پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-04 23:13:032024-02-14 06:18:27پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیزم
اتفاقا من چند وقت قبل داشتم به همین موضوع فکر میکردم چون چند بار بود که خواب استخر میدیدم. خواب میدیم توی استخر شنا هستم و دارم شنا میکنم و لذت میبرم. یا میخوام برم استخر یا دنبال استاد شنای دوران کارشناسیم میگشتم معمولا هم دقیقا همین استخر رو تو خواب میدیدم استخر قهرمانی شهید کشوری. یا میدیدم بعضی وقتا میرم استخر ولی نمیدونم بنا به دلایلی نمیشد شنا کنم. یا بخش رفتن به استخر رو تو خوابم میدیدم ولی همینکه میرسید به شنا کردنم بنا به دلایلی از خواب بیدار میشدم.
خلاصه یه چیزی تو همین مایه ها.
من اون زمانی که این خوابها رو میدیدم اصلا استخر نمیرفتم خیلی وقت بود استخر نرفته بودم و اصلا هم به این فکر نکرده بودم که برم استخر.
ولی جالبه بعد از یک مدت که از این خوابها گذشت من رفتم دانشگاه آزاد شهرمون درخواست تدریس دادم و اتفاقا یکی از واحدهای درسی که بهم دادن شنا بود.
من شروع کردم به تدریس شنا ولی اصلا تا یه مدت یاد خوابام نیفتادم تازه بعد از یک مدت یادم اومد عه اون خوابای تکراری که در مورد استخر میدیدم بی حکمت نبوده. اون خوابا تعبیر شده بود.
حالا یه داستان جالب از خودم بگم. من ترم اول کارشناسیم اولین بار پا مو گذاشتم استخر تا قبلش اصلا و ابدا استخر ندیده بودم. ولی انقدر عاشقش شدم و انقدر با عشق تمرین میکردم که جزو بهترینهای کلاس شدم و از بعضی همکلاسیام که شنا رو از بچگی یاد گرفته بودن هم بهتر شدم. یادمه یه بارم رکورد شنای آزاد کلاس رو زدم. و خداوند این فرصت و موهبت رو بهم داده بود که استادام بهترین استادای ایران بودن. تونستم شنا یک شنا دو شنا تخصص و نجات غریق رو با نمره عالی پاس کنم. بعدشم در آزمون مربیگری درجه 3 شنا و نجات غریق و سپس مربیگری ورزش درمانی در آب موفق شدم و مدارکشو گرفتم. حتی الان که خودم یاد مهارتم تو شنا میفتم شگفت زده میشم. یه بار یکی از همکلاسیام که عضو تیم شنا بود و شناش عالی بود بهم گفت سلما تو مثل یک قهرمان شنا میکنی این حرفش هنوزم بعد از 16 سال تو ذهنم مونده و حسم رو خوب میکنه.
یعنی همیشه وقتی میرفتم استخر همه شنا مو نگاه میکردن و بعضیا بهم میگفتن تو چقدر عالی شنا میکنی چرا نمیری عضو تیم بشی؟ خلاصه استعدادم تو شنا عالی بود
زمان گذشت و من به رشته فیتنس علاقه مند شدم و همچنین درگیر درسای دانشگاه و حاشیه های دیگه ای شدم که کلا از شنا فاصله گرفتم. فقط گاه گداری میرفتم استخر خیلی کم. یک بارم رفتم تست انتخابی تیم دانشگاه رو دادم ولی چون تمرین نداشتم قبول نشدم و بعد از تمرین بدنم بشدت خالی کرد. دیگه از اون روز شنا نکردم تا اینکه بعد از 6 سال شایدم بیشتر بهم واحد شنای دانشگاه رو دادن. یکمی هم آسیب دیدگی داشتم. بخاطر همین میرفتم استخر ولی بعضی جلسات شنا نمیکردم. دقیقا همون چیزی بود که تو خوابام میدیدم.
