پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 28
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد عزیز و خانم شایسته ی گل و تمامی دوستان سایت الهی
استاد جان !این فایل های آخری که الگوهای تکرار شونده هست خودش یک محصول ناب میتونست باشه با قیمت مناسب که شما با سخاوتمندی تمام بعنوان فایل رایگان در اختیار ما گذاشتید!بسیار سپاسگذار خداوندم هستم برای وجود دستان ارزشمندی چون شما که روز به روز به رشد و پیشرفت و خودآگاهی ما کمک می کنید.
در مورد خواب های تکراری!قبل از آشنا شدن با شما و سایت پر از گنجینیه ی شما!تا چشمامو می بستم و به خواب می رفتم چه در شب و چه در روز با تپش های قلبم بیدار میشدم و چندین سال هم دکتر و دارو ودرمان ولی افاقه نکرد و هیچ وقت خواب راحتی نداشتم تا خستگی روزانه یا شبانه ام رو کمتر کنه ولی نزدیک به دو سال هست که به لطف خدا با آگاهی های سایت آرامشی بدست آورده ام که در کمترین زمان یعنی دقیقه هم طول نمیکشه و چشمامو میبندم و به خواب میرم و صبح سر ساعت مقرر بدون آلارم گوشی بیدار میشم و در طول این دو سال خواب هام خیلی کم شدن و فکر میکنم خواب نمی بینم و اگه هم ببینم اکثرا دارم قانون رو تو خواب مرور میکنم ،دارم سپاسگذاری میکنم،دارم به زیبایی ها توجه میکنم،حس وحال خوبی دارم و از خواب دیدن لذت میبرم و به قول آقای خوشدل عزیز که می فرمایند اگر بدنتون در اعتدال باشه بهتون قول میدم شما اصلا خواب نبینید و من الان در این مرحله هستم !ولی قبلا قبل آشنا شدن با شما اوایل دوره ی نوجونی سه بار پشت سر هم خواب قیامت رو دیدم که خیلی وحشتناک بود و سه بار بصورت متوالی دیدم که روز قیامت شده!یه بارم خواب دیدم کره ی زمین رو در آسمان با چشمان خودم دیدم کنار ماه و ستاره و خورشید!ولی از دیدنش بشدت در خواب لذت بردم طوری که بعده بیدار شدن یه حس و حال عجیبی داشتم!خواب باغمون رو میدیم که اوایل بچگی همون مدل بود ولی الان کلا عوض شده و هر وقت خواب اون باغمون رو میدیم به همون حال بچگی که خیلی برام خوش گذشته بود رو میدیدم!ولی الان به لطف خدا نمیدونم خوبه یا بد کلا خواب نمی بینم و اگه هم باشه در مورد قانون،در مورد فایل ها و چیزای خوب هست ولی فکر میکنم وقتی ذهن به آرامش میرسه جنس خوابا هم فرق میکنه و ذهن وقلب آرومتر میشن!!!
استاد جان هر باری که ذهن رو به فعالیت درباره ی الگوها و اتفاقات تکرار شونده سوق میدین انگار جاده رو صاف تر میکنین برای خودشناسی ما
هزاران هزار بار در لحظه و در ثانیه شکر گزار خدا که مرا هدایت کرد به سرزمین آگاهی ها
به نام خدا
سلام استاد گرانقدر و خانم شایسته عزیز
اکثر خواب هایی که من میبینم اغلب به
واقعیت می پیونده خیلی وقتها اتفاقی میوفته
و من میگم عه من اینو چند شب پیش تو
خواب دیدم که بیشتر در مورد دیگران بوده
یا پیش میاد یه نفر رو شب تو خواب میبینم
بعد فرداش یا بهم زنگ میزنه یا میبینمش.
ولی خواب هایی که خیلی برام تکرار میشه
یکیش اینه که سره جلسه امتحان هستم و
هیچی بلد نیستم و برگمو سفید تحویل میدم
و نگرانم که رد بشم .
