی محتوا، فراوانی کامنت های زیبا، فراوانی دوستان هم فرکانس. من بسیار احساس خوشبختی دارم برای اینکه کاربر سایت تان هستم.
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته
من در مورد خواب که شما عرض کردید زیاد خواب نمیبینم .
ولی گاهی اوقات که خوابی میبینم همش دارم از یچیزی فرار میکنم گاهی وقت ها یا داره مار غول پیکر دنبالم میکنه ،یا دارم از پلیسی فرار میکنم .
اینجور مفهومی هایی داره.
ولی استاد منظور خوابم رو نمیفهمم اگه میشه در مورد خواب های فرار کردن ی توضیحی بدید که متوجه بشیم چه افکارهایی تو ذهن خودم دارم که خودمم نمیتونم پیداش کنم ممنون میشم
بنام خداوند بخشنده مهربانم
سلام استاد عزیزم خیلی از شما سپاسگزارم بخاطر وجودتون توی زندگیم
من از بچگی همیشه خواب میبینم که وقت امتحانم رسیده ولی من آماده نیستم و همون لحظه بسیار حالت پشیمانی دارم و طوری این خواب واقعی است که با حالت پشیمانی از خواب بیدار میشوم .حتی خیلی اوقات از وقتی که با شما آشنا شده ام هم خواب میبینی که شما از من راضی نیستید من خوب فایل ها رو گوش نداده ام و آماده نیستم و پشیمانم .
حدود 9سال است که عموم به رحمت خدا رفته و من زیاد خواب عموم رو میدیدم تا اینکه سه ماه پیش مادرم را از دست دادم قبل از این مادرم فوت کنه من بسیار زیاد خواب از دست دادنش را میدیم و ترس گفتن این اتفاق را به خاله ام را در خواب داشتم تا اینکه مادرم فوت شد من هر شب پشت سر هم کابوس مرگ مادرم را میدیدم با اینکه مرده بود. سه شب خواب دیدم که برام خیلی ترسناک و واقعی بود شب اول طرز مرگش را برایم تعریف کرد همان طور که در اتاقش خوابیده بود در کنارم هم ایستاده بود و توضیح میداد شب دوم خواب دیدم که از قبر با کفن بیرون آمده بود و خاکی بود و به من اعمال اون روز های عزاداری کردن خودم رو بهم نشون داد و شب سوم بهم نشون داد که جمجمه اش سوراخ شده بود و پرستار خونش رو با یک سرنگ بزرگ میگرفت و توی بطری میریخت و بسیار خون سفت و گلوله گلوله بود و شب های بعد دیگه خواب های معمولی و آرامتری از مادرم بصورت بسیار تکراری میبینم و در خواب میدانم که مادرم مرده
استاد خوبم من با آموزش های که از شما دارم و این مدت کار کردم بسیار راحت با مرگ مادرم کنار آمدم و روز خاک سپاری با آرامش و احساس خوب و خواندن سوره حمد به زبان فارسی وبلند از او خداحافظی کردم و به خدای بزرگم سپردمش و هر روز حالم بهتر و بهتر میشود حتی بهتر از روزهای هستم که مادر در این دنیا بود هستم اما دلیل این خواب های تکراری را نمیدانم حتی یک خواب بسیار عجیب هم در ماه بهمن دیدم که در تابوتی سیاه بودم و پاهایم زنجیر بود به تابوت و بیرون تابوت بهشت زیبا بود که براتون ایمیل زدم استاد عزیزم امیدوارم کامنت مرا بخونید و به من پاسخ بدید دوستتون دارم و از خدا میخوام که کمکم کنه که همیشه بنده خوبش باشم و موحد و یکتا پرست آمین ️