توجه: توضیحات این فایل شامل یک بخش مقدمه و سپس یک سوال است.
بخش ” مقدمه ” در تمام مجموعه قسمت های ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده ” یکسان است اما در انتهای این توضیحات، در هر قسمت یک ” سوال متفاوت ” پرسیده می شود. (یعنی هر قسمت از این مجموعه، مقدمه یکسان اما سوال متفاوتی دارد)
لازمه درک سوال و پاسخ به آن این است که مقدمه را حتما بشنوید. هرچند در هر قسمت که دوباره مقدمه را می شنویم، از زاویه ی دیگری آن را درک می کنید که در نهایت به درک کلی ما از این اصل کمک می کند و می توانیم پاسخ های دقیق تری برای سوالات پیدا کنیم.
و اما سوال این قسمت از مجموعه ی ” پیدا کردن الگوهای تکرار شونده “
سوال:
- من انجام کارهای ضروریام را مرتب به تعویق میاندازم
- من همیشه کارهایم را در آخرین لحظه انجام میدهم
- من در مدیریت پول هر بار همان اشتباه را تکرار میکنم
- من همیشه غذای نامناسب میخورم با اینکه هر بار از این کار ضربه میخورم
- من جایی که باید حرفم را بزنم و نظراتم را بیان کنم،همیشه سکوت میکنم با اینکه بارها از این اشتباه ضربه خوردهام
منابع بیشتر درباره محتوای این فایل: دوره کشف قوانین زندگی
اطلاعات کامل درباره محتوای افزوده شده به دوره کشف قوانین زندگی در بروزرسانی اخیر این دوره و نحوه خرید را از اینجا مطالعه کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 7194MB24 دقیقه
- فایل صوتی پیدا کردن الگوهای تکرار شونده | قسمت 723MB24 دقیقه
سلام به استاد خوبم و مریم جانم که چقدر از دیدن صورت یکدست صافش لذت بردم
اول اینکه میخوام از اتفاق خوبی که چند روز پیش برام افتاد بگم
موعد سر رسید خونمون بود که تصمیم بگیریم بشنیم یا تخلیه کنیم
با صاحب خونه که صحبت کردیم متوجه شدیم مبلغی زیادی روی اجاره بها گذاشتن که در حد توان مالی ما نبود یعنی یه جورایی باید از باقی مخارج میزدیم که اجاره ماهانه رو پرداخت کنیم
صابخونه هم که اسرار داشت که زودتر جوابشو بدیم که تصمیمون چیه
همسرم گفت بشنیم خونه گیرمون نمیاد جابجایی دردسره همونجا ناخواسته گفتم چرا بگردیم پیدا میشه چون طبقه دوم هستیم بچهام راحت نیستن حتی راه رفتن ساده هم صداش برای طبقه پایین میره و من و همسرم هم دائم در حال کنترل بچها هستیم که مزاحمتی برای بقیه پیش نیاد که این خودش یه ناخواسته خیلی بزرگی بود برامون
خلاصه به صابخونه گفتیم خالی میکنیم
و شروع کردیم به دنبال خونه گشتن با پول پیشی که داشتیم اصلا محال ممکن بود که جایی پیدا بشه مگر مناطق پایین تر شهرمون
یه کم برگردیم به عقب از کتاب رویاهای که رویا نیستند یاد گرفتم اون چیزی رو که دوستدارم در موردش بنویسم
من همیشه در مورد خونه رویاییم مینوشتم که طبقه پایین کسی نیست که بچهام راحت بدو بدو کنن بازی کنن یه حیاط داشته باشه با یه آلاچیق مانند که عصرها یا شب ها بشنیم تو حیاط یه باغچه داشته باشه که پسرم عاشق گل و گیاهه بتونه برا خودش گل بکاره
تو قسمت پذیرایش پنجره خور باشه که روشن باشه
کابینت زیاد داشته باشه تقریباچیزهای که از خونه که دوستداشتم داشته باشم رو چندین بار نوشتم و خیلی شب ها تجسمش کردم. و گاهی تو همین خونه یه جوری وانمود میکردم انگار تو همون خونم
ماهرسال وقتی شروع میکردیم دنبال خونه گشتن حدود یک ماه قشنگ طول میکشید
اینبار هم که شروع کردیم به گشتن دو سه روز اول یه کم ناامید شده بودم نجواها شروع کرده بودن به تاختن یهو با پیام یکی از بچها که تو سایت نوشته بود که به خدا گفتم خدایا حل این مسئله از دست من خارجه عقل من برای حل این مسئله جوابگو نیست خودت حلش کن
تو دیوار داشتم دنبال خونه میگشتم یه آگهی اومد که یه خونه ورودی مستقل طبقه همکف حیاط دار
با پارکینگ 3 برابر پولی که ما داشتیم قیمتش بود
به همسرم زنگ زدم یه خونه هست با این امکاناتی که ماهمیشه دنبالشیم قیمتو بهش گفتم
گفت خوب ما که نداریم حتی راضی نشد زنگ بزنه به طرف که ببینیم تخفیف میده یا نه
فرداش مجدد رفت املاکی دنبال خونه که من اصرار کردم حالا تو یه زنگ بزن بهش بریم ببینیم شاید جور شد
تماس گرفت شخصی که صابخونه بود شماره همسره منو داشت و طرف اشنا از آب دراومد( ببین چقدر قشنگ خدا میچینه برات وقتی بسپاری دست خودش)
رفتیم خونه رو دیدیم میتونم بگم 80 درصد جزئیاتی که تو دفترم در مورد خونه که دوستداشتم داشته باشم رو داشت حیاط داشت تو تخته نشیمن تو حیاط بود همکف بود باغچه داشت کابینت های زیادی داشت پارکینگ داشت
فقط ما گفتیم چقدر میدید خونه رو خودش از اون مبلغی که توی دیوار گذاشته بود 40 میلیون انداخت ما گفتیم اوکی خونه رو میخوایم بدون اینکه فکر کنیم باقی پولو میخوایم چطور جور کنیم
خیلی خوشحال بودیم همون خونه بود که دنبالش بودیم و اینکه کلی تخفیف داده بود
به پدر مادرهامون گفتیم که گرفتیم خونه رو ولی انقدره بدون اینکه ما بگیم کمکمون کنید خودشون مبلغی که ما کسر داشتیم رو بهمون دادن که ما بعد بهشون پس بدیم واینطوری بقیه پول هم جور شد
همیشه ما یه ماه میگشتیم دنبال خونه اینار سرجمع یک هفته شد که خونه پیدا کردیم اونم همون خونه ی که همیشه دلمون میخواست داشته باشیم . این اون معجزه اخیر من بود
هرچند این وسط شیطان هم ول کن نبود که از خدا چطوری مگه میشه با این پول خونه پیدا کرد هزار جور نجواهای دیگه
بریم سراغ اشتباهات من
من میدونم قانون جواب میده چندین بار بهم ثابت شده ولی بازم تو انجام تمرینات تعهد که باید داشته باشم رو ندارم
میدونم که باید این تمرین متافزیکو انجام بدم
میدونم که این کار شاید وقت انرژی زیادی ازم نگیره ولی یه جوری این ذهن بازی در میاره غرق میشم تو روزمرگی که کلا یادم میره باید تمرین انجام میدادم
کارام برعکسه موقعی که باید استراحت کنم کار میکنم موقعی که باید کار کنم استراحت میکنم
میدونم اگه مثلا این لیوان چای که الان خوردم همین الان بشورم دیگه پشت سرش هی لیوان و ظرفهای جدیدی کثیف نمیشه میزارم میمونه یهو میبینی یه ساعت دارم ظرف میشورم ولی همون حین ظرف شدن اکثر اوقات دارم فایل گوش میدم
قبلا گشت زدن تو اکسپلور فضای مجازی داشتم که شکر خدا از اون موقعی که عضو سایتم شاید فقط رسیده به چند ساعت در کل این مدت
هدر رفتن پول داشتم که اونم یه ماهی میشه که سنجیده تر خرج میکنم
ولی اوایل شنیده بودم که باید برای خودت خرج کنی به خودت برسی واین باعث شده بود خرجهای بی مورد الکی داشته باشه که مثلا من خودمو لایق میدونم پس باید پولامو خرج خودم کنم و نتیجه صفرشدن کارت میشد واسترسی که در طی ماه برای هزینهام داشتم
دیگه اشتباهاتم تو کارم یه جوری یه چالشی که برام پیش میاد انقدر این مسئله رو پشت گوش میندازم تا کار به جای باریک بکشه
در کل میشه گفت اینا اشتباهات نشون میده ادم بدون برنامه ای هستم به امید خدا درستش میکنم