توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
سلام سلام
رد پای 22
سلام به استاد عزیزم
چه اشتباهاتی رو تکرار میکنید؟
خوب که فکر میکنم میبینم خیلی از اشتباهات رو هی تکرار میکنم باز دفعه بعد میگم دیگه تکرار نمیکنم ولی باز تکرار میکنم مثل همون 4 تا مثال اول که زدین
من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق
می اندازم.در 80 درصد مواقع اینکارو میکنم نمیدونم چرا فک میکنم شاید ضروری نباشه یا شایدم بی مسئولیتم یا شایدم فکر میکنم تا اخرین لحظه شاید یه راه حل اسونترم باشه.
مثلا خونه هام خیلی کثیف شده احتیاج به تمیز کاری اساسی داره خوب این یک کار ضروریه ولی هر روز میگم الان فلان کار واجب تره اینا وقت منو میگیره.البته شایدم درست میگم شایدم نه ولی میدونم که بالخره باید انجام بشه چون از طرفی تو خونه حس بدی بهم میده هر موقع پرده ها رو میبینم که یکم سیاه شدن حس بدی میگیرم.
من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم.
ینی کارامو میزارم دقیقه 90 البته جدیدا بهتر شدم ولی هنوز جای کار دارم خیلی هم جای کار دارم چون یه تلقی بهتر شدم.
مثلا قراره یک بسته رو به دست کسی برسونم میگه 2 روز وقت داری بیاری منم میزارم دقیقا لحظه اخره اخر به دستش میرسونم که طرف گاهی عصبانی میشه.
من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم.در مدیریت پول اشتباه میکنم ینی چی ینی اینکه بعضی وقتا ورودیم خوبه ها ولی خروجیم داغونه نمیتونم پولو نگه دارم تا یکم زیاد میشه سریع خرجش میکنم.گاهی نمیدونم چیکار کنم با خودم میگم اگه خرج نکنم پس باور کمبود دارم و از اونور که خرج میکنم پولم زود تموم میشه.
تمرین جلسات روانشناسی ثروت رو هم انجام دادم پوله جمع میشه ولی باز یه آن میگم حالا اینو بخرم اونو بخرم به فلانی قرض بدم باز جمع میکنم.
من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم.البته الان بهتر شدم ولی در کل همون یه کوچولو رو هم میخورم هر چند خیلی بهتر شدم دیگه نمیشینم 5 تا شیرینی نون خامه ای بخورم ولی به هر حال 1 دونه شو یا نصفشو شاید بخورم.
اشتباه بعدی زود عصبانی شدن یا تند صحبت کردنمه.از یه کار کوچیک بقیه یا اشتباه کوچیکشون زود عصبانی میشم مخصوصا بچه ها زود داد میزنم البته الان خیلی بهترم.ولی خوب گاهی انجام میدم.کلا تهمت یا حرف زور تو کتم نمیره.
من از هیچ کس هیچ کینه ای ندارم ولی یه نفر هست خیلی از من کینه داره.و کلا با من مشکل داره.ولی من اصلا ازش کینه ندارم.گاهی که نجواها میاد به کارهای بدش فکر میکنم یکهو میبینم 20 دقه اس دارم بهش فکر میکنم کنترل ذهن در موردش برام خیلی سخته. از ته دل نمیگم دوستش دارم ولی هیچ مشکلی هم باهاش ندارم.نمیددنم چه جوری فرکانس خوب بفرستم واقعا از ته دل میخام فرکانس خوب بفرستم یک سال بیشتره ولی نمیتونم ذهنمو کنترل کنم.نجواها رو کنترل کنم و مرتب میان.
غرورم غرورم اجازه نمیده خیلی از کارهاییکه برا روابط با بچه هام هست رو انجام بدم.البته بگم بازم خیلی بهتر شدم و دارم روش گار میکنمو امیدوارم بهتر میشم.
از همه اینا که بگذریم این روزهامو خیلی دوس دارم.هر روز دارم میبینم از روز قبل بهتر شدم.
از همه لحاظ فقط تو عصبانیت یکم کند پیش میرم.
امروز از 10 تا خاسته تو ستاره قطبیم 8 تاش تیک خورد.الهی صدهزار مرتبه شکرت.
دارم یاد میگیرم که چه طور این تمرینو انجام بدم.
ار دیروز تا الان شاید 20 تا زن موفق رو دیدم که چه کارهای سختی رو انجام میدن.
دیگه این سیمانای ذهنم داره میشکنه که کار یدی فقط مختص مرداست یا زنها باید فقط تو خونه باشن کار خونه بکنن.این پترنها رو از کجا پیدا کردم؟از اونجاییکه وقتی 3 تا زن مکانیک ماشین رو دیدم کلی تعجب کرده بودم با خودم میگفتم چه جوری با ناخن کاشت شده داره ماشین اچارکشی میکنه و دستاشو اونقدر سیاه میکنه.
اینجا بود که فهمیدم زن و مرد برای خدا فرقی ندارن.پس اگر یک مرد میتونه کار سنگین به زعم ما انجام بده پس یک زنم میتونه کار سنگین انجام بده البته سنگین به نطر ما نه به نظر اون دختریکه عشق میکنه اچار کشی میکنه عشق میکنه دستاش سیاهه عشق میکنه لباساش روغنیه و بو عرق میگیره.
فهمیدم ته ذهنم یک پترن یک مقاومتی دارم که اگه بخام برم در مغازه با همسرم کار کنم نکنه همکاری نکنه بگه تو زنی نباید بیای اینجا نکنه اجازه نده سایت مغازه دستم باشه که چون من زنم از کار یدکی چیزی سر در نمیارم.
ولی در عین ناباوری اول سایت رو داد دستم بعد پیج رو داد دستم و الان خودم هر محتوایی میزارم اصلا بهم کار نداره.و حالا نتیجه چی شد خدا جور کرد انبار بزرگ تری برا مغازه جور کرد و قرار شده وقتی نقل مکان کردن برم کنارش تو انبار باهم کار کنیم.
من شاید حتی تا همین پارسال به عقلم نمیگنجید که همسرم بزاره باهاش کار کنم الان میفهمم دلیلش خودم بودم چون خودم مقاومت داشتم و باور داشتم که نمیزاره اجازه نمیده ولی از یه جایی به بعد گفتم فقط خدا .گفتم خدایا تو که کار خیاطی رو برام کنسل کردی حتما یه حکمتی داشته.پس خودتم یه کار جدید برام درست کن.
و این شد که همسرم خودش پیشنهاد کار داد.
باورتون میشه؟خودش پیشنهاد داد.
اینه وقتی استاد میگه چرخ زندگیتون راحت میچرخه.اولا متوجه نمیشدم ولی الان دیگه خوب میفهمم استاد چی میگه.
این روزا عشق میکنم کار میکنم چیز یاد میگیرم و خدا هم باز یارم بود دستشو برام فرستاد تو کار سئو سایت یه استادی برام فرستاده فرشته.هر موقع هر سوالی میپرسم جواب میده.اونجا هم حتی مقاومت داشتم نکنه زیاد سوال بپرسم خسته بشه حوصله جواب دادن نداشته باشه یا مزاحمش بشم کلا اینکه کارمو از کسی بپرسم مقاومت دارم.
که یه بار برگشت گفت تو هر سوالی داشتی هرچی بود ازم بپرس من جوابتو میدم.به قول خودش میگفت دانشجوهاییکه اینقد پیگیر یادگیری هستن رو دوست دارم.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت.چقددر شبا رو دوست دارم تنهاییامو دوس دارم.دوس دارم ساعتها تنها باشم روی خودم کار کنم روی کارم کار کنم.این لحطات بهترین لحطات عمر منه.یکی این لحظات رو دوس دارم و یکی دیگه لحطات سفر رو دوس دارم.تو این لحظه ها نمیفهمم زمان چه جوری میگذره فقط دوس دارم نگذره زود تموم نشه ادامه داشته باشه.خدایا شکرت به خاطر همه لحظات دوست داشتنیم.الهی شکرت…..
سلام اقای امیری عزیز
من خیلی کم پیش میاد که کامنتی رو دو بار بخونم.
خداای من چه الهامات صریح و بزرگی.
حرفهاتون کامنتاتون همیشه به دل میشینه.ولی این دفعه خیلی فرق داشت.چه تفصیر شگفت انگیزی از ایه 48و 49 طور کردید.
تفسیر من از این ایات همیشه این بود که خوب صبح زوده و خوب خدا همیشه تاکید کرده صبح زود پاشیم.
ولی خوب چراااا؟واقعا چرا خدا گفته صبح زود.بعد با خودم میگفتم خوب حتما خوبه دیگه.
ولی این بعد نگاه شما که گفتین
(گفتم خدا که در ظرف زمان و مکان قرار نمیگیره ، پس چرا برای من انسان زمان تعیین میکنه و میگه اون زمانی از شب که شب داره تموم میشه و روشنایی روز شروع میشه و ستاره ها ناپدید میشن (حدفاصل سحر تا سپیده دم) چرا اون موقع تسبیح بگم. من دلم بخواد ساعت 9 صبح تسبیح بگم قبول نیست مگه؟ خدایا تو که در ظرف زمان قرار نمیگیری. نمیدونم چند ثانیه شد که به قلبم الهام شد، خدا در ظرف زمان قرار نمیگیره ولی انسان که قرار میگیره.)
بدجور به دلم نشست.
همیشه میگفتم خدا خدایه همیشه هست همه وقت هست چرا باید نماز صبح حتما پاشیم؟
الان فهمیدم چون من باید درظرف قرار بگیرم نه خدا.برا من گفته اون موقع نه برا خودش.
نکته عالی دیگه که اشاره کردین تمرین ستاره قطبی راستش منم گاهی خوب انجام نمیدم دقیقا مث شما صب انجام میدم و شب نه.
گاهی هم حتی صبحم انجام نمیدم.
یک مشکلم اینکه نمیدونم تو ستاره قطبی چی بخام.و این گاهی انرژیمو کم میکنه.
ممنون از شما دوست عزیز و دست گرانبهای خدا که امشبم درهای قلب منو بیشتر به سوی خدا باز کردین
شاد و پیروز باشین