پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 17

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    دریا رحیم پور گفته:
    مدت عضویت: 1901 روز

    به نام خدایی که هر نفسم به قدرت اوست

    سپاس از شما استاد عزیزم بابت این سری فایل های تکرار شونده که فوق العاده بی نظیر هستن

    همیشه یکسری اتفاقات و چالش ها اینقدر تکرار میشن تو زندگی ما که فکر می کنیم خب عادی هست این چالش ها و اصلا به فکر راه حلی اساسی و درست براشون نیستیم فقط به یه مسکن که درد اون لحظه رو کم بکنه اکتفا می کنیم و بعد که دردمون ساکت شد رهاش میکنیم تا چالش و درد بعدی. شما با این فایل ها بهمون گفتین که این دردها جای زخم های کهنه است که درمان شون نکردیم و قدیمی شدن و هربار دارن تو زندگی مون تکرار میشن که ما درمان شون کنیم ولی چون قوانین رو نمی دونیم فقط به مسکن های موقتی اکتفا میکنیم .استاد عزیز شما بهمون یاد دادین که میشه با شناسایی باورهای اشتباه مون استخوان لای زخم دردهامون رو پیدا کنیم و برای همیشه درمانشون کنیم .هزارن بار از خدای بی نهایت هدایتگر و وهابم برای بودن شما سپاسگذارم.

    بریم سر اصل موضوع

    در چه شرایطی احساسات شدید در من بوجود میاد؟

    1-کسی کار یا زمانی که برای یه پروژه گذاشتم رو زیر سوال ببره

    2-کسی سر قول و تعهدی که باهم داشتیم نمونه

    3- خانواده ام یا فردی که در رابطه هستم به من بی توجهی کنن

    4- به فردی از خانواده یا دوستانم کمک کردم ( مالی یا غیره ) بعد خودم نیاز داشتم باشم تنهام بذارن و توجهی به چالش من نکنن

    5- وقتی در موضوعی که به من مربوط نمیشه من رو مقصر بدونن ( کاری یا خانوادگی )

    این موضاعات سالهای سال تو زندگی من تکرار و تکرار میشدن و هنوز هم گاهی تکرار میشن ولی چرا ؟

    چون منم که همه این شرایط رو بوجود میارم با فرکانس هایی که میفرستم با باورهای دورنی خودم که حتما باید جلب توجه کنم با زیاد وقت گذاشتن برای کار که زودتر از موعد تمام بشه که بهم بگن ایول چه سرعت عملی و تحسینم کنن یا با وقت گذاشتن برای دیگران که باز بگن عجب دختر فعال و مهربونی و همه رو از خودم راضی نگه دارم و خیلی از این مواقع از آرامش و استراحت خودم زدم که از عزت نفس پایین من می آمد و از همه مهمتر مشرک بودم به خداوند که من یه کاری انجام بدم بعدا که منم گیر کردم ، چالش داشتم اونها به من کمک کنن در صورتی که خدای وهاب من برای من کافی هست تا لحظه ای که زنده هستم .و این فکر رو در هر چالشی باید به خودم بگم که فقط خدای منه خدایی که در درون منه و با منه در هر لحظه با هر تپش قلبم با هر دم وو بازدم نفسم که می تونه هدایتم بکنه به حل چالشم با بی نهایت دستان پرقدرتش و این نیاز داره به تمرین به کنترل ذهن که اونم فقط با تمرین و گوش دادن به فایل های استاد عزیز و خوندن قران بدست میاد .

    بذارین یکی از چالش هایی که چند مدت پیش برام اتفاق افتاد رو یکم باز کنم

    چند ماه پیش من باید آپارتمانم و تمدید میکردم وقتی صحبت کردم صاحبخانه یه مبلغ قابل توجهی به رهن خونه اضافه کردن، از اونجا چالش من شروع شد با اینکه توکلم به خدا بود و یه حس آرامشی در درونم داشتم ولی باز گاهی نگران و مضطرب می شدم نصف مبلغ رو تونستم پرداخت کنم به خدا گفتم خدایا خودت کمکم کن که بتونم براحتی پرداختش کنم نمیدونم همون روز بود یا فردای اون روز یک پیام درخواست کار تو کانال تلگرامی مون دیدم ، پیام دادم و تونستم پروژه رو بگیرم و ظرف 3 روز تونستم اون پروژه رو جمع کنم و 15 تومن دیگه از مبلغ رهن رو هم بدم حدود 50 دیگه مونده و بجای اینکه باز از خدا بخوام هدایتم بکنه به افراد دیگه و پروژه های دیگه که بتونم با انجام پروژه های جدید پرداخت کنم تمرکز کردم به از کی قرض بگیرم ( اشتباه من و شرکی که در من بوجود آمد) که به خدا میگفتم خدایا از کی قرض بگیرم ، کی بهتر و بالاتر از خدا بود .

