پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
الگوی تکرار شونده خواب
خوابهای من معمولا برمیگرده به روزی که داشتم
بارها دقت کردم به خوابهایی که میبینم اگر در
طول روز استرس داشته باشم و ذهنم درگیر مشکلات
باشه دقیقا شب موضوع خوابم همون درگیری
ذهنی روزم هستش و زمانی که آرام هستم اصلا
خواب نمیکنم سکوت و آرامش کامل هستش و چه لذتی داره
ولی استاد موضوعاتی رو که گفتین من تقریبا همه رو داشتم
خواب اینکه الان امتحان شروع میشه ومن آماده
نیستم جالبه توی خواب استرس دارم و میخوام
درس بخونم توی زمان کوتاه و هر کاری میکنم
نمیتونم خط کتاب رو بخونم چشمام کلمات رو
واضح نمبینه و تار میبینم
در گذشته یه مدت خواب میدیدم از بلندی سقوط
میکنم و لحظه برخورد با زمین یه دردی و حس
میکردم و این تکرار میشد
خواب میدیدم دندونام افتاده اینم تکرار میشد
خواب میدیدم کیفم و یا کفشم گم شده خیلی
تکرار میشد مخصوصا صد بار خواب دیدم کفشم گم
شده و من دارم دنبالش میگردم
یه مدت خواب میدیدم که یه کسی گلوی من و
گرفته و داره خفم میکنه روی زمین افتادم و اون
موجود روی من افتاده به شدت سنگینه و من کلا
فلج شدم نه میتونم حرکت کنم نه دفاع کنم یه
وقتایی میتونستم جیغ بزنم و جالبه بچه ها و
همسرم منو بیدار میکردن اونقدر صدای جیغم بلند
بود و کمک میخواستم و یه وقتایی هر کاری
میکردم نمیشد جیغ بزنم و کمک بخوام وقتی برای
بقیه تعریف میکردم میگفتن بختک بوده جالبه
توی خواب میدونستم این یه خوابه و تلاش میکردم
بیدار بشم ولی نمیشد بعد یه مدت هر وقت این
اتفاق میفتاد همش بسم الله میگفتم که زودتر تموم
بشه و بیدار بشم
خواب تکراری دیگه پدرو خواهر من بالای ده ساله
فوت کردن ولی خوابشون زیاد میبینم
خواب دیگه ای که مدام تکرار میشه این که توی
خواب میخوام با گوشیم زنگ بزنم هر کاری میکنم
نمیتونم شماره بگیرم یعنی اعداد رو واضح نمیبینم صفحه گوشی رو تار میبینم
و یا از کس دیگه ای میخوام که گوشیش رو بده که
زنگ بزنم همش میخوام به همسرم زنگ بزنم
مثل اینکه یه اتفاقی افتاده باید باهاش حرف بزنم ولی نمیشه
توی کامنت بچه ها خوندم که زیاد خواب
دستشویی میبینن منم زیاد خواب میبینم وقتی از
خواب بلند میشم به شدت دستشویی دارم
ولی جدیدا هر وقت خواب بدی میبینم سریع توی
خواب به خودم میگم الان باید آرو م باشم و ذهنم
کنترل کنم که به خیر بگذره چند وقت پیش خواب
دیدم پسرم از طبقه پنجم حدود 15متر ارتفاع
سقوط کرده من داشتم نگاه میکردم وقتی افتاد
روی زمین اون لحظه گفتم نباید ناراحت بشم اگه
ذهنمو کنترل کنم اون زنده میشه خیلی جالبه با
شادی و خنده از پله رفتم پایین یه دفه پسرم از رو
زمین بلند شد کاملا سالم من خیلی خوشحالم شدم
گفتم چون ذهنم کنترل کردم و ناراحت نشدم پسرم
سالمه چقدر تو خواب به خودم افتخار کردم
فعلا فقط اینارو یادم اومد نوشتم
سلامت و پیروز باشید
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز . استاد میخواستم ازتون تشکر کنم بابت تغییراتی که دارین ایجاد میکنین در روند بهبودی سایت و فایل ها . و ما بهتر موضوعات رو میفهمیم و متوجه میشیم و درکمون بالاتر میره و سو برداشتهامون از قانون رو میفهمیم .
