پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 3 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

660 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محبوبه گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    سلام استاد بزرگوار خودم و بانو شایسته گرامی

    وتمامی دوستان ارزشمندم در سایت توحیدی عباسمنش..

    الگوی های تکرار ی من در خواب

    قبلش بگم ممنونم ازتون استاد که چقدر عالی مارو در خودشناسی کمک میکنید و من واقعا تا الان توجه نکرده بودم چرا بعضی خواب ها رو مدتها و در طی سالهای زیاد داره برام تکرار میشه اصل اون موضوع …

    یکیش که بیشتر تکرار شده نسبت به بقیه موارد فرار از شرایطی بوده و یا حیوونی که همیشه یا شیر بوده یا گاو و یا سگ بوده که از ترسش یا فرار میکردم یا خیلی زیاد تقلامی‌کردم که قایم بشم منو نبینن و به شدت میترسیدم از حمله اون حیوون به خودم…

    مورد دیگه که تکرار شده ولی نسبت به قبلی خیلی کم اتفاق افتاده این بوده که یه آدم رو دوتا میدیدم و وحشت میکردم و یا موجوداتی (مثل جن و….)که به شدت ازشون میترسیدم و با فریاد از خواب می‌پریدم.

    مورد بعدی که داشتم که از بلندی میفتم پایین و زود بیدار میشدم …

    مورد بعدی که داشتم که از چیزی میترسیدم و وقتی میخاستم فرار کنم انگار پاهام رو نمی‌تونستم حرکت بدم و سرعتم خیلی کند میشد و من زور میزدم که تندتر حرکت کنم و اصلا نمیشد و خیلی حس بدی رو تجربه میکردم و از خواب بیدار می شدم..

    مورد بعدی که تکرار شده برام که در شرایطی هستم که تعداد خیلی زیادی مار میبینم و حتی از زمین بیرون میاد،خیلی زیاد…

    موردی که خودتون هم گفتین ریختن دندون هام بوده که در حد دوسه بار دیدم و حتی یک بار دیدم تمام دندون هام قرمز شده و دقیقا مثل دونه انار شده و تا من بهش دست زدم همشون ریختن و باز به گفته خودتون اینقدر برام واقعی بود که وقتی بیدار شده بودم هنوز روز لثه هام و لب هام اون حالت نرمی دونه انار ها رو حس میکردم…

    مورد بعدی که تکرار می‌شده برام که مراسم عروسی بوده که من نتونستم به موقع کارهام رو انجام بدم مثلا لباس و آرایش و ووو که مثلا عروسی شروع شده و من یا تا کارام رو انجام بدم دیر میرسم یا مجبورم همونجوری با شرایطی که دوست ندارم در عروسی حاضر بشم….

    البته استاد جان من از وقتی که ذهنم در گیر آموزش های شما قرار گرفته این موارد خیلی کاهش پیدا کرده

    براتون بهترین ها رو آرزو میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  2. -
    فاطمه سليمى گفته:
    مدت عضویت: 1762 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بحق شایسته و همه دوستان نازنینم

    من بعد از شنیدن این قسمت از صحبت های استاد پشت میز رو به باغچه نشستم که براش کامنت بزارم و تازه سلام و علیک رو نوشته بودم که اوضاع زیبای طبیعت حسابی حواسمو پرت کرد

    یه باد خیلی قشنگ لابلای همه شاخه های درختای میوه و درختای بلند تبریزی اطرافشون شروع به وزیدن کرد و صحنه خیلی زیبایی بوجود آورد

    از یه طرف رقص شاخه ها و برگ ها از یه طرف صدای پیچیدن باد میون اونها که گاهی آروم و ملایم و گاهی شدیدتر میشد اونقدر که پرده های اتاق رو جابجا می کرد و دستهام و صورتم رو نوازش می کرد   خدایا شکرت برای این هوای عالی

    حالا بعد از توجه به نکات مثبت و زیبا برگردم سر کامنتم

    من متوجه یه نکته شدم اونم اینه که من کلاً خیلی کم خواب می بینم و خواب های تکراری هم کمتر می بینم ولی یه خواب هایی دیدم که یکی دو بار یا حد اکثر چند بار دیدم

    مثلاً یادمه که ده بیست سال پیش فکر کنم دو بار خواب می دیدم که خودم برای همسرم رفتم خواستگاری! یا تو عروسیش شرکت کردم! یادمه که توی خواب هیچ حس بدی هم از این قضیه نداشتم

    دو سه بار هم خواب می دیدم توی جاده ای تو ماشین هستم رو صندلی بغل راننده و ماشین داره میره و بعد یهو متوجه میشدم که کسی پشت فرمون نیست و بعدش سعی می کردم پشت فرمون بشینم و کنترل ماشین رو بدست بگیرم