    استرس و فشار و ناراحتی و گریه های من از اینجا شروع شد و در این شرایط پدرم هم که برای جراحی آمده بودن تهران منزل من بودن و اصلا دوست نداشتم از شرایط من خبردار بشن و زمانی که پشت سیستمم بود دائم در حال حرف زدن با خدا بودم و گریه میکردم و حالم بسیار بسیار بد بود که چرا فلانی و فلانی که من در فلان شرایط بهشون پول دادم و حتی به من بازپرداختش نکردن الان با اینکه میدونم دارن به من کمک نمی کنن و شرایط هر روز هم بدتر می شد فشار های صاحبخونه ، پدرم که متوجه شرایط من شده بود و با اون مریضی و جراحی سنگین غصه منو میخورد ولی باز خدا کمک کردن طبق خواشته خودم اون مبلغ با کلی دردسر و ناراحتی با همون قرض و وام گرفتن از دوستانم ( چون خودم از خدا خواسته بودم که از کی قرض بگیرم) پرداخت شد. بعد مدتی که استاد فایل آقای عطار روشن رو گذاشتن و در مورد وام و قرض صحبت کردن تلنگرش برای من خورد که من واقعا در اون موقعیت مشرک شده بودم به خدا بجای اینکه از خودش بخوام از آدم ها میخواستم و درس بزرگی برای من بود که در هر لحظه در هر لحظه با همه وجودمون از خدا بخوایم بهمون میده ولی اگه فراموشش کنیم به بد دردسری می افتیم.

    سپاس از شما دوستان عزیز و دوست داشتنیم برای کامنت های بسیار زیبا و مفید تون.

    در پناه یکتار پروردگار مقتدر و دانا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    علیرضا رستاخیز گفته:
    مدت عضویت: 1787 روز

    سلام به استاد عزیزم

    خداروشکر میکنم که همراه شما عزیزان هستم‌ .

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    من معمولا گاهی سکوت میکنم ، گاهی احساساتم منفی میشه وسعی میکنم که حواس خودمو از اوم‌مسئله پرت کنم ، گاهی سعی میکنم با مسخره بازی و خنده خنده بار منفی اون اتفاق رو کم‌ کنم ، گاهی وقتی هیچ چیزی به ذهنم نمیرسه احساس کوفتگی میکنم تو بدنم و میخوام‌که همش بخوابم یه جور احساس افسردگی گاهی اوقاتم پیاده روی می‌کنم ، آهنگ گوش میدم و باهاش میخونم .

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    Zahra گفته:
    مدت عضویت: 1687 روز

    به نام رب العالمین

    سلام استاد عزیزم مریم جان و دوستان خوبم

    خدا رو شکر به خاطر اینکه این فایل رو شنیدم و توفیق درک آگاهی هاش رو پیدا کردم انشالله بهش عمل کنم.

    استاد ازتون بسیار سپاسگزارم که این سری فایل ها رو تهیه میکنید تا ما بهتر درونمون و خودمون رو زیر ذره بین ببریم و بهتر خودمون رو و دلایل نتایجمون رو بشناسیم.به لطف خدا و شما هر چی من جلوتر میرم درکم از قانون بهتر میشه و خدا رو شکر بیشتر و بهتر به قانون عمل میکنم.

