پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 24
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز ، خانم شایسته ی نازنین و تمام دوستان
چقد جالب بود برای ذهن من که حتی خواب های تکرار شونده ای که میبینیم هم نشات گرفته از باورها یا افکاریه که توی ذهن خودمونه و کنترلش دست خودمونه. الان که دارم به این موضوع فکر میکنم میبینم من خیلی خواب های تکرار شونده میبینم و اتفاقا برام همیشه سوال بود که چرا همیشه همین نوع خواب ها رو میبینم. البته الان داره یادم میاد که من بعضی اوقات ی خواب هایی دیدم که خیلی بی نظیر بوده که در ادامه اونارم مینویسم.
یکی از خواب هایی که من زیاد میبینم اینه که دارم میجنگم با کسی یا چیزی، حالا به شکل های مختلف؛ ی موقه میبینم توی جنگ دو تا کشورم و دارم تیر میزنم و … ی بار دارم میبینم توی ی بازی یی هستم که انگار خودم کاراکترش هستم و توی بازی هستم و حرکت میکنم، میزنم، شلیک میکنم، مشت میزنم و … خیلی میبینم توی خواب دارم فرار میکنم از کسی یا حیوونی و سرعتم خیلی کمه، هر چی دارم سعی میکنم تند بدوم نمیتونم یا میوفتم و …
یک خواب دیگه که قبلا بیشتر میدیدم ولی الان کمتره، خواب میدیم از ی ارتفاعی دارم میوفتم؛ مثلا لبه ی ارتفاعی ام، روی ی دیوار بلندم که دیوار داره میلرزه ، روی ی پل متحرکم، روی ی برجی ام و … که همش انگار در حال افتادن از ی ارتفاع زیادم.بعضی وختا میوفتادم پایین بعضی وقتام نمیوفتادم ولی حس پرت شدن به پایین رو داشتم.
ی خواب دیگه این حالتی بود که انگار دارم خفه میشم توی خواب و به سختی نفس میکشم، فک میکنم دارم اطراف خودمو میبینم ولی نمیتونم بلند شم، نمیتونم داد بزنم، نمیتونم حرف بزنم و به زور سعی میکنم از خواب بیدار شم. انقد زور میزنم و فشار رومه که بالاخره بیدار میشم. حتی وقتی میخواستم بخوابم و این نوع خواب رو ببینم ، حالتش رو میفهمیدم، گوشام ی صدای زیادی میداد و میوفتادم توی اون خواب. خلاصه امیدوارم هیچ وقت همچین خوابایی رو تجربه نکنین. ولی خدارو صد هزاران مرتبه شکر این نوع خواب رو خیلی وقته که دیگه نمیبینم ولی مدل جنگ رو هنوزم میبینم به شکلای مختلف. (البته بگم من تقریبا اصلا فیلم نمیبینم یا بازی کامپیوتری اصلا نمیکنم ولی نمیدونم این خوابا از کجای ذهنم نشات میگیره)
خوابای خوبی هم که دیگم بگم. خواب دیدم توی ی محیطی هستم که سمت چپ و راستم درخت بود، رو به روم کوه بود و داشتم از وسط آب خنک و زلال و شفاف حرکت میکردم. اطرافمو نگاه میکرم و میگفتم خدایا چقدددددررر اینجا زیباست، چقد ابرها خوشکل بود، هوا حالت گرگ و میش داشت و ابر ها ی حالت آبی ، سورمه ای داشتن، اصن خیلی بی نظیر بود. کاش هیچ وقت ازون خواب بیدار نمیشدم.
چند بار هم قبلنا خواب استاد رو دیدم که صحبت میکردیم، بوسیدمشون و حتما همه میدونن دیدن استاد، حتی توی خواب هم چه حس فوق العاده ای داره و واقعا در تک تک سلول های بدنم حس شوق و ذوق و لذت داشتم.
