پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5 - صفحه 29 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-4.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-11 06:05:362024-02-14 06:15:57پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 5شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
بنام یکتای هستی بخش
مورد سوم در مثال فرار…
من از لذت بردن فراری ام….
انگار که یه روز خاصی هست در آینده که همه چی ایده آله و در بهترین حالت ممکن..اونموقع است که من دارم لذت میبرم از زندگیم…
این مورد همیشه داره برام تکرار میشه مثلا من از کارم که عاشقش هستم و از دیدن نتیجه قند تو دلم آب میشه ولی هنگام انجامش تو لحظه نیستم و مدام از زندگی تو لحظه ی حال و لذت بردن فراری ام…و همیشه دارم به آینده و کارهایی که باید بکنم فکر میکنم…وقتی میخوام به مسافرت فکر کنم ازش فراری ام با اینکه به شدت مسافرت رو دوست دارم ولی مدام میگم زمانش نیست و باشه برای آینده…
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو عزیز تمام دوستان عزیزم.
فرار از واقیعت من اینو خصوصیت رو داشتم و کمی هنوز دارم یعنی که مثلا من میخوام یه کاریو انجام بدم و من میدونم اون کار بهم ضربه میزنه ولی بخاطر خوشی لحظه ایی اون کارو انجام میدم.
و یکی دیگه از این فرار ها فرار از یسری کارای روزمره که به رشد شخصی مربوط میباشد و من بخاطر راحتی از اون کارها فرار میکردم و خداروشکر روز به روز دارم درستشون میکنم.
ممنونم از شما که کامنت منو خواندید:)
با سلام به استادای عزیز
و دوستان گلم
سریع بریم سر اصل مطلب از چه چیزایی که فرار میکنم؟
از آموزش دیدن برای کارم
از مواجه شدن با قانون در مواقعی که دارم با یسری از دوستان یا اقوام یا خانواده بحث میکنیم
غیبت کردن و توجیح اینکه اینکه غیبت نیست بابا
شنیدن حرفای سمی و توجیح خودم برای اینکه نه این یه بار چیزی نمیشه حالا مگه چی میخاد بشه کنار رفیقت زشته بلند شم ناراحت میشن
کنار نزاشتن افراد سمی از زندگیم و فرار از قانون
و کلی فرار دیگه ک خیلی باید رو خودم زوم کنم
البته خیلی از فرار ها رو درست کردم خداروشکر و آروم شدم ولی نیازه که خیلییی بیشتر رو خودم کار کنم
در پناه حق باشید
بنام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز ودوشتان گرانبهام
واما سریع بریم سراغ سوال استاد که از چه چیزهایی فراری هستید
از زنگ زدن به بدهکارا
از پاگذاشتن به ترسهام
از رفتن به جمعهای شلوغ
ازرفتن به فروشگاههای بزرگ برای خرید کوچک
ازرفتن به دل کارهای فیزیکی
فرار ازکامنت نوشتن،تمریناتو انجام دادن(مثلا اهرم رنج و لذت برا ثروت ،برا خونه، برا شغل دلخواه،برا کارکردن بیشتر رو عزت نفس،برا مهاجرت،برا حذف دوستان سمی
دوستتون دارم
سلام به همگی و استاد عزیزم
درباره این سوالتون ک همیشه چی چیزهایی انقدر برامون سخته ک ما ترجیح میدیم فرار کنیم
اول اینکه من از ادمهایی ک خیلی شوخی های خصوصی یا حالا کلا اینکه خیلی وارد حریم میشن ی سری ها من ترجیح میدم تو جمعشون نباشم فامیلهای مادری من خیلی اینجورین یعنی تو نمیتونی خیلی باهاشون گرم بگیری اگه خیلی صمیمی بشی عواقبش رو حتما میبینی یا شوخی های زننده فیزیکی میکنند یا ی چی میگن ک تو خودتم روت نمیشه ب خودت بگی.
مورد بعدی من از کارهایی ک توش فروش محصولی انجام میشه یا بهتر بگم شغل فروشندگی رو من همیشه ازش فرار میکنم و تا حالا پیشنهادهای زیادی هم درباره این نوع کسب و کار داشتم ولی من همیشه ترجیحم روی کسبو کارهای خدماتی هست و از فروش محصول خوشم نمیاد.
از جمعهایی ک بحث سیاسی میکنند و ی سری حرفهای تکراری اعتراضی از جامعه و دولت و …میزنند من اصلا وارد جمعشون نمیشم یا زود خارج میشم اگر هم اتفاقی اونجا باشم
وقتی میخوام دنبال شغلی بگردمو درامد کسب کنم وقتی درباره تعهد اینکه تو باید تا فلان زمان اینجا باشی مثلا یکسال باید بمونی و کار کنی اصلا مغزم دیگه بقیه شرایطو نمیشنوه و من میرمو پشت سرم رو نگاه نمیکنم.اابته اینو بگم ک من هرجایی ک کار میکنم با تمام وجودم کار میکنم و ادم بپیچونی نیستم ولی ی سری از این کلمات مث تعهد یا اینکه تو حتما این ساعت باید بیای این ساعت بری ی جورایی کار وقتی فرم اداری پیدا میکنه و انگار باید مث رباط کار کنم انگار ازادیم داره گرفته میشه تنفسم سخت میشه.بیشتر دوس دارم کسبو کار خودمو داشته باشم با زمان و مکانی ک خودم تعیین میکنم
من استایل ساده و اسپرتی دارم و لباسهام هم همیشه تیشرت و شلوار( خانم هستم )و هرجایی ک باید برای ورود بهش لباسم رو تغییر بدم رو بهش ورود نمیکنم هرچیزی ک راحتی منو ازم میگیره و ب صورت قانون مجبور میشم ک انجامش بدم رو ازش فرار میکنم
کارهای خونه رو هم دوست ندارم انجام بدم البته مجبوری انجام میدم ولی ترجیحم اینه ک بپیچونم و انجام ندم .مخصوصا وقتی ب عنوان وظیفه بهش نگاه میکنم اصلا نمیخام انجامش بدم
ازینکه اقا بالاسر داسته باشم یا یکی فک کنه ک میتونه از بالا ب من نگاه کنه و ارد بده یا منو مجبور ب کاری کنه ب خاطر همین کلا ن تو کارای دولتی میرم ن کارای شرکتی و اداری .من اصولا تو کارای ازاد خیلی راحت ترم ک شرایطش قابل مذاکرست و دستم باز تره
فعلا همینا یادم بود
ممنونم استاد بابت این خودشناسی ای دارم بهش میرسم بابت این سوالهای بجا و درستی ک میپرسید
درود بر استاد عشق
استاد من در چند مورد الگوی تکرار شونده فرار رو دارم.
1-از جمع های خیلی صمیمی فراری هستم،خیلی کم شرکت میکنم.
2-از موقعیت هایی که سوالات خصوصی ازم پرسیده بشه فراری هستم.
3-از ازدواج مجدد هم فراری هستم.
این چند مورد واقعا مشهود هست برام.
ممنونم ازتون
به نام الله یکتا
سلام و درود
سپاسگزارم که زنده و سلامتم و فرصت نوشتن کامنت در سایت پر از نور و آگاهی استاد عباسمنش رو دارم .
بعد از دیدن فایل و تمرکز بر سؤال متوجه شدم که من از صحبت در جمع غریبه فراری ام ،میرم یه گوشه که خیلی در مکالمات شرکت نکنم.
که قطعا ریشه در کمبود اعتماد به نفس داره ،چون ممکنه نظرم مخالف جمع باشه و میترسم بیان کنم و انتقاد بشنوم. خودم هم نمیتونم از دیگران انتقاد کنم که مبادا ناراحت بشن یا من و قانع کنن که من اشتباه میکنم و اونها درست میگن .
میترسم سؤالاتی بپرسن که دوست ندارم جواب بدم و نمیتونم “نه ” بگم یا که محترمانه جواب رو بپیچونم که بفهمن دوست ندارم این سؤال خصوصی رو جواب بدم.
البته الان چند ساله خیلی پیشرفت کردم و سعی میکنم توی جمع ها شرکت کنم و حرف خودمو بزنم و نظرم بدم حتی اگه مخالف جمع باشه ، ولی هنوز خیلییییی جای کار برای بهتر شدن دارم .و میدونم که در این زمینه ضعف دارم.
دومین فرار من از موقعیت های جدیده ،
دوست ندارم نقطه ی امن خودم رو تغییر بدم ، معمولا کارهای تکراری قبلی رو بیشتر میپسندم و از کار و حرفه ی جدید دوری میکنم که مبادا در این کار موفق نشم یا درآمد خوبی نتونم به دست بیارم یا از پس چالش های اون کار جدید بر نیام ، و پول و زمانی که صرف یادگیری و تجربه کسب کردن در این موقعیت جدید هزینه کردم رو هدر بدم. با اینکه اون کار جدید مورد علاقه ام هست و بیشتر دوستش دارم ، ولی نمیرم دنبالش. و احساس میکنم دارم در جا میزنم .
سوم: فرار از فعالیت فیزیکی ؛
این باور محدود کننده رو دارم که من از کودکی در فعالیت های ورزشی قوی نبودم ، بازنده ام ، بدنم ضعیفه ، قدرت کافی ندارم ،کم انرژی ام ،،،،
به بهانه ی علاقه نداشتن، دنبال ورزش یا شنا و… نمیرم در صورتی که خودم میدونم که همه شون بهانه های ذهن محدودم هست که تنبلی میکنم.
ممنون از استاد گرامی و مریم دوست داشتنی برای فایلهای ارزشمند
من از صحبت کردن در جمع به شدت فراری هستم به خصوص در کلاس به عنوان دانشجو یا کلاسها و جلسات اصلاً قدرت حرف زدن ندارم و به شدت فراری هستم .بزرگترین پاشنه آشیل من در زندگی این بوده و درد و رنج های زیادی را بر من تحمیل کرده .موقعیتهای زیادی را در زندگیم به خاطر این موضوع از دست داده ام .لطفا دوستان اگه راه حلی سراغ دارید برام بنویسید
سلام استاد عزیزم
استاد انقدر این مورد پاشنه اشیله منه ک من حتی از جواب دادن به این سوال داشتم فرار میکردم
باید بگم وقتی دروغ میگم ک اونم به ندرت ممکنه پیش بیاد
ی سری افراد ک خونمون میان و من دوس ندارم باهاشون هم کلام شم به خاطر صحبت های منفیشون
مورد سوم ماجرای ازدواج هست که من نه تاحالا اجازه دادم کسی بیاد نه میخوام حتی راجبش کسی بام صحبت کنه و مدام از این قضیه فرار میکنم (مجرد هستم)
و امشب با گوش دادن به این 5 فایلتون من تصمیم جدیمو گرفتم که وقتی خودم خالق زندگی خودم هستم پس دیگه به این موارد منفی فکر نکنم،راجبشون با کسی صحبت نکنم تا دیگه به صورت الگوی تکرار شونده تو زندگیم باهاشون مواجه نشم
ابتدا از خدا و سپس از شما استاد مهربون سپاسگزارم ک این درس بزرگ رو بهم دادین
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام خدمت شما استاد و خانوم شایسته عزیز
من خیلی تو روابط با افراد خوب هستم ، و دوستای خیلی زیادی دارم و خیلی دیر دوست داشتنی هستم ، اما تو دانشگاه اگه قرار باشه یه کنفرانس اجرا کنم یه کم استرس میگیرم و سعی میکنم اون کار رو نکنم چند وقتی هست که دارم روش کار میکنم با همهی ترس های چند بار انجامش دادم اما باید بیشتر و بیشتر رو این موضوع کار کنم ، یا یکی دیگه از ترس های من این بود که تو فوتبال بازی کردن خودم رو درگیر نمیکنم یا محکم بازی نمیکنم چون میترسم مصدوم شم و هر بار هم ترسیدم سرم اومده و هر بار نترسیدم نه و باید روی این موضوع هم کار کنم