استاد من یکی از خواب هایی که زیاد میبینم اینه که دارم رانندگی میکنم و این رانندگی میتونه با هر وسیله ایی باشه و سرعتمم بالاست ، ولی نمیتونم ترمز بگیرم . تصادف هم نمیکنم ولی ترس عبور از موانع بسیار منو آشفته میکنه .
یه خواب دیگمم اینه که از چیزی میترسم و هرچی جیغ میزنم و دیگران رو صدا میکنم صدام در نمیاد ،….
ممنونم بابت همه محبت هاتون . در پناه الله شاد و پیروز باشید
بهارطاهری
سلام وعرض ارادت خدمت استادبزرگوارم آقای عباس منش. وخانم شایسته مهربان
شکروسپاس خداوندی را که شمااستادعزیزراسرراه من قراردادتاشیوه بهترزندگی کردن رابیاموزم شما ازطرف خداوندبسوی من فرستاده شدیدازخداوندسپاسگذارم
الگوهای تکرارشونده من توزندگیم بیشمارهستن که الان باگوش دادن به این فایل وخواندن دیدگاه دوستان فهمیدم که چقدرمن عقب بودم ونمیدونستم خیلی خوبه که باشماهاهستم
خوابهای تکراری زیادی میبینم که بیشترازبیست سال که خواب میبینم توی خانه نیمه کاره هستم ومیخوام بسازمش هرچتدشب یبارتکرارمیشه
ازوقتی باسایت عباس منش آشناشدم وفایلهاروگوش دادم وتونستم روی خودم کارکنم بعصی ازخوابهای تکراری رودیگه ندیدم چون همشون برگرفته از افکارروزانه من بودن.
یه خواب تکراری که همیشه میدیدم این بودکه هرجامیرفتم میدیدم تا نه روسری سرم هست نه چادردارم نه کفش دارم همشون روگم کردم وهرچی میگردم پیدانمیکنم فهمیدم که ایم خواب برگرفته است ازافکارمنفی که درموردهمسرم داشتم وقتی سعی کردم کنترلم رو ازروی همسرم بردارم دیگه این خواب تکراری روندیدم. ازخداوندمیخوام که من رودرمسیرهدایت قراربده تا به درجات بالایی برسم ازاستادعزیزم هم کمال تشکر وقدردانی رودارم که باقلب پاک تمام معلومات رودراختیارماقرارمیدن درپناه الله
سلام استاد،
من مدت چند سال هست که با دوستانم ارتباطم را خیلی کمرنگ تر از قبل کرده ام، در حدی ک شاید چن بار در سال هم را ببینیم یا پیام دهیم، اما با یکی از دوستانم رابطه ام را کامل قطع کرده ام و چن سال است که هیچ ارتباط و صحبتی با هم نداشتیم اما در طول این سال ها او همیشه در خواب های من بوده است و در کنار سایر دوستانم یا تنها در سفر یا جاهای مختلف بوده ایم. و در کل خوابهایی که راجع به جمع های دوستانه و خانوادگی میبینم خیلی زیاد است و همیشه جمعیت زیادی توی خوابهایم حضور دارند…
بنام خداوند بخشنده و مهربان و هدایتگر
سلام به استاد عزیزم ومریم خانم نازنین که با رفتار و آموزشهای بینظرتون به من کمک میکنین
مدتیه که کمی سردرگم شدم
این فایل نشانه روز منه ،وقتی صحبت های استاد را شنیدم متوجه شدم که الگوهای تکرار شونده زیادی دارم
یکی از الگوهای تکرار شونده من اینکه مدتی به کاری مشغول میشم و پول میسازم ولی بعد از مدتی بنابه دلایلی که باید در موردشان بیشتر فکر کنم از کار دست میکشم (فکر کنم دلایل همون ترمزهای منه ولی حتی تو فکر کردن در مورد اونا هم گیج میشم ذهنم تمرکز نداره)