حالا که بیشتر فک میکنم بیشتر میفهمم که اون موقع هایی که این خواب هارو میدیدم، اون تایم ها، اون روزها خیلی حس خوبی داشتم، خیلی حالم خوب بود و میخوابیدم، خیلی درگیر مسئله خاصی نبودم، مشغله ذهنی و استرس نداشتم. نگران هیچی نبودم. حس آزادی داشتم. اره شاید این بهترین کلمه باشه، حس آزادی و رهایی داشتم.
حالا الان نمیدونم چجوری اون حس رو برگردونم، مخصوصا که الان دارم سعی میکنم کارای جدید و سخت از نظر ذهنم انجام بدم، کارایی که ذهنم نمیزاره رو میخوام انجام بدم و این منو مضطرب میکنه . ولی سعی میکنم به جریان هدایت اعتماد کنم و باید اینکارو بکنم.
————————————-
خداروشکر
خداروصدهزار مرتبه شکر
————————————
با درود ب استاد قشنگم،جانه جانان و تنها دوستانی ک ماه هاست فقط دارم با شما وقت میگذرونم.
اولا استاد خاستم بگم شما هم دارین هنوز تکامل طی میکنید و ب گفته ی شما تو دوره ی 12 قدم پی بردم ک گفتین ما در طول زندگی،در مسیر کمال و تکامل هستیم.
اوایل میگفتم استاد دیگه کاری واسه انجام دادن نداره،باورهاشو ساخته و داره عشق میکنه.خب یعنی حوصله اش سر نمیره،یعنی پیش خودش نمیگه:خب رسیدم ب اونچه ک میخاستم،بعدش چی؟
ولی تو این 6 ماه اخیر کاملا متوجه شدم شما ایستا نیستین و هرروز در حال رشد و تکاملین.
از روند سایت،تیپ و قیافه،اندام،حتی طرز صحبت کردن،فایل درست کردن،همه چیز،همه چیز بهتر و بهتر داره میشه.
کیفیت فایل های دانلودی(از نظر محتوی)بینظیر شده.خیلی نسبت ب حتی 1 ساله پیش،آموزنده تر و مفیدتر شدن.
قانون همون قانونه ولی خب ب اصطلاح شما ی رنگ و لعاب جدیدی این اموزش هارو شیرین و شیرین تر کردین.
مخصوصا با اون زبان ساده و شیوا و رسا ک اموزش میدین و مثال هایی ک میزنید،شما رو متمایز کرده از دیگر معلم های این مباحث.
(گفتم معلم چون من فقط شما رو در این زمینه ب یقین استاد میدونم)
از دوستانی هم ک کامنت های ارزشمند ولی با زبان ساده هم مینویسن خیلی سپاس گزارم.
این چن تا فایل اخیر شما غوغا کرده،واقعا خودشون ی دوره ی کاملن.
خیلی دلم میخاست همراه باشم با دوره ی جدید ب روز رسانی شده،ولی سپردم ب هدایت الله.
همون طور ک خودش هدایتم کرد اول 12 قدم و تهیه کنم،بم گفت فعلا دس نگه دار.رو اون لیزری کار کن،نگرانه هزینه ی دوره ها نباش.
انقدر بهت میدم ک 10 میلیون برات بشه 10 ریال:)
عجله نکن عشقم.
خودم برات همینجور ک تو اوج بی پولی 12 قدم و خریدم،ما بقی محصولاتم برات میخرم.
(اگر این گفتگوی بین خودم و الله و جایی غیر اینجا بگم ازم تست سلامتی عقل میگیرن)
بریم سراغه موضوع این جلسه:خواب
من خواب زیاد نمیبینم.
هر از گاهی خواب افتادن از پرتگاه و همزمان از خواب پریدن با ضربان قلب شدید.
بعضی وقتا دیدن خواب مرگ عزیزانم جوری ک وقتی بیدار میشم بالشتم خیسه چون واقعا گریه میکنم تو خواب.
دیدن خواب عزیزانه از دست رفته و دائم میپرسم مگر شما نمردین پس چرا الان اینجایی؟و اونا هم میگن نه ما زنده ایم نمردیم.
کابوس سالهاست ک ندیدم مخصوصا از بعد اشنایی با شما استاد قشنگم،شبها خیلی اروم میخوابم.