خلاصه اون ترم تموم شد و من تونستم کلاس شنای 50 نفری رو مدیریت کنم و خیلی خوب از عهده اش براومدم. ترم بعد واحد شنا برنداشتم یعنی درواقع واحد شنا رو به خاطر فرکانسهای خودم به من ندادن.
ولی وقتی اطرافیان و دوستانم متوجه شدن که من برگشتم شهرمون و مربی شنا هستم گفتن که میخوان باهاشون شنا کار کنم.
استاد جون جالبه تو اون فایل الگوی عالی برای مهمانی دادن که دوستان عزیزتون اومده بودن خونه شما مهمونی، اون صحنه ای که همه میپریدین توی آب انقدر دوست داشتم منم منم اونجا میبودم و بهتون شنا یاد میدادم!
شاید این خوابها و این اتفاقات داره بهم یک پیامی رو میده اونم اینه که علایق و توانمندی های خودمو به یاد بیارم و دست کم نگیرم. اولین شاگرد خصوصیم رو چند روز پیش خدا فرستاد. شاید قراره شاگردام خیلی
زیاد بشن. شاید قراره از طریق این مهارتم کسب درآمد کنم! خدایا خودت هدایتم کن.
سپاسگزارم استاد عزیزم.
سلام استاد عزیزم،سلام به مریم عزیزم،استاد عزیزم حالم عالیه،هدایت شدم برای نوشتن،بنویسم از حالم خوبم،از اتفاقات خوب و عالی که هر روز برام اتفاق میوفته،خدایا شکررررت بابت حال خوبم،خدایا شکرت بابت سایت عباسمنش عزیز،خدایا شکرت بابت این روز زیبا،استاد عزیزم عیدتون مبارکسیدبزگوار خداوند️
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته گلم
منم امدم توی این قسمت رد پا بزارم
برای خودم
خواب های تکرار شونده من
به این صورته که داره یه موقعیت عالی برام پیش میاد یع چیز عالی جور شده و من هی نمیرسم
نمیتونم سر موقع برسم و
و این فشار اینقدر زیاده که منو داره پیر میکنه هر لحظه ای که دیر و دیر تر مشه
فکر میکنم از باور کمبود میادش
و یه خواب دیگه هم اینکه نمیتونم فریاد بزنم
یه اتفاق وحشتناک و خطرناک افتاده برام
و من باید کمک بخوام صدام در نمیاد و دارم همینجور زور میزنم صدام درنمیاد
این مبحث خواب برام خیلی عجیب و هیجان انگیزه
چون خیلی راجبش کنجکاوم
و هیچی هم راجبش نمیدونم غیر اینکه حاصل افکار روز های قبلمونه که استاد توی دوره 12 قدم گفتن
خیلی خیلی و به شدت منتظره جواب این سوالات زیبا هستم
عاشقتونم
سلام وقت بخیر
خواب هایی که سالها میبینم و خسته شدم دیگ از موضوع تکراری امیدوارم با کمک این فایل ها ارزشمند استاد حل بشه
یکی دنبالم و من فرار میکنم حالا به صورت جنگ شده و فیلم داعش و داستان ها مستندات تو افغانستان دیده شده که ادم ها ک میخوان جنگ کنن ریختن تو کشور و حمله کردن و دنبال من هستن و من فرار میکنم
و خواب بعدی که خیلی ازش بدم میاد
سال هاس تکرار میشه آزمون دارم و هیچی درس نخوندم و میگم این ترم پاس نمیشم
با اینک سال هاس درس نمیخونم و کلا همچی ول کردم حالم بد میشه از درس آزمون استرس هاش و..