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    خدا رو شکر شرایط استرس زیادی در زندگیم نبوده من از کودکی دختر آرام و ساکتی بودم و یادم نمیاد در شرایط استرس با کسی صحبت کرده باشم یا عصبانی شده باشم ولی همیشه به اصطلاح توی خودم میریختم و با خودم حرف میزدم و ما خودآگاه خودم رو مسئول شرایطم میدونستم و در ذهنم یا در جای خلوتی در تنهایی با خدا حرف میزدم گاهی گریه میکردم البته دوست نداشتم کسی گریه ام رو ببینه و ازش کمک میخواستم و میدونستم که خدا می‌تونه کمکم کنه مثل اینکه از ابتدا یه چیزی توی وجودم بود که هیچ وقت تمایل به بازگویی مسئله ام با کسی نداشتم و از بیس این رو قبول داشتم که فقط خدا می‌تونه کمکم کنه البته اون موقع من این کار رو ناآگاهانه انجام میدادم…

    الان که به لطف رب العالمین و شما استاد عزیزم قانون رو به یاد آوردم و درکش کردم میتونم بگم یادم نمیاد شرایط استرس برام پیش اومده باشه البته تضادها هستند اما من دیگه اون آدم قبلی نیستم اگه قبلا از روی ناراحتی به خدا پناه می‌بردم و کمک میخواستم الان می دونم که این مسئله میخواد منو بزرگتر کنه پس از همون ابتدا آگاهانه ذهنم رو مدیریت میکنم و انگار یه ندایی توی قلبم همواره با من صحبت می‌کنه که آرومم در این شرایط آنقدر که اطرافیانم از این همه خونسردی من تعجب میکنن استرسی در وجودم نمیاد و بلا فاصله میرم دنبال حلش و از خدا کمک میخوام و ایمان دارم اگه به هدایتش عمل کنم جواب میگیرم.

    هدایت می‌خوام و ایمان دارم به راحتی هدایت میشم به مسیر آسانی ها قبلا اگر من از خدا کمک میخواستم شناخت درستی در موردش نداشتم اما الان خدای من خیلی تغییر کرده چون خودم تغییر کردم .بسیار از شما ممنونم که کمکم کردید رب العالمین رو بهتر بشناسم الان بیشتر و بهتر درک کردم که ریشه تمام ناخواسته های زندگیم به دلیل شناخت نادرستی بوده که از خدا داشتم خیلی خوشحالم که الان بهتر خدا رو میشناسم از خدا می‌خوام هر روز درکم رو نسبت به شناختش بیشتر کنه تا شرک های وجودم رو بیشتر بشناسیم و برطرف کنم.

    استاد عزیزم خیلی از شما سپاسگزارم درسته فاصله زیاده ولی قلب‌ها به هم نزدیکه دوستتون دارم انشاالله همواره در پناه رب العالمین شاد سالم ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    مریم قادری گفته:
    مدت عضویت: 1517 روز

    به نام خدا

    سلام استاد عزیزم سلام مریم خانم عزیزم و سلام به همه بچه های سایت

    سوال:

    وقتی با شرایط استرس زا یا چالش برانگیز مواجه می شوی، معمولا چه واکنشی نشان می دهی؟

    قبل از کار کردن روی شخصیتم هم اشکم دم مشکم بود…. همه عالم رو هم مقصر میدونستم غیر از خودم….داد و بیداد هم میکردم …

    اما الان به شدت بهتر شدم فقط بعضی وقت ها وقتی مسئله ناراحت کننده ای پیش میاد یا ناامید میشم در ذهنم نجواها شروع میشن، به شدت کم شده بخوام مثلا در مقابل طرفم واکنش نشون بدم و جر وبحث کنم، البته اتفاق افتاده که واکنش نشون دادم و بحث کردم اما خیلی زود خودم سکوت میکنم و چیزی هم نمیگم و خیلی زود هم حالم خوب میشه

    من فقط اکثرا دچار نجوا های ذهنی میشم،اما یاد گرفتم باید بعد از پایین آوردن صدای نجواها از خدا راه حل بخوام یا از طریق دکمه نشانه من یا به خدا میگم مثلا الان باید چه ویسی از استاد گوش بدم که جواب این مسئله ام هست و جوابهای خداوند فوق العاده اس…

    ممنونم استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    شیما محسنی گفته:
    مدت عضویت: 3562 روز

    استاد عزیزم سلااااام. بسیاااار ممنون از این همه تلاش برای اینکه ما خودمون رو بهتر بهتر بشناسیم تا بتونیم هر روز لذتمون از زندگی رو بیشتر کنیم.

    استاد من که تا قبل از آشنایی با آموزش های شما، معروف بودم به اشکش لب مشکش، است …و در تمام ناراحتی هایم و استرس ها، 80 درصد گریه گریه گریه ….

    ولی به لطف خدا که با آموزش های ناب شما آشنا شده ام، خیلی خیلی زیاد کم شده است و اگر هم گاهی اوقات از شدت موضوع به گریه می افتم، زود از اون حال در میام و به حال عادی برمی‌گردم و اکثرا هم در اوج ناراحتی هایم، سکوت دارم و تو خلوت خودم هستم. که بعضی اوقات دوستان وقتی میفهمن که من تو اوج اون تضاد بوده ام، میگن تو چطوری تا الان هیچی نگفته بودی. یعنی به جورایی در خلوت خودم میرم تا اون موضوع به حدی برام حل بشه … بعد شاید یکم بتونم ازش حرف بزنم که انشاا… اون هم هر وقت تونستم از تضادم صحبت نکنم، خیلی برام بهتر بوده و. …. خدا رو سپاس

    البته استاد من وقتی تو خلوت خودم در اوج استریک میرم، خیلی نمیتونم به فعالیت هایی مثل ورزش کردنم، سنتور تمرین کردنم، برسم. یعنی اصلا نمیتونم تمرکز کنم.

    به امید هر چه بهتر شدن حال درونمون

    در پناه خدای عشق ها

    شیما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 907 روز

    سلام سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و باهوش

    به به چه روز خوبی پراز آگاهی و پراز روزی و ثروت و فراوانی در زندگیم خدایا شکرت سپاسگزارتم

    سوال ؟ در شرایط استرس زا و چالش بر انگیز چکاری انجام میدهیم ؟

    من قبلا ها وقتی استرسی داشتم یا انفاقی برام میافتاد سریع هم قضاوت میکردم و هم به شدت ناراحت میشدم تا چند روز کش میدادم و گریه میکردم

    و حالم چند روز بد بود ولی مهم الانه که وقتی استرسی دارم واکنش من فقط سکوته و ترجیح میدم حرفی نزنم و قضاوت نمیکنم نه خودمو نه اون طرفو

    و سریع میام تو سایت و نشانه رو میزنم و به فایلی هدایت میشم و راهنماییم میکنه و کامنتها رو میخونم و آروم میشم و همون کار رو انجام میدم

    مثلا چند روز پیش یه مسله ای منو ناراحت کرد و سریع اومدم نشانه رو زدم

    و به فایل سفر به دور امریکا هدایت شدم که یعنی رها کن و به زیباییها توجه کن به داشته هات توجه کن و وقتی تو آروم باشی هدایت میشی

    ممنونم از شما استاد عزیز و مهربان

    خدایا من بهترین ثروت و بهترین خدشبختی و بهترین زندگی رو میخواهم در تمام جنبه ها

    خدایا شکرت سپاسگزارتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    hanife sepehri گفته:
    مدت عضویت: 1442 روز

    به نام خدا ی مهربان، غفور و صبور و بخشنده و ریلکس در برابر رفتارهای افراد که نه شادی بیش از حد مون خدا رو پر هیجان و احساساتی میکنه نه غم و اندوه و گریه و زاری ما در احساساتی کردن خدا تاثیرداره ،بلکه حال و احساس ما چه خوب چه بدش فقط برای ما اتفاقات هم سنگ و هم فرکانس با افکار و باور هایمان را رقم میزند نه برای خدا .

    تمام اتفاقات زندگی ام را خودم با ارسال فرکانس هایم رقم میزنم .

    من هستم که زندگی هر روزم را ،سرنوشتم را ،اتفاقات قشنگ وبد زندگی ام را رقم میزنم ،ممممننننننننننننن،نه هیچ عامل بیرونی دیگری ،مثل افراد ،مثل وضعیت اقتصادی کشور ،وضعیت هوا ،وضعیت دلار ، یا فرهنگی که در جامعه ما هست این ها همه عوامل بیرون از من هستند وهیچ قدرتی در عوض کردن شرایط زندگی ام ندارند ،هیچ قدرتی ،هیچ قدرتی وجود ندارد به غیر از قدرت درونی خودم ، به غیر از افکار و باور هایم ،

    استاد عزیزم از تکرار این صحبت های قشنگی که اولِ این چهار قسمت از الگو های تکرار شونده دارید میزنید خیلی واضح و روشن به ما میگویید که ما عقل سر مون بیاد این خودمون هستیم که افسار ذهنمون رو در دست داریم پس خودمون به هر جا که خواستیم ذهن را هدایت میکنیم .هیچ عامل بیرونی وجود نداره ،