ولی خوابی ک بهمن ماه پارسال دیدم و هیچ وقت فراموش نمیکنم.
خوابی ک خدا باهام حرف زد با ی صدای ملکوتیه مردانه.
قدم 4 بودم و حسابی داشتم لیزر فوکوس رو قدم ها کار میکردم.
فضای مجازی تعطیل،دوست تعطیل،تیوی ک خب الان یک سال و نیم هم ک تعطیله.
موزیک تعطیل.
همه چیزم شده بود فایل 12 قدم و کامنتها.
دقیقا 18 بهمن ماه 401 بود ک شب خواب دیدم خدا با ی صدای ملکوتی مردانه تو یه فضای پر از امنیت بم گفت:برو سوریه اسرا آیه 20 رو بخون.
من صبح منقلب از خواب بیدار شدم.همچنان صدا تو سرم میچرخید.
برای اولین بار بود ک بعد اشنایی با استاد،میرفتم سراغ قران.
/لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموما مخذولا/
هرگز با خدای یکتا شرک و شریک میاور وگرنه به نکوهش و خذلان ابدی خواهی نشست
خدایه من،پشتم لرزید،ی عرق سرد نشست روی بدنم.
اره،پاشنه اشیلم بودم.من مشرک بودم.
من میگفتم فقط خدا ولی در پس ذهنم میگفتم همسرم باید برام اینو بخره.این کارو فلانی باس برام انجام بده.
کار منو فقط فلانی میتونه اوکی کنه.
خیلی واضح و مثل پدری با اقتدار و صدای محکم و رسا،خدا تو خواب یکی از ترمز هامو بهم گفت.
و از اون روز همه ی سعی و تلاشم بر توحیدی بودن بوده.
فقط سعی کردم تو راه توحید قدم بردارم و الحق ک خدا هم برام کم نذاشته.
تا اومدم مشرک بشم،مچ ذهنمو گرفتم و سریع فقط همه ی قدرت و نیرو رو ب الله یکتا دادم.
این بهترین خوابی بود ک تو این مدت اخیر دیدم.
(البته چندین بار هم خواب دیدم در کنار استاد هستم،استاد دارن باهام حرف میزنن ولی اصلا واضح نبود گفته هاشون تو خواب برام)
گاها خواب میبینم فایل های استاد تو گوشم پلی شدن،یا تو خواب دارم ستاره ی قطبی میگم.بیدار ک میشم میبینم،اره صبح شده و من قبلش تو خواب ستاره ی قطبی رو نوشتم و گفتم:)
ب الله یکتا میسپارمتون.
حال دلتون خوش و ارامش سهم هر لحظه ی زندگی تون باشه.
سلام خدمت استاد بزرگوار و خانم شایسته ی عزیز.
خوابی که یادم میاد برای من خیلی تکرار میشه این هست که تلاش میکنم یک کاری رو انجام بدم تو خواب ولی هرچه قدر تلاش میکنم موفق نمیشم مثلا تو خواب عجله دارم که به کسی زنگ بزنم یا مسئله ای رو حل کنم ولی هرکاری میکنم انگار یه چیزی باعث شل شدن عضلاتم میشه یا حرفی رو میخوام بزنم ولی موفق به گفتنش نمیشم و بدنم در خواب به شدت اذیت میشه. من فکر میکنم وقتی زیاد غذاهای با طبع سرد مخصوصا هندوانه مصرف میکنم بیشتر این اتفاق برام می افته. ولی بعد از شنیدن فایل فوق العاده ای که استاد تو این زمینه گذاشتند با خودم فکر کردم احتمالا علتش ترمزهای شدیدی هست که تو ذهنم برای انجام بسیاری از کارها دارم و تو دوره دوازده قدم دارم روی اونها کار میکنم تا حلشون کنم ان شاء الله. ولی مطمئنم که تغذیه ام خیلی روی این خواب هام اثر گذار هست چون من کلا وقتی سردی زیاد مصرف میکنم در حالت بیداری هم بی حال میشم.