طوری بهم میریزم که اصلا دچار افکاری میشم که شک میکنم که اصلا دوست دارم کار کنم یا از کار کردن خوشم نمیاد به تواناییهای خودم نگاه میکنم خودم رو توانمند میبینم اما به شروع کار فکر میکنم میترسم نمیدونم علتش چیه؟
یعنی طوری شده که یه روز یه ایده بذهنم میرسه میخوام دست بکار بشم و حالم خوبه اما طول نمی کشه که دلسرد میشم و انجامش نمیدم
در روابط هم الگوهای تکرار شونده دارم مثلاً خیلی دوست دارم با افرادی که احساس میکنم دوستشون دارم یا شبیه من هستن یا حتی بهتر از من هستن ارتباط دوستی برقرار کنم اما نمیتونم این ارتباط را مستمر و صمیمانه کنم بعضی وقتا احساس میکنم اونا تمایلی ندارند با من ادامه بدن بعضی اوقات خودم ترجیح میدم ادامه ندم ولی درنهایت از این موضوع اذیت میشم
در مورد خواب ،از بچگی به تعداد زیاد خواب میدیم که دیرم شده مثلاً میخوام برم مدرسه ولی دیرم شده با عجله رفتم و تو راه متوجه شدم که لباسم مناسب نیست یا کفش نپوشیدم
همش در تلاطم و نگرانی بودم و وقتی بیدار میشدم احساسم بد بود
این خواب هنوزم گاهی میبینم سالهای اخیر به خواب دیگه هم که بعضی اوقات تکرار میشه اینکه خواب میبینم مهمان ناخوانده اومده و من آمادگی ندارم خونه نامرتبه ،وسایل پذیرایی ندارم یا خیلی بی موقع اومدن و من هیچی بذهنم نمیرسه که الان چکار کنم و جالبه که تو خواب با مهمونا غر میزنم و میگم چرا بیخبر اومدین چرا زودتر نیومدین حتی یکبار با یکی از مهمونا که از نزدیکانم بود دعوا هم میکردم و میگفتم کی میخواد یاد بگیرین چه موقع مهمونی برین چرا صبر نمیکنین که دعوتتون کنم البته فکر میکنم این خواب رو برای این زیاد میبینم که در واقعیت برام اتفاق افتاده و این ترس در وجودم ایجاد شده و این باور را دارم که من نمیتونم مثل بعضی از خانما سریع همه چیزا رو روبراه کنم و حتما باید قبل از اینکه مهمونا بیان همه چیز آماده باشه
ولی یه چیز جالب که الان یادم اومد
تابستان امسال بود بعدازظهر خواب بودم ولی یه حسی داشتم که انگار خوابم نبودم یعنی وقتی بیدار شدم شک داشتم که خواب بود یا رویای واقعی
بهرحال حس عجیبی داشتم
خواب دیدم که انگار ازراییل اومده و میخواد من رو ببره اول یکم ترسیدم ولی در کثری از ثانیه حرف استاد از ذهنم عبور کرد که نمیدونم کجا شنیدم ولی یادمه که استاد یجایی میگفت سعی میکنه طوری زندگی کنه که هر وقت خدا صلاح بودنه و قرار باشه پیشه خدا بره خیلی راحت و خوشحال میره منم به خودم گفتم که منم کاری که قرار بوده انجام بدم دادم و دیگه تو این دنیا کاری ندارم و راحت آماده رفتن بودم
فکر میکنم چون دقیقا در اون زمان خیلی خوشحال بودم که با استاد آشنا شدم و بعد از ماهها خانواده ام هم با آموزشهای استاد همراه شده بودن و هر وقت با هم حرف میزدیم همش در مورد قوانین و آموزشها بود فکر میکنم دلیل این خواب این بوده نمیدونم….