    وخیلی واضح به من میگید که تو باید هر لحظه این جمله ها و این صحبت ها رو به خودت بگی .وچقدر برای شما استاد عزیزم تکرار باور های درست لذت بخشه و هیچ وقت صحبت هاتون عوض نمیشه

    همیشه اصل و اساس قانون رو هی برای خودتون تکرار میکنید .من از متن روی فایل میگم اخ جون یک فایل جدید. اما وقتی گوش میدهم با خودم میگم عه این صحبت ها رو که تو فایل قبلی هم گفته بود میگم نکنه من دوباره و سه باره دانلودش کردم اما وقتی گوش میدم یه زنگی تو گوشم میخوره که بابا اگر میگی تکراریه پس چرا هنوز تو گذشته ها سیر میکنی پس چرا حرفای استاد خیلی سخت تو کلت میره .

    پس باید این مسئله را خیل سهل نپنداری ،وسفت و سخت بچسبی به حل ریشه ای مسأله.

    هر شرایطی که پیش میاد خودمون هستیم که با واکنش نشون دادن ما نسبت به ان مسایل به وجود می اوریم .

    با باور های بنیادینمان شرایط رو رقم میزنیم ،

    یک سوال خیلی مهمم دیگر

    وقتی به یک شرایط به شدت استرس زا بر میخورید چه واکنشی نشون میدی ؟؟!!یعنی الگوی تکرار شونده ات در این جور مواقع چیه ؟!

    من ادمی هستم که الگو های تکرار شونده ام اینها هستند 1-معمولا استرس شدید در زندگی من فراوان هست خیلی هم از بابت این قضیه سر درگمم که چطوریه که باید این همه در طول روز به دلایل مختلف عصبانیت من بره رو صد

    2-چرا باید این همه کنترل افکار و رفتار هایم از دستم خارج بشه

    3-چرا من بیشتر اوقات با بچه هایم دعوا کنم

    چرا در برابر شیطنت و بازیگوشی بچه ها اینقدر به هم بریزم اینقدر قدرت کنترل افکارم از دستتم خارج بشه ،چی میشه که من این طوری میشم؟چرا خیلی ها این طوری نیستند ،

    چرا خیلی ها در برابر مشکلات و تضاد ها و چالش ها میتوانند ریلکس باشند ،

    چطور میتونم جواب این سوالات را پیدا کنم .؟؟

    معلومه باید هواسم روی خودم باشه نه روی رفتار های بقیه نسبت به من ،رفتار های بقیه آینه رفتار های من هستند ،انعکاس رفتار های من هستند .

    استاد عزیزم من وقتی عصبانی و استرسی میشوم بی برو برگرد ضعف شدیدی وجودم رو فرا میگیره باور میکنم که من ضعیفم .قدرتی در کنترل شرایط ندارم ، ناخود اگاه میزنم زیر گریه هی اون اتفاق رو برای خودم مرور میکنم هی میزنم زیر گریه اما همون لحظه های هم که. گریه میکنم به خودم میگم من الان چرا گریه میکنم

    چرا اینقدر ضعیفم ،اما ذهن باز دلیلی برایم میاورد:که چون ضعیف و ناتوانم ،چون بدبختم ،چون بی شانسم ،چون قربانی شرایط شدم ،اعتماد به نفسم به کل فروپاشی میکنه در لحظه عصبانیت ،

    چقدرررررر طولش میدم تا حالم رو خوب کنم ،چقدر به درو دیوار و وسایل خونه گیر میدم پرتشون میکنم ،در شستن ظرفها همشون رو به هم میکوبم ،خدایی ناکرده همون لحظه طفلای معصوم من دوتا دختر هام بیان چیزی بخوان بهشون با صدای بلند و خشن حرف میزنم و میگم ساکت شین الان اعصابم خورده. حال و حوصله شما ها رو دیگه ندارم ، با من یکی کاری نداشته باشید بزارین تو حال خودم باشم

    دوست دارم تو تنهایی خودم برم گریه کنم .گلایه و شکایات رو پیش خدا ببرم .

    همه میفهممد که الان یه چیزیم شده از حال و قیافه و طرز صحبتم طرز رفتارم مشخصه ،

    برعکس وقتی عصبانی میشم هی بقیه بیشتر سعی دارند که رو مخ من راه برند ، هی کاری کنند که بیشتر عصبانی بشم .

    در موقعی که یه استباهم بخواد رو بشه کلی پیش خودم تو ذهن خودم با طرف صحبت میکنم که ببخش من مقصرم دیگه تکرار نمیشه ،

    وچقدر ارامشم تا دوسه روز به هم میخوره و حالم بده همش تو خونه راه میرم دوست دارم یا هیچ کی نباشه یا هم کسی باشه که برای من دل بسوزونه ،نه اینکه سرزنشم کنه

    اخر،،، بعد دوسه روز به خودم میام میبینم که با این کارها هیچ نتیجه ای نگرفتم که هیچ تازه بدتر هم شدم خوب که گریه هامو میکنم به بچه هام گیر میدم و حتی اون ها رو از یه سری چیزها محروم میکنم . به خودم میام که چقدر اشتباه کردم چرا من این رفتار ها رو دارم ،

    دیگه تکرار نمیشه قول میدم که تکرار نشه ،،،اما دوباره و دوباره ،تکرار میشه

    قبلا خیلی خیلی شدید و با تعداد بیشتر بود این الگو برام

    اما حالا شروع میکنم به ظرف شستن ،جارو زدن ، به باغچه آب دادن ، کندن علف های هرز باغچه ، فایل گوش دادن ، کامنت نوشتن ، تو دفتر نوشتن و سپاسگزاری نعمت ها. اما هنوز الگوی تکراری من نشدند که ناخود اگاه شکر گزاری کنم ، الگوی تکراری من نشدن که حالو احساسم را سریع با بازی با دخترهام خوب نگه دارم .

    الگو نشده برام که برم دوش اب سرد بگیرم

    الگو تکراری من نشده که پیاده روی کنم آهنگ قشنک و مثبت گوش بدهم . وچقدر با وجود رفتار ها و الگوهای تکرار شونده منفی زندگی برایم رنج اور می شود ،

    وچقدر فراموش کار میشوم برای اینکه من عباسمنشی هستم وفراموش کار هستم برای اینکه مسیر من جدا ست ،. مسیر من مسیری به سمت موفقیت هست.

    وچقدر حاضر میشوم به خودم صدمه بزنم با دست های خودم مسیر را برای خودم سخت کنم .

    من تغییر کردم اما نه اونقدری که راضی باشم. از خودم

    همه ی عزیزان را به خدای بزرگ میسپارم

    برای خودم ارزوی بهترین ها رو دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1333 روز

    به نام خدای مهربون

    سلام استاد عزیزم

    سلام خانم شایسته عزیز و دوست های نازنینم

    براتون ی عالمه اتفاق و خبر های خوب و حال خوش و لذت رو میخوام که صف بستن بیان یکی یکی به نوبت توی زندگی تون و شما غرق در شادی بشین

    استاد الان که دارم کامنت می نویسم حالم خوبه

    ی شوق ی حال خوب

    ی حالی که درک میکنی خدا هدایتت کرده

    حالی که مطمنی در راه درست هستی

    استاد اشکم داره میاد از اینکه هدایت شدم

    خدا به دعاهام پاسخ داده

    خدا خواسته منم در مسیر درست قرار بگیرم

    شوق این روز هام

    منتظر فایل جدید

    رفتن توی نشانه امروز

    رفتن توی دل کامنت بچه ها و خوندن زیر لب خندیدن و تحسین کردن و به حال خوب رسیدن

    استاد شروع کردم به کنترل ورودی های ذهنم

    چون همه چی از اونجا شروع میشه

    استاد من هر روز ایمانم قوی تر میشه

    هر لحظه نگرانی هام کمتر میشه

    امیدم بیشتر میشه

    لذت بردن از مسیر زندگی برام معنا پیدا میکنه

    استاد کلمه به کلمه حرف های شما نیاز تک تک سلول های وجومه

    کل این حرف ها رو خلاصه کنم توی این

    “شور و شوقم برای زندگی بیشتر شده و حال خوب شده نتیجه بودن در این مسیر”…

    خوب جواب سوال

    باید اعتراف کنم قبلا خیلی زیاد والان کمتر

    واکنشی که توی مواقع چالش انجام میدم

    فرار کردن

    دور شدن

    ترک‌کردن اون محیط هستش

    و این فرار کردن این بچگی با من هست

    ولی الان بیشتر میام توی سایت

    اومدن توی سایت باعث میشه بهتر ذهنم رو کنترل کنم

    بازم ممنون استاد که به فکر مایی

    چقدر استاد شما ما بچه ها رو دوست داری

    چقدر باعشق مسیر رو برامون روشن میکنی و نمیزاری بریم توی بیراهه

    خدایا برای وجود پربرکت شما سپاس گذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    مرضیه میرزایی گفته:
    مدت عضویت: 2106 روز

