پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4 - صفحه 40

574 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرزانه یارمحمدی گفته:
    مدت عضویت: 230 روز

    به نام خداوند مهربان

    خداروشکر میکنم بابت این لحظه که دارم مینویسم و هزاران بار شکر میکنم که خداوند منو با استاد عباسمنش و این سایت آشنا کرد.

    سپاسگذارم از استاد عزیز و خانم شایسته ی فعال و مهربون

    من قبلا که استاد و سایت رو نمیشناختم تو شرایط استرس زا خیلی وحشتناک عصبی

    میشدم ناامیدی کل وجودم رو میگرفت و مهمتر از همه یا میرفتم قرص خواب میخوردم تا سریع خوابم ببره و فکر نکنم یا اینقدر پرخوری میکردم که حد و اندازه نداشت. یادمه اوایل که قیمت دلار و طلا داشت بالا میرفت من با شنیدن افزایش قیمت ها هزارجور فکر دیوانه کننده به ذهنم میومد و نشخوار فکریم شروع میشد که کاش من پول داشتم از ایران میرفتم کاش من خیلی پولدار بودم الان چی میشه خدایا اگه جنگ بشه چی عزیزانم چی میشن و…. ولی همسرم همیشه با شوخی و خنده و مهربونی کمکم میکرد تا آرام بشم ولی تو جونم هزارجوره استرس و اضطراب میگرفتم ولی به لطف خدای مهربون با سایت عباسمنش و حرف های استاد الان تو شرایط سخت کمی استرس میگیرم ولی سریع یه فایل از استاد گوش میکنم کامنت ها رو میخونم با صدای بلند برای خودم موفقیت ها و پیشرفت هام رو یادآوری میکنم و در اکثر مواقع میرم مسجد و نمازم رو اونجا میخونم چون میدونم انرژی که موقع نماز تو مسجد هست خیلی بالاست چون همه پاک و مطهر اومدن و کمتر غیبت و بدی هست و ذکر خدا در اون مکان جاری هست و راحت با خدا حرف میزنم و میام خونه. و میبینم چقدر بهتر میشم و دوباره برای تقویت این انرژی توجه م رو میذارم روی داشته هام حتی یه گلدون گل معمولی که دارم رو نگاه میکنم و با لبخند از خدا تشکر میکنم بابت سرسبز بودن گل هام.

    واقعا از خدا ممنونم که منو در این فرکانس و مدار قرار داده که بتونم در شرایط سخت کانون توجه م رو به سمت نکات مثبت ببرم و لذت ببرم از زندگی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2195 روز

    پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 4

    با درود و وقت بخیر خدمت همگی

    دوستان عزیزم وقتی کامنت های شما دوستان را در این قسمت خواندم فوری نت برداری کردم و سوالات و چالش های شما انگار چالش های من هم بود … انگار بیشتر فهمیدم چه باید بکنم .. انگار باورهای منو بسمت درست و مناسب میبرد ..

    تعدادی از نت برداری هامو از کامنت دوستان رو اینجا می‌نویسم شاید چالش شماها هم باشه باید بهشون جواب بدیم و بدنبال الگوهای تکرار شونده مون باشیم ..

    اصلا بفهمییم این الگوها از کجا آب میخوره

    یا اینکه بقول استاد عزیزمون از خودمون سوال های درست و حسابی بپرسیم و با پرسیدن سوال های مداوم به جواب و راه حل ها هم هدایت میشویم

    تعدادی از نت برداری های من….

    چرا من نباید ثروتمند باشم؟

    چه دلیلی وجود داره؟

    چرا من نباید زندگی شاهانه داشته باشم ؟

    چه منطقی پشت این سوال ها هست؟

    چرا الان نمیتونم درآمدمو حداقل 3 برابرش کنم؟

    چه لوازمی را می‌خوام بفروشم ؟

    چرا بعضی وقتا مشتری دارم ولی بعضی وقتا ندارم ؟؟

    یعنی چرا فروش من سینوسیع ؟؟؟

    باورهای فراوانی مو چطوری تقویت کنم؟؟؟؟

    یکی از باورهای خوبی که پیدا کردم اینه

    وقتی 1 تومن رو 2 تومن میکنی خیلی راحت تر 2 تومن رو 5 تومن می کنی

    وقتی تو شرایط استرس زا قرار میگیری واکنشت چیه؟

    ما نمیتونیم چیزی رو دفع کنیم!فقط میتونیم جذب کنیم!نمیتونیم به جهان بگیم چیو نمیخوایم!سیستم اینجوری کار نمیکنه

    این نجوای شیطانه که مسائلو انقدر بزرگ میکنه که ما احساس بی کسی و کوچکی و عجز میکنیم

    خدایاااا شکرت که خدایی دارم که حواسش بهم هست و هرگز دیر نمیکنه و در وقت درستش دقیقا بهم میگه چکار کنم

    وقتی از کامنت ها نت برداری میکردم . کامنت خانم سعیده رضایی رو با عشق خواندم اینکه …زمانی فرزند دلبندش خاک های گلدون رو روی فرش و موکت ریخته بود به فرزندش چیزی نگفت فقط موقع جمع کردنش گفت از اینکه بوی گلهامو استشمام کردم لذت بردم و گفتم چه خوب شد مدتی بود بوی خاک بهم نخورده بود. این عنصر حیات بخش و آرامش بخش طبیعت

    چقدر حالم خوب شد از اینکه فوری بیاد چالش های سالها پیشم افتادم ایشون رو تحسین کردم . اینکه ای کاش در چنین مداری بودم جور دیگری با چالش ها در مورد فرزندانم برخورد میکردم و از همان چالش ها با عشق لذت می‌بردم و آن چالش ها رو برای خودم بزرگنمایی نمی‌کردم ومن هم قسمت مثبت داستان زندگیمو مثل سعیده جان می‌دیدم . هر چند زمان بسرعت گذشت ولی تمام آن چالش های قدیم مسیر تکامل من بود تا اینجایی که الان ایستاده ام ..

    قبلنا برای هر چالشی پغی میزدم زیر گریه و یا در موقعیت های استرس زا احساس ترس نگرانی و خشم و توهم و قربانی بودن داشتم یعنی زاویه ی نگاهم همیشه بسمت عزت نفس پایین بود . یعنی خودمو ارزشمند نمیدونستم و راحت‌ترین کار این بود که زانوی غم بغل بگیریم و های های اشک بریزم مثل بدبخت بیچاره ها زار بزنم در صورتی که من خوشبخترین انسان ها بودم ولی قدردان نعمت ها و موهبت هایم نبودم . احساس میکردم همش در مسیر اشتباه قدم گذاشتم و مدام برای اشتباهات و چالش های گذشته ام خودم رو سرزنش میکردم و خیلی مسایل دیگر بخصوص بعد از آن چالش های ورشکستگی های پول و مالی که بدنبال آن تضادها. تضادهای دیگر را در پی داشت تضاد پشت تضاد و چالش پشت چالش های غیر قابل تحمل . انگار همه ی درها به روم بسته شده بود و هیچ راهکاری پیدا نمیشد …

    اصلا دوست ندارم به گذشته نگاه کنم و یا بیاد بیارم ولی انگار همین گذشته ها شده ترمزهای مخفی ذهنم .. انگار باید بیاد بیارم و با بیاد آوردن آن تضادها و چالش ها بسرعت بسمت رشد معنوی ام حرکت کردم

    الان دیگه اصلا اشکم بندرت در میاد

    اصلا دیگه برام هیچ چیزی مهم نیست

    هر اتفاقی میوفته فورا بفکر حرف های استاد میوفتم و میگم. الخیر و فی ما وقع. . یعنی زاویه ی نگاهم سیصد و شصت درجه با قدیم ها تفاوت داره هر چند اتفاقات و چالش های الآنم به هیچ عنوان قابل مقایسه با آن قدیما نیست !!! الان بمراتب تضادها بمراتب کمتر شده .. تازه این چالش ها و تضادها را دوست میدارم چون داره خواسته هامو برام شفاف می‌کنه . و بیشتر از هر زمان دیگری خواسته های واقعی من نمایانتر شده .. الان هم گهگاهی بندرت اشک میریزم ولی خیلی زود احساسمو تغییر میدم .. خیلی زود خودمو بسمت نکات مثبت هل میدم .. خیلی زودتر میتونم تغییر جهت بدم … خیلی زودتر متوجه میشم که نباید در احساس نامناسب بمونم … چون به خداوند ایمان و اعتماد دارم و مطمعن هستم که راههای جدیدی به روی من گشوده خواهد شد .. در واقع فهمیدم که باید روی باورهای درست و مناسبی بیشتر کار کنم

    کامنت دوستان عزیزم واقعا خودش یک دوره ی آموزشی هست و باید از یکایک عزیزان تشکر و قدردانی کنم مرسی مرسی که هستید یک نکته ی جالب که توی کامنت دوست عزیزم پیدا کردم این کامنت بود ..

    کامنت نسیم زمانی عزیزم را نت برداری کردم… این رو از فیلم اسکارلت یاد گرفتم، فکر کنم اگه مورد اورژانسی نباشه این هم خیلی جواب میده. بر باد رفته بود اسم فیلمش. اتفاقای خیلی بد که میفتاد خبر بد بهش میدادن، میگفت فردا به اون فکر میکنم، الان کار مهمتری دارم. چقدر خوبه که بتونیم این باور رو در خودمون جا بندازیم .. و بگیم الان کار مهمتری دارم

    دقیقا الان دارم مهمترین کار زندگی مو انجام میدم اینکه فایل ها رو میبینم … اینکه صدای استاد عزیزمون رو می شنوم … اینکه کامنت های دوستان رو میخونم … اینکه فوری دفتر شکرگذاری مو میذارم جلوم و شروع به سپاسگذاری میکنم و مینویسم .. اینکه مدیتیشن های سپاسگذاری و امتنان دارم و از نعمت های زندگیم تشکر میکنم .. اینکه میرم پیاده روی و فایل ها رو گوش میکنم و با خودم خلوت میکنم .. اینکه به آواز پرندگان گوش میکنم و از هوای تازه و پاک شهر عزیزم پردیس بهشتی لذت میبرم .. خلاصه کلی کارهای مهمی دارم که باید بهشون برسم

    هر چند بفکر فروش جنس هام هستم و فعلا مشتری ندارم و یک چالش برام شده ولی بقول نسیم جون فردا بهشون فکر میکنم و الان کارهای مهمتری دارم

    البته در هر قسمت از زندگیم چالش هایی وجود داره که باید بنوبت و بکمک و همکاری خداوند حلش کنم و همچون چالش های گذشته از آنها عبور کنم ..

    خدایا تمام جنبه های زندگی من نیاز به ترمیم و بهبودی کامل و با کیفیت و معجزه های الهی تو را دارد پس با معجزاتت خودت این چالش ها را به آسونی حلش کنم و من را در جهت رسیدن به خواسته ها و آرزوها و رویاهایم هدایتم کن

    بقول یک عزیزی گفت..

    یک عمر باید بفهمیم که غصه نخوریم چون نه خوردنی بود و نه پوشیدنی

    فقط دور ریختنی بود و چقدر دیر متوجه میشیم که زندگی همین لحظات و روزهایی است که منتظر گذشتش هستیم

    خدایااا کمکم کن که بتونم بیشتر از همیشه در این قسمت فعالیت و تلاش ذهنی داشته باشم تا بتونم الگوهای تکرار شونده ی مخربی که سالیان سال با من همراه بوده را شناسایی و در ادامه بنفع خودم تغییرشون بدم الهی آمین

    خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم

    و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی و انرژی و سلامتی و پول و ثروت. و نعمت و برکت می خواهم

    IN GOD WE TRUST

    ما به خداوند اعتماد داریم

    IN GOD WE TRUST

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام رمضانپور گفته:
      مدت عضویت: 1394 روز

      سلام و درود رویای زیبای سایت

      رویا جون کامنتهای شما رو دنبال میکنم و بی اغراق هربار یه نکته یاد میگیرم..گرچه که به خاطر مشغله ها نمی رسم ازتون تشکر کنم اما واقعا شما تحسین بر انگیزین و کامنتای پر محتوا میذارین..مثلا یه نکته مهم از کامنتاتون مثلا این بود خدایا برنامه ریزیای زندگیم با تو..من نمیدونم خودت یه جور برنامه بریز..منم چون در حال نوشتن پایان ناکه هستم و دو تا دختر 13 و 5 ساله دارم..شاغل هم هستم و گاهی واقعا از کمی وقت مستاصل میشم یاد این جمله میوفتم و به خدا میگم خدایا برنامه ریزیا با تو..کمک کن پایان نامم تموم شه و منم فرصت کنم درست و حسابی روی خودم کار کنم…انگار با این جمله آروم میشم که برنامه ها رو تو بچین خدا جونم..این دفه نکته گلدون سعیده خانم که برای من که دو تا بچه دارم چقدر کاربردی بود که در هر خرابکاری از بچه ها یه نکته مثبت در بیارم..وای رویا جون خیلی خیلی روح لطیف و پر مهری دارین..این موضوع توی همه جملاتتون پیداست…نتیجه های خیلی خوبی در انتظار شماست.. مطمئنم…دوستت دارمم و می بوسمت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        رویا مهاجرسلطانی گفته:
        مدت عضویت: 2195 روز

        درود و وقت بخیر خدمت دوست عزیز و پر تلاشم خدا قوت عزیزم با اینکه شاغل هستید و دو بچه ی دسته گل فرشته های زمینی دارید و همسر و کار بیرون و کار خونه واقعا خدا به کار و زندگیت خیر و برکت بده و خودش بهترین چیده مان و هماهنگی و نظم رو به زندگیت بده تا بتونی بهمکاری خداوند همه ی کارها تو هندل کنی که بی گمان بلطف خداوند همه‌ی کارها رو خودش چیده مان می‌کنه بازم خدا قوت جانانه الهی را براتون آرزومندم

        الهام عزیزم نمی‌دونم چطوری ازت تشکر کنم بابت این کامنت زیبا و تاثیرگذارت . اینکه با روشن کردن آن چراغ جادویی آبی رنگ سایت کلی گل از روم شکفته شد و کلی ذوق کردم و دلم شاد شاد شد و کلی گوشه ی لبم چسبید به گوشه ی گوشم بخصوص وقتی گفتی رویای زیبای سایت کلی اعتماد بنفسم یهویی اوج گرفت و ذوق کردم

        مرسی مرسی مرسی عزیزم الهی چراغ دلت همیشه به نور و الطاف الهی روشن و نورانی باشه ..

        وقتی نقطه ی آبی رو دیدم همینطوری که داشتم ذوق میکردم یهویی یک آرزویی کردم چون اگر بتونم احساسمو به همین زیبایی در مورد خواسته ای داشته باشم یعنی تونستم از میدان کوانتومی و غیر فیزیکی خواسته ام را بسمت تجربه ی زندگیم فرا خوان کنم و خواستم ازت تشکر و قدردانی کنم بابت این خیر و برکتی که بمن هدیه دادی شکرگذارم مرسی مرسی عزیزم

        شما همیشه بمن اظهار لطف دارید امیدوارم همه ی کارهات معجزه وار براتون آسون بشه و آرامش روزافزون بینظیری رو در کنار عزیزان تون و اون دسته گلهاتون داشته باشید که والاترین نعمت های الهی را در زندگی تون دارید فرشته های کوچولو تو ببوس و از تمام لحظات زندگیت لذت ببر که این لحظات بسرعت میگذره و چقدر خوبه با عشق و لذت بگذره

        ممنون و سپاس و کلی قلب و چشمهای قلبی و ستاره ای*

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    سعید گفته:
    مدت عضویت: 621 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به دو استاد عزیزم و همه دوستان

    در واقع وقتی رفتار گذشته تا به حال خودم رو برسی میکنم که در مقابل چالش ها چه واکنشی داشتم این بوده که :

    وقتی تو سن نوجوانی چالش پیش میومد شروع به فحش دادن به زمین و زمان میکردم و یا به بوکس به دیوار میکوبیدم که اثر اون مشت ها روی دیوار خونه قبلی شاید باشه و جوری که یه گوش نو رو پودر کردم از خشم ولی هرچقدر سنم چقدر بیشتر شد دیگه بیشتر توی خودم میرختم و ابراز نمیکردم

    مثلا یادمه چالش خیلی بزرگی رو چندسال درگیرش بودم و همین جوشی بودن و عصبی بودن من باعث که چندین ماه معده درد و حالت تهوع و وضعیت بدی داشتم و پول انچنان نداشتم که دکتر برم و خیلی بسیار اذیت شدم و چند ماه پس از اون چالش به بعد اون به یه چالش سنگین تر خوردم و ورشکست و بیخانمان شدم و ایندفعه تحت فشار شدید بودم و میرختم توی خودم طوری که کسی متوجه این قضیه نشد ولی شدیدترین عذاب و احساس گناه رو کشیدم و اون مشکلات یادم داد که خیلی سخت نگیرم به زندگی و با مرگ راحت تر بشم و زیادگارد نگیرم.

    و همین ها رو که مرور میکردم چیز ثابتی که با هربار چالش دارم بسیار حس ناامیدی سراغم میاد یعنی این برنامه ناامید شدن شدید توی ذهنم هست و داره اجرا میشه

    خداروشکر که توی این مدت تو سایتم چالش خاصی نداشتم و با صحبت کردن با خودم و خداوند و پیاده روی حل میشه . اما هنوز اون ناامیدی و حس قربانی بودن رو توی چالش رو دارم

    شاد باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  4. -
    حسین و عباس گفته:
    مدت عضویت: 1376 روز

    سلام

    خیلی خوشحالم که در کنار شما دارم رشد میکنم و من چالش هایی که باهاشون روبه‌رو هستم رو میخواستم بیان کنم

    لطفا اگر راهکاری دارین یا شما هم این مسائل رو داشتین که قبلا حلش کردین کمک کنید ممنونم

    مسائل اینطور تکرار میشن که هر یک ماه یا دوماه یک بار من با مشکلات جسمی شدید روبه‌رو میشوم مانند یبوست شدید ریزش موشدید و شوره سر بسیار خسته بی حال میشوم اصلا یه ناامیدیه سنگینی مثل بختک میوفته روم که تمام حال روحم دانسته هام ایمانم باورام رو نابود میکنه انقدر قدرتش زیاده که منو کلا از مسیر میکنه بیرون

    مواردی دیگه هم الان داره یادم میاد مثل گوش دادن اهنگ های چرت پرت غمگین و ناراحت کننده

    بحث جدل و ناراحتی با خانواده

    نرفتن به باشگاه

    نارضایتی از خواب

    کسل بودن

    چنین مواردی در من باعث شده انسانی دمدمی مزاج باشم و تمرکزم پراکنده شود روی موضوعات بسیار بیهود و ناکارامد

    این موضوع باعث شده که بنده سرعت حرکتم به سمت خواسته هایم بسیار کند شود و نتایج دلخوا و رضایت بخشم رو دریافت نکنم

    خب بریم برای حل این چالش و ببینیم چ نتایج برامون داره

    در پناه رب

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    مجتبی شجاع گفته:
    مدت عضویت: 1050 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد بزرگ و عزیزم

    و خانم شایسته مهربان

    و همه دوستان جاااااان

    من خالق زندگی خودم هستم

    من فقط روی خواسته هام و زیبایی ها و فراوانی ها و ثروت و سپاسگذاری توجه میکنم.

    ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست

    ثروت زیباترین راه رسیدن به خداست

    در جواب این سوال که وقتی استرس شدید داری چه واکنشی نشان میدهید؟

    من وقتی استرس شدیدی دارم حس نا امیدی میاد سراغم و احساس میکنم شرایط تغییر نمیکنه ولی سعی میکنم سریع خودمو از این حس خارج کنم. با یاداوری این نکته که اینا همش نجواهای شیطان هستش و تو حتما شرایطو تغییر میدی و خدا تورو هدایت و حمایت میکنه به شرطی که در اون حس بد نمونی.

    سعی میکنم تو اون شرایط تمرکزمو ببرم سمت چیزای دیگه.

    معمولا میرم درون خودم و با خودم صحبت میکنم صحبتهایی که امیدوارترم کنه صحبتهایی که قویترم کنه صحبتهایی که معنوی ترم کنه و معمولانم نتیجه میده.

    یه کار دیگه هم انجام میدم اینه که سریع میرم سمت شکر گذاری. عکس 3 نفره خودم و همسرم و فرزندمو تو گوشیم نگاه میکنم و خدارو برای این خانواده گل و ناز و مهربون و عزیز و سالم وعالی که دارم شکر میکنم بی نهایت شکر میکنم.

    به عکسهای اسکرین شاتی که از پیامکهای واریزی به حسابم گرفتم نگاه میکنم و غرق در شکرگذاری میشم.

    الهی دلخوشی باشه پناتون

    گلای رازقی تن پوش راتون

    خدارا بی نهایت شکررررررررررررررر

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    Shahnaz گفته:
    مدت عضویت: 2090 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم خانم شایسته و دوستان خوبم