بهرحال خداراشکر میکنم که این خواب رو دیدم
و خدا کمک میخوام تا یاری کنه از این سردرگمی که هر چند وقت یکبار گریبان من رو میگیره رهام کنه الهی آمین
در پناه خدای مهربان سلامت و شاداب و ثروتمند باشین
سلام معصومه جان
کامنتتون رو که خوندم یاد رفتارها و الگوهای خودم افتادم منم سر هر کاری میرم به یکسال نمیرسه به دلایل متفاوت ازش میام بیرون اصلا یجوری شده نمیتونم سر کار باشم با اینکه خییلی دوست دارم کار کنم ولی یه نیروی خییلی قوی منوذاز کار کردن دور میکنه و همش دچار شک و تردیدم که آیا اینکارو باید انجام بدم یا ندم و اصلا علاقه من هست یا نه دچار سردرگمی شدم نمیدونم چیکار باید انجام بدم
میخواستم ازتون بپرسم شما راه حل مسئلتونو پیدا کردین یا ن ؟آیا شما دلیل اینکه سر یکاری بن نمیشین رو درک کردین ؟اگر بهم جواب بدین یه دنیا سپاسگزارتونم
سلام الهام خانم عزیزم ممنون که وقت گذاشتی و کامنتم رو خوندی
نه متاسفانه هنوز بطور واضح علاقه ام رو پیدا نکردم اما خداروشکر با کمک آموزشهای استاد تجربه ها و اتفاقات زیادی رو تجربه کردم که اگرچه انجام بعضی از اونا برام سخت بوده ولی احساس رضایت درونی و رضایت از زندگیم بیشتر شده
امیدوارم که بزودی علاقه ی واقعیم رو بفهمم ولی چندتا نکته ی خیلی مهم در مورد خودم متوجه شدم
که به کمک خدا دارم روی خودم کار میکنم و مطمئنم اگه همین روش رو ادمه بدم حتما به علاقه و شغل دلخواهم هدایت میشم چون به لطف خدای مهربون وگوش دادن به دوره دوازده قدم درهای زیادی رو برای من باز کرد دیدم رو وسیعتر از قبل کرد و بعد از اون گوش دادن به دوره احساس لیاقت ،احساس ارزشمندیم رو بیشتر کرد روابطم قشنگتر شد دوره کشف قوانین که همراه دخترم خریدم و گوش میدم که دیگه داره ذهنم رو شخم میزنه
امسال رشد شخصیتم رو هدف خودم قرار دادم و خداروشکر به هزاران طریق شرایطی فراهم شد که هم خودم رو بهتر بشناسم هم موقعیتی فراهم شد که بتونم آموزشهای استاد رو درونی تر کنم اول اینکه تصمیم گرفتم مهارتی جدید که سالها دوست داشتم رو یاد بگیرم و حرف مردم و نظر مردم رو تو ذهنم کمرنگ کنم و خودم رو در موقعیتی که برام سخت بود قرار دادم تا قویتر بشم
دوم اینکه خدای مهربون مرا هدایت کرد تا مدتی در مغازه ی شوهرم کار کنم که این موقعیت هم خیلی برام چالش داشت و البته بسیار بسیار موهبت و نعمت و ثروت
که در نتیجه باعث شد هم روابطم بهتر بشه هم شناخت خودم
الان مطمئن شدم که خدا صدای من رو میشنوه و کافیه من ازش بخوام و باورهام رو درست کنم و بقیه رو به خدا بسپرم انشالله
دوست عزیزم نکاتی که تا حالا متوجه شدم رو مینوسم انشالله که به شما و من کمک بکنه
اول همه متوجه شدم که باید همیشه سپاسگزار خدا باشم بخاطر هر چیز کوچک و بزرگی چون باسپاسگزاری و یاد خدا بودن برکت و نعمت در زندگیم بیشتر شده خدروشکر
دوم اینکه توجه به نکات مثبت باید جزیی از اعمال و افکارم باشه
سوم اینکه باید احساس لیاقتم رو بالا ببرم چون مهمترین عاملی که باعث میشه من لیاقت آرزو داشتن داشته باشم همینه
وقتی خودم رو لایق بهترینها بدونم میتونم از خدا بخوام و خدای بخشنده براحتی بهم میده
از وقتی احساس ارزشمندیم رو بالا بردم روابطم و شرایط مالیم خیلی بهتر شده و هر ماه ورودی مالی خیلی خوبی دارم که هیچ وقت فکرشا نمیکردم
چهارم اینکه باورهای مخزبی زیادی دارم که باید متمرکز بشم و پیداشون کنم
