توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
به نام رب هدایتگرم
سلام
اون چه کاریه که میدونم اشتباهه ولی همچنان انجامش میدم؟
کامنت سه
اعتراف میکنم تو این سلسله فایلها هربار که شما گفتید تو دوره کشف قوانین ما بهتر داریم روی این موضوعات کار میکنیم،وسوسه میشم که دوره رو تهیه کنم و مثل خوره این صدای ذهن که میگه بخر بخر منو آزار میده، اما یاد قول و قرارم میوفتم و اینکارو نمیکنم.
یکی از اشتباهات تکراری و بزرگم اینه که یک دوره ای از سایت میخرم تا نصفه جلو میرم تمرین میکنم و بعد رهاش میکنم.
تنها دوره ای که به انتها رسوندمش قانون سلامتیه چون از ابتدای شروع خریدمش و جلسه به جلسه با استاد جلو رفتم ذوق و شوق زیادی تو اون دوره داشتم و نتیجه ها چون از روزهای اول ملموس بود خیلی بیشتر تمایل داشتم ادامه بدم.
اما برای دوره های دیگه ای که دارم و جز بهترین سرمایه های زندگیم هستن مثل عزت نفس،مثل آفرینش مثل شیوه حل مسائل چون نتایج اولش خیلی کمرنگه و دیده نمیشه انگیزمو دست میدم و نصفه نیمه رهاش میکنم.
از این اشتباهم خیلی ضربه خوردم چون در بیشتر وقایع و اتفاقات زندگی ،نقش عزت نفس و درک قوانین الهی رو به وضوح میبینم اما نمیتونم درستش کنم.
امسال که حل مسئله رو خریدم خوشحال بودم که میتونم این ضعفم رو بهبود بدم اما جلوتر که رفتم مانع بزرگی به اسم کمالگرایی رو پیدا کردم که اجازه تمرین انجام دادن بهم نمیداد اجازه شنیدن جلسات پایانی حل مسئله رو نمیداد و نمیده،
حتی اجازه نمیده از اول این دوره رو شروع کنم.
بارها و بارها تصمیم گرفتم برای اخراج کمالگرایی اهرم رنج و لذت بنویسم ولی نشد !مانع نوشتن میشه!
(به خودم قول دادم تا وقتی دوره هایی که دارمو تموم نکردم، تا وقتی آگاهیاشو درک نکردم، تا وقتی نتیجه نگرفتم، تا وقتی راضی نشدم ،سراغ خریدن دوره دیگه ای نرم چون میدونم خریدن همانا و احساس بد من همانا ،نمیخوام مثل قبل عمل کنم .)
خداروشکر تا امروز سر این قولم موندم .برای خرید ثروت1 وکشف قوانین زندگی خیلی وسوسه میشدم و میشم،ولی دیگه مثل قبل عمل نکردم ،به خودمگفتم اصل و اساس تمام دوره ها یکیه وقتی بتونی از یکی از دوره هایی که داری نتیجه مطلوبت رو بگیری اونوقت بهت اجازه میدم برای بیشتر دونستن ، برای نتایج بزرگتر سراغ دوره دیگه بری ،اگه از دوره ای نتیجه نگیری از بقیه دوره ها هم نتیجه ای نمیگیری چون کار خودت مشکل داره نه دوره ها و قوانین خداوند، وقتی کتابهای استادو به قول دانشجو ها، جویدی و مطالبشو خوردی اونوقت بیا حرف از خرید جدید بزن ،تلنبار دوره ها هیچ فایده ای برات نداره، حداقل باید به اندازه چند برابر پولی که خرج تهیه دوره ها کردی درآمد کسب کنی ،تو زمینه های غیر مالی پیشرفت ملموسی داشته باشی تا اجازه خریدن برات صادر بشه با همین قطعیت در برابر کمالگرایی ایستادم.