    چند بار هم خواب می دیدم یکی یا دوتا از دندونام افتاده

    چند بار هم خواب می دیدم تو یه شرایطی هستم که الان دقیقاً یادم نیست برام مبهمه ولی می خواستم کسی رو صدا بزنم که متوجه من بشه اما هر چی می خواستم صدا بزنم داد بزنم صدام در نمی اومد و در نتیجه کسی صدای من رو نمی شنید و در همین حال تقلا و تلاش از خواب بیدار می شدم

    این چند مورد هم در سالهای گذشته اتفاق افتاده الان چند ساله که چنین خواب هایی ندیدم

    البته چندین بار و بیشتر از همه موارد قبلی خواب پسرمو که از دنیا رفته می دیدم و رفته رفته کمتر می بینم

    الان برای من این سؤال پیش اومده که راستی چرا من زیاد خواب نمی بینم؟

    و یا چطور  الگوهای تکراری قابل توجه تو خواب هام ندارم؟ نمی دونم این خوبه یا بده؟

    انشالله جوابمو از کامنتهای فوق العاده دوستان و فایل بعدی استاد می گیرم

    شاد و سلامت و ثرومند باشید و دلتون پر از آرامش و نور الهی باشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1978 روز

    سلام به استاد عزززیزم

    و تمام دوستان گل

    من در گذشته خیلی خواب میدیدم

    خیلیییی زیاد ولی الان مدتهاست که تقریبا خوابی نمیبینم

    و یک مورد هم که یادم میاد این بود که حدود سه ماه پیش یک خواب عجیب و بسیار تکان دهنده دیدم که خدا دقیقا جواب حل یکی از مساعلمو بهم گفت که دقیقا جزو چهار تا درخواست حل مساله ام در جلسه دوم حل نساعل بود.

    در گذشته هم چیزی که یادم میاد این بود که خیلی سقوط میکردم

    یعنی شاید هزار بار اسن خوابو دیده بودم که از یه کوه خیلی بلند سقوط کردم و هر جی سعی میکنم فریاد بزنم صدام در نمیاد.

    من چیزی که درک کردم که نمیدونم چقدر درسته یا غلط ایته که خوابهای ما سر ریز افکار و باورهای ما هستند.

    یعنی یا ما به یک موضوعی بسیار بسیار توجه می‌کنیم که باعث میشه خوابی ببینیم که ارتباط مستقیمی با اون موضوع داره.

    یا عمیقا و به شکل مخفی افکاری در ذهن ما میچرخه که ما خیلی واضح در موردش چیزی بروز نمیدیم.

    دقیقا مثل باورهای ما که خیلی مخفی و عمیق هستند ولی ما ازشون اطلاعی نداریم.

    در این حالت هم ما خوابی می‌بینیم که اون خواب سر ریز اون باور ها هستند.

    بطور مثال یک شخصی از دوستان حدود دو ماه پیش خواب دیده بود من به طرز فجیعی تو یک تصادف کشته شدم.

    من کاملا مطمعن هستم بدلایلی ایشون در حد مرگ از من متنفره اما در ظاهر خیلی متفاوت رفتار میکنه.

    اصلا دلیلش هم مهم نیستها. اما ایشون عمیقا بقدری از من متنفره که دوست داره منو مرده ببینه .

    حتی تو مراسم ختم من هم تو خواب شرکت کرده بود.

    و بارها میگفت حمید من خواب هر چیو ببینم سریع اتفاق میفته هااااا.

    گفتم باشه تو خیالت راحت.

    اما من کاملا به احساس تنفرش از خودم واقفم.

    چون من طبق قوانین دارم رفتار میکنم یعنی سعی میکنم رفتار کنم ایشون احساس میکنه من خیلی آدم ظالم و سنگدلی هستم و به شدت ار من متنفر شده.

    بطور کلی من احساس میکنم خواب های ما نشان دهنده میزان توجه و احساسات عمیق ما نسیت به یک موضوعه.

    موضوعی که بشکل ویژه ای ذهن مارو درگیر خودش کرده.

    چیزهایی که ما در خواب می‌بینیم از دریچه نگاه ماست نه آنچه اون شخص تجربه میکنه.

    در واقع خواب ما،واقعیت زندگی اون شخص نیست بلکه چیزیه که ما در مورد اون شخص فکر می‌کنیم.

    یا شرایطی که ما در مورد اون شرایط به اون شکل فکر می‌کنیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  4. -
    زهره گفته:
    مدت عضویت: 888 روز

    به نام خدا

    سلام استاد گرانقدر و خانم شایسته عزیز

    اکثر خواب هایی که من میبینم اغلب به

    واقعیت می پیونده خیلی وقتها اتفاقی میوفته

    و من میگم عه من اینو چند شب پیش تو

    خواب دیدم که بیشتر در مورد دیگران بوده

    یا پیش میاد یه نفر رو شب تو خواب میبینم

    بعد فرداش یا بهم زنگ میزنه یا میبینمش.

    ولی خواب هایی که خیلی برام تکرار میشه

    یکیش اینه که سره جلسه امتحان هستم و

    هیچی بلد نیستم و برگمو سفید تحویل میدم

    و نگرانم که رد بشم .

    یه خوابی که خیلی برام تکرار میشه اینکه من

    بیرون از خونه هستم شب شده و من هنوز به

    خونه بر نگشتم و نگرانم که برسم خونه به پدرم

    چی بگم جالب اینجاست که در واقعیت هرگز

    این اتفاق نیوفتاده و من اصلا به این موضوع

    فکر نکردم و نگرانی از این بابت نداشتم و

    برام سواله که چرا این خواب اینقدر برام تکرار میشه؟

    مورد بعدی افتادن از بلندی و پریدن از خوابه

    یا اینکه یه اتفاقی تو خواب برام افتاده،

    یه جایی گیر افتادم و یا دارم از دست عده ای

    که دنبالم هستن قایم میشم و خیلی وحشت کردم

    و نمیتونم حرف بزنم،

    خیلی تلاش میکنم که کمک بخوام ولی نمیتونم، صدام در نمیاد

    و یهو به صدا در میام و فریاد میزنم و از خدا

    کمک میخوام و خدا رو صدا میزنم و بلافاصله از

    خواب بیدار میشم و کلی ذوق میکنم که اون

    اتفاق واقعی نبوده و تونستم از خدا کمک بخوام.

    نمیدونم چرا من تو اکثر خوابام نمیتونم

    ببینم نه اینکه کور باشم نه، انگار یه پرده ای جلو

    چشمام هست که نمیتونم ببینم .یا اینکه راه

    نمیرم پاهام یه کم از زمین فاصله داره و با

    سرعت حرکت میکنم.

    خواب بعدی که اونم خیلی میبینم اینکه عروسیه یکی

    از نزدیکانم هست و من خبر نداشتم و آماده نبودم

    و با لباس نامناسب وارد مراسم میشم و خیلی خجالت میکشم.

    سپاسگزارم استاد که حتی تو خوابها هم به

    دنبال قوانین هستین و ما رو آگاه میکنید

    بی صبرانه مشتاق جلسه بعدی هستم

    از بچه های سایتم خیلی تشکر میکنم بابت کامنت های زیباشون و خدارو شکر میکنم

    در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  5. -
    سید سجاد رجبی گفته:
    مدت عضویت: 2307 روز

    سلام

    خیلی ممنون بابت این فایل ارزشمند که مانند فایل های قبلی مقدمه خوبیه برای کار کردن روی دوره کشف قوانین زندگی و روانتر شدن مسیر موفقیت.

    اول این و بگم

    من همیشه درگیر این قضیه هستم که آیا این مسیر به من جواب درست و حسابی داده یا نه؟

    بعد که گذشتم رو مرور می کنم می بینم خیلی رشد کردم، از وقتی با این مسیر الهی که با درخواست از خدا سر راه زندگیم گذاشته شد، آشنا شدم و لنگان لنگان حرکت می کنم تغییرات زیادی داشتم

    *کم شدن خوابهام

    *کابوسهای هر شبم تقریبا به صفر رسیده

    *سردردهام خیلی کم شده

    *بی حسی و بی حالی ران چپم خوب شده

    *روانم سالمتر شده (در رفتارم مشهوده)

    *از توهم اومدم بیرون و حرکات درست تر و تلاش بیشتری می کنم

    *کسب و کار و اقدامات مالی ای که منجر به شکست می شد قطع شده

    *غیبت نمی کنم

    *فیلمای بد نمی بینم

    *اینستا و فضای مجازی تقریبا صفر

    *سیاست و اخبار سیاسی و انتقاد و مخالفت صفر شده

    *نشخوارهای فکریم تموم شده

    *دارم طعم امید و شادی و سپاسگزاری و خوشبختی و می چشم

    *درآمدهای آسون رو چندبار تجربه کردم

    *رفتارم با خانوادم خیلی بهتر شده

    *روابط منفی و ناسالم و قطع کردم

    *دیگه دنبال پر کردن خلع هام با نواقصم نیستم

    *دیگه رنجش هام شبانه روز تو مغزم نمی چرخند

    *درآمد یک ماه به اندازه یک سال از سالهای قبل آشناییم رو تجربه کردم

    *هدایای با ارزش، تخفیف های عالی (یکبار صد در صدی) خونه های با رهن کم یا رایگان، خریدهای با قیمت کم، خرید ابزار کار، خرید وسایل شخصی که دوس داشتم و قبلا بهش فکر هم نمی کردم،

    *در رابطه با علاقم به سینما، سریال بازی کردم که خیلی بازخورد خوبی داشت

    *با یه دیپلم، تو دانشگاه ملی، کارگاه بازیگری بسیار خوبی برگزار کردم

    *کارهای بزرگتر و تمیزتر، صاحبکارهای بسیار خوب، پورسانت اضافی، کارم بسیار آسانتر شده

