پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-11 06:05:362024-02-14 06:15:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام الله یکتا
سلام خدمت استاد عباس و خانم شایسته گرامی و همه دوستان عزیز سایت
هر چیزی که من بهش واکنش نشون بدم از همون جنس بیشتر تو زندگی من میاد خلاصه کلام اینکه به هر چیزی عمیق فکر کنم از همون ماجراها بیشتر تو زندگی من میاد و تمرکزمو رو هر چیزی بزارم چه خوب چه بد همون اتفاقات برای من میافته و این باعث الگوهای تکرار شونده یا خلق زندگی من میشه پس من باید خودم سعی کنم اگر از هر نوع چالش یا اتفاق بد در زندگی من به وجود میاد باید سعی کنم تا سرنوشت خودم تغییر بدم و روی افکار بنیادی خودم کار کنم
اگر برای من مسئلهای پیش میاد اگر از نوع خوب باشه بابت شکرگزار باشم و تمرکزم رو روی اون چیز قشنگ بذارم مثل سفارشهایی که از مشتری میگیرم یا غذای خوبی که مامانم برام درست میکنه یا وقتی همکارم از کار من به شدت راضیه
اما روی اتفاقات بد نباید تمرکز کنم و این نقطه ضعف من و ترمز و پاشنه آشیل منه یعنی سر هر اتفاق بد سریع گریم میگیره و تمرکزم و کنترل ذهن و آرامشم از دستم در میره به خصوص که اگر راجع به درس و تحصیلم باشه یادمه چند روز پیش که فهمیدم قانون برای شرط معدل عوض شده و من باید یا همین یک ماه دیگه یعنی خرداد امتحان بدم یا باید از نو شروع کنم دبیرستانو بخونم اعصابم به شدت به هم ریخت و همش گریه میکردم جوری شد که وقتی زنگ زدم به معلم و مشاور تحصیلی گفت تو خوب تو الان گریه کنی غصه بخوری درست میشه اگر یه بار دیگه اینجوری کنی من دیگه جوابتو نمیدم تو میگی داری از کارت کار میکنی ولی تغییر خاصی نکردی اگر تغییر کرده بودی اینجوری آرامشت به هم نمیریخت من همیشه از این فراری بودم که امتحان رو بدم و نتیجه دلخواهمو نگیرم این از وقتی شروع شد که من توی دبیرستان درسم به شدت افت کردم و به خاطر استرس امتحان دائماً مریض بودم با شروع شدن امتحانات کابوسهای من شروع میشد نه آرامشی داشتم نه خواب راحت
که دو روز پیش با خودم گفتم ولش کن فوقش میری دانشگاه آزاد فائزه دیپلمتو میگیری میری دانشگاه آزاد مدرک دانشگاهی که لیاقت تو نیست یا فوقش تو این سه سال کنار درس دانشگاهت برای کنکور و تاثیر معدلم میخونی و به جای یک رشته دو تا رشته یاد میگیری اکثر دوستای کتابخونهات همین کارو میکنه یک حسی بهم گفت بیام توی سایت نشانه منو بزنم ببینم استاد چی میگه جالب اینجا بود قسمت 96 زندگی در بهشت بود که به من یه جورایی یاد داد رها کنم زیاد به خواستم نچسبم و همین رو با مشاور تحصیل در جریان گذاشتم و ایشونم موافقت کرد
و از اون روز تصمیم گرفتم جدیتر روی افکارم کار کنم چون واقعاً فایلهای استاد هدایتگر برای زندگی راحتتر و رسیدن به خواستههای ما هستند ما با فایلهای به دنیای قشنگ و پر از برسی اگر نگاهمونو عوض کنیم
خدا را شاکرم که به این سایت آشنا شدم و به این فایل هدایت شدم
اول از خدا بعد از شما ممنونم استاد بابت این فایل قشنگ ممنون از شما که من رو هدایت کردید و به من کمک کردی که هدفمو راهمو پیدا کنم
به نام خدایی که مارا به آسان ترین شکل ممکن به مسیر خواسته هایمان هدایت میکند
به نام عشق