اما الان من تسلیمم از خداوند هدایت میخوام چون فقط خداست که میتونه با کمکهای بینظیرش راهی رو بهم الهام کنه که چطوری باید از پس این ذهن کمالگرا بر بیام و چطوری خودمو در برابرش تجهیز کنم.
فکر میکنم کسی مثل من نیست یعنی تا اینحد درگیر کمالگرایی ! مگه میشه ؟
کمالگرایی ذهنم بینهایته تو هر جنبه ای از زندگیم وجود داره و همه جا بوی گندش میاد و من میبینم که کم کم دارم متفاوت عمل میکنم ولی بازم زورش بهم میچربه.
خدایا بهم قدرتی بده تا کمالگرایی رو ناچیز بدونم.
الان خیلی بزرگه برام و میدونم که بهش خیلی قدرت دادم.
خدایاشکرت که نوشتم و سبک شدم.
به نام رب هدایتگرم
سلام استادعزیز و دوستان گرامی
اون چه کاریه که میدونم اشتباهه ولی هنوز انجامش میدم؟؟
مورد دوم
من همیشه کارای مهمی که دارمو به تعویق میندازمو تا مجبور نشم انجامشون نمیدم.
یسری کارای مهمو بعد از مدت طولانی که راکد باشم اگه بخوام انجام بدم با کاردک! هم حتی جمع و جور نمیشم و این چسبیدگیم به محیط قبلی،کارقبلی،شرایط قبلی اونقدر زیاده که از تصمیم تا عمل ،خودش ی پروسه خسته کننده و طولانیه.
ی تایمی با دوره عزت نفس فاصله تصمیم تا عملم خیلی کم شده بود ولی این آگاهیا چون کاملا تو رفتارم تثبیت نشده و به عادت تبدیل نشده بود ،ی ذره که از مسیر اصلی منحرف شدم باعث شد دوباره برگردم به حالت قبلیم.( قانون اول نیوتن)
مثلا برای تحویل دادن گواهی عدم سو پیشینه به شرکت که مسئله مهمی بود ،اونقدری لفتش دادم تا یکماه شد اعتبار این گواهی که فقط یکماهه ،تموم شد در صورتیکه گواهی آماده بود فقط باید به شرکت میبردم! و من مجبور شدم دوباره درخواست صدور بدم که اینکار مجدد هزینه داشت البته کم و چندروزی معطلی تا گواهی جدید صادر بشه.
از این قبیل کارهای به تعویق انداخته زیاد داشتم قبلا بیشتر بود الان کمتره اما هنوزم هست،مهمتر اینکه تو رفتار ها و شخصیتمم رخنه کرده یعنی تا کارد به استخونم نرسه حرکت نمیکنم و این نمونه همون انسانیه که استاد میگه کتک خورش ملسه! و جهان حسابی چَک و لگدمالش میکنه!!
مثلا من ی اخلاقی داشتم که برای خواهرزادم خیلی دلسوزی میکردم ،راهنماییش میکردم ، براش حرف میزدم البته خودش ازم درخواست کمک میکرد ولی متوجه شدم اصلا به حرفام اهمیتی نمیده، فقط برای اینکه با کسی حرفی زده باشه سمت من میاد ،هراز گاهی این قضیه تکرار میشد ولی من که فهمیده بودم بیخودی دارم انرژی هدر میدم و فقط با این حرفا حال خودم بدتر میشه وفکر کردن به مشکل یکی دیگه حس خیلی بدی برام داره ، بهش نمیگفتم کاریت دیگه ندارم یا دیگه سمت من نیا ، همچنان همون کارای قبلی رو انجام میدادم اینقدر این قضیه ناجالب تکرار شده بود که بلاخره پدرش گفت ای بابا ولش کن تو زندگیمون دخالت نکن! با لحنی گفت که ناراحت شدم ولی خب به خودم اومدم و باعث شد اونکارو قطع کنم.
ی مورد دیگه اینکه مدت زیادی بیکار بودم و بعد که میخواستم تو شرکتی مشغول به کار بشم ،مدام امروز و فردا میکردم با اینکه کارم اوکی شده بود ، میگفتم بیخیال هنوز پول تو حسابم دارم فعلا اینو خرج کنم بعدا میرم سرکار!!! اونقدر کشش دادم تا از نظر مالی صفر شدم و مجبور شدم پول قرض کنم برای انجام یسری از کارام و بعد رفتم سرکار، یعنی واقعا کارد به استخونم رسید بعد حرکت کردم!
ریشه این کارها چی میتونه باشه؟؟؟
چرا کارامو به تعویق میندازم؟
شاید از انجام دادن کارهای جدید میترسم!
شاید رودروایسی دارم با بقیه ،مثلا در مورد خواهرزادم نتونستم جواب رد بهش بدم ! که همینم از کمبود عزت نفس میاد.
شاید از اشتباه کردن در طول مسیر میترسم!
شاید شجاعت حرکت کردن رو ندارم چون هنوز بطور کامل به نیروی هدایتگری خدا ایمان نیاوردم! یعنی هنوز ایمان ندارم!
ریشه اصلی به تعویق انداختن کارهارو دقیقا نمیدونم چیه ولی فکر میکنم به عزت نفس خیلی مربوط باشه
امیدوارم مثل بقیه موارد، جواب این معما رو خیلی زود پیدا کنم .
در پناه الله باشید
به نام رب هدایتگرم
چه کاریه که میدونم اشتباهه ولی همیشه انجامش میدم؟
اشتباهات زیادی دارم ولی
ی موضوعی که در رفتارم خیلی اشتباهتره ! نسبت به بقیه موارد و مدتها درگیرشم که حلش کنم اما موفق نشدم ؛عصبانیت های شدید برای موضوعات ساده و بیخودیه.
برای موضوعات ساده مثلا بحث های الکی ،اختلاف نظرها،مخالفت ها و چیزهایی که پشیزی هم اهمیت نداره؛ شدیدا عصبانی میشم و آمپر میچسبونم حس میکنم مغزم داغ میشه
این عصبانیت شاید چند ثانیه طول میکشه یعنی به شدت جوش میارم و سریعا خنثی میشم!
اگه کسی که باعث این عصبانیت شده باشه در دسترسم باشه با نشون دادن عصبانیتم یعنی با حرف یا رفتاری جوش میارم و اگه اون فرد اهمیت نده خیلی زود خنثی میشم ،یادم میره قضیه چی بوده ،یعنی موضوعو کشش نمیدم اون حالتمم کلا ازبین میره، ولی اگه طرف مقابل شروع کنه به بحث کردن و قضیه رو ادامه بده حتی اگه یک کلمه حرف بزنه ها! عصبانیتم فروکش که نمیکنه بلکه شدید و شدیدتر میشه و ممکنه هررررررر واکنشی! بروز بدم.
این قضیه چند وقتیه درگیرم کرده راهکارایی رو براش اجرا کردم ولی خیلی کم نتیجه گرفتم؛ مثلا میگم موضوعی اگه باعث عصبانیتم شده در ثانیه های اول سکوت کن،حرفی نزن
بعدش اگه لازم بود چیزی بگی بگو ،اگرم لازم نبود بیخیال شو
اما انصافا تو عمل سخته تو موقعیتش که قرار میگیرم تمام قول و قرارا تمام حرفام با خودم یادم میره ،ی اژدهایی میشم که از مغزم آتیش میزنه بیرون و هرکی دم دستم باشه با حرفام میسوزونمش!!!!!
بعدشم سرزنش کردن ها شروع میشه که چرا انقد واکنشی ام ،چرا نمیتونم کنترل کنم،چرا اون حرفو زدم اصلا قضیه مهمی نبود که بخاطرش بقیه رو ناراحت کردم.
یعنی بارها پیش اومده حرفای خیلی تندی حتی به مامانم گفتم که احساس کردم با این حرف دلش شکسته یا به خواهر و برادر بزرگم .
خیلی سعی کردم سرزنش کردن روکم کنم تاحدودی خوب بوده ولی در مورد افراد نزدیک مثل مامانم یا خواهر برادرا ،سرزنش کردن هام ادامه داره.
اینجوری بگم که تو این قضیه مستاصل شدم یعنی واقعا به احساس عجز رسیدم ، ولی با توضیحات استاد چراغی تو سرم روشن شد چون این قضیه حتما ریشه ای باید حل بشه ، تاحالا هرچی تلاش کردم براش اصلا به عمق قضیه فکر نکرده بودم شاید من باوری دارم که باعث این اتفاق میشه و باید اول اونو درست کنم .
همین الان که مشغول نوشتن بودم با حرف ساده ای داغ کردم ولی آگاهانه سکوت کردم تا صدای ذهنم رو بشنوم
کاری رو انجام میدادم که تسلط کافی داشتم و مامانم یکمی نظر داد ،ذهنم سریع میخواس واکنش بده میگفت بگو خودم بلدم ،بگو من اینجوری دوس دارم،بگونظرت جالب نبود، روتو برگردون و از پیشش برو تا نشنوی و….. !!!!!!!!
این حرفش مسئله مهمی نبود صرفا ی نظر بود که من حق انتخاب داشتم ولی میخاستم بپرم تو حرفش ،میخاستم نشنوم چی میگه ووووووووو اینجوری فهمیدم که توانایی شنیدن نظرات بقیه رو ندارم مخصوصا تو موضوعاتی که تسلط دارم چون فکر میکنم خودم بهترم بلدم کاملم …….
و در کمال تعجب رسیدم به کمالگرایی!
چی بگم از این کمالگرایی که ریشه دوانده در تمام شخصیتم .
خداروشکر میکنم با نوشتن و فکرکردن به سوال خوب استاد، معمای دیگه ای برام حل شد.
سلام سعیده عزیز
چه بینظیر بودی و عالی نوشتی ،
چه نکات عالی بهش اشاره کردی برای باردومه که میخونم و بنظرم چندین بار باید بخونم تا تموم نکاتی که نوشتی رو درک کنم.
خداروشکر میکنم که دوستان عزیزی چون شما دارم که ازشون درس میگیرم .
ی قسمتی از کامنتت خیلی تلنگر خوبی بود برای منی که گاهی این اشتباه رو داشتم :
وقتی خودت رو سرزنش می کنی تصور کن کودک 4 ساله درونت رو گذاشتی جلوی چشمت و داری با فریاد بهش توهین می کنی. چه انتظاری ازش داری وقتی ترسیده و پناهی نداره بتونه کار درست رو انجام بده؟
فایلای آرامش در پرتو آگاهی واقعا عالی هستند هروقت که حس میکنم وارد حاشیه شدم به این فایلا رجوع میکنم و با شنیدنش دوباره مسیر اصلی رو پیش میگیرم ممنونم دوباره یادآوری کردی.
مشتاقانه کامنتهای پربارت رو میخونم و ازش استفاده میکنم.
امیدوارم همیشه شاد و سعادتمند باشی.
سلام سجاد عزیز
لازم دونستم ازت قدردانی کنم ،
از ابتدای این سلسه فایلا کامنت های خوبت رو استفاده کردم و همیشه سوالهای عالی ات منو بفکر برده و باعث شده بهتر و عمیقتر خودمو کنکاش کنم از زاویه بهتری خودمو ببینم .
سوالهایی که در کامنتت مینوسی باعث شد انگیزه بگیرم و سوالهای خوبی از خودم بپرسم در جهت بهبودی شخصیتم.
سپاسگزارم ازت که مینویسی و باعث رشد و پیشرفت میشی
امیدوارم در سایه الطاف خداوند شادو سعادتمند باشی.