خواب بعدی ک سال هاس تکرار میشه اما خیلی کمتر از بقیه
تو دهانم یا دندان هام میریزه تا یک چرک مانندی از دهنم میاد که خیلی زیاده حجم زیادی و مدت طولانی از دهنم میاد بیرون
ک وقتی بیدار میشم حس چندشی دارم
سلام خدمت استاد جان و خانم شایسته عزیز
خب بریم سراخ تمرین این ویدیو جذاب :
من معمولا یادمه از زمانی که 14 سالم بود تا الان که 20 سالمه بعضی اوقات مثلا هر 3 ماه یه بار هر 6 ماه یه بار این خوابو میدیدم که داخل یه کلاس هستیم بچه ها هم همه ادامه و قراره امتحان گرفته بشه و من خبری ازش نداشتم
یعنی انگار کل اون کلاس خبر داشته که قرار بوده امتحان گرفته بشه و من آماده اون امتحان نبودم حالا نکته جالبش اینه که زمانی که مقطع درسیم عوض میشد مثل میرفتم دبیرستان محیط دبیرستان بود و الان که دانشگاه رو ترک کردم و انصراف دادم اخرین خوابی که دیدم دقیقا همین وضعیت داخل دانشگاه بود که اقا قراره یه امتحان گرفته بشه و من ن ازش خبر داشتم ن براش آماده ام اما نکته جالب این هر زمان که میخواسته امتحان گرفته بشه قبلش من از خواب بیدار میشدم و یادم میومد که اره داشتن تو خواب از من امتحان میگرفتن
یه خواب دیگه ای که همیشه میدیدم اینه یه دختری هست داخل خواب که از من کمک میخواد و زمانی که کمکش میکنم اون عاشق من میشه و با هم وارد رابطه میشیم در حالی که تا الان من هیچ رابطه عاطفی نداشتم حتی یادمه یه بار این خواب اینقدر برام واضح بود که داخل خواب ما حدود 6 ماه با هم زندگی کردیم داخل یه خواب و برام خیلی عجیب بود که زمانی که از خواب بیدار شده بودم اسم اون دختر رو صدا میکردم
که کجا رفته و اینا و بعدش فهمیدم که خواب بودم
جالب اینجاست که دختری که داخل خواب میبینم به شدت دختر خوبیه و دقیقا همون ملاک هایی که میخوام از شریک عاطفیم تو دنیای واقعی رو همه رو داره و در رفتارش داخل خواب میفهمم که دوسم داره
حالا دوستانی که این کامنت من رو میخونن یه سوالی ازشون دارم به نظرتون این دلیلش به خاطر چیه که من خواب یه دختر رو میبینم در حالی که تا به الان رابطه عاطفی نداشتم ممنون میشم به سوال جواب بدین
با سلام
من وقتی بچه بودم از اون خواب های ترسناک که از یک باند می افتادم تو سیاه چاله وجیق می کشیدموبا ترس از خواب بیدار می شدم بعد ها این خواب آنقدر تکرار شده بود وقتی داشتن سقوط می کردم تو اون فاصله که داشتم می رفتم پایین به خودم می گفتم این خواب نترس الان بیدار می بشی الان اکثرا خواب نمی بینم یا اگر هم می بینم همین که چشمم باز می کنم همه چی فراموشم میشه خیلی کم خواب هام یادم میمونه و بعضی هاشم یکم به واقعیت نزدیک هست در پناه حق باشید
بنام خداوند هادی ومعجزه گر
سلام به همه
انقدرخوشحالم که نمیتونم احساسم رو بگم هفته پیش تو بخش نظرات الگوتکرارشونده نوشتم که امیدوارم بتونم دوره کشف قوانینو بخرم و بتونم ترمزهای ذهنیمو بشناسم و بتونم باسرعت بیشتر به خواسته هام برسم
اونموقع که نوشتم هیچ هیچ ایده ای نداشتم برا جور شدن پولش
ولی امروز به خواست خدا و دریافت هدایتش