خواب دیگه ای که زیاد دیدم این هست که منزل ما که الان ساکنش هستیم تو خواب به قدری بزرگ و تو در تو هست و حیاط و باغچه بسیار بزرگی داره و مثل الان یک خانه ی قدیمی هست و من کاملا اونجا رو میشناسم. شاید علتش این باشه که همیشه از خداوند به خاطر اینکه از اول باهمسرم تو یه خونه ی بزرگ و نورگیر و باصفا و البته قدیمی زندگی کردیم سپاسگزارم.
استاد از وقتی که خداوند متعال من رو هدایت کرد به این دانشگاه عظیم هر روز درهای جدیدی از حکمت و دانش به روی من باز میشه. چیزی که از بچگی آرزوش رو داشتم و تو کل 11 سالی که تو دانشگاه درس خوندم حتی 1میلیونیم این مطالب که در دانشگاه شما آموختم رو نیاموخته بودم.
از خداوند برای شما و تیم شما طلب توفیق روز افزون و سعادت دنیوی و اخروی رو دارم.
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه عزیزانم
استاد اول از همه از شما بسیار سپاسگزارم به خاطر فایل مدیریت انتقادات که بینهایت راهکارهای کاربردی و عالی دادید سپاسگزارم استاد
اما یکی از خوابهایی که از بچگی خیلی زیاد میدیدم و مدتی ازش خبری نبود اما همین چند شب پیش دوباره دیدم افتادن دندونهام هست که خیلی زیادی تکرار میشه از خیلی وقت پیش همراه من بود و وقتی بیدار میشدم واقعا خدارو شکر میکردم که خواب بود
اما خواب دیگه ای که تقریبا این چندین سال اخیر زیاد میبینم اینه که مسیری رو میرم که بلدم اما در نهایت به دلیلی گم میشم ولی همیشه یک آشنایی رو میبینم که مسیر رو بلده. این خواب خوابی هست که این اواخر حدودا دو ،سه سالی هست که زیاد میبینم
خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنان نعمت داده ای نه آنان که غضب کرده ای و نه گمراهان آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید.
درود بر استاد عزیز و گروه تحقیقاتی عباس منش0
حدود 5 تا 6 سال هستش که دستم به کامنت نمیره و استاد راست میگن که وقتی رو خودت بر طبق آموزش ها کار میکنی پیشرفت میکنی و یه جایی میرسی ک غرور برت میداره و فکر میکنی دیگه تمامه و وقتی آموزش های ناب سایت رو کنار میذاری با همون سرعت پیشرفت ،تضادها میاد سراغت و سیلی های جهان شروع میشند،اما خوبیش اینه که تو دیگه میدونی دلیلش چی هستش و دوباره با استفاده از این آموزش ها تو به مسیر اصلیت بر میگردی0سپاسگزارم از خدای مهربان و قوانین حاکم بر جهانش و استاد عزیزی که این قوانین رو کشف و در اختیار ما قرار میده0استادجان دوست دارم
نمیدونم از اتفاقات این چندسال بنویسم یا نه،چون خیلی طولانی هستش و پر از فراز و نشیب،از مهاجرت با استفاده از الگوهای غلط تا گسترش کسب و کار و کارمند و خرید ویلای چندمیلیاردی0یکی از بزرگترین سرمایه های زندگی من داشتن دوره های استاد عباس منش هستش که وقتی اینارو دارم میدونم دوباره میتونم بسازم آنچه را که میخواهم0
اما راجع به این فایل،از خواب های تکرار شونده من اینه خوابم که، درس نخوندم برای امتحان فردای دانشگام و با ترس شدید از خواب پا میشم،در صورتیکه 12 سال از اتمام دانشگام گذشته0
سپاسگزارم از استاد عزیزم بابت توضیحات این جلسه،بی صبرانه منتظر جواب این فایل هستم0
سلام استاد عزیزم وهمراهان گلم
استاد واقعا سپاس
من مدت زیادی این خواب تکرار شونده را دیدم که چند گرگ و گاهی یک حیوان مثل شیر ولی خیلی بزرگتر و وحشتناکتر و بسیار بسیار بی رحم می خواد به من حمله کنه یا اسیب برسونه و من بالاخره با هر بدبختی هست فرار می کنم یا توی خونه ای هستم که چندتا از پنجره یا درهاش باز موندن و من با استرس و نگرانی اخرین لحظه متوجه میشم و زودتر از اون حیوانها می بندمشون و دم اخر نجات پیدا می کنم
جالبه که واقعا هم در زندیم اتفاق افتاد و از دست ادمها یا ادمی در اخرین لحظه خداوند نجاتم داد و دوباره به زندگی برگشتم ولی هنوز هم گاهی این خوابها را می دیدم
خواب اجنه زیاد می دیدم خیلی زیاد و همش برخی ایه ها را بلند بلند می خونم که اونها را از خودم دور کنم
بارها خواب دیدم مثل یک پر سبک شدم و مثل یک اهو چالاک و بلند پروازی می کنم در خواب طوری که مسافتهای بسیار زیاد را به راحتی روی هوا می پرم مثل فنر از زمین بلند میشم و جهش های فوق العاده دارم
خواب نرسیدن به موقع به سر کارم هم زیاد می بینم و اینکه دارم زور می زنم دلیل بیارم اما نمی تونم
بسم رب العالمین
استاد عزیزم سلام
مریم جان شایسته ی شایسته ام سلام
دوستان خوب همفرکانسی سلام
استاد عزیز تشکر از آگاهی های نابی که در اختیار ما می گذارید
خوابی که گاهی اوقات برای من تکرار می شود خواب امتحانی است که برایش آماده نیستم.
و یا با اینکه دانشگاهم چندین سال است که تمام شده خواب می بینم درسهای پاس نشده ای دارم که باعث شده هنوز مدرک نگیرم و توی خواب دنبال پاس کردن واحدهام ،با استرس هستم
ویا خواب میبینم که باید جایی برم و وسایلم نیست و من در خواب همش دنبال پیدا کردن وسایلم هستم
خیلی کم بعضی وقتا خواب میبینم دندانهایم لق شدن و من مواظبم که نیفتن
و یا دندانی یا تعدادی از دندانهایم افتاده اند.
من یک دندان شیری داشتم که 3یا4 ساله، افتاده و جاش توی دندانهام خالیه ،یکی ، دوبار خواب دیدم که دندانم داره درمیاد ( البته نا گفته نماند که من باور دارم که دندانم در میاد و گوش به حرف اطرافیانم که میگن محاله تو این سن دندان جدیدی دربیاوری، ندادم و نمیدم و یه روز تو همین سایت میام و خبر میدم که دندان جدیدم داره درمیاد )
سلام خدمت استاد بزرگوار و دوستای عزیز
من خوابی که در طول عمرم تا الان همیشه به صورت تکراری میبینم (البته هر چند مدت یکبار میبینم ولی فکر کنم بیست سال هست تکرار میشه) اونم اینه که برمیگردم به روزهای مدرسه یا دانشگاه و یک درس که اونم معمولا ریاضی هست رو میگن پاس نکردی دوباره بشین امتحان بده
هر چقد داد میزنم و اصرار میکنم که بابا من خیلی وقته فارغ التحصیل شدم و الان دهها ساله کسب و کار خودمو دارم و اصلا کسب و کارمم به مدرکم ربطی نداره و این حرفا ولی باز میگن نه حالا گیرت آوردیم حتما باید این درسارو پاس کنی
یه خواب دیگه که اونم دهها ساله تکراری میبینمش اینه که دارم رانندگی میکنم و یه دفعه جایی میرسم که باید محکم ترمز کنم و میبینم که ترمز کار نمیکنه هرچند با تمام قدرت پدال ترمز رو فشار میدم باز کار نمیکنه و یه دفعه ماشین تو خوابم ناپدید میشه و میشه فقط یه پدال که خودمم رو زمین نشستم و پدال هم زیر پام یا تو دستم میمونه و لب پرتگاه رو پاهای خودم نجات پیدا میکنم