(تمام کارهایی که تا به الان انجام دادم و رها کردم فقط بخاطر ترمزها و باورهای نادرستی بوده که من را از ادامه دادن منصرف کرده و یکی از ترمزهای مهمم که مربوط به عزت نفسم میشده حرف مردم و مقایسه ی بیجای خودم با بقیه بوده)
پنجم اینکه قانون تکامل رو همیشه بیاد داشته باشم من در گذشته خیلی عجول بودم همین الانم هستم و همش باید بخودم یادآوری کنم که صبور باشم برای همین وقتی کاری رو شروع میکردم با اینکه اشتیاق و علاقه ی فراوان داشتم که یکی از عوامل رسیدن به موفقیته اما بخاطر عجله خیلی سریع به بیراهه میرفتم و دچار مقایسه و حسادت و حسرت میشدم
بنظر خودم مهمترین عاملی که من رو متوقف میکرده همینه
تمرکز به پول ما رو از پول دور میکنه
اگه میخوام پولدار باشیم باید باورهای اشتباهی که درباره ثروت داریم درست کنیم که مهمترین باور اشتباه باورهای کمبود هستن و کلی باور دیگه که استاد در دوره ثروت 1 اشاره میکنه
امیدورام توضیحاتم مفید واقع بشه
الهام جان امیدوارم همیشه در آرامش و در شادی و ثروت وسلامتی بی پایان باشی
خدانگهدار
سلام معصومه جان
سپاسگزارتونم که وقت گذاشتین و برام کامنت نوشتین .دقیقا منم از وقتی که دوره جدید خانه تکانی ذهن شروع شده به این نتیجه رسیدم که تمام ضربه هایی که خورذم از عدم رعایت قانون تکامل بوده وقتی گام دوازدهم رو گوش دادم انگار تمام دنیا رو بهم دادن چقدر برام لذتبخش بود گوش دادن به این فایل شاید بالای ده بار گوشش دادم و هر بار بیشتر مشتاقتر میشدم وچقدر بهم آرامش میداد انگار هر بار گوشش میدم یه باری از رو دوشم برداشته میشه
بهتون پیشنهاد میدم اگر گوش ندادین حتما حتما گوشش بدین
برا من که خییلی لذتبخشه .
و تمام تلاشمو میکنم که بتونم با تمام وجودم سپاسگزار خداوندم باشم و بیشتر به نکات مثبت توجه کنم واقعا این توجه به نکات مثبت جهاد اکبری میخاد که بتونی ذهنتو کنترل کنی و تو اون شرایط سخت نکته مثبتشو پیدا کنی ان شالله خداوند راه رو برامون هموارتر کنه .
در پناه الله یکتا و مهربان، غرق درشادی و سلامتی باشید.
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته زیبا
خداروشکر به خاطر همه آگاهی هایی که از این دو عزیز دریافت کردم
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
مانده ام سخت عجب کز چه سبب ساخت مرا
یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم
آنچه از عالم عِلوی است من آن می گویم
رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم
مرغ باغ ملکوتم نِیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
کیست آن گوش که او می شنود آوازم
یا کدام است سخن می کند اندر دهنم
کیست در دیده که از دیده برون می نگرد
یا چه جان است نگویی که منش پیرهنم
تا به تحقیق مرا منزل و ره ننمایی
یک دم آرام نگیرم نفسی دم نزنم
می وصلم بچشان تا در زندان ابد
به یکی عربده مستانه به هم درشکنم
من به خود نامدم اینجا که به خود باز روم
آنکه آورد مرا باز برد تا وطنم
تو مپندار که من شعر به خود می گویم
تا که هشیارم و بیدار یکی دم نزنم
وقتی شروع کردم به نوشتن کامنت این شعر از مولانا در ذهنم مرور شد گفتم حتما هدایتی هست از خدای مهربان
چقدر خوبه که خداوند از همه راهها در پی هدایت و راهنمایی ماست و خواب هم یکی از راههای هدایت هست اگر به خوابهامون توجه کنیم و با دقت بهشون فکر کنیم مطمئنا در بیشتر آنها پیامی برای ما هست
چرا که به نظرم خوابها ادامه افکار و باورهای آشکار و درونی ماست که حتی از آنها ما اطلاعی نداریم ولی در خوابهای ما مشخصه، چون در خوابها ما صادق تر و واضح تر با قضیا روبرو میشیم ….
