توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
سلام بر استاد عباسمنش عزیز و خانواده بزرگمون.
سپاسگزارم که وقت گذاشتید و این فایل رو برای آگاهی ما بشکل رایگان ضبط کردید و از مریم جان شایسته هم سپاسگزارم که حضور داره️
راستش من وقتی با توجه به حرفهای شما به زندگیم و تصمیماتم نگاه میکنم، اینطور فکر میکنم که،
اشتباهم اینه، اجازه دادم آدمها زندگیمو کنترل کنند و در مقابل یا عصبی شدم یا فرو خوردم و افسردگی گرفتم و این الگو بارها برام تکرار شده.
احساس میکنم بعضی اشخاص حتی با مهربانی و لطف زندگیمو کنترل میکنند.
شاید براتون مسخره باشه اینکه مادر همسرم برامون غذا میزاره در بیشتر مواقع و البته خیلی هم خوشمزه هست دستپختش و خدارو بابتش شکر میکنم،
ولی بطور ناخودآگاه از اینکه شخص دیگری بجای خودم برام تصمیم گرفته چی بخورم اعصابم بهم میریزده و وقتی این اتفاق زیاد تکرار میشه احساس درماندگی میکنم و چون نمیتونم حرف بزنم یا نمیخوام طرف مقابل رو ناراحت کنم توی خودم میریزم و بشکل افسردگی یا طلب مرگ از خدا میخوام که آزاد بشم.
این اتفاق چندین سال پیش با یه دوست اتفاق افتاد، دختری که ترم بالایی من بود و باهم دوست شدیم و چهار سال همین احساس رو داشتم و کنترل میشدم و الان بعد ده سال در ازدواجم این حس رو دارم دوباره تجربه میکنم.
شاید این مثال خیلی پیش پا افتاده و ساده باشه ولی باورتون نمیشه چقدر گاهی برای من ازاردهندست.
حتی این رفتار میتونه از طرف مادر خودم یا نزدیکانم باشه.
اینروزها خواسته ی هرروز من از خدا بعد از بیداری در ابتدای صبح اینه که من رو به سمت بهشت هدایت کنه و آزادم کنه و از این برزخ در بیام.
گاهی احساس میکنم شاید من بد هستم که خوبی اطرافیان رو درک نمیکنم و فکر میکنم کنترلگر هستند.
در کل خواستم همین حالا که ویدئو رو دیدم و با شنیدن درس استاد این موضوع در زندگی خودم یادم افتاد رو بنویسم. شاید حرفهای شما دوستان عزیزم بتونه هدایتگری باشه برای رهایی ذهن و روحم ️
خداروشکر بابت اینکه تونستم بنویسمش.
سپاسگزارم که وقت میگذارید و میخونید️
•ساره