1- واکنشهای من باعث میشه یک اتفاق در زندگی من بیشتر بشه و یا کمتر
2-توجه من باعث میشه یک اتفاق در زندگی من بیشتر بشه یا کمتر
3-من با فرستادن افکار و فرکانسهای خودم باعث ایجاد یه سری اتفاقات میشم و این افکار و فرکانس ها به خاطر باورهای بنیادین من هست
4-پذیرفتن و طبیعی دونستن اتفاقات غیر طبیعی باعث ایجاد اون اتفاقات در زندگی من میشه
وقتی به موقعیت هایی که ازشون فرار میکنیم فکر کردم دیدم از بچگی این قضیه توی من کم بوده یعنی وظایفی که به محول میشده رو خیلی خوب انجام میدادم ولی چیزی که ازش همیشه فرار میکردم صحبت کردن در جمع خانواده بود
انگار وقتی میخواستم حرف بزنم یه حسی جلوم رو میگرفت و نمیتونستم درست صحبت کنم یا از حقم دفاع کنم
متوجه شدم به توانایی نه گفتن هم برمیگشت که من توش خیلی مشکل داشتم ولی تمرین آگهی تبلیغاتی و مواردی که خودم رو به بقیه ترجیح دادم و اولویت اولم خودم بودم باعث شد که بتونم بهتر صحبت کنم
گاهی وقتا احساس میکنم بخاطر اینکه از قضاوت دیگران میترسم خیلی موقعا ممکنه نتونم اونطور که باید، طبق شیوه ای که خودم دوست دارم زندگی کنم
مواقعی که با یک فردی بحثم میشه از صحبت کردن با اون فرد فرار میکنم و دلم میخواد دور باشم
مواقعی که حال جسمیم خوب نیست از اینکه بخوام با بقیه صحبت کنم فاصله میگیرم
مواقعی که میخوام باورهای ثروت ساز رو کار کنم از بحث پس انداز فرار میکنم و متوجه شدم بخاطر الگویی هست که همیشه دیدم و خودم هم انگار بحث پس انداز کردن برام سخت شده
زمان هایی که تصمیم جدی برای اجرای یک ایده دارم زمانی که در ذهنم مراحل کار سخت باشه احساس فرار بهم دست میده یا زمانی که یک روندی خیلی برام یکنواخت بشه
در بحث خودشناسی احساس میکنم زمان هایی که میخوام خودمو کامل تر بشناسم و باورهای مخربم رو برطرف کنم احساس فرار بهم دست میده و در ذهنم انگار انقدر تعدادشون زیاده که احساس میکنم نمیتونم از پسشون بربیام
زمانی که کارهامو لیست میکنم و زیاد میشن احساس فرار بهم دست میده و احساس میکنم نمیتونم همشو انجام بدم
البته با توجه به بهبودهای روزانه تونستم تا حد بسیار خوبی در حل مسائلم بهتر بشم
مثلا زمان هایی که احساس میکنم حالم مثبت نیست روی فایلهای استاد کار میکنم
در بحث پس انداز کردن اول سعی کردم درآمدم رو با هزینه هام یکی کنم و کم کم پس انداز کردن رو از مبالغ کم شروع کنم
درمورد صحبت کردن تمرین آگهی تبلیغاتی خیلی بهم کمک کرد و سعی کردم از صحبت ها و موقعیت های کوچک شروع کنم و رفته رفته توانایی ام بهتر شد
درمورد لیست کارها و زمان هایی که انجام کارها برام سخت میشه به خودم میگم همین یک قدم رو بردار و قدم به قدم نتیجه خلق میشه و واقعا بسیار بهم کمک میکنه تا کم کم پیش برم وناامید نشم
بهبودهای روزانه و اینکه در نظر داشته باشیم تغییر یک روند تدریجی هست و نخوایم که یک شبه نتیجه بگیریم خیلی موثر هست و واقعا باعث میشه هیچ وقت خودم رو کامل ندونم و همیشه بگم جای بهتر شدن وجود داره
درپناه معبود یکتا باشید
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیز.
کلید:توانایی به نام خودشناسی.
فایل:الگوهای تکرار شونده قسمت 5.
خدارو شکر که وقتم رو در این سایت وبا شنیدن ودرک این مباحث می گذرونم.
از چه شرایط و موقعیتهایی فراری هستید.
از اینکه تنهابخوام کارهای مغازه رو انجام بدم با اینکه بیشتر کارها رو بلدم ویکی دوتا رو نمی دونم وکارها همه با کامپیوتر هستند وقتی با شوهرم باشم با اعتماد به نفس پشت سیستم می شینم وکارهای مردم رو انجام می دم و هر وقت سوالی داشتم می پرسم اما وقتی خودم تنها باشم فراری هستم واصلا دلم نمی خواد بشینم تو مغازه وگاهی به یه بهونه ای فرار می کنم می یام خونه.
البته که دلیلش اینه که وقت کافی نمی زارم تا چند مورد که بلد نیستم یاد بگیرم.
مورد دیگه
رانندگی با اینکه خیلی دوست دارم وگواهینامه هم گرفتم به دلیل یه تصادف ترسیدم وهر بار یه بهانه ای می یارم که فرار کنم وپشت ماشین نشینم.
از رفتن به مغازه ها وفروشگاههای لاکچری که جنسهای گرون که بعضی هاشون رو اصلا اسمشون رو نمی دونم یا ویژگیهاش رو برای سوال پرسیدن نمی دونم می ترسم و فراری هستم نمی رم مبادا یه چیز رو اشتباه بگم بیشتر مغازه های آشنا می رم .
عاشق عروسی رفتن وشاد بودن هستم اما از اینکه ازم بخوان برقصم فراریم واین هم به دلیل باورهای مذهبی بود که داشتم واین کار رو گناه می دونستم.
از اینکه توی جلسات شلوغ مدرسه پسرم بخواهم نظر بدم فراریم البته خیلی خوب می تونم توی جمعهای دیگه حرف بزنم ولی توی مدرسه اعتماد به نفس ندارم.
یکی از فامیلهای شوهرم هست که از روبرو شدن باهاش وحرف زدن فراریم .
خدایا شکرت .
استاد متشکرم که ذهنمون رو به چالش می کشی تا نقطه ضعفها وترمزها رو بشناسیم وسعی کنیم رفعشون کنیم.
در پناه خدا.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت شما استاد و خانوم شایسته عزیز
من خیلی تو روابط با افراد خوب هستم ، و دوستای خیلی زیادی دارم و خیلی دیر دوست داشتنی هستم ، اما تو دانشگاه اگه قرار باشه یه کنفرانس اجرا کنم یه کم استرس میگیرم و سعی میکنم اون کار رو نکنم چند وقتی هست که دارم روش کار میکنم با همهی ترس های چند بار انجامش دادم اما باید بیشتر و بیشتر رو این موضوع کار کنم ، یا یکی دیگه از ترس های من این بود که تو فوتبال بازی کردن خودم رو درگیر نمیکنم یا محکم بازی نمیکنم چون میترسم مصدوم شم و هر بار هم ترسیدم سرم اومده و هر بار نترسیدم نه و باید روی این موضوع هم کار کنم
به نام خدا
درود
من از تمرکز بر کسب و کارم بخاطر باور به تاثیر عوامل بیرونی فراری ام
باید بیام نتایجم رو که عوامل بیرونی هیچ تاثیری روشون نداشت هی برای خودم تکرار کنم
این عدالت خداونده که تمام اتفاقات زندگی ما فقط بر اساس فرکانس های ماست
هر گونه قدرت به عوامل بیرونی شرک هست حالا میخواد این قدرت به تاثیر عوامل بیرونی به یه چیزخوب باشه یا یه چیز بد در هر صورت شرک هست
به نام یگانه خالق هستی
سلام به همه
1- یکی از چیزهایی که من به تازگی متوجه شدم ازش فرار می کنم ، کارکردن روی باورهای مالی هستش و احساس می کنم کار خیلی سخت و طاقت فرسایی هست و میگم بی خیال عطاش رو به لقاش بخشیدم!! باید از اهرم رنج و لذت برای تغییر این ذهنیت استفاده کنم