خوابها، سفر روح ما هست به اعماق افکار و باورهامون به همه چیزهایی که در طول روز به اونها توجه میکنیم به تمام درخواستهای واقعی مون ….
و به نظرم اگر بخوایم خود واقعیمون بشناسیم یکی از این راهها توجه به خوابهامون و عکسالعمل به اون وقایع در خواب هست که برامون رخ میده آیا اونجا هم متوکل هستیم آیا اونجا هم داریم راست و دروغ بهش توجه میکنیم آیا اونجا هم عدالت داریم آیا در خوابهامون برای خودمون هم ارزش قائل هستیم یا نه تناقض زیادی بین آدم بیداری و خوابمون هست …
…
خوابهایی که شاید برام خیلی،تکرار شده یکیش این بود که همش در حال دویدن بودم در جنگل یا در بیشه با سرعت تمام می دویدم و این با احساس سبکی همراه بود….
یا یکی از خوابهام این بوده که از حیواناتی که بهم حمله کردن در حال فرار بودم …
یا اینکه اکثرا خواب می بینم سر جلسه امتحان هستم و همش استرس جواب دادن به سوالات دارم …
حتی یه بار خواب دیدم با شاگردام همکلاسی هستم و دارم سر کلاس به درس جواب میدم /:
خیلی زیاد خواب مدرسه و کلاس می بینم که در حال تدریس هستم و ارتباطم با همکارام که چی میگن و …
یه بار خواب استاد دیدم که پشت یه میز نشسته بودن و من در مقابل اون میز بودم ولی سکوت کرده بودند و احساسم میگفت استاد از عملکردت راضی نیست و باید بیشتر تلاش کنی این خواب خیلی تو ذهنم مرور میشه
جدیدا یعنی حدود یک ماه که روی فایلها و کامنتها بیشتر کار میکنم
اکثرا تو سایت هستم و با عشق دارم می خونم و می نویسم همش تو خواب دارم روی باورهای کار میکنم
همش تو خواب میگم اینجا باید چطور برخورد کنم عکس العملم چی باشه
و خیلی برام تکرار میشه که مسیرت درسته انگار همش تشویق میشم به ادامه دادن… و ادامه دادن
… دیشب که در ساعات آخر دوره کشف قوانین زندگی خداروشکر خریدم به فایلش نگاه نکردم فقط مقاله جلسه اول و چند تا از کامنتهای بچه ها رو خوندم و انگار گره های ذهنم هی باز میشد … بعدش خوابیدم تو خواب همش داشت قانون برام تکرار میشد و انگار یکی بهم گفت “تو نگرانی قانون جواب نده” همون جا از خواب که بیدار شدم گفتم این یه باور غلط که باید اصلاح بشه ، باور نوشتم که صبح یادم نره ….
وقتی که در بیداری رو خودت کار میکنی در خواب هم ذهنت در کاوش هست که ادامه کارهای بیداری انجام بده …
خداروشکر میکنم دیشب با خوندن مقاله جلسه اول و چندتا از کامنتها یکی از بزرگترین ترمزهای ذهنم پیدا کردم اونم در خواب (:
مطمئنم با انجام مستمر تمرینهای این دوره بزرگترین تحولات در شناخت خودم و جهانم رخ میده خداروشکر بابت اینکه این هدیه بزرگ بهم دادی
عاشقتم خدای مهربونم
ممنونم از استادعزیزم و خانم و استاد شایسته زیبایم که در این دوره با آگاهی های فوق العاده شون تحولات عظیمی را برامون رقم زدند.
درپناه خدای عزیز…
بنام خداوندی ک هرلحظه درحال هدایت ماست
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت عزیزانم
خواب:
من زمانی ک مجرد بودم همیشه خواب میدیدم ک یا کلی مار دورمن حالا یابوا یامارای کوچیک یا میوفتادم توآب درحال غرق شدن وخفه شدن یاازبالا میوفتادم خلاصه همیشه مورد حمله بودم ک بخاطر فیلمایی بود ک میدیدم یا مثلا خواب جن میدیدم بختک میوفتادروم بعدازازدواجم ینی دوران عقد خواب خیانت میدیدم ک اونام بخاطر فیلماوحرفایی ک میشنیدم واطرافیابود ولی ازوقتی بچه دارشدم اصن خواب نمیرفتم ک خواب ببینم خخخ یا میخوابیدم اصن ذهنم خالی خالی بودو درحالت اماده باش برانینی وبعدم ک دیگ باشما آشناشدم وخوابای من تبدیل شدن ب خوابای قشنگورویایی خواب خواسته هام رویاهام جاهای زیباوسرسبز دیدن شما صحبت باشما وخانم شایسته حتی خوردن پیازچال پیشتون خخخخ یامثلا توخواب میبینم یه مسئله ای بعدمن دارم ب قانون عمل میکنم حسموخوب نگه میدارم کنترل ذهن میکنم بعداتفاق خوب میوفته ینی همه خوابام شدن قانون وزیبایی فقط این یکی دوماه ک اونم کاملا علتشومیدونم چندوقت یه بارخواب میبینم پیش عمه هامم وتومراسم عموم یا توجمعشونم وناراحتن ودلیلش رومیدونم ن اینکه من ناراحت باشم یاعذاب وجدان داشته باشم ذهنم همش میگرده مثلا میگ ببین نرفتی براعموت حتی گریه نکردی یامثلا براچهلمشم نرفتی آجی بزرگم میگ انگارن انگارعموت مرده کسی ک اینقدردوست داشت ولی خب من نمیتونم علتشوبراشون توضیح بدم وهمین ک خودم وخدایه من حقیقت رومیدونیم کافیه ومن هربارذهنم میادمیگه من جوابش رومیدم ولی واقعاازخودم راضیم وامیدوارم این دیدگاه اینقدردرمن قوی شه ک حتی راجب نزدیکترین کسانمم بتونم همینجور ب مرگ نگاه کنم
عاشقتونم
در پناه الله یکتاشادوپیروزوموفق باشید
سلام
به استاد گلم و دوستان عزیزم
سعید هستم از بندرعباس میخوام این بار با گویش بندری کامنت بزارم (البته غلیظ نمیگم )
امیدوارم دوست داشته باشید.
و اما خوابویی که تکرار اَبن هر چند وقت ی بار به مه ؟
نادونم تا حالا بهش فکروم نکرده حالا ک گفتو استاد طوی ذهنوم ای موضوع هی اَچرخی دن
البته بگم مه معمولا خو نابینم
ولی بعد از گپو شما
دونستم ای خو طوی 2 سال پیش چند بار به شکلو مختلفی تکرار بودن
و اما چ خوییی
خووم اَدیی ک یتا از فامیلمو اتفاق بدی بهش پیش هوندن موضوعش دقیق یادم ناهوندن فقط اَدونم در حدی احساسی اَبودم ک از شدت گلو درد یا با گریک از خو بلند ابودم
وقتی بلند اَبودم گیچ هسترم و خدا شکرم اَکه ک خو هسته
ولی بهش توجهم ناکه حتی به عا بنده خدا هم ناگفتم و صدقم اَدا و دیگه از فکری بیرون اَهوندم
همچنان ک طول اَکشی از فکری در بیام
ولی توجهم ناکه
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیرخواسته هایمان هدایت میکند
چقدر بحث الگوهای تکرار شونده بهمون کمک میکنه تا الگوهای مخرب رو بشناسیم و من واقعا خداروشکر میکنم که تونستم دراین مسیر زیبا قرار بگیرم
از وقتی دارم سعی میکنم الگوهای مخرب رو بیشتر بشناسم باعث شده بیشتر روی رفتارهام متمرکز بشم و سعی کنم باورهای مناسب رو جایگزینشون کنم
دربحث الگوی تکرار شونده درمورد خواب وقتی دقت کردم متوجه شدم که من اکثرا یا خواب افراد فوت شده رو میبینم و یا انگار درخواب هام نیاز به کمک پیدا میکنم و دوست دارم از فردی کمک بخوام و اون فرد رو میبینم اما انگار متوجه میشم اون فرد نمیتونه به من کمک کنه و این خودم هستم که باید به خودم کمک کنم و بعداز اینکه از خواب بیدار میشم متوجه میشم خودم باید بتونم مسائلم رو حل کنم
وقتی از دید قانون به این قضیه نگاه کردم متوجه شدم مشکل پایه من در توانا دیدن خودم در حل مسائل هست که با هدایت خداوند و دوره با ارزش عزت نفس دارم سعی میکنم هرروز یک بهبود کوچک در این زمینه داشته باشم
و واقعا فقط میتونم بگم باور همه چیزه زمانی که آدم به توانائی های خودش باور داشته باشه باعث میشه باور کنه که میتونه از پس مسائل و چالش های زندگیش بربیاد که واقعا هم با برداشتن اولین قدم ها و قدم های کوچک خیلی میتونه در اعتماد بنفس فرد تاثیر داشته باشه
سپاسگزارم بابت این فایلهای ارزشمند که باعث میشن سوال های مناسب از خودمون بپرسیم و به خودشناسی بهتری از خودمون برسیم
درپناه معبود یکتا باشید
سلام استاد عزیز ،خدا قوت به شما و مریم جان،ممنون از فایل های جدید دانلودی بی نظیرتون و اینکه جدیدا انقدر دارید ریر میپردازید به مسائل و آسون تر واسمون توضیح میدین ️،اولین کامنتم توی این 3 ساله حدود 1 ماهه هر روز دارم به سایت سر میزنم و یاد گرفتم از کجا فایل جدید دانلود کنم
من اصولا خیلی خواب نمیبینم و اصلا یادم نمیونه ولی شاید بگم چندین بار طی طول زمان های مختلف این خوابو به شکلای مختلف میبینم که _*[ من مثلا با یکی دوتا اعضای خانوادم توی یه جا و موقعیت و مکانی هستم، بعد همه چی عادیه تا اینکه یه اتفاقی میفته که من باید هر چی سریع تر اون مکانو با نگرانی راجب عزیزامم ترک کنم و دوست دارم از خواب بیدار شم، شاید چیزی مثل سیل یا زلزله، دقیق یادم نمیاد ولی تهش به این ختم میشه که من باید بدوم تا جایی که میتونم و اغلب به آرامش تهش نمیرسم و وسط دویدنم از خواب میپرم و فقط میگم خدارو شکر که خواب بود…!! و خیلی جالبه تا قبل از شنیدن این ویس اصلا بهش توجه نکردم که شاید بیشتر از 2 ،3 بار این خوابو دیدم شاید حدود 12 یا 12 بار ، مخصوصا وقتایی که درگیری های ذهنیم با خودم بیشتر بوده… البته الان خداروشکر خیلی بهتر شدم شاید بیخیال تر شدم ،،
نظر خودم اینه چون این باورو دارم که دوست دارم خیلی از لحاظ مالی به عزیزانم کمک کنم و رفاه مالی رو توی زندگی اونا و خودم عادی کنم و وقتی میبینم بخاطر چیزی اذیت میشن واقعا از خودم انتظار بیشتری دارم و عاشق آوردن شادی و خنده از وسیله شدن خودم از سمت خدا برای بقیه هستم و میتونم بگم این بزرگ ترین خواسته منه و از خودم خیلی انتظار دارم ، کمالگرا هستم و نمیدونم چیکار کنم که بابت تلاش هام هر چند 1 قدم در هر روز به خودم بیشتر افتخار و احساس خوب بدم… البته اینم بگم که با دوره های شما و انجام تمرین شکرگزاری و کنترل حدودی ورودی ها خیلی نعمت ها رو جذب کردم ولی از خودم توقعم خیلی زیاده و از این بابت از درون خیلی در صلح نیستم ! اگه کامنت منو خوندید خیلی خوشحال میشم پاسختونو یا توی فایل بعدی یا هر جور صلاح میدونین بشنوم و باز اجازه بدم دری از درهای رحمت خداوندم را به زندگیم بیشتر و بیشتر باز شه ، از شما بسیار ممنونم و می آموزم ،خدا حفظتون کنه ، خیر و خوبی و شادی و زیبایی بهتون بیشتر بده انشالله