    *اتفاقات روزمره خوب که بی نهایت

    *توانایی دیدن زیبایی ها به حدی که میگم اینا قبلا هم بوده آیا؟

    *آرامش

    *محبوبیت

    *خواب آرامتر

    *عزت نفسم وجدانا خیـــــلی بهتر شده ولی می تونه شروع کار باشه

    *نگاهم به همه چی تغییر کرده و بهتر شده

    *شناخت و حرکت در مسیر قوانین بزرگترین ثروته برام

    *سریال قطع، بجز طنز اونم هرکدوم که ورودی منفی ندن

    *قبلا صد متر راه می رفتم ساعتها درد پاشنه پا داشتم، الان به راحتی کوه می رم، وزنم همونه

    *بدنم فرم بهتری داره، خیلی خوشتیپتر شدم

    *زیباتر شدم، جوونتر شدم و خیلی خودم دوس دارم

    *با خدا بیشتر دوستم

    *دارم بدهی هام رو پرداخت می کنم و سعی می کنم قرض نکنم، در پنج ماه کذشته نود تومن قرض اورژانسی پس دادم و حدود چهل تومن غیر اورژانسی بدهکار شدم

    *بی کاری و بی درآمدیم کمتر شده

    *خیلی راحت تر کنترل ذهن میکنم

    و هزاران تغییر و اتفاق خوب که در زندگیم رخ داده

    الهی صد هزار مرتبه شکر

    اما اینکه راضی نیستم و احساس می کنم می تونست بهتر باشه و نیست برای چیه

    چه کارهایی رو انجام دادم که بر خلاف آموزه های استاد بوده؟

    _ سریال(این اواخر قسمت هشت رهایم کن متوجه شدم که بعد از دیدن هر قسمت فرداش یه درگیری برام پیش می آد)

    _ فیلمهای دوپامین زا

    _ اینترنت و گاهی چت و…

    _ رفاقت و همنشینی با افراد منفی نگر و نا امید اونم هر روز، کلی رو خودم کار می کردم می رفتم می دادم طرف برام بندازه تو جوب

    _ قرض گرفتن

    _ تمرکز بر مشکلات و بدهی ها

    _سعی در اثبات خودم که تو قسمت انتقادات فهمیدم باید چکار کنم

    _ انجام کاری که بهش علاقه ندارم، الانم هست و اذیت می شدم

    خواب

    رویاهای صادقه و هدایتی زیادی دیدم که در مواردی باعث شده کلا مسیر زندگیم تغییر کنه، الهی شکر

    خواب های بد تکراریم

    _لغزش

    _برادر مرحومم که قبل شروع دوره دوباره شروع شد و گفتم این یک نشانست و من باید روش کار کنم و براش ترازنامه تهیه کردم، با آدم با تجربه حرف زدم و کمکم کرد و حالا خیییلی بهترم

    _مورد بی توجهی قرار گرفتن از طرف عزیزانم، همسرم، طرف یه کاری می کنه که من بدم می آد بعد هرچی عصبانی می شم اون عین خیالش نیست، گاهی می زنم ولی انگار دردش نمیآد، انقد حرص می خورم…

    جالبه این دو مورد که گفتم بعد از مدت ها همزمان با این دوره یا چند روز قبل تر اتفاق افتاد

    الهی شکر اینم یه نشانه دیگه

    رشته ای بر گردنم افکنده دوست

    می کشد هر جا که خاطرخواه اوست

    رشته بر گردن نه از بی مهری اوست

    رشته ی عشق است و بر گردن نکوست

    _کابوس که از کودکی باهام بود و با دوازده قدم کم کم قطع شد

    خوابای تکراری خوب

    * گوشت

    * میوه

    * درخت

    * زن زیبا، دختر زیبا(بدون شهوت)

    * مرحوم مادرم، خیلی حالم خوب میشه

    درود بر استاد

    منتظر تمریناتش هستیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  6. -
    امید خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1271 روز

    بنام خدا

    سلام خدمت استاد جان و عزیز دلشون

    و دوستان عزیزم

    امروز که این فایل و گوش دادم دوباره همون سوالی که چرا من کلا خواب نمیبینم برام پیش اومد

    واقعا خیلی دوست دارم بدونم چرا خواب نمیبینم

    و اصولا این خوب یا بد؟

    شاید بگم توی ای 42سال عمری که داشتم دو یا سه بار خواب دیدم اونم صبح که از خواب بیدار شدم یادم نبوده چه خوابی دیدم فقط میدونستم یه چیزی بوده…

    حالا این برام سوال شده اصلا خوبه خواب نمیبینم یا کلا معنی خاصی داره؟

    البته خودم به یه نتایجی رسیدم اینکه خداروشکر آرامشم زیاده و خواب راحتی از بچگی داشتم و هنوز هم سرمو میزارم رو بالش خوابم میگیره و واقعا به قول معروف مصداق دنیا رو آب ببره منو خواب میبره است

    و همیشه شکرگزار این نعمت خداوند مهربانم هستم.