    سلام استاد عزیز عیدتون مبارک باشه و همچنین سلام‌به مریم‌بانوی عزیز

    وقتی برام مشکلی پیش میاد وتو شرایط استرس زا هستم خیلی زود عصبی میشم و بغضم میگیره و نمیتونم بیش از چند کلمه حرف بزنم و همه چی از ذهنم پاک میشه و نمیتونم جوابی بدم‌،ودوست دارم اون مکانو ترک‌کنم و تنها باشم،ابنکار باعث میشه خیلی زود عصبانیتم‌ تموم بشه واروم‌میشم و البته خوشحال هستم تو این شرایط با اینکه در اوج عصبانیت هستم هیچ وقت به کسی توهین‌ نکردم وحرف بدی نزدم.یعنی از بچگی هم‌همینطور بودم که حرف بد تو دهنم نمیچرخه.

    این برمیگرده باقبل از آشنایی با سایت و دوره ها،الان خیلی خیلی بهترم و آرامشم بیشتر شده و خونسردترم‌ و رو خودم کار کردم که تا جایی که میتونم خیلی کمتر عصبی بشم وفقط اون لحظه سکوت کنم و نتیجه عالیشم دیدم وحتی طرف مقابلم هم به خاطر رفتارش خجالت زده و شرمنده شده،

    بازم ممنون استاد عزیز بابت فایلای ارزشمندی که برامون میذارید،موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    سحر عامری گفته:
    مدت عضویت: 3107 روز

    سلام استاد بی‌نظیر وخانم شایسته مهربانم

    شما دارین با بروزرسانی کشف قوانین وفایلهای دانلودی واین پرسش‌های عالیتون کولاک میکنید

    آیا بهترازاین هم میشه؟

    واقعا استاد عزیزم شما وخانم شایسته با بروزرسانی این دوره دارین ذهن مارا شخم میزنید

    من چند ساله که باشما هستم وفکر میکردم که خودم راشناختم، اما بااین اتفاق داره لجنهایی که ته ذهنم هست داره بالامیادومن دارم کم کم میفهمم که چرا تاحالا نتونستم به خواسته ای که سالها دارم نمیرسم

    استاد عزیزم امروز اومدم بگم چقدر زندگیم تغیر کرده

    ازسلامتی وآرامش که دارم

    ازاینکه چقدر چرخهای زندگیم نرم‌تر شده

    ازاینکه ابسارزندگیم رابدست خودم گرفتم

    ازاینکه دیگه هیچ چیز وهیچ کس نمیتونه آرامشم را برهم بزنه

    ازاینکه چقدر پاروی ترسهام گذاشتم

    من قبل از اینکه باشما آشنابشم تا مرز افسردگی پیش رفتم ولی خدای مهربانم دستم راگرفت وهدایت کرد

    من یک الگوی تکرارشونده داشتم واینکه تای جایی ناراحت میشدم زود گریه ام می‌گرفت ازاین رفتارخودم خیلی بدم میومد

    ی روز بخودم گفتم این دیگه چه کاریه که تو میکنی

    وقتی این سوال را کردم دیدم بخاطر احساس قربانی شدن و مظلوم واقع شدنه، ازاون به بعد وقتی این اتفاق می افتاد به خودم میگفتم عه دوباره قربانی شدی وبه خودم میگفتم دیگه بسه ومچ خودم را گرفتم

    چندبار که اینکارراکردم کم کم دیگه برطرف شد

    من خیلی ایراد دارم که باید برطرف بشه من تازنده هستم باید روی خودم کار کنم

    برای این سوالتون من وقتی ناراحت وعصبانی میشم سکوت میکنم وتوخودم میرم وسعی میکنم ازاون طرف دوری کنم تا یه مدتی تااروم بشم

    خوابهای تکراری من اینه که خواب میبینم خونه نیمه ساز وخرابه دارم که دارم تمیز میکنم

    استاد ومریم جان عزیزم بینهایت سپاسگزارم، خداقوت وازدوستانم هم سپاسگزارم بخاطر کامنتهای عالی شون

    خدارا بینهایت سپاسگزارم که تواین خانواده صمیمی هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: