پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

 

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده

سوال:

چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از  مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • من از صحبت کردن در جمع فراری هستم و اگر احتمال بدهم در یک جمع از من برای صحبت دعوت می شوم، ترجیحاً به آن جمع نمی روم؛
  • من سعی می کنم هر موقعیت یا شرایط جدید را امتحان نکنم؛
  • من معمولا دنبال یک بهانه هستم تا از فعالیت های فیزیکی دوری کنم؛
  • من از مدیریت مسائل مالی، فراری هستم؛
  • من از مراجعه به پزشک و هر آنچه مربوط به آن است، مثل واکسن، چک آپ و … فراری ام؛
  • من از مهمانی رفتن یا حضور در جمع های شلوغ فراری ام؛
  • من از از انجام کارهایی که به من محول می شود، فراری ام؛

نکته: توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید تا بتوانید درک بهتری از این مفهوم پیدا کنید.

سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5
    190MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5
    10MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

501 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «طوبی» در این صفحه: 1
  1. -
    طوبی گفته:
    مدت عضویت: 976 روز

    بنام خدا

    از انجام چه گارهایی یا قرارگرفتن درچه موقعیتهایی فرار میکنید ؟

    من از اینکه بخام توی یه جمعی صحبت کنم فرار نمیکنم ولی بااسترس وتپق انجام میدم .

    کلا از شلوغی و صدای بلند بدم میاد و عصبی میشم .وارد جمع های غریبه میشم ولی احساس زیاد خوبی ندارم

    . از اینکه از همسرم پول بخام وبگه ندارم بدم میاد وبرای همین ازش درخاست نمیکنم مگر وقتی به حال انفجار

    برسم .کلا ازش نمیخام فرشا ببره قالیشویی یا پتوها رو بده خشکشویی یا لامپ سوخته رو تعویض کنه چون انقدر گفتم وجوابی نگرفتم یا بعد از مدت خیلی طولانی انجام شده که دیگه برام ارزش نداشته یا خودم انجامش دادم .

    ازاینکه خونه پدر همسرم باید میرفتم ‘مخصوصا اگه همسر هوس میکرد شب اونجا بمونه و خاطرات دوران مجردیشو زنده کنه وبشینه تا 2و3 نصفه شب فیلم ببینه وبچه هاهم نخوابن ودنبال هم بیفتن وبدوبدو کنن واخر سر هم دعواشون کنن که همسایه ها خوابن برید بخوابید. ( از اینکه بزرگترا یکاری میکنن وگردن بچه ها میندازن ودعواشون میکنن ،مخصوصا اگه بچه خودم باشه ) واقعا بدم میومد وبا اوقات تلخی میموندم و اصلا راحت نبودم.

    یا وقتی اونجادبوددیم خاله ودایی وکل اقوامشون جمع میشدن وگل حرفشون این بود که خاطراتشونو مرور کنن که دیدی فلانی چکار کرد وبهمان کردو وهمدیگرو مسخره کنن وخلاصه چیزای خوبی نبود ومنم که اصلا نمیشناختم چه کسی رو میگن .نگاههشون میکردم وهیچی نمیگفنم و جالب این بود که اگه چیزی نمیگفتی به تو هم گیر میدادن که یه جوری تورم دس بندارن و خیلی احساس روشنفکرانه داشتن که ماخیلی با حالیمو وبرای هر حرفی جواب داشتن وافتخار میکردن به این اخلاقاشون .واقعاحالم بد میشد از این رفتارا ….کم کم رابطمو کم کردم و الان چند ماهی میشه که اصلا پامواونجا نذاشتم و خیلی راحتترم ولی بازم این ذهن زر زرمیکنه …( که اگه بعدا باهاشون روبروشی چه جوابی بهشون میدی و مردم چی فکر میکنن) وباز هم رسیدم به مهم بودن حرف مردم وکمبود عزت نفس

    که چه میکنه با من..خدایا به خودت پناه میبرم.

    از اینکه بخام یه حرفی یا درخواستی از همسرم داشته باشم وچون در بیشتر موارد رد شده ذهنم میگه ولش کن خودتو سبک نکن والان بازم میگه نه وحالت گرفته میشه .

    ازاینکه قبلا اگه میخاسنم برم مهمونی بدون همسرم خیلی برام سخت وسنگین بود که اگه بپرسن همسرت کجاس چی بگم اما الان حیلی راحت میرم وسوالات دیگران منو بهم نمیریزه.

    ازاینکه بخام مهارتی یاد بگیرم ونتونم ازش پول دربیارم وفقط هزینه کنم .

    از اینکه همسرم یه روز تعطیل باشه وبا دخترم سر هر چیزی بخصوص تی وی بحث کنن ودخترم ناراحت بشه وگریه کنه وبه من پناه بیاره ومن بمونم وسط .برا همینم دوست دارم زیاد خونه نباشه چون باید فیلمشو ببینه و سریال ببینه وپی اس بازی کنه وتی وی مدام 4 تا5 ساعت روشنه واگه دخترم بخاد ی ساعت کارتون ببینه تی وی باید خاموش باشه که استراحت کنه

    .

    والبته اگه بیشتر فک کنم بیشتر این اشغالا بیرون میاد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای: