پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6

توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است. 

بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)

لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.

و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “

سوال:

در روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

بعنوان مثال ممکن است پاسخ فرد این باشد که:

  • من نقش مراقب را بازی می کنم. مثلا من همیشه مراقب هستم تا فرد به دردسر  نیفتد؛
  • من در روابط همیشه دنبال صلح هستم و اگر بحثی پیش بیاید، من راهی پیدا می کنم برای تمام کردن بحث و صلح دوباره؛
  • من در رواوبطم نقش قربانی را دارم و احساس می کنم به من ظلم می شود؛
  • من در روابطم ناجی هستم و همیشه سعی می کنم اگر فرد مشکلی دارد به او کمک کنم تا مشکل خود را حل کند

و…

نکته: توضیحات استاد عباس منش پیرامون این سوال را در فایل صوتی یا تصویری بشنوید تا بتوانید درک بهتری از این مفهوم پیدا کنید.

سپس پاسخ خود به این سوال را در بخش نظرات این قسمت بنویسید.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

همانطور که می دانید، دوره کشف قوانین زندگی به صورت کامل بروزرسانی شده است. یک شیوه اساسی برای افزایش مهارت در شناسایی و حذف ترمزهای مخفی در برابر خواسته ها، دوره کشف قوانین زندگی است.

در بروزرسانی جدید، تمریناتی تخصصی به دوره اضافه شده است. این تمرینات در یک فرایند تکاملی، به دانشجو یاد می دهد تا درباره هر خواسته ای که با وجود تلاش به آن نرسیده است:

  • اولاً: ترمزهای مخفی یا باورهای برعلیه آن خواسته را در ذهن خود بشناسد؛
  • ثانیاً: با ابزار منطق،آن ترمزهای ذهنی را از ریشه حذف کند و به این شکل، طبق قانون، خواسته اش را دریافت کند؛

نتیجه عمل به آگاهی ها و انجام  تمرینات این دوره، این است که:

فرد از همان نقطه اول، در مسیر هم جهت با خواسته اش قرار می گیرد  و با ایده ها، راهکارها و فرصت هایی برخورد می کند که با آن خواسته هم فرکانس است و اجرای آنها نتیجه بخش است.

در نتیجه آن خواسته به صورت طبیعی وارد زندگی اش می شود. ضمن اینکه از مسیر خلق خواسته، لذت می برد.

اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در این بروزرسانی و نحوه خرید دوره را از اینجا مطالعه کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6
    205MB
    22 دقیقه
  • فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 6
    21MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

524 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم شمسا» در این صفحه: 3
  1. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد عزیزم و استاد شایسته زیبایم

    سلام به همه دوستان عزیزم

    در مرحله ای از زندگیم قرار گرفتم که فقط ارتباطم با سایت هست یعنی به قول سعیده عزیز غار حرای من

    در کمتر از یکسال خیلی ها از زندگی ام به طور خیلی ساده حدف شدن من تقریبا دوساله که از تنهایی خودم لذت می برم و با خودم عشق میکنم و در چند ماه اخیر این تنهایی بیشتر شده و فقط با اعضای خانواده ام بیشتر در ارتباطم و دوستان و همکارانم به ندرت باهاشون در ارتباطم یعنی خداوند خیلی عالی داره زندگیم مدیریت میکنه بهم گفته الان فقط خودسازی ولاغیر فقط فایلها، تمرین ،کامنتها و نوشتن کامنت تو حتی حق نداری در زمانی محدود با خانواده صحبت کنی البته من اونجا هم دارم قوانین به صورت عملی اجرا میکنم توجه به قانون فراوانی توجه به نتایج افکارو باورهایی که پدر و مادرم و خواهرانم و بردارانم که داشته اند ..کار بر روی اعتماد بنفسم… و….

    خداروشکر که می تونم قوانین هم گوش کنم و درک کنم و هم عملی کنم …

    برم سراغ سوال استاد عزیز

    روابط خودت با دیگران – خصوصا روابط عاطفی – شما چه نقشی را بازی می کنید؟

    استاد روز اولی که فایل گوش کردم خیلی برام سخت بود جواب این سوال ولی الان که دارم این کامنت می نویسم بعد از قسمتی از تمرینات جلسه دوم دوره قوانین زندگی هست …

    در جواب سه مرحله اول که در مورد روابط بود من خیلی خودم شناختم فهمیدم وااای چقدر ترمز در من بوده

    من در روابطم همیشه نقش حمایتگر حس دلسوزی داشتم از همه لحاظ و دوست داشتم که به طرف مقابلم با تمام وجودم خدمتی کرده باشم و هر خواسته ای میخواست با هر زحمتی شده عملی کنم که بتونم راضی نگهش دارم نه تنها در رابطه عاطفی که در رابطه کاری هم همین بوده اونقدر که قبلا در دوجایی که کار می‌کردم با اینکه سالهاست اومدم بیرون دقیقا هر دو در فاصله زمانی چند ماه مجدد با من تماس گرفتن و گفتن که برم مجدد سر کار چون آدمی بودم که کارم با تمرکز بالا و در حد توان انجام می‌دادم و زمانهایی رو از خودم میزدم که کار اونا لنگ نمونه … و همین تکرار الگوی حمایتگر به مرور که می گذشت صاحب کار به این نتیجه می رسوند که خب وظیفه شه باید این کار انجام بده و یکسری بی تفاوت‌ها و بی معرفتی ها در قبالم انجام می‌شد ولی من به خودم میگفتم صبور باش اشکال نداره حالا این دفعه رو نادیده بگیر خب اونا صابکارن یه چیزی میگن اگه بیکار بشی چی … و خودم قانع میکردم و ادامه میدادم یادمه یکی از اونها برای یه کار بسیار ساده که اونم سهل انگاری از طرف من نبود چنان دادی سر من کشید که تا نیم ساعت سر جای خودم خشک و مبهوت نشسته بودم و اشک از چشمانم میرفت … همون لحظه تماس گرفتم با یه دوستم و جریان گفتم تنها حرفی که زد گفت تو به این پول نیاز داری پس تحمل کن …. و من با هزار استرس و ترس مجدد رفتم سرکار باور می کنید انگار هر روز میرفتم سر جلسه امتحان … و این کارهای اونها باعث می‌شد من کم کم حس قربانی شدن در وجودم شکل بگیره و نجوا ها شروع شد تو مظلومی اینا ظالم هستن همه مردم دوست دارن فقط سؤ استفاده کنند و در این جامعه تو محکوم به این هستی که مظلوم باشی ،این شرایط چه در روابط کاری که در روابط عاطفی هم تحمل کنی و هرکسی بهت ظلمی کرد سریع گوشی برداری و به این و اون بگی که اونام در جواب ترحم کنند بگن وای وایی چقد تو مظلومی و اونا ظالم خدا چکارشون…کنه که تو رو مظلوم گیر آوردن

    و بعد دوباره من منتظر یه ظلم دیگه اونقدر این ادامه داشت که در رابطه عاطفی ام عشقم خیلی ساده دقیقا همون افکاری که داشتم از احساس قربانی شدن انجام داد و رفت … و گفت من هیچ دفاعی از خودم ندارم بکنم ولی منتظر چوب جهان هستم

    و من موندنم و یک دنیا چک و لگد جهان و سوزش و آتش درونی که از آثار این چک و لگد ها بود ….

    خوب که امروز اومدم تمام جزئیات و خواسته ها و دلیل نرسیدن به خواستمو در رابطه ام نوشتم به این نتیجه رسیدم

    من مشرک بودم چون فقط میگفتم باید اون باشه که من خوشحال باشم اگه بره من نابود میشم

    من وابسته بودم خوشحالی اون خوشحالی من بود

    من حس حمایتگری و دلسوزی بی جا و بیش از حد داشتم

    من یک قربانی بودم و از اینکه احساس گناه به طرفم بدم لذت می‌بردم فک میکردم اینطوری میتونم نگهش دارم

    من تلاش بیهوده میکردم برای نگهداشتن اصلا از پایه تلاش برای نگهداشتن اشتباه بود به هر چیزی بچسبی طبق قانون اون از تو دور میشه

    من با هدیه و پوشش خوب و آرایش و … اونو میخواستم نگهدارم در صورتی که باید من شخصیت و افکار و باورهام تغییر میدادم

    من احساس عدم لیاقت داشتم چون همش درحال مقایسه خودم با دیگران بودم و همچنین مقایسه خانواده خودم با خانواده طرف مقابلم مقایسه موقعیت اجتماعی مقایسه وضعیت مالی و…. که روز به روز من خودم کوچکتر میکردم

    من که قبلا پر از عزت نفس و اعتماد بنفس بودم

    حالا میفهمم که همه چیز برمیگرده به باورهای من باورهایی که از خانواده و جامعه بهم رسیده بود و هیچ پایه و اساسی نداشت و باعث شد این تضاد در زندگی ام بوجود بیاد و خدا روشکر که در کنار همه این مسائل من با قوانین کمی آشنا بودم و تنها جاییکه می دونستم خودم و زندگیم تغییر بدم همینجا بود درسته زمان برد ولی یه روز به خودم برگشتم گفتم تا کی میخوای ادامه بدی بسه هرچی به خودت ضربه زدی پاشو و یکی یکی همه زحمات مرحم بزار و رشد کن

    استاد بخدا به خودم گفتم مریم تو چاره ای نداری که از قوانین استفاده کنی چون خودتم می دونی تنها و تنها راهت برای نجات خودت همینه پس گوش کن و عمل کن و ادامه بده …

    من از 18 تیرتعهد دادم و شروع کردم تمرینات دوره کشف قوانین زندگی انجام دادن روز پنجم بود که از محل همون کار قبلیم با من تماس گرفتن برای اینکه تابستان من بیکار بودم در خواست همکاری کردن و حتی گفتن از مهر هم عصر ها بیاید و من با افتخار گفتم اطلاع میدم

    تا جاییکه ،بخدا برام از اونجا عکس میگرفتن میگفتن کجا میزتون بزاریم و بازم من در جوابشون گفتم اطلاع میدم که میام یا نه باید فکر کنم و گفتن پس خودتون تشریف بیارین از نزدیک محل ببینید تا ما مکان براتون آماده کنیم رمانی که با من تماس گرفتن همون روز از قرآن هدایت خواستم و خدای عزیزم هدایت کرد به سوره زمر

    أَلَیْسَ اللَّهُ بِکَافٍ عَبْدَهُ ۖ وَیُخَوِّفُونَکَ بِالَّذِینَ مِنْ دُونِهِ ۚ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ ﴿٣6﴾

    آیا خدا برای بنده اش [در همه امور] کافی نیست؟ و مشرکان [به پندار خود] تو را از کسانی که غیر خدا هستند، می ترسانند و هر که را خدا به کیفر [کفر و عناد] ش گمراه کند، او را هیچ هدایت کننده ای نخواهد بود؛ (36)

    37

    وَمَنْ یَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ ۗ أَلَیْسَ اللَّهُ بِعَزِیزٍ ذِی انْتِقَامٍ ﴿٣٧﴾

    و هر که را خدا هدایت کند، او را هیچ گمراه کننده ای نخواهد بود. آیا خدا توانای شکست ناپذیر و صاحب انتقام نیست؟ (37)

    38

    وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ رَحْمَتِهِ ۚ قُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ ۖ عَلَیْهِ یَتَوَکَّلُ الْمُتَوَکِّلُونَ ﴿٣٨﴾

    اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمان ها و زمین را آفرید؟ بی تردید می گویند: خدا. بگو: پس مرا درباره معبودانی که به جای خدا می پرستید خبر دهید، که اگر خدا آسیبی را برای من بخواهد، آیا آنها می توانند آسیب او را از من برطرف کنند؟ یا اگر رحمتی را برای من بخواهد، آیا می توانند رحمتش را باز دارند؟ بگو: خدا مرا کافی است. توکل کنندگان فقط بر او توکل می کنند. (38)

    عشق عزیزم خدای خوبم

    گفت مریم نترس از کسانیکه تو را می ترسانند اونها گمراه شدگان هستند و خداوند هرکسی را هدایت کند گمراه نمی شود توکل کن خدا برای تو کافی هست

    استاد بهم گفت بزار هرچقدر که میخان برات حیله داشته باشند بزار من خودم صاحب انتقام هستم هیچ کسی نمی تونه به تو آسیب بزنه من برای تو کافی هستم… و فقط به من توکل کن

    با توکل گفتم خدایا من اقدامم میکنم و میرم تا از نزدیک هم ببینم و چیزی که قراره بدونم تو بهم نشون بده و رفتم وقتی که وارد اونجا شدم انرژی و حس خوبی نگرفتم در صورتی که من خودم زمان کاریم مشخص کردم من حقوقم مشخص کردم و حتی محل کارم ولی چیزهایی رو دیدم که منو به این تصمیم که مریم دیگه بسه اون همه تحقیر و نتایج نامطلوب … با افتخار این دفعه رو فقط و فقط به خاطر خودم نپذیرفتم که برم اونجا چون میرفتم بیشتر از دفعه قبل له و لورده از میومدم بیرون و ذره ذره آب میشدم انگار همه اینا بهم الهام شد و با اعتماد بنفس گفتم متشکرم از پیشنهاد کارتون و اعتمادتون من نمی تونم باهاتون همکاری کنم

    گفتم خدا بهترینها رو برام محیا کرده و توکلم به خودشه ولاغیر و او برای من کافی هست .

    خدایا خودت هر لحظه هدایتگرم باش ازت متشکرم بهم توان و قدرت و آگاهی دادی تا برای عزت نفسم قدمی بزرگ بردارم و تن به هرکاری ندهم .

    خدایاشکرت به خاطر تمام آگاهی های امروزم خدایا متشکرم که امروز هم منو خیلی عالی و خوب به خودم شناساندنی ای قادر مطلق

    خدایا من می پذیرم که هر اتفاقی در زندگیم افتاده به خاطر باورها و افکارم بوده منو ببخش که نا آگاهانه و آگاهانه آنها رو برای خودم رقم زدم و فقط به خودم ظلم کردم نه به دیگران

    خدای مهربانم ازت سپاسگزارم که به همه ما فرصت جبران را دادی و دقیقا از همون لحظه که شروع میکنیم به تغییر و حرکت در راه مستقیم تو همه نیروهاتو میفرستی میگی برین این بنده من حرکت کرده کمکش کنید تا راحت‌تر بره و محکم قدم برداره

    و تویی که هر لحظه به ما میگی برو عزیزدلم من باهاتم من فقط برات کافی هستم عزیزم چشمات فقط به راه مستقیم جلوت باشه حواست و دلتو به من بده من آسون راحت به مقصد می رسونمت تو از مسیر لذت ببر مقصدش با من

    خدایا شکرت به خاطر این سایت که همه هدایتگرش تو هستی گفته هات از زبان استاد عزیزمان که صد البته لایق ترین هست به ما می رسونی

    استاد نازنینم و خانم شایسته زیبایم از شما بی نهایت سپاسگزارم که سخاوتمندانه این آگاهی های ناب خدایی به ما هدیه می کنید

    دلتون پر از عشق و نور الهی

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    سلام به فرشته الهی سعیده عزیزم

    باور میکنی نزدیک نیم ساعت طول کشید تا کامنت شما رو زیر آسمون پرستاره با نسیم ملایم تابستان که منو به الله عزیزم وصل کرده خواندم

    اشک بود که لذت خوندنش برام هزاران برابر کرد

    با کلمه به کلمه اشکم سرازیر بود

    ازت متشکرم که هستی عزیزم

    انرژی عاشقانه هات به الله مهربانمون چقدر پاک و بی آلایش هست تبریک میگم بهتون که با تمام عزم و تمرکز داری روی باورهات کار میکنی

    چه خوب گفتی باید مسئولیت تمام اتفاقات زندگیمون بپذیریم

    بپذیریم که این من بودم که با افکارم تمام اتفاقات زندگیم خلق کردم

    منم چک و لگد جهان خوردم همینجا می پذیرمو اقرار میکنم تمام مسئولیت اتفاقات، این من بودم که همه اونها رو خلق کردم …

    خدای عزیزم منم مثل سعیده جان فقط میگم خدایااا منو ببخش من اشتباه رفتم

    دستم بگیر که تو دستت بالای همه دستها هست

    تو قدرت مطلق هستی

    باورم نسبت به خودت قوی کن خدای قشنگم

    خدایا جای چک و لگدهای جهان خیلی سوزش داره تو مرحم دلم باش تو آتش دلم را به مانند آتش ابراهیم خلیل گلستان کن ای تو که همه وجودم از توست

    حتما که تو نمیخوای تکه ای از وجودت در آتش ناآگاهی و غفلت بسوزه …

    ای خدای عزیزم تو پشت و پناهم باش تو بساز که تو بسازی بهترین میشه

    ای تو بهترینی نازنین خدایم

    سعیده عزیزم اینجا بهم گفت باهاش صحبت کنم در جواب خدایی تربن دوست ترین فرشته الهی

    از شما بی نهایت سپاسگزارم که با کامنتات منو بهش عاشقانه وصل میکنی

    دلت پر از عشق و آرامش الهی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
  3. -
    مریم شمسا گفته:
    مدت عضویت: 1997 روز

    سلام به فرشته الهی سعیده نازنینم

    خیلی ازت متشکرم بهترین دوست خدا

    عشق خدا

    عزیز خدا

    زیبای خدا

    تجلی خدا

    خدای قشنگمون تو رو عزیز دلم کرده و تمااام

    هر لحظه منتظر کامنتهات هستم از عشق بازیت من هم عاشق تر میشم

    بازم عاشقانه هاتو به الله با این آهنگ زیبا بهم هدیه دادی

    خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو…

    خدا همین جاست؛ لحظه به لحظه وقتی که قلبی از عشق بلرزه

    خدا همینجاست؛ بین من و تو ساده ساده عین من و تو…

    خدا همینجاست؛ تو این دقایق منتظر ماست دلتنگ و عاشق!

    خدا همینجاست خدا همینجاست خدا همین‌جاست

    مرسی عزیزم دورت بگردم که میگی مریم خدا همین‌جاست هم برای تو و هم برای من ،خیلی ساده و آسون این ما هستیم که باید قدم برداریم به سمت عشقش و امضا کنیم عشقنامه بینمونو.

    … دلت بده بهش دلت بسپار به خودش …

    سعیده عزیزم فرشته زیبای الهی

    آره سپردم خودمو بهش و ازش این هدایت گرفتم و چه عاشقانه ازش پاسخ شنیدم

    فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ ﴿5٨﴾

    پس [همه] بت ها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بت بزرگشان را که [برای درک ناتوانی بت ها] به آن مراجعه کنند. (58)

    قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ ﴿5٩﴾

    [چون به بتخانه آمدند، با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است. (59)

    قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ ﴿6٠﴾

    گفتند: از جوانی شنیدیم که از بتان ما [به عنوان عناصری بی اثر و بی اختیار] یاد می کرد که به او ابراهیم می گویند. (60)

    قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَىٰ أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ ﴿6١﴾

    گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان [به این کار او] شهادت دهند. (61)

    قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَٰذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ ﴿6٢﴾

    گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کرده ای؟ (62)

    قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَٰذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کَانُوا یَنْطِقُونَ ﴿6٣﴾

    گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان می دهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن می گویند، از خودشان بپرسید. (63)

    فَرَجَعُوا إِلَىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ ﴿64﴾

    پس آنان [با تفکر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستیدن این موجودات بی اثر و بی اختیار] ستمکارید [نه ابراهیم.] (64)

    ثُمَّ نُکِسُوا عَلَىٰ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَٰؤُلَاءِ یَنْطِقُونَ ﴿65﴾

    آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند [ولی از روی ستیزه جویی به ابراهیم گفتند:] مسلماً تو می دانی که اینان سخن نمی گویند. (65)

    قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنْفَعُکُمْ شَیْئًا وَلَا یَضُرُّکُمْ ﴿66﴾

    گفت: [با توجه به این حقیقت] آیا به جای خدا چیزهایی را می‌پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی رسانند؟! (66

    أُفٍّ لَکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ ۖ أَفَلَا تَعْقِلُونَ ﴿6٧﴾

    اُف بر شما و بر آنچه به جای خدا می پرستید؛ پس آیا نمی‌اندیشید؟ (67)

    قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ ﴿6٨﴾

    گفتند: اگر می خواهید کاری انجام دهید [و مرد کار هستید] او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید. (68)

    قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِیمَ ﴿6٩﴾

    [پس او را در آتش افکندند] گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش! (69)

    وَأَرَادُوا بِهِ کَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ ﴿٧٠﴾

    و بر ضد او نیرنگی سنگین به کار گرفتند [که نابودش کنند] پس آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم. (70)

    سعیده جان فرشته زیبایم، دقیقا تو کامنتم ازش خواستم مثل ابراهیم آتش را بر ما گلستان کند و گفت باشه تو با تبرت اون بتهای زندگیت بشکن تیکه تیکه شون کن

    تو اونها رو رها کن تو

    به من توکل کن

    سر عهدت بمون

    دستت بده به من

    آتشم برات گلستان میکنم چی فک کردی

    من هدایتت میکنم عزیزم

    سعیده جان دستمو گرفته و داریم باهم قدم میزنیم …

    می دونی الان دیگه آرومم آرومه آروم

    چقدر راحت تر با وجودم احساسش میکنم …

    عشقش جذابه چون من به خاطر خودم میخاد

    فقط ازم میخاد که عاشقش باشم میگه مریم تو فقط شاد باش احساس راحتی داشته باش من راه برات هموار میکنم

    بهم اعتماد داشته باش من تو رو به مقصد می رسونم…

    بهم گفت که عزیزم من خیلی وقته کنارت بودم ولی تو نمی خواستی ببینی چون تو خودتو در یه مسابقه می‌دیدی و منو در کنارت احساس نمیکردی …. فقط داد میزدی بریم بریم عقب موندیما..

    ==

    فرشته الهی من سعیده زیبایم

    می دونستی به قول حمید امیری عزیز ما از نتایج شما نتیجه میگیریم

    دقیقا دیشب کامنت شما رو در معرفی ستاره قطبی خوندم که از عشقمون در خواست پول کرده بودی و از جاییکه عشق خدا در عاشقی هم زیرکانه عمل میکنه به یه ماهی بزرگ قانع نبوده و کنار دریاچه نشت تا ماهی بعدی بگیره … منم گفتم اِااا

    اینجوریه

    منم میخام امروز صبح همین که از خواب بیدار شدم طبق معمول اومدم کامنت بخونم

    و نقطه آبی و

    شگفتی و خوشحالی من … کی بود

    واای خدای مننن سعیده عزیزم گفتم خدایا مرسی و خوندم

    بی نهایت از پاسخت لذت بردم و محبت پر مهرت لذت بردم

    و خدا روشکر کردم

    رفتم سراغ دفترم

    خب نوبت درخواست دادن به خدای نازنینم …

    خدای عزیزم سلام ….

    اول که به خاطر وجود همه شما دوستای الهی ام خداروشکر کردم مخصوصا شما عزیزم

    و بعد یاد کامنت شما افتادم و درخواستتان از خدا

    گفتم خب مریم وقتی سعیده جان گفت شد پس میشه

    نوشتم خدایا درخواست دارم امروز پول به حسابم واریز شود …

    اولش ذهنم گف 28 ماه از کجا مثلا

    گفتم به قول سعیده جان

    خدا خودش میدونه از کجا

    همه درخواستام نوشتم

    و فایلی از استاد پلی کردم میخواستم مشغول کارام بشم

    سعیده عزیزم باوری میکنی ؟

    حتما باور میکنی به نیم ساعت نکشید دیدم دینگ.. پیام اومد گفتم ببینم کیه بعد کارم شروع کنم

    واریزی بود نزدیک 7 تومن به حسابم واریز شد خدای مننن

    منو میگی گفتم خدایا عاشقتم

    خدایاا ممنونتم

    ناخودآگاه رفتم تو حیاط آسمون نگاه کردم پر از تکه ابرهای خوشگل بود نسیم خنکی می وزید

    انگار بم میگفت بفرما عزیزم اینم اولین درخواست امروزت

    فقط گفتم خدایا ممنونتم عزیزم

    بیشتر از اینکه جوابمو داد خیلیی خوشحال شدم و اشک بود که در چشمانم حلقه زد

    اولین چیزی که به ذهنم رسید اسم شما بود گفتم سعیده جان فرشته الهی به منم جواب داد

    ازت ممنونم منو متصل کردی

    منم میخام کنار دریاچه بشینم و ادامه بدم به ماهی گرفتن

    و منتظر تموم شدن این ماهی نباشم

    فرشته الهی عزیزم ازت ممنونم که هستی و عشقت به قلبهای ما هدیه می دهی

    کامنتم طولانی ؛)

    خیلی دوست داشتم در جریان نتایجم از نتایجت باشی عزیزم

    خیلی دوست دارم دوست خدا

    دلت پر از نور حق

    به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: