پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 2
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم سلام به مریم خانم عزیزم و سلام به همه بچه های سایت
خواب هایی که من زیاد میبینم که اتقاقا پریروز هم دوباره دیدم این هست که یه امتحان سخت و مهمی دارم ولی من اصلا نخوندم من این خواب امتحان رو از سالهای خیلی پیش میبینم مثلا یادمه اول دبیرستان بودم خواب دیدم فک کنم امتحان شیمی دارم بعد رفتم تند تند شیمی خوندم بعد رفتم سرجلسه، سوالای ریاضی یا فیزیک برام آوردن، مراقب امتحان هم دبیر دین و زندگی بود که اصلا مثلا نمیشد سرجلسه ازش کمک خواست چون بلد نبود و خیلی توی خواب استرس بدی داشتم خخخخ
هنوز هم این خواب امتحان رو میبینم با اینکه اصلا دیگه نه مدرسه و نه دانشگاه و نه امتحانی هست اما یه کم فرق کرده مثلا وقتی توی خواب میبینم امتحان دارم و هیچی نخوندم استرس میگیرم اما با خودم میگم اشکال نداره میرم سرجلسه یه کاریش میکنم اصلا شاید بلد بودم، مثلا همین خواب پریروزم خیلی خوب بود البته بیشترش الان یادم نمیاد فقط یادمه وقتی فهمیدم امتحان دارم داشتم با عجله میرفتم برای امتحان که یهو دیدم کفش پام نیست بعد یهو دیدم وسط راه یه دمپایی خشکل هست اینقد خوشحال شدم با خودم گفتم میبینی برات کفش هم رسید یه عالمه اتفاق دیگه هم افتاد که یادمه با خوشحالی میگفتم من در زمان درست در مکان درست هستم آخه همش داشتم شانس میاوردم اما یادم نمیاد چه اتفاقای بودن
یه خواب دیگه هم که زیاد میبینم البته نسبت به سالهای گذشتم خیلی کمتر شده ولی هنوزم هست همین که دارم فرار میکنم از دست یه موجودات عجیب،البته بعضی وقتها با اینکه ازشون میترسم قشنگ ترس رو توی خوابم حس میکنم ولی جلوشون وایستادم
یه خواب هم هست که خیلی تکرار میشه اینکه من همش خواب بچه گی هام یا نوجوانیم رو میبینم یا خواب مدرسه هام چه ابتدایی چه راهنمایی یا دبیرستان یعنی خواب سالهای گذشته زندگیم ….ما خونه مون رو نزدیک ده سال میشه بازسازیش کردیم خیلی تغییر کرده خونه مون اما من یادم نمیاد از وقتی بازسازیش کردیم من تا حالا خوابش رو دیده باشم ، من همه اش خودم رو ( نوجوانیام) توی خونه مون قبل از بازسازی رو میبینم بعضی وقت ها با جزئیات باور نکردنی
من قبل از آشنا شدن با قوانین و تغییر شخصیتم فک میکنم تقریبا هر شب کابوس میدیم
اما خوابهای خوب از وقتی با قانون آشنا شدم شروع شدند و کابوس دیدن تقریبا نزدیک صفر شده
یکی از خوابهای خوبی که میبینم این هست:
مثلا توی خوابم همه چیز زیاد میشه مثلا یادمه خواب مرغ و خروس و جوجه و اینا میدیدم بعد هر بار که نگاشون میکردم هی داشت تعدادشون بیشتر میشد مخصوصا موقع های که خیلی جدی روی باور فراوانی کار میکنم
یادمه اولین بار که با بازی باور فراوانی آشنا شده بودم شروع کردم به انجام دادنش اینقدر خوابهای جالبی میدیدم
مثلا یادمه دستم النگو بود بعد هی داشت النگوها توی دستم زیاد میشد
یا یه پادشاه دنبالم کرده بود بعد من داشتم از دستش فرار میکردم نمیدونم چی شد وایستادم به من چند تا چاه و یه خونه قدیمی رو نشون داد و گفت پر از طلاس تو کدومش رو میخوایی بعد من اون خونه قدیمی که از همه بیشتر طلا داشت رو انتخاب کردم و میگفتم اون مال من باشه….
به نام خدا و درود بر استاد عزیزمون و خانم شایسته گرامی و همراهان
خوابی که من تقریبا هر شب توی کودکی و نوجوانی میدیم این بود که از جای بلند به پایین میافتم و در لحظات آخر برخورد با زمین یه چیزی شبیه چتر نجات برام باز میشه و باعث میشه سقوطم آروم بشه
این خواب رو به تعداد بسیار بسیار زیاد میدیدم
البته الان دیگه نمیبینم
متاسفانه اتفاقی که الان گرفتارشم اینکه شاگرد و وردست برای کارم به سختی گیر میاد و اگر هم بیاد موندگار نیستند زود میرن به بهانه های مختلف
متاسفانه من گرفتار ترمزهایی هستم که باید اونها رو شناسایی و روی کاغذ بنویسم و باورهای قدرتمند کننده ای براشون بسازم تا چراغ اخطارشون خاموش بشه اصطلاحا فایر لایت هایی رو که روشن شده با استفاده از چک لیست آموزشهای شما شناسایی و خنثی کنم
من الان چهل سالمه توی زندگیم به مالی استقلال رسیدم ولی هنوز به استقلال مکانی و زمانی نرسیدم
یعنی مجرد هستم و در منزل پدری زندگی میکنم به همرا مادرم و در حال حاظر توانایی مالی برای پول پیش اجاره خونه در محل زندگیمون رو ندارم
از شما استاد و دوستان تقاضای راهنمایی دارم
سپاس
به نام پروردگار زیبایی ها ومهربانی ها سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
وسلامی گرم به تک تک دوستان واعضای سایت عباس منش
استاد جان من الگو های تکرار شونده ای که دارم وچندین ساله که همیشه تکرار شده این بود که من همیشه تو اقوام شوهرم به آدمی معروف بودم که زود کار هارا روبراه میکنه وآشپز خوبی هستم وتعریف وتمجید های آنها باعث شد که من همیشه تو رودر بایسی بمانم وهر جا چه مجلس ختم وچه در عروسی ومهمانی های کوچک من تا وارد میشدم من را مانند یک خدمت کار به آشپزخانه میبردن تا شام ونهار را برایشان فراهم کنم دروغ چرا من هم عاشق آشپزی بودم دوست داشتم این کار چندین سال اتفاق افتاد همه از از من توقع داشتن تا برایشان آشپزی کنم
من همیشه به خاطر این که من توان نه گفتن را نداشتم وخسته میشدم از اینکه اومده بودم مجلس ومهمان بودم اما اونقدر کار میکردم که شب از دست کمرددرد وپادرد نمتوانستم بخوابم وشب ها با شوهرم دعواداشتیم او میگفت تو هم مثل بقیه بشین کار نکن
اما این الگو تکرا ر میشد وهم اعصاب خودم خورد میشد وهم شوهرم
اخیرا که دیگه مهمانی رفتم به خودم
قول دادم که دیگه کار نکنم چون خودم مهمانی دادم دیدم سی چهل نفر اومدن دیدم فقط باید برایشان باید خدمت کنم وهیچ کدامشان به من کمک نکردن در صورتی که همیشه میگفتن زحمتت را باید جبران کنیم اما فقط حرف میزدن به من ثابت شد که از این به بعد در خواست کمک کردن توان نه گفتن را باید داشته باشم وخودم را برای آدم های قدر نشناس خسته نکنم
در مورد خواب دیدن من خیلی به خواب هایم باور داشتم وهمیشه خواب های من به نحوی تعبیر میشد
چه خواب های خوب وچه بد
من چندین سال پیش اگر مشکلی داشتم همیشه تو خواب به من الهام میشد که برو لای قران را باز کن مثلا کدام سوره وآیه چند جوابت را میگیری من همان موقع از خواب بیدار میشدم وفورا به سراغ قرآن میرفتم وهمان سوره ها وایه هایی که توی خواب بهم گفته شده بود را نگاه میکردم جواب سوال هایم را پیدا میکردم وواقعا حل میشد
این خواب ها چندین بار تکرار شد ومن از همان موقع باور کردم که خواب های من تعبیر میشه وهمیشه این اتفاق میافتاد خواب های بدی هم که میدیدم تعبیر میشد واز خواب دیدن دیگه هراس داشتم چون هر موقع خواب بد میدیدم اونقدر طی روز این خوابی که دیده بودم جلوی چشمم رژه میرفت تا که شبیه اون خواب یا دقیقا مثل اون خوابی که دیده بودم اتفاق میافتاد اون موقع ها که باین قانون آشنا نبودم از خواب دیدن میترسیدم حتی بعضی اوقات که خوابی که دیده بودم را فراموش میکردم ساعت ها فکر میکردم که خوابم یادم بیاد
چند سالی هست که بهتر شدم وبه خواب هایم زیاد فکر نمیکنم خداروشکر بیشتر خواب هایم را فراموش میکنم
اما آخرین خوابی که دیدم وبه نحوی تعبیر شد شب عید قربان بود ویک گوسفند توی خونمون خوابیده بود ویک ظرف آب کنارش بود
صبح که بیدارشدم این بار به نیکی برای خودم تعبیر کردم گفتم حتما امروز گوشت قربانی برایم میارن
در ست از جایی که فکرش را نمیکردم تا شب برایم گوشت قربانی اومد
و خوابی هایی که چندین سال همیشه برام تکرار میشد ومرتبا میدیدم یکی رانندگی بود ودیگری کنکور دادن وامتحان دادن بود که شاید بیست ساله هر چند وقت این خواب ها را میبینم
ممنونم از شما عزیزان
سلام
صبح بخیر
اول از هر چیز تشکر میکنم ازتون استاد که اینقدر نکته سنج و ریز بین هستین
واقعا به مسائلی توجه میکنین که هیچ کس توجه نمیکنه
از مریم جان هم تشکر میکنم که همراه شماس و با کمکهاش به شما داره به ما هم کمک میکنه
از همه ی دوستانی که دیدگاهشونو مینویسن ممنونم که خیلی از حرفاشون حرفای منه که یا از روی تنبلی ننوشته ام یا خیلی بهش توجه نکرده بودم و توکامنت دوستان برام واضحتر میشن و جوابمو میگیرم
در مورد این سوال باید بگم که من اغلب خواب یک موجود ترسناک رو میبینم که اول خوابم یا بنظر یه آشنا یا دوست میاد که یهو متوجه میشم که یه موجود ترسناکه مثلا جنی یا شیطانی یه همچین چیزیه
و معمولا اولش سعی میکنم فرار کنم ولی جایی که راهی برا فرار نباشه باهاش گلاویز میشم و یادم نمیاد تو خوابم تسلیمش شده باشم
گاهی فکر میکنم شاید اینا ترسهای درونم هست چون خیلی از تاریکی و اجنه و این امور ترس دارم
یه خواب دیگه ایی هم که زیاد میدیدم خواب سقوط از ارتفاع بود که الان بندرت این خوابو میبینم
بازم از وقت و انرژی و تلاشی که برای ارائه ی راه حل به ما صرف میکنین ازتون بی نهایت سپاسگذارم و از خدا برای شما یه عمر طولانی همراه با تن سالم و دلخوش کنار مریم جان آرزو میکنم
عاشقتونم استاد مهربونم
با سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عزیز ومریم بانو و دوستان عزیز هم فرکانسی.
در مورد خواب و الگوی تکرار شونده. سالها پیش من همیشه یه خواب تکراری می دیدم و اونم این بود که در حالی که همه جا طوفانیه در حال پرواز هستم و از یه جای مشخص ( خونه زمان کودکیم) دیدن می کنم . شاید سی سال این خواب رو می دیدم. ولی الان تقریبا دوسال که این خواب نمی بینم.
کلا آدمی هستم که خواب نمی بینم . خیلی کم پیش میاد خواب ببینم شاید در سال یک بار یا دو بار، که اون خوابها هم همیشه ربط داره به اتفاقاتی روز قبل یا روزهای قبل که بیشتزین تمرکز روی اون موضوع داشتم.
وقتی می بینم دیگران اینقدررر خواب می بینن تعجب می کنم .میگم چطوره که من خواب نمی بینم.
خیلی جالبه که استاد عزیز اینقدررر ریز میشن برای پیدا کردن الگوهای تکرار شونده. خیلی دوست دارم بدونم ته این فایل ها چه نتیجه ای قرار حاصل شه.
به امید داشتن زندگی سرشار از عشق وشادی و پول برای همگی
سلام استاد عزیزم
و همچنین مریم زیبا
راستش سوالتون دقیقا اونم 2 ساعت مونده به کنکور خیلی منو به فکر واداشت…
راستش دیشب خواب دیدم که زمان امتحان رسیده و من هنوز آماده نیستم
حتما از جلسه برگشتم فایلتون رو گوش میدم
تا دلیل خواب های تکرار شونده مو بدونم…
امسال سال دومیه که کنکور میدم
رآستش پارسال قبول شدم ولی نتونستم برم
چون پدرم نمیتونستن هزینه های منو بدن
و من با خودم عهد بستم که در سال جاری بتونم راهی برای کسب درآمد پیدا کنم که همینم شد
با حس خوب درس خوندم و الان بدون استرس دارم کامنت مینویسم
جالبه که بقیه کنکوریا دوره میکنن و من اومدم تو سایت شما..
خوشحالم که در سن 19 سالگی تو همچین مسیری هستم
چون میتونم بیشتر لذت ببرم از آگاهی هاتون
برام آرزوی موفقیت کنید
مرسی از شما
سلام به استاد توحید و عمل من استاد عباس منش الهی
استادم چه موضوعی انتخاب کردید موضوعی ک به مدت چندسال درگیرش بودم و کمتر از یک ساله که خداروشکر حلش کردم
من بعد از آشنایی با شما خیلی از مسائلم و اوکی کرده بودم ولی خوابم و نتونسته بودم اوکیش کنم همیشه کابوس میدیدیم و کابوسا ثابت نبودن هر شب با حال بد بیدار می شدم جوری ک میشد دو سه شب نمیخوابیدم تا استراحت کنم ازون همه آشفتگی اطرافیان میگفتن این جادو دورشه یکی براش فلان کرده بهمان کرده من اوایلش قبول کرده بودم ک حتما کسی داره اذیتم میکنه ولی هرچی با شما پیش رفتم و باورهای شرک آلود و ریختم دور فهمیدم هرچی هست درونیه و انصافا پذیرفتنش خیلی سخت. بود من هر شب سوره های متفاوت آیه های متفاوت میخوندم ولی انگار ن انگار…… نمیدونم چیشد یکبار نشستم چیزایی ک به نسبت زیاد تکرار میشد و نوشتم مثلا مرتب خواب دعوا میدیدم اون حرفایی ک توی دعواهای واقعی باید ب فرد میزدم ولی نزده بودم خیلی این تکرار میشد از طرفی توی بچگی سه بار به طرز وحشتناکی مار کبری دیده بودم فوبیا مزخرفی داشتم اونم زیاد می دیدم اونم نوشتم بقیشون متنوع بودن ولی گفتم همین دوتا رو بنویسم شاید باعث شه چند شب مرخصی باشم ازین خوابا
خب واسه دعواها شروع کردم خواب افرادی که می دیدم و روی دفتر اول یه دعوا حسابی باهاشون کردم حرفامو زدم بعد نشستم حرفامو خوندم رفتارامو و رفتاراشونو بررسی کردم خودمو گذاشتم جاشون دیدم اونقدرا ک فکر میکنم نفرت انگیز نیستن یه جاهایی اصلا حق داشتن…. بخشیدمشون
راجب مار هم من حتی نمیتونستم تصورش کنم عکسشو میدیدم قشنگ میخواستم خودمو بکشم کسی حرفشو میورد از جمع میرفتم حرفشونو قطع میکردم در این حد….. از اینترنت شروع کردم سرچ کردم فواید مار هی خوندم هی عکسشو دیدم هی دیدم تا دیگ براحتی میتونستم هم راجبش بشنوم هم حرف بزنم هم عکسشو ببینم شروع کردم دنبال افرادی بگردم ک مار دارن ک سم نداره بهش دست بزنم خیلی گشتم توی کل استان ما همچین چیزی نیست…. یه مدت درگیر بودم بعد یهو ب خودم اومدم دیدم به کل خوابام درست شده اصلا دیگ چرت و پرت نمی دیدم تازه اکثر خوابام الهام شده چیزی ک میگفت و بعد زندگیش میکردم
و چقدر الان ک کمتر از یک ساله من خوب شدم خوشحالم اطرافیان میگفتن خب خداروشکر طرف دیگ برات جادو نمیکنه
خداروشکر بابت وجودتون انقدر این روزا همش میگم یعنی خدایا من چندماه دیگ برم آمریکا میشه استاد و ببینم؟ همش تو فکرتونم دیشب خواب دیدم با تمام وجودم درآغوشم گرفتمتون و بوسیدمتون خیلی دوست دارم استاد چقدر اینو نزدیک می بینم️
مرسی ک ثابت قدمید و با این خصلتتون هم به خودتون هم به ما خدمت میکنید️
سلام و درود به استاد عزیز
اول از همه بسیار متشکرم بابت بروز رسانی عالی دوره کشف قوانین زندگی.
بسیار ذوق دارم برای گوش کردن و یادداشت برداری از بروزرسانی های دوره
استاد عزیزم چند سالی هست که بنا به دلایلی من با مادربزرگم دچار مشکل شدم و این موضوع باعث شده که ازش متنفر باشم
مدتهاست خواب میبینم که توی خواب حسابی باهاش دعوا و بحث میکنم
احتمالا حرفایی که نمیتونم در واقعیت به مادربزرگم بزنم رو توی خواب بهش میگم و این موضوع من رو اذیت میکنه اما توی خواب حس خوبی دارم که حرفامو بهش میزنم.
سلاامممممم
خیلی جالب بود آگاهی های این فایل ممنون استاد
خدایا شکرت که منو هدایت کردی ب دیدن سایت استاد
خواب های عجیب و تکرا شونده من : هر چند وقت یه بار دارم دنبال چیزی یا کسی میگردم
هر چند وقت یه بار در حال رانندگی هستم یا تو ماشینم و کسی دیگه رانندگی میکنه
و البته دیر رسیدن که گفتین منم دچارم البته ب زمان بندی الهی اعتماد دارم و میدونم. ک به موقع میرسونه منو
یه وقتایی بقیه اذیت میشن از دیر رسیدنم
و دوست دارم بتونم آن تایم تر بشم
چجوری؟ و باوری ک هست اون پشت چیه؟
هر چند وقت یه بار برمیگردم نگاه میکنم ب مسیرم و از خودم میپرسم راه درستو اومدم؟
و اگه راهم درست نباشه خیلی زیاد تر البته ک این الگو نمیتونه باشه حس میکنم هدایته خداونده که یادآور شه مسیرم درسته یا تغیر لازمه
خداروشکر بابت تمامی نعمت های بیشمارش
سلام به استاد عباسمنش و دوستان همغرکانسی
خدا بهتون برکت و سلامتی بده استاد بزرگوار که ما رو به فکر کردن و آگاه شدن به خودمون ترغیب میکنید، من با نوشتن کامنت بیشتر از هر چیزی به خودم کمک میکنم چون نوشتن اش باعث میشه من بیشتر فکر کنم و گفتن و تعریف کردن هر چیزی برای خود فرد بیشتر راهنماست.
خوابی که من بیشتر اوقات میبینم اینه که کفش هام رو گم کردم! الله اکبر به خداوندی خودش سوگند که الان وقتی اینو نوشتم فهمیدم یعنی من راهم رو گم کردم همیشه دو دل هستم که کجا برم، چیکار کنم و اینو تو خواب میبینم، خدا جون !! خدا جوووونم تو مدیر و راهنمای منی! واقعا باید همیشه بپرسم تا جوابم رو بگیرم،
خواب میبینم با کفش هام رو گم کردم با بکی از لنگه هاش نیست یا تنگه و پام رو اذیت میکنه هر چی خواب میبینم ربط به کفش ام داره!
وای که چقدر الان دلم میخواد برم و روی اینموضوع کار کنم! که بفهمم بهتر…
ممنونم ازت استاد خدا خیرتون بده! الهی همیشه غرق آرامش باشید.