همگی در پناه خدای رحمان و رحیم
به نام خدا
سلام به استاد و مریم عزیز و همه ی دوستان
من یه دوره ی طولانی از زندگیم متاسفانه فیلم های خیلی وحشتناک میدیدم مثل فیلم زامبی یا جنی یا یه هیولای بی شاخ و دم … توی خواب هم همونا یا وحشتناک ترش رو میدیدم :| از وقتی با سایت آشنا شدم اون فیلمای وحشتناک رو کنار گذاشتم چون تازه فهمیده بودم این همه استرس و ترس وارد شده بهم چقدرررر فرکانس مخرب داشته و زندگیم نابود میشد ! اینجور خواب هام جدیدا خیلی کم شده ولی تموم نشده
زمانی که پدربزرگ و مادربزرگم به رحمت خدا رفتن ، مدام خوابشون رو میدیدم . خیلی تحت تنش احساسی شدید قرار میگرفتم جوری که از همون توی خواب گریه میکردم فرکانس داغون میفرستادم تا بعد از بیدار شدن ادامه داشت . توی همون باورهای اون زمانم، یادمه یبار دیگه توی خلوت به پدربزرگم گفتم دیگه لطفا به خوابم نیا اذیت میشم و خیلی خیلی اینجور خواب دیدنام کم شد شکر خدا آرامش کمی بهم برگشت.
بسیاااار زیاد شده خوای میبینم که دارم از دست یه کسایی یا یه چیزایی فرار میکنم(البته نقشم بیشتر شبیه بازیگره یه فیلم اکشن جناییه:) )
همه ی این خواب ها مال چند سال پیش بود . الان که از زمان به دنیا اومدن دخترم یسنا تا به الان (دو سال و 4 ماه)شب ها 4 5 بار بیدار میشم دیگه خواب هام به مرحله رویا دیدن نمیرسه اگر برسه خودم تو خواب محترمانه میگم ببینااا من باید بخوابم تا دخترم بیدار نشده لطفاااا سکووووت :)))
مرسی از بچه های سایت برای کامنت های خوبشون، دوستون دارم
استاد عزیزم و مریم جان قدر تک تک زحماتتون رو میدونم. امیدوارم خیر و برکت زنگیتون هر روز بیشتر بشه ، دوستتون دارم
شاگردتون با افتخار ساره ( پ.ن : استاد جزء تمرینات احساس لیاقتم شده که به شاگرد شما بودن افتخار کنم ، چون همیشه از خدا خواستم منو جزء بندگان خاصش قرار بده و این مسیر در سایت عباسمنش دات کام مسیریه با دوستای خدایی و حرفایی فقط از جنس خدا )
به نام خدای اجابت کننده خواسته ها
سلام به استاد عزیز با این اندام عالی و ی فایل دیگه چقد خاب خودتون عجیب بود استاد عزیز
و سریال خاب های من
خاب برگشتن به سربازی
خاب آشنایی با جنس مخالف
برگشت به محل تولدم
ثروتمند شدم و پولام داره از دست میره
اگر به مرده ای که همون روز فک کنم آشنا باشه میاد به خابم
نداشتن پول در مسائل امور زندگی
پیدا کردن گنج
و پیش شما اومدم دیدن خود شما حالا در همه مکان ها حتی میبینم خونه من اومدید
در کل خاب ها خیلی کم شده این خاب ها هم خیلی کم تکرار میشه از وقتی بیشتر تمرکزم روی سایت و بعد دوره سلامتی خاب دیدنمم خیلی کم شده
نمیدونم درست یا غلط من اینو باور دارم اکثر خاب ها اتفاغاتی که در طول روز باهاش برخورد میکنیم همومو خاب میبینم و خیلی توجه نمیکنم به خاب
یعنی حتی تو خاب میبینم فروشم خوب هست همون اتفاغم هم برام می افته خب ی دلیلش اینه روز قبلش تمرکز زیاد داشتم روی فروش
در هر صورت عاشقتونم
آرزوی سلامتی شادی ثروت حال خوب و هدایت الله دارم براتون