تونستم این دوره روهمین الان بخرم و ازخدا عیدی شب عید غدیرو دریافت کنم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت که تونستم با نحواهای ذهنم کناربیام و یک تکه طلا که دستساز دایی من بود واز مامانم به یادگاری بهم رسیده بود رو بفروشم و ابن کارو انجام بدم
ناگفته نماند که کار خیلی سختی بود تا به امروز همه طلاهایی که داشتمو به عناوین مختلف و برای کارهایی که به شخصه بهم مربوط نمیشد ولی به خاطر شرایط موجود فروخته بودم و فقط همین تکه مونده بود که اصلا فکر فروشش رو هم حتی یه بار از سرم نگذرونده بودم یعنی میگفتم این تا اخر بامنه و بعدشم میدمش یادگاری به تنها دخترم
ولی انقدر دلم میخواست این دوره رو بخرم و هیچ راهیم جلو پام نبود که یه آن از ذهنم گذشت بابا اینم بفروش ولی اینبار برای خودت برای خواسته شخصیت برای پبشرفتت
وازخداهم هدایت خواستم که کارم درسته یانه
واومدم تو نشونه امروزم تو سایت
فایل چشم زخم اومد یه آن گفتم اینکه ربطی به هدایت من نداره ولی یهو گفتم بزار کامنتهای منتخبشو بخونم
یه حسی گفت دومی رو بخون همون اوایل کامنت دیدم نوشته با خرید دوره کشف قوانین تونستم ترمزهامو بردارم
گفتم قربونت خداحونم که گفتی کارم درسته و بعد ادامه ماجرا دیگه
الان قدم دوم رو هم دارم کارمیکنم ودرکنارش این دوره رو هم که اضافه کردم فک کنید چه جهش بزرگی رخ میده به امیدخدا
بریم سراغ خوابهای تکرارشونده من
من خیلی خواب پرواز میدیدم اینکه میتونستم یه مسافت طولانی ازحایی رو به جای دیگه بپرم و برام توخواب خیلی هم طبیعی بود
یه خواب دیگه هم که خیلی میبینم خواب زنعمو هست که فوت کرده و جالب اینکه حالات اون ادم تو خواب با احوال خانواده اش در بیداری مطابقت داره یعنی وقتی تو خواب ناراحته پیره فرتوته مریضه وقتی به خانوادش میگم میفهمم یه مشکلی برا یکی ازبچه هاش پیش اومده
و اینکه من با این زنعموم در زمان حیاتش اصلا رابطه ریاد نداشتم و شاید سال به سالم نمیدیدمش
یه خواب دیگه که بارها دیدم و به واقعیت رسید این بودکه پدرم با داییم که حدودا 20 سال قهر بود رو میدیدم تو یه باغ دارن باهم حسابی خوش و بیش میکنن و میخندنو شادن
هربارکه ازخواب پامیشدم میگفتم عجب خواب خوبی ولی اصلا اصلا اصلا باورم نمیشد واقعی بشه
و دقیقا یه ماه قبل تو یه باغ در یه مهمونی خانوادگی عین این خواب رو دیدم که حقیقت پیدا کرد خدارو صدهاهزاربارشکر
یه خواب دیگم که خیلی میدیدم این بود که یه جایی میرفتم و وقتی برمیگشتم کفشهام نبودن وهمش درطول خواب دنبال کفش هام میگشتم که اکثرا هم پیداشون نمیکردم
بجز خوابهای بی خودی که میبینم خیلی تو خوابهام هدایت میشم از اینده باخبر میشم حالا یا از طریق اموات بخصوص مادربزرگم یا خود خواب مثل آشتی پدرم با داییم و………
بازم بگم خیلی خوشحالم که تونستم این دوره روبخرم واستادعزیزم ازتون خیلی خیلی ممنونم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به استاد عزیز و دوستان جان
