توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و گرانقدرم و سلام به استادیار مهربان و نازنینم
سلام به دوستان عزیز و در مسیر رشد و پیشرفتم
تمام اتفاقات زندگیمون رو با افکار و باورها و کانون توجه مون به وجود میاریم.هر آنچه که در زندگی ما به وجود میاد رو خودمون داریم خلق میکنیم نه هــچ عامل بیرونی دیگه ایی…
به هر آنچه که توجه کنیم از جنس همان بیشتر و بیشتر وارد زندگیمان میشود.
در بحث پترن ها و الگوها باید بیشتر فکر کنیم. نشون میده اون موضوع تکرار شونده از یک باور بنیادین ما نشات گرفته که داره به وجود میاد…مثلا هرچند وقت یکبار پول از دست دادن، هر چند وقت یکبار مریض شدن، هر چند وقت یکبار دعوا کردن، هر چند وقت یکبار گم کردن وسایل، هرچند وقت یکبار… این هرچندوقت یکبارها رو یواش یواش میپذیریم و جز باورهای غالب و بنیادین ما میتونه بشه وقتی ما اون اتفاقات تکراری رو میپذیریم…
قدم خیلی بزرگ اینه که ما بفهمیم این الگوهای تکرارشونده وجود دارند.
و این سوالات به من داره کمک میکنه تا بفهمم چه الگوهای تکرار شونده ایی در بخش های مختلف زندگی من و رفتارهای من داره تکرار میشه و به خودشناسی عمیق تر و جهت دارتر من کمک میکنه خدایا شکرت برای این سلسه فایل ها و سوال های هدفمندی. خدایا شکرت که منو داری به خدم بیشتر میشناسونی تا لایه های عمیق باورهامو بشناسم. خدایا شکرت برای این استاد ارزشمند و دوستان عزیز. خدایا شکرت برای داشتن وقت گذاشتن برای خودم و وقت ازادی که آزادانه با لپ تاپ میتونم داشته باشم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت…
الگوهای تکرار شونده قسمت 7
سوال:
چه اشتباهاتی را شما زیاد تکرار میکنید؟ یعنی با اینکه فهمیدهاید این کار اشتباه است اما دوباره آن را انجام میدهید؟
_ من الگوی به تعویق انداختن کارها رو دارم و البته الان رو به بهبوده ولی خیلی نیاز به کار دارم.بنظرم ریشه در عزت نفسم داره.
_ بیکار کردن خودم قبل اینکه کار یا پروژه قبلی تموم بشه باید برای خودم کاری جور کنم .
_ من میدونم وقتی در مورد چیزی با بقیه صحبت میکنم که تو مدار و فضاش نیست و حرف و کمک من الکی وقت و انرژی خودمو تلف کردن هست بازم تکرار میکردم خداروشکر در این موضوع هم بهتر شدم اما بازم نیاز به کار دارم و باید به یاده خودم بندازم این جمله طلایی استاد جان رو: هرکسی هرجایی هست جای درستشه.
_ من بااینکه میدونم فلان خوراکی مطابق با بدن و ژن هام نیست و خارج میشم از دور ه قانون سلامتی بازم میرم میخورم. کاکائو اصلا نقطه ضعف و چیت من شده. میدونم اشتباهه اما چندباری خوردم و تکرار کردم و نتونستم جلوی هوسم رو بگیرم.
_ پول هامو اول خرج هدیه خریدن و کمک و خوشحالی بقیه میکنم. یکجورایی میشه همون که استاد مثال زدن من در مدیریت مالی اشتباه میکنم و نمیتونم خوب پول هامو سیو کنم و نگه دارم. اما به یک شکل دیگه ایی این اشتباه رو انجام میدم.
_ من در موضوع یادگیری باید بگم عاشق یادگرفتن موضوعات جدیدم اما شاید دیگه زیادی و چیزایی که الویتم نیست رو هم میرفتم دنبالش. اما الان درس این اشتباه رو گرفتم و الویت هامو به یاد میارم و به راحتی اگر اون موضوعی که باید یاد بگیرم و مسئله ایی که باید حل کنم در الویت های من نباشه اصلا سمتش نمیرم و فعلا تو لیست ذهنم نگهش میدارم تا بعد اگر لازم بود در زمان مناسبش بهش هدایت بشم و برم و یادش بگیرم یا حلش کنم.
یواش یواش با این تمرین و فکر کردن به سوال ها این توی ذهن مون شکل میگیره که چه باورهایی هست، چه موضوعاتی در ذهن من هست که باعث میشه اینا تکرار بشن…
سلام به شما دوست قشنگم رضوان پر از عشقم
دختر کولاک کردیا، یعنی توی یک طوفانی که پشت و سرت به راه افتاده تونستم پیدات کنم. دختر چه کردی همه رو دیوونه کردی.
من چند ماهی هست دیگه آلارم کامنت دوستان منتخبم برام ایمیل نمیشه و هم به سایت ایمیل زدم هم به پیشنهاد یکی از دوستان یک کارایی کردم تا شاید این باگ رفع بشه. اما دست از تقلا برداشتم گفتم بزار بیخیال اگر این دوستان عزیز رو تونستی تا جایی که کامنت ها رو بخونی ردپاشون رو بینی بخون، حالا گیرنده که این چند نفر که بیشتر از ده ها نفر شدند برای اعلان ارسال کامنت هاشون نمیاد. شاید باید یک مدت نیاد. شاید داشت منو این مسیر منحرف میکرد. شاید داشتم اصل رو گم میکردم شاید داشت منو به وابسته شدن به چندتا از شما عزیزانی که خودمو به شما خیلی نزدیک میبینم حس میکردم و من اصلا وابسته شدن به هیچ چیز و هیچ کس حتی مجازی رو هم دوست ندارم و آگاهانه ترمز رو کشیدم.
میدونی رضوان قشنگم یک مدت نمیشد بیام فکر میکردم از قافله عقب موندم.
یک مدت نمیشد درست و حسابی کامنت بذارم فکر میکنم بازم اشتباهی شده و عقببم.
یک مدت کامنت ها برام نیومد و کلا دیگه خودم بیخیال شدم فکر کردم یک چیزی درست نیست اما اینجا میخوام بگم این اشتباه منه وقتی فکرمیکنم چیزی درسته، یا یکسری از دوستان خوب پیدا کردم حالا بهشون بچسبم تا جایی که میتونم من اومدم تجربه کنم، اومدم رها باشم. پس بخیال تمام نجواهای ذهنم شدم. دوستان سایتی رو بصورت حضوری دیدم. بیخیال شدم و دوستان قدیمی من با من همراه سایت شدن و تغییرات خوبی براسون ایجاد شده و یکی از دوستان قدیمی ام که از مشهد باهاش دوست بودم و تهران هم با هم ارتباط داشتیم قراره بره ترکیه. حالا من بشینم بگم وای یک دوست خوب و هم مسیر من شد حالا داره میره. نه من وقتی اومدم اینجا رو هیچ کس و هیچ چیز حساب نکردم. یادم اومد که هیچی نمیدونم و تمام تفاوت های ادم ها رو با عقاید متفاوت و مخالف با خودم رو پذیرفتم.
رضوان جان نمیدونم چی شد اینقدر حرف زدم، مثل دوتا دوستی که بعد مدتی حرف دارن. میدونی همه اش با تمام بی ربطی یک ربطی داره. نمیدونم اصلا چطوری بگم. فقط اومدم از شگفت زده شدنم از این همه خلاقیت هات بگم واقعا پروفایلت رو دیدم و این خلاقیتت رو تحسینت کردم. یعنی فتوشاپ کار و ادیتور خفنی شدیا. دمت گرم دختر. واقعا دستمریزاد. خیلی خوشم اومد از پروفایل ها و ایده هایی که میزنی و تحسینت کردم که رویاهاتو زندگی میکنی.
تحسین ات کردم از اینکه اشتباه های خودتو میبینی و در تلاش برای تکرار نکردن شون هستی.
اشتباهی که منم تکرار کردم اما یاد گرفتم بیشتر مواقع زیپ دهنم رو ببندم.فقط نتایجم حرف بزنه نه خودم.
یک عالمه باهات حرف داشتم و تحسین که یادم رفت.
و سکوت میکنم که سکوت زبان خداوند است و آنجایی که من وتو یکی هستیم…
راستی رضوان یک تجربه از خودم بگم منی که بعد چند ماهی همسرم باهام همراه شد و با هم کلی فایل نگاه میکردیم و گاهی شده بود اختلاف نظر داشتیم در مورد درک یک فایل. اون از منظر خودش میگفت من از منظر خودم. گاهی میگفتم اون زن و شوهرهایی که با هم تو سایت نیستن این براشون مزیت هست که به مسیر تکامل و درک هم کاری ندارن و هرکسی از راه خودش میره اما منو همسرم یکم داشتیم در این موضوع به مشکل میخوردیم. مثلا من میدید من فایلی رو دانلود کردم و جلوتر از اون نگاه میکردم متوجه میشدم ناراحت میشد و من بخاطر اون خیلی شده فایل ها رو نگاه نکردم یا با تاخیر دیدم اونم بخاطر باورهای خودمه و الگوهای تکرارشونده.میخوام بگم هر خوبی توش دردسرهایی هست و هر به ظاهر بدی توش کلی خیر و خوبی خوابیده.
من لون روزا یاده تو افتادم گفتم خوشبحال بچه هایی که خودشون تنها تو سایت هستن و هر وقت بخوان راحت کامنت مینویسن فایل میبینن و نیازی نیست منتظر کسی باشن.
تو فقط درس این تفاوت دیدگاه ها رو بگیر و بزرگ شو رشد کن. جهان کار خودشو بلده. تو توانایی تغییر کسی رو نداری جز خودت. پس تمام انرژی و وقت خودتو برای خودت خرج کن. دختر خسیس باش برای خرج کردن این همه درک و انرژِی ات.
این جمله هم به من کمک کرده در اینجور مواقع تو دلم میگم” هر کسی هرجایی هست جای درستشه من چیکاره باشم.
خلاصه رضوان قشنگ و پرذوقم بهت تبریک میگم برای تمام وجودت تک تک وجودتو قدردان باش.
گفتم بیام بهت بگم حواسم بهت هست دوستم و دوستت دارم.همین یک جمله و تحسین کردنت چقدر کلمه رو برات ردیف کرد.(مثل حرف های دم دری دوتا دوست مقع خدافظی شده)رضوان قشنگم میریم پیش بسوی عادتی که زندگی مون رو میتونه برای همیشه تغییر بده. پس پس به سوی بی نهایت و فراتر از آن…بووووس