2- من همیشه از شرکت در دورهی کشف قوانین و حتی فایل های دانلودی مرتبط به این دوره هم فراری بودم
و در واقع خیلی سختم بود که خودم پیش خودم ، خود افشایی کنم و بشینم عمیق فکر کنم و بنویسم تا بهتر خودم رو بشناسم
به لطف خدا با توجه به هدایت های زیادی که برای شرکت در این دوره دریافت کردم
با این دیدگاه دارم این فایل های دانلودی رو می بینم و تمریناتش رو انجام می دهم که…
این قدم اوله … باید این قدم رو بردارم، برادری خودم رو ثابت کنم، بعد قدم های بعدی به من گفته میشه
3- یه کار دیگه ای که متوجه شدم ازش فراری هستم اینه که من نمی توانم اگر از یه دختری خوشم اومده برم بهش پیشنهاد یه قرار ملاقات بدهم تا اگر قبول کرد بریم باهم وقت بگذرونیم و بیشتر آشنا بشیم
این در صورتی هست که قبلاً رابطه دوستی با دختر داشتم
ولی جدیداً با این که عزت نفس بالایی هم دارم و با خانم ها ، حالا به چه صورت همکاری چه همسایه ها و چه مشتری های خیلی خوب و با صلابت صحبت می کنم
در مورد دوستی و یه قرار ملاقات ساده فراریام … که فکر می کنم این ریشه در باورهای محدود کنندهی مذهبی ای داره که از گذشتگان خودم دریافت کردم
من حتی خودم رو تست کردم و به چالش کشیدم بارها در فروشگاه ها و یا نمایشگاه ها رفتم با خانم های فروشنده یا پرزنتور ارتباط گرفتم و شروع به صحبت داشتم و تقریباً همیشه از عملکرد خودم بسیار راضی بودم
حتی در مورد حجاب و محرم و نامحرمی و این ها هم … فکر می کنم این مسائل رو کامل درک کردم و در ذهن خودم جواب های درست رو دارم
ولی… نمی دونم کجای کار می لنگه… از خداوند طلب هدایت دارم که بهم بگه چه باور یا باورهای اشتباهی دارم و باورهای درستی که من باید بسازم چیه
4- یکی دو تا عادت رفتاری غلط دارم که می دونم باید این ها رو تغییر بدهم ولی همیشه از حل این مسئله فراری ام
احتمالاً به این دلیل که چند بار تلاش کردم و متعهد بودم ولی به دلیل همون اشتباه بودن اهرمِ رنج و لذتِ در ذهن من نتوانستم به سر منزل مقصود برسم…. به این نتیجه رسیدم که من در این زمینه ناتوانم!! بنا بر این بیخیالش…
فعلا مورد دیگه ای یادم نمیاد که قید کنم و اگر یادم اومد میام دوباره در همین صفحه می نویسم
سپاسگزارم
در پناه خداوند یکتا و توانا باشید
بسم الله النور
سلام به همه عزیزانم
1- واکنشهای من باعث میشه یک اتفاق در زندگی من بیشتر بشه و یا کمتر
2-توجه من باعث میشه یک اتفاق در زندگی من بیشتر بشه یا کمتر
3-من با فرستادن افکار و فرکانسهای خودم باعث ایجاد یه سری اتفاقات میشم و این افکار و فرکانسهای به خاطر باورهای بنیادین من هست
4-پذیرفتن و طبیعی دونستن اتفاقات غیر طبیعی باعث ایجاد اون اتفاقات در زندگی من میشه
((یکی از روشهای پیدا کردن باورها پیدا کردن اتفاقات مشابه))
از چی فرار میکنم?؟؟
نمیدونم میشه گفت فرار یا نه،اما دلم نمیخواد جایی که باعث میشه حال خوبم خوب نباشه برم
دکتر رفتن برای عزیزانم رو اصلا دوست ندارم
رفتن خونه بعضی افراد رو دوست ندارم چون بلافاصله بعد از ورود شروع میشه از چیزهای صحبت میکنن که حالم رو میگیره .
بعضی افراد که اصلا نمیخوام ببینمشون بازم به همون دلیل بالا
خدایا شکرت
خدایا مارا هدایت کن به راه راست راه کسانی که به آنان نعمت داده ای آمین یا رب العالمین
در پناه خدای مهربانم باشید
قسمت پنجم الگوهای تکرار شونده
چه شرایط یا موقعیتهایی هست که شما از مواجه شدن با آنها فراری هستید و سعی میکنید تا حد امکان با آنها برخورد نکنید؟
1. سرکار رفتن یا برخورد به یه چالش تو سر کار یا ادم های بدی باشن پس نمیرم
یکی از موضوعات مهمی که من درگیرشم اینه که از سر کار رفتن میترسم با اینکه بعدش همیشه خوبه ولی اولش مصاحبه یا ماهها اول میترسم و همین باعث میشه من پیشرفت نکنم
2. فراریم از صحبتهای نصیحت وار یا مثلاً دعواها و عدم حلشون
3. درمورد شرایط جدید مقاومت دارم همیشه دنبال چیزاییم که بلدم یا میشناسم حتی تو بحث رستورانها و …
4. کار فیزیکی فرار میکنم
5. من از مهمانی رفتن و حضور در جمعهای شلوغ وجمع هایی که افراد غریبه هستند خیلی فراری ام مثلاً هر وقت عروسی دعوت بودیم همه اعضا خانواده میرفتند من میگفتم نمی یام و تنها خونه میبودم. مگر اینکه فامیل خیلی خیلی نزدیک بود و مجبور میشدم و میرفتم.
6. اکثرا دنبال کار گروهیم چون فک نمیکنم بتونم کاری رو تنها انجام بدم و از کار فردی بیزارم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
از انجام دادن وحل کردن چالش یا چیز جدیدی که تا حالا انجامش ندادم فرار میکنم. وخیلی انجام دادنش برام سخت هست وهمیشه در دوران دانشگاه دنبال اینم که کار گروهی باشه تمرین گروهی باشه تحقیق گروهی باشه و تنها انگار نمیتونم کاری انجام بدم و …
7. من از برنامه ریزی کردن یا مثلاً سرچ و تحقیق کردن راجب سربازی یا کار یا شغلم یا درسام یا کتابای کاری فراریم
8. من از دکتر رفتن فراریم و اگرم برم حالم خیلی خیلی بد میشه
منظورم از یه ازمایش ساده گرفتن تا تعیین نمره چشمه!
9. از رفتن به مهمونی ها و دعوتها یا … من نمیرم
من از مهمانی رفتن و حضور در جمعهای شلوغ وجمع هایی که افراد غریبه هستند خیلی فراری ام مثلاً هر وقت عروسی دعوت بودیم همه اعضا خانواده میرفتند من میگفتم نمی یام و تنها خونه میبودم. مگر اینکه فامیل خیلی خیلی نزدیک بود و مجبور میشدم و میرفتم.
10. از تمیز کاری فراریم
11. از کارهای اداری یا بردن سرویس ماشین فراریم
12. از یادگیری مداوم راجب یک موضوع فراریم و خیلی دوست دارم اینگار هی مکانم عوض کنم و سر یه کار نمونم با اینکه قبل از رفتن به اونجا خیلی خوشحال میشدم
13. از ارتباط برقرار کردن به صورت عادی با جنس مخالف فراریم
14. صف نونوایی یعنی من فراریم از رفتن به خرید و …
15. انجام کار جدید یا وارد شدن به یه چالشی که هیچی ازش نمیدونم
16. شناخت خودم
17. ترس از شکست و کم بودن
18. رقص یا مراسم عروسی
19. فرار از حل مشکلات!
یعنی عاشق اینم که مشکلات حل نکنم و به اصطلاح سر خودم شیره بمالم و ازش اعراض میکنم و نشونش هم اینه که به طرق مختلف تکرار میشه این مشکلات
هرکسی اندر جهان مجنون لیلایی شدند
عارفان لیلای خویش ودم به دم مجنون خویش
درود بی کران نثار استادمهربان که اولا این لیلای زیبای حقیقی رو به ما نشون دادن و دوما دریچه ای بکر و زیبا ازاین جهان روبه روی ما بازکردند که تاثیر اون بر روح و جان ما هروز بیشتر وبیشتر میشود. استاد عزیزم من دوره های اساتید دیگه ای رو هم کار کردم البته بی فایده هم نبودن اما همه اونها پیش زمینه ای شد تا برسم به شما به قول معروف استاد خوبان فراوان دیده ام
اما تو چیز دیگری
الگوهای تکراری که برام قابل شناسایی هستند اینه که من از دعوت شدن به خونه اقوامی که سطح مالی بالاتر دارن معذورم صرفا به این خاطر که تصور شخصیم اینه که ما هم سطح نیستیم برای رفت امد یا کسانی که خیلی به ظاهر مذهبی تر و مقیدتر هستند دوست ندارم باهاشون هم کلام بشم یا دید و بازدید داشته باشم سالی یکبار میرم دیدن شون اونم تو ایام مربوطه
اتفاقا همین چندروز پیش یه مراسم عروسی بود ازاقوام بودن همه رو دعوت کرده بودن الا خانواده ما درکمال تعجب. بعد اتمام مراسم اومدن گفتن ما فراموش کرده بودیم کلا شمارو وبرام خیلی خنده دار اومد مگه میشه کل فامیل باشن فقط ما جزو فراموش شدگان باشیم
هم خوشحال شدم هم کمی دلخور و ناراحت ذهنم بیکار نموند و شروع کرد به قضاوت کردن که اهمیت ندادن حساب نکردن و هزارتا افکار دیگه هجوم اوردن به مغزم
وجالب اینجاست که باخودم گفتم دعوتم میکردن نمیرفتم یعنی ترجیحم این بود که نرم یعنی قلبا هم تمایلی نداشتم برم به این مجالس واز زمانی که با این سایت واستاد اشنا شدم به طرز شگفت انگیزی رابطه م انگار با کل دنیاکمتر شده اوایل ناخوداگاه اینستا مو حذف کردم بعدش واتس اپ و فقط چندتا کانال اموزشی دارم داخل گوشی وبعد رفت امد با اقوام خیلی کمرنگ شده گاهی دوستی اشنایی تماس میگیرن میگن ستاره سهیل شدی باید وقت بگیریم برا دیدنتون وقتی تصمیم بگیری برای تغییر زندگی وافکار انگار جهانم دست به دست میده شرایط و مهیا میکنه برات.ودیگه اینکه هربار میخام تو حوزه تخصصی خودم وارد بشم و شروع کنم کارمو یه حسی مانع میشه و هزار تا دلیل واسه انجام ندادن میاره برام واین شده که ازاین شاخه به اون شاخه بپرم و هربارم نصفه نیمه رها کنم هرکاری رو. و غافل ازاینکه یه گوشه ذهنم یه سری باورهای مخرب هست که جاخوش کردن و باید پاکسازی بشن از ریشه که دوباره عین علف هرز رشد نکنن و بزرگ بشن استاد عزیزم یک جهان سپاس بابت این اگاهی های نابی که باعشق در اختیار ما قرار میدین وهربار که فایلی ازشما گوش میدم تازه متوجه میشم علت این اتفاقات تکراری چی بوده تو زندگیم وهرعلتی رو معلولش رو پی میبرم بهش که فایل های رایگان تون مثه کوهی از الماس هستن که تمومی ندارن و دوست دارم هرچه زودتر شرایط خرید دوره هاتون برام فراهم بشه و منم تو این دانشگاه انسان ساز واحدامو یکی پس از دیگری پاس کنم .
بنام الله مهربان سلام استاد عزیز.
در حال حاصر که روی قوانین کار میکنم …
از بحث کردن با آدمها خصوصا اونایی که مخالف نطر و اعتقادات من هستند،دوری میکنم
از بودن توی جمعهایی که حرفهای منفی میزنن ،حرفهایی که مشکلی ازم حل نمیکنه و یا عیبتها ،دوری میکنم.
از بودن با افراد خیلی فقیر و یا خیلی ثروتمند دوری میکنم.
از بحثهای بیهوده ای که مشکلی حل نمیکنه در روابطم دوری میکنم.
از کارهای دادگاهیم دوری میکنم و سعی میکنم تا بتونم یا بیخیالش بشم یا مثلا به وکیل واگذارش کنم.
بحث کردن در مواردی که حالم رو بد بکنه خصوصا توی روابط.
از شغلهای که بخواد زمان و مکان و فیزیکم و آزدیم رو درگیر کنه و زمان و کارم دست خودم نباشه،دوری کردم همیشه.
از انجام کارهایی که فکر و فیزیکم رو زیادی درگیر کنه فراری هستم و بودم همیشه.
از رفتن به دکتر همیشه فراری بودم و سعی کردم خودم خوب بشم.البته سابقه مریض شدنم بسیار کمه خداروشکر.
از رفتن توی جمعهایی که تفریحات و حالشون خیلی با من فرق میکنه دوری میکنم.
امیدوارم به جاهای خوبی برسیم استاد عزیزم