خدایا شکرت که یکبار دیگه هم افتخار گوش کردن و فکر کردن به آگاهی های این فایل ها رو دارم و در مدار شنیدن قرار گرفتم انشالل که بشود و عمل هم بکنم
استاد عزیزم چقدر شما همه چیز رو خوب فهمیدید و درک کردید و عمل کردید به قول اون دوستمون که انگار 900 سال هست که شما در این جهان هستید و دارید هر روز قسمتی دیگر از وجود خودتون رو کشف میکنید و هر روز بهبود میدید خودتون رو
خدای من همین یک فایل رو باید بارها و بارها گوش کرد و عمل کرد تا بشه ملکه ذهنمون شما چطور فهمیدید و عمل کردید و نتیجه هم گرفتید
الله اکبر به این همه علم و آگاهی
استاد عزیزم اصلا کلمه تحسین برای شما کم هست و ما چیز واقعا کلمه ای پیدا نمیکنم که بخوام بهتون بگم
شما توی خیلی از فایل هاتون میگید که کامل نیستید اما واقعا مکه میشه که شما کامل نباشید
آخه این همه علم و آگاهی ناب که عمل هم شده بهش از کجا میاد
میگن پیامبرها اومدند که رسالت خودشون که همون ابلاغ کلام خدا هست رو بگن
آیا شما رسول نیستید ؟؟؟
آیا شما حرف و کلام خدا رو نمیگید؟؟؟
آیا شما توحید رو ترویج نمیدید ؟؟؟
پس اگر این رسالت نیست پس چیه ؟؟؟
شما در هر زمینه ای حرف برای گفتن دارید چون به اعماق ذهن خودتون نفوذ کردید و خودتون رو هر بار بهتر از قبل شناختید و هر بار هم بهتر از روز قبل شدید در همه ی زمینه ها
فقط میتونم ازتون تشکر کنم و تحسین کنم شما رو
حالا بریم سراغ سوال این قسمت:
من خیلی از خواب هام رو یادم نمیاد و فراموش میکنم که چه خوابی دیدم و یا بیشتر در مورد چه چیزی بوده
اما توی همین یک هفته ی گذشته دو سه بار خواب بد دیدم که از ترس بیدار شدم و یکیش جالبه همین امروز صبح بود که از ترس بیدار شدم و دیدم که یک نفر افتاده بود دنبالم ولی خواب های دیگم رو فقط میتونم که ترسیدم ولی نمیدونم در مورد چه چیز بوده
اما خواب های شیرین هم زیاد دیدم و خیلی هم خواب شما و مریم جان رو بارها و بارها دیدم و چقدر این خواب ها لذت بخش بوده و من توی این خوابهایی که با شما بودم کلی حالم خوب بوده و داشتم باهاشون در مورد قوانین صحبت میکردم و توی مکان های زیبا و سرسبز بوده فکر میکنم خیلی از دوستان چنین خواب مشابه من رو دیده باشند آخ خدایا اصلا دلم نمیخواست که بیدار بشم بسکه لذت بخش بوده برام
نیمدونم باز هم برای خواب فایل دیگه هم میدارید با نه خیلی دوست دارم دلیل اینکه خواب بد یا خوب میبینم رو بدونم که چی هست
ولی من خوابه های بد رو بیشتر ربط میدم به پر خوری و یا افکار بدی که داشتم توی اون روز بخاطر همین زیاد اهمیتی نیمدم و میگذرم ازش
یکی از دوستان نزدیک و دختر عمم همیشه خواب های افرادی رو میبینند که مرده آمد و پیغامی دارند برای ما وقتی که با جزییات میان تعریف میکنند خیلی تعجب برانگیز هست برای من
مثلا همین چند وقت پیش خالم خواب بابام رو دیده بوده که به سه نفر پدرم بدهکار بوده و ما هیچکدوم خبری نداشتیم از این موضوع و جالبه که با اسم و فامیل دقیق و مبلغ هوایی که بهشون بدهکار بودند صحبت کرده بود در یک شرایط بسیار بدی که پدرم توی اون موقع داشته(عالم برزخی منظورم هست )که وقتی خالم داشت تعریف میکرد مو به تنمون سیخ شده بود از ترس
خدااااای من
الله اکبر
الان هم که دارم راجبش مینویسم تمام موهای بدنم سیخ شده خیلی عجیب بود برامون
خلاصه رفتیم و این دوستان رو پیدا کردیم و جالبه که یکیشون خودش هم یادش نبوده که از بالای من طلب داشته و وقتی که بهش گفتیم خودش یادش اومد و حتی توضیح داد که چرا طلب داره از پدرمان
و وقتی که با حرف های پدرم مطابقت دادیم دیدیم که درست گفتن این بنده خدا
خلاصه ما رضایت گرفتیم از این 3 نفر و بعد از چند وقت دوباره پدرم اومد به خواب خالم و اینبار هم حالش خیلی خوب بود و هم جاش خیلی بهتر بود کلی هم تشکر کرد از اینکه پیگیری کردیم این موضوع رو
خیلی دوست دارم بدونم اینطور خواب ها داستانش چیه
البته از استاد عزیز درخواست دارم اگر دوست داشتن و تمایل داشتن در مورد این موضوع صحبت ی بکنند خوشحال میشم
امیدوارم در پناه الله مهربان شاد باشید و خوشحال استاد عزیزم
و این رو هم بگم که شدیداً من و بچه های سایت دلمون واسه مریم بانوی عزیز هم خیلی تنگ شده
خوشحال میشیم که ببینیمشون
بنام خدای مهربان
سلام خدمت استاد عزیز وهمراهان سایت عباسمنش
زیاد در کل خواب نمیبینم کلا اگرمشکل خاصی نباشه تا سر بزارم رفتم
اما در کودکی به صورت تکرار هر شب خواب میدیدم در فضایی هستم که صداها اکو میشه وبا تکرار پخش میشد واین باعث میشد از خواب بپرم ومادرم شب ها قران پشت سرم میزاشت وارام میشدم ومیخوابیدم
الان بخوام بگم خوابهام مثل کسی که با یکی دعواش میشه ونمیتونه حقش رو بگیره وبا قدرت طرف روتنبیه کنه هستم و هی میخوام طرف رو یه حسابی ادب کنم اما انگار دستام قدرت ندارند
به خاطر اینکه در شرایط تکرار یه الگوی بد مالی هستم وهرچه تلاش کردم از زیر بار قرض ها رها نشده ام ونیز از خودم راضی نیستم انگار دارم بیهوده پیر میشم انگار نمیتوانم شرایط رو تغییر بدم انگار نهایت تلاش هایم به ثمر ننشسته میدانم زندگی زیباست اما برای من طرف ناجالبش رو شده ودقیق میدانم با الگوهای بدی احاطه شده ام و انگار ریشه انها رو نمیتونم پیدا کنم
وانگار به غیر از خدا وسایت کسی نیست وتمام زندگی من شده سایت وشما دقیق حرف استاد را قبول دارم یا من دیگه احساس خوبی پیش دیگران ندارم نمیتونم از کسی درخواست کمک کنم حتی پدرم حتی همسرم
وخودم احساس میکنم باید یه تعهد بدم برای تغییری بزرگ در شخصیتم وخدایا تو پناه من باش وهدایتم کن
من مسیر راه پیدا کردم دوست دارم راحتتر پیش برم وراحت تر بدست بیارم
وبی دلیل شاد باشم
من برای سالهای طولانی خواب میدیدم که کسی یا چیزی که اصلا نمیدونم کی یا چی هست من رو دنبال میکنه و من با تمام توانم میخوام که فرار کنم اما پاهای من توان رفتن ندارند، انگار که فلج شدم و نمیتونم حرکت کنم. برای فرار کردن روی زمین میخزم، دستم رو به دیوار یا هر چیزی که بشه میگیرم و خودم رو واقعا با بدبختی میکشم تا از اون موقعیت جون سالم به در ببرم.
خوابی بود که واقعا عذابآور بود و مرتب تکرار میشد.
تا اینجا رو داشته باشید.
از اون طرف من سالها قبل تصادفی با ماشین داشتم و از اون تاریخ دچار ترس از رانندگی شده بودم و دیگه هیچوقت سراغ رانندگی نرفته بودم. با وجودیکه واقعا و عمیقأ دوست داشتم از این سد بگذرم اما ترس خیلی در من عمیق شده بود و من واقعا جسارتش رو نداشتم.
تا اینکه بالاخره یک جایی شروع کردم به غلبه بر این ترس و دوباره شروع کردم به رانندگی کردن.
بعد از حدود یک سال به خودم اومدم و دیدم دیگه اون خواب ترسناک تکراری رو نمیبینم. الان هم تقریبا هفت هشت ساله که دیگه اون خواب به سراغ من نیومده.
من اولش متوجهی ارتباط این دو موضوع نشده بودم، اما یک مدت که گذشت کاملا درک کردم که از وقتی که رانندگی میکنم اون خواب تکراری دیگه تموم شده.
یک خواب تکرارشوندهی دیگه هم دارم که هنوز متوجه نشدم از کجا نشأت میگیره؛ اینکه خواب میبینم قراره یه جایی بریم که اتفاقا همیشه جای خوبیه، مثلا مسافرت یا مهمونی… اما من اصلا آمادگی ندارم، لباس مناسب ندارم، وسیله برنداشتم، یا اینکه همه میرن من هنوز دارم وسیله جمع میکنم، و کلن این آماده نبودن مانع رفتن من و لذت بردن از اون موقعیت ظاهراً جذاب میشه. من همیشه جا میمونم و به اون موقعیت نمیرسم.
در دنیای واقعیت هم من نسبت به ظاهر دچار عدم اعتماد به نفس هستم و همیشه با این موضوع درگیرم. از طرفی هم همیشه در حال وسیله جمع کردن هستم، چون همیشه در رفت و آمدم و عادت کردم که حتی برای چند ساعت جایی رفتن هم همیشه وسیله جمع میکنم.
نمیدونم چه ربطی بین اینها هست اما این خواب تکرارشونده هم چند سالی میشه که با من هست درحالیکه قبلا نبوده. شاید بعد از ازدواج شروع شده باشه، مطمئن نیستم.
احساس میکنم از وقتی که شهر محل سکونتم رو تغییر دادم میزان تکرارش کمتر شده اما هنوز کاملا قطع نشده. اینها همه حدس و گمانهای من هستند که کاملا ازشون مطمئن نیستم.
من متوجه شدم که انگار خوابهای تکرارشونده از یک جایی به بعد شروع میشن؛ بعد از یک اتفاق یا یک شرایط خاص. شاید اصلا به خاطر هم نیاریم اما در ناخودآگاهمون هست.
شاید مثلا اگر من بتونم احساس ارزشمندی خودم رو از ظاهرم جدا بدونم اونوقت دیگه این خواب رو نبینم. نمیدونم….
پیدا کردن منشأ این خوابها شاید همیشه ساده نباشه، اما به من ثابت شده که دلیل مشخصی دارند. به نظرم مرتبط هستند با دغدغههایی که ما همون زمان در دنیای واقعیت با خودمون و شخصیتمون و دنیامون داریم، نیازهایی که همون زمان در زندگی احساس میکنیم.
مثلا من به شدت احساس نیاز میکردم به غلبه بر ترس از رانندگی یا الان خیلی احساس نیاز میکنم به ایجاد احساس ارزشمندی و درگیر ظاهر نبودن. یعنی اگر به این دغدغهها توجه کنیم و رفعشون کنیم خوابهای تکراری هم متوقف میشن.
انگار که خواب تکرار شونده یک جور هشدار هست برای پرداختن به یک دغدغهای که درون ما باهاش درگیره.
به هر حال قطعا دلیلی پشت دیدن خوابهای تکراری هست و قابل متوقف شدن هم هستند. چون از ابتدا که نبودن، ایجاد شدن و میشه که دیگه نباشن.