توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
به نام الله مهربان
سلامی ب گرمی اخرین روز تیرماه حضور استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی و دوستانم
من موقعیت اینو نداشتم ک کلیپ استاد رو گوش بدم چون برام مهم هست ک با تمرکز و دقت گوش بدم
اما کامنت دوستان رو ک میخوندم فهمیدم باید از اشتباهات پر تکرارمون بگیم و انگار هدایت شدم ک کامنت بذارم
پس مینویسم به لطف الله
چی بگم از کجا بگم از شخصیت منه بنده خدا:))
اول ی افشاگری کنم از خودم
والا من از زمانی ک یادم میاد تا قبل از آشنایی با سایت استاد و …
اینجور آدمی بودم ک هر جمعی حضور داشت اون جمع اکتیو بود
یعنی هر جا من بودم یا بازی مافیا باید انجام بشه
یا بازی های دیگ
یا بریم دور دور
یا بزن برقص
کلا ی شخصیتی بودم ک دیگ اگر من بودم جمع جمع میشد اگر من نبودم خیلی کار خاصی صورت نمیگرفت و ساده دورهمی ها برگزار میشد و این بسیار توی خانواده من جا افتاده ک هنوزم میگن اگ ماریا باشه میایم اگ اون بیاد میایم
و ….
حتی زمانهایی ک جمع خانوادگی نبود و من خیلی نمیتونستم تسلط داشته باشم روی این موضوع ک بزن برقصی بازی چیزی راه بندازم مسئول آشپزی و تدارکات و پذیرایی بودم و دیگ همه راضی
چون همه چیز به نحو احسن انجام میشد
خدایی بعد دورهمی به همه حسابی خوش گذشته بود
اما فقط من بودم ک خسته بودم
من بودم ک تمام تلاشمو کرده بودم ک کسی دلخور نشه کسی به کسی چیزی نگه و اختلاف پیش نیاد
و این رو دوست نداشتم
بعد ک میومدم خونه خودم رو سرزنش میکردم ک دختر مگ دلقکی شما
دختر خب تو هم برو شبیه فلانی خودت رو بگیر و بشین ی گوشه ای ازت پذیرایی کنن خودت رو بالا بگیر و…
یعنی یکی از پر تکرار ترین اشتباهات من همینه ک تا وارد ی جمعی میشم اصلا نمیتونم اروم بشینم حرف نزنم خودمو بگیرم
باور کنین امسال از ابتدای عید من گفتم جایی نمیرم و نمیمونم چون میخوام روی باورهام کار کنم
میخوام واسه خودم زمان بذارم
اما اینقدر مامانم اصرار کردن ک بیاید خونه ما من تنهام و …. ک ماشاله از اول عید شدم تدرکات خونه مامانم و هی مهمان اومد و من فقط پختم و شستم و ….
البته ک من به دید مثبت نگاه کردم گفتم خدایا شکرت سالی ک نکوست از بهارش پیداست این همه نعمت و فراوانی از اول عید یعنی خداوند سال پر از نعمت و رحمت برای ما قرار داده و خدا رو شکر ک تا کنون هم همینجور بوده
خلاصه اینک بعد از اشنایی با سایت استاد گفتم ببین باید کاری ک دوست داری انجام بدی اگر این کار رو دوست نداری انجام نده
از اون سو سعی کردم خودم رو دوست داشته باشم واسه خودم ارزش قائل بشم و روی خودم کار کنم
واقعا تلاش کردم رفت و امدم رو کم کنم حتی تماسهامو با دیگران
مثلا امروز اومدم با مامانم تماس بگیرم ک خبر ی واریز رو فقط ب ایشون بدم اما اینقدر ایشون از تماس من خوشحال شدن و قربون صدقه رفتن و دعا کردن منو خودم یه حسی بهم دست داد مث حس عذاب وجدان ک ببین چقدر خوشحال میشن
اما خب خودم چی .
من کی برای خودم زمان بذارم
من کی روی باورهام کار کنم
کی تمرین هام رو انجام بدم
و هنوز هم وقتی دورهمی دیگ اجباری پیش میاد بازم این اشتباه رو مرتکب میشم و شروع میکنم جو رو به سمت جو شاد میبرم
حالا خانواده خودم اشکال نداره خیلی
اما توی خانواده همسرم این باعث شده دیگ خیلی احساس راحتی کنن با من
و گاهی من اینو نمیخوام
منم دوست دارم گاهی بشینم و مث ی مهمان مهم باهام برخورد بشه ن اینک تازه همش مدیریت همه چیز رو دست بگیرم .
میدونید استاد این اشتباه صمیمی شدن سریع با دیگران
این اشتباه ک همش هرجا من هستم باید شادی باشه
این اشتباه اینکه همه به کمک من نیازمندن
اشتباه اینکه من ناجی همه هستم
این اشتباه ک نمیتونم ی جا ساکت بشینم
اینها برای من خیلی تکرار میشه
میگم یعنی از احساس عدم لیاقت هست.احساس اینک خودم رو دوست ندارم
یا نکنه این رسالت منه
اصلا خودمم نمیدونم چکار کنم
ولی میدونم ک گاهی واقعا لازمه جدی برخورد کنه ادم
و سعی کردم توی جمع دیگ جوری صحبت کنم جوری رفتار کنم ک خودم رو دوست دارم
اما بازم اشتباه تکرار میشه میگم این گناه داره مثلا امروز این بچه یتیم اومده خوشحالش کنم
مامانم مثلا گناه داره خوشحالش کنم
و…
البته خدا رو هم زیاد شکر میکنم و سپاسگزار هستم بابت این موهبت الهی ک میتونم دلی رو شاد کنم
اینک دیگران از با من بودن لذت میرن
اینک کسی نیست از بودن با من خسته بشه و همه شاد میرن خونه هاشون
اما واقعا دلم میخوام ی زمانهایی تنها باشم تنهایی برم سفر و روزهایی باشه ک کسی کاری به کارم نداشته باشه
نمیدونم واقعا چ باوری باید درست کنم ک بتونم از این شیطنت هام دست بردارم
حتی توی مدرسه دخترمم همه بچها میگفتن خاله بیا و ما رو ب فرزندی قبول کن چقدر مامان خوبی هستی
نمیدونم فقط دارم روی عزت نفسم کار میکنم روی احساس لیاقت میگم ان شاله ک درست بشم.
توکل ب خداوند
خدایا من نمیدونم ک چی درسته چ غلط
ایا این رفتار نشان از کمبود عزت نفسه یا شاید رسالتمه
من نمیدانم و تو میدانی مرا هدایت کن
خدایا من نمیتوانم و تو میتوانی خدایا مرا به مسیر درست هدایت کن راه کسانی ک به انان نعمت داده ای ن راه کسانی ک بر انان خشم گرفته ای و ن راه گمراهان
خدایا یا مقلب القلوب والابصار
یا مدبر الیل و نهار
یا محول حول والاحوال
حول حولنا الی احسن الحال
خدایا بابت تمام نعمت هایی ک به من عطا فرموده ای از تو سپاسگزارم چ نعمت هایی ک میدانم و میبینم
چ نعمت هایی ک نمیدانم و نمیبینم
استاد عزیزم از شما سپاسگزارم ک ما رو وادار ب فکر کردن میکنین تا به خودشناسی برسیم.
دوستتون دارم عاشق همتونم
در پناه الله مهربان باشید.