    خیلی خیلی ممنونم از استاد عزیزم به خاطر نکته بینی در هر مسئله ای در جهان هستی که با دقتشون در قوانین خداوند این آموزش ها رو برای ما میزارن.

    تشکر از استاد و خانم شایسته و دوستانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  7. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1921 روز

    به نام خدا

    سلام و درود بر استاد،خانم شایسته

    الگوهای تکراری در خواب های من

    یادم نمیاد که آخرین بار اصلا کی خواب دیدم،شاید یکی از دلایل اصلی اون ذهن آرام و با صلح بودنم با خودم هست

    منی که همین چندین سال پیش ذهنی متشنج و خودخوری داشتم و همیشه با خودم درگیر بودم ولی از زمانی که با شما آشنا شدم و ادامه دادم یواش یواش به آرامش درونی و بیرونی دست پیدا کردم امروزه چنان صبور و آرامشی دارم که مشهور شدم به ایوب فامیل این میسر نبود مگر کار کردن روی خودم و ادامه دادن

    این روزها اصلا خواب نمیبینم و اگر هم ببینم شاید ماهی یکبار،یا دو ماهی یکبار الان که هر چی دارم فکر میکنم یادم نمیاد که موضوع خواب هام چیه ولی فکر کنم الگو گول زدن من و سوء استفاده از من یادم میاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  8. -
    اسماعیل محبی گفته:
    مدت عضویت: 1206 روز

    سلام استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربان

    سلام به تک تک اعضای گُل گلاب سایت استاد عباسمنش

    کشف قوانین زندگی!!

    پسر عجب دوره ای من هنوز نتونستم برم جلسه دوم انقدر که مطالب و حجم سنگینی از آگاهی ها هست تو این گنج دوره. ولی خوب چرا دروغ بگم ، یه ذره از جلسه دوم رو دیدم تا دقیقه 11 اونجا که از تاوَل دستاتون گفتین و خندیدن استاد من چند بار اون دقیقه دیدم و لذت بردم و خندیدم بخاطر اون خنده زیبا و این نشان دهنده قانونه ساده بگیر آسون بخواه بهش میرسی و این الگو رو من دقیقا تو خونمون داریم پدرم! نزدیک به 27 ساله که داره کار فیزیکی سخت میکنه و هر سری که میاد خونه ناله و غر میزنه که چرا اینجوریه من داره پدرم در میاد البته من اصلا خونه نیستم روزای جمعه که خونه هستم میبینم اینو میگه و یه الگوی دیگه هم دارم عموم که کارش آسونه عاشق شغلشه و خیلی خیلی موفق تر و پول دار تره و این همیشه تو ذهن من مثل یه وزنه سنگین هست که کار آسون پول بیشتر رفاه بیشتر لذت بیشتر و این باور از زمانی ایجاد که با مردی از جنس طلا عشق و مهربانی و توحید آشنا شدم استاد عباسمنش.

    قبل از آشنایی با استاد من افکار پدرم رو داشتم و هنوزم دارم و خیلی انصافا کمتر .اون موقع که افکار پدرم رو دنبال میکردم کارگری میکردم در حد مرگ در حدی که نباید سرحال بیام خونه جنازه بیام خونه ساعت یک ربع به شیش صبح برم سرکار و به قول بابام تا بوق سگ کار کنم اونم چی به خدا حقوق خیلی کم اونم با مِنت و بدون هیچ مهارتی یعنی کلا هیچی یاد نمیگرفتم اونجا جز کاری که تکراری بود و بدم میومد ازش، حرف های منفی ،فحش به همکار ها ،شوخی های وحشتناک لفظی و فیزیکی و نگم براتون ولی الان یک سال و نیمه که تمرکز کردم رو خودم شکر خدا استاد کارم مهارت دارم( با افتخار منم حرفه بلدم علاقه دارم) در حوضه در و پنجره ی ترمال بریک نرمال بریک upvc و در آینده که میخوام مهاجرت کنم به تهران برای مهارت لیفت اند اسلاید و نمای کرتین وال‌.

    بریم سراغ خواب

    استاد راستش من خیلی خواب نمیبینم و اینم بگم که خواب خیلی با کیفیتی دارم به محض خاموشی برق سرم که میاد رو بالش سه یا چهار دیقه بعدش خوابم و اصلا اینجوری نبودم که خواب بد ببینم ولی کلا سه بار خواب بد دیدم که سه بارشم یه الگو داشته ولی شبیه هم نبوده یکی از خوابام که چندین ماه پیش دیدم این بود که شیرها روی پاهاشون راه میرن سرپا و دنبال یه نفر میگردن ، یه نفرم نزدیک من بفاصله ی 10 متر داره راه میره شیرها شروع کردن به صحبت فقط یادمه که میگفتن وایسا وایسا!! شیر ها سرپا شروع کردن دویدن اون نفری که نزدیک من بود فرار کرد ولی شیر ها بهش کاری نداشتن و مستقیم اومدن سمت من با سرعت و فرار کردم و رسیدم به خونه ای که قبلا توش زندگی میکردیم و درهم بسته بود. اون شیرها بهم نرسیدن ولی به محض وایسادن یه شیر بزرگ سرپای نر و خیلی ترسناک با یال سیاه و زرد با یه کله ی بزرگ

    دندونای وحشتناک و چشم هایی که انگار داشت ازش ترس میبارید دوید سمتم از شدت ترس نمیتونستم حرکت کنم و فقط در اون خونه رو میکوبیدم شیره فقط دو قدم مونده بود بهم برسه یهو در باز شد اومدم درو ببندم شیره با تمام وجودش هل میداد در رو که بیاد تو از خواب پریدم انقدر ترسیده بودم که تا صبح خوابم نرفت (این خواب رو دوبار دیدم)

    خواب بعدیم هم این بود که با استاد تازه اشنا شده بودم و حسابی به فایل های شما گوش میدادم ولی نه تو سایت توی تلگرام اونم تیکه فایل ها و فکر و ذکرم شده بود خداوند قبل از اون خدا فقط خدا بود هیچی نبود جز یه خدایی که فقط سختی مقدر کرده بود فقر و بدبختی مقدر کرده بود

    خواب دیدم که یه جایی هستم که هیچی نیست فقط یه سفیدی محض و من. هیچی نبود داشتم راه میرفتم خوشحال بودم تا اینکه رسیدم به یه نقطه ی سیاه رفتم جلو و اون نقطه داشت بزرگ تر میشد تا اینکه رسیدم بهش و دیدم که اون نقطه یه سیاهیه و یه نفر داره تو آشغالا ضایعات جمع میکنه داشتم نگاش میکردم شاید چند دیقه ای، یهو نگام کرد گفت تو‌ ایمان نداری قاطی کردم براش گفتم توی اشغال جمع کن چه میدونی ایمان چیه ؟ با یه نگاه غضب دار و عصبی نگام کرد داد زد تو ایمان نداریییییی (مو به تنم سیخ شد) اقا آشغالاشو ول کرد از سیاهی اومد تو سفیدی افتاد دنبالم دو قدم که دویدم از شدت ترس از خواب پریدم به حدی ترسیده بودم که انگار واقعی بود رفتم تمام خونه رو چک کردم در اتاق رو هم باز گذاشتم منی که به نترس بودن معروف بودم اونشب در اتاق رو باز گذاشتم.

    استاد یه چیزی بگم این خواب خیلی بی ربط نبود به بی ایمانی من.من اون موقع فقط صدای شما رو میشنیدم حتی اسمتون رو هم نمیدونستم و برام مهم نبود که کیه اون صدا. بعد از چند هفته اومدم یه فایل گوش بدم در مورد خدا بود ولی میکس شده با یه موزیک خیلی اروم بود گوش دادم گفتم که بابا اینم احتمالا یه فرد مذهبیه دیگه (خیلی در مورد مذهب و اسلام باور ترکیده داشتم یه نفر در مورد خدا و نماز و امام و پیغمبر چیزی میگفت من به خودشو خدا و همه رو زیر سوال میبردم و به شدت جبهه ی منفی میگرفتم) ولی بعدش گوش دادم کلا نظرم عوض شد گفتم بذار ببینم کیه خب و اسمتون رو هم اتفاقا پایین اون فایل نوشته بود در صورتی که اون همه فایل داشتم ولی هیچ کدومشون اسم شما روش نبود.میدونی استاد چند روز با ذهنم کلنجار رفتم تا فقط اسم شما رو توی گوگل بزنم ؟ تا این حد مغزم مقاومت داشت در مورد همه چیز بعدش که شما رو دیدم تو صفحه ی اول سایت با اون کاور دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویا ها هنگِ هنگِ بودم رفتم تو سایت چرخیدم محصولات رو دیدم قیمت ها رو دیدم گفتم برو بابا کی پول میده برا اینا (ذهن فقر)

    دو روز بعدش اومد تو تلگرام دوره عزت نفس رو رایگان گشتم تو کانال تلگرام پیدا کردم تازه چی افتخارم میکردم به این کارم ولی خدا شاهده هیچی ازشون نمیفهمیدم فقط یه صدا بود بعدش که این خواب رو دیدم فهمیدم که دلیل این خواب این بوده. کل اون فایل ها رو به همراه تلگرام پاک کردم گفتم من میرم سرکار پولش رو تهیه میکنم میخرمش پارسال این موقع بود فکر کنم خریدمش من با اون دوره زندگیم عوض شد اصلا ربطی ندارم به گذشتم.

    خواب بعدیم این بود که داشتم قدم میزدم بازم رسیدم به یه دری که سیاه و سفید بود یه سگ سیاه تو در سفید که پارس میکرد میخواست منو بگیره ولی با زنجیر بسته بودنش نمیدونم تو اون لحظه من میرفتم جلو یا یه چیزی هولم میداد تا رسیدم بهش زیاد ترسناک نبود اون خواب ولی توی خوابم میدیم که جلوی سگ وایسادم یه ندایی بهم میگفت اگر ایمان داری برو جلو درو ببند گفتم برای چی ببندم اونم هی میگفت برو درو ببند منم یهو داد زدم ایمان دارم رفتم جلو سگه از تو در اومد جلو‌ میخکوب شدم همون جا ولی خیلی سریع رفتم از پشت در رو بستم در هم رو به بیرون باز میشد وقتی در رو بستم از خواب پریدم و خیلی هم حالم خوب بود و دیگه از اون موقع خوابی ندیدم تا همین الان. هیچ وقت هم مفهوم خواب هام رو نفهمیدم به غیر از اون فرد آشغال جمع کن ولی الان که بهش فکر میکنم احساس میکنم یه جاهایی رو دارم مسیر رو کج میرم نمیدونم ولی خدا خودش هدایتم میکنه به مسیر درست.شاد و پیروز باشید در پناه الله یکتا خدایی که عشقه و رحمته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  9. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام استاد عزیزم

    وقتی تیتر فایل را دیدم و کلمه خواب به چشمم خورد یاد خوابی افتادم که هر چند ماه یکبار میبینمش و خیلی هم اذیتم میکنه . من خواب میبینم که لباس عروس پوشیدم و داماد ، همسر قبلی منه و شرایطی که نمیدونم دقیقا چی هست ، پیش آمده که من مجبور شدم از همسر فعلیم جدا بشم و دوباره با اون آدم ازدواج کنم . اون آدم را میبینم که کت و شلوار پوشیده و هیچ احساسی به من نداره و خودم را میبینم که در لباس سفید عروسی بسیار آشفته و نگرانم . در حالی که عاشق همسرم هستم دارم اونو از دست میدم و با کسی که قبلا توی زندگیم بود ازدواج میکنم . در همین حین و در میان جمعیت حاضر ، همسر فعلیم را میبینم و قلبم از شدت علاقه داغ میشه براش و از اینکه مجبورم در حالیکه عاشقش هستم تن به یک ازدواج ناخواسته بدم به شدت غمگین میشم و یک حسی بهم دست میده که اشکال نداره توی قلبم حفظش میکنم و عاشقش میمونم . و همیشه وقتی به این نقطه میرسه من چشمهام را باز میکنم و در حالیکه گرمم شده و عرق کردم و هنوز دلشوره را حس میکنم به سمت راستم نگاه میکنم و همسرم را میبینم که کنارم خوابیده و میگم خدایا شکرت که این یک خواب بود و عمیقا آروم میشم . گاهی هم برای اینکه آروم بشم این موقع دستش را میگیرم و شوهرم بیدار میشه و میگه چی شده ؟ بازم اون خواب را دیدی ؟ میگم آره بعد میگه اشکال نداره آروم باش . بخواب

    احساسی که در خواب بهم دست میده و آزارم میده اینه که توی قلبم کس دیگری را میخوام اما مجبور شدم با کس دیگری ازدواج کنم و بدتر اینکه راضی میشم به اینکه در ظاهر با کس دیگری باشم اما در قلبم عاشق همسرم بمونم و زجر این رابطه تحمیلی را حس میکنم . توی خواب از اینکه قلبا عاشق شخص دیگری هستم خودم را سرزنش میکنم اما سریع احساسم عوض میشه و به خودم حق میدم که با احساسم به اون ازدواج ناخواسته خیانت کنم و نخوامش . به خودم حق میدم که عاشق شخص دیگری ( همسر فعلیم) باشم و عاقبت تسلیم یک ازدواج ناخواسته میشم در حالیکه عشق کس دیگری را در دل دارم .

    استاد خودم فکر میکنم ناسپاسی نسبت به همسرم باعث این خواب میشه چون هروقت بعد از دیدن این خواب بیدار میشم و همسرم را میبینم که کنارمه از ته قلبم میگم خدایا شکرت و از عمق علاقه خودم نسبت بهش با خبر میشم . هر چند که هیچ ناسپاسی ای هم در کار نیست و من همیشه خدا را بخاطر وجود همسرم شکر کردم .

    از طرفی خودم حس میکنم از زندگی کوتاه مدتی که با همسر قبلیم داشتم چیزی در روح و روانم باقی نمانده و واقعا نمیدونم علت این خواب که سالهاست تکرار میشه چی میتونه باشه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  10. -
    نسترن زارع بی نهایت آزادی گفته:
    مدت عضویت: 1922 روز

    سلام استادم

    وقتتون بخیر

    به خاطر وجودت خداراشکر میگم

    به خاطر مسیری که افتادم توش

    به خاطروجود مریم خانم و همه بچه هایی

    که توسایت فعالیت میکنن

    استاد؟؟؟

    یه روزی فکر میکردی الگوی هزاران نفری مثل من

    بشی ؟؟؟؟

    الگوی که فقط ،من بادیدن شما الگوی من حاام خوب میشه وامید وار

    فقط بادیدن فایل های هرروزت امید وارمیشم

    به مسیرم

    استاد هروقت صحبت الگو میشه ،من میخام بگم

    الگوی من شما هستین

    بهترین الگوی زمانه توای تو

    این روزها که یخاطر قدمت ایدیهم خودم

    جهان داره منو به سمت الگوهای تکرار شوتده

    میبره و من اذیت میشم ،فقط فقط دارم فایل هایی که این چندوقت گذاشتی دنبال میکنم

    چقدررر باارزش هستن ،چقدرررمهم هستن

    چقدر یااداور قانون خداهستن

    امشب بیشتر به این فکر میکردم ،خود استاد

    یه روزی فگر میکرد الگوی هراران نفر بشه

    باورکن امید این روزهای تغیر من توای

    روز های تغیری که یگ عمر یه جور دیگ شنیدم

    والان یه جور دیگه ،روزهایی که برام سخت میشه

    اما فقط تو وخدایی که میشناسیم همراهمه

    بادیدن وگوش کردن و زمزمه شدن حرفاتون توی مغزم ،امید وارم میکنه

    استااااااااد متشکرم برای وقتی که میزاری

    میخواستم بگم که واقعا درمسیر رشد من بشدت

    نقش داشتی و خواهی داشت

    الگوی من شمایید ،بهترین الگو که هست ودیدم

    به قول دوستتون شما باادم های دیگ فرق دارید

    شما با کل ادم هایی گ من دیدم تاالان فرق داری

    وقتی صحبت از الگو میشه من فقط میخام

    بنویسم ،بنویسم و بنویسم ،از مردی که بهترین

    الگوهاست ،مردی که خدا فرستاده تا لمسش کنم

    خودشو

    استادشما الگوی هستی که خدا دا بمن نشون داد خدایی واقعی،نه خدای ساخته شده مذهبی

    واقعا وقتی صحبت از الگو میشه من از خودم بیخود میشم که داد بزنم بابا الگوی من شمایید

    الگوی توحیدی

    یه الگوی کامل

    استاد وافعا دوستتون دارم

    واقعا خدارت سپاس میگم که کمکم کرد راه رشد راه مستقیم بهم نشون داد

    اگر الگوم غیر شما باشه ،اگر خدا گمکم نکرده بود .هرراهی میرفتم ،راه گمراهی بود

    مردی که قران به من نشون داد

    تو بهترین الگوی ،چون راهت راهه قرانه

    قران واقعی ،اون کتاب هدایتگری که باعث رشد میشه

    ای خدای من شکرت واقعا به خاطر الگوی توحیدی من

    به خاطر راه درستی که من بهش هدایت شدم

    دوستتون دارم

    سوال که میخام جواب بدم اینکه

    خواب ها تکراری بنظرم ارتباطی داره با باور های من ،اما چه جوریش نمیدونم

    دوست دارم بهمون بگی

    عاشقانه منتظر فایل هات هستم استاد

    تافایلی ازتون ببینم سریع همون لحظه دانلود میکنم ،پس لطفا استاد به ما بگو ارتباط باورهارو

    کار باورهارو ،روش عوض کردن باور هارو و…..

    درمورد حواب هایی تکراری ؟؟؟؟

    خیلی وقته خوابی نمیبینم ک خواب های عمیق

    دارم وکلا از خوابم راضیم

    امااااااخوابی که میدیدم وهنوز میبینم اینکهَ

    امتحان فیزیکه بیشتر فیزیکه خلاصه امتحان دارم

    همه میدونن ولی من نمیدونم وبدون امادکی

    سر جلسه ام که تعجب میکنم چرا به من نگفتن

    و من میگم اگه به من میگفتن من امتحان خوبی میدادم

    فکر کنم یه ارتباطی داره با گذشته من ،با حسرت من

    یا یه خواب که کمتر تکرار میشه اما میشه ،اینکه .من خواب میبینم میرم تو خونه ای دو طبقه که

    طبقه پاینش حیاط داره ،حوض داره ،یه حیاط

    قدیمی با کاشی های خیلی قدیمی ،اکثر وقتا اصلا

    خودمو اونجا نیبینمااو بلکه مثل یه روحی که

    از بالا سر بزنه به خونه وبیاد .مثل اینکه

    بگردشی بکنم توخونه

    در کل اصلا خونه توی زمان بیداری ندیدم تا جایی که یادمه

    نمیدونم چراحوابشو میبینم

    خدا میدونه چه انقلابی رخ بده با جواب شما به سوالات ما ؟!!

    منتظر فایل بعدی هستیم استاااد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای: