پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 12
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-11 06:05:362024-02-14 06:15:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدا
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و دوستان عزیز.
من از صحبت کردن در جمع یا مغازه رفتن فراری هستم به عنوان یک فروشنده که وقتی مشتری زیاد میشه و همه نگاهاشون به من هست فشار ذهنی زیادی روم هست یا وقتی قراره تو محله خودمون رفت و آمد داشته باشم یا به خرید برم در محله خودمون به خاطر این که محله ما روستایی هست و همه همدیگر رو میشناسند اما من کسی رو نمیشناسم و جایی که آشنا هست دوست ندارم برم.از خرید رفتن با مادرم فراری هستم چون خیلی طولش میده وقتی میخاد ی چیزی رو بخره .
از انجام تکالیف دانشگاه و مدرسه همیشه فراری بودم و هستم و از درس خواندن یا کتاب خواندن به شدت فراری هستم .از بحث سنگین یا یکی به دو کردن با دیگران به شدت فراری هستم چون همیشه کم آوردم در بحث کردن با دیگران از رقصیدن در جمع هم فراری هستم اما به این معنی نیست که چون فراری هستم این کار هارو انجام ندادم . ممنون که کامنت من رو خوندید.
سلام
چقدر این سوال به جا و به موقع بود برای من رسما یک هم زمانی بی نظیره چون مدتی هست که از طریق فایل های بی نظیر الگوهای تکرار شونده و دوره عزت نفس و عشق و مودت دارم به درون خودم تونل میزنم
و این سوال انگار راهی رو برام باز کرد که خیلییی راحتتر بتونم بفهمم چی در لایه های درونی شخصیتم میگذره که ازشون بی خبرم وقتی عزیزی در عقل کل پرسید ویژگی مثبت همسر خودتون رو بنویسید به خودم گفتم اگر همسرم این سوال رو میدید چی مینوشت ؟ و جوابی نداشتم همین سوال باعث شد الان بهتر بتونم بفهمم از چه شرایط و اشخاصی فراری هستم و چرا ؟
1- من از هر کسی که بدون دعوت بیاد خونه ام فراری هستم چون کمال گرا هستم؟ نمیدانم
2- از ورزش کردن و هر گونه فعالیت فیزیکی به شدت فراری هستم
3- از رانندگی فراری هستم و هر بار بهانه تراشی میکنم
4- از صدای زنگ تلفن در خیلی وقتها فراری هستم و نمیدونم چرا
5- از مهمانی های شلوغ فامیل دور خودم و همسرم فراری هستم
6- از جلسه انجمن اولیا و مربیان فراری هستم چه وقتی جلسه مدرسه دخترهایم باشد و چه وقتی که خودم به عنوان معلم باید توی جلسه باشم
7- از بیکاری فراری هستم همیشه باید سر خودم را به روشی گرم کنم
8- از صحبت کردن و یا شنیدن حرفهای بی ارزش مثل کیفیت مهمانی فلان شخص نسبت فامیلی فلان شخص با فلانی و هر حرفی که به من ارتباط ندارد فراری هستم
9- از آدم های فضول که خیلی سوال بی مورد میپرسند هم فراری هستم
10- از صحبت کردن دست و پا شکسته انگلیسی در سفر هم فراری هستم
ممنون از استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
سلام استاد عزیزم سلام به شایسته خانم و سلام به همه دوستانم رفقای نازنینم که با خواندن نظرات و صحبت هاشون چنان لرزه به تنم می افته که باید تغییر کنم و پاشنه های از آشیلم بیرون میزنه که در عمق استخوانم ریشه کردده و من با هدایت خوده خدا و درخواست خودم هدایت شدم به این مسیر راست و مستقیم و بهشتی پس همین نازنین پروردگارم به من در درست شددن باورهام کمکم هم خواهد کرد.
چند روزی هست که دارم با تعهد روی زبان انگلیسیم کار می کنم چون هیچی بلد نبودم جز گفتن یس و اوکی اما الان 3 زوره می تونم کلی حرف بزنم و البته با فکر کردن به جمله و کلمات اینگلیسی که خوب طبیعی هست دیگه تکامل می خواد و کلان نوع چرخش زبان در دهان و باز و بست شدن لب ها هم کاملا تغییر می کنه که به لطف خدا دارم خوب پیش میرم و تعهد دادم حداقل یک ماه روزی یک ساعت روی زبان جدیدم کار کنم و نتیجه اگر خوب نبود اون موقع ی تصمیم جددید بگیرم.
اما استاد جان قربون معرفتت بشم که سوالاتتون مثل خودتون شیرین هست
من از تصمیم گرفتن فرار می کنم خیلی سخته برام تصمیم بگیرم همش نگرانم که شاید این تصمیم اشتباه باشه اما ی جمله از شما یادم هست که گفتین شما تصمیم بگیر اگر خوب نبود حداقل می فهمی که میشه راه دیگه ای هم انتخاب کرد تا حرکت نباشه تغییر و هدایتی نیست و من تصمیم دارم با تمام ترس های که دارم یک بار دیگه مهاجرت کنم و از خدا هدایت خواستم و در این چند روز انجامش میدم قدم های اولیه رو .
استاد تصمیم آدم رو بزرگ می کنه قدرت تصمیم گیری آدم رو بالا میبره و باعث میشه فضای فکری آددم هم بزرگ تر بشه تجربیات آددم بیشتر بشه .
فرار دوم راجب ی سوالی هست که از من می پرسن خیلی دوست ندارم جواب بدم مربوط به روابط عاطفی هست که من اگر کسی غریبه و حتی آشنا که این سوال رو از من می پرسن جواب نمی دم به این دلیل میدونم که اون ها توی فضای فکری و فرکانسی من نیستن یعنی من اگر بخوام توضیح بدم می گم من خودم رو باید تغییر بدم اون چیزی باشم خودم که میخوام اون خانم به عنوان رابطه کنارم باشه
مثال : توحیدی باشه خوب خودم چقدر انسان متوکل و توحیدی هستم
ورزشکار باشه خودم چقدر اندام خوب دارم با چقددر برای ورزش جسمیم اهمیت قاعل هستم
صادق باشه چقدر خودم صداقت دارم
پاک دامن باشه چقدر خودم در کلام و ددیدنم و افکارم پاک هستم و……..
به این دلایل که خیلی باید رو خودم کار کنم تا ی رابطه عالی رو تجربه کنم در تمام ابعادش چون الگو من استاد من هستن استاندارد خوددم رو بردم بالا و البته تلاش می کنم روی پاشنه آشیلم کمالگرا بودنم خیلی کار کنم که همون برداشتن قدم اول باعث میشه آرام آرام همه چیز در عمل تغییر کنه .
استاد عزیم و نازنینم یکی دیگه از فرار های من خواندن کامنت هم بود که انگار با چوب من رو میزدن برای خوانددن کامنت دوستام که الان بهتر شدم و نوشتن کامنت هم که چون تعهد دادم با صداقت باشم چون استادم خود افشای کرده و با صداقتش من رو جذب کردده از گفتن و نوشتن پاشنه های آشیلم خیلی فرار می کردم که علتش هم حرف مردم بود که مثلا الان من این کامنت رو نوشتم راجب خودم و باورهام چقدر مورد سرزنش یا قضاوت بچه های سایت و حتی شما قرار می گیرم که خدارو شکر این پاشنه آشیلم هم داره کم کم بهتر میشه با همین نوشتن هام و خود افشای کردنم و کمالگرا نبودمنم که حتما باید ی کامنت بزارم که همه بگن بابا این چقدر خفنه
خیلی خیلی سپاسگزارم از دوستانم که کامنت من رو هم خوندن از شما و شایسته خانم زیبا و خوش قلب هم سپاسگزارم که باعث رشد من شدین عاشق تک تک شما ها هستم .
من یه جمله شما استاد شده آویزه گوشم اون هم راجب ی پاشنه آشیل دیگم هم می شه و قضاوت کردن و حس حسادت و دلسوزی و اون جمله طلای شما که البته تمام حرف های شما رو باید با طلا نوشت این هست که ( هر کسی هر کجای که هست دقیقا جای درستش هست )
ثروتمند باشین و خوشبخت و در قلب مادرمون طبیعت همیشه آرام باشید.
سلام به همگی
من یکی از چیزهایی که ازش فراریم اینه که با یه یکی از دوستانم اصلاً دلم نمیخواد حرف بزنم یعنی اگه تو کوچه خیابون ببینمش و اون از من فاصله داشته باشه و منو ندیده باشه ترجیحم اینه از جایی برم که اصلاً نبینمش
یا سرو کله زدن با یه سری مشتریها یه موقع هایی فراری ام از این موضوع که باید مشتری رو قانع کنم که از خدمات من استفاده کنه
یکی از چیزهایی که واقعاً فراری ام اینه که یه سری کارای دد لاین داشتن رو بدم میاد مثلاً دانشگاه باید ته ترم باید امتحان بدم یا این که برای هفته بعد یه کاری رو باید انجام میدادم
از این که یه روزی بخوام مثلاً ازدواج کنم و خانواده ها گیر بدن فلان رسم باید انجام بشه واقعاً فراریم
یا این که توی زندگی من یکی دیگه هی نظر بده و نظر من رو بی ارزش کنه
سلام به استادعباس منش وخانم شایسته
وسلام به دوستان گرامی
من از چی فراریم
از رفتن به خانه پدرشوهرومادرشوهرم فراریم
وهرهفته یادوهفته یکبار به انها سرمیزنم و
انجا بهم خوش میگذرد ولی نمیدانم چه حسی است که ازانجا بدم میاد.
کسی بهم دستور بده
ازظرف شستن
ازجای پرسروصدا
باتلفن حرف زدن
من ازاینها فراری هستم
استاد ممنون از فایل زیباتون
همیشه شادوتندرست باشید
سلام دوستان عزیز
فرار من از بحث کردن هست از محیط هایی با ادمهایی که یکسره درباره موضوعات الکی غیبت میکنند فرار میکنم . از انجام کارهای غیر از مهارت شغلیم فرار میکردم
ولی الان دارم روی تک تک موضوعات کار میکنم .
و ان شاالله الگوهای تکراری رو پیدا میکنم و روشون کار میکنم
به نام رب هادی وهاب!
سلام استاد جانم؛
رفتم اپل خودم رو بررسی کردم بعد اومدم…
اول مواردی که فرار میکردم و رفتم توی دلشون و حلشون کردم و کمرنگ تر شدن:
1.فرار از انجام تمرین آگهی تبلیغاتی؛
2.پریدن از ارتفاع بلند؛
(چند وقت پیش بر ترسم که فرار میکردم غلبه کردم و پشت بوم و ارتفاع بلند پریدم توی استخر ، ارتفاعی که سه چهارتا مرد وایساده بودن و همشون نمیتونستن بپرن و میترسیدند ولی من بدون اینکه فکر کنم و به ذهنم اجازه بدم نجوا کنه ، رفتم بالا نه یبار بلکه دو بار از ارتفاع پریدم،چیزی که قبلا از بالا به پایین نگاه کردنشم میترسیدم)؛
(یا اینکه چند بار توز جاهای ناشناخته و دریاچه تا دیدم ذهنم از چیزی میترسه ،میرم توی دلش و از پشت میپرم توی آب)
کلا از هرچی بترسم بالاخره باهاش روبرو میشم و میرم توی دلش و حل میشه؛چون احساس بدی میکنم اگر از چیزی بنرسم و انجامش ندم…!
3.حرف زدن با عزت نفس در جمع های شلوغ و منفرانس و معرفی خودم و کار هام؛
4.ترس از حشره و مارمولک؛
5.توالت؛
6.تنهایی در شب بیرون بودن و تنها برگشتن خونه؛
8.ترس از ناشناخته ها و تنها بودن در جاهایی که بلد نبودم؛
9.بیرون بودن و کارآموزی؛
10.حرف زدن درمورد خواسته و احساساتم؛
یسری چیز هایی که ازشون فرار میکنم:
1..مسائل تکرار شونده و پلشنه های آشیلم
2.فرار از افراد سیگاری و جذب اونها دوباره
3.فرار از پدرم و ابراز علاقه؛
4.فرار شدیدا از جمع های خانوادگی و منفی؛
5.فرار از انجام آگهی تبلیغاتی توی جمع خیلی بزرگی مثل مترو و بلند داد زدن؛
6.فرار از کل مسائل مالی
7.فرار از وجود خودم و نقاطی که بتید بهبود بدم؛
(خداحافظ ،از الان رفتم توی دلش… مثل دوره حل مسائل میرم حلش میکنم)!
8.فرار از حذف کردن عکس و فیلم های گوشی؛ که نکنه اگر حذفشون کنم ، یروز بدرد بخوره
و همین شده برام مسئله تکرار شونده که هربار با فضای پر گوشی روبرو میشم و حذف کردنم اصولی نیست و باید ریشه ای پاکسازیش کنم…!
هنوز کلی ادامه داره ، باید بیشتر خودم رو بررسی کنم ، میدونم هست ولی دقیق برام واضح نیستن هنوز…!
سپاسگزارم استاد و خانم شایسته عزیزم و اعضای بی نظیر بابت نشر آگاهی هاتون و این سایت فوقالعاده…!
با عشق فراااوااااان!!!)))!!!
سلام استاد عزیزم.
استاد عزیزم و مریم خانم شایسته عزیزم.
چه سوالاتی استاد پرسیدید. چه سوالات عالی ای.
خدا خیرتون بده و برکت رو زیاد کنه، چقدر این سوالها ذهن منو به چالش کشوند. چقدر باعث شد توی این دو هفته اخیر من تمرکزم بره روی خودم، شناخت الگو های تکرار شونده ام و تقویت عزت نفسم.
چون من دارم میبینم تمام مشکلات و بگهایی که توی وجودم دارم سر منشأ همش کمبود عزت نفسم هست.
اینکه خودمو دوست ندارم و با خودم در صلح نیستم. من سالهاست دارم خودم از خودم ایراد میگیرم و واسه هرچیزی خودم را مقصر میدونم. اما نه اون مقصری که بگم خب حالا اشتباه شد ببینیم چه میشه کرد. مقصری که عقب میکشید و به زمین و زمان فحش میداد بخاطر شرایطی که پیدا کرده.
خداروشکر الان اگر هم اشتباهی رخ بده، میگم اینم قسمتی از مسیر هست. من باید احساسم را خوب کنم، از دل اون تضاد درسها و آگاهی ها بکشم بیرون و پیش بروم. خدایا شکرت.
خداروشکر استاد عباسمنش عزیزم، مریم گلی شایسته عزیزم که در این مسیر زیبا قرار گرفتم. تازه استاد عزیزم دارم درک میکنم تکاملی که شما ازش صحبت میکنید، ان شاءالله همیشه دیگه فقط رو باشد و خلق ارزش و ثروت هستم. با توکل به رب العالمین.
استاد عزیزم در جواب به سوال این جلسه باید بگم که موارد زیر به ذهنم رسید:
در جهت منفی:
1. جاهایی که خیلی گرم هست و ما باید کمک کنم یا کاری بکنم که میدونم باعث میشه عرق کنم، تا بشه از زیرش در میرم و نمیروم.
راستش من از بچگی خیلی زود عرق میکنم و این نشانه سلامتی من هست. اما موضوع اینه که من فراری هستم از این امر و دلم میخواهد همیشه روبروی کولر باشم.
2. وقتی میخواهم یه کار جدید بکنم و اون کار نیازمند یادگیری موضوع جدیدی است.
در حقیقت اینجا دچار کمالگرایی میشوم و این کمالگرایی نقطه نهایی را جوری بهم نشون میده و میگه ببین این همه قدم باید برداری که از انجامش فراری میشوم.
بازم به لطف جلسه چهارم دارم روی این خصیصه کار میکنم تا اصلاحش کنم.
در جهت مثبت:
الان فقط این به ذهنم میرسه که وقتی توی یه جایی هستم که افراد دارند غر میزنند در مورد هرچیزی، یا عوامل بیرونی را دلیل شرایط کنونی شون میدونند. سریعا اون محل را ترک میکنم.
استاد عزیزم و مریم خانم شایسته عزیزم بازم ازتون بینهایت سپاسگزارم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام گرم و صمیمی به استاد گلم و دوستان
استاد جان چقدر شما بزرگوارید و چقدر دلتون دریاست که اینطور عاشقانه و با تمام وجود میایید جلوی دوربین در مورد مسائل مختلف که تک تک اونها مشکل اکثر دوستان هست صحبت میکنید چقدر با خودتون در صلح هستید که بدون توقع بدون چشمداشت این همه آگاهی در اختیار ما قرار میدین
و سوالهایی میپرسین که شابد هیچوقت به این چیزها فکر نکرده بودیم و در درون ما بود وقتی سوال میکنید ما خودمون رو شخم میزنیم و چه چیزهایی بیرون میاد که حتی تصورش رو هم نمیکردیم
من چیزهایی که میخام بنویسم در رابطه با سوال شما اصلا نمیدونستم اسمشون رو چی بزارم و الان فهمیدم که این نوعی فرار بود که خواسته یا ناخواسته پیش میومد
اما در مورد سوال شما : من در حال گوش دادن فایل گفتم که من چیزی نیست که ازش فرار کنم ولی هی که فایل جلوتر میرفت ی چیزایی به ذهنم میومد و بعد که نشستم فکر کردم دیدم خدای من من چقدر آدم فراریی هستم و کلی مورد اومد جلو چشمم که خودم تعجب کردم گفتم استادجان چه میکند با این سوالهای عالی شون و مارو زیر رو میکند
من از دکتر رفتن فراریم البته خدارو شکر خیلی پیش نمیاد که نیاز به دکتر داشته باشم ولی به همون گاهی رفتن هم عاجزم
یکی دیگه از چیزهایی که فراریم ورزش کردن چه توی خونه چه باشگاه رفتن
مورد دیگه گروهی جایی رفتن بیشتر دوست دارم تنها برم البته گروهی هم رفتم و خوش هم گذشته ولی خیلی وقتها مقاومت میکنم و نمیرم
فرار دیگه ام از خرید روزمره اس کلا از خرید کردن خوراکی فراریم و چون از ابتدا همسرم به عهده گرفتن منم از خدا خواسته دیگه خرید نمیرم از رفتن به مغازه های لاکچری و گرونقیمت فراریم اینرو فک میکنم بخاطر عدم لیاقت هست که میگم بابا اونجا که جای ماها نیست پولدارا باید برن و اگر هم برم اصلا خیلی روم نمیشه قیمت و یا سوالی دیگه ای بپرسم و کلا از مغازه رفتن اگه خرید نکنم دوست ندارم که برم
مورد دیگه مسئولیت کاری رو تو جمع قبول نمیکنم مثلا ی برنامه گروهی باشه یا یک میهمانی باشه مخصوصا پذیرایی کردن و وقتی میبینم خیلیها مشتاقانه این کارو میکنن تعجب میکنم میگم طرف چه حوصله ای داره
دیگه جونم براتون بگه از رفت و آمد زیاد یا تلفن کردن به این و اون مگر به چند نفر مشخص و دیگه از دوست شدن با افراد جدید واقعا فراریم
از عضو شدن تو گروههای مختلف تو فضای مجازی
و دیگه اینکه بخام خیلی واضح تو کامنتها از زندگیم بگم که نکنه ی آشنا باشه با اینکه موقع عضو شدن خیلی راحت با اسم خودم عضو شدم ولی تا چند وقت درگیر بودم کاش اسم خودم رو نمینوشتم
از دانلود کردن خیلی از فایلهای سایت بصورت تصویری که البته ارزش این فایلها هزار برابر نتی هست که مصرف میشه ولی گاهی میگم خب بزار این دفعه رو صوتی دانلود کنم و این به خاطر فکر میکنم باور کمبود هست چون من تمام تلاشم اینست که بتونم محصولهای استاد رو بخرم و واقعا دلم میخاد استاد تو این مورد من رو راهنمایی کنن با آنکه من همش به خودم میگم همه چیز فراوونه و واقعا ایمان دارم ولی نمیدونم چرا در این مورد قناعت میکنم و میگم حالا صوتی گوش بدم اشکال نداره در صورتی که خیلی دوست دارم تصویری دانلود کنم
و من از بیرون رفتن هم فراری هستم همش دوست دارم خونه بمونم البته فرد افسرده و منزوی نیستم ولی کلا محیط خونه رو دوست دارم مخصوصا الان که همش میخام خونه بمونم فایل گوش بدم و روی خودم کار کنم
استاد جان ببین من که فکر میکردم چیزی نیست که من ازش فرار کنم عجب شخمی زدم خودم رو و زیر و رو کردم و این همه مورد پیدا کردم و حتما مواردی هم هست که فعلا یادم نیست
قربونتون برم استاد عزیزم که کمک میکنید ما خودمون رو بهتر بشناسیم تا ابد ممنونتون هستم
دوستون دارم
سلام عرض ادب و احترام،
سوال : چه شرایط یا موقعیت هایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی می کنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟
جواب من : سوال خیلی جالبی بود ، تا به حال بهش فکر نکرده بودم، این سوال انقدر برام جدید و عجیب بود که،انگار یه چیزی خوردم که مزه جدید داشت که تا بحال تجربه نکرده بودم، انقدر برای ذهنم عجیب و جدید بود.
خیلی فکر کردم به این سوال و دیدم که از خیلی چیزا فرار میکنم،
به حرف زدن همیشه میگم که آدم باید چیزای جدیدو تجربه کنه و همیشه با صدایی بلند و رسا در جمع و بین دوستانم میگم، آدمی موفق هست که از دایره امنش خارج بشه و تجربه کنه،مهاجرت کنه از شهرش به شهر دیگه یا در مقیاس بزرگتر از کشورش به کشور دیگه یا از شغلی که دوسش نداره بیاد بیرون بره سمت شغلی که دوسش داره ولی در واقعیت اینه که واقعا خودم اینکار نمیکنم و میترسم از انجام اینکارا که به همه توصیه میکنم. من از مهاجرت با اینکه به همه توصیه میکنم ولی میترسم از انجامش، میترسم از اینکه خب گیریم که رفتی یه کشور دیگه حالا میخوای چیکار کنی؟ یا خب گیریم که از شغلت امدی بیرون و درامدی در کار نیست و سرکوفت خانواده هم هست حالا میخوای چکار کنی؟ میترسم از انجام کار جدید، فرار میکنم از اینکه یه کار جدیدو انجام بدم یه بیزینس جدیدو انجام بدم فقط از ترس اینکه نکنه نگیره و بعد چی میشه؟خلاصه فراریم از هر کار جدیدی که قبلا انجام ندادم و بخوام یهو انجام بدم
فراریم از مسائل مالی، اینکه بخواب ببینم خب حساب کتاب کنم چقدر درامد داشتم یا هزیه چی شد و این حرفا،
ولی بزرگترین چیزی که ازش فرار میکنم اینکه که، از انجام کار جدید،مهاجرت،شروع یه بیزینس جدید و هر چیزی ریسک توش باشه، هم میترسم هم فرار میکنم و اصلا ذهنم نمیزاره بهش فکر کنم بلافاصله یه فکر دیگه ای میکنم. سوال جالب و چالش برانگیزی بود ممنون از شما.
ذهنمو دارم یواش یواش بیشتر میشناسم و اینکه چقدر توش چیزایی هست که اصلا نمیدونستم همچین چیزی توش هست،چقدر برام غریبه ذهنم، من فکر میکردم همیشه عاشق مهاجرتم،میخوام اقیانوسو ببینم،میخوام اروپارو ببینم،میخوام سویسو ببینم،میخوام مصرو ببینم،و جاهای دیگه ولی میبینم که نیستم یا اینکه فکر میکردم همیشه عاشق چالشم ولی میبینم که نیستم،میترسم از چالش، فرار میکنم نمیتونم خودمو جم و جور کنم تو شرایط اولیه یا سختش، یا فکر میکردم دوست دارم برای خودم کسب و کاری داشته باشم و استارت اپ خودمو داشته باشم ولی میبینم که ذهنم یه ساز دیگه ای میزنه تواناییهایشم دارم ولی ذهنم نمیخواد کسب و کار داشته باشم.اصلا کی اینچیزا رفت تو ذهنم،عجیبه واقعا برام.