یه خوابی که خیلی برام تکرار میشه اینکه من
بیرون از خونه هستم شب شده و من هنوز به
خونه بر نگشتم و نگرانم که برسم خونه به پدرم
چی بگم جالب اینجاست که در واقعیت هرگز
این اتفاق نیوفتاده و من اصلا به این موضوع
فکر نکردم و نگرانی از این بابت نداشتم و
برام سواله که چرا این خواب اینقدر برام تکرار میشه؟
مورد بعدی افتادن از بلندی و پریدن از خوابه
یا اینکه یه اتفاقی تو خواب برام افتاده،
یه جایی گیر افتادم و یا دارم از دست عده ای
که دنبالم هستن قایم میشم و خیلی وحشت کردم
و نمیتونم حرف بزنم،
خیلی تلاش میکنم که کمک بخوام ولی نمیتونم، صدام در نمیاد
و یهو به صدا در میام و فریاد میزنم و از خدا
کمک میخوام و خدا رو صدا میزنم و بلافاصله از
خواب بیدار میشم و کلی ذوق میکنم که اون
اتفاق واقعی نبوده و تونستم از خدا کمک بخوام.
نمیدونم چرا من تو اکثر خوابام نمیتونم
ببینم نه اینکه کور باشم نه، انگار یه پرده ای جلو
چشمام هست که نمیتونم ببینم .یا اینکه راه
نمیرم پاهام یه کم از زمین فاصله داره و با
سرعت حرکت میکنم.
خواب بعدی که اونم خیلی میبینم اینکه عروسیه یکی
از نزدیکانم هست و من خبر نداشتم و آماده نبودم
و با لباس نامناسب وارد مراسم میشم و خیلی خجالت میکشم.
سپاسگزارم استاد که حتی تو خوابها هم به
دنبال قوانین هستین و ما رو آگاه میکنید
بی صبرانه مشتاق جلسه بعدی هستم
از بچه های سایتم خیلی تشکر میکنم بابت کامنت های زیباشون و خدارو شکر میکنم
در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید
سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان
سلام به تک تک اعضای گُل گلاب سایت استاد عباسمنش
کشف قوانین زندگی!!
پسر عجب دوره ای من هنوز نتونستم برم جلسه دوم انقدر که مطالب و حجم سنگینی از آگاهی ها هست تو این گنج دوره. ولی خوب چرا دروغ بگم ، یه ذره از جلسه دوم رو دیدم تا دقیقه 11 اونجا که از تاوَل دستاتون گفتین و خندیدن استاد من چند بار اون دقیقه دیدم و لذت بردم و خندیدم بخاطر اون خنده زیبا و این نشان دهنده قانونه ساده بگیر آسون بخواه بهش میرسی و این الگو رو من دقیقا تو خونمون داریم پدرم! نزدیک به 27 ساله که داره کار فیزیکی سخت میکنه و هر سری که میاد خونه ناله و غر میزنه که چرا اینجوریه من داره پدرم در میاد البته من اصلا خونه نیستم روزای جمعه که خونه هستم میبینم اینو میگه و یه الگوی دیگه هم دارم عموم که کارش آسونه عاشق شغلشه و خیلی خیلی موفق تر و پول دار تره و این همیشه تو ذهن من مثل یه وزنه سنگین هست که کار آسون پول بیشتر رفاه بیشتر لذت بیشتر و این باور از زمانی ایجاد که با مردی از جنس طلا عشق و مهربانی و توحید آشنا شدم استاد عباسمنش.
قبل از آشنایی با استاد من افکار پدرم رو داشتم و هنوزم دارم و خیلی انصافا کمتر .اون موقع که افکار پدرم رو دنبال میکردم کارگری میکردم در حد مرگ در حدی که نباید سرحال بیام خونه جنازه بیام خونه ساعت یک ربع به شیش صبح برم سرکار و به قول بابام تا بوق سگ کار کنم اونم چی به خدا حقوق خیلی کم اونم با مِنت و بدون هیچ مهارتی یعنی کلا هیچی یاد نمیگرفتم اونجا جز کاری که تکراری بود و بدم میومد ازش، حرف های منفی ،فحش به همکار ها ،شوخی های وحشتناک لفظی و فیزیکی و نگم براتون ولی الان یک سال و نیمه که تمرکز کردم رو خودم شکر خدا استاد کارم مهارت دارم( با افتخار منم حرفه بلدم علاقه دارم) در حوضه در و پنجره ی ترمال بریک نرمال بریک upvc و در آینده که میخوام مهاجرت کنم به تهران برای مهارت لیفت اند اسلاید و نمای کرتین وال.
بریم سراغ خواب
استاد راستش من خیلی خواب نمیبینم و اینم بگم که خواب خیلی با کیفیتی دارم به محض خاموشی برق سرم که میاد رو بالش سه یا چهار دیقه بعدش خوابم و اصلا اینجوری نبودم که خواب بد ببینم ولی کلا سه بار خواب بد دیدم که سه بارشم یه الگو داشته ولی شبیه هم نبوده یکی از خوابام که چندین ماه پیش دیدم این بود که شیرها روی پاهاشون راه میرن سرپا و دنبال یه نفر میگردن ، یه نفرم نزدیک من بفاصله ی 10 متر داره راه میره شیرها شروع کردن به صحبت فقط یادمه که میگفتن وایسا وایسا!! شیر ها سرپا شروع کردن دویدن اون نفری که نزدیک من بود فرار کرد ولی شیر ها بهش کاری نداشتن و مستقیم اومدن سمت من با سرعت و فرار کردم و رسیدم به خونه ای که قبلا توش زندگی میکردیم و درهم بسته بود. اون شیرها بهم نرسیدن ولی به محض وایسادن یه شیر بزرگ سرپای نر و خیلی ترسناک با یال سیاه و زرد با یه کله ی بزرگ
دندونای وحشتناک و چشم هایی که انگار داشت ازش ترس میبارید دوید سمتم از شدت ترس نمیتونستم حرکت کنم و فقط در اون خونه رو میکوبیدم شیره فقط دو قدم مونده بود بهم برسه یهو در باز شد اومدم درو ببندم شیره با تمام وجودش هل میداد در رو که بیاد تو از خواب پریدم انقدر ترسیده بودم که تا صبح خوابم نرفت (این خواب رو دوبار دیدم)
خواب بعدیم هم این بود که با استاد تازه اشنا شده بودم و حسابی به فایل های شما گوش میدادم ولی نه تو سایت توی تلگرام اونم تیکه فایل ها و فکر و ذکرم شده بود خداوند قبل از اون خدا فقط خدا بود هیچی نبود جز یه خدایی که فقط سختی مقدر کرده بود فقر و بدبختی مقدر کرده بود
خواب دیدم که یه جایی هستم که هیچی نیست فقط یه سفیدی محض و من. هیچی نبود داشتم راه میرفتم خوشحال بودم تا اینکه رسیدم به یه نقطه ی سیاه رفتم جلو و اون نقطه داشت بزرگ تر میشد تا اینکه رسیدم بهش و دیدم که اون نقطه یه سیاهیه و یه نفر داره تو آشغالا ضایعات جمع میکنه داشتم نگاش میکردم شاید چند دیقه ای، یهو نگام کرد گفت تو ایمان نداری قاطی کردم براش گفتم توی اشغال جمع کن چه میدونی ایمان چیه ؟ با یه نگاه غضب دار و عصبی نگام کرد داد زد تو ایمان نداریییییی (مو به تنم سیخ شد) اقا آشغالاشو ول کرد از سیاهی اومد تو سفیدی افتاد دنبالم دو قدم که دویدم از شدت ترس از خواب پریدم به حدی ترسیده بودم که انگار واقعی بود رفتم تمام خونه رو چک کردم در اتاق رو هم باز گذاشتم منی که به نترس بودن معروف بودم اونشب در اتاق رو باز گذاشتم.
استاد یه چیزی بگم این خواب خیلی بی ربط نبود به بی ایمانی من.من اون موقع فقط صدای شما رو میشنیدم حتی اسمتون رو هم نمیدونستم و برام مهم نبود که کیه اون صدا. بعد از چند هفته اومدم یه فایل گوش بدم در مورد خدا بود ولی میکس شده با یه موزیک خیلی اروم بود گوش دادم گفتم که بابا اینم احتمالا یه فرد مذهبیه دیگه (خیلی در مورد مذهب و اسلام باور ترکیده داشتم یه نفر در مورد خدا و نماز و امام و پیغمبر چیزی میگفت من به خودشو خدا و همه رو زیر سوال میبردم و به شدت جبهه ی منفی میگرفتم) ولی بعدش گوش دادم کلا نظرم عوض شد گفتم بذار ببینم کیه خب و اسمتون رو هم اتفاقا پایین اون فایل نوشته بود در صورتی که اون همه فایل داشتم ولی هیچ کدومشون اسم شما روش نبود.میدونی استاد چند روز با ذهنم کلنجار رفتم تا فقط اسم شما رو توی گوگل بزنم ؟ تا این حد مغزم مقاومت داشت در مورد همه چیز بعدش که شما رو دیدم تو صفحه ی اول سایت با اون کاور دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویا ها هنگِ هنگِ بودم رفتم تو سایت چرخیدم محصولات رو دیدم قیمت ها رو دیدم گفتم برو بابا کی پول میده برا اینا (ذهن فقر)
دو روز بعدش اومد تو تلگرام دوره عزت نفس رو رایگان گشتم تو کانال تلگرام پیدا کردم تازه چی افتخارم میکردم به این کارم ولی خدا شاهده هیچی ازشون نمیفهمیدم فقط یه صدا بود بعدش که این خواب رو دیدم فهمیدم که دلیل این خواب این بوده. کل اون فایل ها رو به همراه تلگرام پاک کردم گفتم من میرم سرکار پولش رو تهیه میکنم میخرمش پارسال این موقع بود فکر کنم خریدمش من با اون دوره زندگیم عوض شد اصلا ربطی ندارم به گذشتم.
خواب بعدیم این بود که داشتم قدم میزدم بازم رسیدم به یه دری که سیاه و سفید بود یه سگ سیاه تو در سفید که پارس میکرد میخواست منو بگیره ولی با زنجیر بسته بودنش نمیدونم تو اون لحظه من میرفتم جلو یا یه چیزی هولم میداد تا رسیدم بهش زیاد ترسناک نبود اون خواب ولی توی خوابم میدیم که جلوی سگ وایسادم یه ندایی بهم میگفت اگر ایمان داری برو جلو درو ببند گفتم برای چی ببندم اونم هی میگفت برو درو ببند منم یهو داد زدم ایمان دارم رفتم جلو سگه از تو در اومد جلو میخکوب شدم همون جا ولی خیلی سریع رفتم از پشت در رو بستم در هم رو به بیرون باز میشد وقتی در رو بستم از خواب پریدم و خیلی هم حالم خوب بود و دیگه از اون موقع خوابی ندیدم تا همین الان. هیچ وقت هم مفهوم خواب هام رو نفهمیدم به غیر از اون فرد آشغال جمع کن ولی الان که بهش فکر میکنم احساس میکنم یه جاهایی رو دارم مسیر رو کج میرم نمیدونم ولی خدا خودش هدایتم میکنه به مسیر درست.شاد و پیروز باشید در پناه الله یکتا خدایی که عشقه و رحمته.
سلام
خیلی ممنون بابت این فایل ارزشمند که مانند فایل های قبلی مقدمه خوبیه برای کار کردن روی دوره کشف قوانین زندگی و روانتر شدن مسیر موفقیت.
اول این و بگم
من همیشه درگیر این قضیه هستم که آیا این مسیر به من جواب درست و حسابی داده یا نه؟
بعد که گذشتم رو مرور می کنم می بینم خیلی رشد کردم، از وقتی با این مسیر الهی که با درخواست از خدا سر راه زندگیم گذاشته شد، آشنا شدم و لنگان لنگان حرکت می کنم تغییرات زیادی داشتم
*کم شدن خوابهام
*کابوسهای هر شبم تقریبا به صفر رسیده
*سردردهام خیلی کم شده
*بی حسی و بی حالی ران چپم خوب شده
*روانم سالمتر شده (در رفتارم مشهوده)
*از توهم اومدم بیرون و حرکات درست تر و تلاش بیشتری می کنم
*کسب و کار و اقدامات مالی ای که منجر به شکست می شد قطع شده
*غیبت نمی کنم
*فیلمای بد نمی بینم
*اینستا و فضای مجازی تقریبا صفر
*سیاست و اخبار سیاسی و انتقاد و مخالفت صفر شده
*نشخوارهای فکریم تموم شده
*دارم طعم امید و شادی و سپاسگزاری و خوشبختی و می چشم
*درآمدهای آسون رو چندبار تجربه کردم
*رفتارم با خانوادم خیلی بهتر شده
*روابط منفی و ناسالم و قطع کردم
*دیگه دنبال پر کردن خلع هام با نواقصم نیستم
*دیگه رنجش هام شبانه روز تو مغزم نمی چرخند
*درآمد یک ماه به اندازه یک سال از سالهای قبل آشناییم رو تجربه کردم
*هدایای با ارزش، تخفیف های عالی (یکبار صد در صدی) خونه های با رهن کم یا رایگان، خریدهای با قیمت کم، خرید ابزار کار، خرید وسایل شخصی که دوس داشتم و قبلا بهش فکر هم نمی کردم،
*در رابطه با علاقم به سینما، سریال بازی کردم که خیلی بازخورد خوبی داشت
*با یه دیپلم، تو دانشگاه ملی، کارگاه بازیگری بسیار خوبی برگزار کردم
*کارهای بزرگتر و تمیزتر، صاحبکارهای بسیار خوب، پورسانت اضافی، کارم بسیار آسانتر شده
*اتفاقات روزمره خوب که بی نهایت
*توانایی دیدن زیبایی ها به حدی که میگم اینا قبلا هم بوده آیا؟
*آرامش
*محبوبیت
*خواب آرامتر
*عزت نفسم وجدانا خیـــــلی بهتر شده ولی می تونه شروع کار باشه
*نگاهم به همه چی تغییر کرده و بهتر شده
*شناخت و حرکت در مسیر قوانین بزرگترین ثروته برام
*سریال قطع، بجز طنز اونم هرکدوم که ورودی منفی ندن
*قبلا صد متر راه می رفتم ساعتها درد پاشنه پا داشتم، الان به راحتی کوه می رم، وزنم همونه
*بدنم فرم بهتری داره، خیلی خوشتیپتر شدم
*زیباتر شدم، جوونتر شدم و خیلی خودم دوس دارم
*با خدا بیشتر دوستم
*دارم بدهی هام رو پرداخت می کنم و سعی می کنم قرض نکنم، در پنج ماه کذشته نود تومن قرض اورژانسی پس دادم و حدود چهل تومن غیر اورژانسی بدهکار شدم
*بی کاری و بی درآمدیم کمتر شده
*خیلی راحت تر کنترل ذهن میکنم
و هزاران تغییر و اتفاق خوب که در زندگیم رخ داده
الهی صد هزار مرتبه شکر
اما اینکه راضی نیستم و احساس می کنم می تونست بهتر باشه و نیست برای چیه
چه کارهایی رو انجام دادم که بر خلاف آموزه های استاد بوده؟
_ سریال(این اواخر قسمت هشت رهایم کن متوجه شدم که بعد از دیدن هر قسمت فرداش یه درگیری برام پیش می آد)
_ فیلمهای دوپامین زا
_ اینترنت و گاهی چت و…
_ رفاقت و همنشینی با افراد منفی نگر و نا امید اونم هر روز، کلی رو خودم کار می کردم می رفتم می دادم طرف برام بندازه تو جوب
_ قرض گرفتن
_ تمرکز بر مشکلات و بدهی ها
_سعی در اثبات خودم که تو قسمت انتقادات فهمیدم باید چکار کنم
_ انجام کاری که بهش علاقه ندارم، الانم هست و اذیت می شدم
خواب
رویاهای صادقه و هدایتی زیادی دیدم که در مواردی باعث شده کلا مسیر زندگیم تغییر کنه، الهی شکر
خواب های بد تکراریم
_لغزش
_برادر مرحومم که قبل شروع دوره دوباره شروع شد و گفتم این یک نشانست و من باید روش کار کنم و براش ترازنامه تهیه کردم، با آدم با تجربه حرف زدم و کمکم کرد و حالا خیییلی بهترم
_مورد بی توجهی قرار گرفتن از طرف عزیزانم، همسرم، طرف یه کاری می کنه که من بدم می آد بعد هرچی عصبانی می شم اون عین خیالش نیست، گاهی می زنم ولی انگار دردش نمیآد، انقد حرص می خورم…
جالبه این دو مورد که گفتم بعد از مدت ها همزمان با این دوره یا چند روز قبل تر اتفاق افتاد
الهی شکر اینم یه نشانه دیگه
رشته ای بر گردنم افکنده دوست
می کشد هر جا که خاطرخواه اوست
رشته بر گردن نه از بی مهری اوست
رشته ی عشق است و بر گردن نکوست
_کابوس که از کودکی باهام بود و با دوازده قدم کم کم قطع شد
خوابای تکراری خوب
* گوشت
* میوه
* درخت
* زن زیبا، دختر زیبا(بدون شهوت)
* مرحوم مادرم، خیلی حالم خوب میشه
درود بر استاد
منتظر تمریناتش هستیم
به نام الله مهربان. سلام به استاد عزیزم و گروه سایت بزرگ استاد عباس منش….بازم از شما بابت تهیه این فایل بینهایت سپاسگذارم و خوشحالم در کنار شما استاد عزیز و مریم جانم هستم…استاد مثالهای که در مورد خواب زدی اکثرا به منم میخورد ..منم یه خوابو سالیان سال هست که دارم میبینم و اون اینه که من هر جا هستم همه چی روشنه بعد یهو همه جا تاریک میشه و یکی دست منو میگیره و دنباله من هست و من میترسم و فرار میکنم طوری که با داد از خواب بیدار میشم و طپش قلب میگیرم. این خوابو شاید بگم از بچگی دارم و برای خانوادم مرتب تعریف میکنم ..استاد هنوز متوجه نشدم دلیل این خواب چیه…البته اینم بگم که من از زمان آشنایی با سایت شما استاد عزیزم .. و اینکه روی ذهنم کار میکنم دیگه این خوابو نمیبینم و از این بابت خوشحالم و از شما سپاسگذارم..یه خواب دیگه که مرتب میبینم گم شدن ماشین هست که همیشه دنبالش میگردم و توی خواب خیلی اذیت میشم .اینم بگم دلیل این خوابو میدونم چون همیشه توی فکر دزدیدن ماشینم هستم که کجا بزارم دزد نبره... استاد من خیلی در زندگیم خیلی آرامش پیدا کردم و آروم شدم این رو مدیون شما و مریم جان هستم ..من دارم روی دوره دوازده قدم کار میکنم …و انشالله نتایج خوبی میگیرم و همینجا بیان میکنم به امید اون روز ..
از کامنت های دوستان هم خیلی چیزها یاد گرفتم و امیدوارم همه هر جا هستید. همیشه شاد..سربلند..موفق …و پیروز باشید..بازم سپاسگذارم… در پناه حق باشید
به نام خدایی که هرلحظه مارا هدایت میکند
سلام خدمت استاد عزیز وخانوم شایسته
وهمه دوستان هم فرکانسی ام
استاد درمورد تجربه من از خواب های تکراری کا میبینم
اینه که هر از مثلا 1ماه یه 20 روز به صورت متغیر
این تو خواب میبینم که یه دفعه تو خواب (زیر پاهام خالی میشه ویه هو میفتم بعد از تو خواب یه دفعه بلند میشم میپرم )اصلا واسه خودم هم خیلی عجیبه
وواقعا دلیلش نمیدونم خیلی واسم تکرار شده و
اصلا تا حالا بهش فکر نکرده بودم تا این که دیروز این فایل رو دیدم وبهش فکر کردم بعد با خودم
گفتم من که اصلا همچی نیستم که خواب های تکراری ببینم بعد که فکر کردم امروز فهمیدم نه بابا
من هر از یه چند وقت 1بار داره این خواب واسم تکرار میشه واقعا خیلی عجیب وغریب بد خیلی عجیب مثل این که روحم با سرعت نور از بلندی بیاد بیفته تو جسمم ویه دفعه بلند میشم واصلا هم نمیدونم چرا اینجوری میشم
به هرحال دوست داشتم تجربه ای که دارم وداره واسم تکرار میشه بگم تا استاد باجواب دادن به تجربیات ما به هممون کمک کنه استاد واقعا ازتون سپاسگزارم واسه این فایل های عالی وبی نظیر
استاد عزیزم سلام
در مورد خوابهایی که صحبتش رو کردید من یه خوابی می دیدم که تا قبل از گوش دادن به این فایل کمی برام سوال شده بود که چرا این خواب تکراری رو من می بینم ولی زیاد بهش توجه نمی کردم
استاد خواب می بینم که می خوام به یه جایی یا قراری برم ولی سریعا یاد این میوفتم که یه کاری دارم تا میرم اون کار رو انجام بدم و آماده ی رفتن به سر اون قرار باشم بلافاصله یه کار دیگه پیش میاد و در عین اینکه این کارها رو انجام میدم اضطراب شدیدی می گیرم
انگار یکی تو اون لحظه منو گرفته انگار بدنم سنگین شده انگار به بدنم وزنه وصل شده بدنم سنگینه حین انجام دادن اون کارها و انقدر کار روی کار پیش میاد که خودم می فهمم که دارم خواب می بینم و آگاهانه از خواب می پرم .
استاد عزیزم سلام
در مورد خوابهایی که صحبتش رو کردید من یه خوابی می دیدم که تا قبل از گوش دادن به این فایل کمی برام سوال شده بود که چرا این خواب تکراری رو من می بینم ولی زیاد بهش توجه نمی کردم
استاد خواب می بینم که می خوام به یه جایی یا قراری برم ولی سریعا یاد این میوفتم که یه کاری دارم تا میرم اون کار رو انجام بدم و آماده ی رفتن به سر اون قرار باشم بلافاصله یه کار دیگه پیش میاد و در عین اینکه این کارها رو انجام میدم اضطراب شدیدی می گیرم
انگار یکی تو اون لحظه منو گرفته انگار بدنم سنگین شده انگار به بدنم وزنه وصل شده بدنم سنگینه حین انجام دادن اون کارها و انقدر کار روی کار پیش میاد که خودم می فهمم که دارم خواب می بینم و آگاهانه از خواب می پرم .
این خوابی هست که من چندین بار دیدم استاد ولی جوابی براش پیدا نکردم که امیدوارم مثل بقیه ی سوالهای زندگیم که توسط آگاهی های شما بهش رسیدم این هم یه آگاهی جدید باشه .
ممنون از شما استاد بابت حضورتون در زندگیم
یا حق
سلام خدمت استاد عباسمنش عزیزم و خانوم شایسته ی گل
جدا از خوابهای تکرار شونده ای که میبینم یکسری خوابها رو میبینم که دقیقا همون خوابها در بیداری اتفاق میفتند مثلا چندوقت پیش خواب دیدم پسر بچه ی یکی از آشنایان که اصلا بهش فکرنمیکردم افتاده و سرش شکسته و بعد از چندروز شنیدم که واقعا این اتفاق براش افتاده یا مواردی از این قبیل که برای خودم جالبه.
اما یکسری خوابها هست که میبینم کلیات مشترک و تکراری دارن مثل اینکه خواب میبینم با پارتنرم جایی هستیم و ناگهان خودم رو میبینم که تنها هستم بارها و بارها این خواب رو دیدم که پارتنرم در خواب منو تنها گذاشته و من دنبالش میگردم .
یا مورد تکراری دیگه ای که خیلی برام پیش میومد البته قبل از آشنایی با شما استاد عزیزم تقریبا هرشب این اتفاق برام میفتاد ولی در حال حاضر با فاصله زمانی خیلی بیشتری ممکنه اتفاق بیفته مثلا دوماه یکبار یا بیشتر ، اینکه بلافاصله وقتی به خواب میرم یک خوابی میبینم که تلاش میکنم بیدار بشم ولی نمیتونم به نوعی دچار فلج خواب یا همون بختک میشم .حالت خیلی بدیه و بیشتر مواقعی اتفاق میفته که ذهنم به شدت درگیر موضوعی باشه یا ناراحت باشم.
در کل من خیلی زیاد خواب میبینم و اینکه یکسری افراد میگن مااصلا خواب نمیبینیم برای منی که خیلی خواب میبینم بسیار عجیبه.
الگوی تکرار شونده در خواب:
من تو یه دوره هایی از زندگیم الگوهای تکرار شونده در خواب رو داشتم، البته چندسال میشه که دیگه تکرار نشده ولی همون موقع ها هم که خواب میدیم فهمیدم که برای من الگوهای تکرار شونده در خواب دو حالت داشت، یه سری الگوها در خواب به این صورت بود که وقتی یه سری مسائل رو که تو زندگیم اتفاق میفتاد نمیتونستم تو واقعیت حل کنم اونوقت اونا رو تو خواب حل میکردم، یا اینکه یه سری مسائل بود که تو واقعیت برام اتفاق می افتاد و تو خواب هم ادامه پیدا میکرد یعنی تو خواب هم نمیتونستم حلشون کنم،
مثالی که در مورد اول میتونم بگم این بود که مثلا یه سوال رو در درس ریاضی نمیتونستم حل کنم ولی تو خواب حل میکردم، یادمه وقتی بیدار میشدم و به راه حل فکر میکردم متوجه میشدم که راه حل اشتباه بود ولی تو خواب خب حلش کرده بودم،
یا اینکه وقتی برادرم به رحمت خدا رفت تا مدتها خواب میدیم که برادرم زنده شده و با ما زندگی میکنه که البته خیلی از دیدن این خوابها عذاب میکشیدم و وقتی که پدرم به رحمت خدا رفتن دیدم دوباره داره این اتفاق برام تکرار میشه که پدرم بیماریشون خوب شده و زنده هست و پیش ماست که وقتی دیدم دوباره این اتفاق داره تکرار میشه جلوش رو گرفتم و به خودم نهیب زدم که دیگه نباید ازین خوابها ببینم و دیگه هم خدا رو شکر ندیدم،
در مورد الگوهای تکرار شونده دوم هم من نتونستم تو دانشگاه ارشدم رو تموم کنم و تا چندسال بعدشم خواب میدیم که رفتم دانشگاه و دارم امتحان میدم ولی آماده نیستم و مثلا امتحان ریاضی داشتم ولی من یه درس دیگه رو خونده بودم یا اینکه تو لیست امتحاناتم یه درسایی بود که من اصلا نمیدونستم اون درسا رو دارم و…. یعنی این خوابها به این صورت بود که من تو واقعیت یک مشکلی بود که حل نکرده بودم و تو خواب هم همین روند ادامه داشت.
یه حالت دیگه هم برای من به این صورت بود که من یک خواب تکراری رو دقیقا سالی یک بار باید میدیم، چون وقتی بچه بودم عاشق ستاره ها و سیاره ها بودم همون موقع بچگی خواب دیدم که به سیاره ها و ستاره ها میرم و کلی عشق میکردم و لذت میبردم و انقدرررر این خواب برام لذت بخش بود که همیشه بهش فکر میکردم و وقتی دیدم سال بعد عین همون خواب رو دیدم هر سال منتظر بودم اون خواب رو ببینم و تا دبیرستان هم سالی یه بار میدیدمش
برای من الگوهای تکرار شونده در خواب به این صورت بود.