    قسمت چهارم الگوهای تکرار شونده چالش

    در زمان چالشها چگونه رفتار میکنیم

    من قبل از آشنایی با این سایت و این آگاهیها یه

    جور واکنش داشتم و الان واکنشم کمی متفاوت تر شده

    قبلاً اگه مشکلی به وجود میومد من خیلی زود حالم

    بده میشد عصبی میشدم گریه میکردم و سریع

    دنبال مقصر بودم و دوست داشتم با کسی در مورد

    اون موضوع صحبت کنم که کمک کنه راهکاری بده

    که مسأله حل بشه خودم به شدت احساس عجز و

    ناتوانی داشتم دوست داشتم کسی با حرف زدن و

    دلداری دادن منو آروم کنه به من امید بده و فاز

    شدید قربانی داشتم تپش قلب می‌گرفتم و از

    نوجوانی هر وقت استرس می‌گرفتم پوست لبم رو

    میکندم و یا پوست کنارناخنامو و ناخودآگاه این کارو

    میکردم شاید آرومم میکرد

    زیاد غر میزدم اشتها م کور میشد اگه علت مشکل

    بچه ها بودن خیلی تند رفتار میکردم

    الان در شرایط استرسی و در چالش قرار میگیرم

    دوباره تپش قلب میگیرم و پوست لبم رو ناخودآگاه

    با دندونام میکنم و توی ذهنم دنبال مقصر میگردم

    که معمولا مقصر همسرم هستش و یا مادرم که در

    کودکی برخورد خوبی بامن نداشته ولی اینا یه تایم

    کوتاه هستش سریع به خودم یاد آوری میکنم که

    تمام مساعل و اتفاقات رو خودم خلق کردم و میتونم نتیجه

    رو عوض کنم و الان باید ذهنم رو کنترل کنم و هر لحظه

    قانون احساس خوب اتفاقات خوب رو یاد آوری میکنم و

    تمام تجربه های قبلی رو که با کنترل ذهن و رسیدن به

    احساس آرامش باعث شده همه چی برام خیر باشه

    رو به خودم میگم

    مدام عبارات تاکیدی توحیدی رو میگم

    از خداوند کمک می‌خوام آیات توحیدی

    قرآن رو تکرار میکنم لاتخف و لا تحزن انا منجوک رو

    یادآوری میکنم

    آیه انما نجوا من شیطان رو به خودم میگم میرم

    دوش میگیرم

    فایل گوش میدم سریال زندگی در بهشت و سفر به

    دور آمریکا نگاه میکنم

    خدارو شکر الان

    سالهاست که هیچ برخورد تندی با بچه هام

    نداشتم هر مسأله ای هم باشه بسیار آرام رفتار

    میکنم رابطه م با بچه هام عالی شده

    خلاصه از هر راهی که بشه کمی ازون اضطراب کم

    میکنم ولی سریع روی خوابم تاثیر میزاره و بی

    خواب میشم وقتی مشکل حل میشه از خودم

    ناراحت میشم که چرا سریع بهم ریختم چرا نتونستم

    ذهنم رو کنترل کنم میرم تو فاز سرزنش و اینکه یه

    راهی پیدا کنم که عزت نفسم رو بالا ببرم

    گفتگوهای ذهنی من احساس قربانی شدنه و این

    پاشنه آشیلم هست هنوز نتونستم مهارش کنم ولی

    خیلی تلاش میکنم

    سعی میکنم زاویه دیدمو عوض کنم و جوری به

    مسأله نگاه کنم که از استرسم کم کنم و به هیچ

    عنوان در مورد مشکلاتم با هیچ کس حتی همسرم

    حتی بچه ها حرف نمی‌زنم چون پاشنه آشیلم قربانی

    شدن هست و با حرف زدن بدتر میشه آگاهانه

    آگاهانه سکوت میکنم

    به امید آینده بهتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    پونه گفته:
    مدت عضویت: 1080 روز

    سلام به استاد مهربانیو سخاوت و مریم عزیز و دیگر دوستان سایت عباسمنش.

    من وقتی با شرایط استرس زا یا چالش مواجه میشم حالا غیر از اینکه قلبم از تپش فکر میکنم تو دهنم داره میزنه و اضطراب شدید میگیرم و حس میکنم سرم ورم کرده از همون ابتدا به دنبال راه حل هستم برای رفع اون چالش یا لااقل تلاش بهتر کردن اوضاع.

    مدام همه چیز رو تو ذهنم بالا پایین میکنم و از خدا میخام کمکم کنه بهترین تصمیم رو بگیرم و از روی احساس و با عصبانیت تصمیم عجولانه ای نگیرم .چندبار مسئله رو با صدایی که بشنوم به زبون میارم و راه حلش رو میگم و موقع اقدام مدام از خدا کمک‌میخام و اغلب اگر کاملا نه ولی تا حدی موفق میشم شرایط رو نرمالتر کنم.یه موقع هایی هم اقداماتم زمان میبره تا اوضاع آرومتر بشه.همیشه به خودم و پسرم میگم تو این دنیا هر مسئله ای یه راه حلی داره ،باید راهشو پیدا کرد .تنها مرگه که چاره نداره.

    ممنونم از استاد عزیزم بابت آموزشهای سخاوتمندانه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    زهرا جعفری گفته:
    مدت عضویت: 318 روز

    سلام و عرض عشق به استادم، بانو شایسته عزیز و دوستان

    من هم مثل سایر دوستان خیلی علاقه دارم که راهکار رد شدن ازین روند تکراری ناخوشایند رو یاد بگیرم و بفهمم چه باورهایی منو به سمت بهبود سوق میده.

    در مورد سوال است بخش باید عرض کنم

    من در مواقع استرس زا و چالشی

    اول از همه عصبی میشم

    البته کاملا بستگی به موضوع اون مورد داره

    و شدت و ضعف اون ری اکشنم متفاوته

    ولی معمولا عصبانی میشم و غر میزنم و بقول استاد دنبال مقصر میگردم و ممکنه نیش و کنایه بزنم ، تذکر بدم ،

    انگار که خودم هیچ موقع مقصر چیزی نبودم!!

    ولی انصافا بعدش سعی میکنم خودم و اطرافیانم رو آروم کنم و ذهنم شروع می‌کنه به آلارم دادن که دختر داری از مسیر خارج میشی ،

    پس سعی میکنم منطقی کنم اون شرایط و دنبال بهترین راه میگردم

    و خدارو شکر غیر از خشم ، خیلی احساساتی یا غیرقابل کنترل نمیشم و سعی میکنم خودمو بزارم جای اون شخص یا هرچیزی

    و به نوعی خودم رو آرام میکنم و اجازه نمیدم خیلی ادامه دار بشه.

    البته این هم باید بگم

    اگر دیدم بقیه جای من درحال غر زدن و مقصر دانستن و متشنج کردن فضا هستند،

    من سعی میکنم مثل اونها رفتار نکنم و برای تراز شدن ترازو سعی میکنم کمک کنم که بهبود بدم جای غر.

    مرسی از همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    nazanin گفته:
    مدت عضویت: 1255 روز

    به نام خدا و سلام به استاد عزیز و شایسته بانو

    من به الگوهای تکرار شونده زندگیم فکر کردم و تا الان پنج مورد پیدا کردم که واسم در زمانهای مختلف اتفاق میفته و به تکرارشون عادت کردم قطعا هرچی بیشتر فکر کنم الگوهای بیشتری هم پیدا میکنم

    فقط سوالم اینه چطور این زنجیره تکرار رو قطع کنم و در جهت بهبود تغییرشون بدم؟

    راجب سوال استاد هم باید بگم من درشرایط استرس زا؛ سریع تپش قلب میگیرم و دستام میلرزه و معدم بهم میریزه ، یکی دوساعت باید با خودم تنها باشم و کلی خودخوری میکنم حتی ممکنه گریه کنم. بعد یکی دوساعت باید با یکی حرف بزنم تا یکم اروم شم

    اما قلبا از این نوع واکنشم اصلا راضی نیستم و دوست دارم خیلی قوی تر و محکم تر برخورد کنم چونکه‌جدیدا حساس تر شدم و خیلی زود بهم میریزم

    ممنون میشم اگر کسی پیشنهادی از دوره استاد داره که بتونه راهنماییم کنه بگه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    موسی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 882 روز

    به نام خداوند هدایت گر

    موضوع الگوهای تکرار شونده قسمت 4

    خدایا شکرت بابت هدایت هایت

    من یک موضوع را هر چند وقت یک با برایم تکرار میشود

    من در کسب کارم هر چند وقت یک با احساس میکنم دیگران از من سوء استفاده میکنند یا کم پول به من میدهند یا از لحاظ رفتاری این جوری که من میخواهم با من برخورد نمیکنند

    یااحساس میکنم خیلی کم به کارم ارزش قائل میشوند

    یا بعضی وقتها احساس میکنم قر بانی شرایط میشوم

    یا بعضی وقتها احساس میکنم که دیگران من به عنوان یک انسان قبول ندارند به احساسات من بی توجهی میکنند و فقط به منافع خودشان فکر میکنند

    خلاصه در این مورد خیلی ضعیف عمل میکنم

    در کسب کارم از خداوند میخواهم همان طوری که من با دیگران رفتار میکنم دیگران با من رفتار کنند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: